💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_دویستوهجده
پشت خط،مامان است.. تماس را وصل میکنم.
:_سلام مامان جان...
+:سلام گل پسر،چطوری؟رفتین آزمایشگاه؟
:_آره مامان جان رفتیم...
+:خب جوابش کی حاضر میشه؟
:_یا امروز بعد از ظهر یا فردا صبح
+:باشه پسرم..الآن با نیکی جون برین حلقه هاتونم بخرین..
:_مامان جان نیکی که...
+:اما و اگر نمیاریا
فرصت نمیدهد بگویم نیکی نیست...تاکسی و شلوغی خیابان ها را با آن همه ضعف به من
ترجیح داد.
انگار با این کارش به غرورم توهین کرده.
:_مامان جان رحم کن..من ساعت نُه صبح طلافروشی از کجا گیر بیارم؟؟
+:اول برید با هم یه صبحونه ی عاشقونه بخورین.. بعد برید دنبال حلقه ها...ببینم نکنه من
هول بودم میگفتم زودتر،زودتر...؟؟
:_باشه مامان جان..باشه..کاری نداری؟
+:الهی قربون پسر حرف گوش کن خودم بشم ، به عروسم سلام برسون..
قطع میکنم،نفسم را با صدا بیرون میدهم.
من حلقه و صبحانه ی عاشقانه را کجای دلم بگذارم ؟
:_الو مانی پشت خطی؟
+:آره هستم..
:_ببین پسر،همه ی کارایی که بهت سپرده بودم رو فراموش میکنی.. میری واسه من و نیکی
حلقه میخری
+:شادوماد بیخیال من شو..
:_مانی بحث نکن،من امشب بدون حلقه بیام خونه مامان حلق آویزم میکنه
+:خیلی خب،باشه.. چی کار کنیم یه داداش بیشتر نداریم که.. _:ممنون،جبران کنم
+:اون که حتما...راستی مبارک باشه
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝