eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.2هزار دنبال‌کننده
21.3هزار عکس
2.2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
💌 ⏝ ֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢ . #مسیحای_عشق #قسمت_دویست‌وچهل‌وهشت من اکنون یک بانوی متأهل هستم،هرچند صوری.
💌 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . راستش خودم اصلا نمیدونم مزه اش چطوره ولی سرآشپز میگفت از بهترین غذاهای لبنانی ان. تعجب میکنم،با لبخند میپرسم:چرا فکر کردین من غذای عربی میخورم؟ زنعمو به مسیح نگاه میکند:خب... گفتم شاید به عرب ها علاقمند باشی.... زنعموی من خیال میکند اینکه عربستان مطلع خورشید اسلام است،پس مسلمانان دنیا هم باید غذای عربی بخورند. اما مهر و محبتش ستودنیست. با لبخندی از مهربانی اش تشکر میکنم:ممنون زنعمو...لطف کردین لبخند گرمی میزند. عمو محمود با غرور خاصی میگوید :بفرمایید نوش جان... همه مشغول میشوند. عمووحید دیس پلو را برمیدارد و برایم میریزد. آرام میگویم:ممنون عمو کافیه..کافیه.. عمو ظرف کوبه را به طرفم میگیرد. +:نیکی تو کربلا از این غذا زیاد میپزن... فاطمه برایم گفته بود.. :_خوردم عمو،خوشمزس با تعجب میپرسد +:کجا خوردی؟ :_خونه ی فاطمه اینا... عمو لبخند میزند +:جالب شد... میخندم و سرم را برمیگردانم. قاشق را به دهانم میبرم که عمو خم میشود و زیر گوشم،آرام میگوید:من دارم برمیگردم نیکی.. لقمه،سنگ میشود و درون دهانم ته نشین... حس میکنم تکه ای سرب روی زبانم گذاشته اند. با زحمت و به لطف لیوان آب،لقمه را میبلعم و به عمو که با بشقاب غذایش بازی میکند خیره میشوم. ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 ✦📄 به قلـم: . 𓂃مرجع‌به‌روزترین‌رمانهاےایتا𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💌 ⏝