عاشقانه های حلال C᭄🇮🇷
💌 ⏝ ֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢ . #مسیحای_عشق #قسمت_سیصدوبیستوچهار :_ولی انگار ترسیدی.. +:مگه شما از خودتون
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_سیصدوبیستوپنج
+:چه خوب..
:_نیکی؟
نگاهش میکنم.
:_میشه از این به بعد تا وقتی که اینجایی...
آب دهانش را قورت میدهد،سپاه نگرانی به قلبم هجوم میبرد.
:_میشه باهم غذا بخوریم؟
نفس راحتی میکشم.
+:باهم میخوریم دیگه..
:_نه..تا حالا من مدام تو خونه بودم،ولی خب از فردا که برمیگردم سرکار...شاید نهار رو نتونم
بیام خونه،ولی واسه شام حتما خودمو میرسونم.
خواسته اش،غیر معقول و ناهنجار نیست.
+:باشه،حتما...
چشم هایش برق میزنند،حس میکنم چهره اش شبیه پسربچه ها شده؛معصوم و دوست
داشتنی.
نگاهم را از صورتش میگیرم..
*مسیح*
:_خب.. اینم جلو در دانشگاه... امیدوارم بدقول نباشم و به موقع رسیده باشی...
کمربند ایمنی اش را باز میکند
+:بله،ممنون.. خیلی لطف کردین... فقط پسرعمو من بعد از ظهر تولد دوستم،دعوتم... از اینجا
باید برم براش کادو بگیرم.. از ماکارونی دیروز،فکر میکنم به اندازه ی یه تهبندی مونده باشه..
بیزحمت اونو گرم کنید بخورید..
:_ یعنی واسه نهار نیستی؟
+:نه باید برم خرید...ولی قول میدم واسه شام یه غذای خوب درست کنم ..
:_قبلا گفتم،وظیفت نیست که... خوش بگذره
لبخند میزند،دلنشین و ملیح.
چادرش را مرتب میکند.به روبه رو نگاه میکنم.
چند دختر و پسر جوان روبه روی در دانشکده ایستاده اند.
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝