eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.2هزار دنبال‌کننده
21.3هزار عکس
2.2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
💌 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . این کوبش متمادی قلب و هجوم خون به صورتم و گر گرفتن پوستم نشان میدهد که نمیشود.. بدون او.. نمیشود... صدای بلند بوق،ناگهان از خیابان میآید. نیکی هراسان چشمانش را باز میکند. +:نترس... نترس نیکی چیزی نیست خانمـ..َ میم مالکیت در دهانم نمیچرخد. قلبم دستور میدهد و تأکید میکند که نیکی برای توست... اما عقلم به زبان نزدیک تر است و نمیگذارد... نیکی آرام،چند نفس کوتاه ولی عمیق میکشد و دستش را روی پیشانی اش حائل میکند. نکند متوجه لفظ و کلامم شده باشد؟؟ :_خیلی وقته خوابیدم؟ لحنش خالی از دلخوری است... از ته دل،لبخندی روی لبانم میشکفد. +:نه.. چند ثانیه بود... لبخند کمرنگی روی لبهایش مینشیند. :_ببخشید،اصلا نفهمیدم کی خوابم برد... حق دارم.... همین که با لبخندش جان میگیرم یعنی نمیتوانم،نمیشود... دنیای من بدون نیکی نمیشود. این حس ناشناخته که از چشمانم روی قلبم میریزد و داغم میکند،روحم را پرواز میدهد و جانی تازه به رگ هایم میریزد. همین حسی که نمیدانم چیست و نمیدانم کی در من جوانه زد... هرچه هست،حال خوبی است. لبخندی به صورتش میپاشم +:اگه خسته ای،بخواب... با دست چپ،چشمانش را میمالد. ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 ✦📄 به قلـم: . 𓂃مرجع‌به‌روزترین‌رمانهاےایتا𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💌 ⏝