عاشقانه های حلال C᭄
💌 ⏝ ֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢ . #مسیحای_عشق #قسمت_سیصد ظرف میوه را از یخچال برمیدارم و کابینت ها را در جست
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_سیصدویک
دست هایم را در هم قفل میکنم و سرم را رویشان میگذارم.
کارهایم را اصلا درک نمیکنم،نمیدانم چرا بعضی حرکت ها را ناخواسته و در نافرمانی عقل انجام
میدهم.
صدای باز شدن قفل در و بعد از آن قدم های نیکی میآید.
سرم را بلند میکنم.
:_عه پسرعمو اینجایین!
چرا حتی از گفتن اسمم اکراه دارد؟
جلو میآید و در قابلمه را برمیدارد.
با تردید به طرفم برمیگردد.
:_نهار آماده است.. اگه میخواین براتون...
+:آره لطفا.. بریز برام
سر تکان میدهد،بشقاب اول را پر میکند و جلویم میگذارد.
+:ممنون
بشقاب دوم را تا نصفه میریزد و مردد میگوید
:_پس منم برم اتاق دیگه.. اگه خواستین بازم غذا هست
صندلی کناری سمت چپم را عقب میدهم،با تعجب نگاهم میکند.
راستی،میگویند قلب هم متمایل به سمت چپ است!
+:بشین. تنها غذاخوردن اصلا خوب نیست...
نگاهم میکند،سرم را تکان میدهم.
جلو میآید و مینشیند.
بشقابش را روی میز میگذارد،دوباره بلند میشود
:_لیوان بیارم
پشت سر من میایستد. برمیگردم،کابینت بالایی را باز کرده و روی پنجه ی پا ایستاده و سعی
میکند دستش به طبقه ی دوم کابینت ها برسد.
خنده ام میگیرد،فاصله زیاد است!دستش به لیوان ها نمیرسد.
بی صدا بلند میشوم،دقیقا پشت سرش میایستم.
تنها چند سانتیمتر مانده تا بدنم با تن او مماس شود.
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝