عاشقانه های حلال C᭄
•𓆩💞𓆪• . . •• #عشقینه •• #مسیحای_عشق #قسمت_سیوچهار + به سلامتی ، خب چه چادری مدنظرتون هست؟ نمیدا
•𓆩💞𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#مسیحای_عشق
#قسمت_سیوپنج
سرم را بالا میگیرم
- من تصمیم گرفتم چادری بشم
+ چی گفتی؟
- من میخوام از این به بعد چادر سر کنم مامان
+ نیکی،
شوخی خیلی مسخره بود
درش بیار،
شبیه خدمتکارا شدی !
- نه،من اینو درنمیارم ،
فکر میکردم به تصمیم احترام میذارین
+ تصمیم؟
کدوم تصمیم؟
این اسمش حماقته،
داغی تو دختر،
نمی فهمی چادر که لباس ماها نیست
چادر لباس خدمتکاراست
چادر لباس زندانی هاست
مگه ندیدی تو فیلما؟
بیسوادا چادر سر میکنن
بسه دیگه،
درش بیار !
+ مامان،
اتفاقا باسوادترین و بهترین خانم تو این دنیا،
چادری بوده،
من فکر میکنم بهتره یه کم مطالعه کنین.. به هرحال من عمــــرا این چادر رو از سرم بر نمیدارم،
دیگه هم حاضر نیستم تو مهمونیهای مسخره و احمقانهتون، بالا و پایین بپرم
دست مامان بالا میرود و لحظهای بعد،
برق از چشمانم میپرد !
ناخودآگاه دستم را روی گونهی چپم میگذارم،
چه طعم تلخی دارد سیلی . . .
مامان با حیرت نگاهم میکند،
انگار باورش نشده . . .
اشک هایم ناخودآگاه روی صورتم میلغزند . . .
پلکهایم روی هم میافتد.
دستم را روی جای انگشتان مامان میکشم،چقدر میسوزد . . .
جریان خون،به سمت صورتم هجوم میآورد،
حس میکنم داغ شدهام !
میخواهم از برابر مامان بگذرم
اما مامان دست میبرد و چادرم را میکشد !
- مامان
+ حق نداری اسم این لعنتی رو دیگه بیاری،به خاطرش دست روت بلند کردم
به سمت سطل آشغال میرود . . .
میدوم:
مامـــــــــان
با خشم، چادرم را، مشکی زیبایم را،
درون سطل زباله پرتاب میکند
آب میشوم، مچاله میشوم . . .
به طرفم برمیگردد،
میخواهد بغلم کند
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
.
.
•🖌• بہقلم: #فاطمه_نظری
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩💞𓆪•