eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
13.4هزار دنبال‌کننده
22.6هزار عکس
2.7هزار ویدیو
87 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
•𓆩💞𓆪• . . •• •• خدایا،سرنوشتم را به تو میسپارم... بابا آرام کد و رمز عبور را میزند... سایت شلوغ است و کفاف این همه جمعیت را نمیدهد... بابا دوباره تلاش میکند..ـ چشم هایم را میبندم و پشت به صفحه میایستم... یا ضامن آهو... صدای جیغ مامان میآید :_وای آفرین نیکی... برمیگردم... خدای من...نگاهم روی رتبه ی دورقمی ام متحیر میماند... وای خدایا شکر.... مامان،ازشدت ذوق بغلم میکند... مدت ها بود که حسرت این آغوش را داشتم... بابا را هم بغل میکنم... صدای موبایلم میآید،فاطمه است. :_الو فاطمه؟ صدایش نگران است +:سالم نیکی چی شد؟تونستی ببینی؟ اشکهایم ناخودآگاه میریزند :_آره،فاطمه..همونی که میخواستم... صدایش رنگ خوشحالی میگیرد +:راس میگی؟تبریک :_اوهوم،تو چی؟ +:نه من هنوز ندیدم... دعا کن نیکی... :_دیدی خبرم کنا.. +:باشه باشه خداحافظ :_خداحافظ. مامان و بابا از اتاقم بیرون میروند،به محض تنها شدن،روی خاک میافتم...چه خطایی! تنهایی معنا ندارد وقتی تو اینجایی،در قلبم! روح خودت را در کالبد من دمیده ای تا هیچ وقت بی تو نمانم،خدای مهربانم... باز هم صدای موبایلم میآید،پیامک از دانیال،کاش میشد سمج صدایش کنم! (مبارکه،نیکی خواهش میکنم جوابم رو بده. باید ببینمت دانیال ) گوشی را روی میز میگذارم،اما دوباره زنگ میخورد،عمووحید است.. اشک هایم را با لبخند پاک میکنم. ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩💞𓆪•