•𓆩☀️𓆪•
.
.
•• #قرار_عاشقی••
بگو چه شد که من اینقدر دوستت دارم؟!
بگو محبت ما ریشه در ازل دارد🌸✨
.
.
𓆩ماراهمینامامرضاداشتنبساست𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩☀️𓆪•
عاشقانه های حلال C᭄
•𓆩⚜𓆪• . . •• #عشقینه •• #یکسالونیمباتو #قسمت_دویستوچهلوششم احمد صورتم را نوازش کرد و گ
•𓆩⚜𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#یکسالونیمباتو
#قسمت_دویستوچهلوهفتم
روسری و چادرم را به میخ آویزان کردم و کنار احمد نشستم و پرسیدم:
خرجش چه قدر میشه؟
احمد نگاه به من دوخت، لبخند آرامش بخشی زد و گفت:
نگران نباش زیاد نمیشه
از پسش بر میام
درسته به خاطر شرایط باید تو خرج کردن دست به عصا پیش برم ولی تو نگران نباش
_نگران نیستم ولی اگه لازم شد ...
نگذاشت جمله ام را کامل کنم و گفت:
ممنون قربونت برم
ولی لازم نمیشه
بذار حس کنم که هنوز می تونم خودم به تنهایی از پس مشکلاتم بر بیام
_من اگه چیزی نگفتم قصدم بی احترامی یا خرد کردنت نبود.
فقط میگم ما زن و شوهریم و این زندگی مال هر دو مونه
شریکیم
دلم میخواد تو ساختنش هم شریک باشم
احمد سر به زیر انداخت. نفس عمیقی کشید و گفت:
تو از اول شریک بودی و هستی
برای شراکت لازم نیست پول و طلا تو جیب من بذاری
فقط با هر چی که دارم مدارا کن
به چشم هایم نگاه دوخت و گفت:
این طوری شریکم باش!
به روی احمد لبخند زدم و دیگر ادامه ندادم.
غذا را گرم کردم و سفره را پهن کردم
احمد کنار سفره نشست و عمیق بو کشید و گفت:
بوش که خیلی خوبه معلومه که خیلی خوشمزه است
غذا را در بشقاب ریختم و با خنده گفتم:
معلومه خیلی گرسنه ای
امروز حسابی زحمت کشیدی خودت رو خسته کردی
احمد قبل از این که خودش بخورد برایم لقمه گرفت و گفت:
گرسنگی من به کنار
دست پخت خانمم هم عالیه
هر چی بپزه مزه غذای بهشتی میده
خندیدم و گفتم:
مگه تو بهشت بادمجون و گوجه هم پیدا میشه
احمد با عشق نگاهم کرد و گفت:
وقتی بهشت من کنار تو باشه آره
گوجه بادمجونم پیدا میشه
من همین گوجه بادمجون دست پخت تو رو که کنارت بخورم به هر مرغ بریون و غذایی ترجیح میدم
لقمه را از دست احمد گرفتم و با شیطنت پرسیدم:
حتی به غذای بهشتی که حوریای بهشتی برات بیارن؟
احمد خندید و گفت:
من از همه عالم و آدم فقط تو رو میخوام
تو نباشی نه حوری میخوام نه غذایی که حوریا میارن
به نظرم بهشت خدا هم تو رو کم داره تا واقعا برای من بهشت بشه
از حرف احمد تمام وجودم به شادی و غلیان در آمد.
خوب بلد بود با حرف هایش مرا عاشق و بی تاب خود کند.
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174
.
.
•🖌• بہقلم: #ز_سعدی
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩⚜𓆪•
•𓆩⚜𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#یکسالونیمباتو
#قسمت_دویستوچهلوهشتم
سفره را جمع کردم و ظرف ها را شستم.
با کمک احمد زردآلو ها و هلوها را شستم و دستار احمد را که از آلبالوها و گیلاس ها رنگ گرفته بود در تشت خیس کردم تا صبح بشویم.
احمد نشسته بود میوه ها را برگه می کرد.
کنارش نشستم و گفتم:
پاشو نمی خواد. ... شما خسته ای
خودم صبح برگه می کنم.
احمد تکه ای زردآلو جلوی دهانم گرفت و گفت:
دوست دارم کمکت کنم
زردآلو را خوردم و گفتم:
آخه شما از صبح زود رفتی سر کار خسته ای
میای خونه فقط باید استراحت کنی
دیشبم که من اذیتت کردم نذاشتم درست بخوابی
_دیشب چه اذیتی کردی که نذاشتی من بخوابم؟
گردنم را کج کردم و گفتم:
هی حرف زدم
احمد لبخند زد و گفت:
حرف زدن که اذیت کردن نیست.
اصلا تو حرف نزنی که من دلم می پوسه
چاقو را از دستش گرفتم و گفتم:
باشه شما اینا رو ول کن بخواب استراحت گن من تا خود صبح برات حرف می زنم دلت نپوسه
از صبح که نیستی
وقتی هم هستی همه اش کارای منو می کنی بعد من تو روز بیکار باید بچرخم
بذار یکم کار باشه تا من تو روز انجام بدم سرم گرم باشه دیگه
احمد به روی شکمم دست گذاشت و گفت:
دلم نمیخواد با کار خونه خودتو اذیت کنی
منم که کاری نمی کنم اصل کارا با خودته
_بیرون رو که شما جارو می کنی، رختا رو هم که خودت میشوری آب هم که خودت میاری
من نهایت یه غذا بپزم و یه ظرف بشورم کاری نمی کنم که
احمد به بالشت تکیه داد و پاهایش را دراز کرد و گفت:
دلم نمیخواد زیاد بری بیرون
به او تکیه زدم و با تعجب پرسیدم:
چرا؟
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174
.
.
•🖌• بہقلم: #ز_سعدی
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩⚜𓆪•
•𓆩🌙𓆪•
.
.
•• #آقامونه ••
••᚜اسفند❄️
آغوشِ توست💚
که بوی عید می دهد🌸᚛••
.
.
•✋🏻 #لبیک_یا_خامنه_اے
•🧡 #سلامتےامامخامنهاےصلوات
•📲 بازنشر: #صدقهٔجاریه
•🖇 #نگارهٔ «1282»
.
.
𓆩خوشترازنقشتودرعالمتصویرنبود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌙𓆪•
•𓆩🌤𓆪•
.
.
•• #صبحونه ••
•○رنگین کمــــان○•
☆ پاداشِ کسانےست
که....🔥
تا آخرین •○قطــــ💦ــره بــ🌨ــاران○•
می ایستند.✌️🏻😍
رویاهاتونودنبال کنید و تا رسیدن به اونها😍👌🏻
دست از ☆تلاش☆برندارین...💪🏻😎
.
𓆩صُبْحیعنےحِسِخوبِعاشقے𓆪
http://Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌤𓆪•
•𓆩💌𓆪•
.
.
•• #مجردانه ••
خیلیا بعد از ازدواج
توی یه عملیات متفکرانه
متوجه میشن که...
همسرشون یه فرد عصبانیه 😳😓
🍁 بعضی چیزها، قبل از ازدواج
قابل پیشبینی نیستند، اما
بعضی نشونهها هستند
که ما رو برای
شناخت خواستگار کمک میکنن
تا بفهمیم فردی عصبی هست یا نه
مثلا اینکه
افراد پرخاشگر، وقتی
🌙 چیزی مطابق سلایق و
عقایدش نباشه فورا واکنش
نشون میدن و
زود برافروخته میشن
اونا
معمولا با فشار و
🔥 حرص صحبت میكند و
شما متوجه انرژی منفی
توی کلامشون میشین
بعلاوه،
این افراد معمولا
تن صدای بالایی دارند و
از كلمات پرخاشگرانه و
⛅ توهینآمیز
بهراحتی استفاده میكنند
خط قرمزهای این افراد
🍃 کم نیستند و برای همین
لزوما دید مثبتی به آدمها
ندارند..
برای ازدواج
#توکل مهمترین چیزه
اما دقت روی رفتار طرف مقابل
ما رو میتونه برای شناخت
کمک کنه🌸🍃
.
.
𓆩ازتوبهیڪاشارتازمابهسردویدن𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩💌𓆪•
•𓆩🪴𓆪•
.
.
•• #همسفرانه ••
عقـ🧠ـل
عقلِ من است
و فکــــر #تـــــو یے
قلـ🫀ــب
قلبِ من است
و نـبــ〰ــض تــــویـے😍
#نزارقبانے
.
.
𓆩خویشرادرعاشقےرسواےعالمساختم𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪴𓆪•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🎀𓆪•
.
.
•• #چه_جالب ••
دیدۍ یوقتـ🧐ـایی میخواۍ برۍ
مهمونـ👔ـینمیدونی هدیـ🎁ـھ
چی بــــــا خــــــودت بـــبــری؟!😫
پیشنهــ😍ــادِ مــ👆ـــن این
کـ🍪ـوکۍهاۍ خوشمزس😋
.
.
𓆩حالِخونھباتوخوبھبآنوےِخونھ𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
.
.
•𓆩🎀𓆪•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🌸𓆪•
.
.
•• #خادمانه ••
اومده اولین علیِ آقامون حسین💚
* ولادت حضرت علیاکبر علیهالسلام
بر شما مبارک باد🎉
.
.
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
•𓆩🌸𓆪•
•𓆩🧕𓆪•
.
.
•• #منو_مامانم ••
💬 به مامانم گفتم:
اگه بچم زشت شه نتونم دوسش
داشته باشم چی😔
یه نگاه به من کرد گفت: نگران نباش
منم اولش برام سخت بود
بعد عادی شد😂
.
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 838 •
#سوتے_ندید "شما و مامانتون" رو بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩بامامان،حالدلمخوبه𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🧕𓆪
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🪁𓆪•
.
.
•• #پشتڪ ••
بسپار به خودش(:🙂🌿
.
.
𓆩رنگو روےتازهبگیـر𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪁𓆪•
•𓆩☀️𓆪•
.
.
•• #قرار_عاشقی••
سلام آقای خوبم
مبارک باشد این عید
دل جوانان را کاش
لبریز شادی کنید😍
.
.
𓆩ماراهمینامامرضاداشتنبساست𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩☀️𓆪•
•𓆩🌙𓆪•
.
.
•• #آقامونه ••
••᚜تو🌹
زیاده ای زِ ماه🌙
و دگران👥
کم از ستاره💫᚛••
هلالی جغتایی ✍🏼
.
.
•✋🏻 #لبیک_یا_خامنه_اے
•🧡 #سلامتےامامخامنهاےصلوات
•📲 بازنشر: #صدقهٔجاریه
•🖇 #نگارهٔ «1283»
.
.
𓆩خوشترازنقشتودرعالمتصویرنبود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌙𓆪•
•𓆩🌤𓆪•
.
.
•• #صبحونه ••
چه خوش باشد😍
ڪہ اول بر من افـتد👌🏻
گوشہ چشمتـ👀
سحـ🌤ـر
چون نرگـس زيبا💐
زخواب ناز بگشايـے😌
#صبح_زیباتون_بخیر🖐🏻
.
.
𓆩صُبْحیعنےحِسِخوبِعاشقے𓆪
http://Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌤𓆪•
•𓆩🪴𓆪•
.
.
•• #همسفرانه ••
گفته بودم
که به #خوبان ندهم هرگز دل❤️
باز چشمم به #تــو افتاد
و گرفـ⛓ـتار شدم
#عارف_قزوینی
#خوب_من_تا_ابد_عاشقتم🌹
#ز_گهواره_تا_گور_عاشق_بمان
.
.
𓆩خویشرادرعاشقےرسواےعالمساختم𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪴𓆪•
•𓆩🪞𓆪•
.
.
•• #ویتامینه ••
رابطه مانند یک ماشینی است که هر چند
وقت یک بار نیاز به تعمیر و مراقبت دارد👌
همانطور که پیش از سفر ماشین خود را
چک میکنید، در هر مرحله از زندگی
زناشویی نیز باید وضعیت رابطه تان را
بررسی کنید💕
عدم توجه به خرابیها👇
شما را از ادامه مسیرباز میدارد🤷♀
.
.
𓆩چشممستیارمنمیخانہمیریزدبهم𓆪
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
•𓆩🪞𓆪•
•𓆩🥸𓆪•
.
.
•• #منو_بابام ••
💬 تو یه جمع خانوادگی خیلی جدی اومدم
تو بحثشون شرکت کنم، زبونم نچرخید بجای
"ترس از ارتفاع" گفتم "شرم از ارتفاع" دارم😣
همون لحظه بابام گفت یعنی روت نمیشه بپری❓
اینجوری بود که درونگرا شدم😐😢
.
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 839 •
#سوتے_ندید "شما و باباتون" رو بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩بابابا،حالدلمخوبه𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🥸𓆪
•𓆩🪁𓆪•
.
.
•• #پشتڪ ••
پشت آرزوهای تو خدا ایستاده(:🌱
.
.
𓆩رنگو روےتازهبگیـر𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪁𓆪•
•𓆩☀️𓆪•
.
.
•• #قرار_عاشقی••
میگفت تورو پیدا کردم
وقتی که ته خط رسیده بودم...
.
.
𓆩ماراهمینامامرضاداشتنبساست𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩☀️𓆪•
عاشقانه های حلال C᭄
•𓆩⚜𓆪• . . •• #عشقینه •• #یکسالونیمباتو #قسمت_دویستوچهلوهشتم سفره را جمع کردم و ظرف ها
•𓆩⚜𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#یکسالونیمباتو
#قسمت_دویستوچهلونهم
در حالی که در چند ثانیه کوتاه هزاران علت خطرناک و بد به ذهنم خطور کرد احمد در حالی که با موی گیس شده ام بازی می کرد گفت:
بیرون هوا گرمه، آفتاب هم داغه
دلم نمیخواد بری زیر آفتاب، آفتاب سوخته بشی
دست خودم نبود که از حرف احمد بلند به خنده افتادم و گفتم:
فکر کردم یه علت خطرناکی الان میخوای بگی که میگی نرم بیرون
احمد در حالی که گیسم را باز می کرد و گفت:
علتش خطر نیست
علتش دل خودمه که دوست داره همیشه ترگل ورگل بمونی
_حالا یکم آفتاب سوختگی که اشکال نداره
باور کن ظهر ها این اتاق این قدر گرم میشه انگار وسط کوره نشستی
اصلا برام قابل تحمل نیست تو اتاق بمونم
واسه همین معمولا میرم تا دم عصر یا زیر درخت میشینم یا میرم کنار جوی آب قدم می زنم
احمد سر تکان داد و گفت:
آره این جا خیلی گرمه
منم اون یه هفته که این جا خوابیده بودم تا زخمم خوب بشه سر پا بشم از گرما هلاک می شدم
به صورت احمد دست کشیدم و. با بغض گفتم:
این قدر دلم می سوزه اون روزا کنارت نبودم و تو با درد و مریضی تنها بودی
کسی نبود مراقبت باشه به دادت برسه
احمد انگشتانش را میان انگشتانم فرو برد و دستم را فشرد و گفت:
قربون دلت برم خانمم
ولی اونقدرام تنها نبودم
شیخ حسین پیشم بود، آقا غلام بهم سر می زد اهالی هم هوام رو داشتن
هر چند هیچ کس مثل زن و .... خانواده دلسوز آدم نیست ولی برام کم نذاشتن
خدا خیرشون بده
آه کشید و گفت:
بندگان خدا خیلی هوام رو داشتن
ولی دروغ چرا
تو اون روزا دلم میخواست تو کنارم باشی
صدایش بغض داشت:
دلم می خواست مادرم باشه .حاج بابام باشه .... داداشام خواهرام ....
آه کشید و گفت:
دلم می خواست همه دورم باشن. دلم خیلی برای همه تنگ شده بود.
اون قدر این که پیش تون نبوم اذیتم می کرد که درد و مرضم یادم رفته بود.
اگه نمیومدی این تنهایی و این دلتنگی خفه ام می کرد
دستم را فشرد و گفت:
الان که تو کنارمی دلم گرمه
فقط کاش بشه زودتر برم دستبوسی مادر و بابام.
لبخند زدم و گفتم:
ان شاء الله به زودی میریم
برای این که حال و هوایش را عوض کنم گفتم:
البته الانم فکر نکنم اگه بری مشکلی برات پیش بیاد
احمد با تعجب سر تکان داد و پرسید:
چرا؟
با خنده گفتم:
آخه مامورا دنبال یه احمد آقای سرخ و سفید و صورت سه تیغه و خوش پوش و خوش تیپن
اگه ببیننت عمرا بشناسنت و بفهمن تو همون احمدی هستی که دنبالشن
احمد خندید و گفت:
الان داری غیر مستقیم میگی خیلی بی ریخت شدم؟
سرم را روی پهلویش گذاشتم، دراز کشیدم و گفتم:
نه آقا این چه حرفیه؟
بی ریخت نشدی فقط خیلی عوض شدی
حسابی آفتاب سوخته شدی و رنگ پوستت تیره شده
این ریش پر و این لباسات هم هیچ شباهتی به احمد آقای سابق نداره
احمد کت و شلواری کجا و احمد حالا کجا
_اقتضای زندگی تو روستا همینه
با کت و شلوار که نمیشه برم سر زمین
این لباسا مناسب روستاست و با افتخار می پوشم شون
مکثی کرد و بعد پرسید:
از سر و وضع ظاهریم خوشت نمیاد؟
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174
.
.
•🖌• بہقلم: #ز_سعدی
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩⚜𓆪•
•𓆩⚜𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#یکسالونیمباتو
#قسمت_دویستوپنجاه
دستش را فشردم و گفتم:
چرا خوشم نیاد؟
چهره ات خیلی مردانه تر و با ابهت شده
پخته تر به نظر میای و با دیدنت حس خوبی بهم دست میده
ولی خوب دلم برای احمد خوش پوش و خوش لباس سابق هم تنگ شده
هر چند از این که ریش و سبیلت رو می زدی چندان خوشم نمیومد ولی الان دلم برای همون سه تیغه کردنات هم تنگ شده
احمد به حرفم خندید که نشستم و گفتم:
تازه ... حتی دلم برای کراوات زدنات هم تنگ شده
احمد با عشق نگاهم کرد و پرسید:
دیگه دلت برای چی تنگ شده؟
کمی فکر کردم و گفتم:
دیگه هیچی
دوباره به احمد تکیه دادم و گفتم:
فکر کنم اگه از این جا بریم و تو بشی احمد سابق دلم برای سر و وضع الانت هم تنگ بشه
دله دیگه
هر دفعه یه بهونه ای می گیره و واسه یه چیزی تنگ میشه
احمد با شرمندگی پرسید:
دلت برای خانواده ات تنگ نشده؟
برای آقا جانت ... مادرت ... خانباجی ... خواهر برادرات ....
آه کشیدم و گفتم:
دروغه اگه بگم دلم تنگ نشده
دلم براشون تنگ شده ولی نه اون قدری که از اومدنم به این جا پشیمونم کنه
الان فقط دلتنگم
ولی قبل این که بیام پیش تو اصلا آروم و قرار نداشتم
انگار تو دلم آتیش بود و یک لحظه از دلشوره و دلتنگی نمی تونستم آروم بگیرم
نور چراغ نفتی کم و زیاد شد. احمد از جا برخاست و گفت:
نفتش داره تموم میشه بذار برم بیرون نفتش کنم.
دستش را گرفتم و گفتم:
نمیخواد دیگه الان میخوایم بخوابیم بذار خاموش بشه صبح خودم نفتش می کنم
امشب هم من حسابی پر حرفی کردم نذاشتم استراحت کنی
احمد روی سرم را بوسید و گفت:
حرف زدیم خستگی از تنم در رفت
ولی بهتره زود بخوابیم که فردا باید چاه بکنیم.
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174
.
.
•🖌• بہقلم: #ز_سعدی
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩⚜𓆪•
•𓆩🌙𓆪•
.
.
•• #آقامونه ••
••᚜جز خیال روے او🌱
نقشے نیاید درنظر👌
هرچه ما دیدیم و میبینیم😌
آن جانان ماست❤️᚛••
مولانا ✍🏼
.
.
•✋🏻 #لبیک_یا_خامنه_اے
•🧡 #سلامتےامامخامنهاےصلوات
•📲 بازنشر: #صدقهٔجاریه
•🖇 #نگارهٔ «1284»
.
.
𓆩خوشترازنقشتودرعالمتصویرنبود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌙𓆪•
•𓆩🌤𓆪•
.
.
•• #صبحونه ••
🌸🍃ازطرفِ خدا:
ازتومےخواهم😍خیلےچیزهارافراموش کنے👌
چیزهایےکه توراعصبانے😡میکنندفراموش کن!😄
نگرانےوافسردگےراازخوددورکن!👌
چون من تورا تحت کنترل خود دارم!💪😍
فقط یک چیزهست👌🏻 که میخواهم هیچ وقت فراموش نکنے!☝️🏻
"لطفا "
فراموش نکن که گاهےبامن
حرف بزنے..💔😔من دوستت دارم!🍃😍
.
.
𓆩صُبْحیعنےحِسِخوبِعاشقے𓆪
http://Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌤𓆪•
•𓆩🪴𓆪•
.
.
•• #همسفرانه ••
که نیست
خوشتر از #او
در جهان تماشایے😍
#سعدے
#باهم_درانتظار_موعودیم💚
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🤲
.
.
𓆩خویشرادرعاشقےرسواےعالمساختم𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪴𓆪•
•𓆩🪞𓆪•
.
.
•• #ویتامینه ••
وقتی مرد خسته ازکاربه خانه برمیگردد🚶♂
به آرامش نیاز دارد♥👩❤️👨
وممکن است برای فراموش کردن مشکلات ،اخبارگوش کند یاروزنامه بخواند👌
این کار رابی اعتنایی به خودتلقی نکنید❌
.
.
𓆩چشممستیارمنمیخانہمیریزدبهم𓆪
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
•𓆩🪞𓆪•