•𓆩☀️𓆪•
.
.
•• #قرار_عاشقی••
امام رضا(ع) میفرمودند:
عقل واقعی آن است که انسان
غصهها را فرو ببرد و تحمل کند
و با بدخواهان خود بسازد و با
دوستان مدارا کند 🍃🌸
.
.
𓆩ماراهمینامامرضاداشتنبساست𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩☀️𓆪•
•𓆩🌙𓆪•
.
•• #آقامونه ••
﮼𖡼 گر👇🏼
هزاران دام💯
باشد در قدم😒
﮼𖡼 چون✨
تو با مایی💚
نباشد هیچ غم😉
مولانا /✍🏼
.
•✋🏻 #لبیک_یا_خامنه_اے
•🧡 #سلامتےامامخامنهاےصلوات
•🇮🇷 #جهش_تولید_با_مشارکت_مردم
•📲 بازنشر: #صدقهٔجاریه
•🖇 #نگارهٔ «1334»
.
𓆩خوشترازنقشتودرعالمتصویرنبود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌙𓆪•
•𓆩🌤𓆪•
.
.
•• #صبحونه ••
بی خیــال تمام دلواپسـے هایـمان . . .🌱
بهـ مـوسـیقے دلنواز گـوش کن💽
فنــجانـت را سـر بکـش☕️
و بگــذار انـقــدر حـالمـان خوب باشــد
کهـ یـادمـان بـرود امروز چند شنبهــ ست . . .☺️❣
.
.
𓆩صُبْحیعنےحِسِخوبِعاشقے𓆪
http://Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌤𓆪•
•𓆩📿𓆪•
.
.
•• #پابوس ••
پیامبر ࢪحمت ﷺ :
پـایان هر رنــ😢ــــج
و ســـــخـ🛠ــــتـــــے،
پیـ🥇ــروز؎ است!
#مستدرک2:295
#سحرخیرباشمومنツ
#چهخُسبیکهجهانمیگذرد
.
.
𓆩خواندهويانَخواندهبهپٰابوسْآمدهام𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩📿𓆪•
•𓆩💌𓆪•
.
.
•• #مجردانه ••
«نه...
میخواد درسش رو ادامه بده 😇»
این جوابیه که
خیلی از دخترها یا خانوادهشون
به خانواده آقاپسری میگن
که میخوان خواستگاری کنند
اصلا، این «میخواد درسشو ادامه بده»
شده یه اصطلاح،
چه درمورد کسی که
واقعا نمیخواد ازدواج کنه
چه برای کسی که از ازدواج ترس داره..
و همین باعث میشه ازدواج
یه مانع تصور بشه❗️
اما
نظر اسلام، چیز دیگهست..
اسلام میگه اگه این شرایط رو 👇
داری، نگران چیزی نباش و برای
ازدواج، فکر یا اقدام کن:
+بلوغ جسمی و عقلی و فکری
+ایمان
+توکل به خدا
🔆 بزرگی میگفت:
زشته که آدم به وعدههای
این و اون اعتماد داشته باشه
اما به وعدههای خدا، واسه
ازدواج، اعتماد نکنه..
اگه شرایطی که
اسلام گفته، همین بلوغ و توکل و
ایمان رو، داریم
مهمه
به خدا توکل کنیم و
بهانه نیاریم که میخوایم
درسمون رو ادامه بدیم..آخه
خدا خودش برامون درس رو ادامه میده..😌
در نتیجه با امید به خدا و انتخاب درستِ
همسر آینده میشه توی بحث درس حتی
موفق تر از قبل شد!
چون یه نفر هست که توی
روزای سختت همراهته:)
.
.
𓆩ازتوبهیڪاشارتازمابهسردویدن𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩💌𓆪•
•𓆩🪴𓆪•
.
.
•• #همسفرانه ••
و چشــ👀ــمانت
سرآغاز خیــ🍃ــال
زیبــ🦋ـاے من است
#فاطمه_صحامیان
#چشمانتشروعماجرابود🥰☔️
#آغاز_هفتهتون_عاشقانه💕
.
.
𓆩خویشرادرعاشقےرسواےعالمساختم𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪴𓆪•
34.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•𓆩🍳𓆪•
.
.
•• #چه_جالب ••
یهــ ذرت مکزیـکـیمون نـشهـ؟😅❤️
مـــوادے کهــ لازم داریــم :
کــره ۵۰ گرم 🧈
نمــک ۱ ق غ🧂
آبلیــمو ۱ ق غ🍋
فلــفل سیاه ۱ ق چ
پنیــر پیتزا ۱ پیمانهـ🧀
ســس مایونز ۲-۳ ق غ
ذرت پختهـ ۴۰۰ گرم🌽
فلـفل قرمز ۱ ق چ
چیپـس خلالی🍟
قـارچ ۲۰۰ گرم🍄
آویشــن ۱ ق غ
.
.
𓆩حالِخونھباتوخوبھبآنوےِخونھ𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
.
.
•𓆩🍳𓆪•
•𓆩🥸𓆪•
.
.
•• #منو_بابام ••
💬 بابام اومده واسه نماز صبح بیدارم کنه
دید دارم تحلیلای حملهی احتمالی سپاهو
میخونم🤓
گفت میتونی سرتو کامل برگردونی؟🧐
گفتم چطور؟
گفت اخه همه جغدا میتونن🦉😄😞
.
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 887 •
#سوتے_ندید "شما و باباتون" رو بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩بابابا،حالدلمخوبه𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🥸𓆪
•𓆩🪞𓆪•
.
.
•• #ویتامینه ••
سعی کنید بنای زندگیتان را بر اعتماد به یکدیگر بگذارید👏♥
مدام یکدیگر را کنترل نکنید❌😒
در هر حرکتِ سادهی همسرتان به دنبال بدبینی نباشید❌😬
این عادت که همه شماره تلفنها را کنترل کنید، پیامکها را بخوانید و یا از او بپرسید "چی خریدی؟ از کجا خریدی و ..." را کنار بگذارید😵💫
خودتان را با جمله "چون دوستش دارم کنترلش میکنم" گول نزنید❌😐
اعتماد و احترام اولین اصل در رابطهتان باید باشد🤝
.
.
𓆩چشممستیارمنمیخانہمیریزدبهم𓆪
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
•𓆩🪞𓆪•
جلسه سوم اشتباهات رایج.m4a
15.13M
•𓆩📼𓆪•
.
.
•• #ثمینه ••
خطاهای رفتاری خانمها
#بخش_سوم
#استاد_بورقانی_مدرس_دانشگاه
.
.
𓆩چهعاشقانهناممراآوازمیڪنے𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩📼𓆪•
•𓆩🕊𓆪•
.
.
•• #همسفرانه ••
🌷﴾ سال تحویل دور هم بودیم. علی به همه عیدی داد غیر از من. گفت: «بیا بالا توی اتاق خودمون». یه قابلمه دستش گرفت و گفت: «من میزنم روی قابلمه تو از روی صداش بگرد و هدیهات رو پیدا کن». گذاشته بود توی جیب لباس فرمش. یه شیشه عطر بود و یه دستبند. این قدر برام لذت بخش بود که تا حالا یادم مونده.
📚﴾ شهید علیرضا یاسینی،
کتاب نیمه پنهان ماه، ج۵، ص۳۲
.
.
𓆩توخورشیدےوبـےشڪدیدنتازدورآساناست𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🕊𓆪•
عاشقانه های حلال C᭄
•𓆩⚜𓆪• . . •• #عشقینه •• #یکسالونیمباتو #قسمت_سیصدوچهلودوم با حوله روی موهای خیسم کشیدم و
•𓆩⚜𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#یکسالونیمباتو
#قسمت_سیصدوچهلوسوم
مادر کنار گوشم گفت:
رفتیم تو هم همین جور روت رو تنگ بگیر کسی نشناسدت
با تعجب به سمتش برگشتم و آهسته پرسیدم:
چرا؟
_آقات گفت
سرش را کمی نزدیک تر آورد و گفت:
فکر کردی چرا همه رو به خط کرد دسته جمعی بیاییم؟ برای این که کسی متوجه اضافه شدن تو نشه
تا وقتی شلوغه روت رو بگیر ساکت یه گوشه بشین
بعد رفتن همه میریم پیش خواهرای احمد آقا فعلا روت رو قرص بگیر کسی نفهمه تو اومدی
رویم را محکم تر گرفتم و زیر لب چشم گفتم.
وارد مهمان خانه بزرگ شان شدیم که سر تا سر آن خانم ها نشسته بود.
خواهران احمد زهره و زهرا در کنار خاله های شان صدر مهمانخانه نشسته بودند و شیون می کردند.
زینب در کنارشان نبود.
همراه خانباجی گوشه ای از مهمان خانه که زیاد در دید کسی نباشیم نشستیم.
اشک از چشمم سر می خورد و فرو می ریخت.
خانمی با صدای بلند در حال خواندن سوره انعام بود.
مهتاب خانم و زیور خانم با لباس هایی سیاه و چشم اشک بار مشغول پذیرایی از مهمان ها بودند.
خانباجی آهسته در گوشم گفت:
چادرت رو بنداز تو صورتت نشناسنت
به حرفش گوش دادم و چادرم را در صورتم کشیدم.
مهتاب خانم چای تعارف کرد و بدون این که مرا بشناسد رفت.
مهمان خانه با آن عظمت غلغله مهمان بود حتی بعد از اذان هم زیاد خلوت نشد.
دلم برای نمازم می جوشید ولی در این جا و در این شلوغی امکان رفتن به دستشویی و طهارت و وضو برای هر نماز را نداشتنم.در گوش خانباجی گفتم:
خانباجی نمیشه بریم خونه نماز بخونم بعد برگردیم؟
خانباجی در حالی که زیر لب صلوات می فرستاد گفت:
پاشو یه گوشه وایستا بخون این همه راه بریم خونه برای چی؟
_نمیشه همین جوری نماز بخونم ... لکه بینی دارم باید برم دستشویی طهارت و وضو بگیرم
خانباجی نگاهی در مهمانخانه چرخاند و گفت:
یکم صبر کن تا من از مادرت بپرسم چه کار کنیم
خانباجی از جا برخاست و به طرف مادر رفت.
از دور نگاه شان می کردم ولی نمی دانستم چه می گویند.خانباجی همراه راضیه به کنارم برگشت و آهسته گفت:
خانم گفت آقاجانت گفته ساعت شیش با حاج علی میان خونه
با ناراحتی گفتم:
تا شیش که خیلی مونده
خانباجی در حالی که قنداق علیرضا را باز می کرد تا عوضش کند گفت:
دیگه چاره ای نیست تا اون موقع باید صبر کنیم از دیروز تا حالا کلی آدم غریبه اومده این جا آقاجانت می ترسه برای احمد آقا دردسر بشه
حالام نگران نباش
بذار من این بچه رو عوض کنم بعدش با هم میریم دستشویی
راضیه مهری را به دستم داد و گفت:
همونجا تو حیاط یه گوشه وایستا نمازت رو بخون من حواسم به پسرت هست
🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید علی عسکر اکبری صلوات🇮🇷
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174
.
.
•🖌• بہقلم: #ز_سعدی
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩⚜𓆪•