🌷🍃
🍃
#چفیه
روزی که #مصطفی به خواستگاری من آمد
_مادرم به او گفت :)
《این دختر صبح ها که از خواب پا می شود ، در فاصله ای که دستش را شسته و مسواک می زند ، یک نفر تختش را مرتب کرده است و لیوان شیر را جلوی در اتاقش آورده اند و قهوه را آماده کرده اند. شما می توانید با این دختر ازدواج کنید؟😌
+مصطفی که خیلی آرام گوش می کرد گفت:
+《من نمی توانم برایش مستخدم بگیرم ، ولی قول می دهم تا زنده ام،وقتی بیدار شد،تختش را مرتب کنم و لیوان شیر و قهوه را روی سینی بیاورم روی تخت!!!☺️
تا وقتی #شهید شد این کار را می کرد ، خودش قهوه نمی خورد اما چون می دانست ما لبنانی ها عادت داریم ؛ درست می کرد و وقتی منعش می کردم ، می گفت:
《من به مادرتان قول داده ام تا زنده ام این کار را برای شما بکنم》♥️☺️
#چ_مثل_چمران
•🕊• @Asheghaneh_halal •🕊•
🍃
🌷🍃
#ریحانه
|• فرزند شیخ رجبعلی خیاط میگوید:
پدرم چیزهایی میدید که دیگران نمیدیدند.
یکی از دوستان پدرم نقل میکرد:
☀️|• یک روز با جناب شیخ به جایی میرفتیم که دیدم جناب شیخ با تعجب و حیرت به زنی که موی بلند و لبـاس شیـکی داشـت نگـاه میکند؛
😧|• از ذهنم گـذشت که شیـخ به ما میگوید چشمتان را از نامحرم برگردانید و خود ایشان این طور نگاه میکند!
😔|• نگاهی به من کرد و فرمـود: تو هم میخواهی ببینی من چی میبینم؟
👇🏻|• ببین!!
🔥|• نگاه کردم دیـدم همین طور از بـدن آن زن مثل سُرب گـداخته، آتش و سرب مذاب به زمین میریزد و آتش او به کسانی که چشم هایشان به دنبـال اوست سـرایت میکند.
🌼|• شیخ رجبعلی فرمـود:
🙊|• این زن راه میـرود و روحـش یقـه مـرا گـرفته او راه میـرود و مردم را همین طور با خـودش به آتش جهنـم میبَرَد.
#کتاب_بوستان_حجاب_صفحه۱۰۹📚
#أللَّھُمَ_عجِلْ_لِوَلیِڪْ_ألْفَرَج 💚
بانــوے ـخاصــ😇👇🏻
[•🌸•] @Asheghaneh_Halal
🍒•| #دردونه |•🍒
#فررند_پروری
هيچگاه به ڪودڪ نگوييد:
« حالا تو ديگر بچه نيستے !! »
چون که او « بزرگ هم نيست!!»
و بدين ترتيب با گفتن اين جمله در
او ايجاد اضطراب مے ڪنيد.😬✋
به جاے همه اين حرف ها
بهتر است دليل انجام دادن يا
انجام ندادن را برايش توضيح دهيد.
#نڪاتریزوتربیتےفرزندپرورے☺️👇
🍒•• @asheghaneh_halal
[ #خندیشه 😜 ]
یڪ روز #خاشقچے را به فتل رساندند
تــــا شیش مــاه همــه درگیر این موضوع
بودند، شبڪه خبر ڪه میزدی
یه لحظه از یاد خاشچقے غافل نبودن😁
الانم ڪه دڪتر محمد #مُرسے😉
این دیگه جدیدتره تا یڪسال همه
#تحلیلش میڪنن😂
نابترین طنزهای سیاسے👇
~° 😜 °~ @asheghaneh_halal
1_72003287.mp3
519.2K
[• #شهید_زنده •]
مــوضـوع:
جـنگنــــرم .•📱•.
#اسـتادرفیعے
ـشھید اند،امـا زندھ😌👇
[•🕊•] @asheghaneh_halal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[• #ایرانیشو •]
🚫مسئلهے رونق تولید
را باید جدّے گرفت🚫
مسئولین محترم روے خوابیدن و تعطیل شدن ڪارخانههاے تولیدے و جاهاے تولیدے، خیلے باید حسّاس باشند.👌
یڪ چیزهایے هست ڪہ هیچ ربطي هم بہ مسائل هستهاے و مانند اینها ندارد امّا روے خباثت و بدجنسے، خرید اینها را، وارد ڪردن اینها را ممنوع ڪردهاند و نمیگذارند؛ خیلےخب،در داخل تولید ڪنیم.😎
جوانهاے ما آمادگے دارند،
داراے ابتکارند؛ از اینها بخواهند،
یڪ نمایشگاههاے دائمے تشڪیل بدهند، نیازها آنجا تعریف بشود، تولیدات آنجا تعریف بشود.😌
#دیـداررهبرےبـامسئولیننظام
#رونـقتـولـید
ماهم ـحرفے برا گفتن داریـم😉👇
[•🇮🇷•] @asheghaneh_halal
هدایت شده از عاشقانه های حلال C᭄
.
رصد نما؛ دیده بان بصیرتی جنگ نرم☝️
رصدنما را دنبال ڪن؛
از شما حزبالهیِ انقلابیِ بصیر می سازد!
لطفا رسانه باشید و سفیر ڪانال خودتون
در جذب حداڪثرے باشید؛
ڪیفیت از ما، ڪمیت از شما☺️✋
#درحال_عۻوگیرے⏳
🆔: eitaa.com/joinchat/527499284C698ab461f2
عاشقانه های حلال C᭄
. رصد نما؛ دیده بان بصیرتی جنگ نرم☝️ رصدنما را دنبال ڪن؛ از شما حزبالهیِ انقلابیِ بصیر می سازد!
#عضویت_اجبارے
#پیشنهاد_خادمان😌
ڪانال خودمونہ...
با این ڪانالــ😃👆اطلاعات سیاسے
رو زودتر ازهمہ متوجہ میشے✅
عاشقانه های حلال C᭄
🍃🍒 #عشقینه #هــاد💚 #قسمت_صدو_پنجاه_وشش بهت بگم چه کاری رو بکن، چه کاری رو نکن هیچ وقت از زندگی لذ
🍃🍒
#عشقینه
#هــاد💚
#قسمت_صدو_پنجاه_وهفت
سعید حرفی نزد. فقط دستش را زیر چانه اش گذاشت و به شروین خیره شد. شروین ته قهوه اش را سر کشید و گفت:
-قول نمیدم. راضی کردن بابام سخته. جونش رو بگیری بهتر از اینه که از ماشینش جداش کنی
- هرچند اون بنز یه کم مدلش پائینه ولی برای دفعه اول بد نیست. به شرطی که دفعه بعد اون کوروِترو بیاری
شروین بلند شد و همانطور که کیف پولش را درمی آورد که پول قهوه را بدهد گفت:
-از کجا معلوم دفعه دومی هم باشه؟
سعید در بوفه را باز کرد و در حالی که با مسخره بازیهای همیشگی اش به شروین تعارف می کرد که خارج شود گفت :
- اختیار دارید، اگه التماس نکردی؟
-شتر درخواب بیند پنبه دانه
سعید کیفش را روی دوشش انداخت.
- همینکه قبول کردی یعنی امیدی هست. گفتم احتمالاً این شاهرخ رفته رو مخت. معلومه هنوزم خودتی
شروین با شنیدن اسم شاهرخ رفت توی فکر. در افکار خودش غرق بود که دید سعید با کسی سلام علیک می کند.
- سلام استاد، خوبید؟
شاهرخ بود.
- استاد سوال های سخت که ندادید؟
- سوالها سخت نیست البته اگه خونده باشید
- خوندیم استاد
- شما چی آقای کسرایی؟
شروین مثل آدمی که گیج باشد نگاهی به شاهرخ انداخت و سری تکان داد.
- فردا سر جلسه می بینمتون
با هم خداحافظی کردند و شاهرخ با همان لحن دیروز گفت:
- مواظب خودت باش
وقتی رفت سعید گفت:
-مثل همیشه نبود! انگار یه طوریش بود!
بعد رو شروین گفت:
بہ قلــم🖊:
ز.جامعے(میم.مشــڪات)
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبع
#شرعاحــــراماست☺️
•• @asheghaneh_halal ••
🍃🍒
عاشقانه های حلال C᭄
🍃🍒 #عشقینه #هــاد💚 #قسمت_صدو_پنجاه_وهفت سعید حرفی نزد. فقط دستش را زیر چانه اش گذاشت و به شروین خ
🍃🍒
#عشقینه
#هــاد💚
#قسمت_صدو_پنجاه_وهشت
- تو چته؟ چرا گیج می زنی؟ هی با توام
شروین یکدفعه از فکر بیرون آمد.
- ها؟ هیچی، مهم نیست
سعید شانه ای بالا انداخت و دوباره راه افتادند.
- سعید؟
-ها؟
شروین سوار ماشین شد و گفت:
-من فردا شب نمی تونم بیام
- چی؟
-فردا شب کار دارم
سعید بدون اینکه سوار شود کنار ماشین ایستاد و به شروین زل زد.
- باز مهدوی رو دیدی سیم هات قاطی کرد؟ من دیگه قرار گذاشتم
- اصلاً من نمی فهمم تو چرا اینقدر گیر دادی؟
-خب آبروی من می ره. کلی زور زدم. برنامه پارتی رو جابه جا کردم تا همه چیز ردیف بشه
شروین که گویا از شنیدم کلمه پارتی تعجب کرده بود پرسید:
-چی؟ پارتی؟ پارتی دیگه قرارمون نبود
- پس کجا می خوای ببینیش؟ تو ماشین؟ باید یه جای درست و حسابی حرف بزنی یا نه؟
-تو پارتی میشه حرف زد؟
سعید گفت:
-تو پارتی باید خودش رو ببینی
و چشمکی زد . شروین مثل آدمی که تازه فهمیده باشه گفت:
-ها! خب دیگه چی؟
-عین بچه های نق نقو. یعنی رفاقتمون اینقدر ارزش نداره برات؟
شروین دست روی فرمان گذاشت و گفت:
- بحث رفاقت نیست. من شک دارم این کار فایده ای داشته باشه. دفعه اولم نیست که پارتی می رم. اگه می خواست حالم
بہ قلــم🖊:
ز.جامعے(میم.مشــڪات)
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبع
#شرعاحــــراماست☺️
•• @asheghaneh_halal ••
🍃🍒
عاشقانه های حلال C᭄
🍃🍒 #عشقینه #هــاد💚 #قسمت_صدو_پنجاه_وهشت - تو چته؟ چرا گیج می زنی؟ هی با توام شروین یکدفعه از فک
🍃🍒
#عشقینه
#هــاد💚
#قسمت_صدو_پنجاه_ونه
رو خوب کنه تا حالا کرده بود. درسته که آنی شاد می شم اما دو روز بعد اوضاع همونه که بود
سعید پرید سوار ماشین شد و گفت:
-پارتی رفتی ولی همیشه تنهایی، درسته؟
-آره ولی...
سعید نگذاشت حرفش تمام شود.
- ولی نداره، عین مادربزرگها حرف می زنی! جوون اگه عشق و حال نکنه می میره
- تا حالا از این عشق و حال ها زیاد کردم ولی دیگه شک دارم واقعاً عشق و حال باشه
سعید کاپشنش را درآورد و گفت:
-ول کن این حرفهای مسخره رو. از کی اینقدر متفکر شدی؟ اصلاً محض حفظ آبروی من بیا
شروین چند لحظه ای به سعید خیره ماند بعد سر چرخاند و ماشین را روشن کرد...
شب بود. چراغ اتاقش را خاموش کرد. کنار پنجره ایستاده بود. نگاهش را به آسمان دوخته بود و طوری که گویی با کسی حرف می زند چیزهایی را زمزمه می کرد.
- شاهرخ می گه تو هستی. واقعاً هستی؟ می گه می تونی کمکم کنی. من گیر کردم. میگه عقلت. عقلم هم قد نمیده. واقعاً نمیدونم چی درسته
کمی سکوت کرد بعد ادامه داد:
-اصلاً اگر تو هستی و صدامو میشنوی، اگه کار درستی نیست خودت یه کاری کن جور نشه. اگه خدایی باید بتونی جلوی یه کار اشتباه رو بگیری دیگه، مگه نه؟
این را گفت و مدتی متفکرانه به آسمان نگاه کرد. گویی داشت پیشنهادش ! را سبک سنگین میکرد. بعد انگار راه حلش به نظرش خوب آمده باشد سری تکان داد و گفت:
-آره. اینجوری همه چیز درست میشه. هر اتفاقی بیفته تو خواستی چون من بهت گفتم
بعد که خیالش راحت شد روی تخت افتاد. پتو را روی خودش کشید و دوباره مدتی به سقف خیره شد و با صدای بلند گفت:
-اصلا فردا از شاهرخ می پرسم
بعد به طرف دیوار چرخید و خوابید.
*
بہ قلــم🖊:
ز.جامعے(میم.مشــڪات)
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبع
#شرعاحــــراماست☺️
•• @asheghaneh_halal ••
🍃🍒
[• #مجردانه♡•]
\\👒
•\ڪسانے ڪه
میخواهند ازدواج ڪنند
آیه ۷۴ سوره فرقان رو زیاد بخونند\•
•\وَ الَّذینَ یقولون ربّنا هبْ لنا مِنْ
أَزْواجِنا وَ ذُرِّیاتِنا قُرَّتَه أَعْیُن
واجْعَلْنا لِلمُتقینَ امامًا\•
#آیتاللهبھجت💚
\\👒
مجردان ـانقلابے😌👇
[•♡•] @asheghaneh_halal
[• #ویتامینهღ •]
\\💞
•💐•حتے اگه دلخورید
شوخ طبع باشید و جملهاے بگویید ڪه
معمولا همسرتان را به خنده مےاندازد.
•💐•مهم این است ڪه همسرتان
را از فضاے ناراحتے و قهر با یڪ
ابتڪار خارج ڪنید....
#سختنیستا😎
\\💞
ویتامینہ ـزندگے ڪنید😉👇
[•🍹•] @asheghaneh_halal
🍃🕊🍃
#چفیه | #خادمانه
|ختم صلوات امروز
🍃| هــدیـہ بہ شهید⇓
❣| شهیدمدافعحرممحمدحسینمؤمنے
حاج حسین یڪتا:
در عالَم رؤیا به شهید
گفتم: چرا برای ما دعا نمیکنید که
شهید بشیم؟!
شهید گفت: ما دعا میکنیم، شهادت
هم براتون مینویسن، ولی گناه
میکنید، پاک میشه!💔
ارسال تعـداد #صلوات به آے دے😌👇
•🌷• @F_Delaram_313
تعداد صلواٺ ها
•• ۴۶۱۴ ••
هر روز میزبان یڪ فرشته😃👇
|❤️| @asheghaneh_halal
🍃🕊🍃