eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.2هزار دنبال‌کننده
21.3هزار عکس
2.2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
•𓆩🪞𓆪• . . •• •• هر حرف بیجایی که از روی عصبانیت به زبان میاد بی فایده و بی ارزش است😐 پس به این چیزا نپردازید😶❌ بجاش تلاش کنید عصبانیت همسرتون فروکش کنه 🫀 و به جای اینکه مقابل او بایستید کنارش باشید👩‍❤️‍👨 👈خانوم گل 🌸فراموش نکن که همیشه جوابِ های، هوی نیست👌☺️🌸 . . 𓆩چشم‌مست‌یارمن‌میخانہ‌میریزدبهم𓆪 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal •𓆩🪞𓆪•
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
💓'💍 #مختص_عشق_حلالم . یک دو سه یک دو سه دوستان صدا میاد ؟!👀 سلاااااامممم😍 خب خب مخاطبینِ عزیزِ متا
🪞💕☁️🎀 دقیقا مصداقِ این شعرید که میگه: مگذار که غصه در میانت گیرد❣ ↩️شرڪت‌ڪننده‌شمارهٔ:7⃣ همراه با جوایـز نفیس و ارزشمنـد😍🤩🎁 - برنده مسابقه کیه؟! کسی که ویو و بازدیدِ پستش بالاتر از بقیه باشه🪴 جهت شرڪت در این چالش خاص😍👇 https://eitaa.com/joinchat/2754019330C3ded5d8d29 بھ عاشقانھ‌هاے‌حلال‌ بپـیونـدید😉 🪞💕☁️🎀
🪞💕☁️🎀 " My Refuge " تو مرا امیدِ ماندن، تو مرا پناهِ جانی🫂🤍 ↩️شرڪت‌ڪننده‌شمارهٔ:8⃣ همراه با جوایـز نفیس و ارزشمنـد😍🤩🎁 - برنده مسابقه کیه؟! کسی که ویو و بازدیدِ پستش بالاتر از بقیه باشه🪴 جهت شرڪت در این چالش خاص😍👇 https://eitaa.com/joinchat/2754019330C3ded5d8d29 بھ عاشقانھ‌هاے‌حلال‌ بپـیونـدید😉 🪞💕☁️🎀
🪞💕☁️🎀 " هـناســ♡ــم " من هر نفسم بر نفسِ نازِ تو بند است🫀♥️ ↩️شرڪت‌ڪننده‌شمارهٔ:9⃣ همراه با جوایـز نفیس و ارزشمنـد😍🤩🎁 - برنده مسابقه کیه؟! کسی که ویو و بازدیدِ پستش بالاتر از بقیه باشه🪴 جهت شرڪت در این چالش خاص😍👇 https://eitaa.com/joinchat/2754019330C3ded5d8d29 بھ عاشقانھ‌هاے‌حلال‌ بپـیونـدید😉 🪞💕☁️🎀
🪞💕☁️🎀 " حضرت یـار " بخت یارِ ما باشد، گر تو یـار باشی😌💙 هر چه ایـام مبارڪ بوده گره خورده به ؏شقتون🥺🤌 ↩️شرڪت‌ڪننده‌شمارهٔ:0⃣1⃣ همراه با جوایـز نفیس و ارزشمنـد😍🤩🎁 - برنده مسابقه کیه؟! کسی که ویو و بازدیدِ پستش بالاتر از بقیه باشه🪴 جهت شرڪت در این چالش خاص😍👇 https://eitaa.com/joinchat/2754019330C3ded5d8d29 بھ عاشقانھ‌هاے‌حلال‌ بپـیونـدید😉 🪞💕☁️🎀
🪞💕☁️🎀 " O2♡ " ا؎ ڪه هواۍ منے بی تـ💛ـو نفس ادعاست ! رفقا چقدر شما خلاقیت اخه🥺🤌 ↩️شرڪت‌ڪننده‌شمارهٔ:1⃣1⃣ همراه با جوایـز نفیس و ارزشمنـد😍🤩🎁 - برنده مسابقه کیه؟! کسی که ویو و بازدیدِ پستش بالاتر از بقیه باشه🪴 جهت شرڪت در این چالش خاص😍👇 https://eitaa.com/joinchat/2754019330C3ded5d8d29 بھ عاشقانھ‌هاے‌حلال‌ بپـیونـدید😉 🪞💕☁️🎀
🪞💕☁️🎀 "جآن من است او❤️" در من بِدَمی، من زنده شوم يك جان چه بود؟ صد جان منی...!!☺️👌 +فقط خانومچه توی عکسو نگا شما🥺🍭 ↩️شرڪت‌ڪننده‌شمارهٔ:2⃣1⃣ همراه با جوایـز نفیس و ارزشمنـد😍🤩🎁 - برنده مسابقه کیه؟! کسی که ویو و بازدیدِ پستش بالاتر از بقیه باشه🪴 جهت شرڪت در این چالش خاص😍👇 https://eitaa.com/joinchat/2754019330C3ded5d8d29 بھ عاشقانھ‌هاے‌حلال‌ بپـیونـدید😉 🪞💕☁️🎀
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
•𓆩⚜𓆪• . . •• #عشقینه •• #یک‌سال‌و‌نیم‌با‌تو #قسمت_چهارصدوچهل‌وششم دوباره علیرضا گرسنه شده بود
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• با دست لرزانم شیشه شیر علیرضا را از ساکش بیرون کشیدم و گفتم: ببخشبد میشه یک کم آبجوش بدید؟ شیشه را از دستم گرفت و گفت: الان میدم تو چاییت رو بخور داری می لرزی. لبه های پتو را دور خودم پیچیدم که گفت: تو این سرما چرا لباس گرم نپوشیدی؟ بچه ات رو چرا بدون پتو و قنداق آوردی بیرون می خواستی دو تایی تون بمیرین؟ لیوان چای را در دست گرفتم و گفتم: به حاج آقا تون گفتم منتظر آقام هستم تا بیاد. شیشه شیر علیرضا را به دستم داد روبرویم چهار زانو نشست و گفت: بله حاجی گفت. ظهر اومد خونه همین شیشه رو آورد گفت یکم آبجوش بده گفتم برای کی؟ گفت از صبح یه ماشین جلوی مغازه پارکه توش یه زن و یه بچه است مال اونه موقع نهار اومد گفت هنوز اون ماشین اون جاست و اون زن و بچه اش تو ماشین نشستن گفتم خوب به ما چه گفت مشخصه دختره داره مثل بید از سرما می لرزه بازم بهش گفتم به ما چه گفت میخوام برم بیارمش خونه گفتم نکن شاید شر باشه شاید نقشه ای چیزی باشه گفت نه به ماشینش و قیافه اش نمی خوره آدم درستی نباشه بعدم گفت بر فرض دزد و آدم ناجور باشه بیاریمش چی میخواد از ما بدزده؟ خندید و گفت: بهم گفت حداقل اون اگه دزد باشه چهار تا النگو تو دستش داره تو چی داری بخواد ازت بدزده به حرفش لبخند نصف و نیمه ای زدم و کمی آستین لباسم را پایین کشیدم که گفت: آقات کجا رفته که شما رو تو این سرما ول کرده از صبح؟ لیوان خالی چای را زمین گذاشتم و گفتم: یک کار مهمی داشت گفت میاد ولی هنوز نیومده _تو محل خودمون که ندیدمت تازه اومدین؟ مال این طرفایی؟ در حالی که شیر خشک در شیشه می ریختم گفتم: نه ... یک چند تا خیابون بالاتر کاری داشتیم برای همین این جا اومدیم. به شیشه شیر اشاره کرد و گفت: اینا برای بچه زیاد خوب نیست چرا شیر خودت رو بهش نمیدی مگه مادرش نیستی؟ در حالی که شیشه را تکان می دادم گفتم: خودم شیر ندارم از مجبوری اینو بهش میدم بسم الله گفتم و شیشه را در دهان علیرضا گذاشتم که پرسید: مشهدی هستی یا مسافری و این جا غریبی؟ _نه مشهدی ام ولی محل خودمون از این جا خیلی دوره _تعجبم چه طور مشهدی هستی که تو این هوای سرد یک ژاکتی چیزی نپوشیدی بهت نمیاد نادار ناچار باشی به رویش لبخند زدم و گفتم: ژاکت پوشیده بودم ولی بچه ام نم زد پتوش رو نجس کرد دیگه در آوردم پیچیدم دور بچه. 🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید رضا اسماعیلی صلوات🇮🇷 ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• به تلفن روی طاقچه اشاره کرد و گفت: اگه میخوای زنگ بزن خونه تون شوهرت بیاد دنبالت برای خودت و بچه ات هم لباس گرم بیاره به سمت پنجره اشاره کرد و گفت: اگه برف ادامه پیدا کنه خیابونا بند میاد بهتره زنگ بزنی تشکر کردم و گفتم: دست شما درد نکنه ولی محل ما تلفن نداره با تعجب گفت: تلفن ندارین؟ به تایید سر تکان دادم و گفتم: ما اون محله های پایین مشهد ساکنیم گفتم که محله مون از این جا خیلی دوره. دست هایش را به دور کنده زانویش قفل کرد و گفت: بد شد. حالا اگه خدایی نکرده تا شب آقات نیاد میخوای چه کار کنی؟ شوهرت ناراحت و نگران نمیشه از صبح رفتی؟ اصلا آقات کجا رفته که این همه مدت نیومده؟ با سوالش دوباره ناراحتی و نگرانی در دل و جانم جوشید. جوابی ندادم و فقط سر به زیر انداختم که گفت: اینا رو گفتم فکر نکنی منظورم اینه که این جا مزاحمی و یا از بودنت تو خونه ام ناراضی ام، نه به خاطر خودت میگم اگه میشه به کسی خبر بدی بیاد دنبالت خبر بده که برات شر درست نشه همان طور سر به زیر گفتم: بله شما درست می گید. میشه به مخابرات محل مون زنگ بزنم ولی .... مشکل اینه کسی رو ندارم بیاد دنبالم ... _مگه نگفتی مشهدی هستی؟ چه طور کسی رو نداری به عکس امام خمینی روی طاقچه اش چشم دوختم و گفتم: برادرام همه رفتن بیمارستان تحصن یک آقاجانم به خاطر من و کارهام نرفته بود که اونم معلوم نیست چه بلایی یرش اومده اشک جمع شده در چشمم را جمع کردم که گفت: حالا نفوس بد نزن حتما آقات میاد شاید گیر و گرفتاری براش پیش اومده شوهرت کجاست؟ نمیشه زنگ بزنی مخابرات تون به اون خبر بدن؟ آه کشیدم و در جوابش گفتم: اونم نیست .... از جا برخاست و در حالی که برایم سفره می انداخت گفت: حاج غلام رانندگی بلد نیست وگرنه میگفتم بشینه پشت ماشین آقات ببرتت پسرم رانندگی بلده که اونم مثل داداشای تو رفته تحصن به عکس کوچکی کنار عکس امام خمینی اشاره کرد و گفت: پسرم دانشجویه گفتم نرو گفت نمیشه گفت این همه هر سال برای امام حسین سینه زدیم گریه کردیم گفتیم کاش کربلا بودیم یاریت می کردیم الان که چند نفر تو بیمارستان گیر افتادن زخمی شدن علما جمع شدن و راه مقابله با ظلم شرکت توی تحصنه اگه نرم دیگه نمی تونم با امام حسین حرف بزنم بگم کاش بودم کمکت می کردم زیر لب گفتم: خدا براتون نگهش داره ان شاء الله. کاسه ای اشکنه جلویم گذاشت و گفت: خدا نگه دار همه شون باشه ان شاء الله. تعارف کرد و گفت: چیز قابل داری نیست ولی بخور نوش جانت. 🇮🇷هدیه به ارواح مطهر شهدای قیام جنگل صلوات🇮🇷 ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•
•𓆩☀️𓆪• . . •• •• هر زائری در حریمت صد حرف ناگفته دارد✨ حق دارد آقا برایت چشمانش اینجا ببارد🥺 . . 𓆩ماراهمین‌امام‌رضاداشتن‌بس‌است𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩☀️𓆪•
•𓆩🌙𓆪• . •• •• ﮼𖡼 در پیش رخ تو🥰 ماه را تاب کجاست🌙 ﮼𖡼 عشاق تو را👥 به دیده در خواب کجاست😉 خاقانی /✍ . •✋🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•🧡 •🇮🇷 •📲 بازنشر: •🖇 «1386» . 𓆩خوش‌ترازنقش‌تودرعالم‌تصویرنبود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌙𓆪•
•𓆩🌤𓆪• . . •• •• شــام اندوه ســرآید 🌑 بدمــد صبـح امـید ✨ 🍫چــون فروزان شود از مشـرق جـام اختر مـے . . . (: 🌸 . . 𓆩صُبْح‌یعنےحِسِ‌خوبِ‌عاشقے𓆪 http://Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌤𓆪•