eitaa logo
کانون گفتگوی قرآنی
832 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
322 ویدیو
61 فایل
با توجه به عدم پاسخگویی به سوالات در انجمن های مرکز ملی برای طرح سوال خود از سامانه پاسخگو استفاده کنید 📱 نرم افزار پاسخگو app.mmpd.ir 🌐 پایگاه پاسخگوی من my.pasokhgoo.ir آیدی مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی در پیام رسان ها @pasokhgoo
مشاهده در ایتا
دانلود
💔🔴💔🔴💔🔴💔🔴💔🔴💔🔴💔🔴💔🔴💔🔴💔 ⁉️پرسش: آیا روز شهادت امام حسین (علیه السلام) زیر هر سنگی خون تازه یافت میشد؟ ✍️پاسخ: ‼️يکي از رويدادهاي بسيار شگفت و شايان توجه پس از شهادت امام حسين (عليه السلام) مشاهده خون در نقاط مختلف است .تنوع روايات حاکي از اين حادثه ،و اعتبار سندي برخي از اين روايات ،موجب حصول اطيمنان به وقوع اين رويداد مي شود. روايات ياد شده را مي توان به چند دسته تقسيم کرد : 😔بعضي از آنها از يافت شدن خون در زير سنگ ها و کلوخ ها در نقاط مختلف حکايت دارند. بعضي ديگر ،وقوع اين رويداد را در ناحيه "شام" و در "بيت المقدس" گزارش کرده اند. بعضي ديگر به خونين شدن خاک به امانت سپرده شده کربلا توسط پيامبر (صلي الله عليه و آله) به "ام سلمه" اشاره دارد. متن گزارشها و نیز پاسخ کامل را در سایت مطالعه کنید:👇 http://www.askquran.ir/archive/index.php/t-60929.html 🏴 🏴@skquranir 💔🔴💔🔴💔🔴💔🔴💔🔴💔🔴💔🔴💔🔴💔🔴💔
🌱🌼🌱🌼🌱🌼🌱🌼🌱🌼🌱🌼🌱🌼🌱🌼🌱🌼 ⁉️پرسش: چرا قرآن اسم همه محارم را آورده ولی دایی و عمو را نیاورده؟ ✍️پاسخ: از آن جا که محرمیت، دو جانبه است، لذا وقتی به محرمیت پسر برادر و پسر خواهر اشاره شده، طبیعی است که طرف مقابل آن ها یعنی عمو و دایی نیز محرم هستند. و این که چرا در آیه به عمو و دایی تصریح نشده، شاید به خاطر این است که قرآن می خواهد در بیان مطالب، نهایت فصاحت و بلاغت را رعایت کند لذا حتی یک کلمه اضافه هم نمی گوید؛ از اینرو وقتی پسر خواهر و پسر برادر را جزء محارم آورده، دیگر نیازی نبوده تا عمو و دایی نیز آورده شوند، زیرا با وجود دو جانبه بودن محرمیت، محرمیت عمو و دایی، به خودی خود معلوم می شود.(2) 📚پی نوشت ها: (1) نور/ 31. (2) ر.ک: مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ج 14، ص 454. http://www.askquran.ir/showthread.php?t=59683 🏴 🏴@skquranir 🌱🌼🌱🌼🌱🌼🌱🌼🌱🌼🌱🌼🌱🌼🌱🌼🌱🌼
دو حرکت مهم حضرت زینب کبری(سلام الله علیها) 🏴 🏴@skquranir
🔹🔵🔹〰️♾♾🔹🔵🔹♾♾〰️🔹🔵🔹 ⁉️پرسش: در آيه 73 سوره توبه اومده که خداوند به پيامبر(ص) ميگه که با کافران بجنگ و بر آنان سخت بگيرو در آيه 128 سوره آل عمران اومده که هيچ اختياري نسبت به کافران نداريم، يعني حق جنگ يا کشتن اونارو نداريم؟ ✍️پاسخ: هیچ از این دو آیه با هم تناقض و مغایرت ندارند زیرا موضوع هر یک با دیگری متفاوت است. در آیه 73 سوره مبارکه توبه آمده است: يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ اى پيامبر با كافران و منافقان جهاد كن و بر آنان سخت بگير و جايگاهشان دوزخ است و چه بد سرانجامى است مرحوم علامه در خصوص این آیه می فرمایندکه :كفار و منافقين مستوجب غلظت و خشونت و جهادند.(1) لذا آیه فوق در فضای ارائه راهکار برای مبارزه با کید منافقین و دشمنی آشکار کفار است. اما در ایه 128 سوره مبارکه آل عمران ،فضای بحث چیز دیگری است .در آیات قبل آمده است: بَلَى إِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا وَيَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هَذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُسَوِّمِينَ(آل عمران /125) آرى اگر صبر كنيد و پرهيزگارى نماييد و با همين جوش [و خروش] بر شما بتازند همانگاه پروردگارتان شما را با پنج هزار فرشته نشاندار يارى خواهد كرد وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَى لَكُمْ وَلِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُمْ بِهِ وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ(آل عمران/126) و خدا آن [وعده پيروزى] را جز مژده‏ اى براى شما قرار نداد تا [بدين وسيله شادمان شويد و] دلهاى شما بدان آرامش يابد و پيروزى جز از جانب خداوند تواناى حكيم نيست لِيَقْطَعَ طَرَفًا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْ يَكْبِتَهُمْ فَيَنْقَلِبُوا خَائِبِينَ (آل عمران/127) تا برخى از كسانى را كه كافر شده‏ اند نابود كند يا آنان را خوار سازد تا نوميد بازگردند حال پس از ذکر این امدادهای غیبی (اعم از نصرت مومنین و افکندن رعب در دل کفار ) می فرماید: لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ أَوْ يُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَالِمُونَ هيچ يك از اين كارها در اختيار تو نيست‏ يا [خدا] بر آنان مى ‏بخشايد يا عذابشان مى ‏كند زيرا آنان ستمكارند لذا همانطور که ملاحظه میکنید فضای آیه 128 آل عمران با 73 توبه، کاملا فضایی متفاوت و در دو موضوع جدا ست. در آن آیه صحبت بر سر راهکار برخورد و مقابله با کفار و منافقین بود و در آیات مورد بحث از سوره مبارکه آل عمران صحبت از امداهای غیبی و نصرت مومنین و شکست و خذلان و نهایت کار کفار است که اختیار این امور با خداوند است. لذا هیچ تناقضی وجود ندارد. 📚پی نوشت: (1)- المیزان، ذیل آیه 73 سوره مبارکه توبه http://www.askquran.ir/showthread.php?t=57060 🏴 🏴@skquranir 🔹🔵🔹〰️♾♾🔹🔵🔹♾♾〰️🔹🔵🔹
🍃🌳🍃🌳🍃🌳🍃🌳🍃🌳🍃🌳🍃🌳🍃🌳🍃🌳🍃 ⁉️پرسش: نظر قران در باره اهميت دو موضوع تدبر و تفكر چيست؟ كداميك از اين دو مورد اهميت بيشتری دارد؟ ✍️پاسخ: 💠در «تفسیرالميزان» در معنای تدبر آمده است: تدبر، يعنی گرفتن چيزی بعد از چيز ديگر و در مورد آيات قرآن به معنای تأمل در آيه پس از آيه ديگر و يا تأمل بعد از تأمل است.(1) هم چنين در تفسير «نمونه» آمده: «تدبر» از ماده «دبر» (بر وزن أبر) به معنی بررسی نتايج و عواقب چيزی است؛ به عكس تفكر كه بيشتر به بررسی علل و اسباب چيزی گفته می‌شود.(2) در «مجمع البیان» نیز آمده: فرق ميان تدبر و تفكر اين است كه تدبر، نظر در سرانجام، ولى تفكر، نظر در دلايل است.(3) 👈چند نکته: 🍃1. اصل اهمیت و ارزش تفکر و تدبر، نیاز به بیان و اثبات ندارد، و بدیهی و بر همگان هم روشن است. 🍃2. توصیه قرآن به این موارد، و تاکید و تکرار آن ها به تناسب آیات و موضوعات، علاوه بر بیان اهمیت و ارزش آن ها، بر اهمیت و ارزش آن موضوعی که توصیه به تفکر و تدبر در آن شده اشاره دارد. لذا باید در اموری که توصیه به تفکر و تدبر شده، تمرکز بیشتری نمود تا به مراد خداوند و پیام الهی او نزدیکتر شده و بدان جامه عمل پوشاند. 🍃3. با بیانی معمولی و ساده شاید بتوان گفت: تفکر، همان تامل کردن و اندیشیدن در چیزی برای هدایت و رسیدن به مطلوب و مقصود است. یعنی چگونه این مسیر را طی کنم تا به آن مقصود برسم. و تدبر، به گونه ای توجه و دقتش بر روی آخر و عاقبت یک چیز است، چه بسا به دنبال آخر و عاقبتی مطلوب است؛ یعنی توجه به عواقب و سرانجام امور. البته تفاوت های دقیق لغوی بیان شده که نیازی به پرداختن به آن ها نیست. 🍃4. با توجه به حیطه و محدوده تفکر و تدبر، و این که یکی به مقدمات و ابتدا بیشتر ناظر است، و دیگری بر دقت به عاقبت و آخر کار؛ چه لزومی دارد که در مقایسه بین آن دو بخواهیم یکی را انتخاب نماییم، چون هر دو در جایگاه خود از اهمیت بسزایی برخوردار هستند و نمی توان از هیچ کدام چشم پوشی کرد و گفت یکی از دیگری مهمتر است؛ و همین که قرآن هم به هر دو تاکید دارد، ناظر به اهمیت هر دو است؛ و در مقام ترجیح یکی بر دیگری و این که یکی مهمتر از دیگری است نیست. 🔹بیانی دیگر: اگر چه در معنای لغوی آمده که تفکر بیشتر بر ابتدا و دلالت ها تمرکز دارد، و تدبر بر عاقبت اندیشی و انتهای امر؛ ولی مشکل است تصور کنیم که کسی راجع به امری تفکر کند اما نسبت به انتها و سرانجام آن فکر نکند؛ چنان که مشکل است تصور کنیم که کسی در امری تدبر کند بدون این که نسبت به ابتدا و دلالت های موجود برای انجام و تحقق بهتر آن امر، اندیشه نکند. لذا در تدبر، تفکر هم هست؛ همان طور که در تفکر نیز نوعی تدبر هست. البته تدبر حاکی از تعمق و دقت بیشتر است. از اینرو نمی توان تدبری خالی از تفکر، تصور کرد؛ در تدبر، تفکر هم خوابیده است. ⚜️با این بیان، در جایی ندیدم کسی بطور واضح این دو را از هم جدا دانسته و یا به یکی اکتفا نموده و از دیگری دست بکشد. حتی از نظر دقت لغوی، هر کدام به حیث و جهتی تاکید دارند، یکی بر ابتدا و مدلولات انجام امر، و دیگری بر حیث عاقبت اندیشی امر تاکید بیشتری دارد. لذا اکثرا تفاوت این دو را از همین جهت و حیث، دانسته اند. 📕ضمنا در کتب لغت، بین "النظر و الفكر" و بين "النظر و التأمّل" و بین "البديهة و الرويّة" و بين "التفكّر و التدبّر"، و ... تفاوت هایی بیان شده که خارج از حوصله این گفتگو است و اگر کسی بخواهد می تواند کتب مربوطه(4) ذیل واژه فکر و دبر مراجعه نماید. 📚پی نوشت ها: (1) ترجمه تفسير الميزان، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏5، ص 26. (2) تفسير نمونه، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏4، ص 28 و 29. (3) مجمع البيان في تفسير القرآن، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏3، ص 124. (4) ر.ک: التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج ‏9 و ج ‏3؛ مجمع البحرين، ج ‏3، ص 298؛ كتاب العين، ج ‏8؛ لسان العرب، ج ‏4؛ المفردات في غريب القرآن، واژه فکر و دبر؛ قاموس قرآن، ج ‏2؛ و ... . http://www.askquran.ir/showthread.php?t=22066&page=2 🏴 🏴@skquranir 🍃🌳🍃🌳🍃🌳🍃🌳🍃🌳🍃🌳🍃🌳🍃🌳🍃🌳🍃
🏴شهادت امام حسن مجتبی(علیه السلام) تسلیت باد 🏴@skquranir
🌿🌴🌿🌴🌿🌴🌿🌴🌿🌴🌿🌴🌿🌴🌿🌴🌿🌴🌿 🌴🌿🌴 🌴🌿🌴 🌿🌴 🌴🌿 🌴 🌴 ⁉️پرسش: منظور از کلمه (جنبنده ای) در آیه زیر چیست؟ «وَ إِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لَا يُوقِنُونَ» چون قول [عذاب] بر ايشان واجب گردد جنبنده‏ اى را از زمين براى آنان بيرون مى‏ آوريم كه با ايشان سخن گويد كه مردم [چنان كه بايد] به نشانه ‏هاى ما يقين نداشتند. ✍️پاسخ: طبق روایات متعدد و معتبری كه از رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) وارد شده این دابه، حضرت علی (علیه السلام) است. حتی خود ایشان لقب "دابه" را به امام علی (علیه السلام) دادند و فرمودند: كسی غیر از او شایسته این تعبیر نیست.(10) و هم چنین در روایات دیگری كه از اهل بیت (علیهم السلام) وارد شده آمده كه این "دابه" به عنوان نشانه و آیت الهی است، و كسی نیست جز امیرالمؤمنین علی (علیه آلاف التحیة و السلام). ✍️پاسخ کامل را در سایت مطالعه کنید:👇 http://www.askquran.ir/showthread.php?t=20284&page=2 🏴 🏴@skquranir 🌿🌴🌿🌴🌿🌴🌿🌴🌿🌴🌿🌴🌿🌴🌿🌴🌿🌴🌿
🌻 🌻 🌻 🌻 🌻 🌻 🌻 🌻 🌻 🌻 🌻 🌻🌻🌻🌻 ⁉️پرسش: قلب سلیم به استناد قرآن و حدیث چگونه است؟ ✍️پاسخ: ☀️در قرآن کريم خدای متعال می فرماید: «وَ لا تُخْزِنِي يَوْمَ يُبْعَثُونَ يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ» و روزي كه (مردم) برانگيخته مي‌شوند رسوايم مكن. روزي كه هيچ مال و فرزندي سود نمي‌دهد. مگر كسي كه دلي پاك به سوي خدا بياورد.(1) ❤️در روایات اهل بیت (علیهم السلام) جالب ترین تفسیر براى "قلب سلیم" را امام صادق (علیه السلام) بیان فرمود، آن جا که مى فرماید: « قلب سلیم قلبى است که خدا را ملاقات کند، در حالى که هیچ کس جز او در آن نباشد.»(9) 🌸نیز در روایت دیگرى از همان امام همام (علیه السلام) آمده است: « کسى که نیت صادقى دارد، صاحب قلب سلیم است؛ چرا که سلامت قلب از شرک و شک، نیت را در همه چیز خالص مى کند. بنابراین، امام صادق (علیه السلام)، صاحبان نیت پاک و خالص را، صاحب قلب سلیم می داند.»(10) 🌷امام باقر(علیه السلام)فرمود: قلب ها چهار گونه است: قلبى که در آن نفاق و ایمان است. قلبى که وارونه است. قلبى که مُهر بر آن خورده، هیچ حقى بر آن وارد نمى شود. و قلبى که نورانى است و خالى (از غیر خدا). سپس افزود: قلب نورانى قلب مومن است، هر گاه خدا نعمتى به او بخشد شکر مى گوید، و هر گاه مصیبتى به او رسد، صبر و شکیبائى مى کند، اما قلب وارونه قلب مشرکان است همان گونه که خداوند فرموده: «آیا کسى که به صورت بر زمین راه مى رود هدایت یافته تر است یا کسى که راست قامت بر صراط مستقیم گام برمى دارد»؟!(11) پاسخ کامل به همراه منابع را در سایت مطالعه کنید:👇 http://www.askquran.ir/showthread.php?t=61091 🆔 @skquranir 🌻 🌻 🌻 🌻 🌻 🌻 🌻 🌻 🌻 🌻 🌻 🌻🌻🌻🌻
🌷🌑🌷🌑🌷🌑🌷🌑🌷🌑🌷 ⁉️پرسش: با توجه به آیه 38 سوره زمر«وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ» مشرکین خداوند را قبول داشتند اما چرا پس از ظهور اسلام و بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله) به دشمنی با خدا و دین اسلام پرداختند؟ در حالی که با اهل کتاب روابط مسالمت آمیزی داشتند؟ ✍️پاسخ: بنابر این بت پرستان در «توحید خالق» تردید نداشتند، اما شرک آنها شرک در «عبودیت و ربوبیت» بود. آنان معتقد بودند خداوند عالم هستی را آفرید، اما تدبیر آن‌را به "فرشتگان"، "ستارگان" و... سپرده است؛ لذا هر گروه و طایفه‌ای به نوعی کفر ورزیده و برای خدا شریک قائل بودند. 🗿برخی از مشرکین "بت" را واسطه بین خود و خدا میدانستند چون بر این باور بودند ما لایق ارتباط با خدا نیستیم «وَ یَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ»(6)آنها غیر از خدا، چیزهایى را می‌پرستند که نه به آنان زیان می‌رساند، و نه سودى می‌بخشد و می‌گویند اینها شفیعان ما نزد خدا هستند. «ما نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى»(7) ما آنها را پرستش نمی‌کنیم، مگر به این جهت که مقام ما را به خدا نزدیک کند. بنابر این شرک آنها شرک در "عبودیت" بود نه شرک در "خالقیت". 🕋اما چرا با اسلام دشمنی کردند؟ اسلام زمانی در "حجاز" پا به عرصه گذاشت که همه مردم مشغول بت پرستی و شرک بودند. در حقیقت اسلام مخالف شرک و بت پرستی بود و با مظاهر شرک و بی دینی و بت پرستی به مخالفت برخاست آن هم در"مکه" مقدسترین مکانی که برای عبادت خدا بنا شده بود. این مشرکین و بت پرستان بودند که توحید و یکتاپرستی را از "مکه" دور کرده و بت را به جای خدا به مردم و جامعه شناساندند پس اسلام آمد تا خانه ای را که خدا برای عبادت برگزیده بود از لوث وجود بتها پاک کند. زمانی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) به رسالت مبعوث شد و آیات الهی را برای مردم قرائت نمود، خداوند مبارزه با شرک و بت پرستی را در راس اهداف دین اسلام و پیامبر (صلی الله علیه و آله) قرار داد. 💞از طرفی پیامبر (صلی الله علیه و آله) اگر چه مورد احترام بود و "محمد امین" شناخته میشد اما از زمانی که به رسالت مبعوث شد دشمنی ها و سخت گیریها نسبت به ایشان شدت یافت زیرا کلام الهی مبارزه با شرک و بت پرستی بود نه تعامل و کنار آمدن با آن شاید بتوان دشمنی مشرکین با پیامبر (صلی الله علیه و آله) و دین اسلام را به این عوامل محدود نمود: 🍃اول : مخالفت قریش 🍃دوم: حسادت اهل کتاب 🍃سوم: مبارزه با ظلم و بی عدالتی و استثمار پاسخ کامل و منابع را در سایت مطالعه کنید:👇 http://www.askquran.ir/showthread.php?t=62011&page=2 🆔 @skquranir 🌷🌑🌷🌑🌷🌑🌷🌑🌷🌑🌷
💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠 ⁉️پرسش: معاویه پسر یزید چگونه شخصی بود؟ اگر خوب بود چرا ما در زیارت عاشورا همه بنی امیه(قاطبه) را لعن می کنیم؟ ✍️پاسخ: 💠معاویه بن یزید پس از پدرش به خلافت رسید و مدت چهل روز خلافت کرد. سپس بر منبر رفته و اجدادش را نفرین نمود و نیز اعمال ناشایست پدرش یزید و بخصوص به شهادت رساندن امام حسین (علیه السلام) را گناهانی بزرگ اعلام کرد.(1) برخی از منابع تاریخی و رجالی متاخر شیعی، معاویه بن یزید را فردی شیعه معرفی کرده‌اند. گزارشی در کتاب حبیب السیر، از منابع تاریخی فارسی قرن دهم هجری وجود دارد که بر اساس آن معاویه به شایستگی امام سجاد علیه السلام برای خلافت تصریح کرده و مردم را به دعوت از ایشان توصیه کرده است.(2) 🔹علامه شوشتری و نیز صاحب منتهی المقال وی را شیعه دانسته اند.(3) 💠علاوه بر معاویه بن یزید افرادی دیگری از خاندان بنی امیه داریم که تاریخ شهادت به خوبی آنان می دهد بنابراین نمی توان همه آنها را مشمول لعن دانست. مراد از بنی‌امیه آن گروهی هستند که در جهت غصب خلافت و خاموش کردن نور خدا و انکار ولایت ائمه اطهار (علیهم السلام) هم‌پیمان شده و با شمشیر و زبان، در بعضی و دشمنی اهلبیت(علیهم السلام)همراهی نمودند و از آن جهت که اغلب قریب به اتفاق بنی‌امیه در این مسیر بودند و بسیار کم‌ بودند کسانی که در جهت مخالفت با پیامبر(صلی الله علیه واله) نباشد و به حکم «النادر کالمعدوم» آن تعداد ناچیز نادیده گرفته می‌شوند. در جهت عکس هم این گونه است در بنی‌هاشم اکثر به اتفاق موافق با راه پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) بودند اما کسانی همچون ابولهب وجود داشتند که در روش از بنی‌هاشم جدا محسوب شده و مخالف پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بودند. 💞در تایید این مطلب بیان این جریان خالی از لطف نیست، یکی از فرزندان عبد العزیز بن مروان که اسم او سعد بود در حالی که همانند زنان با صدای بلند گریه می کرد وارد بر امام محمد باقر(علیه السلام) شد؛ امام فرمود: چه چیز شما را به گریه واداشت؟ سعد گفت: چگونه گریه نکنم در حالی که من از همان درخت ملعون در قرآن می باشم؟ امام باقر (علیه السلام) فرمود: تو از ایشان نیستی، تو از ما اهل بیت هستی، آیا نشنیدی سخن خداوند را که فرمود:پس هر کس از من تبعیّت کند از من خواهد بود.(4) 👈بنابراین معاویه بن یزید ظاهرا انسان مومنی بوده و کلمه قاطبه زیارت عاشورا شامل حال وی و کسانی که از بنی امیه که در مسیر صحیح بودند نمی شود. 📚منابع: 1. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت،‌دار صادر، بی‌تا، ج2، ص 254 2.خواند میر، غیاث الدین بن همام الدین، حبیب السیر، تهران، خیام، 1380ش، ج2، ص131 3.شوشتری، نورالله، مجالس المومنین، تهران، اسلامیه، 1377، ج2، ص 252؛ مازندارنی، محمد بن اسماعیل، منتهی المقال فی احوال الرجال، قم، موسسه آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث، ج6، ص 287 4. شبستری، نصر الله، اللؤ لؤ النضید فی شرح زیاره مولانا ابی عبد الله الشهید، فروغ دانش ، تهران، ص 133 http://www.askquran.ir/showthread.php?t=59977&page=2 🌸 🌸 @skquranir 💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠
🌱🥗🌱🥗🌱🥗🌱🥗🌱🥗🌱 ⁉️پرسش: با توجه به حدیثی که از امیرالمومنین (علیه السلام)، خطاب به فرزندشان روایت شده که ایشان بعد از توصيه فرزند خود به بي‌اعتنايي نسبت به حرف مردم، مي‌فرمايد: تو چه توقعی از مردم داری؟! مردم این‌گونه‌اند كه اگر تو انسان عالمی باشی، به تو حسد می‌برند و براي اين‌كه تو را از چشم ديگران بیاندازند، درصدد عیب‌جویی و خرده‌گیری از تو برمی‌آیند؛ و اگر مطلبي را ندانی و بخواهی از دیگران استفاده کنی، همت ندارند که تو را راهنمایی و ارشاد کنند. اگر به دنبال دقایق و ظرايف علمی باشي، طعنه مي‌زنند كه آدم بیکاری است كه در پي چنين مسايلي است؛ و اگر طلب علم را رها کنی،‌ تو را کودن و کم‌استعداد مي‌خوانند. اگر نسبت به انجام عبادات اهتمام داشته باشی، می‌گویند: این، آدمِ ظاهرساز و ریاکاری است. اگر سکوت پيشه کنی، می‌گویند: لال است؛ و اگر صحبت کنی، می‌گویند: چه قدر پرحرف است. اگر پول خرج کنی، می‌گویند: آدم ولخرجی است، و اگر اقتصاد داشته باشی، تو را بخيل مي‌نامند. اگر به پول‌شان نياز داشته باشی و از آنها درخواست کمک کني، رابطه‌شان را با تو قطع می‌کنند؛ و اگر نسبت به آنها بی‌اعتنا باشی، حتي ممكن است تو را كافر و خارج از دين معرفي كنند! امیرالمؤمنین به امام حسن (عليهما‌السلام) می‌فرماید: مردم این‌چنين‌اند)، چگونه باید رفتار کرد که خردمند لقب بگیریم!؟ ✍️پاسخ: 🍂اوصافی که در حدیث بیان شده، در واقع مربوط به عوام و مردمی ست که از آگاهی کافی برخوردار نبوده و بر اساس میزان فهم خودشان دیگران را قضاوت می کنند. این گونه افراد هرچه را به چشمشان بیاید در نظر گرفته و با دیدگاه و زاویه دید خودشان ارزیابی کرده و نظر می دهند. به چنین دیدگاه ها و نظراتی نباید اهمیت داد. چنین افرادی هرگز شما را خردمند لقب نمی دهند، مگر اینکه مطابق میل و خواسته آنها رفتار کنید. که البته هر کدامشان هم نوع خاصی از رفتار را از شما می طلبند. بنابراین عملا چنین چیزی محال است. در طول تاریخ هیچ انسانی اعم از اولیاء الهی و افراد عادی نبوده اند که تمام مردم آنها را به طور کامل خردمند بدانند. حتی بهترین افراد (از دیدگاه خداوند) مورد انتقاد نادانان واقع می شدند. لذا باید رفتار را با معیارهای الهی تنظیم کرده و مسیر سعادت را طی کرد، ولو اینکه مردم ما را خردمند لقب ندهند. http://www.askquran.ir/showthread.php?t=61216 🌸 🌸 @skquranir 🌱🥗🌱🥗🌱🥗🌱🥗🌱🥗🌱