هدایت شده از ησ¢тινєℓℓє
اسمی که دنیای رسانه برای شما انتخاب میکنه "سیریوس بلک"ه و دلیلشم خبرنگار پاترهدیه که اولین مقاله درموردت رو نوشته و جوری که یه بمب کوچیک توی فضاهای شلوغ منفجر میکنی و بدون هیچ ردی ناپدیدی میشی رو به پاپوشی که برای سیریوس دوخته شد تشبیه کرد
البته که تو خودت اون خبرنگاری
رمان جناییای که #مریم مینویسه،
اینجوری شروع میشه:
-امروز، ۲۴ مه است. روز تولدم.
و اینجوری تموم میشه:
-امروز، همچنان ۲۴ مه است. روزی که چندان شبیه روز تولدم نبود، اما قطعا میتوانست روز مرگم باشد.
هدایت شده از ησ¢тινєℓℓє
اسمی که دنیای رسانه برای شما انتخاب میکنه "دختر کبریتفروش"ه
دلیلش؟ مشخصا وضعیتی که تکتک قربانیهارو براشون گذاشتی تا پیداشون کنن
بدنی سوخته، ولی نه اونقدری که کامل از بین رفته باشه و دستهی بزرگی از کبریت توی دست چپش
رمان جناییای که شما مینویسیش،
اینجوری شروع میشه:
-این خون لعنتی هیچجوره از روی لباسهایم پاک نمیشود. دیگر نمیتوانم تحملش کنم. شاید باید شغلم را عوض کنم.
و اینجوری تموم میشه:
-شغلم را که نه، نمیتوانم؛ اما باید شویندهی لعنتیام را عوض کنم.
هدایت شده از ησ¢тινєℓℓє
اسمی که دنیای رسانه برای شما انتخاب میکنه "فرشتهی سفید"ه
بعنوان پرستار وارد خونهی افراد سالمند میشید و به طور عجیبی، تکفرزندان همهشون بعد از فوتشون به علت کهنسالی(و شاید یکککمقدار زودرس) اقدام به خودکشی میکنن. یا حداقل این چیزیه که اولش همه فکر میکنن
متاسفانه باید بگم شما به علت الگوی یکنواختی که داری گیر میوفتی و تازه بعد از اونه که داستانت تبدیل به تیترای صفحه اول روزنامهها و مجلهها میشه
رمان جناییای که شما مینویسیش،
اینجوری شروع میشه:
-نفسم بالا نمیآمد. اینجا بود که فهمیدم کشتن او، تنها راه نفس کشیدن دوبارهی من است.
و اینجوری تموم میشه:
-و حالا، با آخرین نفسی که به آرامی از سینهام خارج میشد، برای اولین بار احساس کردم واقعاً دارم نفس میکشم.
هدایت شده از ησ¢тινєℓℓє
اسمی که دنیای رسانه برای شما انتخاب میکنه "خرس عروسکی"ه
خرسهای عروسکی کوچیک و بزرگ جلوی پنجرهی قربانیانت اونقدر ظاهر میشدن تا بلاخره اون یکی از اونارو تو اتاقش بذاره و تو بتونی زیر نظرش بگیری. چه آدمای احمقی پیدا میشن نه؟ اگه اونقدری به حریم خصوصیش اهمیت نمیده که توی عروسکو چک نکنه پس حتما اهمیتی به زندگیش هم نمیده دیگه
رمان جناییای که شما مینویسیش،
اینجوری شروع میشه:
-اولین قربانیِ من زودتر از موعد کشته شده بود.
و اینجوری تموم میشه:
-شاید اگر آن مردک میدانست که نباید اولین قربانیِ مرا هدف خود قرار دهد، زنده میماند.