eitaa logo
کتابخونه‌ی‌زیرشیروونی.
271 دنبال‌کننده
241 عکس
7 ویدیو
4 فایل
- دلم می‌خواد بنویسم؛ ولی انگار کلمه‌ها از دستم فرار می‌کنن. امیدوارم لای کتابای خاک‌خورده‌ی اینجا پیداشون کنم. تو هم بگو: https://daigo.ir/secret/31644679988
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ησ¢тινєℓℓє
اسمی که دنیای رسانه برای شما انتخاب میکنه اسم "سایه‌ی مرگ"ه چون عادت داشتی قبل از عملیات، قربانیانت رو در فاصله‌ی خیلی نزدیکی تعقیب کنی ولی به محض اینکه سایه‌ت رو میدیدن و برمیگشتن تا اوضاعو چک کنن، تو غیب شده بودی و همین تک‌تکشون رو تا مرز جنون میبرد
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
رمان جنایی‌ای که شما می‌نویسیش، این‌جوری شروع می‌شه که: -چراغ‌ها خاموش شدند. و این‌جوری تموم می‌شه که: -دفعه‌ی قبل حماقت کردم. اما این‌بار، حتی اگر چراغ‌ها روشن باشند، دیگر شانسم را از دست نمی‌دهم. آن چاقوی لعنتی را در قلبش فرو می‌کنم.
هدایت شده از ησ¢тινєℓℓє
اسمی که دنیای رسانه برای شما انتخاب میکنه "سیریوس بلک"ه و دلیلشم خبرنگار پاترهدیه که اولین مقاله درموردت رو نوشته و جوری که یه بمب کوچیک توی فضاهای شلوغ منفجر میکنی و بدون هیچ ردی ناپدیدی میشی رو به پاپوشی که برای سیریوس دوخته شد تشبیه کرد البته که تو خودت اون خبرنگاری
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
رمان جنایی‌ای که می‌نویسه، این‌جوری شروع می‌شه: -امروز، ۲۴ مه است. روز تولدم. و این‌جوری تموم می‌شه: -امروز، همچنان ۲۴ مه است. روزی که چندان شبیه روز تولدم نبود، اما قطعا می‌توانست روز مرگم باشد.
هدایت شده از ησ¢тινєℓℓє
اسمی که دنیای رسانه برای شما انتخاب میکنه "دختر کبریت‌فروش"ه دلیلش؟ مشخصا وضعیتی که تک‌تک‌ قربانی‌هارو براشون گذاشتی تا پیداشون کنن بدنی سوخته، ولی نه اونقدری که کامل از بین رفته باشه و دسته‌ی بزرگی از کبریت توی دست چپش
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
رمان جنایی‌ای که شما می‌نویسیش، این‌جوری شروع می‌شه: -این خون لعنتی هیچ‌جوره از روی لباس‌هایم پاک نمی‌شود. دیگر نمی‌توانم تحملش کنم. شاید باید شغلم را عوض کنم. و این‌جوری تموم می‌شه: -شغلم را که نه، نمی‌توانم؛ اما باید شوینده‌ی لعنتی‌ام را عوض کنم.
هدایت شده از ησ¢тινєℓℓє
اسمی که دنیای رسانه برای شما انتخاب میکنه "فرشته‌ی سفید"ه بعنوان پرستار وارد خونه‌ی افراد سالمند میشید و به طور عجیبی، تک‌فرزندان همه‌شون بعد از فوتشون به علت کهنسالی(و شاید یکککمقدار زودرس) اقدام به خودکشی میکنن. یا حداقل این چیزیه که اولش همه فکر میکنن متاسفانه باید بگم شما به علت الگوی یکنواختی که داری گیر میوفتی و تازه بعد از اونه که داستانت تبدیل به تیترای صفحه اول روزنامه‌ها و مجله‌ها میشه
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
رمان جنایی‌ای که شما می‌نویسیش، این‌جوری شروع می‌شه: -نفسم بالا نمی‌آمد. اینجا بود که فهمیدم کشتن او، تنها راه نفس کشیدن دوباره‌ی من است. و این‌جوری تموم می‌شه: -و حالا، با آخرین نفسی که به آرامی از سینه‌ام خارج می‌شد، برای اولین بار احساس کردم واقعاً دارم نفس می‌کشم.