eitaa logo
آوای ققنوس
8.1هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
507 ویدیو
31 فایل
دوستای عزیزم، اینجا کنار هم هستیم تا هم‌از ادبیات لذت ببریم هم حال دلمون خوب بشه.😍 ♦️کپی پست ها بعنوان تولید محتوا برای کانال های دیگر ممنوع بوده و رضایت ندارم♦️ تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/1281950438C0351ad088a
مشاهده در ایتا
دانلود
images (10).jpeg
15.6K
☘ صبح امید و پرتو دیدار و بزم مهر ☘ ای دل بیا که این همه اجر وفای توست ☘ این باد خوش نفس به مراد تو می وزد ☘ رقص درخت و عشوه ی گل در هوای توست .. آرزو میکنم امروز خبری بهتون برسه که از خوشحالی قند تو دلتون آب بشه ❣ صبحتون زیبا دوستان جان 🙏🌸 @avayeqoqnus
پیش از تو آب معنی دریا شدن نداشت شب مانده بود و جرأت فردا شدن نداشت بسیار بود رود در آن برزخ کبود اما دریغ، زَهره‌ دریا شدن نداشت در آن کویر سوخته، آن خاک بی بهار حتی علف اجازه‌ زیبا شدن نداشت گم بود در عمیق زمین شانه‌ی بهار بی‌تو ولی زمینه‌ی پیدا شدن نداشت دل ها اگر چه صاف، ولی از هراس سنگ آیینه بود و میل تماشا شدن نداشت چون عقده‌ای به بغض فرو بود حرف عشق این عقده تا همیشه سر وا شدن نداشت 《سلمان هراتی》 @avayeqoqnus
📚 داستان مرد حمامی که پادشاه شد! این نیز بگذرد ... بزرگی در عالم خواب دید که کسی به او می‌گوید: فردا به فلان حمام برو و کار روزانه حمامی را از نزدیک نظاره کن. دو شب این خواب را دید و توجه نکرد ولی فردای شب سوم که خواب دید به آن حمام مراجعه کرد و دید مرد حمامی با زحمت زیاد و در هوای گرم از فاصله دور برای گرم کردن آب حمام هیزم می آورد و استراحت را بر خود حرام کرده است. به نزد حمامی رفت و گفت: کار بسیار سختی داری، در هوای گرم هیزم ها را از مسافت دوری می آوری و... حمامی گفت: این نیز بگذرد. یکسال گذشت برای بار دوم همان خواب را دید و دوباره به همان حمام مراجعه کرد. دید آن مرد شغلش عوض شده و در داخل حمام از مشتری‌ها پول می‌گیرد. مرد وارد حمام شد و گفت: یک سال پیش که آمدم کار بسیار سختی داشتی ولی اکنون کار راحت تری داری، حمامی گفت: این نیز بگذرد. دو سال بعد هم خواب دید. این بار زودتر به محل حمام رفت ولی مرد حمامی را ندید. وقتی جویا شد گفتند: او دیگر حمامی نیست در بازار تیمچه‌ای دارد و یکی از معتمدین بزرگ است. به بازار رفت و آن مرد را دید و گفت: خدا را شکر که تا چندی پیش حمامی بودی ولی اکنون می‌بینم معتمد بازار و صاحب تیمچه‌ای شده‌ای. حمامی گفت: این نیز بگذرد. مرد تعجب کرد گفت: دوست من، کار و موقعیت خوبی داری چرا بگذرد؟ چندی که گذشت این بار خود به دیدن بازاری رفت ولی او آن جا نبود. مردم گفتند: پادشاه فرد مورد اعتمادی را برای خزانه داری خود می‌خواسته ولی بهتر از این مرد کسی را پیدا نکرد و او در مدتی کم وزیر پادشاه شد و چون پادشاه او را امین می‌دانست وصیت کرد که پس از مرگش او را جانشینش قرار دهند. کمی بعد از وصیت، پادشاه فوت کرد اکنون او پادشاه است. مرد به کاخ پادشاهی رفت و از نزدیک شاهد کارهای حمامی قبلی و پادشاه فعلی بود. جلو رفت خود را معرفی کرد و گفت: خدا را شکر که تو را در مقام بلند پادشاهی می‌بینم. پادشاه فعلی و حمامی قبلی گفت: این نیز بگذرد. مرد شگفت زده شد و گفت: از مقام پادشاهی بالاتر چه می‌خواهی که باید بگذرد؟! ولی مرد سفر بعدی که به دربار پادشاهی مراجعه کرد به او گفتند: پادشاه مرده است. او ناراحت شد و به گورستان رفت تا عرض ادبی کرده باشد. مشاهده کرد بر روی سنگ قبری که در زمان حیاتش آماده نموده اند حک شده "این نیز بگذرد." هم موسم بهــار طرب خیـز بگــذرد هم فصــل ناملایم پاییــز بگــــذرد گر ناملایمی به تــو کـرد از قضــا خود را مساز رنجه که این نیز بگذرد 🍂 @avayeqoqnus
3827.jpg
29.2K
به چشم هات اعتماد نکن. اون‌ها فقط محدودیت‌ها رو نشون میدن. با فهم و درکت نگاه کن، دنبال چیزی بگرد که می‌دونی و راه پرواز رو خواهی دید. محدودیتی در کار نیست! : جاناتان مرغ دریایی اثر ریچارد باخ @avayeqoqnus
🌱 حکایت بهلول و قیمت هارون 🌱 روزی بهلول در حمام مشغول استحمام بود که ناگاه‌ هارون الرشید و جمعی از یارانش وارد حمام شدند. چشم‌ هارون الرشید که به بهلول افتاد از او پرسید: اگر بخواهی من را بخری به چه قیمت می‌ارزم؟! بهلول گفت: پنجاه دینار. هارون الرشید برآشفت و گفت: نادان پنجاه دینار که فقط لُنگ من می‌ارزد. بهلول نیز در جوابش گفت: من هم فقط لُنگتان را قیمت کردم وگرنه خود خلیفه که ارزشی ندارد. 👌 😀 @ avayeqoqnus
شب فرو می افتاد به درون آمدم و پنجره ها رابستم باد با شاخه در آویخته بود من در این خانه تنها تنها غم عالم به دلم ریخته بود ناگهان حس کردم که کسی آنجا بیرون در باغ در پس پنجره ام می گرید صبحگاهان شبنم می چکید از گل سیب @avayeqoqnus
📜 لقمان حکیم و دستور ارباب روزی ارباب لقمان به او گفت: گوسفندی را ذبح کن و دو عضو از بهترین اعضایش را بپز و برایم بیاور. لقمان گوسفند را ذبح کرد، و قلب و زبان آن را پخت و نزد اربابش نهاد. روز دیگری اربابش گفت:دو عضو از بدترین عضو‌های آن گوسفند را بپز و نزد من بیاور. لقمان باز قلب و زبان را پخت و نزد اربابش آورد. ارباب پرسید از تو خواستم برترین عضو گوسفند را بیاوری قلب و زبان آوردی، سپس بدترین را خواستم، باز قلب وزبان آوردی ، علت چیست؟ لقمان گفت:این دو عضو برترین هستند اگر پاک باشند، وبدترین عضو هستند اگر پلید باشند. 👌 @avayeqoqnus
📗 مدارا با پدر پیر👌 مردی نزد عالمی از پدرش شکایت کرد. گفت: پدرم مرا بسیار آزار می‌دهد، پیر شده است و از من می‌خواهد یک روز در مزرعه گندم بکارم... روز دیگر می‌گوید پنبه بکار و خودش هم نمی‌داند دنبال چیست؟ مرا با این بهانه‌گیری‌هایش خسته کرده است… بگو چه کنم؟ عالم گفت: با او بساز. گفت: نمی‌توانم! عالم پرسید: آیا فرزند کوچکی در خانه داری؟ مرد گفت: بله. گفت: اگر روزی این فرزند دیوار خانه را خراب کند آیا او را می‌زنی؟ مرد گفت: نه، چون این اقتضای سن اوست. عالم گفت: آیا او را نصیحت میکنی؟ گفت: نه چون مغزش نمی‌رود و… گفت: میدانی چرا با فرزندت چنین برخورد می‌کنی؟! گفت: نه. گفت: چون تو دوران کودکی را طی کرده‌ای و می‌دانی کودکی چیست، اما چون به سن پیری نرسیده‌ای و تجربه‌اش نکرده‌ای، هرگز نمی‌توانی اقتضای یک پیر را بفهمی!! در پیری انسان زود رنج می‌شود، گوشه‌گیر می‌شود، عصبی می‌شود، احساس ناتوانی می‌کند و… پس ای فرزند برو و با پدرت مدارا کن اقتضای سن پیری جز این نیست. @avayeqoqnus✨  
🌸 مناجاتی از زبان وحشی بافقی 🌸 الهی سینه‌ای ده آتش افروز در آن سینه دلی وان دل همه سوز   هر آن دل را که سوزی نیست، دل نیست دل افسرده غیر از آب و گل نیست دلم پر شعله گردان، سینه پردود زبانم کن به گفتن آتش آلود   کرامت کن درونی درد پرورد دلی در وی درون درد و برون درد   به سوزی ده کلامم را روایی کز آن گرمی کند آتش گدایی   دلم را داغ عشقی بر جبین نه زبانم را بیانی آتشین ده   سخن کز سوز دل تابی ندارد چکد گر آب ازو، آبی ندارد   دلی افسرده دارم سخت بی نور چراغی زو به غایت روشنی دور بده گرمی دل افسرده‌ام را فروزان کن چراغ مرده‌ام را @avayeqoqnus
این متن خیلی قشنگه 👌 آدم‌های زیبا و دوست‌داشتنی، به صورت تصادفی به وجود نمی‌‌آیند... زیباترین و دوست‌داشتنی‌ترین انسانهایی که می‌شناسیم، آنهایی هستند که با شکست آشنا شده‌اند... آنهایی که رنج را تجربه کرده‌اند... آنهایی که از دست دادن را تجربه کرده‌اند... آنهایی که پس از این رویدادهای دشوار، دوباره مسیر خود را به سمت زندگی پیدا کرده‌اند... این افراد، زندگی را به شکل متفاوتی می‌فهمند... آن را به شکل متفاوتی تحسین می‌کنند... و نیز به شکل متفاوتی حس می‌کنند... به همین دلیل، آرام‌تر می‌شوند و دوست داشتن ومحبت به دغدغه‌شان تبدیل می‌شود... امیدوارم تو زندگی چند تا از این آدمای دوست داشتنی داشته باشید 🌹 @avayeqoqnus
دلی کز دلبری ناشاد باشد ز هر شادی و غم آزاد باشد غم دیگر نگیرد دامن او نگردد شادیی پیرامن او اگر گردد جهان دریای اندوه برآرد موجهای غصه چون کوه ازان نم دامن او تر نگردد ز اندوهی که دارد برنگردد 《جامی》 @avayeqoqnus
📜 نماز اول وقتِ چوپان ﺷﺨﺼﯽ ﺑﺎ ماشین ﺷﺨﺼﯽ‌ﺍﺵ ﺑﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ. ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺫﺍﻥ ﻇﻬﺮ ﺗﻮﯼ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺟﺎﺩﻩ‌ﻫﺎﯼ بیرون ﺷﻬﺮ، ﺭﻭﯼ ﺗﭙﻪ‌ﺍﯼ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩ ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻥ ﻫﻢ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﭼﺮﺍ. مرد ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺭﺳﺎﻧﺪ. ﺍﺯ ﺍﻭ پرسید ﭼﻪ چیز ﻣﻮﺟﺐ ﺷﺪﻩ ﺗﺎ ﻧﻤﺎﺯﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺩﺍ ﮐﻨﯽ؟ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻧﻢ ﻧﯽ می‌زنم ﺁﻧﻬﺎ ﮔﺮﺩ ﻣﻦ ﺟﻤﻊ می‌شوند، ﺣﺎﻝ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺪﺍ ﻣﻦ را صدا می‌زند ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺳﻤﺘﺶ ﻧﺮﻭم ﺍﺯ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﻫﻢ ﮐﻤﺘﺮم. @avayeqoqnus
handerson.jpg
35.8K
عشق چیزی نیست که آدم با اراده و اختیار برود دنبالش جناب هندرسون. اگر خیال کرده‌ای عشق انتخابی است، معلوم است درک درستی از معنای عشق نداری. عشق چیزی است که یکهو بی‌خبر می‌آید و آدم را گرفتار می‌کند. یک نیروی طبیعی و خارج از اراده آدم. یک نیروی مقاومت‌ناپذیر. هندرسون شاه باران اثر سال بلو @avayeqoqnus
858a5cc097d468412091a7fface5c62f.jpg
49.3K
نمی توانی به کسی بگویی که از دوست داشتن یک نفر خودداری کند. دوست داشتن با چیزهای دیگر خیلی فرق می کند .... 👌 👤 مارگارت اتوود @avayeqoqnus
💮 چہ دعایی کنمت اول صبح 💮 خنده ات از تـه دل 💮 روزگارت همه شـاد 💮 سفره ات رنگارنگ 💮 و تنی سـالم و شـاد 💮 که بخندی همه عمر صبح آخرین شنبه سال پر از انرژی و لبخند دوستانِ جان 🙏@avayeqoqnus
باد بهاری وزید، از طرف مرغزار باز به گردون رسید، ناله هر مرغ‌ زار سرو شد افراخته، کار چمن ساخته نعره زنان فاخته، بر سر بید و چنار شاخ که با میوه‌ هاست، سنگ به پا می‌خورد بید مگر فارغست، از ستم نابِکار شیوه نرگس ببین، نزد بنفشه نِشین سوسن رعنا گُزین، زرد شقایق ببار خیز و غنیمت شمار، جنبش بادِ رَبیع ناله موزون مرغ، بوی خوش لاله‌ زار هر گل و برگی که هست، یاد خدا می‌‌کند بلبل و قُمری چه خواند، یاد خداوندگار برگ درختان سبز، پیش خداوند هوش هر ورقی دفتریست، معرفتِ کردگار وقت بهارست خیز، تا به تماشا رویم تکیه بر ایام نیست، تا دگر آید بهار بلبل دستان بخوان، مرغ خوش اَلحان بدان طوطی شِکّرفشان، نُقل به مجلس بیار بر طرف کوه و دشت، روز طَوافست و گشت وقت بهاران گذشت، گفته سعدی بیار پیشاپیش نوروزتون مبارک عزیزان ❣ (سعدی) @avayeqoqnus
پند حکیمانه دزد 👌 گویند ابوحامد محمد غزالى آن چه را فرا مى گرفت در دفترها مى نوشت. یک زمانی با كاروانى در سفر بود و نوشته ها را یك جا بسته با خود برداشته بود... در راه گرفتار راهزنان شدند. غزالى رو به آنان كرد و به التماس گفت: این بسته را از من نگیرید دیگر هر چه دارم از آن شما. دزدان را طمع زیادت شد، آن را گشودند و جز دفترهاى نوشته چیزى نیافتند. دزدى پرسید كه این ها چیست؟ چون غزالى وى را به آنها آگاهى داد، دزد راهزن گفت: علمى را كه دزد ببرد به چه كار آید. این سخن دزد، در غزالى اثرى عمیق گذاشت و گفت: پندى به از این از كسى نشنیدم و دیگر در پى آن شد كه علم را در دفتر جان بنگارد. @avayeqoqnus
♦️این متن چه انرژی خوبی میده 👌👌 اجازه دهید قضاوتتان کنند ؛ اجازه دهید اشتباه در موردتان فکر کنند ؛ بگذارید پشت سرتان حرف بزنند ، افکار دیگران مشکل شما نیست شما مهربان، متعهد به عشق ورزیدن و آزاد بمانید 👌 مهم نیست آنها چه می گویند یا چکار میکنند حق ندارید به ارزش خودتان و زیبایی صداقت وجودی خودتان شک کنید ⚜فقط بدرخشید مثل هر روزی که میدرخشید⚜ ♦️ این متن برای دوستانتون هم بفرستید و بهشون انرژی بدید 🙏🌸 @avayeqoqnus
🌸 هزار سلام به نشانه هزار       دعای سلامتی 🌸 هزار درود به نشانه هزار       آرزوی زیبا 🌸 تقدیم شما دوستان 🌸 روزتون بی نظیر و زیبا ❣ 🌸 دلتون خوش و لبتون خندون ❣ @avayeqoqnus
❣یک عاشقانه بسیار زیبا ❣ عمری به هر کوی و گذر گشتم که پیدایت کنم اکنون که پیدا کرده ام، بنشین تماشایت کنم الماس اشک شوق را تاجی به گیسویت نهم گل های باغ شعر را زیب سراپایت کنم بنشین که با من هر نظر، با چشم دل، با چشم سر هر لحظه خود را مست تر ، از روی زیبایت کنم بنشینم و بنشانمت آن سان که خواهم خوانمت وین جان بر لب مانده را مهمان لبهایت کنم بوسم تو را با هر نفس ، ای بخت دور از دسترس وربانگ برداری که بس ! غمگین تماشایت کنم تا کهکشان، تا بی نشان، بازو به بازویت دهم با همزبانی ، همدلی ، جان را هم آوایت کنم ای عطر و نور توامان یک دم اگر یابم امان در شعری از رنگین کمان بانوی رویایت کنم بانوی رویاهای من، خورشید دنیاهای من امید فرداهای من، تا کی تمنایت کنم؟ @avayeqoqnus
کارهایی را بکن که دوست داری ، جوری باش که دوست داری ، و راهی را برو که حالت را بهتر می کند ! به اینکه دیگران برایِ تو چه فکری می کنند فکر نکن ! ما اینجا نیستیم که بابِ میلِ دنیا و دیگران باشیم ! ما آمده ایم تا خودمان ، تعبیرِ رویاهایِ خودمان ، و برایِ خودمان باشیم … ♦️این متن برای دوستانتون هم ارسال کنید 🙏🌸 @avayeqoqnus
🍃 ی آرزوی زیبا 🍃 ی دعای قشنگ 🍃 برای تک تک شما مهربانان 🍃 الهی شادیاتون زیاد 🍃 غم هاتون کم 🍃 و زندگیتون پر از عشق باشه ♦️ صبح آخرین روز سال ۱۴۰۱ بخیر و شادی عزیزان 🙏🌸 @avayeqoqnus
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد این تطاول که کشید از غم هجران بلبل تا سراپرده گل نعره زنان خواهد شد گر ز مسجد به خرابات شدم خرده مگیر مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد ای دل ار عشرت امروز به فردا فکنی مایه نقد بقا را که ضمان خواهد شد ماه شعبان منه از دست قدح کاین خورشید از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد گل عزیز است غنیمت شمریدش صحبت که به باغ آمد از این راه و از آن خواهد شد مطربا مجلس انس است غزل خوان و سرود چند گویی که چنین رفت و چنان خواهد شد حافظ از بهر تو آمد سوی اقلیم وجود قدمی نه به وداعش که روان خواهد شد 《حافظ》 @avayeqoqnus
دیوان صوتی حافظ 164 با صدای خانم مدرس زاده.mp3
2.9M
خوانش شعر "نفس باد صبا" با صدای خانم مدرس زاده ♦️گوش کنید و لذت ببرید و برای دوستانتون هم بفرستید 🌸✋ @avayeqoqnus
🌸 بر چهره ی گل نسیم نوروز خوش است 🌸 بر طرف چمن روی دل افروز خوش است 🌸 از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست 🌸 خوش باش و مگو زدی که امروز خوش است @avayeqoqnus