eitaa logo
آیات غمزه
911 دنبال‌کننده
40 عکس
1 ویدیو
0 فایل
صفحه ی رسمی سایت آیات غمزه در شبکه اجتماعی ایتا ارتباط با مدیر: @telkalayam
مشاهده در ایتا
دانلود
شگفتا کرامات ماهی تمام چه ماهی که خورشید صبح است و شام چه ماهی که فرزند ام القری چه ماهی که لبخند بیت الحرام چه ماهی چه مردی سلام علیه چه مردی چه ماهی علیه السلام چه حسن شروعی ست ماه رجب چه حسن ختامی ست ماه صیام همه عمر او یک نماز است و بس سکوتش قعود و خروشش قیام دم از حق زده دم به دم تیغ او دمی در مصاف و دمی در نیام چه ژرف است آری چه ژرف و شگرف کلام الامیر امیر الکلام در اوصاف آن حسن بی خاتمه رسید این ترنم به حسن ختام به لب دارم این نغمه را دم به دم به سر دارم این سایه را مستدام امیری حسین و نعم الامیر امامی علی و نعم الامام @ayateghamze http://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/161429
حالی که شادمانه به من دست می دهد امروز بی بهانه به من دست می دهد چیزی شبیه زمزمه ی چشمه سارهاست شوری که از ترانه به من دست می دهد از جست و خیز قاصدک، این قاصد بهار احساس یک جوانه به من دست می دهد این لذّتی که می برم از خنده های صبح از گریه ی شبانه به من دست می دهد حسّی غریب، وقت تماشای یک غروب از دور غمگنانه به من دست می دهد رنجی که تار می کشد از زخم زخمه ها از مردم زمانه به من دست می دهد وقتی که در فضای حرم سِیر می کنم شوقی کبوترانه به من دست می دهد در طوف آخر است که احساس می کنم او از شکاف خانه به من دست می دهد از: آینه های سفالی @mohammadalimojahedi @ayateghamze http://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/94863/categoryId/123/
خدا می خواست تا تقدیر عالم اینچنین باشد کسی که صاحب عرش است، مهمان زمین باشد خدا در ساق عرش خویش جایی را برایش ساخت که حتی ماورای دیده ی روح الامین باشد خدا می خواست از رخساره ی خود پرده بردارد خدا می خواست تا دست خودش در آستین باشد علیٌّ حُبّهُ جُنّه ، قسیمُ النّار والجَنّه خدا می خواست آن باشد، خدا می خواست این باشد علی را قبل از آدم آفرید و در شب معراج به پیغمبر نشانش داد تا حقّ الیقین باشد به جز نام علی در پهنه ی تاریخ نامی نیست که بر انگشتر پیغمبران نقش نگین باشد به جز او نیست دستاویز محکم در دل طوفان به جز او نیست وقتی صحبت از حبل المتین باشد مرا تا خطبه های بی الف راهی کن و بگذار که بعد از خطبه ی بی نقطه ی تو نقطه چین باشد مرا در بیت بیت شعرهایم دستگیری کن غزل های تو بی اندازه باید دلنشین باشد غزل لطف خداوند است، شاعرها خبر دارند غزل خوب است در وصف امیرالمومنین باشد از: علوی ها @ayateghamze
! دیده بگشا ای به شهد مرگ نوشینت رضا دیده بگشا بر عدم، ای مستی هستی فزا دیده بگشا ای پس از سوءالقضا حسن القضا دیده بگشا از کرم، رنجور دردستان، علی! بحر مروارید غم، گنجور مردستان، علی! دیده بگشا رنج انسان بین و سیل اشک و آه کِبر پَستان بین و جام جهل و فرجام گناه تیر و ترکش، خون و آتش، خشم سرکش، بیم چاه دیده بگشا بر ستم؛ بر این فریبستان، علی! شمع شب‌های دژم، ماه غریبستان، علی! دیده بگشا! نقش انسان ماند با جامی تَهی سوخت لاله، مُرد لیلی، خشک شد سَرو سَهی زآ گهی مان جهل ماند و جهل ماند از آگهی دیده بگشا ای صنم، ای ساقی مستان، علی! تیره شد از بیش و کم آیینۀ هستان، علی! @ayateghamze http://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/40486/categoryId/123
رود است علی، پاک و زلال است و روان کوه است علی که استوار است و گران من رود ندیده ام چنین پا برجا من کوه ندیده ام چنین در جریان از: پادشهر @ayateghamze http://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/740/categoryId/123
کو شب قدر که قرآن به سر از تنگ دلی هی بگویم بعَلیّ ٍ بعلیّ ٍ بعلی مطلعُ الفجر شب قدر، سلام تو خوش است اُدخلوها بسلام ٍ ابدی ٍ ازلی اولین پرسش میثاق ازل را تو بپرس تا الستانه و مستانه بگوییم بلی همه قدقامتیان را به تماشا بنشان تا مؤذن بدهد مژدۀ خیر العملی کسی آن سوی حسینیّه نشسته است هنوز همه رفتند، شب قدر تمام است؛ ولی- باز قرآن به سرش دارد و هی می گوید بحسین بن علی ٍ بحسین بن علی @ayateghamze
امام، رو به رهایی... عمامه روی زمین قیامتی شد -بعد از اقامه- روی زمین خطوط آخر نهج البلاغه ریخت به خاک چکید خون خدا در ادامه روی زمین ... خودت بگو، به که دل خوش کنند بعد از تو گرسنگان «حجاز» و «یمامه» روی زمین* زمان به خواب ببیند که باز امیرانی رقم زنند به رسم تو نامه روی زمین: «مرا بس است همین یک دو قرص نان ز جهان مرا بس است همین یک دو جامه روی زمین...»** تو رفته ای و زمین مانده است و ما اینک و میزهای پُر از بخشنامه ... روی زمین! ا *«هیهات اگر طمع، مرا به گزیدن خوردنی ها کشاند، در حالی که شاید در حجاز یا یمامه گرسنه ای حسرت گرده نانی برد و یا وعده ای سیر نخورد.»(نهج البلاغه، نامه45) ** «بدانید که امام شما از دنیایش به دو جامه فرسوده و دو قرص نان بسنده کرده است»(نهج البلاغه، نامه45) از: بی خوابی عمیق @ayateghamze https://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/400
دل من! در هوای مولا باش یار بی‌ادعای مولا باش گر نشد یاورش شوی همه عمر گاه گاهی برای مولا باش به گدایی تو هر کجا رفتی یک سحر هم گدای مولا باش دست من! دست‌گیر مردم باش پینه‌ی دست‌های مولا باش پهن کن سفره‌ای برای یتیم مستمند دعای مولا باش پا به پایش اگر نشد بروی لاأقل ردپای مولا باش جان من! تا که در بدن هستی باش اما فدای مولا باش ای نَفَس! می‌روی به سینه برو چون برآیی صدای مولا باش از یمن، از دمشق و غزه بگو شیعه‌ی زخم‌های مولا باش خار در چشم‌های مولا بود چشم من! در عزای مولا باش... از: حسن یوسف @ayateghamze https://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/209531/categoryId/123
ما شیعه ی توایم دل شادمان بده ویران شدیم خانه ی آبادمان بده حاکم تویی حکومت دلها به دست توست شاهد تویی مشاهده را یادمان بده ما دانه های باغ بهار آور توایم یک دم عنایتی کن و بربادمان بده شور ابوذر و دل سلمانمان ببخش ایمان مالک و غم مقدادمان بده هر سو سقیفه ای ست که بیداد می کند تا کی سکوت ؟ جرأت فریادمان بده @ayateghamze https://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/242948/categoryId/123/
زیارت کردمت دریای من!با چادر آبی اگر در عکسها افتاده ام چون رود بی تابی زیارت کردمت با گریه بر آن لحظه هایی که دوان هستند دنبال ردایت چند مرغابی چه چیزی از سفر در عمق اقیانوس زیباتر؟ برای قصه ی ماهی_سیاه تلخ تنگابی ببخش ای شاه اگر من_این گدای مست شیرین عقل_ نمیجویم برای گفتگویت هیچ آدابی :: شب است و مرغ حق آواز سر داده است با یادت: جهان خسته است از دست ترازوهای قلابی چه می ماند کنار عدلت از قانون کشورها به جز لوحی گلی تر از قوانین حمورابی :: زیارت کردمت یک روز از نزدیک از نزدیک تو ای صحن و سرای آسمانی که در این قابی از: باران پس از برف @ayateghamze https://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/209860/categoryId/123/