eitaa logo
آیات غمزه
845 دنبال‌کننده
42 عکس
1 ویدیو
0 فایل
صفحه ی رسمی سایت آیات غمزه در شبکه اجتماعی ایتا ارتباط با مدیر: @telkalayam
مشاهده در ایتا
دانلود
شگفتا کرامات ماهی تمام چه ماهی که خورشید صبح است و شام چه ماهی که فرزند ام القری چه ماهی که لبخند بیت الحرام چه ماهی چه مردی سلام علیه چه مردی چه ماهی علیه السلام چه حسن شروعی ست ماه رجب چه حسن ختامی ست ماه صیام همه عمر او یک نماز است و بس سکوتش قعود و خروشش قیام دم از حق زده دم به دم تیغ او دمی در مصاف و دمی در نیام چه ژرف است آری چه ژرف و شگرف کلام الامیر امیر الکلام در اوصاف آن حسن بی خاتمه رسید این ترنم به حسن ختام به لب دارم این نغمه را دم به دم به سر دارم این سایه را مستدام امیری حسین و نعم الامیر امامی علی و نعم الامام @ayateghamze http://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/161429
دوای درد بی‌درمان اگر خواهی بیا اینجا که یابی درد بی‌درمان عالم را دوا اینجا گرت دردی بُود در دل و گر باشد تو را مشکل بیا دست دعا بردار سوی کبریا اینجا بیا بر درگه اخت‌الرضا دست توسل زن که یابی استجابت را پذیرای دعا اینجا مکن از درد و رنج و ابتلا یادی در این وادی که خندد مبتلا در هر نفس بر ابتلا اینجا مشام جان اگر خواهی معطر گرددت باری بیا تا بشنوی بوی بهشت جانفزا اینجا گدای درگه معصومه ی پاکیزه گوهر شو که از قید تعلق‌ها تو را سازد رها اینجا بزن دست توسل را به درگاه عطای او که باشد بحر جود و معدن لطف و عطا اینجا گدای درگه او شو که گردد شامل حالت هزاران گونه لطف و رحمت و جود و سخا اینجا گدای درگه معصومه شو تا در شرف یابی شهان را بر در لطف و عطایش جبهه‌سا اینجا بنازم بارگاه دختر موسی‌بن جعفر را که خاکش می‌دهد آیینه ی جان را جلا اینجا بُود این وادی رحمت که هر ساعت ز هر جانب به گوش آید صدای جانفزای ربنّا اینجا در این بیت مقدس با ادب بنشین که اهل دل زیارت کرده مهدی را نه یک ره، بارها اینجا در این بیت مقدس چون شوی واصل مشو غافل که باشد بارگاه بضعه ی خیر‌النساء اینجا اگر از تربت گم گشته ی زهرا نشان جویی گشا چشم بصیرت را که یابی برملا اینجا به جز این درگه رحمت کجا پویی؟ که را جویی؟ طبیب اینجا، حبیب اینجا، دوا اینجا، شفا اینجا در این درگه که لطف حق بود بر جمله ارزانی چرا بیرون نگردد زآستین دعا اینجا؟ چرا بر خود نبالد احمدی کاو را عطا کرده به لطف حضرت معصومه‌اش طبع رسا اینجا یقین دارم که از احسان دخت موسی کاظم قبول افتاده شعرش زابتدا تا انتها اینجا سلام الله علیها @ayateghamze https://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/245369
جهانیان همه نقش اند و نقش جان زهراست جهان سراب فنا جان جاودان زهراست نشان مجو ز مزار حقیقت ازلی چرا که در دو جهان شان بی نشان زهراست ز خاک تیره نشان خدا چه می جویی برون ز وهم تو وین تیره خاکدان زهراست به خاندان محمد که عین توحیدند چو نیک درنگری راز خاندان زهراست قسم که جان محمد که ذات پاک علی ست بهشت آینه ی باغ بی خزان زهراست یگانگی ست اساس وجود غیب و شهود یگانه بینی اگر هست بی گمان زهراست یگانه بینِ یگانه ست آفریننده یگانه ای که طلب می کنی همان زهراست ظهور مطلق انسان کامل است علی ولی به جان علی شاه لامکان زهراست @ayateghamze https://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/245381
این پرچمی که در همه عالم سرآمد است از انقلاب کاوه ی آهنگر آمده ست از گرگ و میش مبهم اسطوره های دور از روشن حماسه ی این کشور آمده ست در دست های رستم دستان در اهتزاز بر شانه ی سیاوش از آتش درآمده ست با سرخِ لعل و سبزِ زمرد، سپیدِ دُر در جلوه زار عشق به صد زیور آمده ست خون دل از خیانت تاریخ خورده است از خاک و خون و خنجر و خاکستر آمده ست از آتش تو نیست هراسش که بارها ققنوس وار از دل اتش برآمده ست در موج خیز حادثه افتاده است و باز خیزان به عزم معرکه ای دیگر آمده ست تنها نه با موالی مختار بوده است هر جای در حمایت حق با سر آمده ست با سربه دارها به سر دار رفته است چنگیز در برابر او مضطر آمده ست گاهی برای قوت قلب رئیسعلی در رزمگاه دشمن افسونگر آمده ست گاهی انیس جنگلیان بوده است و گاه مشروطه خواه را علَم لشکر آمده ست حبل المتین وحدت مستضعفان شده ست آیینه دار هیمنه ی رهبر آمده ست در جبهه تیر و ترکش و خمپاره خورده است شب زنده دار خلوت همسنگر آمده ست گاهی شده ست زینت تابوت لاله ای با عطر و بوی دسته گلی پرپر آمده ست چون بیرقی که در کف سردار کربلاست گاهی مدافع حرم حیدر آمده ست زخم سنان دشمن و زخم زبان دوست از هر طرف به پیکر او خنجر آمده ست با این همه همیشه سرافراز و پایدار در اهتزاز بر سر این کشور آمده ست @ayateghamze https://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/245384/
شد فاطمه در عالم اعلا متجلی از فاطمه شد نور به هر جا متجلی یا فاتح و یا فاطر و یا فاطمه آمد این گونه شد آیینه ی اسما متجلی از شوق مشرف شدنش بر کره ی خاک آدم متحول شد و حوّا متجلی شیث آمد و نوح آمد و هود آمد و ادریس عیسی متولد شد و موسی متجلی در تیره ی توحیدی سادات قریشی عشق آمد و شد سید بطحا متجلی در سوره ی مکی مدنی های مقدس کوثر متلألئ شد و طاها متجلی در کعبه علی آمد و دیدند ملائک زهراست در این آیه ی عظمی متجلی چل روز محمد به حرا رفت و دعا کرد تا اینکه شود چهره ی زهرا متجلی شب های یتیمی محمد به سر آمد شد آمنه در ام ابیها متجلی از فاطمه انوار کثیری جریان یافت از فاطمه شد این همه دنیا متجلی در امر فرج اذن دهد مادر سادات آن گاه شود روی مسیحا متجلی فردای زمین هیمنه ی فاطمیون است آنجا که شود یوسف زهرا متجلی @ayateghamze https://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/245385
ای گل محمدی ای بهار بی خزان یوسف رحیمی ای بهشت جاودان، ای ملیکۀ جهان ای گل محمدی، ای بهار بی‌خزان بضعة النبوتی، حُجَةٌ علی الحُجَج اسم آسمانی‌ات، سُبحۀ فرشتگان طاهره،‌ مطهره، عالمه، معلمه وافیه، سماویه، حُرّه، حانیه، حَصان ای حبیبۀ خدا، ای عزیز مصطفی لایق تو کیست کیست؟ جز امیرمؤمنان هم بهشت مصطفاست، آن نگاه غرق مهر هم بهشت مرتضاست، آن نگاه مهربان وصله‌های چادرت، رشتۀ نجات خلق بوریای خانه‌ات، سرپناه آسمان ای سحابِ رحمت و مغفرت دعای تو سجده‌های روشنت، چلچراغ عرشیان ای قنوت مستجاب، آفتاب در حجاب هر طرف نشانه‌ای‌ست، از تو ماه بی‌نشان ای نماز ناتمام، ای قیام مستدام خطبۀ تو باشکوه، ندبۀ تو بی‌امان ای رضایت خدا، بسته بر رضایتت وصف قهر و مهر تو، وصف دوزخ و جنان آستان رحمتت، نور، روشنا، امید وسعت سخاوتت، بی‌کران و بی‌کران پر شده مشام شهر، از شمیم یاس تو از بهشت خانه‌ات، عطر «تنفقوا» وزان دست خالی آمده، سائلی غریب‌وار آن یتیم بی‌قرار، این اسیر نیمه‌جان در بهار لطف تو، «یطعمونَ» داده گل روزۀ سه روزه‌ات، بی‌نیاز از آب و نان نور و قدر و هل أتی، فجر و کوثر و ضحی لحظه لحظۀ تو را، آیه آیه ترجمان بیت‌های ما کجا؟ قدر و هل أتی کجا؟ برتر از گمان ما، ساحت تو همچنان در مدیح تو هنوز، واژه‌ها چه ابترند ای فراتر از سخن، ای رساتر از بیان شعر فاطمی @ayateghamze .
زهراست مادر من و من بی قرار او سیدحمیدرضا برقعی عاشق شده ست دانه به دانه هزار بار دل خون و سینه چاک و برافروخته انار فریاد بی صداست ترک های پیکرش از بس که خورده خون دل از دست روزگار پاشیده رنگ سرخ به پیراهن خزان بسته حنا به پینه ی دستان شاخسار در سرزمین گرم، انار آتشین شود یاقوت را می آورد آتشفشان به بار با دست خود به حوصله پنهان نموده است یک دانه از بهشت در او آفریدگار آن میوه ای که ساخته تسبیحی از خودش شکر است بر زبانش، فی اللیل و النهار آن میوه ای که فاطمه آن را طلب نمود چون باب میل اوست شد این میوه تاجدار آن بانویی که نام خودش شعر مطلق است در وصفش استعاره نیاید به هیچ کار نامی که داده است به زن قیمتی دگر نامی که داده است به مردان هم اعتبار آن نام را می آورم اما نه بی وضو دل را به آب می زنم اما نه بی گدار جبر آن زمان که پشت در خانه اش نشست برخاست ان قیامت عظمی به اختیار رفت ان چنان که از نفس افتاد جبرئیل گویی محمد است به معراج رهسپار شد عرصه گاه، تنگ ولی ماند پشت در چون ماندن علی به احد ماند استوار برگشت زخم خورده ولی فاتح نبرد چون بازگشت حمزه از آشوب کارزار در خون خضاب شد تن یاران بعد از او آنها که نام فاطمه را می زنند جار من از کدام یک بنویسم که بوده اند حجاج ها به ورطه ی تاریخ بی شمار آنها که با غرور نوشتند ساختیم دریاچه های احمری از خون این تبار از کربلا یه واقعه ی فخ رسیده ایم از عمق ناگوارترین ها به ناگوار محمود غزنوی به عداوت مگر نساخت از استخوان فاطمیان چوبه های دار بوسهل زوزنی به شرارت هنوز هم محکوم می کند حسنک را به سنگسار در لمعه الدمشقیه جاری ست تا هنوز خون شهید اول و ثانی چون آبشار اما هنوز هم به تأسی ز فاطمه نام علی ست روی لب شیعه آشکار بیت از هلالی جغتایی نشسته است از آن شهید شیعه به ذهنم به یادگار: جان خواهم از خدا نه یکی بلکه صدهزار تا صد هزار بار بمیرم برای یار فرق است فرق فاحشی از حرف تا عمل راه است راه بی حدی از شعر تا شعار اینک مدافعان حرم شعله پرورند تا در بیاورند از ان دودمان دمار با تیغ آبدیده ای از نوع اعتقاد با اعتقاد محکمی از جنس ذوالفقار زهراست مادر من و من بی قرار او آن نام را می آورم آری به افتخار آن بانویی که وقت تشرف به رستخیز پیغمبران پیاده می آیند و او سوار فریاد می زنند که سر خم کنید هان تا از صراط بگذرد آیات سجده دار هر جا نگاه می کنم انجا مزار اوست پنهان و آشکار چنان ذات کردگار اینها که گفته ایم یکی بود از هزار اما هنوز شیعه مصمم...امیدوار... شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب،فروردین 1403 .