#پرسش_فقهی
#غنا_و_موسيقی
🟢هزینۀ اینترنت و برق و استفادۀ آن دو در امور محرم
❓سؤال
ما برای استفاده از تلویزیون و دیدن برنامهها آن باید مبلغی را به سازمان برق پرداخت کنیم. از سویی نیز میدانیم گاهی تلویزیون موسیقی پخش میکند و ما خواسته یا ناخواسته آن را میشنویم. اینک پرسش ما این است که پرداخت هزینۀ تلویزیون چه حکمی دارد؟
آیا جایز است کسی که به موسیقیهای آن گوش میدهد، هزینۀ آن را به سازمان برق بپردازد؟
⬇️
🖊پاسخ
1. استماع و آگاهانه گوش دادن و تمرکز بر روی موسیقی حرام است، نه سماع (شنیدن) آن. اگر صدای موسیقی به گوش کسی برسد و شخص آن را بشنود، ولی به آن التفات و توجه نداشته باشد و آگاهانه به آن گوش ندهد اشکالی ندارد و حرام نیست.
2. اگر شخصی با اینترنت یا از تلویزیون به غنا و موسیقی گوش دهد، [خودِ گوش دادن به غنا و موسیقی حرام است، ولی] پرداخت اجرت و هزینۀ اینترنت و تلویزیون حرام نیست، زیرا منفعت اینترنت و تلویزیون منفعتی حلال است، هرچند شخص آن دو را در عملی حرام به کار بگیرد.
🔹
🌐 https://m-sanad.com/?faqs=ما-برای-استفاده-از-تلویزیون-و-دیدن-برنا&lang=fa
@ayatollahsanad 🔺
#پرسش_فقهی
#قضاوت
🟢عکس و فیلم و موازین قضایی
❓سؤال
آیا زنا با عکس و فیلم اثبات میشود؟
⬇️
🖊پاسخ
1. با این امور حکم قضایی اثبات نمیشود، زیرا این موارد علمآور نیستند و اطمینان نیز کافی نیست.
2. خصوصاً با برنامههای خاص و پیشرفته، امکان دستکاری در عکس وجود دارد.
3. ممکن است با بررسی شرایط و با در نظر گرفتن قرائن و شواهد مختلف، دربارۀ صدور فعلی به اطمینان برسیم. در این صورت، نهایت چیزی که اطمینان اثبات میکند تهمت به شخص و شک و شبهۀ دربارۀ او است و [چنین شک و شبهه و تهمتی دارای ثمره است]. برای مثال، در قتل، دیه را اثبات میکند.
🔹
🌐 https://m-sanad.com/?faqs=آیا-زنا-با-عکس-و-فیلم-اثبات-میشود؟&lang=fa
@ayatollahsanad 🔺
#پرسش_فقهی
#احکام_پزشکی
⚫️پیوند رحم از زنی به زن دیگر
❓سؤال
برخی زنان با عمل جراحی رحم زن دیگری را به خود یا رحم خود را به زنی دیگر پیوند میدهند. پیوند رحم اغراض مختلفی دارد. برای مثال، ممکن است زنی از بدو تولد فاقد رحم باشد یا ممکن است رحم او از بدو تولد ناقص باشد یا ممکن است رحم او دچار بیماری و عارضهای شده باشد و برای بهبودی او، رحم را از بدنش خارج کرده باشند. اینک با توجه به این مسئله، پرسشهایی مطرح میشود:
1. آیا پیوند رحم به دلایلی که گذشت، جایز است؟ ناگفته نماند که رحم رحمِ زنی فوتشده یا رحمِ زنی اهداکننده است.
2. آیا پیوند رحم مادر (اهداکننده) به دخترش جایز است؟
3. آیا پیوند رحم خواهر (اهداکننده) به خواهرش جایز است؟
⬇️
🖊پاسخ
1. حکم پیوند رحم همان حکم پیوند دیگر اعضاست. پیوند اعضا با توجه به ذات و ماهیت عمل، جایز است و اشکالی ندارد.
2. حکم پیوند تخمدانها که تابع رحماند، همان حکم پیوند رحم است.
3. لقاح تخمک با منیِ مردی که نسبتبه صاحبِ قبلیِ تخمک (نسبتبه فرد اهداکننده) اجنبی است اشکال دارد، بلکه با توجه به اینکه رحمِ صاحبِ قبلیِ تخمک (رحمِ فردِ اهداکننده) برای مرد اجنبی حرام است، تلقیح تخمک او با منی مرد اجنبی نیز قطعاً حرام خواهد بود.
4. با پیوند رحم، رحم از اعضایِ بدنِ زنی است که عمل پیوند را انجام دادهاست.
5. پس فرزند متولدشده فرزند زن دوم است، زنی که عمل پیوند را انجام دادهاست، زیرا رحم از اعضایِ بدنِ آن زن است و او صاحب فعلی رحم است.
6. اما تخمدانها به صاحب قبلیشان (زنی که رحم و تخمدانها از او گرفته شدهاست) منتسب است و درنتیجه صاحب تخمدانها (زنی که رحم و تخمدانها از او گرفته شدهاست) مادر نوزاد متولدشده خواهد بود.
7. به سخن دیگر، نوزاد متولدشده دو مادر خواهد داشت.
8. حکم اخذ رحم از شخصی دیگر، مرده یا زنده، تفصیل و بستگی دارد به مسلمان بودن و مؤمن بودن و غیرمسلمان بودن شخصی که رحم از او گرفته میشود. اگر فردی که رحم از او گرفته میشود مسلمان نباشد و در صورت زنده بودن، به اهدای رحم اقدام کرده باشد، اخذ رحم و پیوند آن جایز است.
9. پیوند رحم مادر به دخترش، اگر همراه با پیوند تخمدانها باشد، در این صورت صاحب تخمکها مادر زوجه خواهد بود و درنتیجه لقاح آنها با منی زوج بهلحاظ تکلیفی اشکال خواهد داشت، زیرا مادرزن حرث و کشتزار شخص نیست.
10. پیوند رحم خواهر به خواهرش فینفسه جایز است، هرچند شخصی که رحمش را اهدا میکند (خواهرِ شخصِ پیوندگیرنده) با ازبین بردن رحم و خارج کردن آن از بدنش مرتکب حرام میشود.
11. در همۀ موارد اشکالی مشترک وجود دارد و آن تلقیح منی زوج با تخمک زن اجنبی است. آری، تلقیح منی زوج با تخمک زن اجنبی اشکال دارد، ولی نوزاد متولدشده حلالزاده و منتسب به صاحب منی (زوج) است و صاحب تخمک و صاحب رحم دو مادر نوزاد محسوب میشوند، یعنی نوزاد متولدشده دو مادر خواهد داشت، صاحب رحم و صاحب تخمک.
12. البته اگر صاحب تخمک از افرادی باشد که برای زوج حراماند، در حلالزادگیِ نوزادِ متولدشده اشکال وجود دارد.
🔹
🌐 https://m-sanad.com/?faqs=برخی-زنان-با-عمل-جراحی-رحم-زن-دیگری-را-ب&lang=fa
@ayatollahsanad 🔺
#پرسش_وپاسخ
⚫️التصوف بین الرفض والمشترکات
تصوف در دو افراط گری
❓سؤال
در کلیپی، شما از تصوف و از صوفیها تعریف و تمجید میکنید و میگویید صوفیها از اهل تسنن و چون سدی مقابل امویها و ناصبیها و وهابیها بودند. صوفیها مهر اهلبیت (علیهمالسلام) را در دل داشتند و از اهلبیت (علیهمالسلام) حمایت میکردند و با این کار، نگذاشتند مهر و محبت و حمایتی که اهلسنت نسبت به اهلبیت (علیهمالسلام) داشتند ازبین برود.
چرا صوفیه را مدح و از آنها دفاع میکنید در حالی که انحراف آنها روشن است و ائمه (علیهمالسلام) نیز آنها را افرادی منحرف میدانستند و حتی آنها را لعن کردهاند؟!
⬇️
🖊جواب
1. ما صوفیه را بهصورت مطلق مدح و از هر جهت تأیید نکردهایم.
2. غرض تفطن دادن به تفاوت صوفیها با دیگر سنیها و با اشعریها و معتزلیها و وهابیها و حتی با اسماعیلیهاست.
3. مقصود این است که صوفیه ازنظر اعتقادات به شیعه بسیار نزدیکاند و میتوان آنها را، از حیث اعتقادات، در یکی از فرق شیعی، اعم از دوازدهامامی یا ششامامی یا زیدیه یا واقفیه، مندرج کرد.
4. برخی مراجع شیعه با مراکز دینی اهلتسنن، مانند الازهر و...، گفتوگو کرده و رایزنی داشتهاند. گفتوگو و رایزنی با اهل تصوف دربارۀ اهلبیت (علیهمالسلام) و ترویج مکتب شیعه تأثیر بیشتری دارد.
5. ابهامی که برای برخی عزیزان دلسوز پیش آمدهاست به دلیل تقطیع سخنرانی است. چون فقط بخشی از سخنرانی را شنیدهاند، دچار ابهام شده و گمان کردهاند ما در پی تأیید صوفیه هستیم. لطفاً عزیزان کل سخنرانی را گوش دهند که اگر کل سخنرانی شنیده شود، همۀ ابهامات رفع میشود.
6. هرچند کلیپ یادشده بخشی از سخنرانی است و قبل و بعد سخنرانی تقطیع شدهاست، در همان کلیپ، قرائن و شواهدی وجود دارد که مقصود را روشن میکند. با این همه، لطفاً کل سخنرانی را گوش دهید.
7. ما در این سخنرانی نسبت به کارهای مجمع تقریب انتقاد و برای مسئولین محترم مجمع پیشنهادی داشتیم. سخن ما این بود که صوفیها، و نه دراویش، بهلحاظ فکری به شیعه نزدیکترند و گفتوگو با آنها نسبت به گفتوگو با دیگر فرقههای اهلسنت تأثیر بیشتری دارد و زودتر و بهتر به نتیجه میرسد. گفتوگو با آنها نسبت به گفتوگو با وهابیها یا نسبت به گفتوگو با اخوان المسلمین یا نسبت به گفتوگو با الازهر و... بهتر است.
8. این مدحی نسبی است، نه مطلق و همهجانبه. این مدح نسبی نیز دربارۀ صوفیهاست، نه دراویش (بین صوفیۀ فکری و دراویش تفاوت وجود دارد).
9. ما در اینگونه سخن گفتن و بین فرقهها و مذاهب تفاوت قائل شدن به فرمایش حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) اقتدا کردهایم. امیرالمؤمنین، حضرت علی (علیهالسلام)، میفرماید خوارج همانند امویان نیستند، هرچند هردو اهل باطلاند. خوارج و بنیامیه باطلاند، ولی امویان در باطل شدیدترند: «لا تُقاتِلوا (تَقْتُلوا) الخَوارِجَ بَعدي ؛ فلَيس مَن طَلبَ الحقَّ فأخْطَأهُ، كَمَن طَلبَ الباطِلَ فأدْرَكَهُ؛ بعد از من، با خوارج نجنگيد و آنها را نكُشيد، زيرا كسى كه طالب حق باشد، ولی به آن نرسد، مانند كسى نيست كه جوياى باطل باشد و به آن برسد (نهجالبلاغه، خطبۀ شصت و یک)».
10. حضرت علی (علیهالسلام) بین فرقههای مختلف باطل تفاوت قائل شدند، زیرا همانطوری که حق دارای مراتب و درجات است، باطل نیز دارای درکات و هلکات است و نباید همۀ اهل باطل را یککاسه کرد و دربارۀ همۀ آنها حکم واحد داشت. باید بین اهل باطل تفاوت گذاشت و شدت و ضعف باطل بودن را در نظر گرفت.
11. بسیاری از علمای بزرگ ما بین صوفیۀ فکری با دراویش تفاوت قائل بودند، همانطوری که علمای اهلسنت نیز با هم فرق دارند. برای مثال، زمخشری و حسکانی و قندوزی و شبلنجی ودهها عالم سنی و صوفی دیگر به فضائل اهلبیت (علیهمالسلام) اذعان دارند و به فضائل اهلبیت (علیهمالسلام) اقرار کردهاند بهطوری که کتابهای آنها همواره مورداستشهاد علمای امامیه بوده است.
12. مثال دیگر تولد حضرت امام زمان (عجاللهفرجهالشریف) است. پنجاه نفر از علمای بزرگ صوفی و سنی در قرن چهارم و پنجم به تولد حضرت ولیعصر (عجاللهفرجهالشریف) اقرار کرده و این واقعه را از حضرت امام حسن عسکری گزارش کردهاند. اگر شمار علمایی از صوفیه و اهلسنت را که تولد حضرت را پذیرفته و نقل کردهاند تا قرن یازدهم در نظر بگیریم، به دویست و پنجاه عالم بزرگ و سرآمد دوران میرسیم که موردقبول اهلسنتاند (این موارد در کتاب «متاهات فی مدینة الضباب» چاپ شدهاست.)
همۀ اینها نشانگر این است که صوفیه دارای نظام فکری بودهاست.
13. باید بین تصوف اندیشه و دراویش تفاوت قائل شد. بسیاری از بزرگان مذاهب اربعۀ اهلسنت از بزرگان صوفیۀ اندیشه و محب اهلبیت (علیهمالسلام) بوده و دل در گرو آن ذوات قدسی (علیهمالسلام) داشتهاند.
این افراد با صوفیۀ درویشی تفاوت دارند. دراویش در سلوک و آموزههای
عملیشان منحرف بودهاند.
14. آلوسی از بزرگان تصوف اندیشه و در عین حال، بزرگ و رهبر مذهب حنفی در زمان خود بود. آلوسی و امثال آلوسی، که نام برخی از آنها در قبل گذشت، چهبسا فضائل اهلبیت (علیهمالسلام) و برخی مقامات آن ذوات قدسی را قبول داشته و با تفسیر آیات قرآنی به برخی از فضائل و مقامات آنان (علیهمالسلام) رسیده و آنها را بازگو کردهاند. آری، این افراد در مقابل متکلمان لجوج خود، که همۀ فضائل و مقامات اهلبیت (علیهمالسلام) را انکار میکردند، ایستادگی و شمهای از آن فضائل را بازگو کردند. صاحب عبقات در موارد فراوانی به گفتهها و تفسیرهای این عالمان بزرگ اهلسنت، چه در تفسیر قرآن و چه در تفسیر احادیث متواتر نبوی، استشهاد کردهاست.
15. ما بههیچوجه منکر انحرافات صوفیه نیستیم. صوفیه بی هیچ شکی منحرف بودهاند، ولی با این همه به برخی از فضائل اهلبیت (علیهمالسلام) قائل معترف بودهاند. سخن ما این است که در بیان و پذیرش فضائل و مقامات اهلبیت (علیهمالسلام) صوفیه مانند ما هستند و فقط در این نکته با هم اشتراک داریم.
16. توجه به این نکته مهم و مفید است. چهبسا برخی شیعیان برخی فضائل اهلبیت (علیهمالسلام) را مصداق غلو بدانند و به این بهانه این فضائل را از آن ذوات قدسی نفی کنند در حالی که همان فضائل را بزرگان صوفیۀ سنی، مانند آلوسی و زمخشری، برای اهلبیت (علیهمالسلام) نقل کرده و پذیرفته و با برهان و دلیل اثبات کردهاند. بهراستی چگونه ممکن است سنیای فضیلتی را برای اهلبیت (علیهمالسلام) نقل و آن را پذیرفته باشد، ولی شیعهای آن را مصداق غلو بداند و نپذیرد؟!
17. مرحوم سید عبدالحسین شرفالدین میگوید زمخشری به برداشتهای بسیار دقیق و لطیف از آیۀ مودت رسیدهاست که دیگر علما، از فریقین، به آنها توجه نداشتند. آری، از نظر شرفالدین، زمخشری که حنفی و صوفی است به مطالب نابی از آیه دست یافتهاست که دیگران از آن بینصیب بودهاند.
موارد اینچنین بسیار است.
18. میزان ما قرآن و اهلبیت (علیهمالسلام) است. البته این به معنای نفی زحمات بزرگان و بیتوجهی به آوردههای علمی آنان نیست. غرض این است که قرآن و اهلبیت اصل و مقدماند و توجع به آرای علما از باب طریقیت به کتاب و سنت است.
19. چنانچه گذشت، میزان قرآن و اهلبیتاند و سخن دیگران باید بر این دو میزان عرضه شود تا سره از ناسره و صحیح از سقیم شناخته شود. مهم نیست گویندۀ سخن چه کسی است، اگر سخن با دو میزان یادشده سازگار نباشد، پذیرفتنی نخواهد بود. البته در بیان مقامات و فضائل، نباید از راه و روش علمای امامیه خارج شد. باید فضائلی را گفت که با محکمات قرآن و روایات سازگار باشد.
20. برخی بزرگان، مانند مرحوم وحید بهبهانی و شاگرد ایشان و مرحوم شیخ عبدالله مامقانی، گفتهاند بسیاری از مقامات و فضائل اهلبیت (علیهمالسلام) را که امروزه برای ما بدیهی و روشناند، گذشتگان، حتی برای برخی روات معاصر اهلبیت، از مصادیق غلو میدانستند. ما امروزه در سایۀ پیشرفتهای علمی و عقلی، بسیاری از فضائل را مصداق غلو نمیدانیم، ولی در گذشته چنین نبود.
21. معمولاً نظرها دربارۀ فلسفه و عرفان و تصوف بین دو لبۀ افراط و تفریط قرار گرفتهاست. برخی فلسفه و عرفان و تصوف را بهصورت مطلق تأیید و برخی بهصورت مطلق رد میکنند در حالی که از نظر ما، باید به مطالب آنها نگاه کرد و آنها را بر کتاب و سنت عرضه کرد و سره را از ناسره جدا کرد. راقم سطور از محضر چندین عالم بزرگ بهره برده و سیرۀ علما را نیز بر همین روش یافتهاست.
دربارۀ فلسفه و عرفان باید گفت:
أ. این دو علم علمی بشریاند، نه الهی و وحیانی؛
ب. این دو علم محدود هستند و باید به محدودیت این دو توجه داشت؛
ت. در این دو علم معارف بسیاری مطرح شدهاست و در عین حال خطاهای بسیاری نیز در آن دو وجود دارد؛
ث. پژهشگران این دو علم باید به محدودیت این دو توجه داشته باشند و خود را در زندان اینها محصور و محدود نکنند؛
ج. این دو علم با کتب ادبی و لغوی قابلمقایسهاند. فلسفه و عرفان، مانند لغت، به ما علم تصوری میدهد، نه تصدیقی. نباید تصدیقاتمان را از این دو علم اخذ کنیم و تصورات ناصحیح و نادرست نیز باید تصحیح کنیم؛
ح. چنانچه گذشت، نباید تصدیقاتمان را از این دو علم اخذ کنیم مگر تصدیقاتی که با دریافتهای بدیهی و فطریِ عقل یا با محکمات کتاب و عترت (علیهمالسلام) مطابق و سازگار باشد.
خ. بایسته است که محققین این دو رشته از قرآن و معارف قرآنی و روایی آگاهی داشته باشند و نباید از آن معارف سترگ دور و بیبهره بمانند.
د. محققین در رشتۀ فلسفه و عرفان باید در تحقیق و پژوهش آزاد باشند و اجازۀ نقد و بررسی نظرات فلاسفه و عرفا و متکلمان را داشته باشند.
ذ.
البته روشن است که تأیید نظر یا نظریهای یا مخالفت با آن باید براساس موازین و روشهای علمی، عقلی مقبول باشد.
ر. تحقیق و بررسی
دربارۀ موضوعات فلسفی و عرفانی و کلامی به معلومات دینی فراوانی وابسته است و لازم است پژوهشگر در عرصۀ این سه دانش با وحی و معارف وحیانی (قرآن و سنت) آشنا باشد.
22. چنانچه گذشت، در مباحث فلسفی و عرفانی خطاهای فاحشی وجود دارد، ولی نفی مطلق و افراطی این دو علم و دوری از مطالب عقلی و فطری و قلبی موجب میشود شخص در زندان حس و حسگرایی گرفتار شود و چیزیهایی را که از این زندان خودساخته فراتر هستند انکار کند. چنین شخصی در دریچۀ حس عالَم را مینگرد و غیب و مسائل غیبی و معارف وحیانی را انکار میکند. آری، کسی که در زندان حس گرفتار باشد، فضائل و مقامات معنوی اهلبیت (علیهمالسلام) را نیز نخواهد پذیرفت و در رد و نقد آنها خواهد کوشید. آری، این همان زندانی است که وهابیها و مادیگراها در آن زندان گرفتار و محبوساند.
🔹
@ayatollahsanad 🔺
#پرسش_فقهی
#احكام_ازدواج
🟢برخی احکام ازدواج موقت
❓سؤال
آیا میتوان امری معنوی را بهعنوان مهریه تعیین کرد؟ برای مثال، آیا میتوان صلوات فرستادن به تعدادی مشخص و اهدای آن به حضرت امام زمان (عجاللهفرجهالشریف) را بهعنوان مهریه قرار داد؟ اگر چنین چیزی صحیح نباشد، عقد موقتی که مهریۀ آن امری معنوی قرار داده شدهاست، چه حکمی خواهد داشت؟ آیا چنین عقدی صحیح است یا باطل؟ اگر صحیح نباشد، آیا میتوان عقد را دوباره خواند؟ اگر زوج بخواهد عقد را فسخ و باقی مدت را ببخشد، آیا با تماس صوتی، امکانِ فسخِ عقد وجود دارد؟ اگر زوج در تماس تلفنی یا با صدای ضبطشده به زوجه بگوید که باقی مدت را بخشید، آیا کفایت میکند؟
⬇️
🖊پاسخ
1. معنوی بودن کاری به معنای ارزش مالی نداشتن نیست. کارهای معنوی، ازجمله آنچه در سؤال ذکر شدهاست (صلوات فرستادن و اهدای آن به امام زمان)، دارای ارزش مادی است. پس معنوی بودن کاری به معنای نفی ارزش مالی و اجرت و دستمزد نیست.
2. برخی امور معنوی، مانند احترام به پدر و مادر و رعایت ادب در پیشگاه آنها، مالیت ندارند و درنتیجه فاقد ارزش مالیاند و مهریه قرار دادن چنین اموری مشکل و باطلکنندۀ عقد است. چنین امور فاقد ارزش مالی را نمیتوان مهریه قرار داد، ولی تعیین آنها بهعنوان شرط اشکالی ندارد و جایز است.
3. اگر آنچه بهعنوان مهریه قرار داده شدهاست ارزش مالی نداشته باشد، عقد باطل خواهد بود و درنتیجه دوباره خواندن عقد اشکالی نخواهد داشت.
4. فسخ عقد موقت به بخشیدن مدت از طرف زوج است. اگر زوج باقی مدت را ببخشد، عقد منقطع فسخ میشود. برای بخشیدن باقی مدت، تماس صوتی یا ارسال صوت ضبطشدۀ دال بر فسخ عقد و بخشش باقی مدت کافی است.
🔹
🌐https://m-sanad.com/?faqs=آیا-میتوان-امری-معنوی-را-بهعنوان-مه&lang=fa
@ayatollahsanad 🔺
#پرسش_فقهی
#معاملات
🟢حکم اجارۀ سرمایه
❓سؤال
آیا اجارۀ سرمایه جایز است؟ برای مثال، اگر مبلغی را بهعنوان سرمایه به یکی از شرکتهای پیمانکاری نفت یا شرکتی دیگر بدهیم و درصد معینی را بهعنوان سود تعیین کنیم و شرکتِ طرفِ قرارداد ملزم به پرداخت سود باشد و در نهایت، بعد از پایان قرارداد، اصل سرمایه را نیز از شرکت بگیریم، آیا چنین قراردادی جایز است یا نه؟
⬇️
🖊پاسخ
1. چیزی که امروزه بهعنوان اجارۀ سرمایه از آن یاد میشود قرض ربوی است و قرض ربوی (شرط زیادت در قرض) حرام است.
2. میتوان قرارداد را چنین منعقد کرد: با مبلغی که بهعنوان سرمایه به شرکت داده میشود ماشینآلات یا مصالح ساختمانی یا چیزی مانند آن خریداری شود و سود بهدستآمده از پیمانکاری بین طرف یا اطراف قرارداد با کسی که سرمایهگذاری کردهاست تقسیم شود. در این قرارداد، سودی معین وجود ندارد و شرکتِ طرفِ قرارداد ملزم به پرداخت سود مشخصی نیست، بلکه درصدی [معین] از سود بهدستآمده از پیامانکاری به شخص داده میشود.
🔹
🌐 https://m-sanad.com/?faqs=آیا-اجارۀ-سرمایه-جایز-است؟-برای-مثال،-ا&lang=fa
@ayatollahsanad 🔺
#پرسش_وپاسخ
#عقايد_شيعه
⚫️مقامات معنوی و شئوون روحانی
«صدّیق» و «صدّیقه» عناوینی عام یا مختص به برخی افراد
❓سؤال
1. در قرآن کریم و همچنین در روایات و زیارات، با ادبیات «صدّیق» و «صدّیقه» روبهروییم. آیا «صدّیق» مقامی خاص است یا هر فردی با عمل کردن میتواند صدّیق شود؟
2. «صدّیق» اعم از اینکه مقامی خاص باشد یا نه، چه معنایی دارد؟
3. در زیارت صدیقۀ طاهره، حضرت فاطمۀ زهرا (سلاماللهعلیها)، آمدهاست: «فَإِنَّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدقْنَاكِ إِلَّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُمَا». دال در «صَدقْنَاكِ» مشدد است یا نه و چرا؟
⬇️
🖊پاسخ
1. کمالات و فضائل عاماند و هر کسی میتواند به کمالها و فضلیتها متصف شود، ولی هر کمال و فضیلتی دارای مراتب و درجه است و قلۀ مراتب و درجات به اصطفا و برگزیدگی ختم میشود [و اصطفا و برگزیدگی عام و همگانی نیست].
2. مقام اصطفا و برگزیدگی آخرین مراتب کمالها و فضیلتهاست، ولی خود این مقام دارای مراتب و درجات فراوان است. برگزیدگان الهی از دیگران برترند، ولی چنین نیست که همۀ برگزیدگان الهی در یک حد و یک سطح باشند! مقام برگزیدگان با هم متفاوت است. برخی بالا و والا و برخی بالاتر و والاترند، همانطوری که دیگر افراد نیز در یک سطح از کمالات و فضائل نیستند و در کمال و فضلیت، با هم تفاوت دارند.
3. دربارۀ مراتب مختلف کمال و فضیلت میتوان گفت برخی درجات و مراتب آن اکتسابی است و برخی درجات و مراتب آن اعطاییِ لدنی است و برخی مراتب آن اعطاییِ اصطفایی (برگزیدگی) است. [مراتبِ اعطاییِ اصطفایی نیز لدنیاند (منعندالله هستند)، ولی برتر از قسم قبل و مختص به برگزیدگان الهیاند.]
4. مراتب و درجات اعطاییِ لدنیِ اصطفایی مختص برگزیدگان الهی و از دسترس دیگر افراد خارج است. افراد عادی نمیتوانند به درجات و مراتب اعطاییِ لدنیِ اصطفایی دست یابند، ولی مراتب و درجاتِ اعطاییِ لدنیِ ملکوتی (غیراصطفایی) برای دیگران نیز ممکن است و همه، به شرط مجاهدت و رعایت تقوای الهی و عمل به وظائف و تکالیف دینی، میتوانند به این مراتب و درجات برسند. این سخن دربارۀ مراتب و درجاتِ اعطاییِ لدنیِ ملکوتیِ علم و حکمت صادق است و مقام «صدّیق» و «صدّیقه» و نیز مقام حضور لدنی نیز همین حکم را دارد، همانطوری که بلعم باعورا به برخی از این مراتب و درجات رسیده بود.
5. همانطوری که اکتساب کمالات و فضائل لدنی ملکوتی (غیراصطفایی) ممکن است، سلب شدن و از دست دادن آنها نیز ممکن است. همانطوری که شخص با مجاهدت و تقوای الهی به کمالات و فضائل لدنی ملکوتی (غیراصطفایی) دست مییابد، با به عقب برگشتن و با از دست دادن تقوا و با سر باز زدن از انجام وظائف، از دست میروند. این سخن نهتنها دربارۀ کمالات و فضائل لدنی ملکوتی (غیراصطفایی) صادق است، بلکه دربارۀ کمالات و فضائل لدنی اصطفایی نیز صدق میکند. گاهی برخی برگزیدگان الهی دراثر ترک اولی برخی مقامات و درجات اصطفائی خود را از دست دادهاند.
6. «صدق» و «صدّیق» و «صدّیقه» مقامی والا و بلند و اعم از اصطفایی و غیراصطفایی است. برخی مراتب و درجات آن اصطفایی و دور از دسترس افراد عادی است و برخی مراتب و درجات آن غیراصطفایی و برای افراد عادی، ممکن است.
7. حضرت حق تعالی میفرماید:
«وَالَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ أُولَٰئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ ۖ وَالشُّهَدَاءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَنُورُهُمْ؛
ترجمه: کسانی که به خدا و رسولانش ایمان آوردند، آنها صدّیقین و شهدا نزد پروردگارشاناند. برای آنان است پاداش (اعمال)شان و نور (ایمان)شان (سورۀ مبارکۀ حدید، آیۀ شریفۀ نوزده).»
دستهای از روایات در تفسیر این آیۀ شریفه وارد شدهاست. برقی در «محاسن»، باب «مؤمن صدّیق و شهید است»، نقل کردهاست:
«عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْجَعْفَرِيِّ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ مَرْوَانَ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ حَصِيرَةَ عَنْ زَيْدِ بْنِ أَرْقَمَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ (عَلَیهِما السَلامُ) قَالَ: مَا مِنْ شِيعَتِنَا إِلَّا صِدِّيقٌ شَهِيدٌ! قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ، أَنَّى يَكُونُ ذَلِكَ وعَامَّتُهُمْ يَمُوتُونَ عَلَى فِرَاشِهِمْ؟! فَقَالَ: أَ مَا تَتْلُو كِتَابَ اللَّهِ فِي الْحَدِيدِ: "وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَالشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ"؟ قَالَ: فَقُلْتُ: كَأَنِّي لَمْ أَقْرَأْ هَذِهِ الْآيَةَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ قَطُّ. قَالَ: لَوْ كَانَ الشُّهَدَاءُ لَيْسَ إِلَّا كَمَا تَقُولُ لَكَانَ الشُّهَدَاءُ قَلِيلا؛
ترجمه: زیدبن ارقم از حسینبن علی، حضرت اباعبدالله (علیهالسلام)، روایت کردهاست که حضرت فرمود: همۀ شیعیان ما «صدّیق» و «شهید» هستند.
راوی میگوید به حضرت (علیهالسلام) عرض کردم: چگونه ممکن است همۀ شیعیان صدّیق و شهید باشند در حالی که بیشتر آنها در رختخواب و به مرگ طبیعی از دنیا میروند؟! حضرت (علیهالسلام) فرمود: آیا سخن خداوند تبارک و تعالی را در سورۀ حدید ندیدهای؟ خداوند در سورۀ حدید میفرماید: «کسانی که به خدا و رسولانش ایمان آوردند، آنها صدّیقین و شهدا نزد پروردگارشاناند. برای آنان است پاداش (اعمال)شان و نور (ایمان)شان». راوی میگوید: عرض کردم گویا من تابهحال با این آیه برخورد نداشتهام!حضرت فرمود: مطابق گفتۀ تو، مصادیق شهدا [در آیۀ شریفه] افراد قلیلی خواهند بود.
در روایتی دیگر، ابویوسف، یعقوببن یزید از محمدبن ابیعمیر و او هم از عمروبن عاصم و او هم از منهال قصاب روایت میکند که به حضرت امام صادق (علیهالسلام) عرض کردم: به درگاه حضرت حق دعا کن که شهادت را نصیب من گرداند. حضرت صادق (علیهالسلام) فرمود: مؤمن هرگاه بمیرد، شهید محسوب میشود. مگر سخن خداوند تبارک و تعالی را نشنیدهای که فرمودهاست:
«وَالَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ أُولَٰئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ ۖ وَالشُّهَدَاءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَنُورُهُمْ؛
ترجمه: کسانی که به خدا و رسولانش ایمان آوردند، آنها صدّیقین و شهدا نزد پروردگارشاناند».
این دو روایت در تبیین و تفسیر آیۀ شریفه وارد شدهاست و غیر از این دو، روایات دیگری نیز در این معنا از اهلبیت (علیهمالسلام) وارد شدهاست.
8. از ادله برمیآید که «صدّیق» و «شهید» دو مقام کمالی و فضیلتی والا و عام دارای مراتب مختلف است که مراتب و درجات برین و والای این دو کمال و فضیلت تا مقام اصطفا و برگزیدگی بالا میرود.
9. «صدّیق» و «شهید» دو مقام کمالی و فضیلتی دارای مراتب است. برخی از مراتب و درجات این دو مقام عام و در دسترس همگان است و برخی از مراتب و درجات آن مختص به مقام اصطفا و برگزیدگی است. فقط برگزیدگان الهی به درجات مختص به مقام اصطفا متصف میشوند.
10. «صدّیق» و «صدّیقه» مقامی است که شخص به وسیلۀ صدق و راستی با حضرت حق به این مقام میرسد و صدق و راستی با خدای سبحان با اطاعت از او حاصل میشود. کسی که با تمام وجود، با جوارح و جوانح، از حضرت حق تعالی اطاعت کند به مقام «صدق معالله» رسیدهاست و «صدّیق» یا «صدّیقه» است. «صدق معالله»، هم دربارۀ جوارح، [مثل دست و پا و چشم و..]، مطرح است و هم دربارۀ جوانح، مانند قلب و جان. صدق قلب همان اقبال به حضرت حق تعالی است.
11. آنچه در زیارت حضرت فاطمۀ زهرا (سلاماللهعلیها) وارد شدهاست (إِنْ كُنَّا «صَدَّقْنَاكِ»)، ظاهراً مشدد است، هرچند مشدد نبودن آن هم توجیه دارد و غلط نیست.
🔹
@ayatollahsanad 🔺
#پرسش_فقهی
#معاملات
#ربا #قرض
🟢قرض و مضاربه و گرفتن سود
❓سؤال
شخصی از دیگری مبلغی، برای مثال، دو هزار دینار بحرینی، را طلب دارد. شخص مقروض توان ادای بدهی و پرداخت آن را داشتهاست، ولی تا سیزده سال، تعلل کرده و بدهی را پرداخت نکردهاست. اینک و بعد از گذشت سیزده سال، میخواهد بدهی خود را بپردازد، ولی شخص طلبکار آن را پس نمیگیرد و میگوید باید سیزده سال قبل آن را پرداخت میکردی، زیرا بعد از سیزده سال، همه چیز گران شدهاست.
شخص طلبکار تاجر است و میگوید در این باره باید مصالحه کنیم. اگر من دو هزار دینار را سیزده سال پیش در بازار سرمایه میکردم و با آن سرمایه به تجارت میپرداختم، هر ماه پنجاه دینار سود میکردم (چنین سودی نسبتبه سرمایۀ دوهزاردیناری معقول و قابلقبول است). بنابراین فرض، سود سالیانۀ من ششصد دینار بحرینی میشد و چون سیزده سال گذشتهاست، باید سود ششصددیناری را در سیزده ضرب کنیم که حاصل ضرب هفت هزار و هشتصد دینار بحرینی میشود. پس شخص بدهکار باید هفت هزار و هشتصد دینار سودِ این سیزده سال با اصل مبلغ بدهی (دو هزار دینار) را به طلبکار بدهد، یعنی بدهکار در مجموع باید نُه هزار و هشتصد دینار بپردازد.
آیا چنین حسابی درست و جایز است؟ آیا طلبکار میتواند از روی مصالحه، چنین مبلغی را از بدهکار مطالبه کند؟ آیا شخص بدهکار باید این مبلغ را بپردازد؟
⬇️
🖊پاسخ
1. چنین حسابی جایز نیست. طلبکار نمیتواند مبلغی اضافه بر مبلغ قرض را بهعنوان سود و منافع از بدهکار بگیرد.
2. البته بدهکار بهخاطر تعلل و کمکاری در پرداخت قرض خود، گناهکار و ذمهاش، تکلیفاً و نه وضعاً، مشغول است. به سخن دیگر، با پرداخت مبلغ بدهی، بدهکار بدهیاش را ادا میکند و از این جهت (جهت وضعی)، به طلبکار بدهیای ندارد، ولی با این همه، بهخاطر تعلل و کمکاری در پرداخت قرض، گناه کردهاست و باید از طلبکار حلالیت بگیرد.
3. اگر بهخاطر تورم ارزش پول پایین آمده باشد، [پرداخت اصل بدهی (دو هزار دینار در فرض سؤال) کافی نیست و] بدهکار ضامن تفاوت خواهد بود.
4. جایز نبودنِ گرفتنِ سودِ پول راجعبه زمانی است که طلبکار پول نقد قرض داده باشد. اگر طلبکار در اصل مواد اولیه یا کالا قرض داده باشد، یعنی از اول، طلبکار مواد اولیه یا کالا را به شخص بدکار داده باشد و از همان اول، قرار بر پرداخت مواد اولیه یا کالا باشد، در این صورت، بدهکار باید قیمتِ روزِ آن ماده یا کالا را بپردازد، نه قیمتِ زمانِ قرض کردن (سیزده سال قبل) را.
5. جایز نبودنِ گرفتنِ سودِ پول راجعبه زمانی است که طلبکار پول را قرض داده باشد. اگر دین بهعنوان قرض نباشد، بلکه با عنوان مضاربه باشد و مدیون آن را برای مضاربه گرفته باشد، طلبکار حق اخذ سود را دارد.
🔹
🌐 https://m-sanad.com/?faqs=شخصی-از-دیگری-مبلغی،-برای-مثال،-دو-هزار&lang=fa
@ayatollahsanad 🔺
#پرسش_فقهی
#طهارت
🟢غسل جبیرهای
❓سؤال
اگر شخصی زخم را بخیه زده باشد و شستن زخم و رساندن آب به آن ممکن نباشد، چگونه باید غسل کند؟
⬇️
🖊پاسخ
باید همۀ مواضع غسل، بهجز جایی که زخم است، شسته شود.
اما دربارۀ زخم باید گفت اگر بتوان جبیرهای، [پوششی مانند پارچه یا مانند آن]، روی آن گذاشت و روی جبیره را مسح کرد [بهطوری که آب به زخم نرسد]، باید چنین کرد. اگر مسح جبیره [غسل جبیرهای] نیز ممکن نباشد،
شستن موضع زخم لازم نیست و شستن دیگر مواضع کفایت میکند.
🔹
🌐 https://m-sanad.com/?faqs=اگر-شخصی-زخم-را-بخیه-زده-باشد-و-شستن-زخم&lang=fa
@ayatollahsanad 🔺
#پرسش_فقهی
❓سؤال
1. دست زدن در اعیاد و میلاد ائمه (علیهمالسلام) چه حکمی دارد؟
2. بهلحاظ شرعی، آیا حکم دست زدن در مسجد با حکم دست زدن در حسینیه تفاوت دارد؟
3. حکم دست زدن در عروسیها و جمعهای خانوادگی و فامیلی و دوستانه چه حکمی دارد؟
⬇️
🖊پاسخ
اگر ریتم آن مشابه ریتم آهنگ و موسیقی باشد، حکم موسیقی را دارد [و اشکال دارد]، ولی اگر ریتم آن مشابه ریتم آهنگ و موسیقی نباشد،
جائز، ولی مکروه است، چنانچه خدای سبحان در اشاره به این مطلب میفرماید: «وَمَا كَانَ صَلَاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلَّا مُكَاءً وَتَصْدِيَةً ۚ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ؛
ترجمه: و نماز و دعایشان در کنار خانه [یِ خدا] چیزی جز سوت کشیدن و کف زدن نبود.
پس به کیفر کفری که همواره میورزیدید، عذاب [دنیا و آخرت را] بچشید (سورۀ مبارکۀ انفال، آیۀ شریفۀ سی و پنج، ترجمۀ انصاریان).»
در روایات وارد شدهاست که دست زدن از کارهای قوم لوط بودهاست.
🔹
🌐 https://m-sanad.com/?faqs=1-دست-زدن-در-اعیاد-و-میلاد-ائمه-علیهمال&lang=fa
@ayatollahsanad 🔺
#پرسش_فقهی
#تقليد
🟢بقای بر تقلید میت و حکم موارد عدول
❓سؤال
من با رعایت شرایط و موازین شرعی، از مجتهدی تقلید میکردم که به تبعیض در تقلید معتقد بود. مرجع تقلید من از دنیا رفت و من از مجتهد دیگری تقلید کردم که معتقد به وجوب بقا بر مجتهد اعلم میت بود. فتوای مرجع تقلید دوم این بود که بقای بر تقلید از اعلم در همۀ مسائلِ اجتهادی، حتی در مسئلۀ تبعیص در فتوا، واجب است. بعداً دریافتم که مجتهدی دیگر (مجتهد سوم)، [دستکم در برخی مسائل]، از مجتهد دوم اعلم است. درنتیجه مطابقِ فتوایِ مجتهدِ اول (تبعیض در فتوا)، به تبعیض در فتوا بین موارد اختلافی بین مجتهد دوم و سوم عمل کردم. البته فتاوی مجتهد دوم و سوم به هم نزدیک است و موارد اختلافیشان کم است. من در موارد اختلافی یا در مواردی که یکی از آنها به احتیاط واجب قائل شدهاند، به تبعیض در فتوا عمل کردهام.
بعدها مرجع تقلید دوم نیز از دنیا رفت و اینک پرسشم این است که حکم اعمال من چیست؟ من براساس کدام فتوا باید عمل کنم؟ آیا باید بر تقلید مرجع تقلید اول باقی باشم و فقط در مسائلی که به مجتهد دوم و سوم رجوع کردهام، به فتوای آن دو عمل کنم؟
⬇️
🖊پاسخ
1. در هر مسئلهای که از میت عدول شدهاست، نمیتوان دوباره به میت رجوع کرد و به فتوای او در آن مسئله عمل کرد.
2. در این بین فرقی ندارد که عدول از مجتهد میت صحیح و بهجا بوده باشد یا نه. حتی اگر مجتهد میت در مسئله یا مسائلی اعلم بوده باشد و با این همه، شخص در آن مسائل به مجتهد زنده رجوع کرده باشد، نمیتواند دوباره به فتوای مجتهد میت در آن مسئله یا مسائل رجوع کند.
3. همانطوری که فرقی ندارد که شخص از فتوایِ مجتهدِ اعلمِ میت به فتوایِ مجتهدِ زنده عدول کرده باشد یا اینکه مجتهدِ اعلمِ میت در مسئلهای به احتیاط واجب معتقد شده باشد و شخص به فتوایِ فالأعلمِ زنده عمل کرده باشد. در هر دو صورت نمیتوان به فتوایِ مجتهدِ میت رجوع و به آن عمل کرد.
4. به سخن دیگر، اگر شخص در مسئله یا مسائلی، از مجتهد میت به مجتهد زنده، رجوع کرده باشد، بههیچوجه رجوع دوباره به فتوایِ مجتهدِ میت در همان مسائل صحیح نیست، [اعم از اینکه عدول صحیح و بهجا بوده باشد یا نه و اعم از اینکه شخص از فتوایِ مجتهدِ میت به فتوایِ مجتهدِ زنده عدول کرده باشد یا در مسئلهای که مجتهد میت به احتیاط واجب قائل شدهاست، به فتوای فالأعلمِ زنده عمل کرده باشد].
🔹
🌐 https://m-sanad.com/?faqs=من-با-رعایت-شرایط-و-موازین-شرعی،-از-مجته
@ayatollahsanad 🔺
#کتاب_فارسی
● #معارف
📚 در پيشگاه زيارت جامعه
🖊 ترجمه : محمد مهدي سلمانپور
📁مركز ترجمه و نشر آثار مرجع عاليقدر حضرت آيت الله شيخ محمد سند (دام ظله)
https://t.me/mohkamatalthaqalain 🔹
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#رجال
#حديث
نشست علمي
مدرسه تخصصي حديث
( حديث شناسي مقارن)
در مشهد مقدس
مشاركت مجازي با موضوع
🟢محوريت متن شناسي حديث
نزد متقدمين از فقها و رجاليون شيعه
📅 چهارشنبه ٢٠ دي ١٤٠٢ هـ ش
مرجع عاليقدر حضرت آيت الله شيخ محمد سند (دام ظله)
@ayatollahsanad 🔺
#پرسش_فقهی
#خمس
🟢اعتبارات دولتی و مسئلۀ خمس
❓سؤال
آیا اعتبارات و کمکهایِ مالیِ دولت برای افراد بالغ و غیربالغی که احتیاجات ویژهای دارند، [مثلاً دچار معلولیت هستند]، خمس دارد؟ دولت مبلغی را برای اعانه و کمک مالی در حساب این افراد واریز میکند.
⬇️
🖊پاسخ
1. خمس سود برای افراد غیربالغ واجب نیست.
2. تخصیص اعتبار و کمک مالی دولت برای شخص امنیت مالی محسوب میشود و ظاهر امر این است که اعتبارات دولتی برای شخص منبع درآمد محسوب میشود و گونهای ارتزاق از بیتالمال است و درنتیجه اگر زائد بر مئونه باشد، خمس دارد.
🔹
🌐 https://m-sanad.com/?faqs=آیا-اعتبارات-و-کمکهایِ-مالیِ-دولت-بر&lang=fa
@ayatollahsanad 🔺
#پرسش_وپاسخ
🟢توثیقات شیخ صدوق قدسسره و دلالت آن
❓سؤال
آیا ترحّم* و ترضیهای** شیخ صدوق (قدسسره) بر ثقه بودن فرد دلالت دارد؟ اگر ترحّم و ترضیهای شیخ صدوق (قدسسره) بر ثقه بودن فرد دلالت داشته باشد، آیا میتوان به چاپهای امروزی که با تصحیح و تحقیق و مقابلۀ برخی بزرگان چاپ شدهاست، اعتماد کرد؟ اگر بین چاپهای مصحّح و تحقیقشدۀ امروزی با چاپهای سنگی یا با نسخ خطی اختلاف وجود داشته باشد، کدام مقدم است و به کدامیک از چاپها باید اعتماد کرد؟ آیا ترضیهای شیخ صدوق (قدسسره) از خود ایشان است یا ناشر یا ناسخ یا مصحح ترضیها را به متن افزودهاند؟ آیا میتوان گفت مصححین با دیدنِ ترضیهایِ صدوق برای برخی از مشایخش، ترضی را تسری داده و در دیگر مشایخ او نیز آوردهاند و درنتیجه برخی ترضیها از خود صدوق نیست یا چنین سخنی معقول نیست؟
⬇️
🖊پاسخ
1. مشهور علما در برخورد با قرائن توثیق و تضعیف یک قرینه و دلالت آن را مستقلاً در نظر نمیگیرند، بلکه به مجموع قرائن و دلالت آنها توجه میکنند. ممکن است یک قرینه بهخودیخود و با غضنظر از دیگر قرائن، ثقه بودن شخصی را اثبات نکند، ولی وقتی با دیگر قرائن در نظر گرفته میشود، دلالتی ظنی بر وثاقت شخص میکند. در این نگرش، هر قرینه به وثاقت شخص بهصورت ظنی دلالت میکند و با در نظر گرفتن دیگر قرائن و دلالت آنها، ظن رفتهرفته قویتر میشود تا اینکه به مرتبۀ اطمینان میرسد.
2. توجه به مجموع قرائن و دلالت آنها نکتهای مهم است که از نگاه عالم بزرگی مانند آیتالله خوئی (قدسسره) پوشیده ماندهاست. مشهور برخی قرائن را بهعنوان قرائن توثیق تلقی کردهاند در حالی که چنین تلقیای مورداشکال آیتالله خوئی (قدسسره) قرار گرفتهاست. محقق خوئی گمان کردهاست از نظر مشهور، قرائن یادشده مستقلاً بر توثیق دلالت دارد و چنین برداشتی را نقد کردهاست در حالی که مشهور نگاه انضمامی دارند و هر قرینه را منضم با دیگر قرائن در نظر میگیرند. هر قرینه موجب شدیدتر شدن ظن میشود تا اینکه ظن به مرتبۀ اطمینان برسد و اطمینان حجت است.
3. همۀ قرائن و به تبع آن، ظن بهدستآمده از هر قرینه در یک حد و مرتبه نیستند. به حسب عوارض و حالات قرائن، قرینهای قوی و ظن برآمده از آن نیز قوی است و قرینۀ دیگری متوسط و ظن برآمده از آن نیز متوسط است و قرینۀ دیگری ضعیف و ظن برآمده از آن نیز ضعیف است.
4. یکی از قرائنی که باید با دیگر قرائن در نظر گرفته شود ترضیهای شیخ صدوق (قدسسره) است. ترضی صدوق به تنهایی ثقه بودن را اثبات نمیکند، ولی وقتی با دیگر قرائن در نظر گرفته شود، ممکن است ثقه بودن شخص اثبات شود، خصوصاً هنگامی که صدوق مکرراً درمورد کسی ترضی بهکار ببرد. ترضی مکرر درمورد شخصی گویای تبجیل و بزرگداشت آن شخص از سوی صدوق است.
5. وقتی ترضی شیخ صدوق با قرائن دیگر در نظر گرفته شود، قرائنی مانند [تکرار ترضی درمورد شخص] و کثرت روایت شیخ صدوق از آن شخص و شیخ اجازه بودن آن شخص و قرائنی از این دست، [به ثقه بودن شخص اطمینان حاصل میشود].
6. اما این اشکال که ترضیهای صدوق (قدسسره) از خود او نیست و ناسخ آن را افزوده است یا این اشکال که نسخ مختلف در این باره اختلاف دارند، در برخی نسخ ترضی آمدهاست و در برخی نسخ ترضی نیامدهاست، وارد نیست. ترضیها از خود صدوق است و کسی آن را نیفزودهاست و اگر در برخی موارد، در بین نسخ، اختلافی در این باره باشد، [چیزی عجیب نیست و] مانند اختلاف نسخ در دیگر موارد است و باید براساس قوانین و موازین ضبط و ترجیح نسخ عمل کرد.
7. [در برخی موارد، به جای «رضیاللهعنه» «ره» بهکار رفتهاست.] رمزِ «ره» نیز همان ترضی است، زیرا رمزِ «ره» [به معنای «رحمهالله» یا «رحمةاللهعلیه» است و] ترحم و ترضی یک معنی دارند.
8. حاصل این است که اختلاف نسخههای چاپی با نسخههای خطی یا با چاپهای سنگی، در محل بحث، مانند اختلاف نسخه در موارد دیگر است و باید به قوانین و موازین ترجیح نسخه رجوع شود.
[*: بهکار بردن عبارت «رحمهالله» یا «رحمةاللهعلیه» بعد از نام شخص.
**: بهکار بردن عبارت «رضیاللهعنه» بعد از نام شخص.]
🔹
🌐 https://m-sanad.com/?faqs=آیا-ترحّم-و-ترضیهای-شیخ-صدوق-قدسسر&lang=fa
@ayatollahsanad 🔺
دربارۀ لیلةالرغائب.pdf
360.2K
#پرسش_های_دینی
🟢درباره نماز ليلة الرغائب
دفتر مرجع عاليقدر حضرت آيت الله شيخ محمد سند (دام ظله)
@ayatollahsanad 🔺
#پرسش_فقهی
#معاملات
❓سؤال
شخصی با دوستان خود قراردادِ بیعِ سلف* میبندد و کل مبلغ معامله را قبض میکند و قبل از سررسیدِ سالِ خمسی، نصف کالای موردمعامله را تسویه میکند و نصف آن میماند. به سخن دیگر، بهاندازۀ نصفِ مبلغِ قبضشده، به طرف معامله، کالا میدهد و بهاندازۀ نصفِ مبلغِ قبضشده، به طرف معامله، کالا بدهکار است.
اینک 1. آیا باید خمسِ کلِ مبلغِ قبضشده را پرداخت کند یا خمسِ نصفِ آن (بهاندازۀ کالایِ تسویهشده) را؟ 2. آیا کالایی که آن را هنوز تسویه نکرده و به طرف معامله بدهکار است، از مئونه و خرجی سال حساب میشود یا نه؟
⬇️
🖊پاسخ
1. آنچه تسویه شدهاست خمس دارد و آنچه هنوز تسویه نشدهاست خمس ندارد، [یعنی نصفِ مبلغِ قبضشده خمس دارد، نه کل آن].
2. اگر مابقی مبلغ در دست شخص بماند و آن را در مئونه خرج نکند، از مئونه محسوب نمیشود و خمس دارد، زیرا صرفِ بدهکار بودنِ نصفِ مبیع (کالای موردمعامله) موجب نمیشود مبلغ بدهکاری از مئونه باشد.
*: بیع سلف بیعی است که مبیع کلیِ در ذمه و ثمن نقد و معلوم است. در این بیع، فروشنده مبلغِ موردمعامله را میگیرد و متعهد میشود در زمانی مشخص، کالا را تحویل دهد.
🔹
🌐https://m-sanad.com/?faqs=شخصی-با-دوستان-خود-قراردادِ-بیعِ-سلف&lang=fa
@ayatollahsanad 🔺
#کتاب_فارسی
● #معارف
📚 بوسه بر عتبات مقدسه
🖊 ترجمه : محمد مهدي سلمانپور
📁مركز ترجمه و نشر آثار مرجع عاليقدر حضرت آيت الله شيخ محمد سند (دام ظله)
https://t.me/mohkamatalthaqalain 🔹