eitaa logo
آیه🦋‌ها
156 دنبال‌کننده
591 عکس
126 ویدیو
0 فایل
بسم ربّ الخـٰالق دل های عـٰاشق :)♥️ . . . گویۍ همہ عالم‌ ظلمات‌ است و تو نورۍ✨ . #جهاد_حقیقت🎙️ . حرفاتونو می‌شنوم :))🦋 https://harfeto.timefriend.net/17036586063945. ادمین @Ammareh313 . اینستاگرام @___sharifi313___
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام و عطر خرداد🌸🌱
رفقا واسه حال ی عزیزی ی یازهرا بگید :)🌱🕊️
‹و‌تو‌خُدایِ‌اتفاق‌های‌ِ‌مَحالی💛🦋
به نام خالق عشق🦋 با شنیدن اسم سوریه از حال رفتم ‌... انگار داشتیم کل کل میکردیم! نمیدونم غرضش از این حرفا چی بود ؟وسط حرف ها برای اینکه بخواد از فرصت استفاده کنه گفت:راستی زهرا گوشیمم اونجا آنتن نمیده! صدایم شبیه فریاد شده بود ...داد زدم که تو واقعا میخوای ۱۵روز بری جایی که تلفنتم آنتن نمیده...!؟ گفت:اره ولی خودم باهات تماس میگیرم نگران نباش ... دلم شور میزد.گفتم:امین ی جای کار میلنگه جان زهرا کجا میخوای بری؟ گفت:خب الان بهت بگم نمیزاری برم همش ناراحتی می‌کنی ... دلم ریخت و به زور نفسم بالا میومد!گفتم:امین سوریه میخوای بری؟؟؟؟ میدونستم مدتیه مشغول آموزش نظامیه .گفت:ناراحت نشیا ولی اره ... کاملا یادمه که بیهوش شدم ! شاید بیشتر از نیم ساعت... امین با لیوان آب قند بالای سرم ایستاده بود.صدای قاشق و که دور لیوان میچرخوند مثل پتک تو سرم صدا میداد.تا به هوش اومدم گفت: بهتری؟تا دوباره اسم سوریه اومد از حال رفتم ! گفتم:امین واقعا داری میری؟بدون رضایت من میری؟ گفت: زهرا نمیتونم بهت دروغ بگم، توام بیا منو با رضایت از زیر قرآن رد کن ! حس التماس داشتم ...چشمام ،دستام واسه موندنش التماس میکردن... به روایت زهرا حسنوند همسر شهید✨ @aye_ha
گفتم:امین تو میدونی چقدر بهت وابسته ام ،میدونی نفسم به نفست بنده... گفت:اره میدونم! گفتم:پس چرا اینقدر واسه رفتن اصرار میکنی؟ صدایش آرام شد انگار که بخواد منو آروم کنه.گفت:زهرا جان من به سه دلیل میرم. دلیل اول خود حضرت زینب(س)هستن.دوست ندارم ی بار دیگه اونجا محاصره بشه. ما چطور ادعا کنیم مسلمون و شیعه ایم؟! دوم به خاطر شیعیان اونجا. مگه ما ادعای شیعه بودن نداریم؟شیعه که حد و مرز نمی‌شناسه ! سوم اینکه اگه به اونجا نریم ،اونا میان اینجا،زهرا اگه ما نریم اونا بیان اینجا کی از کشور دفاع کنه؟! تلاش های امین برای راضی کردن من بود و من اینقدر احساساتی بودم که این دلایل منو راضی نمی‌کرد . گفتم :امین هر موقع همه رفتن توهم برو الان دلم نمی‌خواد بری .گفت:زهرا من اونجا مسولم .میرم و برمی‌گردم.اصلا خط مقدم نمیرم .کار من خادمی حرم،نه مدافع حرم نگران نباش... انگار که مجبور باشم گفتم:باشه فقط توروخدا واسه خرید سوغات هم از حرم بیرون نرو ... به روایت زهرا حسنوند همسر شهید ✨ @aye_ha
سلام و مهر💛 ممنون از پیگیری دوستان بابت پارت گذاری ان شاءلله سرعت پارت گذاری بهتر میشه داستان این شهید بزرگوار یکم طولانی تراز داستان مصطفی صدر زاده هستش از صبوریتون همچنان ممنونم:)🌸
- ما عرض نکرده زِ تو حاجات گرفتیم .. - پیش تو کجا کار به گفتار رسیده ؟! - 🌱💚 @aye_ha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اصلاً همہ‌ے ڪتابهاےِ عاشقانہ‌ے دنیآ یڪ طرف! [ آقا ] من دلم براے زیارتنامہ خواندن ٺنگ ا‌ستـ•🍃💔 . . . @aye_ha
دلگرم کننده ترین آیه ای که خوندم اینجا بود که گفت: "وَإِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلَا رَادَّ لِفَضْلِهِ" یعنی اگر خدا برای تو خیری بخواهد هیچکس نمیتواند مانع لطفش شود به همین قشنگی :)🦋 @aye_ha
عقب‌موندگی‌ قشنگه! می‌دونی کجا؟ اونجاکه مردم‌ پیشرفت‌ روتوی‌ کردن میبینن! @aye_ha
4_465484419486974168.mp3
4.69M
اگه همه رهام کنن غمی ندارم... 💚 @aye_ha
عیدتون مبارک رفقا😍💚
بابای با معرفت بابای آهوها بابا رضا...💚 میدونی که چقدر دلتنگم دلتنگ دیدن گنبدت از زاویه صحن انقلاب:)) دلتنگ زیارتنامه خوندن روبه روی ضریح دلتنگ آب سقاخونه دلتنگ صف رسیدن به تو ... دلتنگ بی خوابی های شبانه که دلم نمیومد چشمام و بزارم رو هم آخه میدونی که من وقتی پیشتم دلم نمی‌خواد بخوابم ! به چشمام میگفتم میشه خسته نشین ؟ میشه بسته نشین؟ می‌خوام خوب آقامو ببینم... بعدم از خستگی روبه روی ضریح خوابم‌میبرد ... آخ که چقدر اون خوابا شیرین بودن:)) مزه عسل نه از عسل هم شیرین تر بودن! ✍️ 🌱💚 @aye_ha
سلام و مهر 💛
امروز یکم فکر کن ببین حال دلت باچی خوبه ؟
بعدم واسه خوب شدنش ی قدم بردار :))
ولی یادت نره قدم های تو ،مسیر تو، با بقیه فرق می‌کنه !
ولی در آخر مهم دل خودته ...🦋
هوای دلاتونو داشته باشید:))💗
امروز سلام به آقا یادتون نره ‹ أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰآ 💚›
همینقدر قشنگ ... 💚 @aye_ha
ــــ‌همیشہ‌میگفت‌ڪھ: زیباترین‌شھادت‌رامیخواهم یڪ‌بارپرسیدم: شھادت‌خودش‌زیباست؛ زیباترین‌شھادت‌چگونہ‌است؟! درجواب‌گفت: زیباترین‌شھادت‌این‌است‌ڪھ جنـازھ‌اےهم‌ازانسـان‌ باقۍنمـاند:))) @aye_ha
🌿امام رضا (ع) می فرماید: إن بَکَیتَ عَلَی الحُسَینِ حَتّی تَصیرَ دُموعُکَ عَلی خدَّیکَ غَفَرَاللّه ُ لَکَ کُلَّ ذَنبٍ أذنَبتَهُ اگر بر "حسین"بگریی، چندان که اشک هایت بر گونه ات جاری شود، خداوند تمام گناهانت را می آمرزد:))🦋 @aye_ha
شعر حاج عمار در وصف امام رضا (ع)💚 امشب دخیل پنجره فولاد می شوم من در هجای دوم تان زاد می شوم من دام صید چشم تو هستم، مرا ببخش قربانی نگاه تو صیاد می شوم من نیستم، عدمم، ای تمام هست! از لطف وجود حضرتت ایجاد می شوم شیرین ترین من، تویی احلی من العسل در کوهسار عشق تو فرهاد می شوم عشاق را صدا بُریده بُریده ست بهر عشق من در مطاف عشق تو فریاد می شوم ای شاه! پادشاه و ای حضرت پناه! من با نگاه توست که دلشاد میشوم زلفت به باد میدهی و آه میکشم همراه گیسوان تو بر باد میشوم من را بخر به بندگی و بردگی ببین ”من نوکر تو گر شوم آزاد میشوم” هرجا نشسته ایم و ز خوبیت گفته ایم من در ثنای حضرت تان داد میشوم عاشق شدن، فدا شدن از بهر دلبرست من هم فدای آن که سرش داد میشوم من را ببخش، بی ادبی میکنم ولی ”امشب دخیل پنجره فولاد میشوم” حاج‌عمار 💛🌱 @aye_ha
به نام خالق عشق 🦋 دوشب قبل از اینکه امین حرفی از سوریه بزنه خوابی دیده بودم که نگرانی منو از ماموریت دوچندان کرده بود.خواب دیدم صدایی که هیچ چهره ای ازش تو خاطرم ندارم، نامه ای برایم آورد که دقیقا زیرش نوشته بود که جناب آقای امین کریمی فرزند الیاس کریمی به عنوان محافظ درهای حرم حضرت زینب منصوب شده است و پایین آن امضا شده بود .گریه امانم نمیداد.گفت:زهرا اینطور برم خیلی ذهنم مشغوله،نه میتونم تورو تو این وضعیت بزارم و برم نه میتونم سفرمو کنسل کنم ،توبگو چیکار کنم ؟؟ گفتم:قول بده آخرین سفرت به سوریه باشه.قول داد آخرین بار باشه ؟ گفتم :قول بده خطری اونجا تهدیدات نکنه.ختدید و گفت:این دیگه دست من نیست !گفتم:پس قول بده سوغاتی ام نخری.تو اصلا از حرم بیرون نرو ... گفت:باشه زهرا جان ،احازه میدی برم ؟ پاشو قرآن رو بیار ،اشک هایم امانم نمیدادن...تمام وجودم واسه نرفتنش التماس میکردن !حال عجیبی داشتم .. واقعا از صمیم قلب راضی نشده بودم ،فقط به احترام امین و اینکه به عشقش برسه و آروم بشه ساکت شدم .ولی اصلا دلم راضی نشده بود که همسرم بره اونجا و خطری تهدیدش بکنه ! گفت:بریم خونه حاجی ؟ پدرمو میگفت،قبول نکردم . به روایت زهرا حسنوند همسر شهید✨ @aye_ha
گفت:بریم خونه حاجی ؟ پدرمو میگفت،قبول نکردم . گفت:میخوای بریم خونه پدرم خودم ؟ گفتم:نه!هیجا دلم‌نمیخواست بریم . گفت:نمیتونم تورو اینطوری بزارم برم،تمام فکر و ذهنم اینطوری پیشت‌میمونه ،پس بزار بگم اونا بیان اینجا. گفتم:نه!حرفشم نزن،میخوام تنها باشم ،میخوام گریه کنم ... گفت :پس به‌هیچ‌وجه نمیزارم تنها باشی ! با وجود تمام تلاش های که کردم ،امین به اهدافش ایمان و اعتقاد داشت .امین وابستگی زیادی به زن و زندگیش داشت ولی وابستگیش به چیزای دیگه خیلی بیشتر بود... به روایت زهرا حسنوند همسر شهید✨ @aye_ha
در هیاهوی‌ زندگی‌ دلمان‌ گرم‌ به‌ آمدن‌ توست .. یاصاحب‌الزمان'عج' کِی رخ نمایان میکنی مولای من ؟💔 @aye_ha
بہ‌نام‌ِخالقِ‌بامعࢪفت:)🌱
امروز ی جمله ای خوندم جالب بود : اگر تونستی با کسی که مثل تو فکر نمیکنه با احترام حرف بزنی! یعنی کارت درسته! :)🦋
ولی دقت کردین چایی و با هرکسی نمیشه خورد؟ چایی خوردن آدم‌خودشو میخواد! کسی که تلخی چایی با کنارش بودن شیرین بشه... اصن باید فنجون داغ چایی دستت باشه، ی شیرینی یا شکلات بزاری گوشه لپت بعد واسش تعریف کنی از عالم و آدم و قلپ قلپ چایی بخوری ... یادمه وقتی کرونا گرفته بودم اینقدر تو اتاق تنها بودم که فقط دلم میخواست این حبس تموم بشه و برم با ی رفیقام چایی بخورم ! همینقدر تلخ، همینقدر شیرین :)) خلاصه که قدر باهم بودن و آدمای اطرافتونو بدونید و با هرکسی چایی نخورید ...!!:) 🦋🌱 ✍️ @aye_ha