#تلنگرانه
(مکالمات من و فاطمه زهرا)
_مامان میشه یه چیز خوشمزه بدی؟
+آره ولی باید صبر کنی؟
_نه صبر نه، صبر دوست ندارم!
+چرا دوست نداری؟ صبر که خیلی خوبه.
_آره مامان خوبه ولی صبر کردن خیلی سخته!
.
.
.
خدای خوبم ما هم خیلی سالهاست برای خیلی خواسته ها داریم صبر میکنیم ولی دیگه بهمون بده، آخه صبر خیلی سخته!
✍🏻مریم زارعی
@az_jan_nevesht
جشنِ الله اکبر
لذت جشن الله اکبر را در کودکی چشیده ام.
همان زمانی که منتظر ساعت نه بودم تا با پدرم تک تک پله ها را بالا برویم و وقتی به پشت بام رسیدیم ندای الله اکبر را سر دهیم.
من نمیدانم چرا حس غرور ، پیروزی و وطن دوستیم از همان بچگی به گلوله های اشک تبدیل میشود! شاید برای این است که برای ماندنِ وطن خون های زیاد و اشک های فراوانی ریخته شده است.
من امسال هم همانند تمام سال های عمرم که
شب 22بهمن را درک کرده ام، الله اکبر گفتم. باز هم با بغض با گریه. با شوق با غرور و با افتخار. امشب هم خوابم نمیبرد. دقیقا مثل شب های قبل از اردو و مانند هر سال منتظرم تا صبح شود و برویم تا به دریای خروشان انقلاب بپیوندیم و با اماممان تجدید میثاق کنیم.
به نیابت از حاج قاسم
به نیابت از آرمان علی وردی
به نیابت از روح الله اعجمیان
و تمام شهدای مدافع وطن در این چند ماه گذشته...
ایرانم، خودم که هیچ، فرزندانم فدایت!
✍🏻مریم زارعی
#ایران🇮🇷
#۲۲بهمن
@az_jan_nevesht
لطیفِ خبیر
نوزادها لطیفند و انسان ها در برخورد با نوزادان لطیف میشوند. این را زمانی فهمیدم که نوزاد در بغلم بود و از هر گوشه و کناری رد میشدم صدای عزیزم ، جانم و قربان شوم به گوش میرسید.
وقتی که بارها به کتابخانه رفتم اما زمانی به من نان و چای و خرما دادند که بچه همراهم بود.
یا همان زمان که بچه گریه میکرد و هر کسی سعی میکرد ترفندی را اجرا کند تا او آرام شود.
خداوند هم لطیف است. همان طور که در قرآن میخوانیم ان الله لطیف خبیر
خداوند در همه ابعاد سعی دارد مارا به خود نزدیک کند تا زمینه ی رشد و سعادت ما را فراهم سازد.او می خواهد با نوزاد و با نگهداری و مراقبت از نوزاد مارا لطیف کند تا خبیرمان سازد.
درست همانند خودش و از جنس خودش.
وقتی می گویند فرزند داری عبادت است می تواند از همین جهت باشد. مگر عبادت جز برای تقرب است؟!
پروردگارا لطیفمان ساز تا خبیر شویم.
✍🏻مریم زارعی
#مادری_را_با_همه_سختیهایش_دوست_دارم
#الحمدلله_علی_کل_حال
@az_jan_nevesht
نسل امام ندیده
هم غریب است هم لذت بخش و هم حسرت برانگیز! اینکه تولد امامی زنده هست؛ خیلی غریب است برایمان، آخر باید بدون حضور امام برایشان تولد بگیریم.
اینکه تولد امامی زنده است؛ خیلی لذتبخش است، چون شاهد تولد امامی هستیم که زنده هست، در بین ماست و نفس میکشد.
اینکه تولد امامی زنده است؛ حسرت برانگیز است، حسرتِ نداشتنِ چشمِ مهدی بین! چشمانی که توانایی دیدار روی ماهش را ندارد.
ما نسل امام ندیدههاییم! همانهایی که پیامبر فرمود: ایمانشان قویتر از مردمان صدر اسلام است.
مایی که از پس ابرهای سنگین و غبار گرفتهی غیبت دل خوش به حضور امامی هستیم که روزی میآید و زمین و زمان را جای بهتری برای زندگیکردن میکند.
مایی که هر جمعه یادمان میآید کسی باید باشد که نیست! کسی که اثرات حضورش هست ولی حاضر نیست.
مایی که در پس همهی گرفتاریها و ناامیدی هایمان چون لیاقت حضور محضر امام نداریم تا برایشان درد و دل کنیم؛ باید چشمهایمان را ببندیم و عصر ظهور را تصور کنیم و صدای «انا المهدی» را از دور آبادِ عمق جانمان متصور شویم.
مایی که فریادهای «اللهم انا نشکوا الیک فقد نبینا و غیبة ولینا»یمان بلند است. مایی که اگر چه خستهایم از مبارزه اما امیدواریم به ظهورش و به نفسکشیدن در زمان حضورش.
پروردگارا ما غریبانِ امام ندیده را به وصال امامِ غایبمان برسان.
🍃و تقرعینه غدا برؤیتکم🍃
✍🏻مریم زارعی
پ.ن: عکس نوشت اثر فائزه گلشاهی، نفر دوم تصویرسازی جشنواره انسان تمام
#نیمه_شعبان
https://eitaa.com/az_jan_nevesht
#لیلة_القدر
شاید از صد تا فراز جوشن کبیر بیست تا رو کامل تکرار کردم و از یک ساعت سخنرانی یک جمله را کامل فهمیدم!امشب توپ بازی کردیم...
میوه خوردیم...
حرف زدیم...
از شب قدر گفتیم و همزمان با همه اینها الغوث الغوث گفتیم.
خب خیلی راحت میشه بچه ها رو خواب کرد و به عبادت پرداخت اما
برای من خیلی مهمه بچه ها شب قدر تا زمان قرآن به سر گذاشتن،بیدار باشن. برای به دست آوردن این باید بگذرم از اینکه جانماز پهن کنم و چادر نماز به سرم باشه و تسبیح به دست بخوام بگم الغوث الغوث.
من که راضی ام به قول استادمون خدا کنه دل هامون بیدار باشه.
.
نقل است حضرت زهرا(س) به دلیل اهمیت این شب،
در روز بچهها را میخوابانید تا کاملاً استراحت کنند
و غذای کمتری به آنان میداد تا بدین گونه زمینه و موقعیت بهتر و مطلوبتری از نظر جسمی و روحی برای شب زندهداری داشته باشند.
ایشان به حدی در این کار جدی و قاطع بود که
امیرالمؤمنین(ع) در این باره میفرمود: «فاطمه(س) نمىگذاشت کسى از اهل خانه در شبهاى قدر به خواب رود به آنان غذاى کم مىداد و از روز قبل براى احیاى شب قدر آماده مىشد و مىفرمود:
محروم کسى است که از برکات این شب محروم باشد؛
وَ کَانَتْ فَاطِمَةُ ع لَا تَدَعُ أَحَداً مِنْ أَهْلِهَا یَنَامُ تِلْکَ اللَّیْلَةَ وَ تُدَاوِیهِمْ بِقِلَّةِ الطَّعَامِ وَ تَتَأَهَّبُ لَهَا مِنَ النَّهَارِ وَ تَقُولُ مَحْرُومٌ مَنْ حُرِمَ خَیْرَهَا.»
(مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج7، ص470)
✍🏻مریم زارعی
https://eitaa.com/az_jan_nevesht
آدم هایی به توان نور
بعضی کار ها، بعضی جلسات، بعضی آدم ها وبعضی جمع ها به انسان ضریب میدهند، جانی به جانت می افزایند و فکری به افکارت.
کسانی که بودن در کنار آن ها تو را برای مدتی متوجه گذر زمان نمیکند و حس لامکان و لا زمان را به تو میدهند.
انسان هایی که به سبب روح بزرگشان روح تو را بزرگ میکنند و غافل میشوی از جسم و تن خسته ات.
آدم هایی که چون متصل اند به منبع نور اهل بیت علیهم السلام، سراسر نورند و تو را نورانی میکنند.
امام هادى علیه السلام:
«مُلاقاتُ الاِخوانِ نَشرَةً وَ تَلقیحُ العَقلِ وَ اِن کانَ نَزاراً قَلیلاً» (بحار، ج 74، ص 353)
دیدار برادران سبب انبساط خاطر و بارورى اندیشه است. هرچند کوتاه و اندک باشد.
✍🏻مریم زارعی
#هیئت
#الحمدلله_على_كل_حال
https://eitaa.com/az_jan_nevesht
هیئت
جلسه نوزدهم هیئت دربارهی «برخورد امام علی علیه السلام در مجازات افراد متخلف» بود و نکاتی بیان شد:
در روایات گزارشی مبنی بر برخورد امام با شخصی که کشف حجاب کرده باشد، وجود ندارد به چند دلیل
اول: به خاطر اینکه در آن زمان حجاب مختص بانوان آزاده بوده و شأنیت میآورده برای زن؛ هنگامی که کسی اسیر و برده بوده، پوشش را از او میگرفتند. (گزارشهایی وجود دارد که عمر با اسیرانی که حجاب داشتند برخورد تندی داشته است.)
دوم: در آن زمان به محض اینکه آیهای یا حکمی از جانب پیامبر گفته میشد همه اجرا میکردند و دغدغهی مسلمانان آن زمان کشف حجاب و نداشتن پوشش نبود.
( ام سلمه نقل میکند که بعد از نزول آیه «یدنین علیهن من جلابیبهن» زنان انصار از منازلشان با پوشش هاى مشکى خارج مىشدند به گونهاى که به نظر میرسید بر سر ایشان کلاغى نشسته است.)
سوم مردم آن زمان اگر هنجاری را میپذیرفتند عمل میکردند و هنجار شکن نبودند.بنابراین در زمان امام علی علیهالسلام در مورد حجاب هنجار شکنیای اتفاق نیفتاد که به موجب آن امام برخوردی داشته باشند.
[البته موضوعات مهم دیگری هم گفته شد که به دلیل وجود بچه ها کامل متوجه آن نشدم(مزاح)]
✍🏻مریم زارعی
#الحمدلله_علی_کل_حال
https://eitaa.com/az_jan_nevesht
حسِ خوبِ شنیده شدن
حتما برای شما هم اتفاق افتاده زمان هایی که شک میکنید خدا یا اهل بیت صداتون میشنون یا نه؟!
چند روزه دوست داشتم برم حرم قسمت نمیشد. امروز غروب تنها بودم و تصمیم گرفتم با بچه ها بریم حرم.
نزدیک به افطار بود.
تو دلم گفتم کاش غذای حضرتی نصیبمون میشد، بعد گفتم حالا برو شاید شد!
رفتیم و تو راه که بودیم. زنگ زدن
فلان جا فیش غذای حضرت رو میدن برید بگیرید.
اگه این شنیدن نیست پس چیه؟
یا مَنْ یَعْلَمُ مُرادَ الْمُریدینَ، یا مَنْ یَعْلَمُ ضَمیرَ الصّامِتینَ، یا مَنْ یَسْمَعُ اَنینَ الْواهِنینَ...
اى که مى داند خواسته دل هر خواهنده را، اى که آگاه است از نهاد خاموشان،
اى که مى شنود ناله خسته دلان...
دعای جوشن کبیر فراز ۶۳
پ ن:
ان شاءالله جواب خواسته های بزرگترمون هم بدن🙏
✍🏻مریم زارعی
#الحمدلله_علی_کل_حال
آنچنان جای گرفتی تو به چشم و دلِ من
که به خوبانِ دو عالم نظری نیست مرا ...
#خدای_جزئیات
#الحمدلله_علی_کل_حال
https://eitaa.com/az_jan_nevesht
گعده
#یادداشت_نویسی
قرار بود یکشنبه گعده ی نویسندگان حوزوی و دانشگاهی برپا شود.تا چند ساعت قبل از رفتن به جلسه، به خاطر بچه ها قرار نبود شرکت کنم هر چند دلم بی قرار بود و دوست داشتم شرکت کنم. اما با عنایت همسرگرامی و تقبل کردن فرزندان من هم توفیقِ حضور پیدا کردم.
اسنپ گرفتم و بچه ها را به همسرم رساندم و از آنجا مقصد دوم را زدم دلهره داشتم که از ابتدای جلسه نرسم در راه به گعده، کسانی که میدانستم حضور دارند و اینکه آیا یادداشتی بخوانم یا نه فکر میکردم و تصمیم گرفتم صرفا حضور پیدا کنم و چیزی نخوانم .یک ربع بعد به موسسه شناخت رسیدیم. از اسنپ که پیاده شدم نام استاد محمدحسین فرج نژاد را که دیدم آرامشی گرفتم. زنگ را زدم وارد که شدم عکس ایشان را دیدم و یادم افتاد به آن شب که با خبر شدیم دیگر دنیا توفیقِ حضور و درک استاد و خانواده گرامیشان را ندارد. با وجود آسانسور تصمیم گرفتم پله ها را یکی یکی بالا بروم تا کمی آرام شوم و بعد وارد سالن جلسه شوم. وقتی رسیدم خوشبختانه هنوز جلسه آغاز نشده بود. چند دقیقه ای گذشت که خانم شفیعی مسئول تحریریه عصر زنان از اهداف کارشان توضیح دادند و گفتند:« ما میخواهیم زنان مذهبی را بازنمایی کنیم به این علت که زنان غیر مذهبی خودشان را به نحوی نشان میدهند اما زنان مذهبی با اینکه توانایی و استعداد و قلم خوبی برای نوشتن دارند اما دیده نمی شوند».
بعد ایشان خواستند که تکتک افراد خودشان را معرفی کنند. چند نفری که معرفی کردند. استاد محدثی و آقای اسفندیار به جمع ما پیوستند و ادامه معارفه با حضورشان انجام شد. آقای بصیر سر دبیر پایگاه اندیشه ای فکرت هم، مجموعه فکرت و موسسه شناخت را معرفی کردند.
بعد اقای اسفندیار گفتند:«که استاد توضیحاتی را می فرمایند و بعد هر کدام از شما یادداشتی بخوانید و استاد نقد کنند».
هنگامی که استاد محدثی خواستند شروع به صحبت کنند خانمی گفت:« استاد ما شما را می شناسیم، اما خودتان را از زبان خودتان به ما معرفی کنید».
استاد با لبخندی فرمودند که در این مجال کوتاه نمیگنجد و مختصراً از فعالیت هایشان، از حضورشان در مدرسه حقانی و از جرأت دادن به شاگردانشان خاطراتی را نقل کردند و به عنوان توضیحاتی در باب نوشتن فرمودند:« یکی از راه های اینکه پیشرفت کنید در نوشتن این است که از نوشتن فرار نکنید. و بهانه نداشته باشید برای ننوشتن».
ایشان از اساتیدشان آیت الله مصباح و آیت الله حائری شیرازی یاد کردند و فرمودند من از خدای تمثیل ،آیت الله حائری، آموختم که بیشتر از مطالعه و نوشتن فکر کنم. تاباندن تفکر به موضوع است که باعث نوشته ای فاخر میشود مانند تاباندن نور خورشید به صورت متمرکز بر نقطه ای از کاغذتا زمانی که مشتعل شود.
ایشان فرصت دادند که ما یادداشت هایمان را بخوانیم اما خانم ها سوال داشتند.
پرسیده شد: «چگونه فکرمان درست شود؟»
و استاد فرموند:
«کسی که خودش را با میزان(اهل بیت علیهم السلام) موزون کند خودش میزان می شود.
هنر فکر کردن را در خود تقویت کنید و از کودکی به فرزندانتان فکر کردن را یاد دهید. دو کتاب از انتشارات بوستان کتاب به نام های کلاس طاها و کلاس یس هست که شما را در این امر کمک میکند».
ایشان گفتند که فکر کردن را به نوه هایشان یاد می دهند و ما گفتیم کاش نوه ایشان بودیم.
در اینجا کمی جلسه به حواشی رفت و صحبت هایی انجام شد که باعث شد زمان از دست برود.تا اینکه خانمی پرسید:« استاد برای آن هایی که ابتدای راهند بفرمایید چگونه جرأت پیدا کنند؟»
استاد فرمود :«در قید و بند نوشته فاخر نباشیم و آنچه به ذهنتان می آید را بنویسید و بپذیرید که نوشته شما دارای ایرادات زیادی است. مهم این است که در ابتدا شروع کنید همان گونه که مولای ما فرمودند اگر از چیزی ترس داشتی خودت را درون آن بینداز
حالا چه بنویسیم؟ یک دفتر بردارید و خاطرات روزانه خود را در آخر شب بنویسید این بهترین تمرین برای نوشتن است.
استقبال کنیم از نقدی که به ما وارد می شود. سید حسن حسینی در کتاب براده ها می گوید: نقد مثل آینه های داخل ماشین است که راننده را وادار می کند به جلو بغل و پشت سر ماشین اشراف داشته باشد».
ده دقیقه آخر جلسه بنا شد یادداشت هایمان را بخوانیم. ابتدا استاد حسینی پناه نوشته ی فی البداهه خودشان را که در همان جلسه نوشته بودند در ساعت ۱۸:۱۸ به نام نامی مادر خواندند.
بعد هم من دستم را بالا کردم و با توجه به صحبت های استاد به خودم جرأت دادم که یادداشتی را بخوانم و همانطور که گفته بودند منتظر نقد بودم اما فرصت نشد و از این بابت کمی ناراحت شدم و دوست داشتم حالا که به خودم جرأت داده بودم کاش نقد شده بود آن هم توسط استاد محدثی، حیف و صد حیف.
بعد از من خانم پهلوانی نویسنده کتاب سپیدار قسمتی از کتاب خود را خواندند.
بعد خانم صانعی از زن زندگی آزادی خواندندو خانم میری از خلیج فارس.
در انتها استاد دو نکته کلی بیان کردند.
و فرمودند در نوشته هایتان سعی کنید وحدت سبک را حفظ کنید و
نکته دوم خطاب به مسئولین بود که اول میدان بدهند به کسانی که استعداد نوشتن دارند و دوم وادار کنند نویسندگان را که تولید اثر کنند.
بعد از بلند شدن استاد و خداحافظی ایشان ناگهان دختر کوچولویی پرید در بغل ایشان و استاد به خوبی استقبال کردند به گونه ای که من فکر کردم نوه ایشان هستند اما بعد متوجه شدم از فرزندان حاضرین در جلسه بودند و نقاشی برای استاد کشیده بودند که به ایشان دادند.راستی تا یادم نرفته در بین جلسه هم از نعمت پذیرایی متنعم شدیم و چایی و شیرینی و سیب و خیار خوردیم. و به یاد دوستان عزیزمان که حضور نداشتند بودیم. خاصه خانم صالحی، خانم فرید و خانم رستمی؛ تلاشم را کردم نیابتا از جانبشان چای بنوشم.
✍🏻مریم زارعی
https://eitaa.com/az_jan_nevesht