eitaa logo
از جان نوشت🥰
87 دنبال‌کننده
35 عکس
6 ویدیو
0 فایل
دل نوشته هایی که از عمق جان است...📝 کپی با ذکر منبع❤️ در همه دير مغان نيست چو من شيدايي✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
(مکالمات من و فاطمه زهرا) _مامان میشه یه چیز خوشمزه بدی؟ +آره ولی باید صبر کنی؟ _نه صبر نه، صبر دوست ندارم! +چرا دوست نداری؟ صبر که خیلی خوبه. _آره مامان خوبه ولی صبر کردن خیلی سخته! . . ‌‌. خدای خوبم ما هم خیلی سالهاست برای خیلی خواسته ها داریم صبر میکنیم ولی دیگه بهمون بده، آخه صبر خیلی سخته! ✍🏻مریم زارعی @az_jan_nevesht
اللّٰه اک‍ـــــــــــبر 🇮🇷✌️🏻🇮🇷✌️🏻🇮🇷
جشنِ الله اکبر لذت جشن الله اکبر را در کودکی چشیده ام. همان زمانی که منتظر ساعت نه بودم تا با پدرم تک تک پله ها را بالا برویم و وقتی به پشت بام رسیدیم ندای الله اکبر را سر دهیم. من نمیدانم چرا حس غرور ، پیروزی و وطن دوستیم از همان بچگی به گلوله های اشک تبدیل می‌شود! شاید برای این است که برای ماندنِ وطن خون های زیاد و اشک های فراوانی ریخته شده است. من امسال هم همانند تمام سال های عمرم که شب 22بهمن را درک کرده ام، الله اکبر گفتم. باز هم با بغض با گریه. با شوق با غرور و با افتخار. امشب هم خوابم نمیبرد. دقیقا مثل شب های قبل از اردو و مانند هر سال منتظرم تا صبح شود و برویم تا به دریای خروشان انقلاب بپیوندیم و با اماممان تجدید میثاق کنیم. به نیابت از حاج قاسم به نیابت از آرمان علی وردی به نیابت از روح الله اعجمیان و تمام شهدای مدافع وطن در این چند ماه گذشته... ایرانم، خودم که هیچ، فرزندانم فدایت! ✍🏻مریم زارعی 🇮🇷 @az_jan_nevesht
لطیفِ خبیر نوزادها لطیفند و انسان ها در برخورد با نوزادان لطیف میشوند. این را زمانی فهمیدم که نوزاد در بغلم بود و از هر گوشه و کناری رد میشدم صدای عزیزم ، جانم و قربان شوم به گوش میرسید. وقتی که بارها به کتابخانه رفتم اما زمانی به من نان و چای و خرما دادند که بچه همراهم بود. یا همان زمان که بچه گریه میکرد و هر کسی سعی میکرد ترفندی را اجرا کند تا او آرام شود. خداوند هم لطیف است. همان طور که در قرآن میخوانیم ان الله لطیف خبیر خداوند در همه ابعاد سعی دارد مارا به خود نزدیک کند تا زمینه ی رشد و سعادت ما را فراهم سازد.او می خواهد با نوزاد و با نگهداری و مراقبت از نوزاد مارا لطیف کند تا خبیرمان سازد. درست همانند خودش و از جنس خودش. وقتی می گویند فرزند داری عبادت است می تواند از همین جهت باشد. مگر عبادت جز برای تقرب است؟! پروردگارا لطیفمان ساز تا خبیر شویم. ✍🏻مریم زارعی @az_jan_nevesht
نسل امام ندیده هم غریب است هم لذت بخش و هم حسرت برانگیز! اینکه تولد امامی زنده هست؛ خیلی غریب است برایمان، آخر باید بدون حضور امام برای‌شان تولد بگیریم. اینکه تولد امامی زنده است؛ خیلی لذت‌بخش است، چون شاهد تولد امامی هستیم که زنده هست، در بین ماست و نفس می‌کشد. اینکه تولد امامی زنده است؛ حسرت برانگیز است، حسرتِ نداشتنِ چشمِ مهدی بین! چشمانی که توانایی دیدار روی ماهش را ندارد. ما نسل امام ندیده‌هاییم! همان‌هایی که پیامبر فرمود: ایمان‌شان قوی‌تر از مردمان صدر اسلام است. مایی که از پس ابرهای سنگین و غبار گرفته‌ی غیبت دل خوش به حضور امامی هستیم که روزی می‌آید و زمین و زمان را جای بهتری برای زندگی‌کردن می‌کند. مایی که هر جمعه یادمان می‌آید کسی باید باشد که نیست! کسی که اثرات حضورش هست ولی حاضر نیست. مایی که در پس همه‌ی گرفتاری‌ها و ناامیدی هایمان چون لیاقت حضور محضر امام نداریم تا برایشان درد و دل کنیم؛ باید چشم‌هایمان را ببندیم و عصر ظهور را تصور کنیم و صدای «انا المهدی» را از دور آبادِ عمق جان‌مان متصور شویم. مایی که فریادهای «اللهم انا نشکوا الیک فقد نبینا و غیبة ولینا»یمان بلند است. مایی که اگر چه خسته‌ایم از مبارزه اما امیدواریم به ظهورش و به نفس‌کشیدن در زمان حضورش. پروردگارا ما غریبانِ امام ندیده را به وصال امامِ غایب‌مان برسان. 🍃و تقرعینه غدا برؤیتکم🍃 ✍🏻مریم زارعی پ.ن: عکس نوشت اثر فائزه گلشاهی، نفر دوم تصویرسازی جشنواره انسان تمام https://eitaa.com/az_jan_nevesht
شاید از صد تا فراز جوشن کبیر بیست تا رو کامل تکرار کردم و از یک ساعت سخنرانی یک جمله را کامل فهمیدم!امشب توپ بازی کردیم... میوه خوردیم... حرف زدیم... از شب قدر گفتیم و همزمان با همه اینها الغوث الغوث گفتیم. خب خیلی راحت میشه بچه ها رو خواب کرد و به عبادت پرداخت اما برای من خیلی مهمه بچه ها شب قدر تا زمان قرآن به سر گذاشتن،بیدار باشن. برای به دست آوردن این باید بگذرم از اینکه جانماز پهن کنم و چادر نماز به سرم باشه و تسبیح به دست بخوام بگم الغوث الغوث. من که راضی ام به قول استادمون خدا کنه دل هامون بیدار باشه. . نقل است حضرت زهرا(س) به دلیل اهمیت این شب، در روز بچه‌ها را می‌خوابانید تا کاملاً استراحت کنند و غذای کمتری به آنان می‌داد تا بدین گونه زمینه و موقعیت بهتر و مطلوب‌تری از نظر جسمی و روحی برای شب زنده‌داری داشته باشند. ایشان به حدی در این کار جدی و قاطع بود که امیرالمؤمنین(ع) در این باره می‌فرمود: «فاطمه(س) نمى‌گذاشت کسى از اهل خانه در شبهاى قدر به خواب رود به آنان غذاى کم مى‌داد و از روز قبل براى احیاى شب قدر آماده مى‌شد و مى‌فرمود: محروم کسى است که از برکات این شب محروم باشد؛ وَ کَانَتْ فَاطِمَةُ ع لَا تَدَعُ أَحَداً مِنْ أَهْلِهَا یَنَامُ‏ تِلْکَ‏ اللَّیْلَةَ وَ تُدَاوِیهِمْ بِقِلَّةِ الطَّعَامِ وَ تَتَأَهَّبُ لَهَا مِنَ النَّهَارِ وَ تَقُولُ مَحْرُومٌ مَنْ حُرِمَ خَیْرَهَا.» (مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏7، ص470) ✍🏻مریم زارعی https://eitaa.com/az_jan_nevesht
آدم هایی به توان نور بعضی کار ها، بعضی جلسات، بعضی آدم ها وبعضی جمع ها به انسان ضریب میدهند، جانی به جانت می افزایند و فکری به افکارت. کسانی که بودن در کنار آن ها تو را برای مدتی متوجه گذر زمان نمیکند و حس لامکان و لا زمان را به تو میدهند. انسان هایی که به سبب روح بزرگشان روح تو را بزرگ میکنند و غافل میشوی از جسم و تن خسته ات. آدم هایی که چون متصل اند به منبع نور اهل بیت علیهم السلام، سراسر نورند و تو را نورانی میکنند. امام هادى علیه السلام: «مُلاقاتُ الاِخوانِ نَشرَةً وَ تَلقیحُ العَقلِ وَ اِن کانَ نَزاراً قَلیلاً» (بحار، ج 74، ص 353) دیدار برادران سبب انبساط خاطر و بارورى اندیشه است. هرچند کوتاه و اندک باشد. ✍🏻مریم زارعی https://eitaa.com/az_jan_nevesht
هیئت جلسه نوزدهم هیئت درباره‌ی «برخورد امام علی علیه السلام در مجازات افراد متخلف» بود و نکاتی بیان شد: در روایات گزارشی مبنی بر برخورد امام با شخصی که کشف حجاب کرده باشد، وجود ندارد به چند دلیل اول: به خاطر اینکه در آن زمان حجاب مختص بانوان آزاده بوده و شأنیت می‌آورده برای زن؛ هنگامی که کسی اسیر و برده بوده، پوشش را از او می‌گرفتند. (گزارش‌هایی وجود دارد که عمر با اسیرانی که حجاب داشتند برخورد تندی داشته است.) دوم: در آن زمان به محض اینکه آیه‌ای یا حکمی از جانب پیامبر گفته می‌شد همه اجرا می‌کردند و دغدغه‌ی مسلمانان آن زمان کشف حجاب و نداشتن پوشش نبود. ( ام سلمه نقل می‌کند که بعد از نزول آیه «یدنین علیهن من جلابیبهن» زنان انصار از منازل‌شان با پوشش هاى مشکى خارج مى‌شدند به گونه‌اى که به نظر می‌رسید بر سر ایشان کلاغى نشسته است.) سوم مردم آن زمان اگر هنجاری را می‌پذیرفتند عمل می‌کردند و هنجار شکن نبودند.بنابراین در زمان امام علی علیه‌السلام در مورد حجاب هنجار شکنی‌ای اتفاق نیفتاد که به موجب آن امام برخوردی داشته باشند. [البته موضوعات مهم دیگری هم گفته شد که به دلیل وجود بچه ها کامل متوجه آن نشدم(مزاح)] ✍🏻مریم زارعی https://eitaa.com/az_jan_nevesht
حسِ خوبِ شنیده شدن حتما برای شما هم اتفاق افتاده زمان هایی که شک میکنید خدا یا اهل بیت صداتون میشنون یا نه؟! چند روزه دوست داشتم برم حرم قسمت نمیشد. امروز غروب تنها بودم و تصمیم گرفتم با بچه ها بریم حرم. نزدیک به افطار بود. تو دلم گفتم کاش غذای حضرتی نصیبمون میشد، بعد گفتم حالا برو شاید شد! رفتیم و تو راه که بودیم. زنگ زدن فلان جا فیش غذای حضرت رو میدن برید بگیرید. اگه این شنیدن نیست پس چیه؟ یا مَنْ یَعْلَمُ مُرادَ الْمُریدینَ، یا مَنْ یَعْلَمُ ضَمیرَ الصّامِتینَ، یا مَنْ یَسْمَعُ اَنینَ الْواهِنینَ... اى که مى داند خواسته دل هر خواهنده را، اى که آگاه است از نهاد خاموشان، اى که مى شنود ناله خسته دلان... دعای جوشن کبیر فراز ۶۳ پ ن: ان شاءالله جواب خواسته های بزرگترمون هم بدن🙏 ✍🏻مریم زارعی
آنچنان جای گرفتی تو به چشم و دلِ من که به خوبانِ دو عالم نظری نیست مرا ... https://eitaa.com/az_jan_nevesht
گعده قرار بود یکشنبه گعده ی نویسندگان حوزوی و دانشگاهی برپا شود.تا چند ساعت قبل از رفتن به جلسه، به خاطر بچه ها قرار نبود شرکت کنم هر چند دلم بی قرار بود و دوست داشتم شرکت کنم. اما با عنایت همسرگرامی و تقبل کردن فرزندان من هم توفیقِ حضور پیدا کردم. اسنپ گرفتم و بچه ها را به همسرم رساندم و از آنجا مقصد دوم را زدم دلهره داشتم که از ابتدای جلسه نرسم در راه به گعده، کسانی که میدانستم حضور دارند و اینکه آیا یادداشتی بخوانم یا نه فکر میکردم و تصمیم گرفتم صرفا حضور پیدا کنم و چیزی نخوانم .یک ربع بعد به موسسه شناخت رسیدیم. از اسنپ که پیاده شدم نام استاد محمدحسین فرج نژاد را که دیدم آرامشی گرفتم. زنگ را زدم وارد که شدم عکس ایشان را دیدم و یادم افتاد به آن شب که با خبر شدیم دیگر دنیا توفیقِ حضور و درک استاد و خانواده گرامیشان را ندارد. با وجود آسانسور تصمیم گرفتم پله ها را یکی یکی بالا بروم تا کمی آرام شوم و بعد وارد سالن جلسه شوم. وقتی رسیدم خوشبختانه هنوز جلسه آغاز نشده بود. چند دقیقه ای گذشت که خانم شفیعی مسئول تحریریه عصر زنان از اهداف کارشان توضیح دادند و گفتند:« ما میخواهیم زنان مذهبی را بازنمایی کنیم به این علت که زنان غیر مذهبی خودشان را به نحوی نشان میدهند اما زنان مذهبی با اینکه توانایی و استعداد و قلم خوبی برای نوشتن دارند اما دیده نمی شوند». بعد ایشان خواستند که تک‌تک افراد خودشان را معرفی کنند. چند نفری که معرفی کردند. استاد محدثی و آقای اسفندیار به جمع ما پیوستند و ادامه معارفه با حضورشان انجام شد. آقای بصیر سر دبیر پایگاه اندیشه ای فکرت هم، مجموعه فکرت و موسسه شناخت را معرفی کردند. بعد اقای اسفندیار گفتند:«که استاد توضیحاتی را می فرمایند و بعد هر کدام از شما یادداشتی بخوانید و استاد نقد کنند». هنگامی که استاد محدثی خواستند شروع به صحبت کنند خانمی گفت:« استاد ما شما را می شناسیم، اما خودتان را از زبان خودتان به ما معرفی کنید». استاد با لبخندی فرمودند که در این مجال کوتاه نمیگنجد و مختصراً از فعالیت هایشان، از حضورشان در مدرسه حقانی و از جرأت دادن به شاگردانشان خاطراتی را نقل کردند و به عنوان توضیحاتی در باب نوشتن فرمودند:« یکی از راه های اینکه پیشرفت کنید در نوشتن این است که از نوشتن فرار نکنید. و بهانه نداشته باشید برای ننوشتن‌». ایشان از اساتیدشان آیت الله مصباح و آیت الله حائری شیرازی یاد کردند و فرمودند من از خدای تمثیل ،آیت الله حائری، آموختم که بیشتر از مطالعه و نوشتن فکر کنم. تاباندن تفکر به موضوع است که باعث نوشته ای فاخر میشود مانند تاباندن نور خورشید به صورت متمرکز بر نقطه ای از کاغذتا زمانی که مشتعل شود. ایشان فرصت دادند که ما یادداشت هایمان را بخوانیم اما خانم ها سوال داشتند. پرسیده شد: «چگونه فکرمان درست شود؟» و استاد فرموند: «کسی که خودش را با میزان(اهل بیت علیهم السلام) موزون کند خودش میزان می شود. هنر فکر کردن را در خود تقویت کنید و از کودکی به فرزندانتان فکر کردن را یاد دهید. دو کتاب از انتشارات بوستان کتاب به نام های کلاس طاها و کلاس یس هست که شما را در این امر کمک میکند». ایشان گفتند که فکر کردن را به نوه هایشان یاد می دهند و ما گفتیم کاش نوه ایشان بودیم. در اینجا کمی جلسه به حواشی رفت و صحبت هایی انجام شد که باعث شد زمان از دست برود.تا اینکه خانمی پرسید:« استاد برای آن هایی که ابتدای راهند بفرمایید چگونه جرأت پیدا کنند؟» استاد فرمود :«در قید و بند نوشته فاخر نباشیم و آنچه به ذهنتان می آید را بنویسید و بپذیرید که نوشته شما دارای ایرادات زیادی است. مهم این است که در ابتدا شروع کنید همان گونه که مولای ما فرمودند اگر از چیزی ترس داشتی خودت را درون آن بینداز حالا چه بنویسیم؟ یک دفتر بردارید و خاطرات روزانه خود را در آخر شب بنویسید این بهترین تمرین برای نوشتن است. استقبال کنیم از نقدی که به ما وارد می شود. سید حسن حسینی در کتاب براده ها می گوید: نقد مثل آینه های داخل ماشین است که راننده را وادار می کند به جلو بغل و پشت سر ماشین اشراف داشته باشد». ده دقیقه آخر جلسه بنا شد یادداشت هایمان را بخوانیم. ابتدا استاد حسینی پناه نوشته ی فی البداهه خودشان را که در همان جلسه نوشته بودند در ساعت ۱۸:۱۸ به نام نامی مادر خواندند. بعد هم من دستم را بالا کردم و با توجه به صحبت های استاد به خودم جرأت دادم که یادداشتی را بخوانم و همانطور که گفته بودند منتظر نقد بودم اما فرصت نشد و از این بابت کمی ناراحت شدم و دوست داشتم حالا که به خودم جرأت داده بودم کاش نقد شده بود آن هم توسط استاد محدثی، حیف و صد حیف.
بعد از من خانم پهلوانی نویسنده کتاب سپیدار قسمتی از کتاب خود را خواندند. بعد خانم صانعی از زن زندگی آزادی خواندندو خانم میری از خلیج فارس. در انتها استاد دو نکته کلی بیان کردند. و فرمودند در نوشته هایتان سعی کنید وحدت سبک را حفظ کنید و نکته دوم خطاب به مسئولین بود که اول میدان بدهند به کسانی که استعداد نوشتن دارند و دوم وادار کنند نویسندگان را که تولید اثر کنند. بعد از بلند شدن استاد و خداحافظی ایشان ناگهان دختر کوچولویی پرید در بغل ایشان و استاد به خوبی استقبال کردند به گونه ای که من فکر کردم نوه ایشان هستند اما بعد متوجه شدم از فرزندان حاضرین در جلسه بودند و نقاشی برای استاد کشیده بودند که به ایشان دادند.راستی تا یادم نرفته در بین جلسه هم از نعمت پذیرایی متنعم شدیم و چایی و شیرینی و سیب و خیار خوردیم. و به یاد دوستان عزیزمان که حضور نداشتند بودیم. خاصه خانم صالحی، خانم فرید و خانم رستمی؛ تلاشم را کردم نیابتا از جانبشان چای بنوشم. ✍🏻مریم زارعی https://eitaa.com/az_jan_nevesht
عروسک حال خوب کن! عروسکی که حالمان را خوب کرد. من نزدیک به یک سال است که اغلب روز ها این راه را با اسنپ یا تاکسی یا اتوبوس به همراه بچه ها طی میکنم. و اولین روزی بود که در راه از گریه و بی تابی بچه ها خسته نشدم. حواس هر دو به این عروسک کوچک بود. وقتی گفته می شود که جامعه باید شرایط را برای مادری کردن فراهم کند. همه دنبال کارهای شاذ و ندر میگردند و آخر سر هم کاری نمیکنند. باید بگویم درست است که ما نیازمند به قوانین محکم و آینده دار برای مادر و فرزند هستیم ولی گاهی یک کار پیش پا افتاده باعث نشاط فرزند و خسته نشدن مادر می شود. و حضور مادر در اجتماع را آسان تر میکند. مثل همین عروسک کوچک که در اسنپ امروز بود. یا نصب پوستر های بچگانه در اتوبوس ها یا ایجاد فضاهای کوچک در بین راه برای استراحت کوتاه مدت مادری که چند فرزند دارد و... ✍🏻مریم زارعی https://eitaa.com/az_jan_nevesht
✍🏻طیبه فرید خدا در مقابل چشم انسان پسر پرست جاهلی نسل انبیاء را از دختر پیامبرش ادامه داد تا آن ها که دختر را پُل و مردم را رهگذر می دانند،و آن ها که دختر را با حسرت گل گندم و مال مردم تصور می کنند، دست از جاهلیتشان بردارند و در مسلمانیشان تردید کنند! https://eitaa.com/tayebefarid
✍🏻طیبه فرید خدا با همه کسانی که ازو پسر خواسته بودند اما بچه هایشان دختر شد حرف دارد! مثل همسر عمران!!! او نذر کرده بود که پسرش نذر معبد باشد اما خدا به او مریم داد. 🌷 https://eitaa.com/tayebefarid
در لحظه از نظر جسمی کمی بیمار بودم، راهِ طولانی و گرما مضاعف شده بود که حال خوشی نداشته باشم. سوالات زیاد دخترم هم باعث میشد بیشتر کلافه شوم. با خودم غرغر میکردم که: «همه راحت میان و میرن و من با چه سختی ای میام و...» یک دفعه نگاهم افتاد به آدم های اطرافم که این مسیر را به تنهایی می روند. ذهنم رفت به ده سال بیست سال آینده که هر کدام از بچه ها دنبال کار و درس و زندگی خودشانند و من به تنهایی دارم این مسیر را طی می کنم. و دوست دارم که ای کاش همراهی با خودم داشتم. حقیقتا دلم تنگ شد برای این لحظه. با این افکار انگار حالم خوب شد ، سعی کردم از لحظه لذت ببرم در بین راه چند عکس گرفتم. با اشتیاق بیشتری به سوالات دخترم جواب دادم ،مهربان تر شدم و بیشتر به آن ها محبت کردم. به خودم قول دادم از مسیر لذت ببرم. چون عمر ها در گذرند و انسان ها رهگذر. لحظه ها می گذرد آنچه بگذشت ، نمی آید باز قصه ای هست که هرگز دیگر نتواند شد آغاز... «سهراب سپهری» ✍🏻مریم زارعی https://eitaa.com/az_jan_nevesht
28.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چقدر خوبن این سرودها😍 امام رضا، خیلی دوستت دارم ❤️ https://eitaa.com/az_jan_nevesht
صدایت می‌زنم جانا جوابم می‌دهی "جانـم" به قربان تو و آن جانمِ مشکل گشای تو 🆔@Labkhandghalam
محبوب هرچه یادم می آید شما را دوست داشته ام. حتی ممکن است خیلی از خاطرات کودکی ام را فراموش کرده باشم ولی تک تک لحظاتی را که به مشهد آمده ام در ذهنم مانده است. شاید ده ها بار به صحن انقلاب آمده ام و صد ها بار حدیث دل با تو گفته ام اما هر بار را به خوبی به خاطر دارم حتی تعداد حرکت های پرچم زیبایتان را می دانم درست مثل معشوقی که تک تک حرکات معشوقه اش جلوه ی دیگری برایش دارد. خدارا شکر برای بودنت، خدارا شکر برای داشتنت، آن کس که شمارا ندارد چه دارد؟ ما در شما عجین شده ایم. یا بهتر است بگویم گل و سرشت ما از شماست.* از همان ازل ما را آفریدند که شما را دوست بداریم و ریزه خوار خوان با کرمتان باشیم. آقای مهربان رئوفم مارا همیشه برای خودت نگهدار و اجازه بده همیشه عاشقت باشیم. دوست ترت دارم از هر چه دوست ای تو به من از خود من خویشتر دوست تر از آنکه بگویم چقدر بیشتر از بیشتر از بیشتر داغ تو را از همه داراترم درد تو را از همه درویش تر هیچ نریزد به جز از نام تو بر رگ من گر بزنی نیشتر ✍🏻مریم زارعی *عنِ الصّادِقِ ـ. عَلَیْهِ السَّلامُ ـ. قالَ: شِیعَتُنا خُلِقُوا مِنْ فاضِلِ طِینِتِنا وَ عُجِنُوا بِماءِ وَلایَتِنا یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنا و یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنا. امام صادق ـ. علیه السلام ـ. فرمود: شیعیان ما از بقیه خمیرمایه اولیه آفریش ما آفریده شده اند ولایت ما در سرشت آنان عجین گشته است و آنان با خوشی ما خوشحال و با ناراحتی ما ناراحتند. https://eitaa.com/az_jan_nevesht
من امام خمینی را دوست دارم من امام‌خمینی را دوست دارم چون پیوند دهنده ی ایمان قلبی به حرکت جمعی بود. طوری با ایمانش در قلب ها نفوذ کرد که حرکتی عظیم ایجاد کرد. حرکتی که بعد از چهل و اندی سال هنوز هم انسان های روشن ضمیر را از شرق و غرب و جنوب و شمال زنده می کند. به نظرم او مظهر حی الهی بود قلب ها و جان ها را زنده میکرد. به قدری که حتی کسانی که او راندیدند و سال ها بعد از او به دنیا آمدند و زیست کردند از فکر او اندیشه او و مکتب او زنده می شوند. می فروشی گفت کالایم می است رونق بازار من ساز و نی است من خمینی دوست دارم چون که او هم خم است و هم می است و هم نی است (شعر از حضرت آقا) ✍🏻مریم زارعی https://eitaa.com/az_jan_nevesht
بسم الله النور خیلی وقته تصمیم گرفتم در مورد تجربه اندک خودم از دو بارداری و زایمان و بچه داری بنویسم، تا شاید برای دوستان نزدیکم که استرس بچه دوم رو دارن گره گشایی کنه. و همین طور جواب کاملی بشه به کسانی که میپرسن چجوری با بچه درس میخونی☺️ از همین ابتدا میگم این تجربه اندک من هست و قطعا نقص زیاد داره😊 https://eitaa.com/az_jan_nevesht
واسطه خلقت از ابتدای زندگی تصمیم بر این بود که به خاطر کم بودن سن هر دو و مشغول درس بودن حداقل تا ۳ سال و حداکثر تا ۵سال بچه دار نشویم. اما العبد یدبّر والله یقدّر خداوند خواست ما یک سال بعد از ازدواجمان بچه دار شویم. و این بسیار ناگهانی بود و آمادگی لازم برای بچه دار شدن نداشتیم. و از همه این ها گذشته دیر متوجه شدیم و یک سری رعایت ها را انجام ندادیم. ابتدا ناراحت بودم و بعد از یکی دو هفته که آرام شدم بچه سقط شد! این تجربه تلخ باعث شد مهر بچه به دل من و همسرم بیفتد. اما به خاطر شرایط زندگی مان مثل درس خواندن، حال جسمی و روحی نا مناسب به تأخیر انداختیم. و یک سال و نیم بعد از سقط تصمیم نداشتیم بچه دار شویم. بعد از یک سال و نیم تقریبا از هر طرف زمزمه به گوش میرسید. که به تأخیر انداختن بچه داری باعث نازایی خیلی ها شده. حتی دوستان نزدیکمان بارها به ما گفته بودند که ما دوسال بچه نخواستیم و خدا تا شش سال به ما بچه نداد. و سرکلاس که میرفتم با آدم هایی برخورد میکردم که یک سال دوسال بود که بچه میخواستند اما بچه دار نشده و ناراحت بودند. بعضی ها هم میگفتند شما که تجربه سقط دارید نباید بگذارید فاصله بارداری زیاد بشود. خلاصه شنیدن همه ی این حرف ها ، مهر و محبتی که نسبت به بچه ها داشتیم و از همه مهمتر حرف استادِ اخلاقم باعث شد که با اینکه تازه ترم سوم درسم بودم تصمیم بگیریم به بچه دار شدن. ایشان فرمودند: «خیلی ها ابتدا بچه نمیخوان بعد از چند سال که بچه میخوان، میگن خدا بهمون بچه نمیده. در صورتی که شما اول نخواستید. توصیه من به زوج های جوان این هست بچه داری رو به تأخیر نندازند و شیعه امیر المومنین علیه السلام پرورش بدهند.» با خودم میگفتم با توجه به دوستان اطرافم تا بچه دار شوم حداقل شش ماه تاخیر دارد. و من میتوانم حداقل تا انتهای بارداری دو ترم دیگر درس بخوانم. اما خدا چیز دیگری خواست... .. ✍🏻مریم زارعی https://eitaa.com/az_jan_nevesht
واسطه خلقت اما خدا خواست خیلی زودتر از موعدی که ما فکر میکردیم بچه دار شویم. و ما دوباره به این پی بردیم که العبد یدبّر والله یقدّر. اواخر ترم سوم بود که متوجه شدیم جمع دو نفره ما قرار است سه نفره بشود. روزهای اول که تقریبا عالی بود. چندین برنامه مرتبط با بارداری بر روی گوشی همراهم نصب کردم. کتاب ریحانه بهشتی را خریداری کردم. و تصمیم گرفتم تمام نکاتش را عملی کنم. صبح ها سوره فجر میخواندم سیب گرفتم و هر روز سوره یس را بر روی آن میخواندم و میخوردم. چون وارد ماه دوم یعنی پنج هفتگی شده بودم. صبح ناشتا کندر می‌خوردم و خلاصه اینکه اکثر نکات را رعایت میکردم. از آن طرف چون تجربه سقط داشتم اکثر اطرافیان تماس میگرفتند و تبریک میگفتند و توصیه میکردند غذاهایی مصرف کنم که طبع سردی دارند تا موجب سقط مجدد نشود. ایام امتحانات بود. امتحانات ترم سوم را کامل دادم و الحمدلله همه را قبول شدم. ترم بعد هم انتخاب واحد کردم و بعد از یک هفته استراحت بین دو ترم، سر کلاس درس میرفتم. اما همه این اتفاقات خوب دوام نیاورد. کم کم وارد هفته هشتم شدم که ویار شروع شد. آن هم چه ویاری! گلاب به روی مبارکتان در طول روز پنج تا شیش بار بالا می آوردم و حالم خیلی بد بود! حتی معده تحمل آب ساده هم نداشت و سریعا پس میداد. آشپزی کردن تعطیل شد به حدی ویار شدت داشت که در یخچال باز میشد من هر کجای خانه بودم بوی بد استشمام میکردم و حالم بد میشد. .. ✍🏻مریم زارعی https://eitaa.com/az_jan_nevesht