eitaa logo
اَزْشُھَـدٰاءْتاحُسیـن‌ڪَࢪبَـ❤️ـلا
347 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
26 فایل
باعشق‌اۅسټـ‌هࢪڪہ‌بہ‌جایےࢪسیدھ‌اسټـ ♥️ برای حمایت و تبادل لینک کانال گذاشته شود↯ https://harfeto.timefriend.net/17200402623512
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سحر بیست و سوم و جهان سالهاست...... در انتظار او به صبر نشسته است 😔 صبر........ سپری در برابر بلایا و راهی برای سربلند بیرون آمدن از امتحانات الهی .....💔 صبر سلاحی کارساز در برابر سختی مصائب صبر که نباشد تحمل زندگی دنیا غیر قابل تحمل می شود....😰 اگر صبر نبود جهان چگونه می توانست فراق ولی خدا را که عمر آن از هزارسال فرا تر رفته است را تحمل کند..... صبر .......همان چیزیست که اولیا خدا را به عالی درجات رساند...💚 اگر صبر نبود خدا منتظر بازگشت هیچ بنده ی خطا کاری نمی ماند و در دم او را عذاب می کرد...😰😭 اگر صبر نبود بنده با هر دعایی که می کرد توقع استجابت در همان زمان را داشت و در صورت تاخیر یا عدم استجابت نسبت به خدا کافر می شد.......😒😰 صبر جواهر است..... قدرش را بدانید ..... و ما ......اینجا ..... از دل این زمین خاکی...... به انتظار نشسته ایم برای ظهوری بزرگ و گشایشی ابدی ...💝 مولای من ..... کاش بشود شب قدر سال بعد خودت برایمان روضه بخوانی و با صدای گرم تو دعای جوشن کبیر را زمزمه کنیم.... سبحانک یا الله الا انت .......🤲😭 راستی..... شب های قدر امسال هم گذشت.... چه برای سال بعد خودمان رقم زدیم... آیا سال بعد مولایمان باز می گردد؟😰 خدا داند ......
روز بیست و سوم خدای من... در اين روز - از گناهانم شستشویم ده - از عیب‌هایم پاکم کن - و دلم را به پرهیزکاری دل‌ها بیازمای " ای نادیده گیرنده لغزش‌های اهل گناه "💫
ما مسݪح بہ سلاح الله اڪبریم 😎 ʝơıŋ➘ |❥ 『⚘@khademenn⚘』
‌∞♥∞ ... چادرۍ‌ازشڪـوفھ‌ پوشیـدے... بوۍ‌گݪ‌ڪـوچھ را بھارۍ‌ڪـرد... ➬ |❥ 『⚘@khademenn⚘』
اسرار روزه _18.mp3
11.37M
۱۸ 🔅 حکمت ؛ تعلیمِ مستقیم خداست! علمی است که خداوند مستقیماً به قلب انسان نازل می‌کند. ☜ دریافت ؛ درگروی خویشتن‌داری در دو بخش زیر است؛ ۱ ـ شکم ۲ ـ کلام
آن شــــب قسمت پنجم..... پدر قدم از خانه بیرون میگذارد.... اما.... در ملتمسانه چنگ در کمربند علی می اندازد.... در شرمنده است.... 😔 در سی سال پیش... نتوانست از جان علی پاسداری کند... شکست و سوخت🔥 و با شکستن در استخوان سینه ی مادری.... 😭😭😭 و با سوختن او چادری در پشت در آتش گرفت🥀🔥 اکنون در... برای جبران شکست های گذشته.... و برای دوباره داغ دار نشدن اهل این خانه چنگ در کمند حیدر افکنده است... اما علی آرام کمربند خود را از در جدا میکند... و می گوید... ای در آن زمان که باید از جان و توان من محافظت می کردی😞 نکردی..... اکنون علی را رها کن... که به سوی آسمانها در حال عروج است خاک نمناک کوچه ها.... معصومانه بر کف نعلین علی بوسه می زنند.... ❤️ باد با شوقی وصف ناپذیر جسم علی را صفا می بخشد.... 🌸 و ماه با تمام عشق😍به نظاره ی روی علی نشسته است... همه هستی... در حال گرفتن آخرین توشه های خود از وجود لایتناهی مولای متقیان هستند... اکنون.... این آفتاب وجود علی☀️ است که در آستانه در مسجد طلوع می کند.... و خفاش ها..... بیزار از نور او... خود را مخفی کرده اند..... تا زمانی انتقام گناهان نداشته را از خورشید بگیرند..... هیهات..... خورشید را جهانی نتوان خاموش نمود... داستانی کوتاه برداشت متفاوت از شهادت امیر مومنان ع به قلم ✍سید امیر حسین سمائی
↯ 1.سلام.ان شالله از امشب یا فردا ادامه پارتها میزارم🌷 2.سلام. خیلی ممنونم🌸دنبالش گشتم ولی فقط به صورت موزیکش پیدا کردم .خود مداحی فیلمش بود.حالا بیشتر میگردم🦋 3.سلام. حمایتی و.. فقط پیوی بگین🌷 4.سلام ممنون🌱 5.سلام😐فرقی داره؟
‌ ‍ 🙃🍂 ••{دلتنگــ}•• ڪہ میشوم،😞✨ چادرم میشود برایم مصداقِ حَرَم!😍 آخر بوے •0{کربــلا}0•میدهد!😌✨ عطر مادرم زهـرا(س)را میدهد،🖤 گاهے ڪہ نفس ڪشیدن برایم سخت میشود💔✨ میروم در هواے چادرم نفس تـازہ میڪنم...😇✨ 『⚘@khademenn⚘』
اَزْشُھَـدٰاءْتاحُسیـن‌ڪَࢪبَـ❤️ـلا
بســــــــــم_ربّـ_عشــ❤️ــق #ســـــࢪباز_حضࢪټـــــ_عشــــــــــق🌿 #پارت58 سارا: آیه میخوری یه کم،خو
بســــــــــم_ربّـ_عشــ❤️ــق 🌿 بعد از مدتی امیربرگشت و منم رفتم روی یه سکو نشستم ،امیرو سارا هم رفتن سمت ترن تا نوبتشون بشه تو دلم صد تا فوحش به سارا دادم ،ازیه طرف هم هر چی سوره و دعا بود خوندم تا سالم برگردن نوبت سوار شدن بچه هارسید تپش قلب گرفته بودم ،از خونسردی سارا حرص میخوردم. بعد از چند دقیقه ترن شروع به حرکت کرد صدا جیغ کشیدن آدمای داخل ترن و میشنیدم از جام بلند شدم و رفتم نزدیکترببینم سارا و امیر در چه حالن چشمم به سارا افتاد مثل ابر گریه میکردو جیغ میکشیداز دیدنش خندم گرفت . امیرم بیچاره نمیدونست به سارا دلداری بده یا خودش جیغ بکشه گوشیمو درآوردم و مشغول فیلم گرفتنشون شدم وایی که چقدر خندیدم از قیافه سارا بعد از چند دقیقه که ایستاد رفتم سمت خروجی منتظرشون شدم سارا مثل جنازه ها تو بغل امیر ولو شده بود ،امیربیچاره هنگ کرده بود بخنده یا گریه کنه رفتم نزدیکشون - سارا جان خوش گذشت سارا: وااییی حالم بده ،دارم میمیرم - ای دررررررررد ،مگه نگفتم نرو امیر: واااییی آیه ،تو نمیدونی اون بالا چیکار میکرد سارا،،کل ۱۴ معصومو قسم داده بود زنده برسه پایین ،،وااااییی چقدرنذر کرده بود اون بالا سارا: واییی تو رو خدا ول کنین ،به داد من برسین -بیا بریم یه جا بشین تا حالت کمی بهتر شه بعد نیم ساعت که حال سارا کمی بهتر شد ،حرکت کردیم سمت خونه بی بی 『⚘@khademenn⚘』
اَزْشُھَـدٰاءْتاحُسیـن‌ڪَࢪبَـ❤️ـلا
بســــــــــم_ربّـ_عشــ❤️ــق #ســـــࢪباز_حضࢪټـــــ_عشــــــــــق🌿 #پارت59 بعد از مدتی امیربرگشت و م
بســــــــــم_ربّـ_عشــ❤️ــق 🌿 {پارت هدیه😍} توی راه فقط فیلمی که از سارا و امیر گرفتم و میدیدمو میخندیدم - سارا میخوام بزارم تو پیجم ببینم چقدر لایک میخوره سارا که به زور حرف از دهنش بیرون می اومد گفت: امییییرتو رو خدا ببین چی میگه امیر هم خندید و گفت: آخه عزیز من ،تو که اینقدراعتمادبه نفس بالایی داری کی گفته سوار شی سارا: وااییی ترو خداا ول کنین ،من حالم خوب نیست ،منو ببر خونمون - عع نه امیرنرو ،الان خانواده اش فکر میکنن مایه بلایی سرش آوردیم ،پوستت و میکنن بلاخره بعد از کلی ناز کشیدن سارا خانم ،همه رفتیم سمت خونه بی بی در حیاط و باز کردیم امیر ماشین آورد داخل حیاط گذاشت ،در و بستم و رفتیم سمت خونه سارا هم تکیه داده به امیر حرکت میکرد بی بی با دیدن سارا اومد سمتش و به صورتش میزد بی بی: ای واای خدا مرگم بده چی شده؟ - خدا نکنه عزیز،چیز خاصی نیست،بعدا بهتون میگم بی بی رفت داخل یه اتاق لحاف گذاشت و امیر و سارا رفتن توی اتاقشون منم رفتم سمت اتاق خودم لباسامو عوض کردمو روی تخت دراز کشیدم دراتاق باز شد و بی بی وارد اتاق شد من نشستم روی تخت بی بی: آیه مادر،نمیگی چه اتفاقی افتاده منم فیلمی که از سارا و امیر گرفته بودم و نشون بی بی دادم - سارا سواراین شده حالش بد شده بی بی: وااا ،آدم عاقل سواراینا میشه - بی بی جون خودت میگی عاقل ،این دوتا که عقلی ندارن پاک پاکن بی بی:پاشم برم یه شربت آبلیمویی چیزی درست کنم بدم بهش بخوره شاید حالش بهتربشه،تو چیزی نمیخوری؟ - نه عزیز جون سیرم ،فقط میخوام بخوابم بی بی: باشه مادر،بگیربخواب شب بخیر 『⚘@khademenn⚘』
افطار بیست و سوم ........اینجا ایستگاه بیست و سوم..... و زمین هنوز از باران رحمت الهی نمناک است....🌧 و نسیم خنک مغفرت الهی روح انسان را جلا می دهد...😍 و انسان ها خشنود از توشه ای که در سه بار سفر به آسمان جمع کرده اند....💚 و همه مانند طفل هایی تازه از مادر زاده شده ........ پاک و مطهر....😍🌺 و از امروز سال جدید ما آغاز می شود... سالی که سرنوشت آن با امضای ولی خدا تضمین شده است .... ما انسانها.... در آخرین هفته ی مهمانی خدا...🌺 و سوار بر قطار دنیا .....🚂 به انتظار نشسته ایم برای دریافت عیدی خود در عید پیش رو....💝 مولای من شب های قدر بدون تو برایمان سخت بود....😔 و نماز عیدی که بی تو خوانده شود سخت تر.... ای کاش می شد عیدی مان را از دست خودت می گرفتیم....💔 مولای من..... نمی دانم چه برای سرنوشت سال بعد من امضا کردی ..... اما.... هر چه از دوست رسد نیکوست.....😍💚 این افطار سال تحویل حیات انسان هاست.... و ای کاش... در تقدیر سال جدید ظهور رقم خورده باشد💚 راستی سال نو مبارک 😉
مولا امیرالمومنین علی علیه السلام می‌فرمایند: 🔹انْتَظَرُوا الْفَرَجَ‏ وَ لَا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ الله 🔸همواره در انتظار فرج و ظهور صاحب الزمان علیه السلام باشید و از رحمت خدا مایوس و نا امید نباشید. ▪️ ▫️اللهم عجل لولیک الفرج ❣️@mahdiavaran
تایم طنز نوشته 😁 🎼واکنش‌شهیدبه‌ 🎧به‌صدای‌خواننده‌زن... 🏢ازدانشگاه‌اومدخونه 😑‌خیلی‌خسته‌بود. 🤔پرسیدم‌چیشده؟! خندیدوگفت:تهران‌ماشین‌سوار 🚗شدم‌که‌بیام‌قم. راننده‌وسط‌ 🥁اتوبان‌صدای‌موسیقیشو بردبالا. ‌تحمل‌کردم‌وچیزی‌ 🗣نگفتم‌تااینکه‌دیگه‌صدای 👩‌زن‌روداشت‌پخش‌میکرد! 🛣منم‌با‌اینکه‌وسط‌بیابون 🔕بودم‌گفتم‌یا‌کمش‌کن 🚶‍♂یامن‌پیاده‌میشم!؟ 🚖اونم‌نامردی‌نکردوزدکنار! 😁منم‌کم‌نیاوردم‌وپیاده‌شدم! 🌱 『⚘@khademenn⚘』
°•💚🌼•° دلم گرفته شهیدان مرا مرا ببرید مرا زغربت این خاک تا خدا ببرید مرا که خسته ترینم کسی نمی خواهد کرم نموده دلم را مگر شما ببرید 🌱 『⚘@khademenn⚘』
◖♥️◗ رفیق‌چند‌روزۍ‌آسمان‌نزدیکہ🌙 قشنگ‌برو‌دࢪخونش‌‌..🌱 بگو:آخدا‌من‌اومدم‌عاشقت‌بشم😌✋🏻 این‌دنیا‌بدون‌طُ‌منو‌بدجوࢪداࢪه‌🌍 تو‌منجلاب‌‌گناه‌فرومیبره!🌪 یه‍‌کاࢪی‌‌کن‌‌برام‌💔🖐🏻I 『⚘@khademenn⚘』
🖇📚 یک عمر دنبال رفیق گشتم اما هیچ.. تا اینکه در « جوشن کبیر » پیدایش کردم! " یا رفیقَ مَن لا رفیقَ لَه " و اینجا بود که تازه فهمیدم یه رفیق دارم.. " اسمش خداست" 『⚘@khademenn⚘』
اَزْشُھَـدٰاءْتاحُسیـن‌ڪَࢪبَـ❤️ـلا
بســــــــــم_ربّـ_عشــ❤️ــق #ســـــࢪباز_حضࢪټـــــ_عشــــــــــق🌿 #پارت60 {پارت هدیه😍} توی راه فقط
بســــــــــم_ربّـ_عشــ❤️ــق 🌿 از خستگی زیاد خوابم برد ،با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم ،به اطرافم نگاه کردم هوا تاریک بود ،دنبال گوشیم گشتم آخر زیر تخت پیداش کردم ،نگاه کردم به صفحه گوشیم شماره ناشناس بود - الو + سلام خانم هدایتی - سلام بفرمایید + هاشمی هستم - خوب هستین؟ ببخشید نشناختم. + شرمنده این موقع شب مزاحمتون شدم ،الان یکی از بچه ها تماس گرفت گفت یه نفر کنسل کرده نمیتونه بیاد ، گفتم بهتون خبربدم اگه دوست داشتین فردا صبح ساعت ۷ دانشگاه باشید تا حرکت کنیم (زبونم بند اومده بود،اصلا یادم رفته بود قراره فردا بچه ها حرکت کنن ،یعنی شهدا منو خواستن،یعنی شهدا دلشون میخواد منم برم ،باورم نمیشد ) هاشمی: الو خانم هدایتی، میشنوین . الووو... - بله بله ،میشنوم هاشمی:پس فردا صبح ساعت ۷ دانشگاه باشین - چشم ،چشم حتمأ،خیلی ممنونم هاشمی: خواهش میکنم ،خدانگهدار - خدا نگهدار تماس قطع شد و من هنوز گیج و منگ بودم ، وایی خدایا شکرت ،بلند شدم رفتم سمت کمد ،کوله امو برداشتم کتابامو ریختم بیرون ،وسایلی که نیاز داشتم واسه سفر مرتب گذاشتم داخل کوله ،رفتم سمت گوشی شماره امیر و گرفتم ،بعد از چند تا بوق برداشت. با صدای خواب آلود گفت: بله - الو امیربیداری ؟ امیر: والا تا چند دقیقه پیش خواب بودم به لطف جناب عالی الان بیدارم ،چیکار داری؟ - امیر من فردا میخوام برم راهیان نور، صبح زودتر بیدار شو منو ببر دانشگاه امیر: آیه جان ،نمیتونستی همینو فرداصبح میگفتی؟ - الان گفتم که صبح زود بیدار شی امیر: باشه چشم - شب بخیر امیر: شب تو هم بخیر 『⚘@khademenn⚘』
شبتون مهدوی 🍃🦋 عشقتون فاطمی❤️😍 ارزتون دیدن حرم بی بی زینب✨🤍😍 یاعلی مدد تا فردا🖐🏻🌸 التماس دعا 🙏🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
  الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى يَخْلُقُ وَلَمْ يُخْلَقْ، وَيَرْزُقُ وَلَا يُرْزَقُ، وَيُطْعِمُ وَلَا يُطْعَمُ، وَيُمِيتُ الْأَحْياءَ، وَيُحْيِى الْمَوْتىٰ، وَهُوَ حَيٌّ لَايَمُوتُ، بِيَدِهِ الْخَيْرُ، وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَىْءٍ قَدِيرٌ ✦ برای رسیدن به رزق و حیات حقیقی، باید سراغ سرچشمه‌ای زوال ناپذیر رفت. | وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِهِ ...۵۸/فرقان | ✦ با توكّل بر خدایی که تمام خیر در یَـدِ قدرت بی‌پایان اوست؛ - می‌توان تمام ابعاد زندگی را در دایره‌یِ أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ، قرار داد، - و گامی بلند به سوی «خیرِ نهایی» برداشت... | بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ...۸۶/هود| ✦ «بَقِيَّتُ اللَّهِ» آخرین نَفَـــس‌ِ ذخیره‌‌‌ی آسمان؛ براى احیایِ قلب خفته‌یِ زمین است . . .  اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقِیَّهَ اللَّهِ فی اَرْضِهِ✨
سحر بیست و چهارم...... عجب حال خوبیست ....😍 من ثروتمند ترین فرد جهان هستم... و من بذر عشق الهی را در دل دارم.... و حب امیرالمومنین(ع)و خاندان او را در دل می پرورم ....💚 و امامی دارم پایدار و مقتدر که از پدر به من مهربان تر است ....🌺 و خود را شیعه اهل بیت (ع) می دانم ......😍 و تا آنجا که حریف وسوسه های شیطان می شوم تلاش میکنم و از خدا و رسولش و امامم در حد توانم اطاعت میکنم....☺️ و تا آن جا که می توانم بدی هاو خوبی های دلم را می جویم و در صدد تقویت خوبی ها و نابودی بدی ها هستم....😍 و می کوشم گوش به فرمان امام و نایب امامم باشم..... و در برابر سختی ها به خدای مهربان توکل میکنم و به ساحت مقدس ممصومین متوسل میشوم....🤲 و برای فرج و گشایش در کار این عالم دعا می کنم....📿 و در مصائب صبر می کنم...😔 اما با این همه چه بسیار غلفت هایی که نکردم .... چه بیراه هایی که نرفتم...🔥 و چه خطا ها نکردم ....🔥 ولی با این حال به رحمت و مغفرت الهی امید دارم....💔😍 امید...... چه واژه ی پر رمز و رازی ....🤔💚 مولای من..... من همان قدر به وحدانیت خدا و حقانیت رسول خدا (ص)و وصی او یقین دارم... به وجود تو و ظهور پر از مهرت ایمان دارم....💚 و همان قدر که امید به شفاعت شما و پدرانتان در روز حشر امید دارم..... به بازگشتم از دیار باقی به زمانه ای که شما ظهور می کنی ایمان دارم...💚 مولای من.... تو را من چشم در راهم ....💙 و امید دارم به شفاعت و رجعتی دوباره.... پدر جان امیدم را ناامید نکن....