eitaa logo
مجله میدان آزادی
61 دنبال‌کننده
132 عکس
15 ویدیو
0 فایل
هنر میدان آزادی است.
مشاهده در ایتا
دانلود
سیدعلی موسوی گرمارودی ۳۱ فروردین ۱۳۲۰ در قم و در خانواده‌ای که به علم و مذهب و فرهنگ معروف بودند متولد شد. او در خردسالی تابستان‌ها را در روستای پدری در گرمارود می‌گذراند و امروز معتقد است هرآنچه در اشعارش از طبیعت سروده، ردپای خاطره آن طبیعت بکر است. همین کنار، دلم زیر بوته‌ی گَوَن است کمی فراتر از آنجا که شاخه‌ی جَگن است من و بنفشه‌ی کوهی نگار همدگریم دل یگانه‌ی ما گرچه در دو پیرهن است غروب دیر ولی می‌رسد به خانه کلاغ تمام دغدغه‌ی او چو من همین وطن است هزار سال دگر هم چو بگذری زینجا اگر ز کوه برآید صدا، صدای من است از کودکی کنار پدر با یک دیوان منقش حافظ، مسافر سرزمین خیال می‌شد و خواندن و نوشتن را با قرآن و نصاب الصبیان و گلستان در محضر پدر عارف و دانشمند خود آموخت.  برخی صاحب نظران اشعار سپید و در درجه بعد نیمایی‌های او را شاخص می‌دانند، برخی نیز به قصاید استوارش اشاره می‌کنند و قصیده‌سرایی‌اش را دست‌برتر، وجه ممیز و هنر اصلی‌اش می‌دانند. همین مساله نشانِ موفقیت او در این قالب‌ها است. در هرصورت گرمارودی با سپیدهایش به شهرت رسیده و صد البته بزرگان ادبی معتقد بودند قصیده خاصیتی پدرانه دارد و قصیده‌گوی موفق، از پس دیگر قالب‌های کلاسیک به جد برمی‌آید و پشتوانه ادبی به‌هنجار او، در هنجارهای ادبی نیمایی و سپیدهای او بی تاثیر نبوده است. متن کامل تک‌نگاری سید علی گرمارودی را در سالروز تولد این نویسنده، شاعر، پژوهشگر و مترجم بخوانید. 1⃣4⃣4⃣ @azadisqart
«اخوان رو کرد به من و پرسید: «کجا به دنیا آمده‌ای؟» گفتم: «قم» گفت: «عجب! قم؟ پس انگار به یک معنا خواهر و برادریم؟» او خندید و با دستش دنباله‌ی بلند گیسوان افشانش را که بر روی افتاده بود، به پشت سر افکند. من که هنوز جوان و قدری کله‌شق بودم، از این مطایبه چندان خوشم نیامد، اما به‌زحمت خودداری کردم و پاسخی نگفتم. شاید چشم‌های هوشمند او رنگ ملال را بر چهره‌ام خواند که بی‌درنگ گفت: «به دل نگیر، شوخی کردم.» و برای جبران و ترمیم، بیتی از مثنوی آیت‌الله‌العظمي وحيد خراسانی را خواند که: این مهر و منیر و ماه رخشان عکسی بود از قم و خراسان در پایان آن نخستین دیدار که ساعتی بیش کشید، چندان مهربانی و شادمانگی و راهنمایی کرد که وقتی برمی‌خاستم، دلم پیش او جا مانده بود. و آن دیدار، آغاز یک آشنایی طولانی شد.» این‌ها روایت سیدعلی موسوی گرمارودی‌ است از اولین دیدارش با مهدی اخوان ثالث، سال ۳۷، ۳۸ در تهران، وقتی گرمارودی حدود بیست و پنج ساله بوده. دیداری که بعدها با هم‌مسیری و تاحدی همسایگی همراه شد و آشنایی و دوستی‌ای را رقم زد که باعث می‌شد موسوی گرمارودی همیشه به چشم استادی به اخوان بنگرد و از راهنمایی‌اش بهره ببرد . مراوده و دوستی‌ای که اگر نبود، آن سوءتفاهمی که سال ۵۸ دل اخوان را رنجاند و باعث شد یک شکوائیه‌ی طولانی بگوید برای گرمارودی، خیلی زود به اخوانیه ختم نمی‌شد و به جای یک کدورت کوتاه، به یک قهر طولانی می‌انجامید. متن کامل روایت قهر مهدی اخوان ثالث و علی موسوی گرمارودی را در پرونده قهر بخوانید. 1⃣5⃣2⃣ @azadisqart