#امام_زمان_عج
رفته ای در سفر و آمدنت دیر شده!
مشکلی هست مگر باعث تأخیر شده؟
سالها می گذرد غایبی از دیده ی ما
نکند چشم تو از دیدن ما سیر شده؟!
حالمان حال خوشی نیست بیا ای جانا
زندگی بی تو دگر سخت و نفس گیر شده
دور دیدند تو را بر سر اُمَّت آقا...
دشمن دین به خودش آمده و شیر شده!
جُرم و تقصیر ز ما بوده و هست آقا جان
که دعای فرجت فاقد تأثیر شده!
ما اگر بد شده ایم،خاطر زهرا برگرد
مادرت قامت خَم از غم تو پیر شده!
آه برگرد به آن رأس جدا بر سرِ نی
به همان جسم که بازیچه ی شمشیر شده!
تشنه ی ذکر انالمهدی تو هست حسین...
طالب خون خدا،،آمدنت دیر شده!!
هادی همتی
@deabel
#امام_زمان_عج
بي تو آواره ي شاميم، خودت را برسان
آفتابِ لب باميم، خودت را برسان
اي به تدبير تو محتاج، جنون منديِ ما!
تيغِ گم کرده نياميم، خودت را برسان
خُرد منگر به چموشي و حروني رمه را
پيش فرمان تو راميم، خودت را برسان
پرچم سبز تو بر خاک نخواهد افتاد
سبز پوشانِ قياميم، خودت را برسان
نفسي تازه کن، اي وارث اعجاز مسيح!
زير دندان جذاميم، خودت را برسان
کافر و مؤمن، آواره و شبگرد، همه
همه محتاج اماميم، خودت را برسان
امید مهدی نژاد
@deabel
#امام_زمان_عج
عطش آرزو
تشنهٔ درمانده را آب گوارا خوشتر است
دردمند خسته را راه مداوا خوشتر است
🍀
گـــر بــدانــی لــذت دیدار روی یار را
کوره راه زندگی با چشم بینا خوشتر است
🍀
ای نسیم از مقدم یارم برای من بگو
سرمه سای دیده سازم زان کف پا خوشتر است
🍀
عشق را نبود هراسی همچنان پروانه بین
در میان شعله سوزد بی محابا خوشتر است
🍀
گر نگیری دست من ای دوست خواهم رفت ز دست
یونس اندر بطن ماهی زآب دریا خوشتر است
🍀
هر که را حق با عنایت مست و شیدا می کند
با تو اندر گفتگو هر لحظه هر جا خوشتر است
🍀
خود تو دانی جان هر جنبنده ای در دست خداست
مرده را اعجاز جانبخش مسیحا خوشتر است
🍀
با نگاهت دلربا این خسته را نیرو ببخش
گرچه فیض با تو بودن در همه جا خوشتر است
🍀
قلب پر آشوب مهجور من دیوانه را
مهر و الفت با توام امروز و فردا خوشتر است
🍀
یکقدم کن رنجه ای مولا به فریادم برس
دیدن روی نکویت جان زهرا خوشتر است
🍀
جای بلبل در گلستان است نی در شوره زار
«خوشنوا»گر کوی یارت گشت مأوا خوشتر است
🍀
محمدحسین محمدی(خوشنوا)
@deabel
﷽
"میلادیه حضرت زینب سلام الله علیها”
نشستم عشق را معنا كنم دل گفت يا زينب
نشستم ديده را دريا كنم دل گفت يا زينب
نشستم يادي از زهرا كنم دل گفت يا زينب
قيامت خواستم برپا كنم دل گفت يا زينب
زني عاشق که زهرا گونه معنا شد قیامت را
و معصومانه بر دوشش كشد بار امامت را
همينكه لحظه ي از او نوشتن شد قلم لرزيد
از او خواندم هوا در دم نفس در بازدم لرزيد
به خود گفتم به سويش گام بردارم قدم لرزيد
حريمي محترم كز حرمتش صدها حرم لرزيد
خداوندا حريمي اينچنين را كيست سلطانش
هزاران جان فداي او هزاران تن به قربانش
نخوانش زينت بابا بگو جان علي زينب
نگو دختر بخوانش مرد ميدان علي زينب
سر و سامان مولا روح و ريحان علي زينب
علی دستان الله است و دستان علي زينب
علي را آنچنان در پوست و در خون خود دارد
كه گويا جسم زينب يك علي در كالبد دارد
سلام اي روز ميلادت هم اشك چشم ها جاري
سلام آموزگار عشق در آیین دلداری
تلاطم داشت بين چشم هايت شوق ديداري
و اين يعني حسينت را تو خيلي دوست ميداری
هنوز ای خواهر عاشق نخوردی شیر مادر را
که می خواند طپش های دلت نام برادر را
كجا وصف كسي همچون تو در قاموس من باشد
كه مداح مقامات تو بايد پنج تن باشد
نگهبانان اجلالت حسين است و حسن باشد
كدامين زن شبيه تو چنين مردانه زن باشد
کدامین خشم در خود این همه احساس را دارد
و در پای رکابش اکبر و عباس را دارد
اگر در چشمت اقیانوسی از امواج غم داری
اگر حال پریشان، دست بسته، قد خم داری
همان دست کریمی که حسن دارد تو هم داری
و این یعنی برای دوست و دشمن کرم داری
به زیر دین الطاف تو و آلت همه سرهاست
کرامت کمترین کار شما خواهر برادرهاست
چنانکه جز علی نام پس از احمد روی لب نیست
پس از نام حسین اسمی به غیر از اسم زینب نیست
مثال عشق تو در هیچ دین و هیچ مذهب نیست
دلی غیر از تو از عشق حسین اینسان لبالب نیست
میان سینه ام شوری ز شعر منزوی برپاست
که این آقا یک عاشق دارد آن هم زینب کبراست
الا ای عقل مبهوتت الا ای عشق حیرانت
چگونه از تو بنویسم نگویم از شهیدانت
شهیدانی که گردیدند بی پروا به قربانت
که نگذارند بنشیند خطی بر کنج ایوانت
و ای کاش این شهیدان کربلا دور و برت بودند
در آن بی محرمی سربازهای معجرت بودند
مبین که کاغذ شعر من از این بند نم دارد
که مدح تو بدون روضه ات یک چیز کم دارد
چنان نام حسین بن علی نام تو غم دارد
دگر بر عهدهٔ من نیست، از اینجا قلم دارد...
دلم را می برد گویا دم دروازهٔ ساعات
میان خنده ها می ریخت اشک عمهٔ سادات
محمدعلي بياباني
@deabel
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زینب_س_مدح_و_مصائب
شاعر: #محمد_رستمی
▶️
السلام ای دختر سلطان دین
السلام ای زینت عرش برین
السلام ای تالی خیرالنسا
السلام ای جلوه ی اهل کسا
@hosenih
السلام ای دختر حبل المتین
وارث حلم امیرالمومنین
السلام ای بانوی مردآفرین
گفته بر صبرت خدایت آفرین
رخصتی ده تا بگویم شرح تو
فرصتی ده تا بگویم مدح تو
مدح تو فوق بیان و درک ماست
مدح تو کار خدای ماسواست
ای امیر المومنین حیران تو
حضرت روح الامین دربان تو
انبیا و اولیا پابست تو
گریه ماه محرم دست تو
عالم و آدم گدای خوان تو
ما همه شرمنده احسان تو
ای سراپا عصمت و عز و وقار
حضرت صدیقه را آئینه دار
ای فدای ذکر یارب یاربت
ای ملائک عاشق اشک شبت
از تو خواهش می کند خون خدا
در نماز شب کنی او را دعا
ذوالفقار حیدری در کام تو
کوفه با تیغ سخن شد رام تو
تو حسین بن علی را یاوری
کشتی نوح خدا را لنگری
ای که نامت ذکر هر روز و شب است
ای خدا فرموده نامت زینب است
ای فدای نام تو عالم همه
تو حسینی یا حسن یا فاطمه (س)
بعد زهرا بر زنان سرور تویی
بر حسین بن علی مادر تویی
بعد زهرا دیده ای رنج و محن
گریه کردی بحر مادر چون حسن
بعد زهرا دیده ای شق القمر
بسته ای با معجرت فرق پدر
بعد زهرا دیده ای داغ پدر
بعد زهرا دیده ای لخت جگر
بعد مادر دیده ای رنج و بلا
با برادر بوده ای کرب و بلا
پیکر صد چاک اکبر دیده ای
ای بمیرم ذبح اصغر دیده ای
دیده ای خون خدا مضطر شده
دیده ای سبط نبی بی سر شده
آمدی از خیمه ها با چشم زار
زینبا کردی عبور از نیزه زار
آمدی در قتلگه با اشک و آه
دیده ای تو پیکر صد چاک شاه
@hosenih
با دلی آرام و قلبی استوار
دست بردی بر تن خونین یار
لب گشودی کای خدایا کن قبول
این قلیل قربانی از آل رسول
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زینب_س_مدح_و_ولادت
شاعر: #محمدعلی_بیابانی
▶️
نشستم عشق را معنا كنم دل گفت يا زينب
نشستم ديده را دريا كنم دل گفت يا زينب
نشستم يادي از زهرا كنم دل گفت يا زينب
قيامت خواستم برپا كنم دل گفت يا زينب
زني عاشق که زهرا گونه معنا شد قیامت را
و معصومانه بر دوشش كشد بار امامت را
همينكه لحظه ي از او نوشتن شد قلم لرزيد
از او خواندم هوا در دم نفس در بازدم لرزيد
به خود گفتم به سويش گام بردارم قدم لرزيد
حريمي محترم كز حرمتش صدها حرم لرزيد
خداوندا حريمي اينچنين را كيست سلطانش
هزاران جان فداي او هزاران تن به قربانش
@hosenih
نخوانش زينت بابا بگو جان علي زينب
نگو دختر بخوانش مرد ميدان علي زينب
سر و سامان مولا روح و ريحان علي زينب
علی دستان الله است و دستان علي زينب
علي را آنچنان در پوست و در خون خود دارد
كه گويا جسم زينب يك علي در كالبد دارد
سلام اي روز ميلادت هم اشك چشم ها جاري
سلام آموزگار عشق در آیین دلداری
تلاطم داشت بين چشم هايت شوق ديداري
و اين يعني حسينت را تو خيلي دوست ميداری
هنوز ای خواهر عاشق نخوردی شیر مادر را
که می خواند طپش های دلت نام برادر را
كجا وصف كسي همچون تو در قاموس من باشد
كه مداح مقامات تو بايد پنج تن باشد
نگهبانان اجلالت حسين است و حسن باشد
كدامين زن شبيه تو چنين مردانه زن باشد
کدامین خشم در خود این همه احساس را دارد
و در پای رکابش اکبر و عباس را دارد
اگر در چشمت اقیانوسی از امواج غم داری
اگر حال پریشان، دست بسته، قد خم داری
همان دست کریمی که حسن دارد تو هم داری
و این یعنی برای دوست و دشمن کرم داری
به زیر دین الطاف تو و آلت همه سرهاست
کرامت کمترین کار شما خواهر برادرهاست
چنانکه جز علی نام پس از احمد روی لب نیست
پس از نام حسین اسمی به غیر از اسم زینب نیست
مثال عشق تو در هیچ دین و هیچ مذهب نیست
دلی غیر از تو از عشق حسین اینسان لبالب نیست
میان سینه ام شوری ز شعر منزوی برپاست
که این آقا یک عاشق دارد آن هم زینب کبراست
@hosenih
الا ای عقل مبهوتت الا ای عشق حیرانت
چگونه از تو بنویسم نگویم از شهیدانت
شهیدانی که گردیدند بی پروا به قربانت
که نگذارند بنشیند خطی بر کنج ایوانت
و ای کاش این شهیدان کربلا دور و برت بودند
در آن بی محرمی سربازهای معجرت بودند
مبین که کاغذ شعر من از این بند نم دارد
که مدح تو بدون روضه ات یک چیز کم دارد
چنان نام حسین بن علی نام تو غم دارد
دگر بر عهدهٔ من نیست، از اینجا قلم دارد...
دلم را می برد گویا دم دروازهٔ ساعات
میان خنده ها می ریخت اشک عمهٔ سادات
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زینب_س_مدح_و_ولادت
شاعر: #رضا_دین_پرور
▶️
کنار زد چو سپیده سیاهی شب را
گرفت مهرِدل افروزِمهر، کوکب را
نوشت دست قضا، حُسن حُسن مطلب را
به روی دست ملائک چو دید زینب را
فرشته ها همه بر هم نوید می دادند
ملائکه خبر از صبح عید می دادند
به کوچه کوچه ی دل، نور، جلوه ها می کرد
برای دیدن گل، اشک، کوچه وا می کرد
زمین به سینه ی مستش، خدا خدا می کرد
خدا به گفتن یا زینب اکتفا می کرد
رسیده آنکه به والله عصمت الله است
کسی که کوه حیا در برابرش کاه است
@hosenih
بیا که درک شود لذت حضور حسین
بیا که با تو شود جُفت، بزم جور حسین
بجوش در خُم اشک و بگیر شور حسین
بخند تا بِرُبایی دل صبور حسین
" کرشمه ای کن و بازار ساحری بشکن
به غمزه رونق ناموس سامری بشکن"
تو کوه صبر و وقاری و همتی زینب
تو معدن کرم و روح رحمتی زینب
تو گوهر شرف و بحر عصمتی زینب
تو لحظه لحظه طلوع قیامتی زینب
بزن شرر به دل دشمنت به یکباره
بخوان یکی دو خطابه میان گهواره
خطابه های تو از حرف مهتران، خوشتر
شمیم عطر تو از سدره ی جنان، خوشتر
به راه عشق تو مُردن، ز نقد جان، خوشتر
دمشق توست ز جنات عرشیان خوشتر
توقعات گداهای سفره ات بالاست
وصال کرببلا بی دمشق بی معناست
تو یادگار علی؛ سینه سوز فاطمه ای
به علم عالم امکان تویی که عالمه ای
به صبر و حلم رقیه تویی که خاتمه ای
ای اوج عشق حسین، عشق شاه علقمه ای
فرات خون شده هر چشم کربلای حسین
چراکه جای تو خالی است بین آن حرمین
چه سنگها که شکستند در پی قدمت
چه داغها که نشستند بر دل المت
چه اشکها که روان شد ز شوره زار غمت
چه ناله ها که فروریخت در شب حرمت
نشسته در دل خون، پاره ی مفاتیحت
و ریخت روی زمین دانه های تسبیحت
@hosenih
چو تیغ ها به گلوگاه زخم، رو کردند
ز خون پاک حسینت همه وضو کردند
غبارها، تن مجروح را رفو کردند
هزار بوسه به جای تو بر گلو کردند
نگینِ روشنِ انگشتر تو را بردند
به روی ناقه عریان تو را کجا بردند
سری بلند شد از نی، تو را نظاره گرفت
دمی که سنگ حرامی تو را اشاره گرفت
شکست تا که برای تو راه چاره گرفت
برات با لب خونبار، استخاره گرفت
اگرچه بر سر نیزه حسین اقامت کرد
اراده کرد اگر هر کجا، قیامت کرد
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زینب_س_مدح_و_مناجات
شاعر: #رضا_دین_پرور
▶️
کار اشک است اگر از مژه ها افتادن
کار عشق است به پای تو زپا افتادن
دست تقدیر، مرا سوی نگاهت انداخت
پس مهم است همین حرف...کجا افتادن
@hosenih
می شود عکس تو تکثیر، در آن دل که شکست
می کند خُرد اگر آینه را افتادن
از انا الحق شده معلوم چه حالی دارد
به هواداری تو، سر به هوا افتادن
میشود مثل غباری سر راهت برخاست
میشود رفت به معراج تو با افتادن
می برد آخر رویای تعبد ما را
با دو زانو به قدمهای شما افتادن
تا نخ چادر تو می برد از فرش به عرش
چه نیازی به طلا دست گدا افتادن
چرخ این چرخ به امید خودت می چرخد
پس بعید است بیفتد به صدا افتادن
با صدای تو شنیدیم در افلاک؛ "حسین"
وقت تسبیح شد و یاد خدا افتادن
کاشکی هرچه اگر هست به جانم برسد
-دور از جان تو؛ در هول و ولا افتادن-
بر بلندی ..ته گودال..میان آتش..
آه بر سر زدم از این دوسه جا افتادن
دست عباس مگر سایه ی چشم تو نبود
راغبت کرده چه دستی به جدا افتادن
گذرم خورده به جایی که نباید زینب
از به نی رفتن سر پیش تو... تا افتادن
@hosenih
***
مثل آوار بریزد سرشان دیواری
که بنا می شود از سنگ بنا افتادن
دیدن عکس ضریحی که ندارد زائر
بدتر است از سفر کرببلا افتادن
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زینب_س_مدح_و_ولادت
شاعر: #محمود_ژولیده
▶️
دستی میان زندگی ام سایه گستر است
این دست ، دستِ مادریِ دخت کوثر است
مهر و محبتش ز ازل داده اَم خدا
این مهر با محبت ارباب یکسر است
@hosenih
او باب رحمت است به عشاقِ اهلبیت
در آسمانِ قافله ی عشق ، اختر است
نور علی و فاطمه شد حاصلش چنین :
زینب گلی ز گلشنِ بابا و مادر است
آن باونیی که عالمه ی بی معلمه ست
شاگردِ حق ، عقیله ی آل پیمبر است
چون او زنی در عالم خلقت نیامده
والله مثل شیر خدا مرد پرور است
بارِ ولای آل علی روی دوش او
یعنی که با امام زمانش برابر است
از انبیاء یکسره ، تا جمع اولیاء
مدیونِ زینبند که او دادگستر است
هر چند مجتباست برادر بزرگ او
اما حسن رهینِ مددهای خواهر است
عباس اگر امیدِ حرم بود ، بی گمان
امّید او به زینب کبرای اطهر است
مبعوث شد چنین به رسالت به کربلا
بعد از حسین ، واقعه را او پیمبر است
تنها نه او امید دل پنج تن ، که خود
در کربلا امید دل شش برادر است
اصلاً بدون حضرت او کربلا نبود
با او فقط قیام برادر میسر است
شاهی که سی هزار حریفش نمی شوند
علت همینکه زینب او چند لشکر است
زینب زنی که اهلِ امامت به ماسواست
یعنی که در ولایتِ عظما چو حیدر است
تنها علی ندیده نَود زخم ، در اُحد
زینب میان معرکه مولای دیگر است
بانوی بانوان دو عالم که فاطمه ست
فرمود : زینب آیتِ عظمای محشر است
از کودکی است واله و سرگشته ی حسین
دنباله ی حسین در عالم ، سراسر است
تا چشم او بروی برادر فتاد ، گفت :
ای اشنا ، فدای تو جانم ، مکرر است
جبریل نامِ نامیِ او را ز سوی حق
آورد و گفت : بانیِ این نام داور است
زینب نه زِینِ اَب ، که به تاکید جدّ خود
تاجِ سر تمام عوالم مقدّر است
از احترام واجب او گفته مصطفی
سِرِ خدا چو فاطمه ، این ناز دختر است
همتای بی بدیل حسین است زینبم
آئینه ی تمام نمای برادر است
زینب فقط ، برادر خود را نه خواهر است
والله بر برادر خود عینِ مادر است
اکسیر اعظم است نگاه مبارکش
یعنی اسیر خصم نه ، مجذوب رهبر است
در زیر کعب نی ، به قیامش ادامه داد
هرگز نگفت قلبم از این غم مکدّر است
در راه حق ، اسارت و زندان به نزد او
زیباییِ تمام،،،عجب عشق باور است!
چشم از امام خویش دمی بر نداشته
با اینکه دید ، بر سرِ نی سایه ی سر است
وقتی که دست ، زیر تن پاره پاره بُرد
گفت این قلیل هدیه ی ما نزد داور است
ناقه سوارِ کوفه و شام آخرِ حیاست
خود الگوی حجاب ، ولی پاره معجر است
یک ذره زیرِ کوهِ بلا ، کم نیاوَرَد
از بسکه او مقاوم و از بس دلاور است
شد قهرمانِ صبر به اوج اسیری اَش
یعنی اسارتش به شهادت برابر است
تسلیم در برابرِ امرِ خدای خویش
در مکتبش ، رضای خدا درسِ آخر است
در بندگی تک است مقام اطاعتش
چون مادرش کنیز خداوند اکبر است
@hosenih
حتی به او دعای فرج میشود مُجاب
یعنی برای منتقمِ خویش یاور است
امر فرج ، به موی پریشان زینب است
رمز ظهور ، شام غریبان زینب است
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
|⇦•چه بانویِ علمداری..
#سرود زیبا تقدیم به عقیلۀ بنی هاشم حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده سال ۹۸ _ حاج مهدی سلحشور•✾•
∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞
چه بانویِ علمداری
چه عزتی و چه وقاری
چه بانویِ علمداری
اومده با جذبۀ کراری
چه بانویِ علمداری
چه گام های استوارُ
چه غیرتی و اقتداری
وفا زینبِ ..
وارثِ پرچم لافتی زینبِ
جبل الصبرِ مرتضی زینبِ
به خدا ناموسِ خدا زینبِ
ماهِ نام آورِ کربلا زینبِ ..
مراد زینبِ ..
اون که عشقُ تو دلم نهاد زینبِ
اون که عزت رو به شیعه داد زینبِ
ان که اسمش با حسین میاد زینبِ
کاف و حا و یا و عین و صاد زینبِ ..
بگو عشقت دلِ مارو دریابه
نورِ پاکت به دلِ ما می تابه
همه میگن که علم یا زینب
رویِ دوشِ صحابۀ اربابِ
« عالمۀ آل عبا زینبِ
نائبۀ شیرِ خدا زینبِ »
تو هستیِ اباالفضلی
صاحبِ اختیارِ عشقی
تو هستیِ اباالفضلی
تمام افتخار عشقی
تو هستیِ اباالفضلی
تو زندگی و یارِ عشقی
یار و طلایه دارِ عشقی
صبور زینبِ ..
برا شیعه مایۀ غرور زینبِ
همه قاموسِ شعور و شور زینبِ
همه ظلمتند و غرقِ نور زینبِ
ذکرِمهدی تو روزِ ظهور زینبِ
کرم زینبِ ..
به خدا که نقش رو علم زینب
رو زبونِ مرتضی قسم زینبِ
زیر و رو کنندۀ ستم زینبِ
ذکرِ هر مدافعِ حرم زینبِ
« عالمۀ آل عبا زینبِ
نائبۀ شیرِ خدا زینبِ »
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#hardrevenge
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#حاج_مهدی_سلحشور
#میلاد_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
✓اینستاگرام↶
http://instagram.com/babolharam__net
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زینب_س_مدح_و_ولادت
شاعر: #حسن_لطفی
▶️
مینویسم که والضُحیٰ زینب
عصمت اللهِ کبریا زینب
جمعِ اَسماء و اِسمها زینب
ربنا بعدِ ربنا زینب
مینویسم پس از خدا زینب
نامِ او تا که بر زبان اُفتاد
کوه برخاست آسمان اُفتاد
عَلَم از شانه یِ یَلان اُفتاد
سرِ ما هم بر آستان اُفتاد
می نویسم که اِنَما... زینب
@hosenih
پنج تَن حَبلِ محکم آوردند
نامِ او را که با هم آوردند
به زبان اسمِ اعظم آوردند
واژه ها بعد از آن کم آوردند
همه گفتند یک صدا زینب
مرتضیٰ بعد از این دو کوثر داشت
فاطمه بعد از این دو حیدر داشت
کعبه این دفعه هم تَرَک برداشت
شورِ نامِ حسین بر سر داشت
زینتِ نامِ مرتضیٰ زینب
کعبهیِ احترامها آمد
قبلهگاهِ پیامها آمد
به قدومش سلامها آمد
عمه جانِ امامها آمد
عمه جانِ امام ها زینب
دستِ جَدِّ مطهرش دادند
و لوای پیمبرش دادند
شیر شد شیرِ مادرش دادند
خوش به حالش که خواهرش دادند
خوش به حالِ حسین با زینب
کیست مرد آفرینِ بنیان کن
کیست مرد آفرین ولیکن زن
در مقاماتِ او فقط ماندن
این جهان لال و آن جهان اَلکَن
مانده وصفش در ابتدا زینب
چادرش را اگر تکان بدهد
شور بر هفت آسمان بدهد
راه را تا خدا نشان بدهد
باید احمد چنین اذان بدهد
اَشهدُاَنتَ مِن کسا زینب
حرفِ تعظیم اوست بسماله
وقتِ تکریم اوست بسماله
زان که تقدیم اوست بسماله
عشق تسلیم اوست بسماله
حا و سین ، یا و نون ما زینب
سر بلندیِ دل زِ دولت اوست
کربلا هم رَهینِ همت اوست
گردنش زیرِ بارِ منت اوست
همه عالم گواهِ عصمت اوست
"شمعِ ساداتِ نینوا زینب
به علی رفته و علی شده است
سر و پایش سینجلی شده است
جلوهی چارده ولی شده است
به بلاهایِ حق بلی شده است
یک تنه رفته تا کجا زینب
مریمی در حجابی از نور است
یا که موسیٰ به وادیِ طور است
یک زن اما به حق سلحشور است
چقدر از مدارِ ما دور است
که خدا گفته مرحبا زینب
بالِ جبریل خاکِ مرکبِ اوست
دو سه نهج البلاغه بر لبِ اوست
آسمان گرمِ نورِ هر شبِ اوست
و ابالفضل هم مؤدبِ اوست
حضرتِ هیبت و حیا زینب
همه عالم در استجابش بود
هیبتش حالهی حجابش بود
یک عشیره در التهابش بود
و علمدار خود رکابش بود
دارد این گونه کبریا زینب
مثلِ سرخیِ کوه پنهان است
گرد باد است مثل کوران است
یک تَن اما هزار طوفان است
شاهدم شام شامِ ویران است
مثلِ زهراست سر به پا زینب
تازه جِلوه نکرده با نامش
کرده دستِ حسین آرامش
وَرنَه چون خاک میکند گامش
کوفه را با همه بَرو بامش
گفت حیدر که لافتا...زینب
میرود در مقابلش حیدر
دو برادر کنارِ این خواهر
پشتِ سر کوهِ شرم ، آب آور
تا رَوَد شب زیارتِ مادر
شب و این احترامها زینب
@hosenih
مثلِ آئینه هست پیشِ حسین
و حسین آمده ست پیشِ حسین
چشمها را که بست پیشِ حسین
همه دلها شکست پیشِ حسین
رفت آن شب به کربلا زینب
آنهمه احترام را میدید
کوچه و سنگ و بام را میدید
کوچه و ازدحام را میدید
اشکهایِ امام را میدید
چادرش زیرِ دست و پا زینب
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زینب_س_مدح_و_ولادت
شاعر: #حسن_لطفی
▶️
آتشم آتشی از سمت سحر
شعلهام شعلهای از شمس و قمر
هوهویَم هوهویِ یک تیغِ دوسَر
نعرهام نعرهای از عمقِ جگر
"ها علی بشر کَیفَ بشر
که بشر میشود اینگونه مگر؟*
مثل یک قایقِ طوفان زدهام
مثل یک شیشهی باران زدهام
مثل یک دست به دامان زدهام
که خوش این فال به دیوان زدهام
آمده جانِ علی جانِ نجف
حضرتِ زینبِ سلطانِ نجف
@hosenih
به جلال و جبروتش سوگند
به کمال و ملکوتش سوگند
به قمات و به قنوتش سوگند
به ثُبات و به ثبوتش سوگند
نورِ ثارالَهِ زهرا و علیست
باء بسمالله زهرا و علیست
باز زهراست که مولا شدهاست
یا علی هست که زهرا شدهاست
چه در این قاب هویدا شدهاست
که حسن غرقِ تماشا شدهاست
جَبلُ الصَبرِ دو دونیا زینب
سومین معنیِ زهرا زینب
جلوه در جلوه تنزُل دارد
نور در نور تسلسل دارد
مصطفی در بغلش گُل دارد
فاطمه هست ؛ تامل دارد
روز اول به خدا گفت بَلا
اِنَماالعِشق هوالکرببلا
ذوالفقاری که دو دَم دارد اوست
آنکه خود هفت حرم دارد اوست
شاه دُختی که عَلَم دارد اوست
آنکه از صبر قدم دارد اوست
به عُلُوَش که تمام دین است
نام زینب چقدر سنگین است
زینبی هم قدمِ ثارالله
زینبی با عَلَمِ ثارالله
معنیِ محترمِ ثارالله
در حجابِ حرم ثارالله
"زینبی سایه به سایه با دوست
سایه هم دورتر از او تا دوست"
نَفَس او دو هَجا بود: حسین
زینب اینگونه دوتا بود: حسین
با حسینش همهجا بود: حسین
هم حسن هم بخدا بود: حسین
تاکه او هست سری خَم نشود
سرِ مویی زِ علی کم نشود
کیست او راویِ راه سه امام
کیست او خطبهی پولاد و پیام
کیست او شیرِخدا در احرام
کیست او معنیِ ویرانیِ شام
کیست او بیرقِ غیرت باشد
قسمِ حضرت حجت باشد
شب که تا تربتِ مادر میرفت
هر قدم با سه برادر میرفت
پیشِ رو حضرت حیدر میرفت
زود عباس جلوتر میرفت
نور جز نور از این آیه ندید
سایهاش را زنِ همسایه ندید
@hosenih
بارَش از کوه کمر میشکند
داغش از مَرد سپر میشکند
بال او از همه پَر میشکند
زینب است او و مگر میشکند؟
رفت از کوفه جگر درآورد
رفت از شام پدر درآورد
کربلا دید پَرَش تیر کشید
پایِ گودال سَرَش تیر کشید
بی حسینش کمرش تیر کشید
نیزهای زد جگرش تیر کشید
کربلا دید اسیرش کردند
آه یکروزه چه پیرش کردند
*سلیمان امیـنی تبریزی
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#امیرالمومنین_ع_مدح
شاعر: #علی_اصغر_یزدی
▶️
کمانِ ابرویِ دلبر، شکار می خواهد
ذبیح می طلبد جان نثار می خواهد
مجال عرضه ی بی دست و پایی ما نیست
شراب عشق علی کُهنه کار می خواهد
@hosenih
رسیده سائل و از او نگین طَلب کرده
رسیده میثم تمار و دار می خواهد
علی معلم تدریس «قاب قوسین» است
فقیرِ کاهلی از او "انار" می خواهد!؟...
شکوهِ پرچمِ ایوان طلای او از باد
نوای هوهو ی بی اختیار می خواهد
چه ظلم ها که بر او روزگار آورده
چه صبر ها که از او روزگار می خواهد
علی کسیست که مرحب مقابلش از ترس
به تنگ آمده، راه فرار می خواهد
نخواست دشمن او والی ولایت را
نخواست آن چه که پروردگار می خواهد
علیست نام خدا، در شناسنامه ی عشق
مرا ببخش ، دلم گَه گُدار می خواهد...
که جای کعبه به صحن نجف کنم سجده
جنون بندگی ام ، سنگسار می خواهد
قسم به لوح و قلم هر بلند بالایی
ز خاک پای علی اعتبار می خواهد
چهار فصل دلم را خدا به لطف علی
بهار خواسته است و بهار می خواهد
خیال خال علی خواب مَخمَلی را بُرد
که این معادله، شب زنده دار می خواهد
به کوه کندن فرهاد غبطه خواهم خورد
که شهد عشق علی پشتکار می خواهد
فقیر و خسته و درمانده و پریشانم!
چه عاشقانه مرا زلف یار می خواهد
تمام هستی خود را که باختم،گفتم:
چه چیز دیگری از من قمار می خواهد؟!...
اگر که پاسخ من را به تیغ هم بدهد
ببوسم آن چه لب "ذوالفقار" می خواهد
ادامه دادن این شعر کار شاعر نیست
حِسان و حِمیَری و شهریار می خواهد
@hosenih
شبیه حضرت آدم همیشه عاشق او
کنار صحن و سرایش مزار می خواهد
دعای آخر عشاق او فقط فرج است
ظهور صاحب مان ، انتظار می خواهد...
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زینب_س_ولادت
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
شاعر: #محسن_عرب_خالقی
▶️
شب تولد زينب بلند شو مادر
به جان دخترت امشب بلند شو مادر
@hosenih
شب تولد زينب دعاي مرگ مكن
بياو خانه مهيا براي مرگ مكن
شب تولد زينب بخند مادر جان
دو پلك زخمي خود را مبند مادر جان
شب تولد زينب نفس بكش مادر
بيا ز دست اجل دست پس بكش مادر
شب تولد من مثل شمع ميسوزي
به جاي طفل به تابوت چشم مي دوزي
فداي آنهمه احساس مادرانه تو
شب تولد زينب كجاست شانه تو
شب تولد من تير مي كشد پهلوت
شب تولد من درد مي كند بازوت
@hosenih
شب تولد من دست من كفن دادي
به جاي هديه به من كهنه پيرهن دادي
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زینب_س_مدح
شاعر: #بردیا_محمدی
▶️
به دامان تو خواهم ریخت اشک التماسی را
که تحویلش نمیگیرند جز تو عبد عاصی را
به جز زینب کسی "زِینِ اَبی" مانند حیدر نیست
ترازوها پذیرفتند اینگونه قیاسی را
@hosenih
همیشه یاد زهرا با قنوتت زنده میگردید
همیشه داشتی در جانمازت شاخه یاسی را
تو آن آئینهای هستی که در تو "پنجتن" پیداست
به زیر چادرت پوشاندهای هر انعکاسی را
نخی از معجر مشکی خود را قرض دادی تا
خدا با دستهایش دوخت بر کعبه لباسی را
میان دادگاه آخِرَت بندِ نجاتی تو
به تمکین میکشانی حکم قانون اساسی را
نگاه شوم شامی را تو از آئینهها رُفتی
به اعجاز کلامت پرت کردی هر حواسی را
@hosenih
تمام هیئتیها از تو درس صبر میگیرند
تو در هر روضهای بانو بنا کردی کلاسی را
به پای درس گودال حسینات جان دهم آخر...
چگونه میشود تاب آورم مقتلشناسی را ؟
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب
یا که از عشق مگو یا که جگر را بتراش
خَم اَبرو بکش و قرص قمر را بتراش
از علی دَم بزن و تیغِ دوسر را بتراش
مژه را تَر کن و با خطِ مُعلی بنویس
هرقدر میشود از حضرتِ مولا بنویس
دید حق ، معرکه شمشیر زنی کم دارد
دید میدانِ بلا شیرزنی کم دارد
دید پیغمبرِ تکبیر زنی کم دارد
آنکه کم بود در این خانه فقط زینب بود
آنکه باید برود تا تَهِ خط زینب بود
پس ، پس از فاطمه تصویرِ خدا زینب شد
فاطمه ضرب درِ شیر خدا زینب شد
صاحبِ مجلسِ تفسیرِ خدا زینب شد
مُحرمِ عشق بخوان مَرهم هر درد آمد
مَرد میخواست خدا مَرد تر از مَرد آمد
شانهای آمده تا بارِ بلا را ببرد
قامتی آمده تا کرببلا را ببرد
چادری آمده تا آلِ عبا را ببرد
فاطمهوار نوشتند حسین آمده است
شصت و نُه بار نوشتند حسین آمده است
آمده تا که نبیند همه را اِلا یار
آمده تا برود سایه به سایه با یار
سایه هم دورتر و دورتر از او تا یار...
هیچ کس نیست در آفاقِ تماشاییِ او
نیست مانند برای دل زهرایی او
جای گهوارهی او قلبِ حسین است حسین
دلِ آوارهی او قلبِ حسین است حسین
و فقط چارهی او قلب حسین است حسین
ماه و خورشید نَه بر محور او میچرخند
شش برادر همه دورِ سرِ او میچرخند
ماند تا بشکند او خطِ ستم را تنها
ماند تا جمع کند اهل حرم را تنها
تا که بردارد از این خاک عَلَم را تنها
ماند تا چادرِ خود را بتکاند زینب
کوفه را بر سرِجایش بنشاند زینب
خطبهای خواند که از شام بجز نام نماند
نامِ او ماند به تاریخ ولی شام نماند
خطِ خون زنده شد و خِطّهی دشنام نماند
گفت در شام که اسلامِ علی میماند
به رویِ مأذنهها نامِ علی میماند
همه رفتند ولی سنگرِ او دست نخورد
به پَرِ بیرق آبِ آور او دست نخورد
به سویِ سایهای از معجرِ او دست نخورد
آه یک روزه عطش دور و برش را سوزاند
خواست آهی بکشد غم جگرش را سوزاند
خواهری بود که بی پنج برادر بود و
با حرم در وسط آنهمه لشگر بود و
دید در خیمهی آتشزده دختر بود و
یک نفر بود و هرآنکس که نمیزد میزد
بشکند دست حرامی چقدر بد میزد...
تپشِ ما نَفَسِ ما قلمِ ما زینب
قدم ما دو دمِ ما علَم ما زینب
شرف ما نجف ما حرم ما زینب
ما مسلمان شدهی غیرت زینب هستیم
بنویسید که ما ملت زینب هستیم
حسن لطفی
@deabel
#حضرت_زینب
کار اشک است اگر از مژه ها افتادن
کار عشق است به پای تو زپا افتادن
دست تقدیر، مرا سوی نگاهت انداخت
پس مهم است همین حرف...کجا افتادن
می شود عکس تو تکثیر، در آن دل که شکست
می کند خُرد اگر آینه را افتادن
از انا الحق شده معلوم چه حالی دارد
به هواداری تو، سر به هوا افتادن
میشود مثل غباری سر راهت برخاست
میشود رفت به معراج تو با افتادن
می برد آخر رویای تعبد ما را
با دو زانو به قدمهای شما افتادن
تا نخ چادر تو می برد از فرش به عرش
چه نیازی به طلا دست گدا افتادن
چرخ این چرخ به امید خودت می چرخد
پس بعید است بیفتد به صدا افتادن
با صدای تو شنیدیم در افلاک؛ "حسین"
وقت تسبیح شد و یاد خدا افتادن
کاشکی هرچه اگر هست به جانم برسد
-دور از جان تو؛ در هول و ولا افتادن-
بر بلندی ..ته گودال..میان آتش..
آه بر سر زدم از این دوسه جا افتادن
دست عباس مگر سایه ی چشم تو نبود
راغبت کرده چه دستی به جدا افتادن
گذرم خورده به جایی که نباید زینب
از به نی رفتن سر پیش تو... تا افتادن
مثل آوار بریزد سرشان دیواری
که بنا می شود از سنگ بنا افتادن
دیدن عکس ضریحی که ندارد زائر
بدتر است از سفر کرببلا افتادن
رضا دین پرور
@deabel
#حضرت_زینب
من زینبم، مریم دخیل چادرم شد
در کسب رزق از آسمان ریزه خورم شد
عمری فقیر بخشش دست پُرم شد
خرج حمایت از ولی هر عنصرم شد
گرچه ز نسل یاسم و حساس هستم
در معرکه یک پارچه عباس هستم
من زیبنم، اسطوره ی سوز و گدازم
در نیمه شب ها عاشق راز و نیازم
حاجت دهد حتی نخ چادر نمازم
جوشن که می خوانم خدا با هر فرازم...
... می گوید این ناموس من فرزند زهراست
فخر تمام کائنات و عرش بالاست
در راه عشق دلبرم زهرا ترینم
هرچه بلا نازل شود از صابرینم
زاکیه ام، معصومه ام، اهل یقینم
من دختر حیدر امیرالمومنینم
فکری برای دفع هر نیرنگ کردم
با خطبه هایم مثل زهرا جنگ کردم
در شام و کوفه حرص دین خوردم برادر
کعب نی از شمر لعین خوردم برادر
از بام، سنگ آتشین خوردم برادر
با دست بسته بر زمین خوردم برادر
در هر کجا خوردم زمین، با اشک و با آه
زیر کتک گفتم فقط الحمدلله
اصلا که گفته کوچه ی اشرار رفتم
بی معجر و بی پوشیه بازار رفتم
باور نکن در مجلس اغیار رفتم
دیدی اگر در بزم مِی ناچار رفتم...
...می خواستم تا جامه ات را پس بگیرم
می خواستم عمامه ات را پس بگیرم
از بس که اهل غفلت و دنیا پرستند
این قوم با اوصاف ما بیگانه هستند
یک روز رأست را روی نیزه شکستند
روزی دگر نامردها بر شاخه بستند
خیلی برایت گریه کردم با رقیه
لعنت بر این دل سنگی آل امیه
طفلک رقیه پلک و ابرویش شکسته
سنجاقِ سر در لای گیسویش شکسته
اصلا خبر داری که بازویش شکسته
با ضرب پای زجر، پهلویش شکسته
از هر طرف پا می شود آخر می افتد
دستش شکسته غالبا با سر می افتد
سایه نشسته بر تنش مانند مادر
شد باغ لاله دامنش مانند مادر
خونی شده پیراهنش مانند مادر
شد نیمه کاره، دیدنش مانند مادر
بار سفر بسته پرستو زار و خسته
کنج خرابه ساکت و تنها نشسته
خیلی خسارت بین شهر شام دیدیم
معنای غربت بین شهر شام دیدیم
صدها مصیبت بین شهر شام دیدیم
ما هتک حرمت بین شهر شام دیدیم
خیلی عوض شد قد و بالای رشیدم
از بس مصیبت های سنگینی چشیدم
محمدجواد شیرازی
@deabel
#حضرت_زینب
آستان دیدیم و پیشانی شدیم
آسمان دیدیم و بارانی شدیم
عشق آمد باز طوفانی شدیم
بعد از این عُمانِ سامانی شدیم
نوبتِ گنجینه الاسرار شد
حرفِ زینب شد علی تکرار شد
باز شورِ موجِ این دریا علیست
باز جانِ این مسمطها علیست
تا تپیدنهای دلها یا علیست
حرفِ اول حرفِ آخر با علیست
مرتضی امشب سلامش زینب است
فاطمه اینبار نامش زینب است
ناگهان جانِ جهان را دیدهای
رویِ دستی آسمان را دیدهای
بیکران در بیکران را دیدهای
چار دریا تو اَمان را دیدهای
گرچه این خانه پُر از نیلوفر است
دختر اما باز چیزی دیگر است
در تنَزل حق تعالی زینب است
این خدایم نیست اما زینب است
این حسین است این حسن یا زینب است
تا علی زهراست زهرا زینب است
آمد و جامِ خدا بر لب رسید
اولین و آخرین زینب رسید
کیست زینب کیست این مرد آفرین
کیست زینب یک تنه فتحُالمُبین
"زن مگو خاکِ درش نقش جبین
زن مگو دست خدا در آستین"
زن اگر این است مردی چیست چیست
"فاطمه داند که زینب کیست کیست"
کیست این خورشیدِ فردای حسین
ما رایت الّاجمیلای حسین
عین و شین و قاف در حایِ حسین
آمده تا پُر کند جای حسین
اینکه زیرِ شهپرش عباس بود
پلههای منبرش عباس بود
کیست این روح شکوه ذوالفقار
کیست معنیِ علی در کارزار
کیست او "بِنتُالجلال اُختُ الوقار"
کیست او باید بگوید سازگار:
"ای که در تصویرِ انسان زیستی
کیستی تو کیستی تو کیستی"
از نجف گفتیم مدهوشِ تو بود
از عَلَم گفتیم بر دوشِ تو بود
از حرم گفتیم آغوشِ تو بود
از دلت گفتیم در جوشِ تو بود
گرچه در ابعادِ عالم گفتهایم
هرچه گفتیم از شما کم گفتهایم
آفرید از دل تو را از جان تو را
ریخت حق در قالبِ انسان تو را
قبله وقتی هست سرگردان تو را
سجده باید کرد هر دوران تو را
تو خودت بِیتُالحرامی کم که نیست
عمه جانِ نُه امامی کم که نیست
کعبهی شش گوشه شش در داشتی
خوش بحالت شش برادر داشتی
از محبت شش برابر داشتی
چار پَر اما دو شهپر داشتی
نوری و عالم نمیبیند تو را
چشمِ نامحرم نمیبیند تو را
هیچ کس اینگونه حیدر را ندید
در حجابِ حق پیمبر را ندید
بر جحاز ناقه منبر را ندید
زیر پایی کاخِ کافر را ندید
هیچ کس اینگونه سرداری نکرد
هیچ کس اینسان جگرداری نکرد
کربلا برشانههایت بود و دید
شاهد پروانههایت بود و دید
خیمهها گُلخانههایت بود و دید
نوبتِ دُردانههایت بود و دید
بی حسینت زود پیرت کردهاند
ریسمانها دستگیرت کردهاند
آه ای دل از پریشانی بخوان
روضهای از آنچه میخوانی بخوان
از وداعی سخت بارانی بخون
اندکی عُمانِ سامانی بخوان
گرچه عمان مُنزوی شد روضه شد
این مسمط مثنوی شد روضه شد
"خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عَنان
سیلِ اشکش بست بر وِى راه را
دودِ آهش کرد حیران شاه را
در قفاىِ شاه رفتى هر زمان
بانگِ مَهلاً مهلااش بر آسمان
کاى سوار سرگران کم کن شتاب
جان من لَختى سبک تر زن رکاب
تا ببوسم آن رخ دلجوى تو
تا ببویم آن شکنج موى تو
شه سراپا گرمِ شوق و مستِ ناز
گوشهی چشمى بدان سو کرد باز
دید مشکین مویى از جنس زنان
بر فلک دستى و دستى بر عَنان
پس زِ جان بر خواهر استقبال کرد
تا رُخَش بوسد الف را دال کرد
همچو جانِ خود در آغوشش کشید
این سخن آهسته در گوشش کشید
کای عِنانگیرِ من آیا زینبی؟
یا که آهِ دردمندان در شبی؟
پیشِ پایِ شوق زنجیری مکن
راه عشق است این عَنان گیری مکن
با تو هستم جان خواهر همسفر
تو به پا این راه کوبی من به سر
خانه سوزان را تو صاحبخانه باش
با زنان در همرهی مردانه باش
جانِ خواهر در غمم زاری مکن
با صدا بهرم عزاداری مکن
معجر از سر پرده از رُخ وا مکن
آفتاب و ماه را رسوا مکن"
حسن لطفی
@deabel
#حضرت_زینب
مولف کتاب می سبو و ساغر آمده
ملیکه ی ملائکه به صبح محشر آمده
خدایگان دلبری به عشق دلبر آمده
عجیب اینکه زینت جمال حیدر آمده
هی العلی هی العلا هی العلی مرتضا
زمان زمان دلبری امامت شراب را
ببین به چشم خویشتن قیامت شراب را
ببین به اشک عاشقی روایت شراب را
همینکه زینب آمده زعامت شراب را
نماز عاشقی بخوان نما به زینب اقتدا
دو چشم بسته اش همینکه سوی کعبه باز شد
گشوده بر ملائکه بسیط بسط راز شد
به نام نامی اش غزل نسیم سرفراز شد
که چشمهای بسته اش چه سان زمینه ساز شد
که زینب است بانوی اشاره های کربلا
تجلی جلای حق به نام زینب است و هو
شرب مدام نشئه از کلام زینب است و هو
وصف صفات مرتضا مرام زینب است و هو
لطف و عطای کبریا ز جام زینب است و هو
از این جهت عیان شده از او علی و کبریا
عطش کجاست تا شود تشنه ی تشنه کام او
عطش کجاست تا زند لب به شراب جام او
عطش کجاست تا شود بنده لطف عام او
عطش کجاست تا شود خادمه ی مرام او
که اوست از دم ازل عدیل وصف هل اتی
پس از غروب مادر او غرور اهل خانه شد
عصای دست مرتضا ز کینه ی زمانه شد
به جرعه های آب او جواب هر بهانه شد
برای بحر غصه ها به خانه او خرانه شد
نموده سینه را سپر به سوی نشتر جفا
فزت و رب تهدمت سوخت ز غصه ی پدر
فرق سر شکسته را سوخت ز ناله ی جگر
همان زمان اشاره شد همانکه دید پشت در
که سوز سینه میزند به جان او همی شرر
زینب و داغ مرتضا زمینه ساز نینوا
چه خواهری ست مادر کریم زاده ی کرم
چه خواهری ست خواهر رحیم زاده ی حرم
چه خواهری ست خواهر غریب زاده ی نعم
چه خواهری ست خواهر حسن میان بحر غم
شنید او کیومک ز کام خشک مجتبی
نوح سفینه ی بلا یونس عرش آبرو
ساحل عرش منزلت ندیده دیده همچو او
که در مسیر شام از خون جگر کند وضو
به نیزه دید اسم حق اسیر عشق حق و هو
خطابه خوان رایت ما رایت ما
زینت مرتضا ست او عصمت زهره الشرف
زینب فاطمه است او عزت شحنه النجف
زینب مجتبا ست او رحمت عشق در صدف
زینب شاه کربلا به بزم عشق شد هدف
که کنت کنزا را کند به شهر شام برملا
ندیده مردآفرین خالق خلقت اینچنین
ندیده عشق همچو او به پاکبازی از یقین
ندیده تیغ همچو او صراط عاشق آفرین
ندیده اشک دیده ای که اوست دُر خوشه چین
به طوف طره اش ملک سپرده دست التجا
امیر سهرابی
طره اصفهانی
@deabel
#حضرت_زینب
سِر علی سِتر علی سُکر علی راز علی
همهی حرف خداوند از آغاز علی
گفت معراج علی آنهمه اعجاز علی
در حرا یاکه حرم باز علی باز علی
از علی گفتم و گفتند که اما زینب
نقطهی با علی و نقطهی زهرا زینب
پنج تَن میشود اینگونه مجسم : زینب
همه از جَدّ و اُم و اَب همه باهم زینب
پنج تَن نقطه شده تا بنویسم زینب
پنج نقطه زدهام تا بزنم دَم زینب
نامِ او اول علی بعد ، علی زینب شد
آیهی اعظم علی آیتِ عُظمی زینب
واژهای کو که کُنَد شرح و بیان بانو را
قلمی کو که نویسد به زبان بانو را
که چُنین خاک ندیده است چُنان بانو را
که جهان حیرتِ محض است جهان بانو را
فاطمه باید از این نام بگیرد پرده
بسکه در فهمِ جهان هست معما زینب
از همان روزِ تولد نظرش گفت حسین
بین آغوشِ همه چشمِ تَرش گفت حسین
مادرش گفت حسین و پدرش گفت حسین
از دلش گفت حسن از جگرش گفت حسین
همه دیدند حسن را به حجاب و غیرت
همه دیدند حسین است سراپا زینب
آمده تاکه ببینند غمی جاری را
آمده تاکه بگوید به بلا آری را
به سرِ دوش کشد بیرقِ بیداری را
تا به عباس دهد درسِ علمداری را
آمده تا بنویسند پس از اعجازش
کربلا کربُبلا گشت ولی با زینب
معنیِ محض شهود است که آرایه ندید
عینِ نوری است پسِ پرده که پیرایه ندید
سایهی روشن او را زنِ همسایه ندید
غیرِ عباس و حسینش به سرش سایه ندید
بعد از آن خطبه شد و خطبهی او تیغِ دو دَم
بعد از آن خصم خس و پهنهی دریا زینب
فاطمه رفت ولی نه دلِ خانه او بود
جایِ زهرا همه شب شمعِ شبانه او بود
سه اماماند به گِردش که بهانه او بود
سپرِ هر سه در آن ظلمِ زمانه او بود
مادری کرده برای سه امامش جا داشت
که بگویند به او اُمِ ابیها زینب
زیرِ دینش همه مدیون بلاءِ زینب
کعبه تا کرببلا زیر لواءِ زینب
زنده شد دینِ خدا پس به خداءِ زینب
باء بسمِ لله ما هست زِ باءِ زینب
اول فاتحه شد آخر نامش یعنی
مانده قرانی اگرمانده به یک یازینب
مثل یک آه بلند آه که جانکاه گذشت
عمرش اندازهی پنجاه و چهار آه گذشت
با حسین و حسنش آه چه کوتاه گذشت
کَس نفهمید چه بر او همهی راه گذشت
همهی راه بجای همه او خورد زمین
همهی راه سپر بود به هرجا زینب
آن پیمبر که به هنگام سخن گریه کُنَد
گفت هرکس به غمِ زینب من گریه کُنَد
میبَرد گرچه به یک پلک زدن گریه کُنَد
اَجر آنکه به حسین و به حسن گریه کُنَد
در حدیث است که فرمود برای فَرَجَم
هفت دفعه قسم ماست به عُلیا زینب
روضهاش بود که دیدی کفنش را بُردند
نالهاش بود چرا پیرهنش را بُردند
تیغها زودتر از نیزه تنش را بُردند
خورجینها سرِ دور از بدنش را بُردند
همه را بُرده ولیکن به تو سوگند نرفت
نخی از مقعنهی عصمتِ کبری زینب
حسن لطفی
@deabel
#حضرت_زینب
آتشم آتشی از سمت سحر
شعلهام شعلهای از شمس و قمر
هوهویَم هوهویِ یک تیغِ دوسَر
نعرهام نعرهای از عمقِ جگر
"ها علی بشر کَیفَ بشر
که بشر میشود اینگونه مگر؟*
مثل یک قایقِ طوفان زدهام
مثل یک شیشهی باران زدهام
مثل یک دست به دامان زدهام
که خوش این فال به دیوان زدهام
آمده جانِ علی جانِ نجف
حضرتِ زینبِ سلطانِ نجف
به جلال و جبروتش سوگند
به کمال و ملکوتش سوگند
به قمات و به قنوتش سوگند
به ثُبات و به ثبوتش سوگند
نورِ ثارالَهِ زهرا و علیست
باء بسمالله زهرا و علیست
باز زهراست که مولا شدهاست
یا علی هست که زهرا شدهاست
چه در این قاب هویدا شدهاست
که حسن غرقِ تماشا شدهاست
جَبلُ الصَبرِ دو دونیا زینب
سومین معنیِ زهرا زینب
جلوه در جلوه تنزُل دارد
نور در نور تسلسل دارد
مصطفی در بغلش گُل دارد
فاطمه هست ؛ تامل دارد
روز اول به خدا گفت بَلا
اِنَماالعِشق هوالکرببلا
ذوالفقاری که دو دَم دارد اوست
آنکه خود هفت حرم دارد اوست
شاه دُختی که عَلَم دارد اوست
آنکه از صبر قدم دارد اوست
به عُلُوَش که تمام دین است
نام زینب چقدر سنگین است
زینبی هم قدمِ ثارالله
زینبی با عَلَمِ ثارالله
معنیِ محترمِ ثارالله
در حجابِ حرم ثارالله
"زینبی سایه به سایه با دوست
سایه هم دورتر از او تا دوست"
نفس او دو هَجا بود: حسین
زینب اینگونه دوتا بود: حسین
با حسینش همهجا بود: حسین
هم حسن هم بخدا بود: حسین
تاکه او هست سری خَم نشود
سرِ مویی زِ علی کم نشود
کیست او راویِ راه سه امام
کیست او خطبهی پولاد و پیام
کیست او شیرِخدا در احرام
کیست او معنیِ ویرانیِ شام
کیست اوبیرقِ غیرت باشد
قسمِ حضرت حجت باشد
شب که تا تربت مادر میرفت
هر قدم با سه برادر میرفت
پیشِ رو حضرت حیدر میرفت
زود عباس جلوتر میرفت
نور جز نور از این آیه ندید
سایهاش را زنِ همسایه ندید
بارَش از کوه کمر میشکند
داغش از مَرد سپر میشکند
بال او از همه پر میشکند
زینب است او و مگر میشکند؟
رفت از کوفه جگر درآورد
رفت از شام پدر درآورد
کربلا دید پَرَت تیر کشید
پایِ گودال سَرَت تیر کشید
بی حسینت کمرت تیر کشید
نیزهای زد جگرت تیر کشید
کربلا دید اسیرش کردند
آه یکروزه چه پیرش کردند
*از سلیمان امیـنی تبریزی
حسن لطفی
@deabel
#حضرت_زینب
همیشه عرشِ خدا گرمِ اختلاطش بود
فرشته تشنه ی یک جرعه ارتباطش بود
به جز نگاهِ حسینش پی چه بود؟ بهشت؟!
بهشت باغچه ی کوچکِ حیاطش بود
همیشه "حمد" به لب داشت، مَدّ نام حسین
در امتداد دو تا واژه ی صراطش بود
اگر کنار برادر تبسّمی هم داشت
هزار بغضِ زبان بسته در نشاطش بود
نخواست جان بدهد تا علم به دوشش هست
اگر شکست سرش، حکمِ احتیاطش بود
کریمه بود ولی از شما چه پنهان که
پس از حسین فقط آه در بساطش بود...
مسعود یوسف پور
@deabel
#حضرت_زینب
السلام ای دختر سلطان دین
السلام ای زینت عرش برین
السلام ای تالی خیرالنسا
السلام ای جلوه ی اهل کسا
السلام ای دختر حبل المتین
وارث حلم امیرالمومنین
السلام ای بانوی مردآفرین
گفته بر صبرت خدایت آفرین
رخصتی ده تا بگویم شرح تو
فرصتی ده تا بگویم مدح تو
مدح تو فوق بیان و درک ماست
مدح تو کار خدای ماسواست
ای امیر المومنین حیران تو
حضرت روح الامین دربان تو
انبیا و اولیا پابست تو
گریه ماه محرم دست تو
عالم و آدم گدای خوان تو
ما همه شرمنده احسان تو
ای سراپا عصمت و عز و وقار
حضرت صدیقه را آئینه دار
ای فدای ذکر یارب یاربت
ای ملائک عاشق اشک شبت
از تو خواهش می کند خون خدا
در نماز شب کنی او را دعا
ذوالفقار حیدری در کام تو
کوفه با تیغ سخن شد رام تو
تو حسین بن علی را یاوری
کشتی نوح خدا را لنگری
ای که نامت ذکر هر روز و شب است
ای خدا فرموده نامت زینب است
ای فدای نام تو عالم همه
تو حسینی یا حسن یا فاطمه (س)
بعد زهرا بر زنان سرور تویی
بر حسین بن علی مادر تویی
بعد زهرا دیده ای رنج و محن
گریه کردی بحر مادر چون حسن
بعد زهرا دیده ای شق القمر
بسته ای با معجرت فرق پدر
بعد زهرا دیده ای داغ پدر
بعد زهرا دیده ای لخت جگر
بعد مادر دیده ای رنج و بلا
با برادر بوده ای کرب و بلا
پیکر صد چاک اکبر دیده ای
ای بمیرم ذبح اصغر دیده ای
دیده ای خون خدا مضطر شده
دیده ای سبط نبی بی سر شده
آمدی از خیمه ها با چشم زار
زینبا کردی عبور از نیزه زار
آمدی در قتلگه با اشک و آه
دیده ای تو پیکر صد چاک شاه
با دلی آرام و قلبی استوار
دست بردی بر تن خونین یار
لب گشودی کای خدایا کن قبول
این قلیل قربانی از آل رسول
محمد رستمی
@deabel
#حضرت_زینب
خدا به هیبت یک زن فرود می آید
و نسل سینه زنان به وجود می آید
و زن اگر که توئی ما کداممان مردیم ؟!!!
اگر تو روح زنی زن پرست میگردیم
دوباره طرح تو در ذهن من مجسم شد
برایم آیهء توحیدی ات مسلم شد
در آسمان عدم دو سه قطره از اشکت
به خاک پست نبودن چکید و آدم شد
شب تولد تو گریه بر حسینم چیست؟!
گمان کنم که از امشب ، شب محرم شد
تو ظهر فاجعه یک لحظه چشم خود بستی
زمین برای اهالی چونان جهنم شد
غروب کرب و بلا عشق شد پراکنده
و بعد با زدن نبض تو منظم شد
تو گریه دار ترین شعر شاعران غمی
تو عمق آخر دریای بی کران غمی
تو هر چقدر غمی باز شکل لبخندی
و با شکوه تر از قله دماوندی
تو از غزل بوجود آمدی ترانه شدی
تو اوج مرثیه بودی و جاودانه شدی
تو فاطمه، تو علی، تو پیمبری بانو
تو مجتبی، تو حسینی تو محشری بانو
تو انتشار شمیم نجیب شب بوها
سحر که شد تو اذان معطری بانو
برای اهل صفا آن دو رکعت جسمی
که از هزار رکعت با صفا تری بانو
بیا و آخر این شعر را خودت بنویس
برای اینکه خودت حرف آخری بانو
هادی جانفدا
@deabel
#حضرت_زینب
روی دست عاشقی هرگز ندیدم منصبی
هر کسی عاشق نشد اصلا ندارد مذهبی
عشق یعنی کیمیاگر ، عشق یعنی معجزه
مرگ یعنی زندگی بی عاشقی روز و شبی
آسمان عشق می ارزد به هر هفت آسمان
تا درخشان است در آن مثل زینب کوکبی
ای دل دیوانه خاک پای زهرا را ببوس
هر که این روزی ندارد تا بگردد زینبی
بنده ی آن شیر بانوی دلیرم که نشاند
حاء و سین و یاء و نون را همتش بر هر لبی
بانی سینه زنی و روضه و دم زینب است
《این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است》
نور می بارَد خدا کوثر به کوثر داده است
بر تمام آفرینش شور دیگر داده است
لرزه افتاده به جان ابتران رو سیاه
حق دوباره یک خدیجه بر پیمبر داده است
قدر زر ، زرگر شناسد ، قدر زینب را علی
دختر مرد آفرین را حق به حیدر داده است
هر چه در زهرا و حیدر هست را عینا خدا
بی برو برگرد بر این شیر دختر داده است
جای لالایی چرا زهرا برای زینبش
نغمه جانم حسین جانم حسین سر داده است
چشم ثارالله روشن ، آمده هم سنگرش
آمده سرحلقه ی جان بر کفان لشکرش
کس ندیده مثل زینب پای تا سر فاطمه
بعد زهرا هم به خانه داشت حیدر ، فاطمه
خلق و خویش ، مهربانیش ، حیا و عفتش
فاطمه در فاطمه در فاطمه در فاطمه
دشمن شیر خدا از غیرت او ذله شد
در نماز عشق کرده اقتدا بر فاطمه
دختری را مادری کرده است خیلی برتر از
مریم و آسیه و حوا و هاجر فاطمه
هر چه آمد بر سرش دست کسی معجر نداد
فخر بر زینب کند تا روز محشر فاطمه
هر زمانی که عقیله روبرویش می نشست
خویش را از آینه می دید بهتر فاطمه
خَلفا و خُلقا همه گفتند زهرا منظر است
پس مزار زینب کبری مزار مادر است
عالمی محو کمال بی بدیل زینب است
عقل می نازد به خود وقتی عقیله زینب است
خوش به حال سوریه از او گرفته آبرو
خوش به حال علقمه ، ماهش کفیل زینب است
خوش به حال آن فدائی های مظلوم حرم
زنده ی جاوید شد هر کس قتیل زینب است
مژده آمد زائران کربلا را از بهشت
چایی شیرین موکب سلسبیل زینب است
این هزار و چارصد ساله خود ِ توحید هم
مات ِ مات از جمله ی هذا القلیل زینب است
در مناجات سحر خوبان صدایش می کنند
عبد زینب هر که شد عبد خدایش می کنند
پنج تن مانند کعبه احترامش می کنند
عرشیان مانند ما سجده به نامش می کنند
آسمانی ها برای بردن دل از خدا
خاک بوسی کبوترهای بامش می کنند
شیرمردان شیر می گردند پای منبرش
مرد میدان ها تاسی بر قیامش می کنند
تا ابد اسلام پیغمبر بُوَد ممنون او
تا قیامت قبله و قرآن سلامش می کنند
جمله جمله خطبه اش لرزه به دل ها می نشاند
کوفیان یاد علی با هر کلامش می کنند
اوست حیدر در کلام و در مرام و در قیام
پرچم حق داشت بر کف ، پا به پای چار امام
کیست این که شام را مردانه ویران می کند
عالمی را آتش عشقش گلستان می کند
یک جهان دارد اسیر ، اما اسیری می رود
جای او عرش و ولی رو بر بیابان می کند
با غل و زنجیر تازه آمده نه ذوالفقار
این زنی که این چنین مردانه طوفان می کند
کیست این که خالصانه پیش سنگ و کعب نی
یک تنه خود را سپر بهر یتیمان می کند
وقت آن گشته است تا ثابت کند پیغمبر است
راسِ روی نیزه را قاری قرآن می کند
دستهایش بشکند آنکه برای درهمی
قاری قرآن او را سنگ باران می کند
اَینَ اکبر ، اَینَ سقا ، قلب زینب شد کباب
قاری قرآن او تنهاست در بزم شراب
محمد حسین رحیمیان
@deabel
حضرت زینب سلام الله علیها
جلوهی مُشترک حیدر و زهرا ؛ زینب
فیض جاری شده از عالم بالا ؛ زینب
نه فقط فخرِ تو؛فخرِ پدرت هم بوده
به تو گفتند اگر زینت بابا ؛ زینب
نیمیاز هیمنهیتو بهخدیجهرفتهست
نیمهی دیگر تو رفته به طاها؛ زینب
مادرت اُمِّأَبیهاست از این رو باید
لقب تو بشود "سِرّ أَبیها" ؛ زینب
مادرت مرتبهی عصمت کبری دارد
توازاینروشدهایعصمتِصغری؛زینب
کعبهراضیست؛اگرمَضجعِتوسَمتخودش
بِکشد عقربهی قبله نما را؛زینب
....
اشتباه است اگر فکر کنم در عالم
فاطمه نائبهای داشته اِلّا زینب
مِنّت از هیچطبیبی نکشم چون که مرا
اشک در داغ تو کردهست مداوا ؛ زینب
سینهام را که ببویند ملائک در قبر
مینویسند به روی کفنم "یا زینب"
محمد قاسمی
@deabel
|⇦•بیرق و پرچم مدیونِ زینب..
#سرود زیبا تقدیم به عقیلۀ بنی هاشم حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده سال 98 _ حاج سید مجید بنی فاطمه•✾•
∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞
بیرق و پرچم مدیونِ زینب
عالم و آدم مجنونِ زینب
می تپه قلبم واسه ت عاشقونه
میخونه یا زینب ..
همه دردامون با اسمت شد دوا زینب
تویی سِرّ خونِ خدا زینب
دلم میخونه تپش تپش یازینب ..
منم مشتاقِ حرم یا زینب
اگه خوبم یا بدم یا زینب
تا روز محشر میگم یا زینب ..
«مفسّرِ سوره ی کوثر
یا زینب بنتُ الحیدر»
صاحبِ خونه اربابمونه
هرکی شد عاشق اینجا می مونه
زیر بارونِ عشقُ جنونه
میخونه یازینب ..
شده عباست پرچمدارِ حرم زینب
یکی از سربازات منم زینب
جدا نمیشه دل از تو یا زینب ..
عجب صحن باصفایی داری
سپاهی کربُبَلایی داری
قدِ یک عالم فدایی داری
«آینۀ فاتح خیبر
یا زینب بنت الحیدر»
منم مشتاق حرم یا زینب
اگه خوبم یا بدم یا زینب
تا روز محشر میگم یا زینب ..
جلوۀ کوثر تصویرِ حیدر
زینَت باباست دلدار مادر
نوکری تو هر دور و زمونه
قانونه یا زینب ..
بیا ما رو مثل نوکرهات بخر زینب
دلُ پیش ارباب ببر زینب
شده نذر گنبد تو این سر زینب
دل و دلدارِ علمدار اومد
پرستار عشق به دیدار اومد
هوادار شاه به دربار اومد
«سلالۀ زهرای اطهر
یا زینب بنت الحیدر»
منم مشتاق حرم یا زینب
اگه خوبم یا بدم یا زینب
تا روزِ محشر میگم یا زینب
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#hardrevenge
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#میلاد_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
✓اینستاگرام↶
http://instagram.com/babolharam__net
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زینب_س_مدح_و_ولادت
شاعر: #علیرضا_بیاتانی
▶️
تابیدی و تلألو نور خدا شدی
یعنی تجسم همه ی ماورا شدی
@hosenih
تو آفتاب خانه ی حیدر شدی و بعد
کم کم خودت برای خودت مرتضی شدی
دلهای عاشقان شما زینبیه است
از آن زمان که ساکن دلهای ما شدی
پیدا نشد ز آیه ی صبرت فصیح تر
محبوب هرچه گفت؛به امرش رضا شدی
نازل نموده است تو را برعلی؛خدا
همتای سوره های کتاب خدا شدی
@hosenih
از تو سرودن از قلم من بنا نبود
تو آمدی؛بهانه ی این بیت ها شدی...
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زینب_س_مدح_و_ولادت
شاعر: #محمدجواد_پرچمی
▶️
کار ِما امشب است با زینب
شب ميلاد نورها ، زینب
سِرِّ وَالنجم و وَالضُحی زینب
آمده محور ِکسا زینب
دختر صبر مرتضا زینب
السلام علیک یازینب
ای نبوت به شأن زن زینب
اسدالله بت شکن زینب
فاطمه حیدر و حسن زینب
یک تنه کُلِّ پنج تن زینب
از ازل غرق خویشتن زینب
تا ابد غرق ِ درخدا زینب
@hosenih
شب میلاد گریه مرسوم است
زیر پایت بهشت معلوم است
چشم های تو حَیُّ قیوم است
قلم عاجز به وصف خانوم است
در حقیقت امام معصوم است
درلباس فرشته ها ، زینب
زینت روزگار بابایی
سند افتخار بابایی
درجلالت کنار بابایی
دختر با وقار بابایی
تو همان ذوالفقار بابایی
ای تجلیِّ لافتی زینب
آمدی سروری به تو دادند
شأن پیغمبری به تو دادند
تبر ِحیدری به تو دادند
تا که بال و پری به تو دادند
لقب مادری به تو دادند
مات و حیرانت انبیا، زینب
آمدی انّمَا الحیاتِ حسین
آمدی زمزم و فرات حسین
ساحل کشتی نجات حسین
سرپناه مخدرات حسین
خنده های تو خاطرات حسین
خلقک من حسین یا زینب
عشق خیرالعمل درست کند
نامت از غم عسل درست کند
این برادر بغل درست کند
تاکه ضرب المثل درست کند
سایه بان در محل درست کند
ای برادر تو را فدا زینب
اول عرش جانماز تو بود
زنده اسلام با نماز تو بود
رمز توحيد را نماز تو بود
بسكه غرق خدا نماز تو بود
حسرت انبيا نماز تو بود
اي قنوت پر از دعا زينب
آمدی و گدا شدیم همه
در مقامت فناشدیم همه
در به در هرکجا شدیم همه
راهی کربلا شدیم همه
به خدا با خدا شدیم همه
قل هواللهْ را نَما، زینب
سنگ خورده در آسمان توييم
از تولد پى نشان توييم
تا دم مرگ نوحه خوان توييم
اگر امشب بر آستان توييم
همه ياد مدافعان توييم
تا شهادت ببر مرا زينب
سه برادر کبوترت بودند
بچه های برادرت بودند
راه بندان ِ معبرت بودند
پاسبانهای معجرت بودند
همه پروانه یِ سرت بودند
که مبادا به کوچه ها. ..زینب…
@hosenih
...در مسیر تو یک نفر باشد
شمع روشن در این گذر باشد
ناشناسی به دور و بر باشد
تا مسیر تو بی خطر باشد
یک قبیله تو را سپر باشد
وای از روز کربلا زینب
غصه و درد بی کران هم بود
کتک و سنگ بی امان هم بود
ترس از کشتن زنان هم بود
دور تو خولی و سنان هم بود
خنده تلخ ساربان هم بود
چادرت زیر دست و پا زینب
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e