eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
گرچه بر این آستان روی سیاه آورده ام شرمسارم، اشک هایم را گواه آورده ام دست خالی در ضیافت آمدن شایسته نیست من برایت کوله باری از گناه آورده ام @hosenih در جزا پرونده ی ما را بسوزان جای ما از قضا، من نامه ای پر اشتباه آورده ام باز کن آغوش خود بر بنده ی آلوده ای من به ستّار العیوبی ات پناه آورده ام خسته ی راهم، به یک لبخند مهمانم کنید از خرابات هوس، حال تباه آورده ام دل بریدم از همه، دل بسته ام بر مهرِ یار رخصتی فرما، رفیقی نیمه راه آورده ام کارهایم زشت بود اما نهادم زشت نیست مهر مولایم علی را عذر خواه آورده ام پای من لغزید و دستم را گرفت این روضه ها نیمه جانی از کنار پرتگاه آورده ام @hosenih تحفه ای دارم که بی شک حاجتم را میدهند اندکی تربت به درگاه اله آورده ام داغ بر دل، اشک بر رخ، آرزومند نجات مثل حر رو بر مسیح قتلگاه آورده ام شاعر: حجت‌الاسلام © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
⚜واحد شلاقی فوق العاده زيبا⚜ حضرت اميرالمومنين عليه السلام 💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠 روح اذان حيدر شاه و سلطان حيدر مصداق و معناي ايمان حيدر عشق نبي حيدر والي ولي حيدر حضرت مرتضي علي حيدر دل و دلدار علی سرور و سردار علی به زمين و زمان نقطه ي پرگار علي عبد کوي تو منم حيدر کرار علي اين بود نغمه ي هر دل آگاه اشهدان عليا ولي الله ا✨✨✨✨✨✨✨✨✨ا حصن حصين حيدريعسوب دين حيدر عين اليقين حبل المتين حيدر ابوتراب حيدر گوهرناب حيدر ساقي ساغر جام و شراب حيدر به نبي يار علي محرم اسرار علي قبله ام روي تو کعبه ي سيار علي به سر زلف تو من شدم گرفتار علي فاطمه ميخونه با دل آگاه اشهدان علي ولي الله ا✨✨✨✨✨✨✨✨✨ا حج مقبول حيدر زوج بتول حيدر زينت منبر رسول حيدر سعي و صفا حيدر مروه منا حيدر قبله ي ما کعبه ی ما حيدر قسيم النار علي قدرت دادار علي جنات تجري من تحتهاالانهار علی به خداوندي عالم تو سزاوار علي عاشقونه ميگم با دل آگاه اشهدان علي ولي الهه
🌹غربت امیرالمومنین🌹 شب بود و اشک بود و علی بود و چاه بود فریاد بی‌صدا، غم دل بود و آه بود دیگر پس از شهادت زهرا به چشم او صبح سفید هم‌چو دل شب سیاه بود دانی چرا جبین علی را شکافتند؟ زیرا به چشم کوفه عدالت گناه بود خونش نصیب دامن محراب کوفه شد آن رهبری که کعبه بر او زادگاه بود یک عمر از رعیت خود هم ستم کشید اشک شبش به غربت روزش گواه بود دستش برای مردم دنیا نمک نداشت عدلش به چشم بی‌نگهان اشتباه بود هم‌صحبتی نداشت که در نیمه‌های شب حرفش به چاه بود و نگاهش به ماه بود مولا پس از شهادت زهرا غریب شد زهرا نه یار او که بر او یک سپاه بود وقتی که از محاسن او می‌چکید خون عباس را به صورت بابا نگاه بود «میثم!» هزار حیف که پوشیده شد ز خون رویـی کـه بهـر گمشـدگان شمـع راه بود
دیگه از نخلستونا صدای مولا نمیاد صدای ناله های دعای مولا نمیاد یتیما کاسه ی شیر به دست و ناله روی لب گریه کارشون شده در این عزا هر روز و شب ذکرشون با چشم تر/آه و واویلا حیدر ای امام بی یاور/آه و واویلا حیدر آه و واویلا حیدر…
دیگر برایم دلخوشی معنا ندارد وقتی تو را بابای من دنیا ندارد رفتی یتیم بی قرار شهر کوفه حس کرد تازه طفلکی بابا ندارد رفتی برای زینب تو خستگی ماند دیگر پرستارت به پیکر نا ندارد خونت نوشته گوشه محراب مسجد این کوه طور عاشقی موسی ندارد دنیا پدر جان تا خود روز قیامت مانند تو گریه کن زهرا ندارد رفتی و از این شهر بردی مهربانی کوفه برای ماندن ما جا ندارد رفتی خیال دشمن تو گشت راحت در سر به غیر از فکر عاشورا ندارد فکری به حال روزگار دخترت کند در روزهایی که حرم سقا ندارد 🖋محمد حسین رحیمیان
من کویرم لب من تشنه ی باران علی ست این لب تشنه ی پر شور، غزلخوان علی ست این که گسترده تر از وسعت آفاق شده است به یقین سفره ی گسترده ی دامان علی ست منّت نان و نمک نیست سر سفره ی او پس خوشا آن که در این دنیا مهمان علی ست آتش اشکی اگر در غزلم شعله ور است بی گمان قطره ای از درد فراوان علی ست لحظه ای پرتو حسنش ز تجلی دم زد که جهان، آینه در آینه حیران علی ست کعبه یکبار دهان را به سخن وا کرده است تا بدانیم کلید در این خانه علی ست از دم صبح ازل نام علی را می خواند دل که تا شام ابد دست به دامان علی ست محمد حسین صفاریان
زخمی ام التیام می خواهم التیام از امام می خواهم السلام وعلیک یا ساقی من علیک السلام می خواهم مستی ام را بیا دوچندان کن جام می پشت جام می خواهم گاه گاهی کمی جنون دارم من جنونی مدام می خواهم تا بگردم کمی به دور سرت طوف بیت الحرام می خواهم لحظه مرگ چشم در راهم از تو حسن ختام می خواهم در نجف سینه بی قرار از عشق گفت لایمکن الفرار از عشق وقت پرواز آسمان شده بود گوئیا آخر جهان شده بود کعبه می رفت در دل محراب لحظه ی گریه ی اذان شده بود کوفه لبریز از مصیبت بود باد در کوچه نوحه خوان شده بود شور افتاد در دل زینب (س) پی بابا دلش روان شده بود در و دیوار التماسش کرد در و دیوار مهربان شده بود شوق دیدار حضرت زهرا در نگاه علی عیان شده بود خار در چشم و تیغ بین گلو زخم ،مهمان استخوان شده بود سایه ای شوم پشت هر دیوار در کمین علی نهان شده بود ناگهان آسمان ترک برداشت فرق خورشید خون فشان شده بود در نجف سینه بیقرار از عشق گفت “لا یمکن الفرار” از عشق 🖋سید حمیدرضا برقعی
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
به امید بازسازی و نابودی ملعون رنگ شعف به حاجت دیرینه میزنیم در صحن ها پرچم ِ رنگینه میزنیم @hosenih آقایمان می آید و با ذکر یاحسن(ع) حال خوشی به غربتِ آدینه میزنیم گنبد می آوریم و همان ابتدای کار حرف از درستکاریِ بی کینه میزنیم تا دستهای خالیِ مان منعکس شود روی ضریح طرحی از آیینه میزنیم بر سر درِ حسینیهٔ صاحب الکرَم فانوس های سبزِ سفالینه میزنیم خیل مریض را به مداوا می آوریم یک صحن را برای قرنطینه میزنیم @hosenih می آوریم گریه کن و بیرق و علَم باور کنید در حرمش سینه میزنیم! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
يارب بده پناهم الهي العفو ببين غرقِ گناهم الهي العفو اگر رفتم به راهي كردم گناهي بنده‌ي رو سياهم الهي العفو امان از خلوتي كه حرمت شكستم چو افتاده به چاهم الهي العفو زماني كه درونِ قبرم گذارند واي از عمرِ تباهم الهي العفو در آن تاريكي اي نور به فريادم رس رحيمِ دادخواهم الهي العفو به روز محشر آيم به پاي ميزان با لوحِ اشتباهم الهي العفو چه مي‌شود ببخشي تو عبدِ خود را كريمِ پادشاهم الهي العفو سر را به پاي عفوت نهاده‌ام من با سوز و اشك و آهم الهي العفو با اشك ديده و دل دارم تقاضا جز بخششت نخواهم الهي العفو من نوكرِ حسينم، دل كربلايش محتاجِ يك نگاهم الهي العفو
این مرد كه در گوشه بستر نگران است واللهِ كه مظلومترین مرد جهان است از زندگى پرغم خود سیر شد امشب خیبر شكن از غصه زمینگیر شد امشب خورشید دلش خون شده و ماه زمین خورد سخت است بگویم اسدالله زمین خورد در بستر مظلومیت آقاى حنین است این مرد جگر سوخته باباى حسین است طفلان همه با اشك سرازیر رسیدند واى از دل زینب همه با شیر رسیدند  واى از دل زینب چه كند زخم سرش را این پارچه ء خونى و چشمان ترش را با زحمت علی امر به خیرالعملش كرد هرطور كه شد زینب خود را بغلش كرد بعض وسط حنجره ها زنده شد امشب با گریه همه خاطره ها زنده شد امشب دور و بر بستر همگى مرثیه خواندند با روضه مادر همگى مرثیه خواندند از آن در ودیوار علی خاطره دارد از تیزی مسمار علی خاطره دارد زردى رخش یاد همان روى كبود است روى لب او روضه بازوى كبود است سى سال غمش را اسدالله نگفته میگفت از آن درد كه با چاه نگفته سخت است كه زن با لگد مرد بیفتد در پیش نگاه همه با درد بیفتد سخت است به ناموس كسى راه ببندند سخت است كه بر گریه مظلوم بخندند من مانده به یادم زد و آیینه و ترك خورد زهرا سر من بود كه در كوچه كتك خورد *** میخواست كه در روضه احساس بماند رفتند همه، گفت كه عباس بماند هم آینه هم آب سپردم به تو عباس من زینب بی تاب سپردم به تو عباس مِن بعد نگاه تو و چشمان عقیله ساقى حرم جان تو و جان عقیله در كوفه مبادا بى علمدار بیاید بى تو نكند بر سر بازار بیاید سوگند به این خون سر و روى خضابم دلواپس ناموسم و آن بزم شرابم شاعر: محمد جواد پرچمی
تب گرفته تمام جسم مرا همه جا را سیاه میبینم کاش زهرا عیادتم بکند  او بیاید برای تسکینم   گرچه بستند باز میریزد خون دل از شکاف زخم سرم.. زخم شمشیر قاتل من نیست داغ ناموس مانده بر جگرم   سهم من از تمام این دنیا غصه و حسرت و بداقبالیست.. دور بستر حسین هست و حسن جای محسن کنارشان خالیست   من که مرد نبردها بودم یک جراحت مرا ز پا انداخت وای از فاطمه که حوریه بود پنجه بر گونه هاش جا انداخت   بروقنبر میان هرکوچه  بگو از حال و روز غمبارم  کودکان یتیم کوفی را با خبر کن که کارشان دارم   این حسین است ، چهره ی اورا ای پسربچه ها نگاه کنید سر رخت و لباس او نکند.. کشمکش بین قتلگاه کنید   سنگ از روی بام ها نزنید هر زمان که اسیر آوردید صدقه دست زینبم ندهید کودکانی که شیر آوردید   آه و نفرین من به کوفه اگر از سری معجری ربوده شود وسط ازدحام جمعیت نکند دختری ربوده شود   صاحبان تنور بعد از این به سر آفتاب رحم کنید اهل کوفه وصیتم این است به عروسم رباب رحم کنید شاعر: سید پوریا هاشمی
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم مهمانِ دختر است علی ، جز نمک نخورد یک ظرف شیر بود ولی جز نمک نخورد دختر به گریه گفت که مهمانِ من مرو شالش گرفت حلقه‌ی در : جانِ من مرو پیش یتیمها پدری سر به زیر رفت این بارِ آخر است که با ظرف شیر رفت مسجد رسید روضه‌ی خود را به پا کُنَد مسجد رسید قاتل خود را صدا کند تا ضربه خورد بغض پریشانی‌اش شکست تا ضربه خورد صفحه‌ی پیشانی‌اش شکست جبریل پیشِ ضربه‌ی او شهپرش گرفت از بس شدید بود که زهرا سرش گرفت اُفتاده است بر رویِ سجاده پیکرش اُفتاده مثلِ فاطمه‌اش وای با سرش محراب غرق آتش و سیلی و دود شد سر ضربه خورد ، گوشه‌ی چشمش کبود شد خم شد گمان کنم که به دیوار خورد بود شاید به پهلویش نوکِ مسمار خورده بود خون می‌چکید از سر و روی و محاسنش پیشش نشست فاطمه همراه محسنش رویِ عبای سرخ ولی خانه میرود چشم انتظار دارد علی خانه میرود آهسته گفت آه عبا را رها کنید زینب دَمِ در است مرا روی پا کنید ماندم حسن که زیر بغلهاش را گرفت یا باز چشم زینب کبراش را گرفت بابا رسید او پدری بر عبا ندید آری هزار شکر که او بوریا ندید (حسن لطفی)
بسم‌الله الرحمن الرحیم زبان حال حضرت زینب سلام الله در دلم آتشی از داغِ تو برپا شده است بيشتر از سرِ شب زخمِ سَرَت وا شده است لَخته‌خون بسته ببين چادرِ مادر امشب قامتت سرخ شده ، قامتِ من تا شده است قاتل از شيرِ تو نوشيده به من ميخندد يعنی ای كوفه نشين نوبتِ بابا شده است باز يک گوشه حسن گرم زبان ميگيرد باز اين خانه پُر از روضه‌یِ زهرا شده است ديدم آن روز در آن كوچه‌یِ باريک چه شد ديدم آن روز كه يک مُشت مُهَيّا شده است   وای از آن چهره که دیوار غمش را حِس کرد آه از آن گونه که زخمی به رویَش جا شده است (حسن لطفی)
دست من خالی است و چشمانی پُرِ اشک و گناه آوردم از خودم هم فراری ام، امشب من به اینجا پناه آوردم   چیز بهتر نداشتم، با خود غیر ازین چشم های گریانم گریه ام قاطی ریا شده است اشک خالص که نیست، میدانم   باخودم فکر می کنم گاهی " بی حیا این هزارمین بار است" در دلم وحی می شود انگار که دوباره بیا که غفار است   سال ها بنده ی خودم بودم هی خودم را فریب می دادم همه چیزم به پای نفسم رفت جان مولا برس به فریادم   قسمت می دهم تورا حقِ خانه ای که درش در آتش سوخت قسمت می دهم به آن مردی که پَر همسرش در آتش سوخت   به همان ذوالفقار تنها که سپرش را مقابلش کشتند به علی که دو دست او بستند همسرش را مقابلش کشتند   یا الهی به حق آن اشک و گریه های درون چاه علی آهِ مرد غریب می گیرد قسمت می دهم به آه علی   روسیاهم خدا و حقِ من است به رویم درب بسته مانده اگر روضه میخوانم و یقین دارم گره ام باز می شود آخر   می روم با دوچشم گریانم به در خانه ی علی امشب آن علی که حدود سی سال است کم کَمَک جانش آمده بر لب   خاطرات گذشته می کشد و فکر فردا عذاب می دهدش تب مولا که می رود بالا دست عباس، آب می دهدش   به حسن خیره می شود گاهی یاد کوچه ... و می رود از حال به حسینش نگاه می کند و روضه می خواند از تهِ گودال   حسنم پس چرا از آن سیلی هیچ حرفی به من نمی گفتی؟ نگرانم حسین جان! روزی زیر پاهای اسب می افتی   چقدر حرف های ناگفته از وصایای همسرش دارد به حسینش نگاه می کند و گوشه چشمی به دخترش دارد   همه ی ماجرای فردا را از دوچشم حسین خود می خواند یاد آن نیزه ها و خنجر ها... خیره بر حنجر پسر می ماند   همه ی روضه های کرب و بلا باهم از پیش چشم او رد شد آه این قامت رشید حسین قسمت سم اسب خواهد شد   لحظه های وداع آخر تا خواست زیر گلوش بوسه زند یادش آمد که هیچ شمشیری جای این بوسه را نمی بُرد   تا به زینب نکاه می کرد...آه صورتش غرق حسِ غربت بود آخر این ناز دانه ی بابا سرنوشتش غم و اسارت بود؟ شاعر: داود رحیمی
06_991205_جان_نثاران_امام_زمان_عج_مراسم_هفتگی.mp3
9.27M
🎶 قلعه سرنگون شده 🎤 ⚫️ (؏) ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ یا علی👌👌👌❤️ یا علی👌👌👌💚 یا علی👌👌👌💚 علیه السلام 👇👇👇
• ﷽ • سبک:شور امیر المؤمنین متن:قلعه سر نگون شده... 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 قلعه سرنگون شده،مرحب افتاده زمین از عرش آید این ندا،حیدر حیدر آفرین با خشم تو شد سکوتی به پا در جهان رنگ از رخ لشکر دشمنان هم پرید بی واهمه به نبرد رفتی و با یه دست طوری زدی بر زمین قلعه شد ناپدید میکشی شمشیر و میزنی سر حیدر میریزه زیر پات خود و سپر حیدر یاللعجب از این که یه لشکر بود و در مقابل اما تو یک نفر حیدر ☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️ طوفان مساویِ ،زور ضربه های تو عزرائیل نمیرسه،به گرد عبای تو یل ها همه یک به یک با رجز های تو قالب تهی از کنار تو برگشته اند این نقل تاریخِ که تو اُحُد یا علی هجده نفر همزمان خاک تو گشته اند دوختی به هم انگار مِیمَن و مِیسَر رو میزدی در اول ضربه‌ی آخر رو تا تو رو میدیدن لشکر میپاشید و به هم میگفتن که علی اومد در رو ☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️ تو سختی با ذوالفقار،تنها یار احمدی تو صفین و نهروان،کولاکی رقم زدی بین خودی و رقیبان تو میدون علی تنها کسی که دمی جا نزد بوده ای پشت سپاه خدا در تب معرکه حتی با زخم تن بی عدد بوده ای قاهر الحربی و آسمان زینِ تو جبرئیل وا کرده لب به تحسین تو در مقابله‌ی حق علیه باطل تکیه به تو کرده به خدا دین
کن عنایت بار اِلها سائل این خانه را این منم در میزنم بگشا در کاشانه را آمدم پیش تو با فرط گناهم ربّنا لیلة القدر است و من نامه سیاهم ربّنا آمدم تا بگذری از جرم بی پایان من حیّ من ،معبود من ،یکتای من ،یزدان من، نامه ی اعمال من با تباهی ها قرین کن گذر از بنده ات حقّ امیرالمومنین کن گذر از ما به حقّ ناله های حیدری که نمی آید دگر سوز صدای حیدری مسجد کوفه بگو مولای مظلومان چه شد حُجّت الَّه،جانِ احمد،ناطق قرآن چه شد مسجد کوفه بگو از فرق مجرح علی پر زده از بام تن تا به خدا روح علی @rozeh_1
ای ولی نعمت من، دلبر و دلدار علی می زند هر نفسم نام تو را جار علی هیچ کس جز تو مرا نیست خریدار علی کمکم کن بشوم میثم تمار علی آمدم کار مرا باز تو راه اندازی وقت آن است به این بنده نگاه اندازی از تو یک عمر فقط لطف و محبت دیدم یا علی گفتم و یک عالمه رحمت دیدم دم به دم بر سر این سفره عنایت دیدم از غلامان تو آن قدر کرامت دیدم معجزه می کند آنکه به تو وابسته شود به محب تو محال است دری بسته شود وای از غصه جانسوز جدایی نجف نرود از دل من میل گدایی نجف منم آقا همه ایام هوایی نجف مردم از دوری ایوان ِطلایی نجف کاش من صحن تو را با مژه جارو بکشم سحری در حرمت از ته دل هو بکشم آمدم سوی تو ای شاه به قصد یاری اشک چشمم شده از بی کسی تو جاری ای که بوده روی دوش تو غم بسیاری کمرت تا شده بود از غم بی عمّاری چون تو مظلوم در این ارض و سما نیست علی حق تو این همه غربت به خدا نیست علی از چه بستند ید بت شکنت را ای وای دیده ای سوختن یاسمنت را ای وای پیر کردند تو را و حسنت را ای وای شرم از فاطمه لرزاند تنت را ای وای بین دیوار و دری زندگی ات ریخت بهم زخم شد بال و پری زندگی ات ریخت بهم آسمان ها همه از داغ تو گریان آقا کوفه آورد به روی لب تو جان آقا گفت کافر به شما بنده شیطان آقا وای من کشت تو را حافظ قرآن آقا عرش لرزید به خود تا که شکستند سرت شد همین ضربه ولی مرهم زخم جگرت رفتی و زینب و کلثوم تو دلگیر شدند حسنین تو علی زخمی تقدیر شدند «آن یتیمان که سر سفره تو سیر شدند لب گودال رسیدند، همه شیر شدند» کوفه این بار غلام طمع گندم شد زیر نیزه تن زخمی حسینت گم شد محمدحسین رحیمیان @rozeh_1
باز داغِ سینه بی اندازه شد بارِ دیگر کُهنه زخمی تازه شد شب رسید و بامِ كوفه تار شد باز دردی آشنا تكرار شد گرچه شب بود و فلک در خواب بود سینه‌هایی تا سحر بی تاب بود آه فصلِ زخم‌ها آغاز گشت نیمه‌شب آرام دَربی باز گشت میچکد خون از دلی افروخته باز شد در مثلِ دربِ سوخته رختِ مشكی را به تن پوشید و رفت سنگِ غُسلی را حسن بوسید و رفت گریه‌ای بر سینه خنجر میزند باز هم عباس بر سر میزند چشمِ زینب در قَفا مبهوت بود بر سرِ دوشِ دو تَن تابوت بود می‌كِشد آه از جگر از بی كسی می‌رود تابوتی از دِلواپسی روضه‌هایش مانده اما در گلو می‌رود بابایِ زینب پیشِ رو بسكه زد خود را ، نوایَش زخم شد چشم‌ها و گونه‌هایش زخم شد با دلی پُر خون و زار و آتشین ناله زد بر شانه‌ی ام‌البنین دردِ تشییعِ جنازه دیدنیست رویِ سنگی خونِ تازه دیدنیست حسن لطفی @rozeh_1
تنها دلت نبود كه شوق شفا نداشت حتي طبيب هم به شفايت رضا نداشت حق ميدهم كه ديده بدوزي به راه مرگ دنياي بعد فاطمه ديگر صفا نداشت باباي مهربان تمام يتيم ها بعد از تو سفره هاي يتيمان غذا نداشت زخم سرت اگر كه دوا داشت باز هم زخم عميق قلب تو هرگز دوا نداشت طوري فراق فاطمه قد تو را شكست سي سال خونجگر شدنت هم صدا نداشت همراه تو فقط حسنينند اي غريب بي شك مدينه غربت دفن تو را نداشت كوفه پس از تو باز هم اهل وفا نشد هرچند اين ديار از اول وفا نداشت با بغض بر حسين تو شمشير مي زدند حتي براي بوسه اي آن جسم جا نداشت محمدعلی بیابانی @rozeh_1
بخواه تا که شوم خوب ، ناخوش احوالم نگاه لطف بفرما به من ، به اعمالم خلاف ذات خودم تا به حال کج رفتم نبوده سمت شما تا به حال ، امیالم سیاه آمده ام تا که نور برگردم من آن نوشتهٔ بد خط پر زِ اشکالم الا خدای زمان ، باز مهلتی ، صبری برای کارِ پر از خیرد ، قدرِ مثقالم هنر از آن تو بوده است ، باز آمده ام هوای توبه ، فرستاده ایی به دنبالم دوباره اشکِ ندامت مرا عوض کرده دوباره پاک شدم باز هم سبکبالم گناه کرده ام اما ثواب هم دارم به وقت شادی و غم با محمّد و آلم رسیده باز شب قدر و لحظهٔ تقسیم حواله کن حرمش ، اربعینِ هر سالم حامد آقایی @rozeh_1
آقا بیا که بی تو پریشان شدن بس است از دوری تو پاره گریبان شدن بس است کنعان دل، بدون تو شادی پذیر نیست یوسف! ظهور کن که پریشان شدن بس است یعقوب دیده ام چه قَدَر منتظر شود؟ یعنی مقیم کلبه ی احزان شدن بس است گریه ،فراق ،گریه ،فراق ،این چه رسمی است؟! دیگر بس است این همه گریان شدن بس است موی سپید و بخت سیاه مرا ببین دیگر بیا که بی سر و سامان شدن بس است تا کی گناه پشت گناه ایّها العزیز؟! تا کی اسیر لذّت عصیان شدن؟! بس است خسته شدم از این همه بازی روزگار مغلوب نفس خاطی و شیطان شدن بس است سرگرم زندگی شدنم را نگاه کن بر سفره های غیر تو مهمان شدن بس است یک لحظه هم اجازه ندادی ببینمت گفتی برو که دست به دامان شدن بس است باشد قبول می روم امّا دعای تو در حقّ من برای مسلمان شدن بس است دست مرا بگیر که عبدی فراری ام دست مرا بگیر، گریزان شدن بس است اِحیا نما در این شب اَحیا دل مرا دل مردگی و این همه ویران شدن بس است آقا بیا به حقّ شکاف سر علی از داغ هجرت آتش سوزان شدن بس است محمد فردوسی @rozeh_1
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
شهی که دُرّ و گهر می تراود از خاکش به "کنتُ کَنز" زند نقب، مدفن پاکش سه حرفِ نام علی چون سه لیلة القدر است که چشم شبزدگان عاجز است از ادراکش @hosenih خدا دری که به درک علی رسد بسته ست هنوز مانده بشر در حدیث لولاکش فرشته هر چه کند سعی، باز هم نرسد به خاک پای علی نردبانِ افلاکش اگر به نقش قدومش مزین است مسیر گرانبهاست خسش، قیمتی ست خاشاکش نظر به تخت خلافت نداشت آن شاهی که خفت جای پیمبر وجود بی باکش @hosenih به کوری دو فراری که ننگِ هر جنگند علی علیست اُحُد تا هنوز پژواکش سپید بخت و سیه مست، آن که نزد ضریح نگاه دوخته باشد به شاخه ی تاکش شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
چه بنویسم؟ که شعرم باب میلم در نمی‌آید دلم می‌خواهد اما آه... از من برنمی‌آید مرا بگذار و بگذر ای غزل! دیوانۀ سرکش! از او گفتن، به این از هرچه کم کمتر نمی‌آید شنیدم با صدای او خدای او سخن می‌گفت در این ساحت سکوتم من، صدایم در نمی‌آید @hosenih چه بنویسم؟ که خرما بر نخیل و دست ما کوتاه که نام او بلند است و به این دفتر نمی‌آید «امیرالمؤمنین» واژه‌ست؟ نه، پیراهنی زیباست ببین! بر قامتی جز قامت حیدر نمی‌آید به شوق روی پیغمبر سه روز آذین شده یثرب ولی بیرون دروازه‌ست پیغمبر، نمی‌آید علی باید بیاید تا محمد گام بردارد که پیغمبر به همراه یکی دیگر نمی‌آید علی باید بیاید تا کنار مصطفی باشد علی باید بیاید تا محمد، مرتضی باشد که دنیا بی‌علی شهری‌ست بی‌قانون، خبر داری؟ محمد بی‌علی، موساست بی‌هارون، خبر داری؟ بدون او در این طوفان چگونه زنده می‌مانی؟ محمد بی‌ علی، نوح است بی‌کشتی، نمی‌دانی! بلاگردان او در بدر و در احزاب و خیبر بود علی جان محمد یا محمد جان حیدر بود؟ محمد با علی وقتی می‌آید، وقت طوفان است فرار از دستشان کار مسیحی‌های نجران است... @hosenih علی آری علی... مردی که در افلاک، نامی بود شنیدم بارها هم‌سفرۀ مردی جذامی بود... چه بنویسم؟ که دیگر کاری از من بر نمی‌آید از او گفتن به این از هرچه کم کمتر نمی‌آید همین ابیات درهم را تو می‌بینی خبر دارم همین کم را همین کم را تو می‌بینی خبر دارم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
شکر خدا که حبِّ علی در وجود ماست دربارهء علی همه گفت و شنود ماست ما با علی سلوکِ الی الله می کنیم اصلاً علی علیست که سِیر صعود ماست @hosenih ذکرش عبادت است بسانِ نمازِ فرض حیدر ، اذان ، اقامه ، تشهد ، سجود ماست حصن حصین ماست ، امان و امین ماست رمز قیام ماست دلیل قعود ماست حب علی جواز صراط است روز حشر محشر نهایتاً همه جایش به سود ماست هر کس دلش به عشق کسی وصله می خورد این عشق حیدر است که در تار و پود ماست @hosenih محشر قیامتی است جلوی درِ بهشت این یا علی علیست که رمز ورود ماست نام امیر را همه جا ، جار می زنیم شاه نجف تمامیِ بود و نبود ماست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
به مناسبت سالروز ساقی بدر شدی، شرح مقامت کردند اهل توحید چنین نقل کرامت کردند در شب هفدهم ماه عزیز رمضان سه هزار و سه مَلک مدح و سلامت کردند @hosenih قبل پیدایش افلاک، بزرگان مَلک دل خود را همه دربست به نامت کردند برتر از عرش شد آن چاه که در آن رفتی ساقیان دو جهان سجده به جامت کردند صبح فردا شد و آن ها که مقابل بودند با رجزخوانی ات، احساس ندامت کردند تیغت آنقدر از آن بی صفتان کشته گرفت شرح برپایی تصویر قیامت کردند آن کسانی که به اعجاز تو مؤمن نشدند خودشان را همه ی عمر ملامت کردند ** غیرت الله نبودی که ببینی در طف چه ستم ها که به اولاد کرامت کردند @hosenih یک نفر داد زد از عمد در اطراف حسین لشگری حمله سوی اهل و خیامت کردند به حسینت به خدا هیچ کسی آب نداد پشت بر آن همه ایثار و مرامت کردند شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 امير المومنين مولا علي جان -- شدي عازم براي ديدن ياس خزان مي گردد از داغ تو احساس دلم لرزيد و وقتي پيش چشمم سخن آهسته مي گفتي به عباس بيا عباس من دستت ببوسم بيا تا چشم مستت را ببوسم عزيز جان من نور دو عينم پس از من جان تو جان حسينم -- رسيده جان به لب زين زخم کاري به پايان آمده چشم انتظاري روم با فرق تا ابرو شکسته به سوي همسر پهلو شکسته خدا حافظ حسن اي نور ديده عزيز فاطمه اي غم رسيده پس از من مي کشي محنت فراوان پس از من جان تو جان يتيمان -- خدا حافظ حسينه کربلايي که ديگر آمده وقت جدايي سرت بر نيزه ها مي بينم امشب تنت را له ببينم زير مرکب الا اي زينب غم پرور من حلالم کن هميشه ياور من غريبي موج دارد در نگاهت سفر رفتي خدا پشت و پناهت اسيري مي روي در چنگ اغيار به دست بسته بين کوچه بازار امیرالمومنین (ع) نوحه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 دور کرد از من ترا وعده وعید یار بد بد ضررکردم که دل دادم به یک دلدار بد درد دارم می‌کشم اما به سختی آمدم زود درمان میشود در این مطب بیمار بد فکر من هرجا بخواهی رفته الا پیش تو "ان بعض الظن اثم" ، ای وای از افکار بد تو که هستی آنکه با این بنده بد، خوب بود من که هستم آنکه دارد با خدا رفتار بد یخ فروشی ورشکسته آمده معطل نکن هستی من را بخر، آوردم اینجا بار بد بیشتر داری هوایم را خودت وقت گناه زود می بخشی مرا حتی به استغفار بد میکنی تبدیل احسن سیئاتم را چرا؟ من ندارم پیش تو چیزی بجز آمار بد اعتبار نوکری دادی به من پیش حسین آبروی صاحبم را برده ام با کار بد من گره هایم به دست دخترش وامیشود آنکه مانده بر سر و رویش فقط آثار بد مناجات با خدا مناجات 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 به هر جایی که ذکر و خیر مولای کریمی هست یقینا روی بامش رد بال یاکریمی هست چه شبهای دل انگیزی دوباره جمع مان جمع است خدا را شکر بر لب یا علی و یا عظیمی هست شبانگاه از میان کهنه کاران سر در اوردم دلم مرهون لطف این گدایان قدیمی هست بیا ای شاعر عاشق بخوان که عشق سوزان است بگو که شور بسم الله رحمن الرحیمی هست علی دارم چه غم دارم چه غم دارم علی دارم مرا در شهر گمراهان صراط المستقیمی هست دلی که خالی از حب امیرالمومنین گردد یقین دارم اقامتگاه شیطان رجیمی هست شب قدر است و اما من ندارم ابرویی تا ... همه چشم و امید من به دستان رحیمی هست امین الله خواندن زیر ایوان احتیاجی نیست برای مستی من از نجف طرفه نسیمی هست حسابی وا نمی کردم به روی نار و جنت من اگر که مرتضی...اما ; بنازم که قسیمی هست به فردای قیامت که حساب من جدا باشد علی گویان عالم را در ان محشر چه بیمی هست پس از عمری غزل گفتن در این دفتر نمی بینم همین سوز و گدازی که در اشعار قدیمی هست (این سخن ورد زبان ها افتاد /دیدی اخر علی از پا افتاد ) برای مرثیه امشب تمام جنس من جور است گریز روضه ام از کاسه ی شیر یتیمی هست بماند...میرسد روزی که در راه همین کوفه به دور محمل زینب دو تا فرق دو نیمی هست شاعر : علیرضا خاکساری امیرالمومنین (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 علی یا علی شمس تابنده علی یا علی عدل پاینده علی یا علی شیر جنگنده شده معنا با او این کلمات علی یا علی ته معرفت علی یا علی باعث عزت علی یا علی بر جهان حجت جون گرفته از او این عبارات اگه حیدر نبود هم کف زهرا نبود توی خلقت کسی وصیِّ خدا نبود اگه حیدر نبود دنیا و عقبا نبود کسی لایق اسم خلیفه الله نبود مهر و مهتاب علیِ اباالارباب علیِ قسیم نار و جنت روز حساب علیِ مرد عمل علیِ ضرب المثل علیِ استاد فنون رزم جنگ و جدل علیِ بند دوم علی یا علی سیر و صعوده علی یا علی کشف و شهوده علی یا علی بود و نبوده شده معنا با او این کلمات علی یا علی مرد روزگار علی یا علی شیر کار وزار علی یا علی حکم استوار جون گرفته از او این عبارات اگه حیدر نبود نبیِّ خاتم نبود بخشش گناه حوا و آدم نبود اگه حیدر نبود عشق مسلّم نبود برای شیعیان دم و بازدم نبود متعالی علیِ می باقی علیِ همه مدهوش و مست حضرت ساقی علی عدالت علیِ با شهامت علیِ در علم و عمل حد نهایت علیِ بند سوم علی یا علی حج و زکات علی یا علی راه نجات علی یا علی حی و ممات شده معنا با او این کلمات علی یا علی آب حیات علی یا علی بر دین ثبات علی یا علی صوم و صلات جون گرفته با او این عبارات اگه حیدر نبود نامی ز اسلام نبود سایه ی عدل بر ایمان مستدام نبود اگه حیدر نبود فقه و کلام نبود نه شروع و نه میانه و نه فرجام نبود بادپیما علیِ چون مسیحا علیِ اونکه میکنه دشمن و قطع اعضا علیِ فیض ایّام علیِ حق مدام علی من سائل و غلام اونکه امام علیِ به قلم خادم العباس: حسن چوپانی امیرالمومنین (ع) شور 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar