هرشب دل شکسته ی ما در هوای توست
در اعتکاف خیمه ی سبز عزای توست
من هرچه دارم از سر این سفره برده ام
آقا تمام بود و نبودم برای توست
از کودکی برای شما گریه می کنم
اصلاً زِ کودکی دل من مبتلای توست
حاتم به سائلی درَت فخر می کند
دست تمام عالم و آدم گدای توست
شش گوشه ی شما شده دارالقرار عشق
هرجا که می روم دل من زیر پای توست
آقا تو را به جان علی اکبرت قسم !
عمری تمام آرزویم کربلای توست
حالا بیا و درد دلم را دوا بده
إذن طواف مرقد شش گوشه را بده
#مناجات
AUD-20220410-WA0003.mp3
4.72M
🌴شب زیارتی امام حسین(ع)
🍃اوزاخدان بیر سلامیم وار
🍃پریشان و گرفتارم
🎤 #علیرضا_اسفندیاری
⏯ #استودیویی #ترکی
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🌷 #شب_جمعه
هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
زبان حال امام حسین با پدر علیهماالسلام کنار بستر
گریز به روضه ی حضرت علی اکبر علیه السلام
#پدر_یتیمان
السلام علیک یا شهید محراب
یا امیرالمؤمنین علیه السلام
ای تو تمام رحمت یزدان نفس بکش
بابای مهربان یتیمان نفس بکش
از زندگی به جز غم و غربت ندیده ای
ای تو ستم کشیده ی دوران نفس بکش
بنگر که روی سینه ی تو گریه می کنم
آرامش دو دیده ی گریان نفس بکش
با بودن تو غم به دل من حرام بود
دنیا بدون توست چو زندان نفس بکش
مادر که رفت دلخوشی ام بود مِهر تو
بر دلخوشیّ من نده پایان نفس بکش
سی سال بوده ای تو عزادار مادرم
شد رفتنت برای تو سامان نفس بکش
زخمی که وا شده به دلت وقت غسل او
با تیغ دشمنت شده درمان نفس بکش
گفتی ز کربلا و جسارت به اکبرم
از خواهشم به او که علی جان نفس بکش
صورت به صورتش بگذارم بگویمش
ای جان من شدی زچه بی جان نفس بکش
داغت تمام موی پدر را سپید کرد
ای تو قرار قلب پریشان نفس بکش
اکبر به خاطر دل عمّه بلند شو
بنگر که عمّه آمده میدان نفس کش
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
شد شب قدر و نجف، شهر علی
پر شده از عاشقان جان به کف
بر لب جامانده ها شد زمزمه :
جای ما خالیست در صحن نجف
فرشی از بال ملائک پهن شد
زیر پای زائرین مرتضی
خوش به حال زائرش که می شود
از حساب عرصه ی محشر رها
هرکسی که آمده با اشتیاق
در حریمش بی نیاز از جنت است
گوشه ی ایوان طلای مرتضی
جنت اصلی اهل هیئت است
شد دوباره حضرت صاحب زمان
زائر صحن و سرای مرتضی
آمده تا که بگیرد در نجف
مجلس ماتم برای مرتضی
می چکد اشک غریب فاطمه
با مرور داغ های مرتضی
او شبیه جدّ مظلومش علی
دیده از دنیا فقط ظلم و جفا
کاش بین روضه های جدّ او
مونس و هم ناله اش بودیم ما
او بخواند از زبان عمه اش
حضرت زینب دوباره روضه را
عمّه ی مظلومه اش فرموده است
با دل بشکسته از داغ پدر
از زمانی که شده بابای او
در میان بستر خود محتضر
خواست از بابای خود که بهر من
کن حدیث امّ ایمن را مرور
گفت حیدر در جوابش دخترم
باش در وقت مصیبتها صبور
وای از عصر دهم در کربلا
زینبم بر تو جسارت می شود
می شوی آواره و بی تکیه گاه
عایدت بند اسارت می شود
می شوی ناموس حیدر،زینبم
همسفر با قاتلین بی حیا
با دلی بشکسته از داغ حسین
می روی تا کوفه وشام بلا
سایه ی روی سرت در راه شام
روی نی رأس بریده می شود
قامت رعنای تو در کوچه ها
زیر بار غم خمیده می شود
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
#مناجات
#ماه_مبارک_رمضان
#چارپاره
من این شبا مهمونتم آقا
راهم دادی بازم تو این خونه
باید خودت فکری کنی واسم
حال دلم خیلی پریشونه
بار گناهم گرچه سنگینه
برگشتم امشب با پشیمونی
آی مهربون جان علی اکبر
از نوکرت رو برنگردونی
هر وقت گناه کردم خودم دیدم
حال بکاء و گریه هام میره
خیلی خجالت می کشم وقتی
تو روضه ها گریه ام نمی گیره
روزی دو وعده روضه می گیرم
هم صبح و هم هنگام افطارم
وقتی که ظرف آب می بینم
یاد لب خشک علمدارم
دست منو خیلی گرفتی و
خیلی بهت نوکر بدهکاره
آقا بیا امشب کنار ما
با تو ابوحمزه صفا داره
بازم شب هشتم دلم بدجور
خورده گره با روضه ی اکبر
امشب می خوام با هم بخونیم از
اون روضه ای که دوست داره مادر
جونم فدای اون جوونی که
شد اربا اربا پیکر پاکش
لشکر می خندید و پدر گریون
افتاد کنار جسم صد چاکش
جونم فدای اون غریبی که
داغ جوونش قدشو تا کرد
تا که صداشو بشنوه، آقا
راه گلوی اکبرو وا کرد
اینقدر این تن ارباً اربا بود
توی تموم دشت میدیدش
آقای ما تنها با چه حالی
تیکه به تیکه رو عبا چیدش
#وحید_محمدی
هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
#امام_زمان_عج
#مناجات
#شب_قدر
#غزل
سفره دار خدا امام زمان
دگر امشب بيا امام زمان
شب قدر است هر كجا هستي
التماسِ دعا امام زمان
منكه امشب به يادِ تو هستم
ياد كن پس مرا امام زمان
دست بر دامنت اگر نرنم
بروم پس كجا؟ امام زمان
آمدم آشتي دهي من را
باخودت، با خدا امام زمان
كاش قرآن به سر بگيرم من
يك شبِ قدر با امام زمان
جاي دوري نمي رود كه كني
گوشه چشمي به ما امام زمان
خوب شد در شبِ عزاي علي
با تو هم هم صدا امام زمان
شبِ تقديرِ من بيا بنويس
يك سفر كربلا امام زمان
#علی_صالحی
هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
#شب_قدر
#مسدس_ترکیب
شب قدر است و دل سرمست دلدار
شب قدر است و دل مشتاق دیدار
شب قدر است و دل مست رُخ یار
شب قدر است و دل مجنون و بیمار
شب قدر است و دل بی تاب و بیدار
شب قدر است و دل آشفته و زار
شب قدری که یار ما حزین است
دلش دلتنگ هجران و غمین است
۸
شب قدر است و دل محبوب خواهد
نگاری دلکش و مطلوب خواهد
سرشک و دیده ی مرطوب خواهد
دل ما دلبری بس خوب خواهد
جهانی فارق از آشوب خواهد
دلی بر یار خود مجذوب خواهد
هر آن کس جذب دلبر شد بیاید
دلی که مست حیدر شد بیاید
شب قدر است و دل ها بی قرار است
کجا مولای ما شب زنده دار است
به هر جا هیت عالم را مدار است
مدینه اشک ریزان بر مزار است
و یا در سامرا ابر بهار است
گمانم کربلا دلخون یار است
نجف یا مشهد و یا کاظمین است
ولی نه ، زائر قبر حسین است
شب قدر است و دل ها شد حسینی
پیمبر گفته او را " نورُ عَینی "
به یادش دارم اشک و شور و شینی
کنم یاد از شهیدان و خمینی
مرا مانده کنون بد دوش دِیْنی
الا ای که قرار عالمینی
مرا همچون شهیدان با صفا کن
دلم را راهی کرب و بلا کن
شب قدر است و دلبر بی نشان است
دلم آشفته ی صاحب زمان است
یقیناً یارم امشب روضه خوان است
به یاد لاله ها اشکش روان است
غم کرببلا بس بی امان است
خودش گفته دو چشمش خون فشان است
شب قدر است و بارانی است حالش
گمانم رنگ مشکین است شالش
شب قدر است و کار یار آه است
دل ما از گنه تار و سیاه است
غمینْ صاحب زمان تا به پگاه است
شب کرببلا دلْ تنگ ماه است
اسیر ناله هایی گاه گاه است
گمانم فاطمه در قتلگاه است
شب قدر است و جان ها مست و شیداست
که زهرا لیلة القدر دل ماست
#محمد_مبشری
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
#مناجات
#شب_قدر
#مسمط_مثلث
زار و دامن آلوده، آمدم به مهمانی
حاصل همه عمرم، گشته این پشیمانی
گرچه من گنهکارم، گشته ای خریدارم
یا کریم و یا الله ، یا کریم و یا الله
سر به زیر و شرمنده، دل به لطف تو بستم
توبه نامه ای باطل، مانده بر روی دستم
معصیت شده کارم، از تو هم طلبکارم
یا کریم و یا الله ، یا کریم و یا الله
مورد پسند تو ، زندگی نکردم من
یک سحر به عشق تو ، بندگی نکردم من
مانده بر زمین بارم، دلخوشم تو را دارم
یا کریم و یا الله ، یا کریم و یا الله
با کمال بی شرمی، قلب یارم آزوردم
نزد حضرت صاحب، آبروی خود بردم
سرچگونه بردارم، کرده معصیت خوارم
یا کریم و یا الله ، یا کریم و یا الله
با محبّت زهرا، تا نجف کشیدم پر
ذکر هرشب قدرم، یا علی مدد حيدر
بر علی گرفتارم، حبّ مرتضی دارم
یا کریم و یا الله ، یا کریم و یا الله
زیر لب علی امشب، نام فاطمه دارد
یاد مهربان یارش، آه و زمزمه دارد
شد زمان دیدارم، من قتیل مسمارم
فاطمه کجایی تو ، مردم از جدایی تو
با حسین حسین امشب، حاجتم روا باشد
چون که افضل الاعمال، طوف کربلا باشد
شد حسین خریدارم، میل کربلا دارم
اى حسين مظلومم ، اى حسين مظلومم
با نگاه اربابم، همچنان زهیرم کن
با تنی به خون غلتان، عاقبت به خیرم کن
شد حسین مدد کارم، شاه با وفا دارم
ای حسین مظلومم ، ای حسین مظلومم
روی نی نسیم آمد، گیسویش تکانی خورد
بس که دلبری می کرد، صبر خواهرش را برد
گفت حسین گرفتارم، در میان اغيارم
اى حسين مظلومم ، اى حسين مظلومم
#قاسم_نعمتی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
#بستر_حضرت_امیرالمومنین_علی_علیهالسلام
#شب_بیستویکم
#دوبیتی
روضهی دوم
چرا امشب به بستر جان نداری
ندارم هیچ باور... جان نداری
سَرَت برشانهات میاُفتد ای وای
بمیرم مثلِ مادر جان نداری
بخوان روضه که خون شد حاصلِ تو
که خون میجوشد از درد و دلِ تو
شبیه قاتلانِ مادرم باز
به من خندید بابا قاتلِ تو
بخوان روضه عصایش را شکستند
غرورِ مجتبایش را شکستند
بخوان ای سر شکسته نیم روزی
زدند و هفت جایش را شکستند
دو دستش رویِ سینه با ادب رفت
تو گفتی فاطمه با تاب و تب رفت
همینکه نامِ زهرا را شنید او
سرش پایین به سمت در عقب رفت
به او گفتی امانِ زینبم باش
بمان عباس جانِ زینبم باش
اگر حتی به رویِ نیزه رفتی
به نیزه سایبانِ زینبم باش
کنارش باش کمتر غم ببیند
که با تو دردها را کم ببیند
سپردم بر تو؛ حتی سایهاش را
مبادا چشمِ نامحرم ببیند
دلم قرص است غم همسایهاش نیست
که عباسِ مرا همپایهاش نیست
مرا او سایبان میگردد اما
سرِ کج روی نیزه سایهاش نیست
مرا گفتی به شهپر میسپاری
به دستِ شش برادر میسپاری
ولی دست چه کس در شام و کوفه
مرا با چند دختر میسپاری
#حسن_لطفی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
#بستر_حضرت_امیرالمؤمنین_علی_علیه_السلام
#شب_بیست_و_یکم
#چارپاره
امشب این خانه باز پُر شده از
گریه و سوز و آه دلشوره
حال اُمالبنین تماشایی است
گاه اشک است و گاه دلشوره
مادری بود سر به زیر و علی
که تَرَک خورده بود احساسش
همه بودند دور بسترش اما
دَمِ در ایستاده عباسش
تا بُریده نَفَس نَفَس میزد
گریه در بینِ خانه میاُفتاد
مردِ خیبر مقابلِ زینب
هِی سَرش رویِ شانه میاُفتاد
گفت آقا شب وصال است و
دلخوشم با صدایِ زهرایم
همه از دورِ بسترم بروند
همه جز بچههای زهرایم
***
سر به زیر رشید این خانه
سمت در داشت جان به لب میرفت
دست بر سینه داشت آهسته
رو به بابا عقب عقب میرفت
ناگهان گفت جانِ بابا باش
پیشِ من پیشِ خواهرانِ حسین
ای تمامِ وصیتم عباس
جانِ تو جانِ دخترانِ حسین
همه را تا سپرد بر عباس
گفت راحت خیالت ای مادر
در جوابش به گریه اُمِبنین
گفت شیرم حلالت ای مادر
علقمه دید خم شده بر مَشک
آنقدر تیر خورد تا اُفتاد
همه در پشتِ نخلها بودند
همه گفتند مرتضی اُفتاد
#حسن_لطفی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
#شهادت_حضرت_امیرالمؤمنین_علی_ع
#شب_بیست_و_یکم
#غزل
باز هم خانه و یک بستر خون آلوده
زنده شد خاطره مادر خون آلوده
شیر مرد اُحد افتاده کجایی زهرا
تا ببندی سر این حیدر خون آلوده
این سروصورت خونین شده هم ارثی شد
بعد از آن کوچه و نیلوفر خون آلوده
ریشۀ هرچه بلا آن در و دیوار شده
سینۀ مادر و میخ در خون آلوده
مثل پهلو سر پاشیده زهم خوب نشد
چه کند زینب و این پیکر خون آلوده
دور زینب همه هستند همه مَحرم ها
وای از کرببلا و پر خون آلوده
با لبانی که ترک خورده به گودال آمد
بوسه زد با قد خم حنجر خون آلوده
درسرازیری تل روبروی شمر رسید
چشمش افتاد به موی سرخون آلوده
خوب شد خورد به تاریکی شب غارت ها
جمع شد قافله ای دختر خون آلوده
می فروشند در این کوفه سر بازارش
گوشوار و سپر و معجر خون آلوده
#قاسم_نعمتی
هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#فضائل
نقل شده که روزی امیر مؤمنان علی سلام اللّه علیه بر بالای منبر مسجد بصره فرمود: «از من بپرسید قبل از آن که مرا از دست بدهید.» مردی از میان جمعیّت برخاست و گفت: «ای امیر مؤمنان! جبرئیل هماکنون کجاست؟» حضرت علی سلام اللّه علیه نگاهی به سوی آسمان نمود، آنگاه به سمت چپ و راست نگاه کرد و فرمود: «تو جبرئیل هستی.» در این هنگام، آن شخص به پرواز درآمد و سقف مسجد را شکافت و رفت. مردم فریاد "الله اکبر" سرداده و گفتند: «ای امیرمؤمنان! از کجا فهمیدی که او جبرئیل است؟» امیرمؤمنان علی سلام اللّه علیه فرمود: «وقتی به آسمان نگاه کردم، تمام طبقه های آسمان را تا عرش دیدم، ولی او را نیافتم، آنگاه به تمام اطراف زمین نگریستم و او را ندیدم، پس فهمیدم که او جبرئیل است.»
📚انوارالنعمانیه 1/32
📚القطره ج٢ص٣۶١
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#امیرالمومنین_علی
از نگاه پسرت سمتِ سرت ریخت دلم
دست تو سرد شد و چشم ترت ریخت دلم
از سخنهای طبیبی که تو را کرد جواب
از نگاه همه در دور و برت ریخت دلم
مادرم فاطمه را در نظرت می بینم
ریخت از فرق تو خونِ جگرت ریخت دلم
دست عباس سپردی همۀ ما را بعد
از نگاه تو به دست قمرت ریخت دلم
نفس من به نفسهای تو بند است پدر
از نفسهای کم و مختصرت ریخت دلم
سمتِ کوچه نظرم جلب شد و آنجا ، با
دیدنِ جمعیتِ پشت درت ریخت دلم
رخ مهتابیِ تو روز مرا چون شب کرد
خون فرق سر تو خون به دل زینب کرد
این غم آنست که یک روزه مرا پیر کند
کیست تا حال منِ غمزده تفسیر کند
بس که این زخم عمیق است و ز تو خون رفته
شیر هم سخت ، بعید است که تأثیر کند
کاش می مُردم و این گونه نمی دیدم که
رنگ رخسار تو هر ثانیه تغییر کند
پشت در گفت یتیمی که مگر سابقه داشت
بی غذا باشم و خرمای علی دیر کند
رحمت حق به دو چشمی که به قصد قربت
گریه بر غربت این زخمیِ شمشیر کند
کاش پیک اجل این بار کند صرف نظر
لااقل کاش کمی هم شده تأخیر کند
کاش فکری تو به حال دل و آهم بکنی
چشم خود باز کنی باز نگاهم بکنی
ظاهراً زخم ، عمیق است و شفا نیست که نیست
سرِ مُنشق شده را هیچ دوا نیست که نیست
می روی بعدِ تو شاید که بفهمد کوفه
هیچ کس مرد تر از شیر خدا نیست که نیست
کیسۀ نان و رطب هم به تو می ریزد اشک
که گرسنه است یتیمیّ و غذا نیست که نیست
کوفه نشناخت تو را بعدِ نبودِ تو چه سود
پشت در جمع شده مَردُم و جا نیست که نیست
داغ تو داغ بزرگیست که تا آخر عمر
مرهمی بر جگر خستۀ ما نیست که نیست
با اشاره به من و تشنه لبت فهماندی
هیچ داغی چو غم کرببلا نیست که نیست
چشم تو ماتِ ابالفضل شد و ماتِ حسین
روضه خواندی دمِ رفتن به مصیباتِ حسین
وای اگر کرببلا ختم به گودال شود
سیلی شمر و سنان قسمت اطفال شود
وای اگر کار به غارت بکشد وای اگر
باز از پای زنان زینت و خلخال شود
وای اگر سید و سالار شهیدان روی خاک
آنقَدَر خون زتنش رفته و بی حال شود
وای اگر پیکر بی جان تمام شهدا
زیر پا داخل گودال لگد مال شود
وای اگر باز شود پای عدو سمت حرم
یک دقیقه ز غمش بیشتر از سال شود
وای اگر نیزه و شمشیر خورَد از چپ و راست
تا پرستوی حرم بی پر و بی بال شود
وای اگر اینکه جدا از بدنش سر گردد
با نوک چکمۀ ملعون بدنش بر گردد
مهدی مقیمی
@rozeh_1
#امیرالمومنین_علی
مرغ شب، عاشق دعای من است
چاه مشتاق ناله های من است
دامن بی گناه نخلستان
خجل از اشک بی صدای من است
دفتر خاطرات غربت من
فرقِ از یکدگر جدای من است
من طبیب و دوا نمی خواهم
دیدن فاطمه دوای من است
لب فرو بستم و نفس به نفس
فاطمه فاطمه نوای من است
شیر را بهر قاتلم ببرید
گر چه این آخرین غذای من است
هر که خوبی کند جزا گیرد
صورت غرق خون جزای من است
من غریبم ولی خدا داند
هر دلی محفل عزای من است
اشک من قصۀ غریبی من
مرگ من حاصل دعای من است
گه گهی کز خرابه می گذرید
پیری آنجاست آشنای من است
احترامش کنید کان بیمار
همدم و یار با وفای من است
(میثم) از ماتمم نوا سر کن
عالم از گریه نینوای من است
استاد حاج غلامرضا سازگار
@rozeh_1
#امیرالمومنین_علی
دلت هوای اجل کرده نیمه جانی تو
در انتظار و هوایی آسمانی تو
بیا بگیر ز اسم خودت مدد ، برخیز
هنوز هم که هنوز است ، پهلوانی تو
امان ازین همه غربت به تازگی مَردم
شده است باورشان که نمازخوانی تو
چه قدر دل نگرانی برای قاتل خود
فدای این همه لطفت ، چه مهربانی تو
گرفته صبر مرا ، رنگ چهرۀ زردت
بهار من چه شده زخمیِ خزانی تو
دوباره فاطمه یا فاطمه است روی لبت
به یاد محسن و مادر چه بی امانی تو
سر شکسته نکرده است رو به قبله تو را
شهید روضه زهرای قد کمانی تو
شبیه مادرمان فاطمه دم رفتن
برای پیکر صد پاره روضه خوانی تو
امان از آن سر بر نیزه ، وای از گودال
امان ز کوفه و زینب ، اگر نمانی تو
محمدحسین رحیمیان
@rozeh_1
#امیرالمومنین_علی
شکسته بالی و با دخترت سخن گفتی
کمی ز غربت خود را برای من گفتی
چقدر طعنه شنیدی چقدر دم نزدی
چقدر حرف خدا را به مرد و زن گفتی
چقدر حرف دلت را به چاه میبردی
چقدر درد و دلت را به خویشتن گفتی
دم غروب سلامی به همسرت دادی
گمان کنم که به زهرا ز آمدن گفتی
دلت گرفت پدر یاد مادر افتادی
ز شعله های در و از لگد زدن گفتی
یتیم ها که برای تو شیر آوردند
ز بی وفایی این کوفیان به من گفتی
تو از شلوغی و ترس از ربودن اطفال
ز سنگ خوردن و سختی رد شدن گفتی
برايم از غم بزم حراميان اي واي
برايم از غم معجر نداشتن كفتي
سحر به رسم سفارش کنار عباست
فقط حسین حسین و حسن حسن گفتی
نوشت بر کفنت جوشنی حسین غریب
تو از وصیت زهرا و پیرهن گفتی
ز کشتن نوه هایت ز کشتن پسرت
ز قتلگاه و بدن های بی کفن گفتی
محمدجواد پرچمی
@rozeh_1
#امیرالمومنین_علی
چشم های به رنگ خون ات را
بر پرستار خود کمی وا کن
دلِ من شور می زند بابا
گریه های مرا تماشا کن
گر چه بستم شکاف زخمت را
خونِ تازه دوباره می ریزد
گر چه بر معجرم گره زده ام
لخته خون، پاره پاره می ریزد
بعد لبخند قاتلت بر من
تو چرا خنده می کنی بابا
شب بی مادریِ ما را باز
این چنین زنده می کنی بابا
واژه هایی که خاطرات من است
باز تکرار می کنی هر بار
کوچه ی تنگ، خنده و هیزم
میخ در، دود، آتش و دیوار
مُردم از روضه خوانی ات امشب
سوختم پایِ هر وصیت تو
سرِ شب از شکاف در دیدم
حال عباس را ز نیت تو
دست او را گرفتی و گفتی
رو سپیدم کن ای رشید علی
پیش زهرا کن آبرو داری
آبرویم بخر، امید علی
جان تو، جان خواهرت زینب
ای علمدار کاروان حسین
حیدر بی مثال عاشورا
جان تو، جان دخترانِ حسین
نکند کودکی شود تشنه
نکند دختری زمین بخورد
نشود با تو خیمه ای بی تاب
نکند مادری زمین بخورد
دست هایت اگر زمین افتاد
نام زهرا به لب ببر، جان گیر
بدنت را سپر کن و بشتاب
خم شو و مشک را به دندان گیر
تشنه لب مشک آب را به لبِ
کودک بی زبان بگیر عباس
تیر وقتی به چشم هایت خورد
مدد از زانوان بگیر عباس
دست وقتی که نیست با صورت
از سرِ زین به خاک می افتی
غرق در تیر، ای کمان ابرو
به زمین چاک چاک می افتی
مادری می رسد به بالینت
دست دارد به روی پهلویش
کاش چشمت نبیندش وقتی
جای یک دست مانده بر رویش
حسن لطفی
@rozeh_1
#امیرالمومنین_علی
تب گرفته تمام جسم مرا
همه جا را سیاه میبینم
کاش زهرا عیادتم بکند
او بیاید برای تسکینم
گرچه بستند باز میریزد
خون دل از شکاف زخم سرم..
زخم شمشیر قاتل من نیست
داغ ناموس مانده بر جگرم
سهم من از تمام این دنیا
غصه و حسرت و بداقبالیست..
دور بستر حسین هست و حسن
جای محسن کنارشان خالیست
من که مرد نبردها بودم
یک جراحت مرا ز پا انداخت
وای از فاطمه که حوریه بود
پنجه بر گونه هاش جا انداخت
بروقنبر میان هرکوچه
بگو از حال و روز غمبارم
کودکان یتیم کوفی را
با خبر کن که کارشان دارم
این حسین است ، چهره ی اورا
ای پسربچه ها نگاه کنید
سر رخت و لباس او نکند..
کشمکش بین قتلگاه کنید
سنگ از روی بام ها نزنید
هر زمان که اسیر آوردید
صدقه دست زینبم ندهید
کودکانی که شیر آوردید
آه و نفرین من به کوفه اگر
از سری معجری ربوده شود
وسط ازدحام جمعیت
نکند دختری ربوده شود
صاحبان تنور بعد از این
به سر آفتاب رحم کنید
اهل کوفه وصیتم این است
به عروسم رباب رحم کنید
سیدپوریا هاشمی
@rozeh_1
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#امیرالمومنین_ع_بستر_شهادت
جاده ی وصل علی و فاطمه هموار بود
لحظه ی پرواز روح حیدر کرّار بود
رنگ خون شد دستمال زرد بر پیشانی اش
یعنی این که جوشش زخم سرش بسیار بود
@hosenih
گوشه ی خانه به سر قرآن گرفته زینبش
بر لبش امّن یجیب و ذکر استغفار بود
چند باری از سر شب تا سحر از حال رفت
گوییا آماده ی رفتن به سوی یار بود
بعد زهرا روز خوش هرگز ندیده مرتضی
در گلویش استخوان و بین چشمش خار بود!
یک نگاهش بر حسین و زینب و عبّاس بود
یک نگاه دیگرش هم بر در و دیوار بود
غصّه ی خانه نشینی و غم سی ساله اش
پیش چشمش می گذشت و غرق این افکار بود
ماجرای کوچه و روی کبود فاطمه
مثل یک دیوار خانه بر سرش آوار بود
@hosenih
آن چه که شیر خدا را بر زمین انداخته
ضربه ی تیغ عدو نه... تیزی مسمار بود
... آمد استقبال او با شاخه ی گل، همسرش
روی دستش غنچه ی شش ماهه ی خون بار بود
شاعر: #محمد_فردوسی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#امیرالمومنین_ع_شهادت
اگرچه زخم سرش را تمام مي ديدند
ولي ز زخم عميق دلش نپرسيدند
كسي نخواست بپرسد چرا سرش بشكافت
اگرچه مردم بي درد كوفه مي ديدند
@hosenih
شبي نخفت علي از غم جهالت خلق
ولي تمامي آنان ز جهل خوابيدند
بهار عمر علي شد خزان و گل نشدند
دوباره در ره او خار فتنه پاشيدند
نرفت رنگ سياهي بُرون از آن دل ها
زداغ سُرخ علي گر سياه پوشيدند
به غير اهل ولايت، هنوز هم آنان
اسير وسوسه و اهل شك و تريدند
عليست چون شب قدر خدا كه اين مردم
ز قدر و منزلتش نكته اي نفهميدند
علي حقيقت عدل است و تا ابد زنده است
ولی تمامی آنان زجهل خوابیدند
خداگواست كه در كربلا همين مردم
گُلان باغ علي را به نيزه ها چيدند
@hosenih
چه روزگار غريبي بُود كه بعد از او
به اشك زينب او اهل كوفه خنديدند
دلم گرفته «وفایی» بیاکه گریه کنیم
به احترام غمی که به شیعه بخشیدند
شاعر: #سيدهاشم_وفايی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#امیرالمومنین_ع_شب_شهادت
خانه ویران شده ام غُصه ی بابا سخت است
حرفِ دیگر بزن امشب غمِ فردا سخت است
دیدنِ رویِ تو و لخته یِ خونها سخت است
سوختم از نَفَسَت سوختن اما سخت است
باز هم روضه نخوان روضه یِ زهرا سخت است
@hosenih
شعله هایِ نَفَسِ شعله وَرَت جمع نشد
زهرِ این تیغ چه کرده جگرت جمع نشد
لکه خونهای رویِ بال و پَرَت جمع نشد
بسته ام روسری ام را به سَرَت جمع نشد
زخمِ پیشانیِ تو وقتِ تماشا سخت است
آه ای چشمِ به خون خسته تو بیدار بمان
حرفِ نا گفته بگو پیشِ پرستار بمان
پشتِ در بودم و گُفتی به علمدار بمان
گرچه بی دست ولی آب نگهدار بمان
از سرِ رو به زمین خوردن سقا سخت است
شبِ آخر شده ای کوکبِ اِقبال مَرو
روضه ی باز مخوان این همه از حال مَرو
سَرِ آن پیکر اُفتاده ی پامال مَرو
جانِ بابا جگرم سوخت به گودال مَرو
بینِ گودال مَیا دیدنم آنجا سخت است
کاش میشُد که بگویی بدنش را نکشید
پنجه ها از همه سو پیرهنش را نکشید
تیر در کتف فرو کرده تنش را نکشید
نیزه ها شرم کنید و دهنش را نکشید
پیشِ مادر زدنِ سنگ به لبها سخت است
@hosenih
منم و دیدنِ او لحظه ی اُفتادنِ او
منم و ضربه ی سرنیزه به روی تنِ او
وقت ضربه زدن و خم شدنِ دشمن او
منم و کُندی خنجر به رویِ گردنِ او
زدن ضربه به سینه ولی با پا سخت است
شاعر: #حسن_لطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#امیرالمومنین_ع_شهادت
مسجد و محراب شهر گشته به غم مبتلا
ماذنه دارد نوا قد قتل المرتضی
در دل هفت آسمان میشنوم این نوا
صوت حزینی که خواند قد قتل المرتضی
@hosenih
فاطمه ی قد کمان جان رسول خدا
میشنود نغمه ی قد قتل المرتضی
غربت وغم رخنه کرد برجگر مجتبی
زیرلب اهسته گفت قد قتل المرتضی
اشک زچشمش روان تشنه لب کربلا
حضرت ارباب گفت قد قتل المرتضی
زینب او نوحه خوان گشته به غم مبتلا
رخت یتیمی به تن قد قتل المرتضی
گشته به سوگ علی کون ومکان در عزا
زانکه خدا بانگ زد قدقتل المرتضی
محسن او منتظر بردر عرش خدا
مویه کنان ذکراو. قد قتل المرتضی
@hosenih
حضرت عباس را نزد خودش زد صدا
گفت شنو نغمه ی قد قتل المرتضی
گفت بگوش پسر وعده ی ما کربلا
جان تو وبچه ها قد قتل المرتضی
شاعر: #مرتضی_سالک
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e