eitaa logo
عزیزم حسین♥️
3.1هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
5.6هزار ویدیو
125 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجود ما عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوادهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ وقتی گناهِ شهر مرا از تو دور کرد باید برات کرب و بلا جفت و جور کرد صد بار عقل از سر من رفت، چون نسیم از سوی کربلای تو یک بار عبور کرد @hosenih چشمی نمانده است تماشا کنم تو را این دیده را فراق حریم تو کور کرد از لطف مادری‌است نمک‌گیرتان شدم با اشک روضه کامِ مرا هم که شور کرد گاهی ز کوفه گفت، گهی از مدینه گفت با قصه‌های روضه مرا با شعور کرد آباد باد خانه‌ی آن ذاکری که با یک یا حسین، قلب مرا غرق نور کرد دیدم میان هروله از من جوان‌تر است پیری که خاطرات حرم را مرور کرد واحد، زمینه، روضه و منبر به جای خود باید تمام مجلس‌تان را به شور کرد لطفی که کرده‌ای تو به من مادرم نکرد لطفی فرای آنچه سلیمان به مور کرد اصلا دخیل شاه خراسان شویم تا ... شاید جواز کرب و بلا را صدور کرد ان کنت باکیا لشیء فابک للحسین چند جمله مقتل است، به ذهنم خطور کرد من یک سوال دارم و آن هم چرا دگر باید که نعل تازه به پای ستور کرد @hosenih هر اسب چهار نعل و هر اسب هم دوبار هشتاد نعل تازه ز جسمت عبور کرد با اشک روضه، منتقمش را صدا بزن شاید به حرمت غم عظمی ظهور کرد ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ روضه ی سوختن کرب و بلا را دیده او وداع حرم و خون خدا را دیده قاتل و مقتل کلِّ شهدا را دیده عصر آن واقعه قحطی حیا را دیده هر چه ما روضه شنیدیم تمامش را دید آتش و سوختن اهل خیامش را دید @hosenih دیده پاهای مغیلان زده ی خواهر را درد شرمندگی از سوختن معجر را خنده ی شمر و سنان زجر به یکدیگر را ساربان و پدر و قصه ی انگشتر را کاش در کرب و بلا این همه نیرنگ نبود کاش انگشتر و انگشت بهم تنگ نبود روز تشییع پدر تیر سه پر پیرش کرد قبر کوچک،تن سقا،چقدر پیرش کرد روی نیزه شدن آن همه سر پیرش کرد خیزران و لب و دندان پدر پیرش کرد زیر زنجیر تمام بدنش زخمی بود تا چهل سال دلش مثل تنش زخمی بود @hosenih شام بر روح و تنش تیغه ی تکفیر کشید آتش از بام که افتاد سرش تیر کشید درد بسیار تر از خنجر و شمشیر کشید یکسر از قهقهه ی حرمله تحقیر کشید مرد تنهای اسیران شده باشی سخت است شاهدی بر صدقه نان شده باشی سخت است ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ تمام عمر خود، آزار دیدم جهان را بر سرم آوار دیدم عزیزان خدا را خوار دیدم میان مجلس اغیار دیدم چهل منزل که نه، عمری حزینم چهل سال است من چله نشینم شبانه روز، یاد اربعینم همیشه چشم خود، پُربار دیدم @hosenih کنارِ گریه دوشادوش ماندم فقط خیره شدم، خاموش ماندم گمانم ساعتی بیهوش ماندم همینکه آب، بالاجبار دیدم شده اشکم روان، با که بگویم غمِ هفت آسمان با که بگویم ازین داغ گران با که بگویم حرم را بر سرِ بازار دیدم الهی که زنی مضطر نماند میان کوچه، بی یاور نماند اگر هم ماند، بی معجر نماند خودم این درد را ناچار دیدم ازین غصه گریبان می دهم چاک میان خنده های قوم ناپاک عقیله عمه ام را بر روی خاک... به زیر کعب نی، بسیار دیدم نرفت از تن، نشانِ سلسله... نه نرفت از گوش، صوتِ هلهله... نه نرفت از خاطر من، حرمله... نه از آن ملعون غمی دشوار دیدم مداوا کرد چشم تار ما را تسلا داد قلب زار ما را خدا خیرش دهد، مختار ما را سر شمر و سنان بر دار دیدم رباب و گریه اش... ای داد، ای وای صدای گریه ی نوزاد، ای وای کشیدم از جگر فریاد ای وای... پرِ گهواره را هر بار دیدم نمی دانم، گمانم خواب بودم میان خیمه ها بی تاب بودم مریض اما پیِ ارباب بودم به حال زار، داغ یار دیدم @hosenih به روی سینه اش دیدم دویدند تنش را سمت گودالی کشیدند سرش با خنجر کندی بریدند خودم دیدم، اگرچه تار دیدم بمیرم عاقبت انگشترش را لباسِ دستباف مادرش را عبا، عمامه ی پیغمبرش را میان دکه ی تجار دیدم ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
|⇦•چه حیف شانه نداری که .. و توسل به سه سالۀ حضرت اباعبدالله حضرت رقیه سلام الله علیها به نفس حاج امیر کرمانشاهی •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ قسم به ساحت ذکر شریفِ او بابا به روی من شده این اشک آبرو بابا "عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد.." چه خوب شد که شدم با تو رو به رو بابا *بچه مخصوصاً دختر ، همه عشقش اینه وقتی باباش میاد تو خونه بره باباشُ بغل کنه .. بابا هم دستِ نوازش به سرش بکشه .. اونم دختری که چند وقته باباش رو ندیده ..* چه حیف شانه نداری که سر بر آن بنهم بگویم از غم خود ، شرحِ مو به مو بابا .. *دختر وقتی میره تو آغوش باباش ، سرشُ آروم رو شونه باباش میذاره .. بابا نبودی اذیتم می کردن ..* مرا ببخش که نشناختم تو را اول به چهرۀ تو نمانده ست رنگ و رو بابا خداش خیر دهد راهبِ مسیحی را که با گلاب تو را داده شست و شو بابا الهی خیر نبیند که خولیِ نامرد کشیده دست به رویِ تو بی وضو بابا نمانده وقتِ زیادی به رفتنم حالا شدم کنارِ سرت گرم گفت و گو بابا بیا و باز صدام بزن رقیۀ من تو هم بخواه زِمن که بگو بگو بابا.. چه خوش گذشت به من این سفر کنار عمو چه بد گذشت به من شامِ بی عمو،بابا.. لبِ ترک ترکت را ندیده می بوسم چه خوب شد که به چشمم نمانده سو بابا چقدر سخت لبت چوب خورده باباجان چقدر سخت بریده شده گلو بابا ..↫ ﴿بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه﴾ ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. •┄┅══༻○༺══┅┄• ✅ وب سایت↶ www.babolharam.net ↜سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ↜ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ↜تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ↜اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ شد اسیر غل و زنجیر تنِ بیمارش سوختم یکسره از غربت و حالِ زارش چقدر خواند دعا تا که پدر برگردد رفت دلتنگِ پدر! تازه نشد دیدارش @hosenih داشت عادت به اذانِ علي اکبر(ع) امّا... بی برادر شده بود و غم دل شد یارش تا در آغوش گرفتش کمی آرام شد و شد رقیه(س) رمقِ هر نفس ِ تبدارش او علی(ع) بود و همین داغ برایش بس بود اینکه عمّه(س) سرِ بازار رسیده کارش @hosenih لرزه افتاد به پایش! چه چراغان شده بود دورِ دروازۂ ساعات و در و دیوارش مانده هر ثانیه در خاطرِ ویرانۂ شام چشم ِ گریان شدۂ تا به سحر بیدارش! ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ روضه برپا بود هر جا آب بود روضه هایش ذکر بابا آب بود مقتل جانسوز آقا آب بود: تشنه لب بود آه اما آب بود روضه خوانش گاه ظرفی آب شد گاه گاهی روضه خوان قصاب شد @hosenih ماجرای آب آبش کرده بود غصه ی ارباب آبش کرده بود مادری بی تاب آبش کرده بود دختری بی خواب آبش کرده بود یا خودش بارید دائم یا رباب روضه می خواندند هر دم با رباب پیکری را بر زمین پامال دید شمر را در گودی گودال دید عمه را بالای تل بی حال دید لشکری را در پی خلخال دید هجمه ی شمشیرها یادش نرفت سنگ ها و تیرها یادش نرفت هم به تن رخت اسارت دیده بود خیمه را در وقت غارت دیده بود از سنان خیلی جسارت دیده بود از حرامی ها شرارت دیده بود آتش بی داد دنیا را گرفت شمر آمد راه زن ها را گرفت عمه را با دست بسته می زدند با همان نیزه شکسته می زدند بچه ها را دسته دسته می زدند می شدند آنقدر خسته... می زدند تازیانه جای طفلان خورده بود زین جهت خیلی به زینب برده بود با تنش زنجیرها درگیر بود در غل و زنجیر امّا شیر بود از نگاه حرمله دلگیر بود اوجوان بود آه امّا پیر بود ماجرای شام پشتش را شکست غصه های شام پشتش را شکست کوچه های شام پیرش کرده بود شهر و بار عام پیرش کرده بود سنگ روی بام پیرش کرده بود طعنه و دشنام پیرش کرده بود بی هوا عمامه اش آتش گرفت مثل زهرا جامه اش آتش گرفت درد و رنج و غصه ی بسیار دید از زبان شامیان آزار دید خواهرانش را سر بازار دید عمه را در معرض انظار دید بزم مِی بود و سر و طشتی طلا خیزران بود و عزیز مصطفی @hosenih نیزه بازی با سرش هم جای خود بوریا و پیکرش هم جای خود دست بی انگشترش هم جای خود ماجرای خواهرش هم جای خود خاک را همسایه ی افلاک کرد خواهرش را در خرابه خاک کرد ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ با تماشای آب می‌گرید یادِ طفلِ رباب، می‌گرید روزها گریه می‌کند، شب‌ها، دیده اش جای خواب، می‌گرید @hosenih هرکه پرسید، هرچه از این مرد، در ازای جواب، می‌گرید با دلی غم گرفته و قلبی، از مصیبت کباب، می‌گرید ظهرِ روزِ دهم، چه دیده مگر که چنین بی‌حساب، می‌گرید؟ وارثِ کربلا، چرا این‌قدر، شده خانه خراب، می‌گرید؟ سرِ بازار، روی دستِ اسیر، تا ببیند طناب، می‌گرید @hosenih یادِ آن صورتی که در صحرا، شده با خون، خضاب، می‌گرید "دَخَلَتْ زَيْنَبُ عَلَي ابنِ ‏زِياد" یادِ بزمِ شراب، می گرید ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
|⇦•پیر اگر گشتم به چشمم کربلا را.. و توسل به راوی دشتِ کربلا امام سجاد سلام الله علیه به نفس حاج حسین سازور •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ پیر اگر گشتم به چشمم کربلا را دیده ام بینِ خیمه ری ریزِ ماجرا را دیده ام آب اگر خوردم به کامم مثلِ زهری تلخ شد اصغرِ خشکیده کامِ بی نوا را دیده ام با تماشایِ جوانی گر قرارم میرود" تکه تکه اکبری بینِ عبا را دیده ام خیمه ها بعد از عمو دیگر نگهبانی نداشت دستِ عباسی که شد از تن جدا را دیده ام خیمه ها را پشت هم میگشت بیچاره رباب کربلا من هاجرِ سعی و صفا را دیده ام صالح ابن کعب بر پهلویِ بابا نیزه زد چون مدینه ضربه های بی امان را دیده ام با ته پا پیکرش را زیر و رو میکرد شمر بر لبانِ ماهِ عالم رد پا را دیده ام .. *کنیزِ رسید خدمت امام سجاد علیه السلام عرضه داشت یابن رسول الله چرا انقدر گریه میکنید؟.. آب براتون میارن ، غذا براتون میارن ، شش ماهه میبینید جوان میبینید گل میبینید ، ذبحِ گوسفند میبینید ... فرمود همه رو دیدم ..* خنجرِ کندی که قاتل داشت صبرم را ربود بینِ خون غلطیدنِ خونِ خدا را دیده ام میبرید ای کاش سر را ، ضربه ها لازم نبود من فقط اینجا بریدن از قفا را دیده ام هرکسی هرچه دلش میخواست از گودال برد اَخنَسُ و شمر و سنانِ بی حیا را دیده ام .. زینتِ دوشِ نبی رویِ زمین وقتی که خورد یورشِ اعدا به سمتِ خیمه ها را دیده ام تازه اینها جایِ خود ، بعد از غروبِ کربلا با اسیران کوفه و شامِ بلا را دیده ام *همۀ مصائب کربلا یه طرف ، دو سه روزِ دیگه این روضه ای که برا امام سجاد پیش اومده یه طرف ..* کاروان وقتی دم دروازۀ ساعات رفت سویِ زن ها، هیزهایِ ناروا را دیده ام قافله از کوچۀ تنگِ یهودی رد که شد سویِ عمه طعنه ها و ناسزا را دیده ام عرضم تمام از همه التماسِ دعا ، شهدامون ، امام راحل همه گذشتگان فیض ببرن .. امام باقر بدنِ بابا رو غسل داد ، کفن کرد ، بینِ قبرستان بقیع آورد .. خودش بدنِ مبارکُ داخلِ خانۀ قبر گذاشت .. اما لایوم کیومک یااباعبدالله .. یه وقتی هم خودِ امام سجاد اومد کربلا به قدرت امامت .. حضرت دید بنی اسد متحیرند .. این بدن هایِ بی سر رو چه کنند ؟.. صدا زد بنی اسد صبر کنید این بدنِ اکبر برادرمِ .. این بدن قاسمِ .. این بریرِ .. این حبیبِ .. یه وقت دیدن یه بدنی رو در آغوش گرفت لب ها رو گذاشت رو لب هایِ بریده ..هی صدا میزنه اَبتا .. حسین ... ↫ ﴿بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه﴾ ــــــــــــــــــ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. •┄┅══༻○༺══┅┄• ✅ وب سایت↶ www.babolharam.net ↜سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ↜ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ↜تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ↜اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
|⇦•به یادم مونده روزهایی.. و توسل به حضرت رقیه (س) شب سوم محرم 99 به نفس سید رضا نریمانی •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ به یادم مونده روزهایی که تو آغوش تو بودم به رویِ زانویِ عمه یا روی دوش تو بودم موهامو شونه می کردی بهم میگفتی دردونه نبینم تو خودت باشی،چراغ کوچیکِ خونه م همین می آمدی خونه،فقط می گشتی دنبالم برام یه چادر مشکی خریدی کردی خوشحالم می گفتی ای گل یاسم منو می بوسیدی آروم می دیدی تا که خوابیدم عباتو میکشیدی روم ولی حالا با دلتنگی،نشسته ام زیرِ نور ماه کجا رفتی بابایی جون؟ ببین قدم شده کوتاه ببین افتاده دندونم،رو لب هام ردی از خونه به جای روی زانوهات،نشسته ام کنج ویرونه نبودی دستامُ بستن، رو گونه م خیلی میسوزه یه هو سرگیجه می گیرم، چشام تارِ یه چند روزه دیگه می ترسم از اسبا، نمیخوابم دیگه راحت یه شب از ناقه افتادم، نه با پاهام که با صورت *بابا خواب بودم افتادم .. کسی که خواب باشه بیفته ، نمیتونه از خودش دفاع کنه..* برا تفریح و سرگرمی هُلم می داد با دعوا منو هی راه به راه میزد بیا زجرُ بزن بابا کف پام زده تاول، ببین دستام چقدر سرده ازش بس که لگد خوردم، ببین پهلوم ورم کرده شدم شرمندۀ عمه، واسم شد بهتر از مادر بذار واست بگم آروم، که پیشم آمدی با سر پایِ درد و دل دخترت بشین با لبای پاره میخونم برات لکنتم داره اذیّت میکنه روضه با اشاره می خونم برات اینطوری دست منو گره زدن دستای عمه رو بستن اینطوری سرتُ نمیتونم بغل کنم مچ دستمُ شکستن اینطوری وقتی توی تب میسوزم باباجون لرزه بر تنم می افته اینطوری با ته نیزه یه جور منو زدن سر رو گردنم می افته اینطوری روز و شب یه دست سنگینی بابا روی گونه هام درازِ اینطوری نمیشه که خوب ببینمت بابا با چشمی که نیمه بازه اینطوری چشای هرزۀ سنان و حرمله خیره شد به قامتِ من اینطوری یکی در میون نزد سیلی بهم ضربه زد به صورتِ من اینطوری تو کوچه پس کوچه های شهر شام چکمه رویِ بالم افتاد اینطوری یکی دید رمق نمونده تو پاهام بی ادب اومد هُلم داد اینطوری تا خجالتم بدن زنهای شام هی به من اشاره کردن اینطوری جلویِ چشمِ عمو میون راه پیرهَنم رو پاره کردن اینطوری کمرم شکسته از غصه بابا غم شده رو سرم آوار اینطوری میدونی که بدتر از اینا چی بود؟! با سر اومدی به دیدنم ولی هیچ کجا بابا نمیاد اینطوری گریۀ زیاد اَمونمُ برید نفسم بالا نمیاد اینطوری همه سنگ از رویِ پشت بوم زدن ناز دختر و خریدن اینطوری موهایی که عمه بافته بود برام شمر و حرمله کشیدن اینطوری کمرم شکسته از غصه بابا غم شده رو سرم آوار اینطوری می دونی که بدتر از اینا چیه هُل شدم میون بازار اینطوری نکنه رو به رومی خودتی یا عمو می نشناختمت هنوزم خودت بگو کدومی؟ صورت نصفه نیمه حال سرت وخیمه به همه گفتم این سر تموم زندگیمه .. خوش اومدی بابا خونۀ دخترت امشب مهمونم شد سرت امشب کنج خرابه .. منو ببخش بابا دخترت دیگه زیبا نیست وقتی که دیگه بابا نیست چطور بخوابه .. منو زدن، منو زدن دشمنت سرم ریخت منو زدن، منو زدن صورتم به هم ریخت تو رو زدن، تو رو زدن نیزه ها و خنجر تو رو زدن، تو رو زدن پیشِ چشم مادر خبر داری به کی پناه بردم؟ خبر داری که من کتک خوردم؟ بالای نی سرت رو که دیدم این جور برات بگم بابا ، مُردَم شنیدی بهم چیا گفتن باور نمیکنی کیا گفتن تو مسجد کوفه مسلمونا تو بازارم یهودیا گفتن .. بابا کجا بودی می ترسیدم میدونی چند شبه نخوابیدم باباجونم میدونی چند روزه اون روی ماهتُ نبوسیدم معلوم نبود به عمه هام میخورد یا نه! به اون تشت طلا میخورد چوبی رو که بالا می رفت دیدم اما نمی دیدم کجا میخورد اون ماجرا رو تازه فهمیدم تا این لبایِ زخمی رو دیدم حالا لب خشکِ منم سرخه از بس لب خونیتو بوسیدم *قربونت برم بابا .. میدیدم چوبش بالا میرفت، اما عمه جلو چشمامو گرفته بود نمی دیدم به کجا می خوره .. اما حالا که سرتو برام آوردن فهمیدم .. اجازه بدیدروضه م رو اینطور بگم ..تو این ایامی که عده ای این ویروس رو میگرفتن و از دنیا میرفتن کسی نبود بره اینا رو غسل بده ، کفن کنه .. میگفتن اینا مریضی دارن .. (فهمیدی چی میخوام بگم..؟) قربون اون سه ساله ای برم که زن غساله اومد غسلش بده اما یه مرتبه دیدن داره عقب عقب میره .. من این بدنُ غسل نمیدم .. آخه این بدن همه جاش سیاه و کبوده .. نکنه مریضی داره .. اما خودِ این خانوم اومد شبانه از زیر پیراهن این بدنُ غسل داد .. (دلت کجا رفت ؟) یاد اون شب افتاد که باباش تو مدینه داشت بدن مادرشُ غسل میداد* ای حسین ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ↜سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ↜تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
سحرها تازيانه ، خون دلْ شب خورده ام بابا تشر از زجر و خولى موقع تب خورده ام بابا لب تو خيزران خوردو لب من درد ميگيرد كه من چوب وفادارى ازاين لب خورده ام بابا مرتب شانه گيسويم نخورده هيچ عيبى نيست ولى كعب نى و سيلى مرتب خورده ام بابا غذاى سير بعد ازتو نخورده عمه و من هم ... همين يك لقمهء نان را معذب خورده ام بابا تو سنگ بى شمار از كوفه خوردى بر روى مركب منم اندازه تو پشت مركب خورده ام بابا تماشا كن كه پس ميگيرم امشب روسرى هارا قسم بر چادر خاكى زينب خورده ام بابا محمدجواد پرچمی @deabel
"از خاک عطر نم نم باران بلند شد از جای خود به شوق فراوان بلند شد یک مشت آب هدیه برای رباب برد کم کم صدای خنده ی طفلان بلند شد بابا رسید و بوسه به دستان او گذاشت" این خواب دختریست که یک آن بلند شد- و دید خیمه ها همه آتشفشان شده فریاد زد به سمت بیابان بلند شد از پشت خارها که به آنسو نگاه کرد خورشید سربرهنه پریشان بلند شد باور نکرد و بغض خودش را به باد داد این شد که دست مرد نگهبان بلند شد شب بود...آیه آیه زمین خورد والضحی از نی صدای حضرت قرآن بلند شد دختر گرفته بود دلش را که ناگهان از خانه های کوفه بوی نان بلند شد وارد شدند خسته و شلاق کافری از جا به احترام یتیمان بلند شد حسن اسحاقی @deabel
دائم چهل منزل بلا بر ما رسیده خواندم نمازم را نشسته، قد خمیده جای نوازش کردنِ دستان بابا شعله، میان گیسویم شانه کشیده هجران دلبر، قد کمانی ساخت من را از ناقه، ضعف و تشنگی انداخت من را طوری کتک خوردم دو چشمم تار گشته حق داشت عمه، لحظه ای نشناخت من را درد کف پا، خسته ام کرده حسابی دارم میان پهلویم دردِ حسابی گفتم نکش اینگونه از سر چادرم را دادِ مرا دشمن در آورده حسابی آخر چرا رحمی به چشمِ تر نداری؟! پایم شکسته، از چه رو باور نداری؟! من دخترم، خیلی پر و بالم نحیف است نامرد... اصلا تو خودت دختر نداری؟ با که بگویم این همه داغ گران را با که بگویم حرفِ مرد بد دهان را بر ما اهانت شد میان کوچه هایش ویران کند حق خانه های عَسقلان را خیلی بدم می آید از اشرار، خیلی از ازدحامِ شامی و انظار، خیلی دروازه ی ساعات، ساعاتِ بدی بود سختی کشیدم بر سر بازار، خیلی از چه بگویم،! از ستم یا ناسزا یا... از سنگ و خاکستر ز بام خانه آیا؟ غصه شده در سینه ام با که بگویم حرف از کنیزی می زنند این جا خدایا طاقت ندارم بیش از این بابا کجایی؟! من چشم بگذارم به آغوشم بیایی؟! بار سفر بستم بیا آماده ام من پایان بده بر این چهل منزل جدایی محمدجواد شیرازی @deabel