eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
5.2هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
تازه آتش به رقص آمده و  تن صحرا تب جنون دارد چوب مَحمل نمیکند گریه اشکِ شوقی به رنگِ خون دارد تازه اینجا شروع زیباییست چه کسی گفته آخر سفراست؟ زینبانه کمی تأمل کن ازهمیشه حسین زنده تر است خواهرانه برادری کردی پشت هم داغ دیده ای بانو شک ندارم هزار مرتبه هم به شهادت رسیده ای بانو درکتاب تو خون مقدمه شد وقت ایثاروجان فشانی توست فرق دارد نبرد تو؛ حالا چشمِ عالَم به خطبه خوانی توست خطبه یعنی در اوجِ غم ها هم چشمه سارِ کرامت و فضلی خطبه یعنی میانِ جنگ و نبرد پایَش افتَد خودَت ابالفضلی خطبه یعنی همان زمانی که اقتدارِ تو زینبی تر شد آن زمان که صدایِ مادری ات قدکشید و صدای حیدر شد آسمان ها فدای چشمانت از نگاه تو نور می خواهم دوست دارم غلامتان باشم شور دارم شعور می خواهم تا همیشه بدونِ پاییزی تا همیشه فقط بهاری تو قبل از این ها که بوده ای بانو بعدازاین هم ادامه داری تو... محسن کاویانی @marsiyeeh
مانند سایه از سرم ای تاج سر ، مرو ما با هم آمدیم و تو بی همسفر ، مرو تنها نه این که خواهر تو ، مادر توام از رفتنت به خاطر من درگُذر ، مرو از کودکی برای تو بودم سپر ، حسین میدان جنگ می روی و بی سپر ، مرو حالا که می روی کمی آهسته تر برو آتش به جان مزن تو از این بیشتر ، مرو طفلت به خواب رفته و بیدار اگر شود بیچاره میکند همه را بی خبر ، مرو لبها دو چوب خشک شده میخورد به هم این گونه از مقابل چشمان تر ، مرو از آب هم مضایقه کردند کوفیان ای از تمام اهل حرم تشنه تر ، مرو باشد نگاه تو به من اما دلت کجاست؟ هستی به یاد مادر و دیوار و در ، مرو سعید خرازی @marsiyeeh
بگذار ناله از جگرِ خود برآورم جانم بگیر تا شبِ غم را سرآورم وقتی برایِ گریه ندارم ، نگاه كن باید كه كودكانِ تو را دربرآورم جسمی نمانده تا كه سپر بیشتر شود چشمی نمانده تا كه دو چشمی تر آورم باید دو طفلِ بی نفسِ زخم خورده را از زیرِ خارهای بلا پَرپَر آورم باید كه چند كودك ترسیده‌ی تو را از خیمه‌های مانده در آتش در آورم تا ساربان نیامده انگشت را بلند كن باید روم زِ دست تو انگشتر آورم باید برای دختركانِ یتیم تو قدری بگردم و دو سه تا معجر آورم پیراهن امانتی مادرم كجاست گشتم نبود تا كه بر این پیكر آورم نامحرمی به ناقه‌ی عریان اشاره كرد باید روَم به علقمه آب آور آورم گیسوی مادرت زِ گلوی تو سرخ شد باید كه چادری به سرِ مادر آورم تا بازهم نگاه كنم بر حسینِ خویش باید باز هزار نیزه شكسته درآورم حسن لطفی @marsiyeeh
سوختم، برخاست باز از دل نوایی سوخته چیست این دل؟ شعله ای از خیمه هایی سوخته چیست این دل؟ یک نی خاموش خاکستر شده که حکایت میکند از نینوایی سوخته بند بندش از جدایی ها شکایت میکند روضه میخواند به سینه با صدایی سوخته روضه میخواند ز نی هایی و سرهایی غریب پیش روی کاروان آشنایی سوخته روضه میخواند از آن نی، آه، آه...آن نی که خورد بر لبانی تشنه و بر آیه هایی سوخته این سر اینجا، چند فرسخ آن طرف تر پیکری غرقِ در خون در میان بوریایی سوخته دل ز هم پاشید چون اوراق مقتل، گوییا نسخه ای خطی ز داغ ماجرایی سوخته تکه تکه در عبا آیینه روی نبی آیه تطهیر میخواند کسایی سوخته دختری چیده ست یک دامن گل از یک بوته خار گل به گل دامانش آتش... دست و پایی سوخته بر لبم گاه از دل این آتش زبانه میکشد آتشی مکتوم از کرب و بلایی سوخته محمدمهدی سیار @marsiyeeh
رفتی ودلم را به غم خیمه سپردی داغ غم گودال به دل خسته فسردی بارفتنت ای جان برادر چه نمایم بس گریه نمودم بگرفته است صدایم با خشکی لبهاتو نمی دانی چه دیدم یک منظره ای دیدم و ازخیمه دویدم دیدم به زیر سم ستوران تن وجانت له گشته تمام تن وقامت کمانت لطمه زدم وتا سوی دلبرم دویدم با این تن مجروح به سوی حرم دویدم دیدم که نه سرداری ونه دستی عزیزم برگوبه کدام قطعه ی جان اشکی بریزم راءست به روی نیزه حسین وقتی که دیدمت من ازخودم وازتو خجالت می کشیدم آنقدر که زدم سینه برای تو برادر دنبال تو آمدم به همراهی مادر انگشتریت نبود به انگشت یمینت این بوده حسین سزای دستان کریمت چشمانی که مادر زده بوسه ها همیشه حالا زده بیرون زسرت به ضرب تیشه آن نیزه ای که به گودی گلو نشسته دیدم که دگر جمجمه ی سرت شکسته خاکستری دیدم رخ ماه تو حسین جان فهمیدم ازآن چشم ونگاه تو حسین جان سوی حرمت حمله وراست سگ درنده پامال خزان آمده اند هزار دونده گرگی به گل یاس تو او اشاره میکرد نامردبه حرم به دختران نظاره میکرد ناموس تو یا حسین ببین میان اعدا می گرید ازاین غم بخدا حضرت زهرا رضا اعظمی @marsiyeeh
همین امروز اکبر داشتم حیف همین امروز اصغر داشتم حیف ندارم طاقتِ نامحرما رو که من هفتا برادر داشتم حیف کمانی‌تر از این خواهر نمیشُد حریفِ گریه‌ی مادر نمیشُد می‌ببخشی خواهرت زیرِ کتک بود گلوت از این مرتب‌تر نمیشُد کنارِ ناقه‌های بی جهازم میخندن بر من و سوز و گدازم جنازت‌رو نمی شناختم ولی تو دارم میرم بیا تشیع جنازم رُباب این تیر دنیاتو گرفته سکینه شمر باباتو گرفته کنارِ ناقه‌ی عریان سنانه ببین عباس کی جاتو گرفته رُباب است دلی پرتاب مهتاب نتاب امشب به روی آب مهتاب نزار موی یتیما رو ببینند نتاب امشب به ما مهتاب مهتاب زدن از پیش رو از پشت ای داد زدن با سیلی و با مشت ای داد جدا از پیکرت اصلا نمی شه حرامی دخترت رو کشت ای داد حسن لطفی @marsiyeeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ابر بهاره این همه باران نمی شود قلب شکسته این همه سوزان نمی شود از جانِ خود عزیزتران روی نیزه اند جانِ نمرده این همه بی جان نمی شود @hosenih از آتشی که ریخته بر باغ اهل بیت نوری شکفته است که پنهان نمی شود پایی که بوسه‌گاه تمام فرشته هاست آخر حریف خار بیابان نمی شود از داغ گوشواره و معجر الی الابد دردی به جان ماست که درمان نمی شود @hosenih تاریخ، شام تیره بسی دیده است و باز شامی شبیه شام غریبان نمی شود من اشک و داغ و خون دل و آه می شوم با کاروان سوگ تو همراه می شوم... شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدیه به حضرت زینب صلوات شور یا زمینه حضرت زینب سبک خرابه چراغونه امشب ایام اسارت تو رفتی و دلخونه زینب تو رفتی و محزونه زینب تو رفتی و گریونه زینب پریشونه زینب داداش نبودی ببینی من و توی بازار داداش نبودی ببینی من و بین انظار داداش نبودی ببینی من و بین اشرار نبودی ببینی من و زار بند دوم تو رفتی و غم داره زینب تو رفتی و بیماره زینب تو رفتی و بیچاره زینب شد اواره زینب داداش نبودی ببینی که اینا چه پستن داداش نبودی ببینی که حرمت شکستن داداش نبودی ببیتی که دستامو بستن نبودی ببینی که مستن بند سوم تو رفتی و طوفانه زینب تو رفتی و نالا نه زینب تو رفتی و رفت جانه زینب چه گریانه زینب داداش نبودی ببینی که دیگه اسیرم داداش نبودی ببینی که دارم می میرم داداش نبودی ببینی که از غصه پیرم نبودی بینی اسیرم رضا نصابی
بردنم من و داداش تو بازار بردنم من و داداش با ازار غیرتیه من می بینی جمعن دور خواهرت زینب این اشرار ازار دیدم برادر بازار دیدم برادر توپای بچه های تو خار دیدم‌ برادر ای سر روی نی می بینی زینب نداره دیگه توون داداش ای سر روی نی تو بازار می دن مارو با انگشت نشون داداش ازار دیدم برادر بازار دیدم برادر تو پای بچه های تو خار دیدم برادر بند دوم حال مو نفهمیدن این مردم هی به من‌ می خندیدن این مردم هلهله می کردن که کنیزان دور من می رقصیدن این مردم دیدم من اشک اب و دیدم حاله رباب و تو رفتی و من اخر دیدم بزم شراب و ای سر روی نی می بینی زینب نداره دیگه توون داداش ای سر روی نی تو بازار می دن مارو با انگشت نشون داداش زخمه عمیقه پهلو یادم هست شکاف بین ابرو یادم هست تن تو رو می کردش برادر با نیزه اش زیر و رو یادم هست از راه رسید می دیدم خنجر کشید می دیدم از پشت سر برادر سرو برید می دیدم ای سر روی نی می بینی زینب نداره دیگه توون داداش ای سر روی نی تو بازار می دن مارو با انگشت نشون داداش رضا نصابی مجید مراد زاده
🎼 🔘🔘915🔘🔘 ☑️بنداول می بینی داداش دور من اراذل و می بینی داداش این سوت و رقص و کل و می بینی داداش خنده های قاتل و می بینی داداش می بینی داداش از رو نی خواهرت و می بینی داداش گریه ی دخترت و می بینی داداش کنارت مادرت و می بینی داداش ..... می بینی درد و غم و تو چشام می بینی اه و بغض و تو صدام ای همه ی دارو ندارمن قران بخون از روی نی برام‌ السلام علی مرمل باالدما ┄•┄┅═══••↭••═══┅┄• ☑️بنددوم سر روی نی قربونه صدای تو سر روی نی زندگیم فدای تو سر روی نی میام پا به پای تو سر روی نی سر روی نی موی تو پریشونه سر روی نی دخترت هراسونه سر روی نی دل خواهرت خونه سر روی نی ....... از غصه قلبه خواهرت شکست وقتی دیدم با سنگ سرت شکست تو بازارو تو ازدحام داداش خیلی غرور دخترت شکست السلام علی مرمل باالدما ┄•┄┅═══••↭••═══┅┄• ☑️بندسوم نگاهت سمت /سه ساله س برادرم دلم آرومه /سایَه ته روی سرم خیالت راحت/ رو سرَمه معجرم .... ماه رو نیزه/ زود غروب کردی داداش غریب مادر /نگرون ما نباش میترسم میگم /از رو نی نیفتی کاش ترسم اینه از سنگ کوفیا سرت بیفته از رو نیزه ها خدا کنه نبینه دخترت سر پر از خونت و اون بالا السلام علی مرمل باالدما 💠💠💠9⃣1⃣5⃣💠💠💠 ┄•┄┅═══••↭••═══┅┄•