eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3.2هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
خبری نیست از تو و کفنت یوسف من کجاست پیرُهنت یادگاری ز جنگ حک شده است مُهری از سمِّ اسب روی تنت تا خود حشر بر سنان لعنت که فرو کرده نیزه در دهنت پیرمردان ناتوان حتّی با عصا می زدند بر بدنت همه را سیاه می دیدی به فدای نفس نفس زدنت استخوان های سینه ی تو شکست شمر وقتی که روی سینه نشست آینه بودی و ترک خوردی از همه بی هوا کتک خوردی قتلگاهت نگو که غوغا بود سر پیراهن تو دعوا بود کاش مادر نبود در گودال از بد روزگار امّا بود 🖋مهدی پورپاک @marsieha قتلگاه
بگو چکار کنم تا تو را تکان ندهد لباس های تنت را به این و آن ندهد نشانده اند مرا در این قتلگه پایین آهای شمر اذیت نکن بیا پایین آهای شمر امام است و احترامش کن چقدر پشت و رو یش می کنی تمامش کن قبول كن كه شبيه حصير افتادي قبول كن ته گودال گير افتادي مخواه تا كه سر من به گريه بند شود بگو چكار كنم از تنت بلند شود بگو چه كار كنم آب را صدا نزني بگو چه كار كنم تا كه دست و پا نزني بگو چكار كنم از تو دست بردارند براي پيكر تو يك لباس بگذارند بگو چكار كنم بيش از اين تكان نخوري بگو چكار مكنم از سنان،سنان نخوري بگو چكار كنم من؟ بگو چكار كنم؟ كنار شمر بمانم و يا فرار كنم؟ ميان گريه ي من اين سنان چه ميخندد دهان باز تو را نيزه دار ميبندد آهاي شمر عبا را كسي ربود برو بيا النگوي من را بگير و زود برو براي غارت پيراهنت بميرم من چرا لباس ندارد تنت بميرم من قرار نبود بيفتي و من نگاه كنم و يا كه گريه به كوپال ذوالجناح كنم مگر نبود مسلمان كه اينچنين زده اند بلند مرتبه شاهِ مرا زمين زده اند كمتر بر اين غريب بدون كفن بزن اين ضربه ي دوازدهم را به من بزن هر آنچه داشت رفت دگر جستجو نكن اينقدر اين شهيد مرا زير و رو نكن 🖋علي اكبر لطيفيان @marsieha فاطی عالی سینه
شمر آماده بریدن شد خنجر اما نمی بُرد ای داد عاقبت با دوازده ضربه سرِ شاه از تنش جدا افتاد @marsieha
تو را با خشكي ِ لب ذبح كردند به پيش چشم زينب ذبح كردند تورا با سُمِّ مركب زجر دادند تورا چه نامرتب ذبح كردند  @marsieha
به من نگوبرو از دورِ قتلگاه برو به من اشاره مکن سوی خیمه گاه برو شکسته گیّ من از دویدنم حاکی است شبیه صورت تو موی خواهرت خاکی است بگو چه کار کنم تا تو را خلاص کنم؟ به شمر رو بزنم یا که التماس کنم؟ بگو چه کار کنم دور خیمه صف نکشند؟ به زور نیزه تنت را به هر طرف نکشند صدای خنده کوفی صدای خنده شمر صدای بد دهنی کردن زننده شمر صدای هلهله و بانگ طبل می آید صدای تق تق تعویض نعل می آید شبی اراذل و اوباش کوفه آمده اند برای روسری پاره پاره آمده اند کسی که گوشه ی گودال سنگ می انداخت به روسری من از پشت چنگ می انداخت وای از محاسن تو انگشت های شمر وای از لب و دهان تو و جای پای شمر گیسوی من فشرد، به کفِ ضربه های شمر مثل تو نیزه خورده به من چکمه های شمر 🖋محمد جواد پرچمی @marsieha فاطی عالی سینه قتلگاه
شمشير و تيغ و نيزه ي خود را گذاشتند خورشيد را مُقَطَّعُ الاَعضا گذاشتند وحشي شدند و موقع تقسيم ِ غارتش بر مُصحَفِ شريفِ تنش پا گذاشتند چرخي زدند با سر ِ بر نيزه رفته اش داغي عجيب بر دلِ زهرا گذاشتند ديگر به نعل ِ تازه زدن احتياج بود؟! جايي براي تاختن آيا گذاشتند؟ از قتله گاه راضي و دستِ پُر آمدند سهمي برايِ زينب كبري گذاشتند؟ لرزيد عرش ِ اعظم و بارانِ خون چكيد آتش مگر به گيسوي حورا گذاشتند؟ زينب به گريه گفت عَلیكُنََّ بالفِرار با ترس و لرز پاي به صحرا گذاشتند شمشير و كعبِ نِي وَ سَنان تازيانه شد بي داد كينه را به تماشا گذاشتند حتي فرشته دست به شيون گرفت و سوخت تا دست رويِ چادر زنها گذاشتند از روسري گرفته و تا گوشواره را در خيمه ها به مَعرض ِ يغما گذاشتند خورجين به دست ها سر ِ يك ذره بيشتر حتي ميانِ خود سر ِ دعوا گذاشتند مستِ غرور لشگر ِ عشرت عقب كشيد و ما بقيِ ظلم به فردا گذاشتند شب را برايِ آن همه نيلوفري شده يك خيمه نيم سوخته را جا گذاشتند 🖋عليرضا شريف @marsieha امام حسین (ع) در جمع یاران در شب عاشورا فرمود: ❤️..و من آسانا بنفسه کان معنا في الجنان نجيا من غضب الرحمن. و قد قال جدي رسول الله صلي الله عليه و آله: ولدي حسين يقتل بطف کربلاء غريبا وحيدا عطشانا، فمن نصره فقد نصرني و نصر ولده القائم و لو نصرنا بلسانه فهو في حزبنا يوم القيامة. ❣و هرکس که ما را با جانش یاری دهد ، فردای قيامت با ما در بهشت خواهد بود و از غضب پروردگار نجات پیدا می کند و بدانيد که جدم رسول خدا (ص) فرمود : فرزندم حسين در سرزمین کربلا غريب ، تنها و تشنه کشته می شود و کسی که او را یاری دهد به تحقیق مرا یاری کرده است و فرزندش قائم (عج) را يارى داده است و اگرچه ما را با زبانش یاری كند . پس او در قیامت از حزب ما است . 📚 موسوعة كلمات الامام الحسين (ع) ✅ شرح و تفسیر وقایع شب عاشورا در کلاس آنلاین با حضور استاد مقتل شناسی در گروه متضمن البکاء 👇👇👇 https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 ✅ با زدن به روی دکمه های زیر وارد کانالهای عاشورایی شوید و مطالب درباره ی امام مهدی (عج) و عاشورا را با زدن این هشتگ ببینید 👇👇👇 فاطی عالی سینه قتلگاه
اینبار بی مقدمه از سر شروع کرد این روضه خوان پیر از آخر شروع کرد مقتل گشوده شد همه دیدند روضه را از جای بوسه های پیمبر شروع کرد از تل دوید مرثیه ی قتلگاه را از لابلای نیزه و خنجر شروع کرد   از خط به خط مقتل گودال رد شد و با گریه از اسیری خواهر شروع کرد اینجا چقدر چشم حرامی به خیمه هاست! طاقت نداشت از خط دیگر شروع کرد بر روی سر کشید عبا را و صیحه زد از روضه های سیلی و معجر شروع کرد   برگشت ، روضه را به تمامی دشت برد از اربن اربنِ تن اکبر شروع کرد لب تشنه بود خیره به لیوان و... آب شد از التهاب مشک برادر شروع کرد   هی دست را شبیه به یک گاهواره کرد از لای لایِ مادر اصغر شروع کرد تیر از گلوی کودک من در بیاورید! هی خواند و گریه کرد و مکرر شروع کرد غش کردروضه خوان نفسش با شماره شد مدّاحی از کناره ی منبر شروع کرد: ای تشنه لب حسین من ای بی کفن حسین! دم را برای روضه ی مادر شروع کرد   یک کوچه وا کنید که زهرا رسیده است مداح بی مقدمه از  در شروع کرد - هیزم می آورند حرم را خبر کنید- این بیت را چه مرثیه آور شروع کرد وقتی که شعر قافیه هایش تمام شد شاعر بدون واهمه از سر شروع کرد. محسن ناصحی @deabel قتلگاه فاطی
روی جسمش نیزه و تیر و سنان افتاده بود زیر خنجر سر پناه کاروان افتاده بود شمر، با چکمه به روی سینه اش می ایستاد در کنارش مادری قامت کمان افتاده بود جای خود را با لگدهای "سَنان" تعویض کرد خنجر کُندی که دیگر از توان افتاده بود یادگار مادر او را به غارت برده اند جامه‌ی شاهی به دست این و آن افتاده بود شمر از گودال بیرون آمد و از بخت بد برق انگشتر به چشم ساربان افتاده بود نعل ها طوری عمل کردند که از پیکرش گوشه‌ی گودال قدری استخوان افتاده بود در نگاه تار او اهل حرم می سوختند قرعه‌ی آتش به نام کودکان افتاده بود روی نیزه بستن سر، کار آسانی نبود از قضا این کار، دست کاردان افتاده بود بارش ظلمت، بیابان را به خون آغشته کرد بر زمین آیات ناب آسمان افتاده بود دخترش کنج خرابه ناگهان تبخال زد چون که یاد ضربه‌های خیزران افتاده بود علی اصغریزدی @deabel قتلگاه فاطی
دویــد شمــر ســـوی قتلگــاه بعد چه شد؟ کشیـد فــاطمـه از سیـنـه آه بعـد چه شد؟ نهـــاد زانـــوی خــود را بـه روی قلب حسین شکـست مخــزن سِّــــر الــه بعـد چه شد؟ ســر بـــریـده روی دسـت‌هـــای قــاتــل بود کـه کــرد فــاطمــه او را نگـاه بعد چه شد؟ گــرفت چهـرۀ خـورشید و روز شد شـب تار به نیزه گشت عیان قرص ماه بعد چه شد؟ بـدن بــه روی زمیـن بــود و اسب بی‌صاحب روانه شـد به سوی خیمه‌گاه بعد چه شد؟ فــــرار فــــاطمه‌ها پـــابـرهنـه بــر ســر خـار فتــاده از پـی‌ِشان یـک سپاه بعد چه شد؟ کجـا روم بــه کـه گـویم کـه کودکی از ترس بَـــرد بــه کـــودک دیگــر پنـاه بعـد چه شد؟ دو دسـت شـوم قـوی پنجـه‌ای بـه بـالا رفت کـه شـد دوگونۀ طفلی سیاه بعد چه شد؟ ز گــوش دختــرکـی خصـم گـوشواره کشید فتـــاد روی زمیـن بــی‌گنــــاه بعـد چه شد؟ جــــواب دادن «میثــــم» بـــه انتـهــا نـرسد هـــزار بـــار بپــــرسیــــد آه بعــد چــه شد؟ استاد حاج غلامرضا سازگار @deabel قتلگاه فاطی
🔴‌ لطفاً حق روضه‌ها ادا شود 🔴 روی جسمش نیزه و تیر و سنان افتاده بود زیر خنجر سر پناه کاروان افتاده بود شمر، با چکمه به روی سینه اش می ایستاد در کنارش مادری قامت کمان افتاده بود جای خود را با لگدهای "سَنان" تعویض کرد خنجر کُندی که دیگر از توان افتاده بود یادگار مادر او را به غارت برده اند جامه‌ی شاهی به دست این و آن افتاده بود شمر از گودال بیرون آمد و از بخت بد برق انگشتر به چشم ساربان افتاده بود نعل ها طوری عمل کردند که از پیکرش گوشه‌ی گودال قدری استخوان افتاده بود در نگاه تار او اهل حرم می سوختند قرعه‌ی آتش به نام کودکان افتاده بود روی نیزه بستن سر، کار آسانی نبود از قضا این کار، دست کاردان افتاده بود بارش ظلمت، بیابان را به خون آغشته کرد بر زمین آیات ناب آسمان افتاده بود دخترش کنج خرابه ناگهان تبخال زد چون که یاد ضربه‌های خیزران افتاده بود علی اصغریزدی @rozeh_1
بدنت روی خاک صحرا بود دور تا دور تو پر از نامرد نه فقط شمر هرکس آنجا بود از سر حرص زخمی ات میکرد مثل گیسوی درهمت دیدم ناگهان پیکر تو درهم شد نانجیبی به قصد کشتن تو ازروی اسب سمت تو خم شد چشم خود بستم و ندیدم تا چه بلائی سر تو می آید با دو گوش خودم شنیدم که ناله ی مادر تو می آید از میان شلوغی گودال چیزی از جسم تو نمی ماند بعد ازاین غارتی که شد چیزی از تو جز اسم تو نمی ماند یکنفر میکشد تو را بر خاک یک نفر نیت سرت دارد یک نفر آمده در این اوضاع از سر عمامه ی تو بر دارد میزنم داد بس کنید این قدر بدنش را به خاک و خون نکشید با سر نیزه و نوک خنجر این همه بر دهان او نزنید محمدحسن بیات لو @rozeh_1
دویــد شمــر ســـوی قتلگــاه بعد چه شد؟ کشیـد فــاطمـه از سیـنـه آه بعـد چه شد؟ نهـــاد زانـــوی خــود را بـه روی قلب حسین شکـست مخــزن سِّــــر الــه بعـد چه شد؟ ســر بـــریـده روی دسـت‌هـــای قــاتــل بود کـه کــرد فــاطمــه او را نگـاه بعد چه شد؟ گــرفت چهـرۀ خـورشید و روز شد شـب تار به نیزه گشت عیان قرص ماه بعد چه شد؟ بـدن بــه روی زمیـن بــود و اسب بی‌صاحب روانه شـد به سوی خیمه‌گاه بعد چه شد؟ فــــرار فــــاطمه‌ها پـــابـرهنـه بــر ســر خـار فتــاده از پـی‌ِشان یـک سپاه بعد چه شد؟ کجـا روم بــه کـه گـویم کـه کودکی از ترس بَـــرد بــه کـــودک دیگــر پنـاه بعـد چه شد؟ دو دسـت شـوم قـوی پنجـه‌ای بـه بـالا رفت کـه شـد دوگونۀ طفلی سیاه بعد چه شد؟ ز گــوش دختــرکـی خصـم گـوشواره کشید فتـــاد روی زمیـن بــی‌گنــــاه بعـد چه شد؟ جــــواب دادن «میثــــم» بـــه انتـهــا نـرسد هـــزار بـــار بپــــرسیــــد آه بعــد چــه شد؟ استاد حاج غلامرضا سازگار @rozeh_1
اینبار بی مقدمه از سر شروع کرد این روضه خوان پیر از آخر شروع کرد مقتل گشوده شد همه دیدند روضه را از جای بوسه های پیمبر شروع کرد از تل دوید مرثیه ی قتلگاه را از لابلای نیزه و خنجر شروع کرد   از خط به خط مقتل گودال رد شد و با گریه از اسیری خواهر شروع کرد اینجا چقدر چشم حرامی به خیمه هاست! طاقت نداشت از خط دیگر شروع کرد بر روی سر کشید عبا را و صیحه زد از روضه های سیلی و معجر شروع کرد   برگشت ، روضه را به تمامی دشت برد از اربن اربنِ تن اکبر شروع کرد لب تشنه بود خیره به لیوان و... آب شد از التهاب مشک برادر شروع کرد   هی دست را شبیه به یک گاهواره کرد از لای لایِ مادر اصغر شروع کرد تیر از گلوی کودک من در بیاورید! هی خواند و گریه کرد و مکرر شروع کرد غش کردروضه خوان نفسش با شماره شد مدّاحی از کناره ی منبر شروع کرد: ای تشنه لب حسین من ای بی کفن حسین! دم را برای روضه ی مادر شروع کرد   یک کوچه وا کنید که زهرا رسیده است مداح بی مقدمه از  در شروع کرد - هیزم می آورند حرم را خبر کنید- این بیت را چه مرثیه آور شروع کرد وقتی که شعر قافیه هایش تمام شد شاعر بدون واهمه از سر شروع کرد. محسن ناصحی @rozeh_1
🔴‌ لطفاً حق روضه‌ها ادا شود 🔴 روی جسمش نیزه و تیر و سنان افتاده بود زیر خنجر سر پناه کاروان افتاده بود شمر، با چکمه به روی سینه اش می ایستاد در کنارش مادری قامت کمان افتاده بود جای خود را با لگدهای "سَنان" تعویض کرد خنجر کُندی که دیگر از توان افتاده بود یادگار مادر او را به غارت برده اند جامه‌ی شاهی به دست این و آن افتاده بود شمر از گودال بیرون آمد و از بخت بد برق انگشتر به چشم ساربان افتاده بود نعل ها طوری عمل کردند که از پیکرش گوشه‌ی گودال قدری استخوان افتاده بود در نگاه تار او اهل حرم می سوختند قرعه‌ی آتش به نام کودکان افتاده بود روی نیزه بستن سر، کار آسانی نبود از قضا این کار، دست کاردان افتاده بود بارش ظلمت، بیابان را به خون آغشته کرد بر زمین آیات ناب آسمان افتاده بود دخترش کنج خرابه ناگهان تبخال زد چون که یاد ضربه‌های خیزران افتاده بود علی اصغریزدی @rozeh_1
تازه آتش به رقص آمده و  تن صحرا تب جنون دارد چوب مَحمل نمیکند گریه اشکِ شوقی به رنگِ خون دارد تازه اینجا شروع زیباییست چه کسی گفته آخر سفراست؟ زینبانه کمی تأمل کن ازهمیشه حسین زنده تر است خواهرانه برادری کردی پشت هم داغ دیده ای بانو شک ندارم هزار مرتبه هم به شهادت رسیده ای بانو درکتاب تو خون مقدمه شد وقت ایثاروجان فشانی توست فرق دارد نبرد تو؛ حالا چشمِ عالَم به خطبه خوانی توست خطبه یعنی در اوجِ غم ها هم چشمه سارِ کرامت و فضلی خطبه یعنی میانِ جنگ و نبرد پایَش افتَد خودَت ابالفضلی خطبه یعنی همان زمانی که اقتدارِ تو زینبی تر شد آن زمان که صدایِ مادری ات قدکشید و صدای حیدر شد آسمان ها فدای چشمانت از نگاه تو نور می خواهم دوست دارم غلامتان باشم شور دارم شعور می خواهم تا همیشه بدونِ پاییزی تا همیشه فقط بهاری تو قبل از این ها که بوده ای بانو بعدازاین هم ادامه داری تو... محسن کاویانی @marsiyeeh
مانند سایه از سرم ای تاج سر ، مرو ما با هم آمدیم و تو بی همسفر ، مرو تنها نه این که خواهر تو ، مادر توام از رفتنت به خاطر من درگُذر ، مرو از کودکی برای تو بودم سپر ، حسین میدان جنگ می روی و بی سپر ، مرو حالا که می روی کمی آهسته تر برو آتش به جان مزن تو از این بیشتر ، مرو طفلت به خواب رفته و بیدار اگر شود بیچاره میکند همه را بی خبر ، مرو لبها دو چوب خشک شده میخورد به هم این گونه از مقابل چشمان تر ، مرو از آب هم مضایقه کردند کوفیان ای از تمام اهل حرم تشنه تر ، مرو باشد نگاه تو به من اما دلت کجاست؟ هستی به یاد مادر و دیوار و در ، مرو سعید خرازی @marsiyeeh