eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3.2هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
گرچه به ظاهر از امامت یک پسر کشتند یک سوم سادات را در پشت در کشتند هم که پدر را پیش چشمان پسر بردند هم که پسر را پیش چشمان پدر کشتند هم عاطفی هم منطقی باکشتن یک طفل کشتند اگر که شیعه را ازهر نظر کشتند گفتند آخر پایشان وا شد به بیت وحی عمری فحول شیعه را با این خبر کشتند بی فهم ها، بی رحم ها درخانه محسن را... یعنی که در گلدان گلی را با تَبَر کشتند یعنی سرِ شب که نه شمعی بود و نه گل...نه؛ نامردها پروانه را وقت سحر کشتند در پشت در امروز اگر، یعنی علی را هم از روبرو...نه، عاقبت از پشت سر کشتند مهدی رحیمی @rozeh_1
نمیدانم چرا امشب، به سر خوف و خطر دارم؟ چه خواهد بر سرم آید، که من از آن حذر دارم؟ من از این حسِ غم امّا، ز عمقِ جان پریشانم گمانم تیغِ ظالم را، من امشب پشتِ در دارم خداوندا امانم ده، مرا از چنگِ بدخواهان چه مکری گو عدو دارد، که من از آن خبر دارم الها تو به جانم ده، فقط صبر و شکیبایی تو میدانی که امشب من، دلی پُر از شرر دارم عدو در پشتِ در آمد، ولیکن من هراسانم بسویش می روم امٌا، قدم آهسته تر دارم نمیدانم چرا دشمن، به پشتِ در کمین آمد مگر دردم نمی داند، که من داغِ پدر دارم؟ چنان با ضربِ پا کوبیده او در را به پهلویم گلِ نشکفته محسن را، به خونم غوطه ور دارم به پهلو می فشارد در، به سینه می گدازد میخ چه سازم بیتِ بابا را، در آتش شعله ور دارم پدر جان دخترت زهرا، میانِ درب و دیوار است که یک دستم به پهلو و، یکی را بر کمر دارم چنان شیون کنان زینب، پی ام می آمد و میگفت مزن ظالم تو مادر را، چو حیدر من پدر دارم چگونه کنده ام آخر، ز سینه میخِ سوزان را که روی سینه ام حتی، نشان از میخِ در دارم مرا با چادرِ خونین، به مسجد می برند امٌا دو دستِ بسته حیدر را، فقط در پشتِ سر دارم پدر جان سیرم از دنیا، بگو کی وقتِ دیدار است؟ ز بعدِ رفتنت بابا، منم عزمِ سفر دارم خَلاصم کن از این دنیا، دگر شد طاقتم تاریک مناجاتِ شبانگاهان، توسل بر سحر دارم من از داغِ فراقِ تو، فقط در بیت الاحزانم که بی تو آخر ای بابا، بسی خونین جگر دارم چه دیدم پشت در بابا، چه محنتها کشیدم من که من از گفتنِ آنها، دگر صرفِ نظر دارم! هستی محرابی @rozeh_1
قرار بود که مثل حسن پسر باشی عصای دست من و پیری پدر باشی ببخش مادر خود را که با خود آوردت بنا نبود که آن روز پشت در باشی قرار بود بمانی شتاب جایز نیست بنا نبود مسافر که رهگذر باشی تمام هستی من می رود اگر بروی ولی اگر تو بمانی ولی اگر باشی و یا تمامی اینها فقط مقدّمه ای است که اتفاق خبرهای شعله ور باشی و اولین بشوی قبل از آنکه عاشورا شهید کوچک و شش ماهه ی پدر باشی نخورده شیر مرا ! مادرت به قربانت که میخ حادثه را خواستی سپر باشی محسن ناصحی @rozeh_1
گرچه به ظاهر از امامت یک پسر کشتند یک سوم سادات را در پشت در کشتند هم که پدر را پیش چشمان پسر بردند هم که پسر را پیش چشمان پدر کشتند هم عاطفی هم منطقی باکشتن یک طفل کشتند اگر که شیعه را ازهر نظر کشتند گفتند آخر پایشان وا شد به بیت وحی عمری فحول شیعه را با این خبر کشتند بی فهم ها، بی رحم ها درخانه محسن را... یعنی که در گلدان گلی را با تَبَر کشتند یعنی سرِ شب که نه شمعی بود و نه گل...نه؛ نامردها پروانه را وقت سحر کشتند در پشت در امروز اگر، یعنی علی را هم از روبرو...نه، عاقبت از پشت سر کشتند مهدی رحیمی @rozeh_1
در به هم خورد ولی حیف که با سرعت خورد ضربه را فاطمه این مرتبه با شدت خورد پسرش...نه، سپرش خورد زمین و زهرا ضربه ها را پس از آن از دوسه تا قسمت خورد معنی بیست و سه سال آهِ تو مولا این است؛ که زمان حق تو را آه، سرفرصت خورد نه فقط حق علی را که چو ظرف آبی غاصبی حق من و حق تو را راحت خورد *خر فروشی سرکار آمد و با قیمت روز خورد نانی اگر از جهل همین امت خورد جالب این است که در ذهن همه نام علی؛ صدر نام همگان بود ولیکن خط خورد محسن و کوچه و سیلی به فحول شیعه؛ هرچه برخورد تمامش به رگ غیرت خورد کشته ی راه ولایت شده محسن یعنی؛ اگر آیینه لگد خورد به این قیمت خورد مهدی رحیمی @rozeh_1
قال صادق: عموی ما محسن اولین کشته ی مسیر علیست در دفاع از ولایت حیدر اولین کشته ی غدیر علیست پدرش لنگر سماوات است ۰مادرش نور آسمان و زمین مطمئنا به داغ این نوزاد آسمان و زمین شود غمگین ساده از این عزا نمیگذرم من عزا دار محسنم ، مَردُم موسم قتل ثلث سادات است محسنیه محرمِ دوم دهه سازی کدام صیغه شده؟؟؟ ما عزادار ثلث ساداتیم ما فقط نصِّ روضه را گفتیم راوییِ تلخ این روایاتیم عده ای دلخورند! خب به درک با محب علی برادر باش خط قرمز علی و آل علیست غیرتی روی نام مادر باش بشنود گوش منکران غمش فَضل محسن به وسعت دریاست چشمشان کور ، تا نفس داریم پرچم محسنیه پا برجاست طاها احمدی @rozeh_1
منتظرالمهدی: آن روز كه به داغِ غمت مبتلا شديم دل خون تر از شقايق دشتِ بلا شديم ما يادمان كه نيست ولي راستي حسين با درد غربت تو كجا آشنا شديم؟! ممنون از اينكه آمدي آقاي ما شدي ممنون از اينكه نوكر اين خانه ما شديم شكرِ خدا كه فاطمه ما را خريده است شكر خدا كه خرج بساط شما شديم غربت سراي ماست عزاخانه ي شما با گريه بر تو بود عزيز خدا شديم ما را خدا به عشق تو مي بخشد عاقبت ما عاقبت به خيرِ تو در روضه ها شديم گم می شویم تا که تو پیدایمان کنی نوکر شدیم تا که تو آقایمان کنی شاید دلت به حال دل ما بسوزد و فکری برای روز مبادایمان کنی ما یک برات کرب و بلا لای پوشه ایم ساکت نشسته ایم تو امضایمان کنی چیزی ز شاه بودن تو کم نمیشود در بین نوکرانت اگر جایمان کنی ما را هدف ز نوکری ترفیع رتبه نیست مجنون نمیشویم که لیلایمان کنی چندیست مرده ام ز انفاس قدسیت اصلا بعید نیست مسیحایمان کنی حتی غزل تغزلتان را بیان نکرد باید عنایتی به غزلهایمان کنی بی جذبه ی عصا که به جایی نمیرسم یک جذبه کن که حضرت موسایمان کن 🔸شاعر:
فراق تو درد است و درمان ندارد چرا قصه ی هجر پایان ندارد تو جان جهانی تو صاحب زمانی بدون تو جسم جهان جان ندارد بیا ای که در سال های ظهورت پر است از بهار و زمستان ندارد خودت را مگیر از دل بیقرارم که بودن بدون تو امکان ندارد تو این روزها باز هم غرق اشکی و اشک تو را چشم باران ندارد خدا را دوصد شکر آقا تو هستی اگر زائر آن قبر پنهان ندارد در این روزهای غریبی سپاهی بجز همسرش شاه مردان ندارد و بستند دستان خیبرگشا را شنیدند و گفتند امکان ندارد یهودی در آن کوچه دادش درآمد مگر که مدینه مسلمان ندارد
بیت وحی و شعله های نار أَینَ المُنتَقِم سوخت در آتش گل و گلزار أَینَ المُنتَقِم این صدای ناله زهراست می آید به گوش از میان آن در و دیوار أَینَ المُنتَقِم مادر و شش ماهه باهم پشت در افتاده اند کار شد بر خادمه دشوار أَینَ المُنتَقِم خون محسن می‌چکد از آن درِ آتش زده خون زهرا ریزد از مسمار أَینَ المُنتَقِم با چهل نامرد شد در کوچه زهرا رو به رو وایِ من از این همه آزار أَینَ المُنتَقِم در کنار قبر زهرا نیمه شبها تا به صبح ناله میزد حیدر کرار أَینَ المُنتَقِم دید تا طشت پر ازخونِ حسن را خواهرش گفت با چشمان گوهر بار أَینَ المُنتَقِم نیزه داران آنقدَر بر پیکر اکبر زدند شد تنش مانند نیزه زار أَینَ المُنتَقِم با عمود آهنین افتاد آخر بر زمین با سر آن سر لشکر و سردار أَینَ المُنتَقِم خون اصغر را که می پاشید سمت آسمان گفت جدّت با دل خونبار أَینَ المُنتَقِم کرد با خون دلش مویِ سفیدش را خضاب بین مقتل سیدالاحرار أَینَ المُنتَقِم در میان قتلگه که دست و پا میزد حسین در حرم شد کار زینب زار أَینَ المُنتَقِم از حرم تا قتلگه میزد صدا (أَینَ الحسین) تا تنش را دید میزد زار أَینَ المُنتَقِم زجر ملعون دختر از قافله جا مانده را می‌کشد با زجر روی خار أَینَ المُنتقم زینبی که سایه اش را چشم نامحرم ندید شد تماشایی سرِ بازار أَینَ المُنتَقِم
ای چشم حسین بر جمالت وی مظهـر فاطمـه، جلالت تعظیم کمـال بــر کمـالت تحسین رسول بر خصالت بر قلب پدر سکینه‌ای تو در بیـت ولا امینـه‌ای تو تـو سـوره نـور اهل‌بیتی تو شادی و شور اهل‌بیتی در سینه سـرور اهل‌بیتی تو نخلـه طور اهل‌بیتی تو دختر مــاه و آفتابی آیینــه زینـب و ربابی گل بر تو، گلاب بر تو نازد عطشانـی آب بـر تـو نازد آیـات حجـاب بر تو نازد تنهـا نـه رباب بر تو نازد حقـا کـه تو فخر عالمینی ممدوحـه زینب و حسینی ای چشم حسین را نظاره! بـر فاطمـه، زینب دوباره فریـاد گلـوی پـاره پاره وصف تو فراتر از شماره تا حشر، سکینه ولایت آرامـش سینـه ولایت تو وجه خدای را گواهی در قـلب پدر، شرار آهی بیـن اسـرا چـراغ راهی پیغــام ‌رسان قتلگاهــی پیغامت از آن رگ بریده تا حشـر قیامت آفریده در فُلک ولا، سکینـه‌ای تو راضیــه‌ای و امینــه‌ای تو یک کرب و بلا مدینه‌ای تو چون فاطمه بی‌قرینـه‌ای تو تـو آیه حُسن ابتلایـی قرآنِ شهیـدِ کربلایی در مقتل خون چو پا نهادی لب بــر گلـوی پدر نهادی روی تـن پاکـش اوفتـادی این گونه بــه مـا پیام دادی ما عترت عصمت و حجابیم در مـلک عفــاف آفتابیم بــا آن همــه داغ بـی‌نهایت مــی‌بود بـه محضـر ولایت از بــردن چــادرت شکایت ای شعلـه مشعــل هــدایت توحید و کتاب زنده از توست آیات حجـاب زنده از توست در بحر عفاف، گوهری تو بر فُلک کمـال، لنگری تو هنگام خطابـه، حیدری تو زیرا به حسین، دختری تو تو سینهْ ‌سپـر به هر بلایی تو یـاسِ کبـودِ کربلایـی ای در نفست صدای زینب در هر سخنت ندای زینب هم‌سنگر و پا به پای زینب مـرآت خـدا نمــای زینب «میثـم» به ثنای تو چه خواند هــر چنـد ز لب گهر فشاند
ای کرامت را تو مجلای تمام حضرتت باب الکرم بنت الکرام با کلام الله ناطق هم کلام ای سکینه بر کراماتت سلام مشعل روشن ز مصباح الهدی در عبادت غرق و مجذوب خدا گوهر دردانه ناز حسین دختر هم راز و دم ساز حسین جده ات انسیة الحورا تو حور چشمه خورشید را یک لمعه نور زینت استی گوشوار عرش را سرور استی بانوان فرش را ای سکینه مسکنت دامان عشق سوره والنجم در قرآن عشق قلب مادر از تو تسکین دیده است زان سکینه مادرت نامیده است معرفت برده است در کیوان تو را خوانده مولا خیرة النّسوان تو را برترین زن های عصر خویشتن یادگار ماندگار پنج تن در دل کوثر طهارت کرده ای پنج حجت را زیارت کرده ای در زنان هاشمی صاحب وقار خاندان فاطمی را افتخار آفتابی خود که عمری در حجاب بوده ای در سایه سار آفتاب ای وقار از دامنت آویخته هر نگاهت با عفاف آمیخته چشمت از زمزم دهان از کوثر است نامت از طوبی نشان از کوثر است مهر و ماه معرفت را کوکبی در جلالت هم قِران زینبی هم نشینی با امامت با امام دیده ای ماه ولایت را تمام ای فصاحت بی نوایت بی نوا صد نوا از نای تو در نینوا ای سکینه ای هم آغوش بلا وی تو سکّان دار فُلک کربلا مرد میدانی و لیکن در حجاب با امام عصر خود پا در رکاب حرف حق نطق تو را شمشیر کرد شیره جان ربابت شیر کرد در اسارت نقش ایفا کرده ای پا به پای عمه غوغا کرده ای در حرم در خیمه گه در قتلگاه در مسیر کوفه و شام سیاه می درخشد نام تو گفتار تو اشک تو ایمان تو ایثار تو جامه خون و شرف پوشیده ای تشنگی را با پدر نوشیده ای خورده بر جان و دلت مُهر عطش شام غربت دیدی و ظهر عطش از عطش گر چه ز پا افتاده ای سهم آب خود به طفلان داده ای در مصائب پایداری کرده ای عمه را با صبر یاری کرده ای بانوان را دل نواز پر توان کودکان را سرپرست مهربان دختری و صبر و همت این چنین مرحبا بر صبرت ای صبر آفرین! در وداع آخرینت با حسین کز حرم برخواست بانگ یا حسین! اولین کس را که مولا یاد کرد نام شیرین تو را فریاد کرد که ای سکینه حامی ایتام باش ای دل آرام حسین آرام باش قطره های اشک بر سیما مزن شعله های درد بر دل ها مزن منگرم با چشم گریان دخترم قلب بابا را مسوزان دخترم پیش تر آ نزد بابا پیش تر گریه ها در پیش داری بیش تر بعد تودیع حرم با التهاب دست بر شمشیر زد پا در رکاب رفت در میدان و دیگر بر نگشت بر نگشت و از تن و از سر گذشت رفت و پنهان از نظر شد منظرش تا که دیدی بر فراز نی سرش دیدی اندر خون دو نیم است آفتاب نیمه ای بر نیزه نیمی بر تراب چون رسیدی در حریم قتلگاه معجر دیگر به سر کردی ز آه طاقت از کف داده و دل باختی خویش را بر خاک و خون انداختی یافتی قرآن حق را جزو جزو جسم خونین پدر را عضو عضو یوسفت در بین گرگان مانده بود جسم ثارالله عریان مانده بود بر زیارت کردن سبط رسول چون نبودت مهلت اذن دخول زان زیارت در فضا هنگامه شد پاره های دل زیارت نامه شد پیکری دیدی ولیکن سر جدا جمله اعضایش ز یکدیگر جدا زان تن پامال اثر باقی نبود سینه و پشتی دگر باقی نبود چار سویش حجله خون بسته بود استخوان در استخوان بشکسته بود در وداع سینه سوز خویشتن دست بردی زیر آن خونین بدن تا گرفتی آن تن صد چاک را سوخت آهت خیمه افلاک را زخم هایش بوسه باران ساختی مرحمی بر جسم عریان ساختی روح بی تابت ز نو در تب نشست خاک و خون زان بوسه ات بر لب نشست خاک مقتل شد ز اشک تو خجل تا سرودی این سخن از سوز دل این بیابان گر شود از شب سیاه بر که آرد دخترت بابا پناه؟! این بیابان جای خواب ناز نیست ایمن از صیاد تیر انداز نیست ماه محمل باز انجم را بخوان "شیعتی مهما شربتم" را بخوان ای تجلای حرم نور خیام چلچراغ کوفه و قندیل شام سوخت این جا از غمت کلک و کلام عمه جان بر روح والایت سلام
تو کیستی؟ چراغ بهشت مدینه ای آیینه دار حُسن حسینی، سکینه ای باید به رتبه زینب ثانی بخوانمت چون عمه ات به صبر نداری قرینه ای در آسمان صبر فروزنده کوکبی بین تمامی اُسرار رکن زینبی دشمن ذلیل عزّو وقار سکینه است فریاد کربلای حسینی به سینه است در مکتب مجاهدت و صبر و ابتلا ایثار و استقامت و ایمان گزینه است هر چند درد و رنج اسارت کشیده ای تو خصم را به بند حقارت کشیده ای روی تو آفتاب تماشای باب بود آئینة تمام نمای رباب بود در منطق تو معجزة نطق مرتضی پیغام تو حیا و عفاف و حجاب بود از سنگ و تازیانه که در شکوه نیستی در قتلگه ز بردن چادر گریستی در مجلس یزید که قلبت کباب بود دیدی میان طشت طلا آفتاب بود نامحرمت به دور و غمت بی حساب بود بر چهره آستین و دو دستت حجاب بود فریاد و آه و اشک و غم از گریة تو سوخت حتی دل یزید هم از گریة تو سوخت گاهی صدای گریه اصغر شنیده ای گه ناله در شهادت اکبر کشیده ای گاهی به روی خار مغیلان دویده ای گه حنجر بریده به گودال دیده ای در هر بلیّه حمد الاهیت بر لب است الحق تو را مقاومت و صبر زینب است ای یادگار فاطمه ای دختر حسین همگام زینبینی و هم سنگر حسین در راه شام راهنمایت سر پدر منزل به منزلی تو پیام­آور حسین هر خانه ای که هست رباب و سکینه اش باشد صفای روضة شهر مدینه اش تو مصحف حسین و بهشت است دامنت بر صفحة جمال فروزنده احسنَت پامال حرمتت شده از جور دشمنان با تازیانه آیه نوشتند بر تنت تو راز ناشنیده ز بابا شنیده ای تو قاصد پیام گلوی بریده ای ای پاکی و عفاف و حیا شرمسار تو دشمن حقیر منزلت و اقتدار تو پیوسته باد باغ شهادت بهار تو تا روز حشر گریة "میثم" نثار تو قلب حسین و چشم و چراغ مدینه ای سرتا قدم جلال و وقار و سکینه ای
بار دیگر عزای عاشوراست از غمی بی قرینه باید گفت دو سه خط سوگواره ی غربت در عزای سکینه باید گفت قطره از وصف بحر درمانده من کجا، مدح دختر ارباب ای که بوده حسین مداحت السلام ای سکینه بنت رباب در کرامات حضرتش کافیست شیر او را رباب داده، همین در غریبی او فقط بنویس به عمو مشک آب داده، همین کربلا بود دشتی از روضه او بلاهای خویش را دیده در عبایی پر از علی اکبر روح بابای خویش را دیده روضه می خواند دور دارالحرب نعش ها را یکی یکی که شمرد دید بابا علیِ اصغر را به امیدی گرفت و با خود برد پدر آمد ولی چه آمدنی! غرق خون کرد چشم قافله را دید دور جنازه ی اصغر همه گفتند لعن حرمله را از وداع سکینه و ارباب جگر کائنات خون شده بود آه از آن دم که دید این دختر زین باباش واژگون شده بود با تنی خون گرفته از گودال آمدی ذوالجناح بی بابا کاش می شد رها نمی کردی وسط تیر و نیزه ها او را پدرم را غریب بین دو نهر نحر کردند با لب عطشان السلام علیک ای بی سر السلام علیک ای عریان
🏴سبک زمینه یا شور شهادت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام و روضه کربلا و توسل به امام زمان (عج) 🏴بند اول میسوزه از پا تا سرم (بیا بیا ای پسرم)۲ بیا ببین خون جگرم (بیا بیا ای پسرم)۲ بیا ببین ای پسرم که جون نداره پیکرم بیا که زهر کینه زد آتیششو به جگرم پریشونه حال و هوام غریب شهر سامرام حسن غریب سامرا 🏴بند دوم بیا بگیر رو پات سرم (بیا بیا ای پسرم)۲ این دم آخر مضطرم (بیا بیا ای پسرم)۲ بیا ببین تو حالم و... ببین شکسته بالم و... این دم آخر تشنه لب به یاد اون گودالم و... میسوزه از عطش لبام یاد حسین و کربلام حسین غریب کربلا 🏴بند سوم چشم انتظارتیم آقا (قائم آل مصطفی)۲ تا کی باشیم ازت جدا (قائم آل مصطفی)۲ بیا ای آرزوی ما بده به این دنیا صفا منتظره مادر تو دیگه ظهور کن و بیا ای آخرین مولا بیا منتقم زهرا بیا یابن الحسن آقا بیا ۱۴۰۰/۰۷/۱۷ 🙏التماس دعای فرج ✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی
🏴سبک زمینه یا شور شهادت امام حسن عسکری علیه السلام و توسل به امام زمان (عج) و روضه ی کربلا 🏴بند اول واویلا،واویلا،شده سامرا کرب و بلا نصیب،عسکری،شده از کینه زهر جفا نداره،توونی،افتاده کنج حجره از پا با ناله،میخونه،مهدی ای نور عینم بیا پاره جگر لخته ی خونه حاصله غم های آقامون این دم آخری وصیت میکنه از مهدی برامون آی شیعه ها اینو بدونید مهدی من غریب و تنهاست اینم بدونید یه ودیعه بین شما از طرف ماست 《واویلتا عسکری مولا》 🏴بند دوم تسلیت،تسلیت،حجت بن الحسن یا مولا تعزیت،تعزیت،بر تو از این مصیبت آقا امشبی،در کجا،قطعاً هستی تو در سامرا میزنی،بر سر و،سینه ات از فراق بابا ای به فدای قطره اشکی که میچکه از اون چشاتون چی میشی ماهم ببریم فیض لحظه به لحظه از دعاتون بیا که بی قراره جونم آخه میخواد بشه فداتون بیا که از کنار کعبه یه روزی بشنویم صداتون 《بیا بیا یوسف زهرا》 🏴بند سوم کجایی،کجایی،ای که از مدینه دلخونی بیا از،مزاره،مادرت بده یه نشونی کجایی،کجایی،ای که از کربلا جاموندی که هر روز،میریزی،اشک و آه میکِشی،میخونی اگه برا جد غریبم اشک چشای من تموم شه خون گریه میکنم برای غربت کربلاش همیشه بین دو نهر آب و تشنه سرش رو از قفا بریدن از روی پیکرش نامردا با نعل تازه میدویدن 《واویلتا حسین واویلا》 🙏التماس دعای فرج ✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
دوبیتی سکینه دخت شاه عالمین است سفیر کربلا چون زینبین است ز نسل احمد و زهرا و حیدر گلی از گلشن مولا حسین است ▪️ سکینه دختر خون خدایی به رنج و درد و غم ها آشنایی گلی از گلشن مظلوم عالم چنان زینب سفیر کربلایی
‍ 🏴سبک زمینه یا شور توسلی شهادت امام حسن عسکری علیه السلام و توسل به امام زمان (عج) 🏴بند اول غریب سامرا،امیر و مقتدا،(ابالمهدی آقا)۲ عزیز مرتضی،گل خیرالنسا،(ابالمهدی آقا)۲ کرم تو بی حد،یا امام عسکری تو خوبی و من بد،یا امام عسکری گدا تو نکن رد،یا امام عسکری تشنه ی نگاهتم من غلام سیاهتم عبد درگاهم و در پناهتم 《یا امام عسکری》 🏴بند دوم الا نور هدا،تویی تو رهنما،(ابالمهدی آقا)۲ ولی اللهِ ما،فدایت جان ما،(ابالمهدی آقا)۲ به هوای تو دل،پر زده تا سامرا دلی که با حاجت،اومده سمت شما بیا جون مهدی،حاجتش رو کن روا کفتر رو بامتم من اسیر دامتم دلخوشم که عمریه من بنامتم 《یا امام عسکری》 🏴بند سوم بیا ای منتظَر،شب غم کن سحر،(اباصالح مدد)۲ دمی از کوچه ی،دل من کن گذر،(اباصالح مدد)۲ بیا که ببینم،من جمال دلربات تو بیا که جونم،بشه آقاجون فدات الهی که باشم،یار و یاور من برات تشنه ی دیدارتم من آقا سربارتم تو طبیبی و منم بیمارتم 《العجل صاحب زمان》 ✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
۳۰ (حضرت سکینه س) گلی ز گلشن دین(از نسل مصطفایی)۲ همسنگر حسین و(سفیر کربلایی)۲ سکینه نور عینی همسنگر حسینی یا حضرت سکینه۲ همراه عمه هایت(کرب و بلا بدیدی)۲ بر دوش خود سکینه(کوه بلا کشیدی)۲ سکینه نور عینی همسنگر حسینی یا حضرت سکینه۲ دیدی علی اکبر(گردیده اربا اربا)۲ دیدی کنار جسمش(قامت خمیده بابا)۲ سکینه نور عینی همسنگر حسینی یا حضرت سکینه۲ به روی دست بابا(دیدی علی اصغر)۲ با تیر کین دشمن(گردیده پاره حنجر)۲ سکینه نور عینی همسنگر حسینی یا حضرت سکینه۲ همراه عمه هایت(غربت نمودی احساس)۲ تا بر زمین بدیدی(افتاده دست عباس)۲ سکینه نور عینی همسنگر حسینی یا حضرت سکینه۲ ای نور چشم زینب(دیدی وداع آخر)۲ غریبی حسین را(با ناله های خواهر)۲ سکینه نور عینی همسنگر حسینی یا حضرت سکینه۲ دیدی میان میدان(حسین بگشته تنها)۲ به گرد پیکر او(آمده جمع اعدا)۲ سکینه نور عینی همسنگر حسینی یا حضرت سکینه۲ دیدی حسین زهرا(از روی زین فتاده)۲ با حق نموده نجوا(سر بر زمین نهاده)۲ سکینه نور عینی همسنگر حسینی یا حضرت سکینه۲ دیدی که شمر بی دین(سوی حسین دویده)۲ خنجر خود کشیده(سر حسین بریده)۲ سکینه نور عینی همسنگر حسینی یا حضرت سکینه۲ بعد از پدر تو دیدی(زخم همه نمک خورد)۲ کنار عمه زینب(رقیه جان کتک خورد)۲ سکینه نور عینی همسنگر حسینی یا حضرت سکینه۲ ای نور چشم مولی(راحت شدی ز دنیا)۲ از این جهان فانی(رفتی به سوی عقبی)۲ سکینه نور عینی همسنگر حسینی یا حضرت سکینه۲ (سبک: ای باغبان برایت گل با گلاب آوردم )
بسم الله الرحمن الرحیم پدری در دم مرگ است و به بالین پسرش  پسری اشک فشان است به حال پدرش  پدری جام شهادت به لبش بوسه زده پسری سوخته از داغ مصیبت جگرش پسری را که بود نبض دو عالم در دست شاهد داغ پدر آه و دل و چشم ترش حسن العسکری از زهر جفا می سوزد حجةابن الحسن از غم شده گریان به برش چار ساله پسری مانده و صد ها دشمن که خداوند نگه دارد و از هر خطرش دشمن افکنده زپا نخل امامت را باز کند اندیشه به نابودی یکتا ثمرش خانه را که عدو دست به غارت زده است اتش ظلم بر افروخته از بام و درش آه از آن روز که شد غیبت مهدی آغاز غیبتی را که بود خون شهیدان اثرش آنکه امروز جهان زنده و قائم از اوست بار الها که مؤید نفتد از نظرش سید رضا مؤید
🌻🌹 ما را بزن دوباره صدا هرچه خواستی مثل غلام، مثل گدا، هرچه خواستی پُر کن دوباره کیل مرا «ایها العزیز» یابن الحسن برای خدا هرچه خواستی آقا بریز «حین تُصَلی و تَقنُتَ»ت در دست خالی فقرا هرچه خواستی دل را تکانده‌ایم از اغیار، پس بیا دیگر فراهم است بیا هرچه خواستی من مهزیار تو شده‌ام محض یاری‌ات جان می‌دهم برای تو با هرچه خواستی وقتی «بنفسی أنت» مرا می‌کنی قبول یا هرچه خواستم شده یا هر چه خواستی چون مستجاب می‌شود آقا فرج بخواه دور ضریح کرب و بلا هرچه خواستی یادی بکن ز هر که نرفته به کربلا در مرقد امام رضا هرچه خواستی 🖋رضا دین‌پرور
🌻🌹 آقا قسم به جان شما خوب می‌شوم باور کن آخرش به خدا خوب می‌شوم حتی اگر گناه خلایق کشم به دوش با یک نگاه لطف شما خوب می‌شوم این روزها ز دست دل خویش شاکیم قدری تحملم بنما خوب می‌شوم من ننگ و عار حضرتتان تا به کِی شوم کِی از دعای اهل بکا خوب می‌شوم جمعی کبوتر حرم فاطمی شدند من هم شبیه آن شهدا خوب می‌شوم گر چه دلم ز دوری تان پر جراحت است در چشمه سار ذکر و دعا خوب می‌شوم من بدترین غلام حقیر ولایتم ای بهترین امام، بیا، خوب می‌شوم با این همه بدی به ظهور شما قسم با یک نسیم کرب و بلا خوب می‌شوم 🖋سیدمحمد میر‌هاشمی
🌻🌹 ای بهترین بهانه خلقت ظهور کن صحن نگاه چشم مرا پر ز نور کن چشمم به راه ماند بیا و شبی از این پس‌کوچه‌های خاکی قلبم عبور کن آقا بیا و با قدمی گرم و مهربان قلب خراب و سرد مرا گرم شور کن آقا بیا و روضه بخوان، زینب (س) و شام با اشک روضه قلب مرا هم بلور کن آقا بیا و روضه بخوان روضه عطش یادی ز مشک پاره و اشک و تنور کن آقا بیا و روضه بخوان فاطمیه را سرداب خشک چشم مرا هم نمور کن صبر و قرار رفته ز دل‌های عاشقان با دست عشق آتش دل را صبور کن راه نفس نمانده بیا ای گل امید آقا بیا و رنج و بلا را تو دور کن دجال‌های دشمن دین جلوه کرده‌اند چشمان فتنه‌های زمان را تو کور کن
روزگاریست که جان بر لبِ خونبار رسید آه ای مرگ بیا نوبتِ دیدار رسید زحمتِ خانه شدم بسکه زمین گیر شدم وقتِ شرمندگی از دخترکی زار رسید @hosenih باز هم پیرهن تازه‌ی من خونین شد باز با پیرهنِ تازه پرستار رسید ولی از بسکه نخوابید زِ بی خوابیِ من جانبِ بستر من دست به دیوار رسید گرچه دلتنگِ تماشای حسینم اما... چشمِ زخمیِ مرا نیمه شبی تار رسید @hosenih لابه لای نَفَسم لخته‌ی خون می بینم از همان روز که بر سینه‌ام آزار رسید از همان روز که آتش به سراغم آمد از همان روز که در بود و ستمکار رسید شعله‌ای حلقه زد و چادر من را سوزاند ناله‌ای تا که زدم خنده‌ی انظار رسید @hosenih خویش را در پَسِ در جمع نمودم شاید نرسد زخم به محسن ولی انگار رسید خویش را در پَسِ در جمع نمودم اما در به من خورد و به او ضربه‌ی مسمار رسید شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چشم کویر لایق دریا نمی شود دنیایمان بدون تو زیبا نمی شود آقا ببین که غصه و درد نبودنت درجام صبرِ منتظرت جا نمی‌شود @hosenih دنیا پر از تهاجم و بیداد و فتنه است دردی چنین که بی تو مداوا نمی‌شود حتی اگر شده یکروز قبل از آن "یومُ الوعید" بی تو که برپا نمیشود دلخوش به یک نگاه پر از مهر و رأفتم چشمم بدون روی تو بینا نمی شود رویای صبح صادق و فجر سپید وصل جز در شب وصالِ تو معنا نمی شود تکلیف قلب خسته مجنون بگو که چیست؟ شوریده بهر او دل لیلا نمی شود؟ گمگشته ی دیار غریبی و بی کسی جز با نگاه مهر تو پیدا نمی شود عشق تو از تمام جهان بس بُود مرا همراه و هم نوای تو، تنها نمی شود @hosenih دیگر چگونه وصل تو را آرزو کنم گل زخمه های عشق که حاشا نمی شود "بالای تخت یوسف کنعان نوشته اند هر یوسفی که یوسف زهرا نمی شود" شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گرچه فقط بی آبرویی کرده ام باز مولای من لطفی کن و دورم نینداز عمر مرا وقف اباصالح نوشتند در به درت بودم گل نرگس از آغاز @hosenih سائل رسیده، تشنه ی احسان و جود است دریای لطفت را نما ای یار ابراز ظرف دلم محبوس دنیا شد ولی باز با یک دعایت می شود قفل دلم باز خالی است دستانم، چه سازم در قیامت بی توشه ی اعمال صالح، بی پس انداز دارایی ام اشک است، شاید این عنایت سازد مرا در دیده ی زهرا سرافراز روضه بخوان از ماجرای داغ مادر از قتل محسن، پشت در، ای محرم راز @hosenih در وصف در، در وصف میخ در، چه گویم؟! در سنگدل، در بی حیا، مسمار لجباز آخر چه آمد بر سرِ زهرا که دیگر با بال زخمی بود تنها فکر پرواز شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e