eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
چگونه داغ ها را میگذارد پشت سر زینب کجا؟کی؟میگذارد چشم بر هم در سفر زینب فقط با دیدن عباس دائم زنده میگردد تمام خاطراتی را که دارد از پدر زینب به جز آن روز هایی که به همراه برادر بود ندیده روز خوش در زندگی از هر نظر زینب جگر سوز است داغش مثل اقیانوسی از آتش اثر بخش است آهش ،چون دعا وقت سحر زینب اگر چه بر فراز نیزه "رد الشمس"را دیده ولی با خطبه هایش می کند "شق القمر "زینب طنین خطبه هایش در دل افلاک می پیچد و کاخ ظالمان را می کند زیر و زبر زینب دل اهل حرم با بودنش گرم است و شکی نیست که بوده یک تنه اندازه ی صد ها نفر زینب خبر دارم که در طول مسیر ،از کربلا تا شام نبوده لحظه ای از حال طفلان بی خبر زینب خبر دارم تنش با تازیانه گرم صحبت بود زمانی که برای کودکان میشد سپر زینب شبیه کوه یا آتشفشانی ابری و خاموش گذشته از کنار خیمه های شعله ور زینب اگر در علقمه،گودال،در دروازه ی ساعات گرفته دست ها را مثل مادر بر کمر زینب سر خود را به محمل ها نکوبیده ست،می دانم چه دیده چشم هایش غیر زیبایی مگر زینب؟ رباب و ام کلثوم و رقیه،حضرت سجاد اگر چه داغها دیدند اما بیشتر زینب زمانی که حسین آرام می زد دست و پا در خون کبوتر وار در گودال می زد بال و پر زینب شکسته تیر ها و نیزه ها را زد کنار اما صدای آشنایی را شنید از دور و بر زینب صدای ناله ی مادر می آمد از دل گودال شبیه ناله هایی که شنید از پشت در زینب احمد علوی @deabel
کبری_س کربلا هر آنچه دارد از جنابِ زینب است بهترین درسِ ولایت از کتابِ زینب است برگِ زرّینش گشاییم از شعور و معرفت معرفت زیباترین آئین نابِ زینب است بهترین عنوانِ آن تسلیم حق در بندگیست عشق و عرفان آخرین درسِ حسابِ زینب است شرحِ این عنوان بیاموزیم حدیثِ عاشقی عاشقی چون راه و رسم و انتخابِ زینب است از سرِ عرفان بخوانیم این حکایت مو به مو امرِ طاعت در ولایت باز تابِ زینب است باید این درسِ گران را جوهری با خون نوشت دفترش آن سینه ی پُر التهابِ زینب است شیوه ی دشمن شناسی از پدر آموخت او راه و رسمش در حقیقت انقلابِ زینب است سینه اش نورِ ولی است و ضمیرش منجلی گفت هر تسلیمِ دشمن اجتنابِ زینب است هم فصاحت هم بلاغت در بیانِ نطقِ او درسِ زهرا و علی و اکتسابِ زینب است آن زمان افتاده روی چاک چاکِ پیکرش در میانِ قتلگه خون تا رکابِ زینب است شمع جانش ذره ذره آب شد در کربلا راوی این قصه آن حالِ خرابِ زینب است بوسه بر حلقومِ بی سر گو چگونه ممکن است ‌این صدا آمد از آن سر دل کبابِ زینب است راسِ تو امشب اسیران را جلو داری کند در دلِ شب روی نیزه آفتابِ زینب است کوفه و شام و اسارت را من از جان میخرم گر چه این محمل نشینی یک سرابِ زینب است مجلس و تختِ یزید و کوفیانِ تیره بخت خطبه های آتشین فَصلُ الخطابِ زینب است بهترین آموزه ها در صحنه ی کرببلا از همه بالاتر آن نقشِ حجابِ زینب است آنکه درسِ معرفت از مکتبِ زینب گرفت تا ابد در زمره ی اجر و ثوابِ زینب است‌ آنچه گفتیم این اثر شرحِ تمامِ قصه نیست این فقط یک گوشه از رنج و عذابِ زینب است کربلا این جلوه ی آیات و اسرارِ خدا چهره ی گلگونِ او خونِ خضابِ زینب است نامِ او عنوانِ این هم حاکی از رنج و بلاست تا ابد آیینه ی روی نقابِ زینب است حکمتِ نامِ بلندش را خدا داند وَ بس هر کجای روی او آذینِ بابِ زینب است گر شدی زائر کنارِ قُبّه ی دختِ ولا هر دعا کردی بدان آن مستجابِ زینب است کربلا آیینه ی زیبایی و شیدایی است بهترین درسِ ولایت از کتابِ زینب است @deabel
. 💠 شنبه ۹ اسفند ۱۳۹۹ ﷽؛ 🏷 مقام 🔅 (ص) : 🔸 «هر كس بر مصيبت هاى اين دختر (زينب عليهاالسلام) بگريد، همانند كسى است كه بر برادرانش، حسن و حسين عليهماالسلام، گريسته باشد». 🔹 «مَن بَكى عَلى مُصابِ هذِهِ البِنتِ (زَينَبَ بَنتِ عَلِيٍ عليهاالسلام) كانَ كَمَن بَكى عَلى أخَوَيهَا الحَسَنِ و الحُسَينِ عليهماالسلام». 📚 وفيات الأئمه ص ٤٣١ •❀• ذکر امروز :یا ربَّ العالمین (۱۰۰ مرتبه) 🔸 @hadithnet
بسم ‌الله الرحمن الرحیم شاعر: ▶️ همه جا غم نصیب زینب شد درد و ماتم نصیب زینب شد تا رود پرچم حسین به عرش قامتی خم نصیب زینب شد گویی از جنگ تن به تن برگشت با همان پاره پیرهن برگشت شیرزن بود رفت کرب و بلا ولی انگار پیرزن برگشت @hosenih ماه از اوج آسمان افتاد وسط راه نیمه جان افتاد سایه اش را کسی ندید ولی بر سرش سایه سنان افتاد برده انگار نی , نوایش را غصه خم کرده شانه هایش را آن که در کوچه ها ابلفضلش پاک میکرد رد پایش را حال با زجر هم قدم شده است سهم زینب دوباره غم شده است وسط راه یک نفر انگار از اسیران دوباره کم شده است گریه میکرد و بی صدا میرفت هی به گودال و خیمه ها میرفت وسط ازدحام یک لشکر چادرش زیر دست و پا میرفت @hosenih دل خود را برید از تن شاه چقَدَر خون چکید از تن شاه با همان دستهای غرق به خون نیزه بیرون کشید از تن شاه دشمن اورا چه بی هوا میزد به تنِ خاک خورده پا میزد خواهرش دید آبروی فلک ته گودال دست و پا میزد ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم شاعر: ▶️ با چادرش قیامت عظما رقم زده بانویِ برتری که جهان را بهم زده در علقمه علم به زمین زَد برادرش در شام و کوفه اوست که حالا علم زده @hosenih با "یاحسین" گفتن خود عشق می کند او که فقط زِ عشق حسین آه.. دم زده غم های او چو کوه بلند است و اُستوار با صبر خود چه طعنه بر این کوهِ غم زده از کودکی به غصّه و غم مبتلا شده لطمه به صورتش زِ همان سنّ کم زده زینب عفیفه ایست که در راه عفتش معجر نداده، بوسه به دست قلم زده @hosenih از آسمان بپرس چه شد عاقبت، که او.. در کربلای خونِ خدایش قدم زده! ای"ملتمس"قیام خدا زنده شد از او، او زیرِ تازیانه دَم از این ستم زده.. ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥بشنوید نوای خادمان و ببینید لحظه ارادت به آستان حضرت رضا😍 ای صفای قلب زارم هرچه دارم از تو دارم ‌‌تا قیامت ای رضا جان سر ز خاکت برندارم عاشقان رضوی بفرمایید زیارت👇👇👇 t.me/joinchat/AAAAADumkrjTA2Sw-_pUcw
🔰 🔰 بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ إِلَهِی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْکشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَیک الْمُشْتَکی وَ عَلَیک الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ اَللَّــهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَینَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِک مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِیبا کلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِی یا عَلِی یا مُحَمَّدُ اِکفِیانِی فَإِنَّکمَا کافِیانِ وَ انْصُرَانِی فَإِنَّکمَا نَاصِرَانِ یا مَوْلانَا یا صَاحِبَ الزَّمَانِ اَلْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِکنِی أَدْرِکنِی أَدْرِکنِی السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ 🔻 🔻 @deabel
کیست این زن، اینکه بر بالای منبر ایستاده در میان این همه شمشیر و خنجر ایستاده کیست این زن، اینکه با تیغ زبان آتشینش روبه‌روی صاحبان سبحه و زر ایستاده گرچه از دشمن فراوان زخم خورده داغ دیده مثل کوهی باز هم الله‌اکبر، ایستاده گاه بالای سر سرهای بی‌تن گریه کرده گاه بالای سرِ تن‌های بی‌سر ایستاده در کلامش خشم و آرامش تو گویی تواَمانند آری آری آن طرف انگار حیدر ایستاده کیست این زن، زینب کبراست یا زهرای ثانی این‌که در این مسجد بی‌بام و بی‌در ایستاده زن مگو، بنت‌الجلال اخت‌الوقاری آسمانی مثل کوه محکمی پشت برادر ایستاده با وجود آن همه زخم زبان از اهل کوفه راست‌قامت عین عباس دلاور ایستاده خم به ابرویش نیامد از ملامت‌های دشمن بر سر حکم الهی چون پیمبر ایستاده کیست این زن، این‌که چون سروی میان آتش و دود با وجود آن همه داغ مکرر ایستاده شام، تاریک است و خیل کوفیان در شب شناور زینب اما مثل ماهی روی منبر ایستاده زینب است این دختر حیدر که از مردان عالم آری آری، یک سر و گردن فراتر ایستاده پرچم شاه شهیدان تا ابد بالاست بالا بر سر پیمان خود تا صبح محشر ایستاده سعید بیابانکی @deabel
دلشوره داشتی و برادر نداشتی بعد از حسین(ع) سایۂ بر سر نداشتی داغت عظیم بود و دل کوه را شکست صبرت جمیل بود و برابر نداشتی در کربلا، بلا به سرت آمد آنچنان جز تیر و نیزه خاطره دیگر نداشتی گفتی میانِ گریه که ای شمرِ(لع) بی حیا در قتلگاه...کاش که خنجر نداشتی می سوختی از اینکه؛ از آن دستِ بی عقیق وقتِ وداع؛ بوسه چرا برنداشتی میسوخت خیمه ها و به کوریِ چشم بد جلباب بود! اگر چه که معجر نداشتی دور و برَت نگاهِ علی اکبری نبود عباس ِ غیرتی و دلاور نداشتی مرهم نداشت داغِ دلت! بغض کردی و... غم داشتی؛ نوازش ِ مادر نداشتی جانت به لب رسید! که دنیایِ بیوفا ماندن نداشت! چونکه برادر نداشتی! مرضیه عاطفی @deabel
از همان کودکی ام رنج و بلایا دیدم چه بگویم که به یکباره چه غمها دیدم طفل بودم که چو جوجه بدنم می لرزید بین آن کوچه عجب محشر کبرا دیدم می کشیدند علی را وسط کوچه به زور ریسمان سیهی بر سر بابا دیدم مادرم روی زمین و لگدی محکم خورد به روی خاک تن محسن زهرا دیدم سخت تر بوداز این کوچه،خدایا گودال بدنی را به سر نیزه ی اعدا دیدم وای از نحر گلویش چقدر طول کشید نرود از نظرم آنچه در آنجا دیدم من به یک روز شدم پیر و قدم گشت دوتا مرگ خود را دل شب در دل صحرا دیدم کاشکی طفل یتیمی پس از این گم نشود من خودم گم شدن لالهٔ طاها دیدم در پی طفل روانه شدم و یک تن گفت زیر مرکب بخدا له شدنش را دیدم نفس آخر زینب شده ای هم نفسم خوب شد آمدی و روی تو حالا دیدم محمود اسدی @deabel
ای شاهد اسیری من ای غیور محض قبل از غروب روز دهم ای حضور محض از قوم ما زنی به اسارت نرفته بود حتی کسی به بزم جسارت نرفته بود در کوفه بود همینجا پرم شکست نزدیک خانه پدریم سرم شکست تا شهر شام رفتمو معجر نداشتم تقصیر من چه بود برادر نداشتم بعداز تو کار ما به کجاها کشیده شد در حالت فرار موی ما کشیده شد به روی دل غمو داغ تورا گذاشتم به روی شانه خود کربلا گذاشتم برای انکه مرا غصه تو پیر کند روی تمام جوانیم پا گذاشتم برای انکه بگویم هنوز فکر توام ببین که پیرهنت را کجا گذاشتم نشد اگر که تنت را کفن کنم اما هنوز هم کفنت را سوا گذاشتم ببین که خون گلوی تو رنگ موی من است گمان مبر که به زلفم حنا گذاشتم اگربناست ببینی مرا بیا گودال که خویش را لب گودال جا گذاشتم @deabel
تا آخرین نفس که توانی در این تن است داغت امانتی است که همراه با من است رفتی و داغ دامن من را رها نکرد یاد تو در دل من و اشکم به دامن است چون شمع ذره ذره دلم آب شد ولی در من هنوز شعله ی امید روشن است جان می سپارم و دم آخر دلم خوش است دیدار تو مقارن این جان سپردن است یک سال و نیم خواهر تو مرد و زنده شد یک سال و نیم کار دلم غصه خوردن است سنگ از مصیبت تو دلش آب می شود دل های دشمنان تو از جنس آهن است مویی که شانه خورده به دستان فاطمه(س) دیدم که غرق خون شده در چنگ دشمن است رفتی و بین این همه نامرد و بی حیا یک مرد هم نبود بگوید مزن زن است هادی ملک پور @deabel
ای نور دیده من و تاج سرم حسین یک دم قدم گذار به چشم ترم حسین بنگر چه آمد از غم تو بر سرم حسین در زیر آفتاب ببین بسترم حسین نام تو گشته زمزمه آخرم حسین بالاسر همه تو دم آخر آمدی بالین هر شهید به چشم تر آمدی با زانو در کنار علی اکبر آمدی بر دیدن سه ساله خود با سر آمدی من خواهر توام بیا در برم حسین یادش به خیر آن تب و تابی که داشتم در طول آن مسیر رکابی که داشتم در زیر سایه تو حجابی که داشتم دیدی چه شد حسین نقابی که داشتم دیدی چه شد مقنعه و معجرم حسین یک نیمه روز موی سیاهم سفید شد یک نیمه روز امید دلم ناامید شد هجده گلم مقابل چشمم شهید شد از مادر تو خواهرت هر چه شنید...،شد داغت هنوز هم نبود باورم حسین هر دم به یاد حنجر تو گریه میکنم بر زخم های پیکر تو گریه میکنم دارم به جای مادر تو گریه میکنم یاد وداع آخر تو گریه میکنم گفتی به خواهرت که بمان در حرم حسین گفتی به خیمه گاه بمانم ولی نشد گفتم کنم فدای تو جانم ولی نشد یک جرعه آب بر تو رسانم ولی نشد پایت به سوی قبله کشانم ولی نشد تو دست و پا زدی و زدم بر سرم حسین منکه به جز تو پشت و پناهی نداشتم دیدم تو را غریب و سپاهی نداشتم تو زیر پا و تاب نگاهی نداشتم جز رو زدن به قاتلت راهی نداشتم شرمنده توام چه کنم خواهرم حسین هر کس رسید راه نفس بر تو بست و رفت بر پیکر تو نیزه خود را شکست و رفت شمر آمد و به سینه تنگت نشست و رفت با دست خالی آمد و پر کرد دست و رفت ای کاش کور بود دو چشم ترم حسین دیدم تو را به سجده ولی سر نداشتی ای سر بریده کاش که خواهر نداشتی (ای تشنه لب تو طاقت خنجر نداشتی گویا غربب بودی و مادر نداشتی) قربان غربتت پسر مادرم حسین نگذاشتند گریه بر آن پاره تن کنم نگذاشتند سایه ای بر آن بدن پکنم نگذاشتند حسین خودم را کفن کنم کاری برای یوسف بی پیرهن کنم میخورد خاک پیکر تو در برم حسین ما را پس از تو خار شمردند کوفیان بر روی نیزه راس تو بردند کوفیان نان علی مگر که نخوردند کوفیان از من چه آبرو که نبردند کوفیان دادند نان به ما صدقه ،دلبرم حسین دیدی چگونه حرمت زینب به باد رفت وقتی میان مجلس ابن زیاد رفت صبر و قرار از دل زین العباد رفت کاری رباب کرد ،که دردم زِ یاد رفت چون جان بغل گرفت سر سرورم حسین بر عکس کوفه هلهله کردند شامیان خنده به اشک قافله کردند شامیان ما را اسیر سلسله کردند شامیان تحقیر پیش حرمله کردند شامیان از هر که بگذرم از او نگذرم حسیم بزم شراب و مجلس اغیار و خواهرت چوب یزید و لعل لب خشک و اطهرت بگذار بگذریم چه آورد بر سرت خیلی دلم تنگ شده بهر دخترت بعد از تو من صداش زدم دخترم ،حسین عبدالحسین میرزایی @deabel
4_5892987604499957958.mp3
8.95M
✅روضه حضرت زینب علیه السلام 🎥 🎙حجة الاسلام و المسلمین استاد سلام الله علیها ✅ @hosenih_maghtal
ترسی از فقر ندارند گدایان كریم  دست خالی نروند از در احسان كریم حاجت خواسته را چند برابر داده است طیب الله به این لطف دو چندان كریم كاظمینی نشدیم و دلمان هم پر بود بار بستیم سوی شاه خراسان كریم بی نیاز از همه ام تا كه رضا را دارم به قسم های خداوند به قرآن كریم طلب رزق نكردیم ز دربار كسی نان هر سفره حرام است مگر نان كریم هر كسی وقت مناجات ضریحی دارد دست ما نیز رسیده است به دامان كریم نا امیدم مكنید از كرمش فرض كنید باز بدكاره ای امشب شده مهمان كریم گر چه خوب است شود شیعه بلا گردانش سپر درد و بلای همه شد جان كریم ظاهرش «فقر» ولی باطن او عین «غنا»ست ترسی از فقر ندارند گدایان كریم علی اکبر لطیفیان @deabel
گوشه ی دخمه خلوتی دارد کوه طورش همین سیه چال است نمکِ آخرِ مناجاتش روضه های شهید گودال است توبه می کرد جای مردم شهر گریه می کرد جای ما و شما پسر فاطمه دعا می خواند نیمه شب ها برای ما و شما هر دلی عاشق نگاهش شد خالی از تیره گی و زشتی شد در کنار ضریح چشمانش زن بدکاره ای بهشتی شد زن رقاصه را به راه آورد عارف حق، جدا ز غیرش کرد پشت آن میله های فولادی این چنین عاقبت به خیرش کرد با رکوع و سجود فاطمی اش شیوه ی بندگی به او آموخت با نگاه پر از محبت خود حکمت زندگی به او آموخت ساق پایش شکستگی دارد داد می زد ز درد، سجاده غل و زنجیرها اجازه دهید در قنوتش به زحمت افتاده  درد تا مغز استخوان می رفت با لب تشنه تا لگد می خورد رسم این خانواده است انگار چقدر بی هوا لگد می خورد وحید قاسمی @deabel
بیهوده قفس را مگشایید پری نیست جز مُشتِ پری گوشه ی زندان اثری نیست در دل اثر از شادی و امّید مجویید از شاخه ی  بشکسته ی امّید ثمری نیست گفتم به صبا دردِ دل خویش بگویم امّا به سیه چال ، صبا را گذری نیست گیرم که صبا را گذر افتاد ، چه گویم؟ دیگر ز من و دردِ دل من خبری نیست امّید رهایی چو از این بند محال است ناچار بجز مرگ، نجاتِ دگری نیست ای مرگ کجایی که به دیدار من آیی در سینه دگر جز نفس مختصری نیست تا بال و پری بود قفس را نگشودند امروز گشودند قفس را که پری نیست استاد علی انسانی @deabel
آهسته گذارید روی تخته تنش را تا میخ اذیّت نكند پیرهنش را اصلاً بگذارید رویِ خاك بماند زشت است بیارند غلامان بدنش را این ساق به هم ریخته كِتمان شدنی نیست دیدند روی تخته ی در، تا شدنش را این مرد الهی مگر اولاد ندارد بردند چرا مثل غریبان بدنش را این مرد نگهبان كه حیا هیچ ندارد بد نیست بگیرد جلوی آن دهنش را این هفت كفن روضه ی گودال حسین است ای كاش نیارند برایش كفنش را نه پیرهنی داشت حسین نه كفنی داشت مدیون حصیرند مرتب شدنش را علی اکبر لطیفیان @deabel
"ای وای بر اسیری، کز یاد رفته باشد در دام مانده باشد، صیاد رفته باشد" آه از دمی که آید، دیگر برون ز زندان مردی که در سیه چال، از یاد رفته باشد از بس ز ضرب سیلی،او ناله زد"یازهرا" از جوهر صدایش، فریاد رفته باشد با تازیانه ی کین، آزرده کرده او را هرگاه بر شکنجه، جلاّد رفته باشد از ناسزا و طعنه، سِنْدیٖ نَبُرد بهره از کظمِ غیظ آقا، ناشاد رفته باشد ساق شکسته ی او، مرهم نمی پذیرد آه از دمی که کار از، امداد رفته باشد چون روی تخته ی در، باب الحوائج آید جان از نهادِ شیعه، از داد رفته باشد برروی جِسْر بغداد،جسمش سه روز مانده این گوشه از غمش بر، اجداد رفته باشد وحید دکامین @deabel
چشمی که از داغ عزایش هر سحر تر نیست لایق برای دیدنش فردای محشر نیست زندان عقول ناقص مستان قدرت بود زندان مکانی هستکه موسی بن جعفرنیست حتی زن بد کاره هم ایمان به او آورد تا صورتش را دید فهمید او ستمگر نیست از روزه هایش، «روضه» ی شلاق بدتر بود در قعر زندان های هارون چیز بهتر نیست زنجیر ها با شوق جسمش را بغل کردند آنقدر که جایی برای بوسه دیگر نیست خورشید را بر تخته ای کوتاه می بردند تابوت اودست کم از شمشیر و خنجر نیست در روز عاشورا برای اشک ثارالله قطعا دلیلی بهتر از لبخند اصغر نیست در آن هیاهو یک مسیحی گفت: ای مردم! این جسم خونین جسم فرزند پیمبر نیست؟ اسلام را در روز روشن زیر پا بردند شاید گُمان کردند در گودال مادر نیست زینب نگاهی کرد سوی علقمه وقتی می خواست در محمل رَوَد اما برادر نیست علی اصغر یزدی @deabel
بر روی خاک بس که تنش را کشیده بود خونش به نقطه نقطه ی زندان چکیده بود عجل وفات و روضه ی مادر زیاد داشت موسی بن جعفر این دم آخر بریده بود جسمی که در هجوم بلا روز خوش ندید حالا به روی تخته چه خوش آرمیده بود جان داد بین غربت و حالا کفن به دست جمعی برای عرض ارادت رسیده بود هر کس برای دیدنش آمد نمی شناخت از بس شکسته پیکر و از بس خمیده بود صبرش گواه , عاقبتش را رقم نزد زخم عمیق و درد فراقی که دیده بود ‌او را شبیه جد غریبش زمین زده دشنام مادری که از اینها شنیده بود جسمش دگر ولی به بیابان رها نشد جای کفن نصیب تنش بوریا نشد دشمن تنش به معبر مرکب بدل نکرد معصومه رأس غرق به خونی بغل نکرد این هفتمین مصیبت و پیوست کربلاست این دل هر آنچه میکشد از دست کربلاست حمیدرضا محسنات @deabel
در این زندان تو را در آتش تقدیر می بینم تو را در اوج غربت زخمی زنجیر می ببینم نداری پوست بر پیکر، نمانده گوشت بر این تن چنان لاغر شدی گویا فقط تصویر می بینم! شبیه مادرت از آرزوی مرگ لبریزی بمیرم که تو را از زندگانی سیر می بینم غریبی بیشتر از این که در این مصر، موسائی ولی هارون شهرت را پر از تزویر می بینم عزیز عالمی یوسف، چه بر مسند چه در زندان چرا با چشم ظاهربین خود تحقیر می بینم؟ کدامین استعاره شرح حالت در قفس باشد؟ غزال زخم خورده؟ نه، سراپا شیر می بینم نبین هارون به تخت است و غریب این سیه چالی تو آن بالای بالا، دشمنت را زیر می بینم نیامد مرغ نفرین در قنوتت، چشم دشمن کور نمازت را پر از آرامش تکبیر می بینم چه کرده کظم غیظت با دل بی رحم زندانبان؟ که در عمق نگاهش این همه تغییر می بینم شب تردید هایش را سحر کرده است، مهتابت دل ویران او را شاد از تعمیر می بینم به اعجاز نگاه تو زلیخا شد مسلمانت تمام حیله ها را در تو بی تأثیر می بینم نمی چسبد به تو این وصله ها، معصوم معصومی تو را در روشنای آیه تطهیر می بینم دل شمس الشموست می شود خون از غروب تو خراسان را در این شبهای غم دلگیر می بینم غزل از مهر سلطان می شود لبریز، می گوید همین ناچیز را شایسته تقدیر می بینم سیدمسیح شاهچراغ @deabel
تمام حجم تنت زیر یک عبا مانده به روی پهلوی تو چند جای پا مانده نفس کشیده ای و بند آمده نَفَست به سینه ات چقدَر استخوان، رها مانده خدا کند تو دگر مثل فاطمه نشوی خدای، رحم کند بر تنِ بجا مانده به سجده می روی و مثل بید می‌لرزی قیام کن که تسلّای ربّنا مانده هوای غربتِ زندان که جای خود دارد نگاه یک زنِ رقّاص بی حیا مانده به‌ فرض‌ هم‌ که ‌خودت از جهان، خلاص‌ شوی هنوز ، غربتِ معصومه و رضا مانده کمی اگر غُل و زنجیرها امان بدهد صدا هنوز در این اشکِ بیصدا مانده دوباره روضه ی جانسوز پنج تن داری بخوان که روضه ی مکشوفِ کربلا مانده بخوان که شمر، نشسته به سینه ای خسته اگرچه سینه شکسته ولی صدا مانده به التماسِ صدای حسین، یا زینب! برو حرم که غم گوشواره ها مانده حمید رمی @deabel
دوری از شهر و دیارم عزتم را لطمه زد این جدائی قلب پاک عترتم را لطمه زد با دو دست بسته هم باب‌الحوائج بوده‌ام کی غل و زنجیر فضل و رحمتم را لطمه زد ناله‌های ممتدم گویای این مطلب شده بغض سینه اشتیاق صحبتم را لطمه زد تار می‌بینم ز بس که این حرامی یهود گاه و بیگاه آمد از ره صورتم را لطمه زد صوت سیلی هم‌صدا شد با صدای خنده‌اش هر دمی آمد سراغم خلوتم را لطمه زد نام زهرا را نه تنها با طهارت او نبرد بد دهن بود و دل با غیرتم را لطمه زد داغ من یک سر بریدن کمتر از جدم حسین آخر کار این کفن‌ها غربتم را لطمه زد پیکر من بین راه زائران کربلا این سه‌روزه تا قیامت شوکتم را لطمه زد قاسم نعمتی @deabel
کُنج سیاه چال غریبی عزیز داشت پیری شکسته که جگری ریز ریز داشت دلتنگی‌اش برایِ رضا سینه سوز بود قلبی برای دخترکَش ناله خیز داشت با دستهای بسته  فقط ناسزا شنید زخمِ زبانِ قاتلِ او نیشِ تیز داشت دیشب صدای سرفه‌ی او تا سحر رسید زنجیر بِینِ حلقه‌ی خود یک مریض داشت زنجیر را کشید کمی قد کشیده شد این استخوانِ پا چِقَدر خُرده ریز داشت او روی در شکسته و  مادر به پشتِ در تشییع او به روضه‌ی زهرا گریز داشت بر روی تخته پاره تنش گیر کرده بود انگار لنگه در دو سه تا میخِ تیز داشت اول مدینه بعد دلم کاخِ شام رفت زندان هرآنچه داشت  ویرانه نیز داشت سر رویِ طشت بود و حرامی کنارِ طشت نامرد بِینِ دست شرابی غلیظ داشت با گریه گفت عمه مرا میدهد نشان نامحرمی که تکه کلامِ کنیز داشت... حسن لطفی @deabel
🥀🎤مبعث شعر دوبیتی صلوات بر پیامبر (ص)    🌺🌺🌺_____________________ برروی زمین و آسمان ها و کرات در بین مناجات و تمام کلمات  زیبا تر از این دعا ندیده است کسی     بر خاتم انبیاء محمد صلوات  🌺🌺🌺 ای احمدیان به نام احمد صلوات هر دم به هزار ساعت از دم صلوات از نور محمدی دلم مسرورست پیوسته بگو تو بر محمد صلوات ن   🌺🌺🌺 حق داده به ما وعده ی خیر و حسنات  هم وعده ی جنات سراسر نعمات خواهی که شود نصیب تو این برکات بر خاتم انبیا محمد صلوات  🌺🌺🌺 از ازل بر همه ذرات جهان تا عرصات رسد از آبروی آل محمد (ص) برکات وه چه بدبخت و سیه روی هر آن کس که ز جهل بشنود نام محمد (ص) نفرستد صلوات 🌺🌺🌺 بر خلق خوش و خوی محمد (ص) صلوات بر عطر گل روی محمد (ص) صلوات در گلشن سر سبز رسالت گویید بر چهره گل بوی محمد (ص) صلوات 🌺🌺🌺 گردیده شعار هر مسلمان صلوات  تاریخچه عترت و قرآن صلوات بر شیعه بود نشانه حق طلبی  از اول عمر تا به پایان صلوات 🌺🌺🌺 شد باز به روی خلق باب برکات  خواهی تو اگر ز درگه دوست برات بفرست ز جان و دل به آوای جلی  بر خاتم انبیاء محمد (ص) صلوات 🌺🌺🌺 به آیه آیه قرآن احمدی صلوات به بهترین گل گلزار سرمدی صلوات به اهل بیت رسول گرامی اسلام  به غنچه غنچه باغ محمدی صلوات 🌺🌺🌺 ای نام تو جان بخش تراز آب حیات محتاج تو خلقی به حیات و به ممات از بعثت انبیا وارسال رسل مقصود تو بودی به جمالت صلوات 🌺🌺🌺 جان راتو صفا ده به صفای صلوات همراز ملک شو به نوای صلوات هرکس که صلوات می فرستد یک بار ده بار خدا بر او فرستد صلوات 🌺🌺🌺   سر سلسله جنبان تجلی صفات شد ختم رسل جمع جمیع ملکات از عرش ملایک زشعف بانگ زدند بر خاتم انبیا محمد(ص)صلوات   🌺🌺🌺 دل با صلوات محرم راز شود سیمرغ شود بلند پرواز شود فرمود پیامبر که با هر صلوات درها ی اجابت دعا باز شود  🌺🌺🌺 بر روح بلند مهربانی صلوات بر خلق عظیم آسمانی صلوات بر اشرف کاینات هادی سبل خورسید سپهر جاودانی صلوات 🌺🌺🌺 ای دلبر مه پیکر شیرین حرکات با ذکر تو پر شده  است اجزای حیات هر کس شنید نام زیبای تو گفت بر خاتم انبیا محمد صلوات   🌺🌺🌺 از جلوه گل نشان سرمد خیزد وز بوی گلاب نام احمد خیزد در هر نفسی که می رود بر صلوات آوای درود بر محمد(ص) خیزد   🌺🌺🌺 بر نور جمال پاک احمد صلوات  برعطر وجود حی سر مد صلوات  بر وجه نکوی وخلق نکوی رسول بر خاتم انبیاء محمد و آل محمد صلوات  🌺🌺🌺 از ازل بر ذرات جهان تا عرصات رسد از آبروی آل محمد (ص) برکات چه بدبخت باشد هر کس ز جهل بشنود نام محمد (ص) نفرستد صلوات 🌺🌺🌺 گردیده شعار هر مسلمان صلوات تاریخچه عترت و قرآن صلوات بر شیعه بود نشانه مهر علی ازازل تا به ابد بر محمد و علی صلوات 🌺🌺🌺 بیرون ز عدد بگو و بی حد صلوات بر آل محمد و محمد صلوات ز انجا که دعا استجابت شده است بر جمله اذکار سرامد صلوات
|⇦•جانِ دو جهان امام کاظم .. و توسل به ساحت مقدس حضرت باب الحوائج امام موسی ابن جعفر علیه السلام _سید محمد جوادی •✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ بسم الله الرحمن الرحیم عمری بر آن سرم که شوم خاکِ پایِ دوست تا هستی ام شود غبار در هوایِ تو روزی هزار بار اگر جان دهم کم است در شوق لحظه ای که بمیرم برایِ تو کویِ تو را به ملک دو عالم نمی دهم آری گدای توست همیشه گدایِ تو تو برتری از آن که شوی آشنا به من من کمترم از این که شوم آشنایِ تو با این همه زِ کویِ تو جایی نمیروم باشد سرم همیشه به خاکِ سرایِ تو یک بار مرا به رَهِ خویش کن فدا ای صد هزار مرتبه عالم فدایِ تو ایام شهادتِ باب الحوائج آقا موسی ابن جعفر .. آی گرفتارا ، آی مریض دارا ، آی اونایی که گره به کارتون خورده ، بسم الله .. خاکِ رَهِ زائرت اَعاظِم جانِ دو جهان امام کاظم ارباب کمال زیرِ دینت چشم همه سمتِ کاظمینت عیسی زِ دم تو دم گرفته جود از کف تو کرم گرفته موسی به امیدِ نخلِ نورت نعلین براورد به طورت زنجیرِ تو حلقۀ وصالت تا عشرِ خداست اتصالت آبِ وضویِ تو اشک هایت خون است روان زِ ساقِ پایت *چهارده سالِ از این زندان به آن زندان، اما زندانِ آخر با زندان هایِ دیگه فرق داشت، یه ملعونی به نام سندی ابن شاهک زندان بانِ حضرتِ .. بسیار شقی و بی ادبِ .. هر بار با تازیانه واردِ زندان میشد .. یا امام رضا دارم روضۀ باباتُ میخونم .. حیا میکنم بگم با این آقا چه میکرد اما هر وقت بر میگشت میدیدن تازیانه خون آلوده .. یا موسی ابن جعفر .. با این که عیال واره اما ملاقاتی نداره .. _(چرا؟) آخه ممنوع الملاقاتِ .. یه وقت صدا میزنه پسرم، یه وقتایی هم صدا میزنه دخترم معصومه دلم برات تنگ شده .. میگه این زندانِ آخری تاریک بود، نمور بود حضرت با علم امامت شب و روزُ تشخیص میداد .. ای غریب آقام .. پشتِ در زندانِ بغداد جمع شدن ، گفتن چی شده؟.. گفتن هارون نامه نوشته گفته موسی ابن جعفر رو آزاد کنید .. شیعیان جمع شدن .. یکی گفت موسی ابن جعفرُ ببینم رو پاهاش می افتم .. یکی گفت دستاشُ میبوسم، صورتشُ میبوسم .. آخ بمیرم یه وقت دیدن درِ زندانِ بغداد باز شد (ان شالله کاظمین ..) دیدن چهار تا حمال یه بدنِ بی جانیُ رو تختۀ در دارن میارن ، هی صدا میزنن «هذا امام رفض» این بدنِ امام شیعیانِ .. ظاهراً بدن حجمی نداره اما بازم سنگینه .. (بگم حاجت دارا ، گرفتارا صدا ناله شون بلند شه؟..) عباشُ کنار زدن دیدن هنوز تو غل و زنجیرِ .. کاش غربت به همین جا ختم میشد .. یا صاحب الزمان .. آوردنش گذاشتن رو جسرِ بغداد رها کردن و رفتن .. آی آقام .. سلیمان پنجرۀ قصرُ باز کرد دید یه بدن غریب افتاده .. گفت بدنِ کیه کسی کاری نداره؟!گفتن سلیمان این بدنِ موسی ابن جعفرِ .. دیدن از قصر دوان دوان داره میاد این بدنِ پسر فاطمه ست .. زیرِ این بدنُ بگیرید بلند کنید .. هذا طیب ابن طیب .. این بدنِ پاک پسرِ پاکِ، محترمانه کفن آوردن دفنش کردن، همۀ روضه ها باید ختم به کربلا بشه، بریم کربلا ..چی گذشت به زینبِ کبری وقتی ببینه بدنِ بی سرِ برادر رو خاکِ کربلا .. دیگر چه زینبی چه عزیزی چه خواهری وقتی نمانده است برایش برادری من مانده ام چگونه تو را غسل میدهند وقتی نمانده است برایِ تو پیکری در زیرِ سم اسب چه ها میکنی حسین با تو چه کرده اند در این روزِ آخری بنی اسد اومدن دیدن اَبدان غارت شده بدون سر رو خاکِ گرم کربلا .. بدنی که سر نداره، بدنی که غارت زده ست قابل شناسایی نیست .. یااباعبدالله، خدایا چه کنند اینا که بدن ها رو نمیشناسند .. یه وقت دیدن یه سوارِ آمد از مرکب پیاده شد، بنی اسد دست نگه دارید من این بدن ها رو خوب میشناسم .. این بدنِ بریرِ، این بدنِ ظهیرِ، این بدنِ حبیبِ .. یک یک بدن ها رو معرفی میکنه .. به یه بدن رسید دیدن زانوهاش بی رمق شد رو خاکا افتاد .. اقا این بدنِ کیه؟! فرمود زود برید بوریا بیارید .. آی بمیرم حصیر آوردن .. بدن که ارباً ارباست، هم زخم خورده با شمشیر و نیزه و سنگ هم با اسب از این بدن رد شدن .. چیزی باقی نمانده ، حضرت حصیر رو از زیرِ بدنِ ارباًاربا رد کرد ، بدنُ تو خانه ی قبر گذاشت .. ما مسلمونا یه رسمی داریم گونه راستُ رو خاک میزاریم اما عزیز فاطمه سر در بدن نداره .. بنی اسدی ها دیدن زین العابدین از خونۀقبر بیرون نمیاد اومد جلو سر رو جلو آورد دید آقا خم شده لب ها رو به رگ های بریده .. هرجا نشستی صدا بزن ای حسین .. ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
✅ وفات یا شهادت سلام الله علیها 🚩 رجبی دوانی: ادله‌ای برای شهادت حضرت زینب(س)/ بانویی که علم و معرفتش، اکتسابی نبود پژوهشگر حوزه تاریخ اسلام: 🔹 واژه شهادت را برای رحلت حضرت زینب (س) بکار بردم برای اینکه معتقدم حضرت، به شهادت رسیده است چراکه ایشان در قیام سید‌الشهدا(ع) پا به پای امام معصوم (ع) در نهضت عاشورا بود و مصائبی را دید که برادر بزرگوارش مشاهده نکرد. بنابراین وقتی یک سال و نیم پس از عاشورا رحلت می‌کند، در حقیقت به شهادت رسیده است و مرگ طبیعی به هیچ وجه برای حضرت متصور نیست. 🔹حضرت زینب(س) توفیق داشت تا محضر 7 معصوم را درک کند. از این جهت شاید می‌توان او را شخصیتی بی‌نظیر در تاریخ اسلام معرفی کرد. 🔹به جرات می‌توان گفت اگر حضرت زینب(س) در واقعه کربلا نبود، امام زین‌العابدین(ع) به شهادت می‌رسید. اول، زمانی بود که شمر به خیمه‌ها حمله کرد و وقتی حال بیمار امام را دید، تصمیم گرفت تا حضرت به قتل برساند امّا حضرت زینب(س) مانع این اقدام شد. دوم زمانی بود که حضرت در کاخ عمربن سعد به خطبه‌خوانی پرداخت و خشم عمر را برانگیخت و آنجا دوباره حضرت زینب(س) به کمک امام زمانش آمد و او را از فتل نجات داد. در بحران‌های دیگری نیز حضرت به کمک امامش آمد و وظیفه انتقال پیام عاشورا را به عهده گرفت و چه خوب گفتند که "کربلا، در کربلا می‌ماند اگر زینب(س) نبود". http://yon.ir/ey0de https://tn.ai/1973831@hosenih_maghtal
🍃🍃🍃 🌾 حضرت ام کلثوم (س) 🌾 سنتی 🍃 ام كلثومم و         بر علي نور عين تا ابد ميزنم         ناله ها بر حسين 🌾يا حسين يا حسين   خواهرم زينب از       روي تل ديده است شاهد نيزه و         رأس ببريده است 🌾يا حسين يا حسين   بر عزيز دلم          از عدو شد جفا با لب تشنه شد        از تنش سر جدا 🌾يا حسين يا حسين   تا ابد از غمش      نالم اما چه سود ذولجناح آمد و       سبط زهرا نبود 🌾يا حسين يا حسين   ذولجناح آمد       راكبش بي پناه پيكر بي سرش    مانده در قتلگاه   🌾يا حسين يا حسين 🍃🥀🍃🥀 سنتی وفات حضرت ام کلثوم سلام الله علیها @torkiy
در حضرت ام کلثوم (س) در حالى که همراه کاروان کربلا عازم شهر مدینه گردید می‌گریست و این اشعار را می‌خواند: مدینةِ جدِّنا لا تَقبَلینا فَبِالحَسَراتِ وَ الاَحزانِ جینا اى مدینه جد ما! نپذیر ما را، که ما با حسرت و اندوه‏ ها بازگشتیم؛ الا فَاخبِر رَسُولَ اللهِ عَنّا بِانّا قَد فُجِعنا فی اَبینا ای مدینه! از جانب ما به رسول خدا(ص) خبر بده، که ما در مصیبت فقدان پدرمان، دردمند و اندوهبار شدیم؛ خَرجنا مِنکَ بالاَهلینَ جمعا رَجعنا لا رِجالَ وَ لا بَنینا از تو با همه خویشان بیرون رفته، و چون بازگشتیم نه مردان و نه کودکانى با ماست؛ و کُنّا فِی الخُروجِ بِجَمعِ شَملٍ ‏رَجَعنا حاسِرینَ مُسلِبینا در هنگام خروج جمع ما کامل بود و اکنون در بازگشت برهنه و غارت شده‏ایم؛ و کُنّا فى اَمانِ اللهِ جَهرا رَجَعنا بِالقَطیعَةِ خائِفینا در ظاهر در امان خدا بودیم و اکنون که بازگشتیم هنوز بر ستم ظالمان و بریدن پیمانشان بیمناک هستیم؛ و مَولانَا الحُسَینُ لَنا اَنیسٌ‏ رَجَعنا و الحُسَینُ بِهِ رَهینا انیس ما مولایمان حسین بود، و چون آمدیم حسین را در کربلا گرو گذاردیم؛ فَنَحنُ الضّائعاتُ بِلا کَفیلٍ و نَحنُ النّائِحاتُ عَلى اَخینا مائیم که سرگردان و بدون کفیل شدیم، مائیم که بر برادر خود نوحه کردیم؛ و نَحنُ السّائراتُ عَلَى المَطایا نَشالُ عَلَى الجَمالِ المُبغِضینا؟ و مائیم که بر شتران حمل شدیم، و ما را بر شتران درشت خوى سوار کردند؛ و نَحنُ بَناتُ یس و طه‏ و نَحنُ الباکیاتُ عَلى اَبینا ما دختران یاسین و طاهائیم، و مائیم که در سوگ پدر خود گریستیم؛ وَ نَحنُ الطّاهِراتُ بِلا خِفاء و نَحنُ المُخلِصونَ المُصطَفونا پاکان بدون خفاء مائیم، و مخلصان و برگزیدگان مائیم؛ و نحنُ الصّابراتُ عَلَى البلایا و نحنُ الصّادقون النّاصِحُونا ما بردباران بر بلا هستیم، و ما راستگویان ناصحیم؛ الا یا جَدِّنا بَلَغتَ عِدانا مُناها وَ اشتَفىِ الاعداءُ فینا اى جد ما! دشمنان ما به آرزویشان رسیدند، و تشفى یافتند به سبب قتل ما؛ لَقَد هَتکُوا النّساءَ و حَمَّلُوها عَلى الاَقتابِ قَهراً اَجمَعِینا «حرمت زنان را هتک نمودند و تمام آنها را به اجبار بر جحاز بی روپوش شتران حمل کردند» 📚 الدمعة الساکبه 📚 نفس المهموم 📚 سوگنامه آل محمد(ص) کانال-مطالب ناب ترکی @torkiy