#حضرت_علی_اکبر
چون تو ای لاله در این دشت گلی پرپر نیست
و از این پیرجوان مرده کمانی تر نیست
در کنار توأم و باز به خود می گویم
نه حسین،این تن صد چاک علی اکبر نیست
دست و پایی،نفسی،نیم نگاهی،پلکی
غیر خونابه مگر ناله در این حنجر نیست
هر کجا دست کشیدم ز تنت گشت جدا
بند بندت همه پاشیده دگر پیکر نیست
دیدنی گشته اگر دست و سر و سینه تو
دیدنی تر زمن و خنده این لشگر نیست
استخوانهای تو و پشت پدر هر دو شکست
بازهم شکر کنار من و تو مادر نیست
@rozeh_1
#حضرت_علی_اکبر
گر چه خاصیت یک نخل ثمر داشتن است
نیمی از درد سرم چند پسر داشتن است
به تو و قد رشیدِ تو حسودی کردند
کار ِاین خیره سران چشم نظر داشتن است
میوهی فصلی و در مرز رسیدن اما
چیدن تو چه نیازی به تبر داشتن است
باید از وسعت این دشت تو را جمع کنم
تازه این کار به اما و اگر داشتن است
زیر بازوی مرا عمه نگه داشته است
داغ تو خاصیتش دردِ کمر داشتن است
پنجه بر زلفِ سیاهت زده دشمن نکند
کعبهیِ رویِ تو هم فکر حجر داشتن است
پیشِ این لشکر فاسق که فقط میخندند
بدترین حال همین دیدهیِ تر داشتن است
یکی ازپشت و یکی از جلو میزد به سرت
عادتِ جنگِ علی زخم به سرداشتن است
درعبا ریختم آنچه زتنت مانده ولی
کار تشییع تو محتاجِِ نفر داشتن است
عمه چادر کمرش بسته وبالای سرم
فکر ِبرسر زدن و مقنعه برداشتن است
@rozeh_1
#حضرت_علی_اکبر
بگو هنوز برایت کمی توان مانده
بگو هنوز برای حسین جان مانده ؟
فقط برای نمازی کنار بابا باش
هنوز نیمه ای از روز تا اذان مانده
چه میشود کمی این پلک را تکان بدهی
چرا که چشم تو خیره به آسمان مانده
کمر شکسته ام از حال و روز من پیداست
عجیب برجگرم داغ این جوان مانده
بیا به گریه ی این پیرمرد رحمی کن
عصای من نشکن ،قامتی کمان مانده
نسیم هم بدنت را به دست می گیرد
شبیه مشت پری که در آشیان مانده
شدی شبیه اناری که دانه دانه شده
کمی به خاک و کمی دست باغبان مانده
شبیه مادر من جمع میکنی خود را
که بین پهلوی تو درد بی امان مانده
چنان به روی سرت ریختند،ترسیدم
هزار شکر که از تو کمی نشان مانده
حساب آنچه که مانده است از تو مشکل نیست
دوباره میشِمرم چند استخوان مانده
تو را به روی عبا تکه تکه می چینم
بقیه ی تو ولی دست این و آن مانده
چقدر روی دو چشمت هلال ابرو هست
برای بدر شدن ماه من زمان مانده
چقدر تیغه لب پر ،میان دنده ی توست
چقدر نیزه شکسته در این میان مانده
تو را از این همه غم میکنم سوا اما
هنوز داغی یک نیزه در دهان مانده
قرار نیست پدر جان دهد کنار پسر
هنوز قصه ی گودال و ساربان مانده
قرار نیست فقط عمه ات بماند و من
ببینی اش که میان حرامیان مانده
کمی به روی سرم باشد و میان حرم
که چند دختر نوپا به کاروان مانده
بدون تو بدَود چند بار تا گودال
ببیندم که نگاهم به آسمان مانده
کمان حرمله تیری به سینه ام زده است
به چند جا اثر نیزه ی سنان مانده
نشسته شمر و عرق می چکد ز پیشانیش
برای ضربه ی آخر نفس زنان مانده
حسن لطفی
@rozeh_1
#حضرت_علی_اکبر
به خودش آمد و فهمید که چشمش تر بود
دو قدم مانده به بالای سر اکبر بود
تازه فهمید چه روزی به سرش آمده است
یا که بهتر چه به روز پسرش آمده است
پسر دسته گلش را چو گل پرپر دید
هر طرف را که نظر کرد علی اکبر دید
مثل مه پاره ی افتاده به خاک است تنش
در هم آمیخته خون و بدن و پیرهنش
نه توانست بغل گیرد و نه بوسه زند
نه توانست بماند نه از او دل بکند
زخم قلب پدر از جسم پسر بدتر بود
اربا اربا دل بابای علی اکبر بود
دشت مانده است وسواری که زمین گیر شده
تن صدچاک پسر دیده ،پدر پیر شده
ناله اش بین کف و هلهله ها گم شده بود
گریه اش مایه ی خندیدن مردم شده بود
ارتفاع بدنش تا به زمین کم شده بود
همه گفتند رکوع است ز بس خم شده بود
پسری مانده به خاک و پدری می نگرد
مانده حیران که چگونه بدنش را ببرد
چون که این چاک ترین جسم میان شهداست
مدد از کل جوانان بنی هاشم خواست
خوب شد بار دگر بوسه بر آن لب نگذاشت
ور نه می مرد از آن بوسه....که زینب نگذاشت
نويد اسماعيل زاده
@rozeh_1
#امام_حسن_عسکری
پَرِ شکسته به بالا نمی رسد هرگز
تلاش می کند اما نمی رسد هرگز
کبوتری که هوایی نشد در این وادی
به آسمان تمنا نمی رسد هرگز
اگر اجازه نیاید که تا ابد معشوق
به سوی خانه لیلا نمی رسد هرگز
چنان مقام به عشاق می دهد الله
به فکر مردم دنیا نمی رسد هرگز
مقام و سلطنت و پادشاهی عالم
به پای رعیتی ما نمی رسد هرگز
و بی ولای تو و خانواده ات آقا
کسی به عالم معنا نمی رسد هرگز
بدون گوشه ی چشم تو شیعه در محشر
به خاک بوسی زهرا نمی رسد هرگز
مسیح آل محمد ، مسیح زهرایی
به گرد پای تو عیسی نمی رسد هرگز
پَرَم به شوق هوای تو وا شده آقا
کبوتر تو به سویت رها شده آقا
زمان مستی ما انتها ندارد که
مریض عشق تو بودن دوا ندارد که
بهشتِ من تویی آقا، بهشت را چه کنم
بهشت بی گُلِ رویت صفا ندارد که
نمی دهم به بهشت خدا حریم تو را
بهشت قد حریم تو جا ندارد که
فدای بنده نوازی و مهربانی تو
سرای لطف تو شاه و گدا ندارد که
کجاست حاتم طایی ببیند اینجا را
کسی شبیه تو دست عطا ندارد که
سرای توست پذیرای آرزومندان
کسی به قدر تو حاجت روا ندارد که
میان این همه القاب نیک هیچ اسمی
صفای کنیه ابن الرضا ندارد که
تویی که آینه حی ذوالمَنَنت خوانم
عزیز قلب رضایی تو را حسن خوانم
جواد پرچمی
@marsiyeeh
#امام_حسن_عسکری
از عرش دارد میرسد فصل بهارم
كم كم پر از خورشيد خواهد شد ديارم
از عرش دارد میرسد پيكی خدايی
از عرش دارد میرسد دار و ندارم
يک عمر در دست خودم در حبس بودم
امشب نگاهش میشود راه فرارم
اميد بستم بر كرامتهای چشمش
بلكه كمی رونق بگيرد كار و بارم
من هرچه را دارم به دست دوست دادم
شكر خدا كه بعد از اين بیاختيارم
از آسمان نور هدی آمد ، مبارک
عيسای آل مصطفی آمد مبارک
ما اهل بارانيم و اهل روضههائيم
عمری است محتاج گداهای شمائيم
آوارههای كوچهی حُسن بهاريم
كاسه به دست سفرههای هلاتائيم
از روز اول خادم اين خانه هستيم
تا شام آخر هم مقيم اين حرائيم
ما نسل در نسل عاشق اين خانواده
ديوانه وار از عالم و آدم جدائيم
وقتی كراماتِ نگاهت شامل ماست
يعنی كه در هفت آسمان مشكل گشائيم
از اولش هم قلب ما دست شما بود
توفيق ما و سلب ما دست شما بود
شكر خدا كه عاشقی درمان ندارد
اين قصهی شاه و گدا پايان ندارد
شكر خدا كه عاشق اين خانواده
شرمندگی دارد ولی عصيان ندارد
فرع تولی و تبری اصل دين است
ايمانِ بی اين خانواده جان ندارد
چشمی كه ابری شد از اين دريای جوشان
در روز محشر لحظهی گريان ندارد
دست كسی بر دامن فهم شما نيست
اين نردبانها پلهی آسان ندارد
ای خلقت آدم طفيلی وجودت
هفت آسمان محتاج بارشهای جودت
امشب بيا رحمی به حال اين گدا كن
بی آبرويی را مقيم اين حرا كن
ابری بياور بر سر چشم خسيسم
با دست باران درد دلها را دوا كن
يک قطره از نور كراماتت بپاش و
اين دفعه ما را حُر دشت روضهها كن
دلبستگی های مرا از من بگير و
بر چشمهای خود اسير و مبتلا كن
يک صبح با جادوی چشمت اين گدا را
از جملهی همسايههای سامرا كن
گرچه به ظاهر از خداوندی جدائيد
آئينه در آئينه تكرار خدائيد
محمد بختیاری
@marsiyeeh
#امام_حسن_عسکری
ای حضرت معشوق ای ليلاترينم
من از همه پروانه ها شیدا ترینم
سنگ ملامت خورده عشق تو هستم
يعنی ميان عاشقان رسوا ترينم
تو آيه های مصحف پيغمبرانی
بهر تلاوت كردنت شيواترينم
ای كيسه بر دوش سحرهای محله
مرد كريم سامرا ؛ آقاترينم
ما ريزه خوار دولت عشق توهستيم
ای حضرت معشوق ای لیلاترینم
اندازه ی ما چشم تو ديوانه دارد
مجنون ميان خانه ی ما خانه دارد
تو آشنای کوچه های آسمانی
بالاتر از فهم اهالی جهانی
فهمیدن شأن و مقام تو محال است
تو سرّ الاسرار نهان اندر نهانی
رد قدم های همیشه جاری ات را
تا مرزهای بی نهایت می رسانی
وقتی که می آیی کنار جانمازت
دنبال خود خیلی ملک را می کشانی
تو ابتدا و انتها اصلاً نداری
مثل خدائی و همیشه جاودانی
ای روشنی مطلق شب های تارم
پروردگار بی مثال هر چه دارم
من از مساكين قديم سامرايم
از آن سوی دنيا چه آوردی برايم
اين روزها كه مرقدت گنبد ندارد
من یا کریم خاکی صحن شمایم
آقایی تو فرصت مسکینی ام داد
پس خوش به حال دست هایم که گدایم
دلداده ام بر آن نگاهت تا ببینم
این چشم هایت میکشاند تا کجایم
خیراتیِ دور سر سجاده ی توست
خاکستر بال و پر پروانه هایم
صبح ازل ما را گدایت آفریدند
مثل دخیل سامرایت آفریدند
ای بی نظیری که پر از آیات رازی
مثل خداوندی و از ما بی نیازی
هر صبح از بام بلند آسمان ها
با چشم های روشنت خورشید سازی
صد دل اسیر گردش نیمه نگاهت
باید به این چشمان شهلایت بنازی
جبریل را دیدیم با خیل ملائک
در آن بهشت صحن تان میکرد بازی
تو از همین قطعه زمین سامرا هم
فرمانروای سرزمین های حجازی
مرد بهشتی زمین ای بی مثالم
ای آب جاری کویر خشکسالم
نذر تو كردم اين پر خاكستری را
اين دست های خالی پشت دری را
ديشب دعا كرديم تا اين كه خداوند
هرگز نگيرد از تو ذره پروری را
شرح كمالات تو را يک روز خوانديم
ديديم در تو سيره ی پيغمبری را
صد بار دنيا امتحان كرد و نداديم
يک ذره از مهر امام عسکری را
ما خاكسار صبح و شام اهل بيتيم
فردای محشر هم غلام اهل بيتيم
امشب اگر دست شما بالا بيايد
اميد آن داريم كه آقا بيايد
دستی ببر بالا كه در اين فصل سرما
در خانه های ما كمی گرما بيايد
دستی ببر بالا كه در اين خشكسالی
آقای ما با هيبت سقا بيايد
دستی ببر بالا كه در يک جمعه سبز
آن انتقام ظهر عاشورا بيايد
اين روزها با ذوالفقار مرد كوفه
بهر تقاص چادر زهرا بيايد
امشب دلم سمت افقهای ظهوراست
چشم انتظار ظهر فردای ظهور است
علی اکبر لطیفیان
@marsiyeeh
#امام_حسن_عسکری
در شب میلاد تو دارایی ام
گشته اینکه مثل تو زهرایی ام
از گدایی های پیش اهل بیت
افتخارم اینکه سامرّایی ام
در گداییِ من و اسم شماست
علتی دارد اگر آقایی ام
در حرم دیدم شده خیلی شلوغ
پیش تنهایی تو تنهایی ام
قسمتم کن بازهم کاری کنم
دارد از کف می رود کارایی ام
بسکه گرم از لحظه ی وصل توام
سرد خواهد شد کنارت چایی ام
قسمت عالم دو تا شش گوشه شد
من در این تکرار، پایینْ پایی ام
با تمام خویش سویت آمدم
چون فروش عید استثنایی ام
سیرتی درشأن درگاهت نشد
چون گرفتم صورت از دارایی ام
مهدی رحیمی
@marsiyeeh
#امام_حسن_عسکری
دل بيا و بزن تو فريادی
كن تو از شورِ لحظهها يادی
پرده را نازِ پنجههايت كن
خوش بخوان نغمهای ز دلشادی
با فرشته به آسمان پر زن
تا بفهمی كه دل به حق دادی
با تفكّر كمی تو نجوا كن
تا كه عازم شوی بر اين وادی
تا ببينی چه كرده نورِ حق
با رخِ حجتش به افرادی
جمله عاشق صفت قلندوار
ذكرِ لبها بود چه ميلادی
دستشان جام و قلبشان گويد
جان فدای حسن گلِ هادی
ساقيا فصل ساغری آمد
شيعيان وقت سروری آمد
آدمی بر خودت تفخّر كن
عاشقان شاهِ دلبری آمد
يک حسن از تبارِ ثارالله
نور چشمِ پيمبری آمد
هر دو شهلا به شب زند طعنه
ماه زيبای حيدری آمد
خنده دارد حُدَيْثِه بر رويش
چون گلِ ياسِ كوثری آمد
بر سر كوچهی دلم دل را
ديدم امشب قلندری آمد
گفتم او را چرا تو سرمستي
گفت ميلادِ عسگری آمد
او كه جانِ همه جهان باشد
هر نگاهش چو آسمان باشد
عالِمِ عالَمِ نهان باشد
نورِ چشمانِ عاشقان باشد
گلرخش كرده ديدهها مجنون
هر چه پير از رخش جوان باشد
هر دو دستش گرفته بابايش
اشک شوق از بَصَر روان باشد
خالِ زيبای هاشمی مَنظَر
بر گلِ گونهاش نشان باشد
حيدر آرَد ملک ز سویِ حق
هديهاش شمس و كهكشان باشد
از شكوه و مقام او اين بس
پورِ او صاحب الزمان باشد
حسن فطرس
@marsiyeeh
#امام_حسن_عسکری
سجده ی بی "خدا خدا" هرگز
بی ولای تو "ربنا" هرگز
عصمت الله اکبری آقا
از ولی خدا ، خطا؟ هرگز
هر چه دارم خودت عطا کردی
نزد غیر توام گدا؟ هرگز
من گره خورده ام به ایوانت
از تو باشم دمی جدا ؟ هرگز
پر زدن از فضای "دلتنگی"
جز به صحنین سامرا هرگز
چند وقتی شده.... که تب دارم
از تو یک کربلا طلب دارم
در کرمخانه تا تو را دیدم
بین دستانت "آتنا" دیدم
از ازل روی این دل زارم
از تو من چند رد پا دیدم
قبل اینکه به سامرا آیم
به گمانم تو را دو جا دیدم
اولین بار، پیش قبر حسن
دومین بار ، کربلا دیدم
وقت یاد از حریم پاک تو
در حرم هایشان تو را دیدم
من ندارم ، به من برس آقا
که نباشم چو خار و خس آقا
با اجازه کمی برای دلت
روضه میخوانم از هوای دلت
داغ مسمار و سینه را آقا
میگذاری بگو کجای دلت؟
هر شب از داغ مادرت زهرا
قتل نفسیست در سرای دلت
ختمِ به کربلا و گودال است
مثل هر دفعه ماجرای دلت
یک سوال از من و...جواب از تو...
نیزه ای رفت لابلای دلت؟
من یک از صد هزار را گفتم
گریه کم کن دلم فدای دلت
گریه کم کن که گریه ها داری
ای که از روضه ام عزاداری
سنگ کوفی نخورد بر سر تو
زیر سم ها نرفت پیکر تو
روبروی سکینه و زینب
غرق در خون نشد سراسر تو
مملو از خاک و خون و خاکستر
حنجرت را ندید مادر تو
پیش چشمت نشد خدا را شکر
اربا اربا علیِ اکبر تو
خیمه هایت نسوخت با هیزم
تازیانه نخورد دختر تو
هیچ دستی نزد کنار سرت
خیزران بر لب مطهر تو
من یک از صدهزار را گفتم
قصه ای آبدار را گفتم
من که از روضه سر در آوردم
از دل خود جگر درآوردم
بین این روضه از زبان خودم
دو سه تا چشم تر درآوردم
عفو کن جان حجت ابن الحسن
گریه ات را اگر درآوردم
آن قدر گریه کرده ام آقا
از دو چشمم پدر درآوردم
نخل دردم که با دو قطره ی اشک
مطمئنم ثمر در آوردم
هر زمانی که روضه ای خواندم
سوی گودال پر درآوردم
سوی گودال سنگ می انداخت
به تنش نیزه چنگ می انداخت....
جعفر ابوالفتحی
@marsiyeeh
#امام_حسن_عسکری
میل سفر در سر چرا دارم دوباره ؟!!
شوق زیارتنامه را دارم دوباره
صحنی پر از خلوت شده فکر و خیالم
انگار میل سامرا دارم دوباره
این اشک های روی گونه نازنینند
وقتی سر خان کریمان می نشینند یک قطره بردم ، باز دریا پس گرفتم
در مکتب شیعه ، حسن ها این چنینند
اینکه فقیری را به ماها هدیه دادی
می ریزد اشک شوقمان غیر ارادی
قنداقه ی نورتو را خیل فرشته
آورده اند از عرش بر دستان هادی
وا کن به روی رعیتت حالا دری را
باب زلال گریه های مادری را
بین توسل ها سه شنبه لطف کردی
همواره ایّها الزّکی العسکری را
حاجاتمان را دست پاک تو سپردیم
ما دست خالی از حریم تو نبردیم
یک خواهش اما مانده بین سامرایت
ای کاش فرزندت بیاید تا نمردیم
آقا بمیرم من برایت!باز دشمن؟
این غربت صحن تو بد تا کرد با من
وقتی صدای تیر و شلیک است آنجا
بعدش صدای بال کفتر هاست حتماً
مجتبی کرمی
@marsiyeeh
#امام_حسن_عسکری
خبری آمده که نوبت محشر شده باز
خبری آمده که دوره غم سر شده باز
خبر از معجزه سوره کوثر شده باز
خبری آمده که فاطمه مادر شده باز
روزی اهل زمین رحمت بسیار شده
هادی فاطمه امروز پسردار شده
ای گل حضرت هادی و حُدَیث عرض سلام
ای امام بن امام بن امام بن امام
ای که با یاد تو شد خانه دل ها آرام
دوستی با تو حرام است به اولاد حرام
عشق تو جان به همه مرده دلان می بخشد
به گدای تو خدا کون و مکان می بخشد
تو همان حضرت از عقل فراتر آقا
عالم از مقدم تو گشته منور آقا
حسن دوم زهرایی و حیدر آقا
پدر منتقم آل پیمبر آقا
فارغی از همگان و همگان پابندت
منتقم پروری و مصلح کل فرزندت
سامرای تو سراسر ، خود فردوس خداست
سامرای تو نسیمش چه قَدَر روح افزاست
سامرا قبله مقصود تمام فقراست
کعبه و میکده و خانه امّید ماست
باز هم دست تمنا سوی این در داریم
ما هوای حرم سامره در سر داریم
آسمان مثل زمین منتطر فرمانت
برده هوش از همگان معجزه چشمانت
بوسه بر خاک قدومت زده زندانبانت
جان ما چیست مگر تا که شود قربانت
پسر حیدری و حق به تو عزت داده
دشمنت هم به بزرگیت شهادت داده
من همیشه به دعای سحرت محتاجم
سنگ گردیده بر نظرت محتاجم
شده آواره و بر بال و پرت محتاجم
بی پناهم به ظهور پسرت محتاجم
آمدم این شب عیدی بشوم خاک درت
آمدم تا که رفیقم بکنی با پسرت
ما سیاهیم و چو شب در طلب نور توایم
تو سلیمانی و ما ریزه خور مور توایم
ما کجا و تو کجا ؟ وصله ناجور توایم
اربعین زائر شش گوشه به دستور توایم
اربعین گفتم و شد مرغ دل از سینه جدا
اربعین گفتم و کردم هوس کرببلا
یاد آن دم که رسیدیم به دلدار بخیر
یاد آن هروله با لشکر زوار بخیر
یاد بین الحرمین و حرم یار بخیر
یاد پابوسی ارباب و علمدار بخیر
اربعین فارغِ از غصه دنیا بودیم
اربعین همسفر زینب کبری بودیم
محمد حسین رحیمیان
@marsiyeeh
شعر مسمط ولادت امام حسن عسکری علیه السلام
مژده ای عاشقان رسیده برات
آمده دلبری چو قند و نبات
چشم عالم به چهره اش شده مات
فاطمی خصلت و علی جلوات
آمد این بانگ از تمام جهات
بر گل روی عسکری صلوات
وقت جشن و سرور آمده است
ماهی از جنس نور آمده است
دلبری نو ظهور آمده است
چشم خصمش به دور، آمده است
که جهانی به شور آمده است
بر چنین شور محشری صلوات
آمده نور نا تمام حسن
مجتبی سیرتی به نام حسن
ضربه ی تیغ در نیام حسن
زنده شد از دمش کلام حسن
مادری بوده چون امام حسن
بر حسن های مادری صلوات
شد مدینه به مقدمش روشن
جان گرفته دوباره باغ و چمن
نو شده کهنه جامه ی هر تن
شاد گشته دل اسیر محن
می فرستند خیل مرد و زن
بر وجودش سراسری صلوات
جلوه ای از خداست، این آقا
وارث انبیاست، این آقا
نوری از اولیاست، این آقا
کعبه ی سامرست، این آقا
درد ما را دواست، این آقا
بر درش گر که نوکری، صلوات
او خودش ماه و ماه او مهدیست
بعد از او نور راه او مهدیست
حجتِ باراِلهِ او مهدیست
زائرِ بارگاه او مهدیست
ملتمس، غرق آه او مهدیست
بر دو سرو و صنوبری صلوات
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#ولادت_امام_حسن_عسکری_ع
#امام_حسن_عسکری_ع
#شعر_مسمط_میلاد
@moltames110
مدح و مرثیه امام حسن عسکری علیه السلام
عاشق و مبتلای عسکری ام
نوکر و جانفدای عسکری ام
در هوایش نفس نفس زده ام
از ازل در هوای عسکری ام
من کی ام؟ خاکِ پای فرزندش
همچنین خاکِ پای عسکری ام
نام او همچو مجتبی، حسن است
مستِ نامِ رسای عسکری ام
با نگاهش خدا شناس شدم
که مطیع خدای عسکری ام
صوت قرآن او زِ بس زيباست
بی قرارِ صدای عسکری ام
عده ای یا حسن حسن گفتند
من مریدِ نوای عسکری ام
بین جمع چهارده معصوم
حال تحت لوای عسکری ام
خواب و رؤيای هر شبم باشد
زائرِ سامرای عسکری ام
پسر فاطمه است این آقا
شکرلِله گدای عسکری ام
شالِ مشکی به گردنم دارم
آشنای عزای عسکری ام
شامل هر دعای مهدی ام
تا که گریان برای عسکری ام
همچو مهدی دوباره گریانِ
غربت و ناله های عسکری ام
بینِ حجره صدا زده مهدی..
که سرآسیمه آمده مهدی..
بینِ حجره چِقَدر نالان است
مهدی او حزین و گریان است
می چکد از دو چشم او باران
ای خدا، این چه وقت باران است
روز وصلش فرا رسیده یا..
..عسکری را چو عید قربان است
حالِ آقا چه مُنقلب گشته..
زهرِ قاتل چو تیغ برّان است
جگرش سوخت چون عموش حسن
ارث او سوزش دل و جان است
دل او سوخت از غم مادر
چون حسن مادریِ دوران است
جان او بر لب آمد از غم یاس
یاس پرپر که بر لبش جان است
با لب تشنه الوداع می گفت
این چه رسم وداع یاران است
طفل او ساقی اش شده حالا
لیک دست و تنش چه لرزان است
این دم آخری نفس نفس اش
نذرِ ناله به ذبحِ عطشان است
مهدی اش روضه خوان و او گریان،
بر شَهی که قتیل العریان است
گفت مهدی، حسین تنها بود..
قطعه قطعه میانِ صحرا بود..
سرِ شَه را به نیزه ها زده اند
تنِ شَه را چِقَدر پا زده اند
اول او را به گودی آوردند
دوم او را به هر کجا زده اند
مثل زهرا که بی هوا زدنَش
پسرش را چه بی هوا زده اند
پیش چشمان تار خواهرِ او..
عده ای زخمِ ناروا زده اند
عده ای نیزه، عده ای شمشیر
پیرِمردان که با عصا زده اند
عده ای هم که سنگ بَر رویَش..
..نيّتِ قُربِ بر خدا زده اند
عده ای نعلِ تازه بر مرکب
بعد هم بر تنِ رها زده اند
قطعه قطعه شده تَنِ پاکش
بدنَش را جدا جدا زده اند
هیچ کس یار او نَشد گودال
اهلِ کوفه دوباره جا زده اند
بعدِ او نوبت حرم شده است
شعله بر خیمه از جفا زده اند
وحشیانه به خیمه ها رفتند
تازیانه به اولیا زده اند
چشم عباس را که دیدند دور
سیلی بر زینبش چرا زده اند؟
زینب و طعنه و جسارت وای..
ناموسِ حیدر و اسارت وای..
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#مدح_مرثیه_امام_حسن_عسکری_ع
#شهادت_امام_حسن_عسکری_ع
#امام_حسن_عسکری_ع
@moltames110
.
#میلاد_امام_عسکری
دوباره دفترِ شعرم پر از «حسن جان» است
به سرزمینِ غزلواره؛ واژهباران است
چه ریسهایست، که تسبیحِ نور، بافتهاند
برای ذکرِ من امشب ستارهبندان است
به عشقِ آمدنِ این سُلالهی رضوی ...
نباتِ شعرم، سوغاتیِ خراسان است
همانکه چهرهی او سُرَّ مَن رأیست *، رسید
به نورِ مقدمِ او کور، چشمِ شیطان است
کریمزاده و مانند مجتباست، کریم
هر آنکه در نَزَد این خانه را پشیمان است
اگر چه شُهرهی خلقاند سامراییها
ولی گداییِ او شغلِ اهلِ ایران است
به حج نرفت، ولی کعبه نیز، میدانست
که او مجاورِ هر روزِ صاحبِ خانهست
زیارتِ حرمش با ظهورِ فرزندش ...
تمام خواستهی ما؛ هم این و هم آن است
اگر چه شاد، ولیکن پُر از غمیم، همه
و بدترین غمِ این روزگار، هجران است
خدا کند که بگویند، در شب میلاد :
شب جداییِ از یار، رو به پایان است
#رضا_قاسمی✍
* سُرّ مَن رَأیٰ : شاد میشود هر که آن را میبیند – و همچنین نام قدیم شهر سامرا
............................................................
#کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین
@ewwmajmamolodi
میگم الحمدلله حسنی ام
حسن آقای منه، دین و دنیای منه
@ewwmajmamolodi
اومده دیگه خدای دلبری
اومده آقا امامِ عسکری
🌸🌸🌸🌸
خودتو نشون بده به فاطمه
یا حسن حسن بگو تو حیدری
هر چی که مستی کنیم بازم کمِ
اومد اونکه اسمش اسم اعظمِ
چه شبی شده برای اهل بیت
خدا باز داده حسن به فاطمه
میگم الحمدلله حسنی ام
حسن آقای منه، دین و دنیای منه
🌸🌸🌸🌸🌸
داره مدحشو میگه روح الامین
چقدر رفته به فاطمه ببین
داره گل میباره آخه اومده
سومین اِبن الرضا روی زمین
محو گنبد تو آسمون شده
سامرا برات ترانه خون شده
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
حرم قشنگت آقا خونه ی
پدرِ صاحب الزمون شده
میگم الحمدلله حسنی ام
حسن آقای منه، دین و دنیای منه
هر کسی اهل دله میدونه که
حرمت تو سامرا چقدر تکه
کاش یه روز بگیم امام حسن
گنبدو ضریح تو مبارکه
از ته دل اسمشو بزن صدا
همه حاجتارو میده به خدا
@ewwmajmamolodi
ما دو تا کعبه ی شیش گوشه داریم
یکی کربلا یکی تو سامرا
میگم الحمدلله حسنی ام
حسن آقای منه، دین و دنیای منه
تویی تو دلبر ثامِن الحُجج
تویی تو وارث اون شمشیرِ کج
یا ابالمهدی امامِ عسکری
وعده مونه حرمت روز فرج
🌸🌸🌸🌸
به خدا همیشه بالاست عَلَمِت
شبیه حسن می مونه کَرَمِت
پدر و مادر و خونوادمون
فدای مدافعان حرمت
@ewwmajmamolodi
میگم الحمدلله علوی ام
علی آقای منه، دین و دنیای منه
تا قیامت به والله علوی ام
تو امیر عالمو منم غلام
اسم زیباشو میگم با احترام
وقتی که میشه دلم تنگ علی
رو به صحن نجفش میدم سلام
عَلَمِش تکیه گاهِ همه عالم
حرمش قبله گاهِ همه عالم
خواب و رؤیای منه
علی آقای منه
🌸🌸🌸🌸
تا قیامت به والله علوی ام
میگم الحمدلله علوی ام
علی آقای منه، دین و دنیای منه
میدونم لحظه ی آخرم میاد
وقت مردنم بالا سرم میاد
برای شفاعتم پیش خدا
با حسین و با شه کَرَم میاد
🌸🌸🌸🌸
توی محشر علیِ همه کاره
میدونم ما رو تنها نمیذاره
آخه بابای منه، علی آقای منه
🌸🌸🌸🌸
میگم الحمدلله علوی ام
علی آقای منه، دین و دنیای منه
نوکر این خونوادم از قدیم
همه ارباب و کریم اِبن کریم
شیعه هستم و به بیراهه نرم
چونکه حیدرِ صراط مستقیم
🌸🌸🌸🌸
دین ما با ولایت شده کامل
هر عمل بی ولایت میشه باطل
ذکر لبهای منه، علی آقای منه
@ewwmajmamolodi
#کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین
.
#امام_زمان
#گریز_به_کربلا
روز را شب می کنم با درد بی بال و پری
هیچ دردی نیست از این درد ، درد بد تری
ماجرای من شده مانند مرد یخ فروش
آب دارد می شود عمر و ندارم مشتری
نیمه ی شب از خیابان ها سراغم را بگیر
روزگار عاشقی یعنی همین در به دری
گریه هایم را بگیرى زیر گریه میزنم
هر چه را دارم بگیر از من بده چشم ترى
کربلایم دیر دارد میشود کاری بکن
بی کسی ام را نکن با دوری ات یادآوری
یا ولی الله، کارم لنگ گوشه چشم توست
رب نمی بخشد مرا تا از گناهم نگذری
نوجوان بودم شدم دیوانه ی کویت حسین
آه از آن ساعتی که... روضه های کوثری...
تازه میگردد برایم روضه ی عصر دهم
چشم من هر بار می افتد به معجر، روسری
پیش چشم مادرت پیش نگاه خواهرت
حنجرت را ریش ریشش کرد آخر خنجری
نعل تازه ساختند و بر تنِ تو تاختند
پشت و رویت را یکی کردند از خیره سری
مثل نعلی که کمی از پیکرت را کند و برد
برد همراه خودش انگشت را انگشتری
بچه هاى فاطمه از قافله جا مانده اند
ساربان آهسته تر داری مگر سر مى برى
زجرهای زجر این ضرب المثل را باب کرد:
صد پسر در خون بغلتد گم نگردد دختری”
گروه یا مظلوم ✍
#ابراهیم_لآلی #امیر_علوی #ایمان_دهقانیا #حسین_زارع_زاده #رضا_حسین_زاده
.............................................................
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
@majmaozakerine
🏴#شهادت_حضرت_معصومه_س
🏴#سبک_واحد_سنگین
🎤مداح :حاج حسین سیب سرخی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
آبرومه شدم گدای حضرت معصومه
آرزومه بشم فدای حضرت معصومه
غم دیرینه ای دارم به سینه
ولی آرامش قلبم همینه
زیارت میکنم من این حرم رو
بجای قبر مخفی در مدینه
تو حریمش شمیمه یاس فاطمیه پیچیده
پا ضریحش بیای تمومه حاجتاتو میده
آبرومه شدم گدای حضرت معصومه
آرزومه بشم فدای حضرت معصومه
میباره برسرم بارون رحمت
نشستم بر سر خان کرامت
یقین دارم بی بی از زائرینش
شفاعت میکنه روز قیامت
این دعامه معصومه اشفعی لنا
فی الجنة
رو لبامه معصومه اشفعی لنا فی الجنة
آبرومه شدم گدای حضرت معصومه
آرزومه بشم فدای حضرت معصومه
رضا جانم بیا دل بیقرارم
میان بسترم چشم انتظارم
امید این که لحظه آخر سرم رو روی دامنت بزارم
دیگه امشب جونم رسیده بر لبم میمیرم
دیگه امشب به یاد عمه زینبم میمیرم
آبرومه شدم گدای حضرت معصومه
آرزومه بشم فدای حضرت معصومه
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
4_77163335195297561.mp3
9.23M
🏴#شهادت_حضرت_معصومه_س
🏴#سبک_واحد_سنگین
🎤مداح :حاج حسین سیب سرخی
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
🏴#شهادت_حضرت_معصومه_س
🏴#روضه
🎤مداح :کربلایی ابراهیم رحیمی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
کار عشق است کار معصومه
دل شده بی قرار معصومه
دست خالی نمی رود هرگز
کسی از کوچه سار معصومه
آسمان ها به زیر پای او
کهکشان ها کنار معصومه
زائر قبر حضرت زهراست
خاکبوس مزار معصومه
اینجا کویر داغ و نمکزارِ شور نیست
ما روبروی پهنه ی دریا نشستهایم
بوی مدینه میوزد از شهر ما، بیا
ما در جوار حضرت زهرا نشستهایم
*فرموده اند: اگه میخواهید مادر مارو زیارت کنید،بروید به زیارت این خانوم...بی بی جان! قربونت برم،مثل مادرتون فاطمه تو بستر بیماری افتادید...
روضه ی حضرت معصومه سلام الله علیهارو که میخونید، چند تا در بروتون باز میشه از روضه های اهلبیت،یاد عمه ی سادات می اُفتی،یاد مادر سادات می اُفتی،دلت میره کوفه،شام...
هارون فرزند موسی بن جعفرِ، روایت اینجوری نوشته:با بیست و سه نفر از فامیل هاشون راهی مرو و توس شدند، که به امام رضا برسند،یکی از اونها وجود نازنین فاطمه ی معصومه است،اما همه ی مرداشون رو توی ساوه کشتند، اونجا کربلایی داشته بی بی، اما نمیدونم سر بریده دیده یا نه؟ نمیدونم بی بی رو تازیانه زدن یا نه؟ بی بی جان!..*
اگر چه ناقه سواری ولی اَمان داری
سوار محمل نوری و سایه بان داری
*خانوم عزادارِ،داغ برادر دیده،داغ فامیل دیده،یه سایبون برا بی بی درست کردن،یه محمل با عزت و احترام،خواهر امامِ،دختر امامِ....*
عزیز فاطمه هستی و دور تا دورت
حجابی از پر و بال فرشتگان داری
اگر چه خسته ی این جاده های هجرانی
گمان نمی کنم آثارِ ریسمان داری
*کسی تو رو زنجیر نکرده....*
کسی سراغ نخِ معجرت نمی آید
همیشه محترمی چون که پاسبان داری
*بی بی جان! داغ هجر امام رضا رو دیدید،دلتون میخواست داداشتون رو ببینید،اما خدارو شکر بدن به خون غلتان ندیدی،تو مثل زینب تشت طلا ندیدی....*
هر کسی هر چه توان داشت به زینب خندید
مُرد صد بار پس از هجرت تو خواهر تو
*بانوان با فضیلت قم، ایام بیماری شما اومدن به عیادت شما،مردم حال شمارو می پرسیدن تو شهر قم،بعضی ها میگن:دشمنان اهلبیت ،بی بی رو مسموم کرده بودن، هفده روز بی بی تو شهر قم عبادت می کرد،خانوم های قم می رفتن به عیادت بی بی،حالش رو می پرسیدن،براش دارو و دوا می بردن، اما من یه فاطمه ی دیگه سراغ دارم، تو مدینه خیلی ها آرزو می کردن این خانوم زودتر بمیره....*
خون ی این مریضه تو مدینه است
میدونی دردش چیه؟زخم سینه است
کسی دیده که مادر زدختر رو بگیره
چرا مادر دعا کرد که دیگه زود بمیره
*ناله بزن: یازهرا....*
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
هدیه به ارباب صلوات
شور یا زمینه مقتل
وای از گودال
امان از جنجال
جلو چشمام رفت
حسینم از حال
تمومه هسته من نقشه زمینه
نامرد می شینه با پا روی سینه
این صحنه رو مادر من می بینه
خودم دیدم
شمر رسید بالاسر تو داداش
خودم دیدم
ضربه می زد به حنجر تو داداش
خودم دیدم
می بره از قفا سر تو داداش
وای حسین وای حسین
وای از این غم
امان از ماتم
به زیر مرکب
تنت شد در هم
قلبه من و خیلی نامرد شکستش
دیدم سنان و که پیش تو هستش
پلک تورو با نوک نیزه بستش
خودم دیدم
حنجر تو به نوک نیزه دوختن
خودم دیدم
سرتورو به درهمی فروختن
خودم دیدم
خیمه ها توی شعله ها می سوختن
وای حسین وای حسین
رضا نصابی
هدیه به حضرت زینب حضرت زهرا. امیر المومنین. حضرت محمد صلوات. اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم
شور یا زمینه مقتل
بند اول.
تا که افتادی توی گودال
شد زینب تو خیلی بدحال
افتاد تن تو زیر پاوو
با سنگ اومدن به استقبال
خدایا زهرا با قامته تا
تماشا می کرد
دهانت رو با نوک سر نیزه
سنان وا می کرد
تنت رو باپا. میکرد پشت و رو
جلوی زینب
گرفتنش قاتل به پنجش گیسو
جلوی زینب
غریب مادر. غریب. مادر. حسین وا ویلا
بند دوم
گودال ازدحامه واویلا
دورش می کنن هی نامردا
تشنه پیکرش غرقابه خون
بی حال افتاده روی خاکا
اومد با خنجر. به سمت حنجر
نشست رو سینه
توی گودال و خدایا زینب
داره می بینه
دوازده ضربه. زدو با خنجر
برید حنجر رو
گرفت به سمته نگاه زینب
خدایا سر رو
غریب مادر. غریب. مادر. حسین واویلا
بند سوم
شال کمرت رو دزدیدن
خودو سپرت رو دزدیدن
عریان تن تو روی خاک و
رو نیزه سرتُ رو دزدیدن
کنار دریا لب تشنه شمر
تورو بد کشتت
اومد ساربون. واسه انگشتر
برید انگشتت
شروع شد بعد از. علمدار تو
جسارت ها که
شروع شد دیگه. برای زینب
اسارت ها که
به قلم اقایان
رضا نصابی. یوسف اسماعیلی
هدیه به امام حسین صلوات
شور روضه
هم نوا با خواهرت
به سمت گودال میرم اقا
هم قدم با مادرت
به سمت گودال میرم اقا
نیزه دار داره با نیزه چه دقیق می بره ای وای
بوسه گاهه احمد و تیغ چه عمیق می بره ای وای
یا حسین غریب مادر
نیزه و پهلوی تو
امون امون ازغم و غربت
دست شمر و موی تو
امون امون از غم غربت
بمیرم ارباب اوردن چه بلایی به سره تو
هزار و نهصدو پنجاه زدن زخم به پیکر ه تو
یا حسین غریب مادر
رسیده روضه به جایی
که حسین افتاده گودال
می بینه برادرش رو
خواهرش که رفته از حال
دیگه شد اخر راه جدا شد سره برادر
وسط یه مشت اراذل تک و تنها مونده خواهر
یا حسین غریب مادر
رضا نصابی