از غصه آب شدم.mp3
2.52M
از غصه آب شدم، خونه خراب شدم
شرمنده ی تو و روی رباب شدم
مادر اومده بالا سرم
غرق خون شده پا تا سرم
محشری شده برا سرم، ای برادرم
اگه بره سرم رو نیزه ها
فدا سر تموم بچه ها
پاشو برو عزیز برادرم
کسی نره به سمت خیمه ها
غوغای حمله ی، دشمن به گوش میاد
جدا شده دستم و خونم به جوش میاد
دوره می کنن من و تو رو
جان مادرت پاشو برو
جای من بگیر جلوی این سیل لشکرو
برو داداش قد کمون من
دیگه تو می مونی بدون من
داره می باره بارون از چشات
روی چشای غرق خون من
تنها هستی و من، بی تاب و مضطرم
چه جوری تنها بری از میدون تا حرم
داغ غربتت رو جگرم
تنها می مونی اگه برم
پیش من نمون، برو حرم، ای برادرم
دیگه چیزی نمونده یا اخا
که عالمی رو بی قرار کنی
دیگه کسی نمونده پیش تو
یه نفری می خوای چیکار کنی؟
#نوحه #حضرت_عباس
مگه یادت میره نوکریامو.mp3
1.78M
مگه یادت میره نوکریامو
مگه یادت میره اشک چشامو
مگه یادت میره سلام رو به کربلامو
برا من که شدم نوکرت آقا
مادری می کنه مادرت آقا
منو دوستم داری مثل علی اکبرت آقا
به خدا تربتت مُهر نمازه
یا حسین گفتنم راز و نیازه
مثل حر اومدم می دونم آغوش تو بازه
یه نفس زندگی بی تو محاله
به تو داده خدا ما رو حواله
آرزومه بیام من اربعینت همه ساله
#نوحه #امام_حسین علیه السلام #کربلا #اربعین
🍁سبک زمزمه واحد فراق آقا امام زمان (عج)
#زمزمه_امام_زمان_عج
#واحد_امام_زمان_عج
#آقابیاکه_بی_تو
بند🍁
آقا بیا که بی تو،صفا نداره دنیا
بیا و با ظهورت،پایان بده به غمها
من آرزویی غیر از،دیدنه تو ندارم
از پشت ابر غیبت،بیرون بیا نگارا
درمون دردم یا اباصالح
دورت بگردم یا اباصالح
ماهه منیرم یا اباصالح
برات بمیرم یا اباصالح
یا اباصالح بیا آقاجون
بند🍁🍁
آقا بیا که حالم،بدون تو خرابه
هر لحظه هر دقیقه،بی تو برام عذابه
امید زندگیمه،آخر هفته جمعه
دعا فرج میخونم،ایشالله مستجابه
تویی امیدم یا اباصالح
صبح سپیدم یا اباصالح
فصل بهارم یا اباصالح
دارو ندارم یا اباصالح
یا اباصالح بیا آقاجون
بند🍁🍁🍁
آقا بیا فداتشم،اگر که میشه زودتر
غصه ی دوری از تو،میکُشته مارو آخر
میدم قسم تورو به،پهلو شکسته مادر
دیگه ظهور کن آقا،به حق شاه بی سر
مراد دل ها یا اباصالح
العجل آقا یا اباصالح
تویی قرارم یا اباصالح
دارو ندارم یا اباصالح
یا اباصالح بیا آقاجون
#امام_زمان_عج
زحمتت هستم و ای کاش دگر کم بشوم
یا که نه، با نفس قدسی ات آدم بشوم
چه خیالات عجیبی، من و این بار گناه
خواستم در نظر چشم تو مَحرم بشوم
این همه پیش همه رو زدم و خوار شدم
کاش یک بار فقط پیش شما خم بشوم
شده بازیچه ی من ذکـر دعای فرجت
کاش عامل به دعاهای قنوتم بشوم
منتظرهای تو رگبارِ بهاری هستند
کاش من هم ز غمت بارش نم نم بشوم
انتظار فرجت راه حسین است فقط
کاش لبیک، به پیغام #مُحرّم بشوم
ذکر تو این شده که کیست مرا یار شود؟
نکند جای اضافه شدنم کم بشوم؟
به عمل کار برآید نه به جانم به فدات
پای دار غم تو کاش که #میثم بشوم
غبطه خوردم به شهیدان #حریم_زینب
آرزو می کنم ای کاش که من هم بشوم
#نـوكــر_نـوشـت:
#مـهـدی_جـان💔
جمعه و غصه ی تنهایی و بی حوصلگی
تازه این اول صبح است و غروبش در پیش
زینبم من آیه صبر و وفایم.mp3
2.18M
زینبم من آیه ی صبر و وفایم
وارث درد و غم کرب و بلایم
زینبم من، زینبم من، زینبم من
این منم با کاروانی از یتیمان
این منم با خار صحرا و بیابان
زینبم من، زینبم من، زینبم من
کربلا را با نوایم زنده کردم
غصّه را با صبر خود شرمنده کردم
زینبم من، زینبم من، زینبم من
یا دعا کن خواهرت زینب بمیرد
یا دعا کند قلب من قوّت بگیرد
زینبم من، زینبم من، زینبم من
#نوحه #حضرت_زینب
ای ساقی لب تشنگان.mp3
1.41M
ای ساقی لب تشنگان، ای جان جانانم
سقای طفلانم
ای یوسف ام البنین در این دل صحرا
ای با ادب سقا
دریا دلی و تشنه جان دادی لب دریا
ای با ادب سقا
دیدی مه رخسار طفلانم ز بی آبی
گردیده مهتابی
آتش به جانت اوفتاد از خشکی لب ها
ای با ادب سقا
هم پاسبان خیمه ها، هم میر و سرداری
عباس علمداری
پروانه جانبازی ات زهرا کند امضا
ای با ادب سقا
علی انسانی
#نوحه #حضرت_عباس #علیمی #حاج_علی_انسانی
#غزل ۳۲۷
#مناجات_با_امام_زمان_عج
لحظه ی دیدن تو که آرزوی عالم است
بهترین لحظه ی زندگی من همان دم است
همه عمر من اگر به جست و جوی تو رَوَد
دیدنت در دم آخر به خدا مغتنم است
بی تماشای جمالت به خدا نیست حیات
بی تجلی تو نابودی ما مُسَلَّم است
زندگیِ همه از یُمن وجود تو به پاست
جلوه هایت به تمام ذره های عالم است
کاش می آمدی و روی تو را می دیدم
حُسن رخسار تو آبروی نسل آدم است
شب و روز و سحرم طی شده با شوق وصال
نقش تمثال تو در خیال من مُجسَّم است
غیر مِهرت به حریم دل ما راهی نیست
قلب و جان همه بر حب و ولایت حرم است
تا بیایی به رواق چشم من پا بنهی
دیده ی منتظرم منتظر آن قدم است
کعبه با چشم سیاه تو مناجات کند
بی قرار اشک ناب دیده ی تو زمزم است
خم ابروی تو محراب به فریاد آورد
به خدا صراط مستقیم من همان خم است
کُلِّ هستی به پناه تو بیاید همچون
سائل خسته دلی که مستمند کرم است
ما همه سائل و تو پادشه خوبانی
دانم ای دوست گدا هم به درت محترم است
گفته ای آیم اگر ظلم فراگیر شود
آه ، فریاد رسا ، بین چه جهان پُر ستم است
بهر این که تو بیایی به خدا بس بُوَد این
فاطمه منتظر توست که بانوی غم است
#محمد_مبشری
─┅══༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅══┅─
#امام_حسین_علیه_السلام
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
من غـــم مهـر حسـین با شیر از مادر گرفتم
روز اول کامـــدم دســــتـور تا آخـــر گرفتم
بر مشام جان زدم یک قطره ازعطر حسینی
سبقت از مشک وگلاب ونافه و عنبـر گرفتم
عـــــالم ذر ذره ای از خــــاک پای حضـرتش
از بـرای افتخـــار از حضــــرت داور گرفتم
بر در دروازۀ سـاعـات یک ســاعت نشستم
تا سـراغ حضــرتش از زینب مضـطـر گرفتم
زینبی دیدم چـه زینب کاش مداحـش بمیرد
من ز آه آتشــینش پای تا ســـر در گرفتم
سرشکسته دل پر ازخون دیده خون آلوداما
حالتی دیدم که بر خود حالتی دیگـر گرفتم
ام لیـلا رعشــــــه بـر اندام دیـــدم اوفـتاده
گفت من این رعشه از داغ علی اکـبر گرفتم
نا گه از بالای نی فرمود شــاه تشـــنه کامان
سـر براه دوسـت دادم زندگی از ســر گرفتم
اکبـرم کشتند وعون وجعفر وعباس وقاسم
تا خودم از تشنگـی اب از دم خنجــر گرفتم
گفت سـاعی زین مصـیبت از دردربار جـانان
حـظّ ازادی برای اکــــبر و اصـــغر گــــرفتـم
شاعر: مرحوم حاج مرشد چلویی
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
بند اول: #امام_زمان_عج_مناجات
#حضرت_زینب_س_مدح_و_ولادت
ای آرزوی عشق، تمنا کنم تو را
در شاه بیت عاطفه انشا کنم تورا
پرسند اگر تجلی حسن تو را ز من
با آفتاب و آینه معنا کنم تورا
تو راز سر به مهری و در سجده از خدا
خواهم به آه و ندبه که افشا کنم تو را
وقتی اسیر غربت دنیایی خودم
در کنج دل بگردم و پیدا کنم تو را
شرمنده ام که در اثر روسیاهیام
خیمه نشین خلوت صحرا کنم تورا
(این دیده نیست قابل دیدار روی تو
چشمی دگر بده که تماشا کنم تورا)
تا مست فیضتان شوم و مستفیض لطف
دعوت به جشن (بزم) زینب کبری کنم تو را
روشن ز نور عصمت او عالمین شد
تفسیر شادی و غم زینب حسین شد
حیدر که بوده زینت هستی عبادتش
زینب ز عرش آمده گردیده زینتش
زینب، چه زینبی؟ که شده در طفولیت
آغوش پنج حجت حق مهد عصمتش
زینب، چه زینبی؟ ز همان خردسالگی
خواندند صابرین، جبل استقامتش
جبریل خاکبوس اتاق جلالتش
روح القدس ملازم روح قداستش
جایی برای عالم دیگر نمانده است
آنجا که هست زینب و علم و فقاهتش
هرجا سخن به یاد حسین است لاجرم
آید کلام زینب و عشق و محبتش
چشمی به سمت سایه ی او هم نرفته است
سوگند میخورم به حیا و نجابتش
زیبا سروده شاعر دلداده ای که گفت:
(زینب عفیفه ای است که در راه عفتش)
(عباس می دهد نخ معجر نمی دهد)
یک لحظه چادر شرف از سر نمی دهد
جز مصطفی که نام علی بی وضو نگفت
تفسیر نام او احدی مو به مو نگفت
تفصیل شأن زینب کبری نگفتنی است
چون عارفی که قصه رازِمگو نگفت
از چهار سالگی غم زینب شروع شد
دنیا به جز حدیث جدایی به او نگفت
می خواست از حکایت محسن کند سوال
آمد میان حنجره بغض گلو نگفت
مادر! دلیل روی کبودت چه بوده است؟
هر قدر کرد دخترکش پرس و جو، نگفت
مادر دلش گرفت و زبان باز کرد و گفت:
(می زد مرا مغیره و یک تن به او نگفت)
(زن را کسی مقابل شوهر نمی زند)
(مادر کسی مقابل دختر نمی زند)
وقتی سخن ز گرمی فردای محشر است
زینب به فرق فاطمیون سایه گستر است
او ابر رحمت است به دریای کربلا
ماییم قطره ای که به دریا شناور است
در ماجرای زندگی زینب و حسین
یک روح عاشقانه ولی در دو پیکر است
رحمت به روح شاعر دلخسته ای که گفت:
ابیات ناب را که چنان درّ و گوهر است
(احکام ارث در همه جا چون بیان شود
سهمی ز خواهر است و دو سهم از برادر است
این امتیاز در خور زینب بود که او
میراث عشق را به برادر برابر است)
جان ها فدای زینب و قلب صبور او
از صبر و از غریبی او دیده ها تر است
زینب چه دید روز دهم بین قتلگاه
کز گفتن و شنیدن آن قلب، مضطر است
آن حنجری که بوسه بر آن داد مصطفی
حالا نشان بوسه شمشیر و خنجر است
آن سینه ای که مخزن اسرار عشق بود
دردا که زیر چکمه شمر ستمگر است
( "والشمرُ جالسُُ" نفس مادرش گرفت)
(سر را برید و روبروی خواهرش گرفت)
شاعر: #سیدروح_الله_موید
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#بستر_پردرد
#فاطمیه
#چارپاره
همراه با خاکستر پروانه ی خویش
شمعِ شبستان را کفن کرده است خانه
دارد سیاهه می زند جبریل در عرش
رخت عزاداری به تن کرده است خانه
نایی برای دردِ دل کردن نداری
حتی برای گفت و گو هم ناتوانی
بار سفر بستی ولی وللهِ زود است...
حالا نمی شد بیشتر پیشم بمانی
هر روز یک رنگ اند این نامردمَردُم
مابین قومی سُست پیمان گیر کردم
دیگر به نجّار محل بی اعتمادم
میخ کج در را خودم تعمیر کردم
این پیرْهَنخالی است یا که پیکر توست
این که میان بستر تو خواب رفته؟!
حتی برای حیدرت تشخیص سخت است
آنقَدر جسم لاغر تو..،آب رفته!
بر روی گلبرگ تو جای پنجه انداخت...
ای رَذل!این گُل لایق سیلی زدن بود!؟
آن گوشواری را که گفتی:"کوچه گُم شد"
امروز دیدم فاطمه..،دستِ حسن بود
با هر نفس آلاله می کاری عزیزم
پیراهنت هر لحظه گُلگون است زهرا
این آسیایِ گندمِ تو کُشت ما را...
هر روز دستاست پر از خون است..،زهرا
طرز قنوتت جانِ حیدر را گرفته
داری علی را رو به قبله می گذاری
اِی بشکند دست مغیره،دست قنفذ...
حتّی توان ربنا خواندن نداری
در پشت در یک سوم از سادات کم شد
"با محسن من هرچه کرد آن میخ در کرد"
تو بار شیشه داشتی..،دیوار بو بُرد
ای کاش می شد زودتر "در" را خبر کرد
دیگر برایم وا نکن این بقچه ها را
اسباب بازی اش نشان دادن ندارد
لالاییِ تو عرش را سوزانده..،بس کن
گهواره ی خالی تکان دادن ندارد
آهِ حسین از اشتها انداخت ما را
جای دو لقمه نان فقط غم خورد هر شب
دلواپس تشنهلبت اصلاً نباشی
زینب برایش آب خواهد بُرد هر شب
تو هستی و پیش نگاهت..،چکمهپوشی
پا روی عرشِ سینه ی او می گذارد
با پا به خشکی لب او می زند..،شمر
مانند قنفذ..،قاتلش رحمی ندارد
امروز میخی که به پهلویت فرو رفت
سرنیزهی فردای گودال است زهرا
آن گوشواری را که بین کوچه گم شد
آغاز غارت های خلخال است زهرا
#بردیا_محمدی
━━═━═━━━═━═━═━═━━━
┄┅✿﷽✿┅┄
#امام_زمان_عج
#فاطمیه
#غزل
کسی که بی تو سَرِ صحبتِ جهانش نیست
تحمّل غم هجر تو، در توانش نیست
کسی که سوخته از انتظار، میداند
دل از فراق تو جسمی بود، که جانش نیست
کسی که روی تو را دید یک نظر، چون خضر
چگونه آرزوی عمر جاودانش نیست؟!
کسی که درک کند دولت حضور تو را
نیاز گوشۀ چشمی به دیگرانش نیست
نه التفات به طوبی کند، نه میل بهشت
که بی حضور تو، حاجت به این و آنش نیست
به خاک پای تو سوگند، ای همیشه بهار!
گلی که بوی تو دارد، غمِ خزانش نیست
بهار زندگیام در خزان نشست بیا
«بهار نیست به باغی که باغبانش نیست»
کنارِ تربتِ زهرا تو گریه کن! که کسی
به جز تو با خبر از قبر بینشانش نیست
بیا و پرده ز راز شهادتش، بردار
پسر که بیخبر از مادرِ جوانش نیست...
#شعر: محمد_جواد_غفورزاده
━━═━═━━━═━═━═━═━━━
┄┅✿﷽✿┅┄
بند اول: #امام_زمان_عج_مناجات
#حضرت_زینب_س_مدح_و_ولادت
ای آرزوی عشق، تمنا کنم تو را
در شاه بیت عاطفه انشا کنم تورا
پرسند اگر تجلی حسن تو را ز من
با آفتاب و آینه معنا کنم تورا
تو راز سر به مهری و در سجده از خدا
خواهم به آه و ندبه که افشا کنم تو را
وقتی اسیر غربت دنیایی خودم
در کنج دل بگردم و پیدا کنم تو را
شرمنده ام که در اثر روسیاهیام
خیمه نشین خلوت صحرا کنم تورا
(این دیده نیست قابل دیدار روی تو
چشمی دگر بده که تماشا کنم تورا)
تا مست فیضتان شوم و مستفیض لطف
دعوت به جشن (بزم) زینب کبری کنم تو را
روشن ز نور عصمت او عالمین شد
تفسیر شادی و غم زینب حسین شد
حیدر که بوده زینت هستی عبادتش
زینب ز عرش آمده گردیده زینتش
زینب، چه زینبی؟ که شده در طفولیت
آغوش پنج حجت حق مهد عصمتش
زینب، چه زینبی؟ ز همان خردسالگی
خواندند صابرین، جبل استقامتش
جبریل خاکبوس اتاق جلالتش
روح القدس ملازم روح قداستش
جایی برای عالم دیگر نمانده است
آنجا که هست زینب و علم و فقاهتش
هرجا سخن به یاد حسین است لاجرم
آید کلام زینب و عشق و محبتش
چشمی به سمت سایه ی او هم نرفته است
سوگند میخورم به حیا و نجابتش
زیبا سروده شاعر دلداده ای که گفت:
(زینب عفیفه ای است که در راه عفتش)
(عباس می دهد نخ معجر نمی دهد)
یک لحظه چادر شرف از سر نمی دهد
جز مصطفی که نام علی بی وضو نگفت
تفسیر نام او احدی مو به مو نگفت
تفصیل شأن زینب کبری نگفتنی است
چون عارفی که قصه رازِمگو نگفت
از چهار سالگی غم زینب شروع شد
دنیا به جز حدیث جدایی به او نگفت
می خواست از حکایت محسن کند سوال
آمد میان حنجره بغض گلو نگفت
مادر! دلیل روی کبودت چه بوده است؟
هر قدر کرد دخترکش پرس و جو، نگفت
مادر دلش گرفت و زبان باز کرد و گفت:
(می زد مرا مغیره و یک تن به او نگفت)
(زن را کسی مقابل شوهر نمی زند)
(مادر کسی مقابل دختر نمی زند)
وقتی سخن ز گرمی فردای محشر است
زینب به فرق فاطمیون سایه گستر است
او ابر رحمت است به دریای کربلا
ماییم قطره ای که به دریا شناور است
در ماجرای زندگی زینب و حسین
یک روح عاشقانه ولی در دو پیکر است
رحمت به روح شاعر دلخسته ای که گفت:
ابیات ناب را که چنان درّ و گوهر است
(احکام ارث در همه جا چون بیان شود
سهمی ز خواهر است و دو سهم از برادر است
این امتیاز در خور زینب بود که او
میراث عشق را به برادر برابر است)
جان ها فدای زینب و قلب صبور او
از صبر و از غریبی او دیده ها تر است
زینب چه دید روز دهم بین قتلگاه
کز گفتن و شنیدن آن قلب، مضطر است
آن حنجری که بوسه بر آن داد مصطفی
حالا نشان بوسه شمشیر و خنجر است
آن سینه ای که مخزن اسرار عشق بود
دردا که زیر چکمه شمر ستمگر است
( "والشمرُ جالسُُ" نفس مادرش گرفت)
(سر را برید و روبروی خواهرش گرفت)
شاعر: #سیدروح_الله_موید
❣﷽❣
🕊#زمزمه_امام_زمان_عج
🕊#فاطمیه
ای داغدار ساقی عطشان... نیامدی
سوز دعای خضر و سلیمان ... نیامدی
یکسال هم گذشت امام غریب من
دل بی قرار از غم هجران... نیامدی
حافظ که گفت،یوسف گشته می رسد
نگذشتی از حوالی کنعان...! نیامدی
تنها بهانه ی دلِ تنگ و شکسته ی
این جمعه های بی سر و سامان…نیامدی
ما بی وفا شدیم و دلت را شکسته ایم
بشکسته ایم عهد و پیمان ... نیامدی !
خنجر برید لاله به لاله سر از قفا
سرها به روی نیزه پریشان ... نیامدی
این روز ها کوچه پریشان شد از غمِ
یاسی شکسته و درِ سوزان ... نیامدی
شبگرد کوچه... شال عزا روی دوشتان
ای روضه خوان کوثر قرآن ... نیامدی
کشتی بساز نوحِ زمان و قیام کن
ما دل سپرده ایم به طوفان ... نیامدی
پیراهنت به دست کدامین نسیم ماند
حسرت نشین شدند غریبان ... نیامدی
این خشکسالی از غم و اندوه مهدی است
ای لحظه تبسم باران نیامدی
❣﷽❣
🌹 #زمزمه_امام_زمان_عج
🍀 #روز_جمعه
🌹#فاطمیه
چقدر اشک بریزم ز جدایی آقا
من دلم تنگ شده تنگ ، کجایی آقا؟
همه دارند به تنهایی من میخندند
به همه گفته ام این جمعه می آیی آقا
وقت و بی وقت هوایِ همه کردم جز تو
کاش میخورد دلم با تو هوایی آقا
بیشتر از همه دنبال من و کار منی
من کی ام دربدِر بی سر و پایی آقا
به خدا مُعترفم نوکر بد یعنی من
آمدم بر درت ای شاه گدایی آقا
تو فقط ناز بکش ، اخم کنی میمیرم
یار و غمخوارِ من زار شمایی آقا
امتحان کردی و شرمنده شدم پیشِ حسین
من ندارم بخدا خرده حیایی آقا ...
مادرت واسطه باشد همه را می بخشند
قبل آنکه ببری کرببلایی آقا ...
کاش میشد که در این شعر زبان میشد لال
فاطمه باز دلش ریخت اذان گفت
🌹#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🏴#شهادت_حضرت_فاطمه_س
🏴#غزل :مصیبت حضرت زهرا
از زبان حضرت علے علیه السلام
✍شاعر:حسین ایمانے
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
پایِ من ایستادهاے بانو
نذرِ من کردهاے پَر و پهلو
بیقرارم نکن قرارِ علی
پیشِ حیدر نگیر دیگر رو
ذوالفقارم به رویِ دیوار و...
چادرِ خاکیِ تو سِرِّ مَگو
قاتلِ جانِ من شده بستر
قاتلِ دخترت عیادتِ او...؟!
... او که بعد از عیادتَت میگفت
به همه رفتنیست با اَبرو
تو نگفتے ولے علے فهمید
که ندارد دو دیده دیگر سوء
نیمهشب میپرد حسن از خواب
پیشِ من میزند بغل زانو
میزند ناله... العجل مهدی
پا به کوچه که میگذارد او
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
تا فکر و ذکر من همه دیدار دلبر است
من در میان جمع و دلم جای دیگر است
من در میان جمع و دلم سمت سامراست
آنجا که اشک زائرش از آب کوثر است
دیری است رفته است و دگر و برنگشته است
دیری است آسمان دلم بیکبوتر است
او پیش رو نشسته و من کورم از گناه
او میزند صدایم و ما گوشمان کر است
آوارهایم در هیئات و شنیدهایم
در روضه احتمال حضورش قویتر است
شاید صدای گریهی آقا بلند شد
چون روضههای مادر او گریهآور است
در فاطمیه پهلوی او تیر میکشد
او نیز زخمی غم دیوار و آن در است
آقا سری بزن به مدینه نگاه کن
کوچه بدون تو صحرای محشر است
آقا بگو چگونه تحمل بیاورم؟
یک زن که در مقابل یک فوج لشکر است
انگار در گلوی شما بغض میشود
آن ریسمان که بسته به دستان حیدر است
اینجا برادران همه در فکر خنجرند
شکر خدا که یوسف ما بیبرادر است
گرچه پر از گناه ولی در رکابتان
آخر شهید میشوم، این حرف آخر است
شاعر: #عباس_احمدی
#امام_زمان #آدینه
گرچه عمریست که زانوی غمت در بغل است
همچنان منتظرش باش که خیرالعمل است
مردن از چشم به راهیش گوارا عسل است
ای که ذکر شب و ورد سحرت "العجل" است!
بیش از این در پی آن باش که دلداده شوی
باید آمادهی آمادهی آماده شوی
شب بیتابی ما را سحری در راه است
باز هم بتشکنی با تبری در راه است
در قد و قامت حیدر پسری در راه است
بر یتیمان محمد پدری در راه است
عاقبت منجی بینالمللی میآید
باز از کعبه یکی مثل علی میآید
آن که گلها همه وا میشود از لبخندش
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در بندش
"یاحسین" است مزیّن شده بر سربندش
یعنی ای مردم مشتاق! منم فرزندش
آمدم جامعه را غرق در اعجاز کنم
به نگاهی گره از کار جهان باز کنم
هیبت حیدر و سیمای پیمبر دارد
خاک زر میشود آنجا که قدم بردارد
عالمی منتظر اوست علم بردارد
کو جلودار اگر تیغ دودم بردارد؟
لشکری ساخته از نسل جمارانیها
و امیران سپاهند سلیمانیها
بیخود از خود شده خورشید خلاف آمده است
آسمان هیبت او را به طواف آمده است
آفتاب است که شب را به مصاف آمده است
ذوالفقار است که بیرون ز غلاف آمده است
همه جا پر شده از عدلِ گریبانگیرش
خون بیدادگران میچکد از شمشیرش
آی شیطانصفتان! هیبتتان پوشالیست
ژست آقای جهان بودنتان توخالیست
گرچه امروز رجزخوانیتان جنجالیست
حالتان لحظهی موعود چه بد احوالیست
میرسد لحظهی پایانی عیاشیتان
شده نزدیکتر از پیش فروپاشیتان
دست شب میشود از غائله کوتاه آخر
میشود نوبت جولان سحرگاه آخر
میدمد طلعت آن چهرهی دلخواه آخر
چشم برهم بزنی میرسد از راه آخر
آفتاب آنسوی این کهنهشب تاریک است
شاعری گفت کمی صبر سحر نزدیک است
شاعر: علی_سلیمیان
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
در میان خلق با او بوده همسر فاطمه
از ازل ساقی علی بوده ست، کوثر فاطمه
نام زهرا می درخشد در میان اهل بیت
سیزده معصوم ما دُرّند، گوهر فاطمه
چون کلام حق که با "هُم فاطِمَه" آغاز شد
در میان پنج تن هم بوده محور فاطمه
در بهای آفرینش از نبی و از علی
با حدیث قدسی "لولاک" شد سر فاطمه
هردو یک روحند اما در دوتن، با این حساب
فاطمه شد حیدر کرّار و حیدر فاطمه
سیب در معراج با دست پیمبر شد دو نیم
نیم آن شد ذوالفقار و نیم دیگر فاطمه
مرتضی با ذوالفقار انگار جولان می دهد
خطبه خوانی میکند تا روی منبر فاطمه
هر خطیبی که دم از فضل و دم از ایثار زد
انتهای منبر او ختم شد بر فاطمه
هرکسی در روضه های بچه هایش کار کرد
پاسخش را می دهد چندین برابر فاطمه
بر قلوب شیعیان مهر شفاعت می زند
می تکاند چادرش را روز محشر فاطمه
#شاعر_مجتبی_خرسندی
❤️ حضرت امام صادق (علیه السلام ):
🌀«در روز جمعه هيچ عملى برتر از #صلوات بر محمد و خاندان او نيست.»
بر خاتَمِ انبیاء محمّــــد صلوات
@velayat0135
گلی گم کرده ام می جویم او را
به هر گل می رسم می بویم او را
گل من نی بود این و نه آنست
گل من مهدی صاحب زمان است
دلم اندر هوایش می زند پر
شرر افکنده بر جانم چو آذر
خوش آن روزی که با شم یاور او
بمانند گدایان بر در او
خوش آن روزی که من پروانه باشم
فدای آن گل یکدانه باشم
خوش آن روزی که من بر عهد دیرین
نثار او کنم این جان شیرین
الا ای گل کجایی جان فدایت
چه باشد گر که گردم خاک پایت
ز درد انتظارت جان به لب شد
تن فرسوده ام در تاب و تب شد
بسی رفتند و مردند از فراقت
ندیدند در جهان آن روی ماهت
"نبوی گرگانی"
اللّهم عجل لولیک الفرج والعافیة النصر
#امام_زمان_عجل_الله
#جمعه_های_دلتنگی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به نام خدا
السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)
#زمزمه
#امام_زمان_عج
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
─┅═𑁍✿𑁍═┅─
گفتم در انتظارم ، کی فصلِ غم سرآید
گفتا نمانده چیـزی ، از پرده، مَه در آید
گفتم که از شـبِ تـار یارب دلـم گـرفتـه
گفتـا بخـواه از من ، شمس منـوّر آیـد
گفتم که در غم او از دیده خون فشـانم
گفتـا خوشـا که عاشـق بـا دیـدهٔ تـر آید
گفتم که تکیـه گاهم تنـها محبت اوست
گفتـا تو عاشقی کن او عشـق پـرور آید
گفتم که جانِ تشنـه می سوزد ازفراقش
گفتـا که شـاه عالَــم بـا جـام کوثـر آید
گفتـم بگــو خـدایــا ! او را کجـا ببـینم
گفتـا تـو نـوکری کـن او نـزد نـوکـر آید
گفتم که آبـرویی من پیـش او نـدارم
گفتـا کـه از دلِ او بخشـندگی بـر آید
گفتم که چارده قرن،زهرادرانتظار است
گفتـا رسیده وقتـش ، فـرزند حیدر آید
گفتم هوای جمعه مـا را به جمکران برد
گفتا خوشـا هوایی کـز سـوی دلبـر آید
گفتم عزیـز زهـرا ! صبـری به دل نمانده
گفتـا غـمـت نـباشـد ،ایـام بـهـتـــر آیـد
گفتـم بـه زیر پایـت بـر"کیمیا" نظـر کن
گفتا اگر بخواهیـم هـر ذره چون زَر آید
─┅═𑁍✿𑁍═┅─
رقیه سعیدی(کیمیا)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تقدیم به قهرمان کربلا زینب کبراس
🎋🌺🌹💐🌷🎋
دست ما و عنایت زینب
همه غرق کرامت زینب
🎋🌺🌹🌷💐🎋
روز و شب خواهم از خدای رئوف
تا کنم مدح حضرت زینب
🎋🌹🌷💐🎋
زین اب زینت پدر گردید
این بود از فضیلت زینب
🎋🌺🌹🌷💐🎋
تالی فاطمه عقیلتنا
هست در شان و شوکت زینب
🎋🌺🌹🌷💐🎋
عالمه زاهده است و فاضله او
همه القاب رفعت زینب
🎋🌺🌹🌷💐🎋
نام او را نهاد حضرت حق
کین بود از سعادت زینب
🎋🌺🌹🌷💐🎋
بوده او با حیا و با عفت
این نشان از شرافت زینب
🎋🌺🌹🌷💐🎋
شد شریک الحسین در هر حال
بُوُد این از محبت زینب
🎋🌺🌹🌷💐🎋
عشق او بر حسین تاریخی است
با شکوه از ولادت زینب
🎋🌺🌹🌷💐🎋
مادر و خواهر شهید است او
این مدال شهامت زینب
🎋🌺🌹🌷💐🎋
شد نمازش نشسته در شب غم
جان فدای عبادت زینب
🎋🌺🌹🌷💐🎋
به عدو "ما رایتُ الا "گفت
کین بود از شجاعت زینب
🎋🌺🌹🌷💐🎋
کاخ دشمن نموده زیر و زبر
خطبه ی با صلابت زینب
🎋🌺🌹🌷💐🎋
راس شه را به نیزه دید و گریست
چون شد اوج مصیبت زینب
🎋🌺🌹🌷💐🎋
زیر بار مصیبت وغمها
خم نگردیده قامت زینب
🎋🌺🌹🌷💐🎋
شده تنها میان قوم پلید
این بود اوج غربت زینب
🎋🌺🌹🌷💐🎋
شیعه پژمرده می شد ار که نبود
کربلا صبر و طاقت زینب
🎋🌺🌹🌷💐🎋
کربلا مرده بود اگر که نبود
ماجرای روایت زینب
🎋🌺🌹🌷💐🎋
تازیانه کجا و بازویش
شد جسارت به ساحت زینب
🎋🌺🌹🌷💐🎋
از شهیدان اگر چه میگوییم
این بود از رسالت زینب
🎋🌺🌹🌷💐🎋
الگوی بانوان در این عالم
شد حجاب و نجابت زینب
🎋🎋🎋🎋🎋🎋🎋
قلب مهدی شکست و خون شد از
غصه ها و اسارت زینب
🎋💐🌺🌹💐🎋
مهدی فاطمه بیا مولا
جان زهرا به حرمت زینب
🎋🌺🌹🌷💐🎋
(ناطق ) از حق طلب کند که شود
شامل او شفاعت زینب
🎋🌺🌹🌷💐🎋
غلامرضا محمودنژاد (ناطق ) قم
یا صاحب زمان
ای که میان دلبران از همه دلبران سری
غنچه باغ سرمدی تو از تبار حیدری
قبله تویی برعاشقان دردل هر پیروجوان
کعبه تویی منا تویی تو یادگار مادری
خیمه زدی درعرفه به یاد جد خودحسین
مکه بود ظهور تو امام ما تو رهبری
صدای هل من ناصرت کی بِرَسدبگوش ما
جمعه به جمعه آمدوصاحب ما در سفری
ما همه قربان تو ائیم مهدی فاطمه بیا
وارث ذوالفقاری و تو از تبار حیدری
ظلم نشسته جای حق بُتکده انتظارتوست
خلیل بت شکن بیا تو شهسوار و سروری
قرارِ (بیقراری) و مهدی صاحب الزمان
تو در میان دلبران از همه دلبران سری
بیقرار اصفهانی
یا علی مدد
در سیه چاله یک شبی مرموز
فارغ از نور روشن مهتاب
در هیاهوی مبهم این قرن
دور شد چشم خسته ام از خواب
پوستین ضخیم چرم ابر
بر تن لخت آسمان بنشست
طیف نور ضعیف شب رنگی
در خُمی از سکوت شب بشکست
در شبستان نامرادی ها
پرده از چشم خسته ام افتاد
بی خود از خود رها شدم یکبار
برگ خشکی شدم به دست باد
روی بال سترگ باد آرام
گرد بام جهان بگردیدم
در مهیب موج و طوفانها
عالمی را غریق خون دیدم
در هجوم غبار بد عهدی
عطر ایمان اسیر ظلمت بود
مسجد و دیر و خانقاه آنجا
گرد باد هبوط فطرت بود
حاملان پیام حق را من
خسته از یک نبرد می دیدم
صوت بال کبوترانش را
ناله ای پر ز درد می دیدم
بر سریری ز شوکت و هیبت
خالقم را غریب می دیدم
با همه قدرت اهورایی
صابری بی شکیب می دیدم
من در آن لجه ی پر از تشویش
فتنه هایی پلید می دیدم
دام های ضخیم شیطان را
در لوایی سپید می دیدم
پهن دیدم بَساط شیطان را
روی طاق بلند انسانی
لال بادا زبانم از گفتار
مابقی را خدا! تو می دانی
چشم سر سوی هر کجا بردم
جای پای پلید شیطان بود
آنچه پنهان ز چشم دل ها بود
جایگاه رفیع انسان بود
خالقا! قوم لوط را دیدم
پرچمی رنگ کفر بر پا داشت
بذرهای هبوط آدم را
در لجن های کهنه ای می کاشت
ان زنا زادگان بی فرهنگ
خط و امضای اهرمن دارند
یعنی در هر کجای این عالم
می توان گفت، انجمن دارند
نقطه هایی سپید دیدم هان!
روی ان صفحه ی سیاه شب
می درخشید همچنان خورشید
پرچم سرخ رنگِ حضرت زینب
مردمانی نجیب و آزاده
قلب هایی پر از تب ایمان
بر بلندای قله می تابید
سرزمین مقدس ایران
عشق مولا علی به دل هاشان
شور و شوقی نظیر باران پاک
پر تپش مثل آفتابی داغ
پاک می کرد تیرگی از خاک
من در آن وادی پر از امید
یک جهان غرق نور می دیدم
مردمانی شریف و صادق را
منتظر بر ظهور می دیدم
گردبادی ز فتنه می مانَد
از شکوه و صلابت ایمان
بر لب انبیای حق این بود
زنده باشی و جاودان ایران
دشت ها پر ز یاس خواهد شد
نغمه خوان قمریان آبادی
می نشیند ترانه بر لب ها
گل دهد نخل سبز ازادی
#نیره جهانشاهی