eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3.1هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
تو یادگار حسینی که کربلا دیدی شبیه عمّه‌ی مظلومه‌ات بلا دیدی "سری به نیزه بلند است" را شما دیدی و غارت حرم و خیمه‌گاه را دیدی دو چشم گریه‌ی تو تا همیشه آباد است در این سکوت تو صدها هزار فریاد است برای گریهـات آقا اشاره کافی بود همین که چشم تو بینَد سه‌ساله کافی بود گلوی نازک یک شیرخواره کافی بود به آب‌دادن ذبحی نظاره کافی بود تو را به غصّه چهل‌سال مبتلا دیدند به لحظهْ‌لحظهْ گریز تو کربلا دیدند اگرچه عصر دهم قسمت تو غم گردید که سایه‌ی پدرت از سر تو کم گردید نصیب تو فقط آه و غم و الم گردید ز بار غصه‌ی یاران قَدِ تو خم گردید اگرچه تبْ نگهت را ز درد، تیره نمود خدا برای امامت تو را ذخیره نمود دلتْ ز داغِ اسارت غمِ فراوان داشت دو پلک چشم ترِ تو همیشه باران داشت همیشه خاطرِ تو یادی از شهیدان داشت به سینه روضه‌ی مکشوف چون هزاران داشت سه‌شعبه دیدی و تیر و گلوی اصغر را تو تیغ دیدی و خنجر به روی حنجر را به نوک نی سرِ خورشید ماه قافله بود نگاهبان سر شیرخواره حرمله بود به دست و پای تو در این مسیر سلسله بود غمی که کُشته تو را شام بود و هلهله بود شهادت ارث شما بود و اعتبار شما به ظلمْ سوی اسارت کشید کار شما چه رفت بر دل غمدیده‌ات به دفن پدر درون قبر زدی ناله‌ای ز سوز جگر سری نمانده کنی رو به سوی قبله دگر رواست خون بشود جاری از غمت ز بصر به دفن شاه شهیدان کفن نبود آنروز به زیر آن همه نیزه بدن نبود آنروز وحید دکامین @deabel
بعد از آن واقعهٔ سرخ، بلا سهم تو شد پیکر سوختهٔ کرب‌وبلا سهم تو شد بعد از آن واقعه، هفتاد و دو آیینه شکست ناگهان داغ دل آینه‌ها سهم تو شد بعد از آن واقعه آشوب قیامت برخاست بر سر نیزه سر خون خدا سهم تو شد بعد از آن واقعه خون جوش زد از چشمانت خطبهٔ اشک برای شهدا سهم تو شد بعد از آن واقعه در هرولهٔ آتش و خون در شب خوف و خطر خطبهٔ «لا» سهم تو شد بعد از آن واقعه در فصل شبیخون ستم خوردن زخم ز شمشیر جفا سهم تو شد خیمهٔ نور تو در فتنهٔ شب سوخت ولی کس نپرسید که این ظلم چرا سهم تو شد بعد از آن واقعه، ای زینت سجادهٔ عشق از دلت آینه جوشید، دعا سهم تو شد بعد از آن واقعه، ای کاش که می‌مردم من مصلحت نیست بگویم که چه‌ها سهم تو شد بعد از آن واقعهٔ سرخ حقیقت گل کرد کربلا در تو درخشید خدا سهم تو شد رضا اسماعیلی @deabel
نگفته ام غم دل را نگفته بسیار است.. غمی که میکُشدم عاقبت غم یار است به یاد خواب رقیه به یاد حمله زجر.. زمان خواب،دو چشمم همیشه بیدار است تورو خدا جلویم گوسفند سر نبرید دلم ز دیدن این صحنه سخت بیزار است صدای‌ گریه نوزاد میکشد مارا! خداکند که بخوابد!رباب تبدار است نمیروم سر بازار دردسر دارد عذاب هرشب من ازدحام بازار است.. حصیر پهن نکردم به خانه ام اصلا حصیر روضه ی مکشوفه ی من زار است هنوز بعد چهل سال درد پا دادم هنوز بر کف پایم نشانی خار است هنوزجای غل وسلسله ب گردنم است هنوز چشم من از مشت بی هوا تاراست آهای مردم "اَذَلَّ عزیزنا"یعنی محله ای بروی که هجوم اشرار است مقابلم به زن و بچه ام اهانت شد امان ز غربت مردی که بدگرفتار است سیدپوریا هاشمی @deabel
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ می روی نیزه نشینم کمی آهسته برو تا تو را سیر ببینم کمی آهسته برو از رد بوسه ی من نیزه نشینت کردند اسب ها رد شده و نقش زمینت کردند @hosenih از سر نی به من و قافله احسان کردی صورتت را سپر سنگ نوازان کردی من اسیر تو شدم مهر تو در سر دارم لحظه ای نیست که چشم از سر تو بردارم همه شب سر زده، خورشید شدی تابیدی روی نی دور سر قافله می چرخیدی @hosenih من و یک قافله کودک،همه سیلی خورده خواهرت آینه ی توست، اگر پژمرده جان نمانده ست حسینم به تنم اما حیف تا حد مرگ سپر شد بدنم اما حیف صورت کودک تو سوخت،خجالت زده ام ضربه او را به زمین دوخت، خجالت زده ام @hosenih خنده ای مست به دنبال عذاب آمده است باز هم حرمله با کاسه ای آب آمده ست گله ای نیست از این زخم از این تنهایی ما ندیدیم در این مرحله جز زیبایی ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
پر می کشد دلم به تمنای نیزه ات دنیای دیگری شده دنیای نیزه ات جانی بده دوباره... به من نه به دخترت تا جان نیامده به لبش پای نیزه ات ترسانده است فاطمه کوچک تورا خون های جاری از قدوبالای نیزه ات یک بوسه بود سهم من از آن گلوی خشک باقیش گشته قسمت لبهای نیزه ات با دست‌خط نیزه و خون گلوی تو افتاده است هرقدم امضای نیزه ات لج کرده است تیزی سرنیزه با سرت چیزی نمانده از تو و دعوای نیزه ات چرخیده است دیده ناپاکشان به ما این قوم پست بعد تماشای نیزه ات محمدعلي بياباني @deabel
سرت از روی نی با هر تکانی ساده می افتد بدون سنگ بازی هم گهی بر جاده می افتد تمام قافله را بهت خواهد برد وقتی که نگاه دخترت بر این سر افتاده می افتد نسیم از بین گیسوی تو رد شد قلب من لرزید نگاهت کی عزیزم بر من دلداده می افتد؟ صدایت را مفسر با سکوتی تلخ پنهان کن اگر نه کار لبهایت به طشت و باده می افتد حواس چشم هایت را به من ده سایه ی چشمم اگر نه چشم تو بر نیزه ی شهزاده می افتد حسن کردی @deabel
بی سرپناه ، سایهٔ بر سر کجا روم با شمر و با سنانِ ستمگر کجا روم همراه خواهرت شده چشمان پستِشان از ترس دستِ دشمن و معجر کجا روم با گریهاش آخرش از دست می رود من با ربابِ بی علی اصغر کجا روم درآتش خیام به صحرا دویده ایم از بغض شهر شام، برادر کجا روم زد تازیانه لحظه محمل سواری است وقتی که نیست شانه اکبر کجا روم حامد آقایی @deabel
دست و پا می زدی و خواهر تو بین گودال دست و پا گم کرد تیغ ها در طواف جسم تواند کعبه را بین اشقیا گم کرد گفت زینب که سهم دارم من از تنی که به خاک افتاده جسم او را به خاک و خون نکشید این چنین شد که او تو را گم کرد شمر می گفت با تنش چه کنیم؟ پیرمردی عصا زنان آمد بی حیایی به خیمه حمله نمود و سنان بود که دعا گم کرد قد زینب کمان شدست اگر علتش شد کمان ابروی تو تیر ها از کمان رها می شد و تورا بین تیر ها گم کرد روی تل دید زینب کبری آن تنی را که غرق تیر شده روی تل دید مادری را که در جوانی ضعیف و پیر شده روی تل دید عده ای نامرد سمت گودال خون سرازیرند دید بعد از عموی تشنه لبان بزدلان در مصاف چون شیرند دید زلفی که در کشاکش باد نغمه ی ظلم را بنا کرده دید آن خنجری که سر را از ، پیکر شاه دین جدا کرده دید شخصی که با صدای رسا نعره می زد نبرد مغلوب ست دید در قتلگاه بر سر آن پیرهن کهنه ی تو آشوب است دید انگشتر عقیق یمن در نمی آید و درخشان است دید یک جفت چکمه در دست یک حرامی مست دیوانه ست هر کسی از تن غریب حسین یادگاری کمی به غارت برد آی ...مردم به روی آن تل بود که عقیله هزار مرتبه مرد علی اصغر یزدی @deabel
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ به روی نیزه دلواپس؛ میایی پا به پایِ من فدایِ چشم های تو! نکن گریه برایِ من برای اولین بار است بی تو میروم جایی اگر منزل به منزل میشود غم آشنایِ من @hosenih نشسته بر دلم داغت، شده از آهِ پی در پی؛ شبیه خیمه های سوخته، حال و هوایِ من به دستِ ساربان هر لحظه می بینم عقیقت را همان که بارها با آن اجابت شد دعایِ من نمی گوید کسی در قافله پیش ِ رباب از آب ولیکن حرمله(لع) لاجرعه می نوشد! خدایِ من... دلم خون است امّا خنجرش را شمر(لع) آورده تمام ِ راه را با خنده، پیش چشم هایِ من سپر بودم برای او، زمین خوردم! به جبرانش... رقیه(س) آمد و با گریه فوراً شد عصایِ من @hosenih بیا دورم کن از اینجا، میان خیلِ نامحرم؛ سرِ بازار، در أنظار، هرگز نیست جایِ من دعایم کن! بلایای جدیدی پیش ِ رو دارم دعایم کن که این «شام» است؛ اصلِ کربلایِ من! ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
✅درباره زمان دقیق خروج اسرای کربلا از کوفه، گزارش صریحی در منابع تاریخی نیامده است. و مسیر دقیق حرکت اسیران از کوفه تا شام هم مشخص نیست. 👤سماوی می نویسد : «زن های غیر هاشمیّه از انصار امام حسین(ع) که در کربلا اسیر شدند، با شفاعت اقوام و قبایلشان نزد ابن زیاد از قید اسیری خلاص شدند، و فقط زن های هاشمیّات برای اسارت به شام برده شدند.»(۱) و در مورد اینکه سرهای شهداء به همراه اسرای کربلا در یک کاروان به شام رفتند یا اینکه ابتدا سرها به شام رفتند و سپس اهل بیت امام حسین(ع)، اختلاف است. 👤شیخ مفید در نقل خود، اسمی از اسرای کربلا نمی آورد و می نویسد : 📋《وَ لَمَّا فَرَغَ اَلْقَوْمُ مِنَ اَلتِّطْوَافِ بِهِ بِالْكُوفَةِ رَدُّوهُ إِلَى بَابِ اَلْقَصْرِ فَدَفَعَهُ اِبْنُ زِيَادٍ إِلَى زَحْرِ بْنِ قَيْسٍ وَ دَفَعَ إِلَيْهِ رُءُوسَ أَصْحَابِهِ وَ سَرَّحَهُ إِلَى يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ عَلَيْهِمْ لَعَائِنُ اَللَّهِ وَ لَعْنَةُ اَللاَّعِنِينَ فِي اَلسَّمَاوَاتِ وَ اَلْأَرَضِينَ وَ أَنْفَذَ مَعَهُ أَبَا بُرْدَةَ بْنَ عَوْفٍ اَلْأَزْدِيَّ وَ طَارِقَ بْنَ أَبِي ظَبْيَانَ فِي جَمَاعَةٍ مِنْ أَهْلِ اَلْكُوفَةِ حَتَّى وَرَدُوا بِهَا عَلَى يَزِيدَ بِدِمَشْقَ》 ♦️هنگامی که آن ابن زیاد لعین از گردش دادن سر مبارک امام حسین(ع) در شهر كوفه فارغ شد، آن را به در قصر آوردند، و ابن زياد آن سر را به حر بن قيس داد و سرهاى ياران آن حضرت(ع) را نيز به همراه او سپرده و او را به نزد يزيد بن معاويه فرستاد و ابا بردة پسر عوف ازدى و طارق پسر أبى ظبيان را با گروهى از مردم كوفه نيز همراه او روان كرد و آنان به دمشق رسیدند و آن سر را بر يزيد لعین وارد كردند.(۲) بر عکس؛ طبری اسرای کربلا را در نقل خود می آورد، ولی از سرهای شهدا سخنی به میان نمی آورد و می نویسد : 📋《إِنَّ عُبَيدَ اللهِ أَمَرَ بِنِسَاءِ الحُسَينِ(ع) وَ صِبيَانِهِ فَجَهَزنَ وَ أَمَرَ بِعَلِىِّ بنِ الحُسَينِ(ع) فَغُلَّ بِغُلٍّ إِلَى عُنُقِهِ، ثُمَّ سَرَّحَ بِهِم مَعَ مُجفِرِ بنِ ثَعلَبَةَ العِائِذِيِّ وَ شِمرِ بنِ ذِي الجَوشَنِ》 ♦️عبيد اللّه بن زياد، دستور داد كه زنان و كودكانِ امام حسین(ع) را آماده كنند و فرمان داد تا على بن حسين(ع) را تا گردن در غل و زنجیر كنند. آن گاه، آنان را با مُجفِر بن ثَعلَبه عائذى و شمر بن ذى الجوشن، به شام روانه كرد.(۳) اما در نقل بلاذری، اسرای کربلا به همراه سرهای شهداء در یک کاروان به شام رفتند. 👤بلاذری می نویسد : 📋《ثُمَّ دَعَا زَحْرِ بْنِ قَيْسٍ الْجُعْفِيّ فَسَرَّحَ مَعَهُ بِرَأسِ الْحُسَيْن(ع) وَ رُءُوسِ أَصحَابِهِ وَ أَهلِ بَيتِهِ إِلَى يَزِيدَ بْن مُعَاوِيَة》 ♦️عبیدالله بن زیاد زحر بن قیس جعفی را فرا خواند، و همراه او سر مبارک امام حسین(ع) و سر اصحاب حضرت(ع) و اهل بیت(ع) و اسرای کربلا به دربار یزید در شام فرستاد.(۴) البته در نقلهای دیگر نام شمر بن ذی الجوشن(۵) و طارق بن مُحَفِّز(۶) نیز به چشم می خورد. سماوی نیز قائل است سرهای شهدای کربلا به همراه اسرای کربلا به شام برده شده اند. 📋《..وَ ذَهَبُوا بِالرُّؤُوسِ وَ السَّبَايَا إِلَى الشَّامِ》 ♦️آنان سرهای شهدای کربلا را به همراه اسرای کربلا به شام بردند.(۷) 📚منابع : ۱)ابصار العین سماوی، ص۱۳۳ ۲)الإرشاد شيخ مفید، ج۲، ص۱۱۳ ۳)تاريخ الطبری، ج۴، ص۳۵۲ ۴)أنساب الأشراف بلاذری، ج۳، ص۲۱۲ ۵)مثیر الاحزان ابن نما حلی، ص۹۷ ۶)اخبارالطوال دینوری، ص۳۸۴ ۷)ابصار العین سماوی، ص۳۷ @AsnadolMasaeb
🔹🔷《اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمَنِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلى آبائِکَ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ》🔷🔹 ✅امام علی(ع) درباره امام زمان(ع) فرمود : 📋《صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ الشَّرِیدُ الطَّرِیدُ الْفَرِیدُ الْوَحِیدُ》 ♦️صاحب این امر، آواره، رانده، تک و تنهاست.(۱) امام صادق(ع) در روایتی فرمود : 📋《يُنَادَى بِاسْمِ اَلْقَائِمِ(ع) فِي لَيْلَةِ ثَلاَثٍ وَ عِشْرِينَ وَ يَقُومُ فِي يَوْمِ عَاشُورَاءَ وَ هُوَ اَلْيَوْمُ اَلَّذِي قُتِلَ فِيهِ اَلْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ(ع) لَكَأَنِّي بِهِ فِي يَوْمِ اَلسَّبْتِ اَلْعَاشِرِ مِنَ اَلْمُحَرَّمِ قَائِماً بَيْنَ اَلرُّكْنِ وَ اَلْمَقَامِ》 ♦️امام زمان(عج) در شب بيست و سوم به نام امام قائم در روز عاشورا قيام می كند و آن روزى است كه حسين بن على(ع) در آن كشته شده، گويا آن جناب را مي نگرم كه در روز شنبه دهم محرم در [کعبه] ميان ركن و مقام ايستاده است.(۲) و در این هنگام، پنج مرتبه ندا سر می‌دهد و می‌فرماید : 📋《أَلَا! يَا أَهلَ الْعَالَمِ!》 ♦️ای عالمیان! آگاه و بیدار باشید! و پنج ندا سر می دهد به اهل عالَم، بدون هیچ دستگاهی، و این ندای او به همه می‌رسد؛ به هر کسی و به لغت و زبان خودش! 📋《أَلَا يَا أَهلَ الْعَالَمِ! اَنَا الاِمَامُ القَائِمُ، أَلَا يَا أَهلَ الْعَالَمِ! اَنَا الصَّمصَامُ الْمُنْتَقِم، أَلَا يَا أَهلَ الْعَالَمِ! اِنَّ جَدِّيَ الحُسَينِ(ع) قَتَلُوهُ عَطشَانَاً، أَلَا يَا أَهلَ الْعَالَمِ! اِنَّ جَدِّيَ الحُسَينِ(ع) طَرَحُوهُ عُريَانَاً، أَلَا يَا أَهلَ الْعَالَمِ! اِنَّ جَدِّيَ الحُسَينِ(ع) سَحَقُوهُ عُدوَانَاً》 ♦️آگاه باشید! ای جهانیان که منم امام قائم! آگاه باشید ای اهل عالم که منم شمشیر انتقام گیرنده! بیدار باشید ای اهل عالم که جدّ من حسین(ع) را تشنه کام کشتند! بیدار باشید ای اهل عالم که جدّ من حسین(ع) را عریان روی خاک افکندند. آگاه باشید ای جهانیان که جدّ من حسین(ع) را از روی کینه توزی پایمال کردند.(۳) شیخ‌طوسی در کتاب امالی خود از امام صادق(ع) نقل می‌کند که آن حضرت(ع) فرمود : 📋《لَمَّا كَانَ مِنْ أمْرِ الْحُسَيْنِ‌ بْنِ‌ عَلِيٍّ(ع) مَا كَانَ ضَجَّتِ الْمَلَائِكَةُ إلَى اللهِ وَ قَالَتْ: يَا رَبِّ! يُفْعَلُ هَذَا بِالْحُسَيْن(ع)ِ صَفِيِّكَ وَ ابْنِ نَبِيِّكَ! قَالَ : فَأقَامَ اللهُ لَهُمْ ظِلَّ الْقَائِمِ(ع) وَ قَالَ : بِهَذَا أنْتَقِمُ لهَذَا مِنْ ظَالِمِيِهِ!》 ِ♦️پس از شهادت امام حسین(ع)، ملائکه ناله کرده و گفتند : پروردگارا! با حسین(ع)، برگزیده‌ات و پسر پیامبرت(ص) این‌گونه رفتار نمودند! خداوند سایه قائم(عج) را به آنها ظاهر کرد و فرمود : به‌وسیله این (قائم)، انتقام خون او (حسین) را از ظالمان می‌گیرم.(۴) امام حسین(ع) خود در این باره در فرموده است : 📋《وَاللهِ لا یَسْکُنُ دَمی حَتّی یَبْعَثَ اللهُ الْمَهدیَّ(عج)》 ♦️به خدا قسم، خون من از جوشش نمی افتد تا اینکه خداوند مهدی(عج) را برای انتقام خونم برانگیزاند.(۵) وقتی امام زمان(عج) در زیارت ناحیه مقدسه خطاب به امام حسین(ع) می فرماید : 📋《فَلَأَنْدُبَنَّكَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً وَ لَأَبْكِيَنَّ لَكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً حَسْرَةً عَلَيْكَ وَ تَأَسُّفاً عَلَى مَا دَهَاكَ وَ تَلَهُّفاً حَتَّى أَمُوتَ بِلَوْعَةِ الْمُصَابِ وَ غُصَّةِ الِاكْتِيَابِ》 ♦️صبح و شب برای تو ناله می‌کنم و بجای اشک بر تو خون می‌گریم. این کار را به خاطر حسرت خوردن بر تو و از روی ناراحتی و بلایی که بر تو وارد شده و از روی اندوه و حزن بر تو انجام می‌دهم تا این‌ که از غم مصیبت‌ها و غصه ناراحتی‌ بمیرم.(۶) امام صادق(ع) می فرماید : وقتی امام زمان(عج) ظهور کند؛ 📋《يَقْتُلُ وَ اَللَّهِ ذَرَارِيَّ قَتَلَةِاَلْحُسَيْنِ(ع) بِفِعَالِ آبَائِهَا》 ♦️اعقاب كشندگان سيّدالشّهداء(ع) را به واسطه عمل آباء و اجدادشان، خواهد كشت.(۷) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : ای یوسف غریب، به کنعان نیامدی تنهاترین مسافر دوران، نیامدی   گویند بوی پیرهنت می‌رسد، ولی ما مانده‌ایم و وعدۀ خوبان نیامدی   دارد هنوز نسل جوان پیر می‌شوند طولانی است قصۀ هجران، نیامدی   خون حسین منتظر انتقام توست زینب تو را صدا کند از جان، نیامدی 👤محمود ژولیده   📚منابع : ۱)کمال الدین شیخ صدوق، ج۲، ص۳۶۱ ۲)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۳۷۹ ۳)إلزام الناصب یزدی حائری، ج‏۲، ص۲۳۳ ۴)امالی شیخ طوسی، ص۴۱۸ ۵)مناقب ابن شهرآشوب، ج۲، ص۸۵ ۶)المزار الکبیر ابن مشهدی، ص۵۰۱ ۷)كامل الزيارات ابن قولویه قمی، ص۶۳ @AsnadolMasaeb
دوباره بغض و کمی آه، علتش این است حرم نرفته بمیرم... خجالتش این است «سلام می دهم از بام خانه سمت حرم ببخش نوکرتان را بضاعتش این است» هنوز توبه نکرده، مرا خرید آقا محبت و کرم یار سرعتش این است به ذکر و نام قشنگش لبم شده شیرین تمام لذت فرهاد و خلوتش این است رقیق شد دل آلوده از گناهم باز کمی ز معجزه ی چای هیئتش این است به قطره قطره ی اشکم ملک خورَد غبطه که اشکِ روضه ی ارباب قیمتش این است شفای هر مرضی گشت، خاک تربت دوست چه ها کند نظرش آنکه تربتش این است عجیب نیست که بدکاره هم شود زاهد که جذبه ی نظر یار، قدرتش این است محبتش ز ازل با گلم شد آغشته که ماجرای من و عشق قدمتش این است خوشا میان عزا جان دهم، همه گویند: غلام کویِ حسینیه قسمتش این است محمد جواد شیرازی @deabel
برای روضه خوانی ات آقا نه روضه خوان كافی ست نه چشم های بهاریِ این و آن كافی ست نه اشك ما وَ نه اشك تمامی دنیا نه گریه های بلند پیمبران كافی ست برای شرح كمی از عنایت تو به ما نه این حسینیه كافی ست نه زمان كافی ست برای این كه شوم عاقبت به خیر شما همین دو قطره ی اشكِ شده روان كافی ست برای گریه ی ما ذكر خیر «یا زینب» برای گریه ی زینب «حسین جان» كافی ست برای حلّ تمام حوائج عالم اگر كُنَد نگهی شیرخوارتان كافی ست دعای مادر پهلو شكسته ی زینب برای آمدن صاحب الزمان كافی ست دم از عذاب مزن صبح محشر كبری همین نیامدن كربلایمان كافی ست علی اکبر لطیفیان @deabel
هر کسی خواسته باشد به خدایی برسد باید از کشتی تو راهنمایی برسد نه فقط فطرس پر سوخته ی تو حتی بی تو جبریل محال است به جایی برسد سر به زیر قدم توست بها می گیرد پس چه بهتر سر ما نیز به پایی برسد نیستم عاشق اگر منت درمان بکشم به روی چشم اگر از تو بلایی برسد وقت تو وقت شریفی ست ولی بین مسیر منتظر می شوی این قدر گدایی برسد بعد از این وقت کرم پشت در خانه مرو بگذار این دل ما هم به نوایی برسد ما هنوزم که هنوز است سر کار تواییم تا ببینیم که از تو چه عطایی برسد طلب ماست نداریم همین ما را بس اگر از مادر تو چند دعایی برسد رحمت واسعه ات کیسه ی ما را پر کرد این چه لطفی ست به هر بی سر و پایی برسد گریه کن های تو همسایه ی زهرا هستند بگذارید فقط روز جزایی برسد یا حسین است و یا ذکر شریف زینب اگر از ما به صف حشر صدایی برسد به پریشانی گیسوت قسم نزدیک است که به ما هم خبر کرببلایی برسد علی اکبر لطیفیان @deabel
نشسته مادری و دست بر کمر دارد کمک کنید در از این تنور بردارد هنوز آه کشیدن برایِ او سخت است هنوز پهلویِ او دردِ مختصر دارد چکید اشکی و آمد صدایی و فهمید تنورِ سرد کمی خاکِ شعله‌ور دارد کشید شانه‌ای و گفت شانه هم مادر برای زُلفِ گره خورده دردسر دارد تو را به معجرِ خود پاک میکنم اما چقدر کُنجِ لبت لخته‌یِ جگر دارد هنوز جای تَرَکهای تشنگی پیداست هنوز رویِ لبت زخمهایِ تر دارد از این به بعد گلویت نمی‌چکد از نِی به بند آمدنش شعله هم اثر دارد به رویِ دامن من تا به صبح مهمان باش که میزبانِ تو امروز طَشتِ زَر دارد حسن لطفی @deabel
سجده گاه ملائک است اینجا یاکه گردیده قبله گاه نور در سکوت سحر به گوش دلم صوت قرآن رسد ز کنج تنور ای عجب مطبخ همین عصرم طور موسی شده در این دل شب بین داغی خاک وخاکستر شد لبی گرم ناله ی یارب کیستی ای سر بدون بدن خیره خیره شده نگاه تو در مناجات امشبت آمد بوی بی مادری ز آه تو قحط آغوشِ مِهر بوده مگر سر به خاک سیه گذاری تو تو یتیمی قبول ، مادر نه دختری خواهری نداری تو قاسم نعمتی @deabel
بود حیران دختری در خواب ناز دید اسراری در آن رویای باز دید بابا را به چشم پرگهر در میان مطبخی ببریده سر صاعقی آمد سوی کاشانه ای طور سینا شد تنور خانه ای هودجی همراه جبریل امین از جنان آورد زهرا را غمین آمدند از آسمان با شور و شین آسمانی ها به دیدار حسین آن خلیل ، آن نوح ، آن عیسی بود آن پریشان ، آدم ، آن موسی بود آشنا این ناله و این زمزمه است این پیمبر ، این علی ، این فاطمه است بود در مطبخ چه سوزان هیئتی رأس بابا داشت چندان هیبتی بر لب قاری چه آیاتی بود؟ کز نگاه انبیاء باران رود بود بر آن سر نگاه فاطمه عالمی را سوخت آه فاطمه حیدر از آوای زهرای بتول داشت احوالی پریشان و ملول احمد مختار بس رنجیده بود شانه اش لرزان ز اشک دیده بود حاضران از آه زهرا ناله دار حال مجموع ملائک بیقرار در میان آن همه امواج نور جای زینب بود خالی در تنور صبر هم آمد در آن مجلس به تنگ آدم آمد از بنی آدم به ننگ آنچه مخفی بود آنجا شد عیان آنچه اسرار است یکجا شد بیان روضه های کشف الاسرار حسین می دمید آنجا به محفل شور و شین آن یکی برخون حنجر می گریست وان یکی بر گونه تر می گریست دخترک چون دامن زهرا گرفت روی دامان رأس بابا را گرفت ناگهان از خواب خوش بیدار شد نیمه شب گویای آن اسرار شد ریخت چون اوضاع زندان را به هم عمه او را برد در آغوش غم محمود ژولیده @deabel
چقدر خیر دیده‌ایم از محبت حسین به روی شانه‌های ماست دست رحمت حسین زبانزد تمام عالم است مهربانی‌اش دل مرا که برده است؛ این عطوفت حسین! روایت است این که هر سحر فرشته می‌برد سلام صبح‌گاهی مرا به خدمت حسین شفیع روز محشر است آجر حسینیه به این بهانه که درآن شده‌ست صحبت حسین چه بهتر است با وضو میان روضه گریه کرد عبادت است گریه‌های بر مصیبت حسین رفیق! روضه‌خانه سنگر ولایت علی‌ست هزینه داده است شیعه پای هیئت حسین رضایت حسین باطناً رضایت خداست رضایت خداست باطناً رضایت حسین به یک نظر دل خراب را درست می‌کند خدا کند شویم شامل عنایت حسین نترس! ظرفیت برای حر شدن هنوز هست رسول ترک حر شده‌ست با هدایت حسین گناهکار دوتا قطره اشک بین روضه ریخت خدا هم از گناه او گذشت بابت حسین حسین بانیِ قبولِ توبه‌های آدم است همین هزار و چند ساله نیست قدمت حسین به گرد و خاک معجر سه ساله دخترش قسم برای دردهای ما دواست تربت حسین به حشر هم قدم که مینهد هنوز بی سر است قیامتی‌ست لحظه‌ی ورود حضرت حسین علی محمدی @deabel
امام بود، ولی پیکرش به مسلخ بود سر بریدۀ او در میان مطبخ بود چگونه بود که باید امامِ قرآنی تنور را کند از روی خویش نوررانی! چگونه بود که کوفه امام را نشناخت و یا شناخت ولی دینِ خود بدنیا باخت! سَری که زینت اسلام و جان زینب بود چه شد که داخل خورجین خولی آنشب بود تنورِ گرم، سرِ خسته، هیزمش بِستر محاسنِ پرِ خون بود، غرقِ خاکستر تلاوت پسر فاطمه چنان پیچید که سوز نغمۀ قرآن به آسمان پیچید پیمبر و علی و مجتبی و زهرا را نه، بلکه جذب خودش کرد اهل بالا را ز انبیاءِ ٱولوالعزم، بسته صف اینجا و تا فحولِ ملائک به گِرد خون خدا به سر زنان، همه اهل جنان عزادارند زمین و اهل همه آسمان عزادارند رسید در وسط آنهمه نوا و خروش أنابنُ فاطمه از آن سرِ بریده بگوش أنالحسین، أنابنُ نبی، أناالعطشان أناالغریب، أنابنُ علی، أناالعریان صدای نالۀ زهرا بلندتر شده بود شبی به گریه گذشت و دگر سحر شده بود و جای زینب کبری در این سحر خالی نبود تا که ببیند چه حال و احوالی اگر چه دیدنِ رأس الحسین قسمت شد هِلال یک شبِ زینب به نیزه رؤیت شد محمود ژولیده @deabel
عجب هواى بدى داشت آن شب غم بار نفس به سينه ى زينب پر از تلاطم شد كسى كه جان على بود و چشم ساقى بود كنار اهل حرم در كنارِ مردم شد... گذشت هر چه كه بود و گذشت قصه ى غم همه به فكرِ غنيمت...به فكرِ خلخال اند چه آمده به سر اهل كاروان حسين؟ همه بريده بريده اسيرِ گودال اند.. ميان دشت سوارى به تاخت مى آيد چنان كه مركبش انگار پر در آورده عجب نهيب بدى مى زند بر آن مركب گمان كنم كه به همراه خود سر آورده.. شب است و آمده از يك سفر پر از قصه شبى كه بوده گمانم عروسىِ خولى براى همسر خود بى رقيب آورده ز دشت كرب و بلا تحفه هاى معقولى... براى همسر خولى چنان معما بود تنور خانه خدايا چقدر شعله ور است گرفت در بغلش آن سر منور را و گفت ارزش اين سر،سر از طلا و زر است عجيب در نظرش آمده سرى بى تن چقدر بر سر و رويش زد آن مظلوم نشست كنج حياط و گرفته زانوى غم رسيد در بر او قد خميده اى مغموم... و گفت همسر خولى كه كيستى بانو؟ بگو كه از چه نگاهت به ماتم و محن است؟ منم كسى كه بُوَد هر دو چشم پيغمبر سرى كه كنج تنور است سر حسين من است.. آرمان صائمی @deabel
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ با سنگ های تیز بهم خورده روی تو جا خوش نموده نیزه چرا در گلوی تو تا باز شد لبان تو ،قاریِّ محترم پرتاب شد زهر طرفی سنگ سوی تو @hosenih من تار ، تار، موی تو را شانه می زدم حالا ز چوبِ نیزه کنم جمع موی تو یک بخش ِصورت تو میان تنور سوخت از آن به بعد گشته عوض رنگ و بوی تو خیلی عوض شدی زصدا می شِناسَمَت هربار محملم برِسَد روبروی تو هرروز خونِ تازه می آید ز حنجرت از بس ترک ترک شده شکلِ سبویِ تو @hosenih قرآن بخوان زحرمتِ زینب دفاع کن بازی نموده شایعه با آبروی تو رجاله ها به صورت تو سنگ می زدند برپرده های محمل ما چنگ می زدند ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ روضه خوان زد به روضۀ گودال خنجر و حنجرت زبانم لال قلب اهل حرم همه محزون قلب زینب زِ درد مالامال صبح تا عصر آه و گریه ، گذشت حال اهل حرم به این مِنوال @hosenih میهمان بوده ای مگر نه ؟ ، چرا با عصا آمدند استقبال خیمه گاهت عجب شده غوغا قتلگاهت عجب شده جنجال نعل تازه دگر برای چیست نکند کشته ام شود پامال موج نیزه کجا تن بی سر تازیانه کجا تن اطفال شمر بالا نیامد از گودی گرچه خورشید رفته رو به زوال عاقبت قتلگاه خلوت شد تا که خوابید گرد وخاکِ جدال خواهری یک طرف نشست به خاک مادری رفت یک طرف از حال خواهری زد صدا أَ أَنتَ أَخی سوخت عالم ازین زبانِ حال کرد خولی برای شمر و سنان آرزوی قبولیِ اعمال @hosenih پیکرت بود و سر نبود آنجا زینبت ماند و آرزوی وصال ** تا که آخر ورودیِ کوفه شد سرت روی نیزه استهلال سه کلام و سه روضۀ مکشوف ... معجر و گوشواره و خلخال ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
|⇦•دید از دور مسیحا نفسی.. و توسل به سر مبارکِ حضرت سیدالشهدا (ع) و دیر راهب نصرانی به نفس حاج محمود کریمی•✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ دید از دور مسیحا نفسی می‌آید دید با قافله فریاد رسی می‌آید صحنه‌ای دید در آن قافله اما جان کاه بر سر نیزه سری دید سری همچون ماه این سر کیست که این قدر تماشا دارد؟! صوت داودی و انفاس مسیحا دارد از سر هر مژه‌اش معجزه بر می‌خیزد با طنینش همه آفاق به هم می‌ریزد با نسیم از غم دل گفت به صد شیون و آه به ادب نافه‌گشایی کن از آن زلفِ سیاه گر چه این شیوۀ رندانِ بلا کش باشد حیف از این زلف.. که بر نیزه مُشَوَّش باشد با دلی سوخته آمد به طواف سر ماه پاره پاره دلش از داغِ لبِ پرپر ماه گفت: "ای جان جهان نذر غمت جانم باش امشبی را ز سر لطف تو مهمانم باش" *اومد نزدیک سر شد .. نگهبانا جلوشُ گرفتن ، کجا داری میری؟.. میخوام ببینم این سرِ کیه ؟.. گفت میشه این سر امشب مهمانِ من باشه .. گفت همه داراییم رو میدم فقط این سرُ به من بده .. سرُ بغل کرد آورد داخلِ دیر .. شروع کرد سر رو با گلاب شستن ..* ماه را همره خود با دل بی تاب آورد نذر لبهایِ ترک خورده کمی آب آورد خون از آن چهره که میشست دلش خون می‌شد حال او منقلب و دیده دگرگون می‌شد اشک در چشم پر از شیون راهب می‌خواند روضه میخواند از آن اوج مصائب می‌خواند روضه می‌خواند همه عمر در این چرخ کبود بین زرتشتی و آشوری و ترسا و یهود نشنیدم که سرِ نیزه سری را ببرند یا که در سلسله بی بال و پری را ببرند آه از آن سوز و گدازی که در آن محفل بود عشق می‌گفت به شرح آنچه بر او مشکل بود گفت عالم شده حیران پریشانیِ تو کیستی تو به فدای سر نورانی تو... ناگهان ماه، چه جان کاه دمی لب وا کرد محشری در دلِ آن سوخته دل بر پا کرد گفت: "من کشتۀ لب تشنۀ عاشورایم زینت دوش محمد ؛ پسرِ زهرایم" دید راهب به دلش شعله و شور افتاده‌ست شعلۀ آتشی از نخلۀ طور افتاده‌ست تشنۀ عشق شد از غصه نجاتش دادند ناگهان در دل شب آب حیاتش دادند.. صورتش را به رویِ صورت خونین حسین و مُشرف شد از آن لحظه به آیین حسین.. شاعر: ↫ ﴿بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه﴾ ــــــــــــــــــ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. •┄┅══༻○༺══┅┄• ✅ وب سایت↶ www.babolharam.net ↜سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ↜ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ↜تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ↜اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
✍ محمّد بن‌ مسلم از لسان مبارک امام باقر و امام صادق (صلوات‌الله‌علیهما) روایت می‌کند که فرمودند : 👌 خدای تعالی در عوض شهادت سخت و پرمصیبت امام حسین (علیه‌السلام) چهار امتیاز ویژه به ایشان داده است : 1⃣ امامت را در نسل او مقرّر کرده است؛ 2⃣ شفا را در تربتش قرار داده است؛ 3⃣ استجابت دعا را در کنار قبر ایشان تضمین فرموده است 4⃣ روزهای رفت و برگشت زائر قبر او در راه زیارت را از عمرش محاسبه نمی‌کند. 📚 الأمالی ص۳۱۷ 📚 بحارالانوار ج۹۸، ص۶۹ ☀️ @deabel
نسبت به قبل بس که تو تغییر کرده‌ای بالای نیزه دیده به تو دوختم حسین یک روح در دو تن همه‌اش نقل ما دوتاست تو در تنور رفتی و من سوختم حسین من زینبم که طاقت کوچک‌ترین خراش بر روی مصحف بدنت را نداشتم با دیدنت به نیزه کنار آمدم ولی دیگر توقع زدنت را نداشتم جانا ز روی نیزه‌ی اعدا نگاه کن مانند تو عزیز دلم دل‌شکسته‌ام گر تو سرت به سنگ حرامی شکسته‌ای من هم سرم به چوبه‌ی محمل شکسته‌ام بر روی نیزه آمده‌ای پا به پای من گاهی عقب می‌افتی و گاهی جلوتری دشمن خیال کرده که من بی‌کسم حسین بر روی نیزه هم تو مرا سایه‌ی سری می‌خواستم ببوسمت اما دلم شکست وقتی که دیدمت پُرِ خاکستر تنور مبهوت مانده‌ام من و اما سه‌ساله‌ات لحظه به لحظه بوسه به تو می‌دهد زدور گر چه جریحه‌دار شد اینجا غرور من اما به خاطر تو خودم را نباختم در کوفه بیشتر دل من سوخت چون که من یک در میان اهالی آن را شناختم مهدی مقیمی @deabel