#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#محاوره #زمزمه
با گریه شب هامو سحر میکنم
با غصه هام یه جوری سر میکنم
برو بخواب اگه حالم بد بشه
فضه و اسما رو خبر میکنم
قرار نبود خنده به ما حروم شه
دیدن محسن همه آرزوم شه
روزای خوبم پیش بابات علی
فکر نمیکردم اینجوری تموم شه
@hosenih
غصه نخور اگه چشام میباره
خندهی تو زخممو هم میاره
هر طور شده تورو بغل میکنم
نگی که مادرم دوسم نداره
تو کی دیدی که من بگم نمیشه؟
تحمل این همه غم ، نمیشه!
شونه زدم موهاتو با درد ، آخه
انگشتای من دیگه خم نمیشه
وقتی که گل گیر تبر میفته
تیغ تبر با غنچه در میفته
پهلوی من دوباره تیر میکشه
وقتی چشام به میخ در میفته
@hosenih
مثل الان وقتی زیاده تبم
عجل وفاتی میشینه رو لبم
روضهی روضههای عالم منم
گریز روضه ها تویی زینبم
از پشت در روضه میاد کربلا
آتیش میگیره مثل در خیمه ها
اینجا به محسنم لگد میزدن
اونجا حسینم میزنه دست و پا
شاعر: #عماد_بهرامی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
عشق یک سینهی پر از آه و یک دل بیقرار میخواهد
خواب راحت برای عاشق نیست عاشقی حال زار میخواهد
دیدن یارگرچه شیرین است نیست عاشق کسی که خودبین است
حرف عشاق واقعی این است هرچه میل نگار میخواهد
@hosenih
مدتی هست یادمان رفته پسری مانده از تبار علی
او که مثل حسن برای قیام بیسپاه است و یار میخواهد
یار هرکس به غیر او بودیم دل به هرکس به غیر او دادیم
چه کسی را عزیزتر از او دل از این روزگار میخواهد؟
چند روزی به سمت آقاییم چندماهی به سمت دنیاییم
بیتفاوت به اینکه جادهی وصل قدمی استوار میخواهد
خوش به حال مدافعان حرم عشق را در عمل نشان دادند
تا بفهمیم یوسف زهرا عاشقی جاننثار میخواهد
شیعه تنهاست یا اباصالح با همان هیبت علی برگرد
گردن دشمنان آلالله گردش ذوالفقار میخواهد
@hosenih
گر بگویی بمیر، میمیرم بین دستان توست تقدیرم
عبد بیدست و پا برابر تو کی ز خود اختیار میخواهد
منتقم! جان مادرت زهرا بازگرد و بگو به آن دو نفر
زدن بانویی بدون پناه، قلب تاریک و تار میخواهد
شاعر: #علی_ذوالقدر
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_کوچه_بنی_هاشم
یک شهر حسینیه و منبر کوچه
ناموس خدا شکسته شد در کوچه
یک عمر حسن سرود در هر کابوس
یک مرد غریبه...وای مادر...کوچه!
دیوار شد از درد تو مضطر مادر
شد کوچه هم از اشک شناور مادر
من راز نگهدار تو هستم اما
این بغض مرا میکشد آخر مادر
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
چندیست نگاه تار دارد مادر
از در دل داغدار دارد مادر
از خویش میان گریه زینب پرسید
با شانهی من چکار دارد مادر؟
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
سخت است که ساکت بنشیند بابا
از پیرهنت لاله بچیند بابا
گفتی که تو را نیمهی شب غسل دهد
تا زخم تن تو را نبیند بابا
عرش از جریان خانه اش میلرزید
از روضهی عاشقانهاش میلرزید
دیوار و در سوخته بود و یک مرد
مردی که پس از تو شانهاش میلرزید
شاعر: #احمد_حیدری_قرا
@dobeity_robaey
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
زیر غلاف و تازیانه خورد شد بازو
زهرا به مسجد رفت اما دست بر پهلو
زهرا به مسجد رفت ، اما گرم فریاد است
سلمان ! بگو مسجد چرا در لرزه افتاد است
@hosenih
فریادهای فاطمه دیوار را لرزاند
سلمان بگو دیدی که مسجد را صدا لرزاند
زهرا اگر نفرین کند دنیا نمی ماند
مسجد فرو می ریزد و بر پا نمی ماند
تنها نمی ماند علی وقتی که زهرا هست
- پهلوی او هم بشکند - زخمی است ، اما هست
سرباز مولا می شود وقتی علی تنهاست
زهراست حیدر ، ای جماعت ! مرتضی زهراست
وقتی که مسجد در دل لات و هبل شد گم
بتخانه با مسجد چه فرقی می کند مردم!
منبر بدون مرتضی چوب است و جز این نیست
بی مرتضی هرجا که باشی حرفی از دین نیست
مردم ! فدک ارثیه ی قانونی زهراست
آیا غلاف و تازیانه اجر ذی القرباست؟!
زهرای مجروح علی آن روز غوغا کرد
دست علی را فاطمه با خطبه اش وا کرد
حیدر به زهرا گفت ؛ ما بی هم چه می کردیم؟!
زهرا بیا با هم به سمت خانه برگردیم
می دانم از بس درد داری ناتوانی تو
اما عزیزم با علی باید بمانی تو
با من بیا این روزها غوغاست در خانه
زهرا به زینب فکر کن تنهاست در خانه
همپای حیدر ! دست در دست علی بگذار
حالا که اذیت می شوی کم کم قدم بردار
هم صحبت تنهائیم ! تا خانه راهی نیست
باید بمانی ، بی تو حیدر را پناهی نیست
من بی تو بغضم ، گریه ام ، فریاد خاموشم
باید بمانی بار غم برداری از دوشم
زهرا چرا هی دست را بر گونه می گیری
زهرا بگو از مرتضایت رو نمی گیری
@hosenih
الجار ثم الدار میخواندی تو قبل از این
حالا چرا عجّل وفاتی می کنی تلقین
هر شب دعایت می کنم ، با من بمانی کاش
زهرا بمان ، شبها تو سقای حسینم باش
شاعر: #محسن_ناصحی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
دل شده بیقرارِ چشم ترم
اشک باشد عیارِ چشم ترم
شد خزان روزگارِ چشم ترم
تا بیاید نگارِ چشم ترم
برترین مستحب دعای فرج
خواندهام روز و شب دعای فرج
گرچه شد ذکر لب دعای فرج
گریهام شد شعار چشم ترم
@hosenih
هست دنیا برای من محبَس
طعنه خوردم ز هر کس و ناکس
خسته گردید جمعهها از بس...
... که گرفت استخاره چشم ترم
تا نمردم بیا عنایت کن
این گدا را خودت هدایت کن
اصلا امشب مرا فدایت کن
بنشین در کنارِ چشم ترم
برسان بر گدا وصالت را
نبر از خاطرم خیالت را
گل نرگس بگو جمالت را...
...کی کند پس نظاره چشم ترم؟
من اسیر و فقیر یک نظرت
نام من را ببر تو در سحرت
یا ابانا فدای چشم ترت...
...چشم من، چشمهسار چشم ترم
ای نگارم! چرا نمیآیی؟
شهریارم! چرا نمیآیی؟
بیقرارم، چرا نمیآیی؟
کی میایی بهارِ چشم ترم؟
@hosenih
آخرش من تو را نمیبینم
"فتصدّق" ببین که مسکینم
بعد مرگم بیا به بالینم
فاتحه خوان نثارِ چشم ترم
مادرت پشت در تو را میخواند
عرش حق را صدای او گریاند
سوز صوتش دل مرا لرزاند
روضهخوان شد دوباره چشم ترم
شاعر: #مهدی_علی_قاسمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#زبان_حال
#واحد
ای هم نفس بنگر علی تنهای تنها مانده است
یک خانه ی آتش زده باقی برایم مانده است
همان بهتر باشی و از من رو بگیری
همان بهتر با غم حیدر خو بگیری
بگو ذکر یا علی تا نیرو بگیری
همان بهتر دست خود بر پهلو بگیری
حبیبم غریبم
حبیبم غریبم
می بینم از شب تا سحر پهلو به پهلو می شوی
دیدم سر سجاده ات زانو به زانو می شوی
به پا خیز از بسترت ای بانوی خانه
دوباره رونق بگیرد این آشیانه
بگیر از چشم علی اشک دانه دانه
بنه مرحم بر روی زخم تازیانه
حبیبم غریبم
حبیبم غریبم
کی غنچه ی نشکفته را با ضربه ی پا چیده است
کی بر گره افتادن کار کسی خندیده است
که دیده یک نوجوان از عمرش شود سیر
که دیده بانوی هجده ساله شود پیر
تو رفتی و شد فضای این خانه دلگیر
فتادم از پا تو یا زهرا دست من گیر
حبیبم غریبم
حبیبم غریبم
ای روشنای دیده ام شب ها تو بیداری چرا
با هر نفس از سینه ات خون می شود جاری چرا
چرا پنهان می کنی جای زخم مسمار
چرا زهرا دست خود میگیری به دیوار
برای من هم سپر بودی هم طرفدار
به جای زینب ز رخسارت پرده بردار
حبیبم غریبم
حبیبم غریبم
✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✨
#حضرت_زهرا
کاش روزی بنویسند به دیواربقیع
کارگران مشغولند،کار احداث ضریح
کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع
چند روزی مانده به اتمام ضریح
کاش روزی بنویسند به دیواربقیع
مهدی فاطمه آید، به تماشای ضریح
کاش روزی بنویسند به دیواربقیع
عید امسال، نماز، صحن بقیع
کاش روزی بنویسند به دیواربقیع
فلش راهنما ،مرقد زهرای شفیع
🌷 اللهم صلی علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سِرِ المُستَودع فیها بِعَدد ما احاطَ به عِلمُک🌷
@marsieha
بلا میباره مادرم بیمار
هنوزم لکه خون روی در و دیوار
نمیره از یاد مادر از پا افتاد
زیر دست و پاها داشت جلو چشمام جون میداد
دم در افتاد وقتی با سر افتاد
در خونه کنده شد رو سر مادر افتاد
تو آتیش و دود با تن خون آلود
روی چادرش پر از رد پای مردم بود
حسن گریونه یادش میمونه
که چطوری مادر و آورده اون روز خونه
هوا تاریک بود خونمون نزدیک بود مادرم
خورد به دیوار بس که کوچه باریک بود
بلا میباره مادرم بیمار
هنوزم لکه خون روی در و دیوار
تنم میلرزید نانجیب میخندید
تو غارت همه تنم میلریزید
مگه چادر من چقدر می ارزید
تنم میلرزید نانجیب میخندید
مادرم تو کوچه ها دور خودش میپیچید
حالا تو بستر این روزای آخر گریه
میکنه برای بی کسی حیدر
بلا میباره مادرم بیمار
هنوزم لکه خون روی در و دیوار
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┅═══✼🦋✼═══┅
بهترین مداحی های روز
@qwehgm ⏪⬅️⏪
☘🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#محمدجواد_شیرازی
▶️
ای کاش وقتی شعله ور شد در، نیفتد
افتاد اگرهم، بر روی مادر نیفتد
زهراست آن بانو که بین دود و آتش
یک لحظه حتی چادرش از سر نیفتد
@hosenih
افتاد بین شعله ها کوثر که یک وقت
شعله به موی ساقی کوثر نیفتد
ای کاش در وقت هجوم لاله چین ها
از شاخه ی گل، غنچه اش آخر نیفتد
"فضه خُذینی" یعنی ای فضه بیا تا
صدیقه در مقتل به دردسر نیفتد
ای کاش وقتی می بَرد دشمن علی را
بر روی زهرا، دیده ی حیدر نیفتد
افتاده ناموسش زمین، آخر چگونه...
جسمش به لرزه، فاتح خیبر نیفتد؟!
@hosenih
می سوخت ای کاش آن غلاف و صاحبش تا
از کار، دستِ نفس پیغمبر نیفتد
همسایه ها گفتند با فضه، محال است
زهرا دگر برخیزد از بستر، نیفتد
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
پای ماندن داری اما پای رفتن بیشتر
یار نه ساله کنارم باش لطفا بیشتر
تا که چشمم باشد از نور تو روشن بیشتر
هی نگو شرمنده ام شرمنده ام! من بیشتر
بی اجازه دشمنت در خانهی ما پا گذاشت
عذرمیخواهم اگر این خانه امنیت نداشت
ای خوشی من دراین دنیا !دراین دنیا بمان
نه برای من برای بچه ها اینجا بمان
از مدینه میرویم اصلا فقط با ما بمان
یا بمان و یا بمان و یا بمان و یا بمان
التماسم را ندیده هیچکس!حالا ببین
دیده ای حیدر بیوفتد از نفس؟!حالا ببین
@hosenih
بانوی من خانه را آوار کردن خوب نیست
بهر رفتن اینهمه اصرار کردن خوب نیست
چشم ضربه خورده را بیدار کردن خوب نیست
با تن آتش گرفته کار کردن خوب نیست
کار کردی فضه را بیتاب کردی فاطمه
تو مراهم از خجالت آب کردی فاطمه
شب به شب یاد گل پرپر نرفت از خاطرم
چادر پاخورده ی کوثر نرفت از خاطرم
شعله بالا رفت از معجر نرفت از خاطرم
آتش در رفت و میخ در نرفت از خاطرم
چهارچوب خانه از داغ تو هق هق میکند
گر بفهمد روضه را نجار هم دق میکند
@hosenih
از علی بگذر درآن غوغا نشد کاری کنم
قنفذ آمد سوی تو اما نشد کاری کنم
با قلافش زد به بازوها نشد کاری کنم
این سه ماهه زخم پهلو را نشد کاریکنم
کار حیدر سخت شد با زخم کاری میروی
ای جوانمرگ علی چه زود داری میروی
گرچه با طفلان هوای سوختن داریم ما
خاطرت آسوده در خانه حسن داریم ما
هم کفن داریم ما هم پیرهن داریم ما
این دم آخر دم سینه زدن داریم ما
بی کفن باشد حسین و بی حرم باشد حسن
داد و بیداد از غریبی من و طفلان من
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#بردیا_محمدی
▶️
دیدههایم چادرِ خاکی که رُویَت می کند
ناگهان در چشمهایم اشک حرکت می کند
اذن این گریهنمودن ها به دست فاطمه است
چشم را در محفل غم اوست دعوت می کند
هرکه از داغش بگوید..،روضهلازم می شوم
این دلِ وامانده ی من میل هیئت می کند
بانیِ پیدایِشِ دنیا وجودِ فاطمه است
نور او نوری است که آغازِ خِلقَت می کند
@hosenih
عرشیان محو تماشای نمازش می شوند
تا که زهرا با خدای خویش خلوت می کند
گرچه پیغمبر کمالِ زُهد او را درک کرد
وقت سجده کردن او باز حیرت می کند
همکلام او شدن در فهم اهل خاک نیست...
بیشتر با ساکنین عرش صحبت می کند
صبح و ظهر و شب..،به فرمان خدا،روح الامین
پشت در می ایستد،از او عیادت می کند
فاطمه در هر گناهی آبرویم را خرید
طفل بازیگوش را..،مادر وساطت می کند
تا سلامی وقتِ تلقینخواندنم بر او دهید
روح این گریهکُنَش را غرق رحمت می کند
روز محشر کار ما لنگِ نگاهِ فاطمه است...
او در آن هولُ وَلا ما را شفاعت می کند
از تنورِ خانه ی او رزق عالم پخش شد
با همین نان پُختَنَش بر ما عنایت می کند
فاطمیّه بارها بابای پیرم گفته است:
کسب و کار ما به لطف اوست..،برکت می کند
@hosenih
شرح اوصافِ خداوندیِ او را می دهد
قاری قرآن که کوثر را تلاوت می کند
خون پهلو..،خونِ بازو..،محسنش..،حتّی خودش...
هرچه دارد فاطمه خرجِ امامت می کند
با زبان نه..،دستمالی را که بر سر بسته است
دارد از این روزهای او شکایت می کند
▪️
▪️
آن گُلی که تاب باران را ندارد..،بین راه
دست سنگینی به گلبرگش اصابت می کند
آه!بین شعلهها مسمار او را ول نکرد...
هرچه با ما می کند،آن میخِ نکبت می کند
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_شهادت
دلخوشی هایِ کم ِ دور و برت را بردند
از دلِ باغ تمام ثمرت را بردند
بر زمین خورد و همان لحظه زمینگیر شدی
تیرها خوش قد و بالا پسرت را بردند
@hosenih
علَم افتاد و تنِ علقمه را خون برداشت
کمرت خم شد و قرص ِ قمرت را بردند
دست شش ماهه تکان خورد میان دستت
تا که با تیرِ سه پر، بال و پرت را بردند
پایِ گودال؛ به پیشانی تو سنگ زدند
عمرسعد(لع) تشر زد! سپرت را بردند
ضرب شمشیر به فرق سرت آسیب رساند
تا در آن همهمه نام پدرت را بردند
رو به زینب(س) به تنت پیرهنت شد پاره
پایکوبان به سرِ نیزه «سرت» را بردند
رفتی و حالِ حرم لطمه زنان ریخت به هم
تا که با مشعلِ آتش خبرت را بردند
@hosenih
شک ندارم دَله دزدانِ حرامی حتی
خیمهٔ سوخته و شعله ورت را بردند
حرمله(لع)شمر(لع)سنان(لع)بر شتری بی محمل
خواهرت، جانِ دلت، همسفرت را بردند!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e