هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#امام_جواد_ع_شهادت
خاکستر وجود مرا میدهد به باد
سنگینی عزای تو یا حضرت جواد
تشنه، میان خانه ی خود دست و پا زدی
یک جرعه آب، همسر تو، دست تو نداد
زهری که ذره ذره تنت را مذاب کرد
خونی به قلب فاطمه و بوتراب کرد
سوزانده تر ز زهر جفا، ظلم همسر است
غربت میان خانه، دلت را کباب کرد
@hosenih
پاره جگر شدی و کنارت طبیب نیست
اینجا کسی به فکر امام غریب نیست
وقتی که پای بغض علی در میان بُوَد
جسم امام و هلهله، اصلاً عجیب نیست
گرچه به لب رسیده نفسهای آخرت
لب تشنه ای، شبیه لب جدّ اطهرت
اما هنوز یاد گل یاس پرپری
یاد مدینه کرده ای و یاد مادرت
در پیچ و تاب بودی و می دید ام فضل
بر اشک و ناله های تو خندید ام فضل
گرچه کنار جسم تو در رقص و شادی است
دیگر سر تو را که نبرّید ام فضل
هم نیت بریدن زیر گلو نکرد
هم نیزه بر لب و دهن تو فرو نکرد
خندید بر نوای جگر سوز تو، ولی
با پای خویش، جسم تو را زیر و رو نکرد
@hosenih
خوب است اسیر نیزه و خنجر نمی شوی
بی پیرهن در این دم آخر نمی شوی
دست کسی نخورده به گیسوی دخترت
دلواپس کشیدن معجر نمی شوی
شکر خدا که دور و برت خواهری نبود
در وقت دست و پا زدنت، مادری نبود
شکر خدا کنیزکی از نسل ساربان
آنجا به فکر غارت انگشتری نبود
شاعر: #محمود_مربوبی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#امام_جواد_ع_شهادت
سوختی آتش گرفت از سوز آهت عالمی
آه بین خانۀ خود هم نداری محرمی
سایهسار خلقی اما پیکرت در آفتاب...
سرپناه عالمی و بیپناه عالمی
در مقاماتت از اسماعیل هم بالاتری
تشنهای اما نداری غیر اشکت زمزمی
خط به خط روضهها در بیت بیت نوحهها
گشتم و بالاتر از داغت ندیدم ماتمی
گرچه دلخونی ولیکن شوق دیدار پدر
بر تمام زخمهایت میگذارد مرهمی
شاعر: #فاطمه_معصومی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#امام_جواد_ع_شهادت
رسیده جان به لب اطهرت ؛ اَبَالهادی
نشسته پیک اجل در بَرَت ؛ اَبَالهادی!
دوباره قصه ی زهر و دوباره نامردی
کبود شد همه ی پیکرت ؛ اَبَالهادی!
@hosenih
لباس شمر به تَن کرد و منع آبت کرد
چه کرد با دل تو همسرت ؛ اَبَالهادی!
شبیه فاطمه دستی گرفته ای به کمر
مگر خدای نکرده پَرَت ... ؛ ابالهادی!
میان حجره ی در بسته دست و پا زدی و…
بریده شد نفس آخرت ؛ اَبَالهادی!
مدام هلهله شد تا صدای تو نرسد
صدای خسته ی بی جوهرت ؛ اَبَالهادی!
سه روز بر تَن تو آفتاب می تابید
ولی بریده نشد حنجرت ؛ اَبَالهادی!
دگر به زیر سُم اسب های تازه نَفَس
ندید جسم تو را دخترت ؛ اَبَالهادی!
@hosenih
اگر چه دور و برت خیره سر فراوان بود
ولی نظاره نشد خواهرت ؛ اَبَالهادی
چه خوب شد که در آن همهمه کسی نرسید
برای غارت انگشترت ؛ اَبَالهادی!
شاعر: #علیرضا_خاکساری
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_جواد_ع_شهادت
حجره تاریک شده یا که دو چشمم تار است
هرکجا مینگرم دوروبرم دیوار است
ناله ی العطش من نرسیده ب کسی
چه کنم هرچه کنم هلهله ها بسیار است
@hosenih
صورت خاکی مارا برو از کوچه بپرس
در زمین خوردن ما دست دگر در کار است
علتش چیست که بالاسر من میرقصند
پیش معصوم مگر جای زن بدکار است؟!
نه مرا سنگ زدند و نه سرم برنیزه است
جای این اذیت وآزار فقط بازار است
@hosenih
به روی بام اگر رفت تنم سالم رفت
از روی اسب بیفتی ب زمین دشوار است
جان به قربان تنی که همه اش غارت شد
بیش از پیرهنش پیکر پاکش....
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_جواد_ع_شهادت
سوزانده تب زهر، تمام گلویش را
برده است مکافاتِ عطش، رنگ و رویش را
از شرم، سرش رو به زمین است، بمیرم
با رقص، زمین ریخته اند آبرویش را
@hosenih
آن قدر صدای دهل و ساز بلند است
پوشانده صدای لبِ تسبیح گویش را
از هر طرفی پا شد و برخاست، زمین خورد
بُرده است چنان تشنگی از دیده سویش را
در پیش دو چشمش به زمین ریخته اند آب
تا که نکند جستجو این آرزویش را
با آب زمین ریخته آورد به خاطر
مرثیه ی پُر ماتم شرم عمویش را
آن قدر که پیچید به خود در کف حجره
هر گوشه ای از حجره گرفته است بویش را
بردند تنش را به چه وضعی به روی بام
تا که نکند هیچ کسی جستجویش را
خوب است که بر بام ز دورش همه رفتند
خوب است که پوشانده لباسش، گلویش را
سوی تن ارباب ولی آه سنان رفت
تا با نوک نی، قطع کند گفت و گویش را
@hosenih
از بس که به پیشانی او زخم نشسته است
گویا که گرفته است به خونش، وضویش را
با سنگ، کسی آمد و بر صورت او زد
وقتی که نمی دید دگر روبرویش را
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_جواد_ع_شهادت
دوباره ماتمی در قلب خاص و عام افتاده
اگر شال عزا بر شانهٔ اسلام افتاده
زنی در قالب همسر دوباره شر به پا کرده
شبیه جعده(لع) در ذهنش خیالی خام افتاده
@hosenih
نشانده نقشه های شوم را در چشمهای خود
جواد إبن رضا(ع) در چنگ مکری تام افتاده
چه برّنده ست شمشیرِ زبانِ نحسِ أمّ الفضل(لع)
کلامش باز هم در ورطهٔ دشنام افتاده
نفس میسوزد از زهرِ هلاهل...جایِ قدری آب
زمین خورده! جوانی تشنه و ناکام افتاده
گلویش شعله ور در آتش و از کنج لبهایش
عطش جاریست و دریا کنار جام افتاده
به سختی گام برمیدارد و از لرزش بسیار
عبا از شانه اش بیتاب در هر گام افتاده
@hosenih
بمیرم! در میان هلهله مظلوم جان داده
چه تنها کنج حجره پیکری آرام افتاده
*
تنش در زیر سمّ اسب هایِ سخت-جولان نه...
به زیر تابش ِ خورشید، روی بام افتاده!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_جواد_ع_شهادت
آن روز کاظمین چو بازار شام شد
دنیا برای بار نهم بیامام شد
@hosenih
دجله که دیگر آبروی رفته هم نداشت
آنقدر اشک ریخت که چشمش تمام شد
جنت وزید و حُجرهٔ در بستهٔ امام
در بارش ملائکه خود، بار عام شد
تا سایهبان شود به تن زهر دیدهاش
خورشید شد کبوتر و بر روی بام شد...
آن روز ذوالجناح حسین از نفس فتاد
آن روز ذوالفقار علی در نیام شد
@hosenih
آتش نشست در جگر کربلاییاش
یعنی به رسم خون خدا تشنهکام شد...
شاعر: #عباس_احمدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_جواد_ع_شهادت
با نگاهت، چشمه، باران، رود، معنا میشود
بخشش و احسان و لطف و جود معنا میشود
@hosenih
بیوجودت کارِ دنیا، غرقِ خسران میشود
با وجودِ اهلِ جودت، سود معنا میشود
یا جوادِ اهلِ بیتِ مصطفی، با دستِ تو
دم به دم، بخشایشِ معبود، معنا میشود
رخت بستی از زمینِ خاکی و در این جهان
هرچه غربت بود و خواهد بود، معنا میشود
@hosenih
ای شهیدِ زهرِ کین!، ای نورِ حق، با رفتنت
ناگهان این بغضِ حزنآلود، معنا میشود
شاعر: #عادل_حسین_قربان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_جواد_ع_شهادت
حجره شلوغ است و کسی هم در نمی آید
دیگر تن تو از پس سم بر نمی آید
از جعده بدتر ام فضل است و کنیزانش
از این همه زن ، یک مسلمان در نمی آید
@hosenih
جان کندن ات را ذره ذره دید در حجره
این زن دلش آمد ، دل کافر نمی آید
از تشنگی چشمت سیاهی می رود اما
با کاسهْ آبی ، هیچ کس آخر نمی آید
انقدر بی حالی که در بین مناجاتت
مانده نفس در سینه ، بالاتر نمی آید
مثل حسن زخم از خودی خوردید... با این فرق
شکر خدا بالا سرت خواهر نمی آید
اینها که چیزی نیست ، جای شکر دارد که
اینجا اقلاً ، شمر با خنجر نمی آید
کشتند تشنه لب تو را ، اما همین خوب است
چل نعل تازه روی این پیکر نمی آید
@hosenih
بر روی بام خانه ماندن حکمتی دارد...
پس ساربان دنبال انگشتر نمی آید
کشته شدی اما ، غرورت را کسی نشکست
در این میان حرفی هم از معجر نمی آید
#علیرضا_وفایی_خیال
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_جواد_ع_شهادت
بعد از سقیفه، چونکه شد اسلام، وَالسلام
دیگر نماند فاطمه را هیچ احترام
آل علی، به حال علی، نوحه گر شدند
تا صبح فجر، تا برسد روز انتقام
ما آل فاطمه که امانِ خلایقیم
خود صیدِ کید و مکرِ خواصیم و هم عوام
@hosenih
مردم سوار گرده ی نیکانِ خود شدند
از بسکه شد طعامِ شکمهایشان حرام
مالِ حرام و شبهه، بسازد امام کُش
مائیم کشته های سقیفه علیَ الدوام
بس داغ روی داغ، تحمل نموده ایم
پیریِ زودرس شده روزیِ ما تمام
□ □ □
حالا ز بعدِ فاطمه اَم من، جوان ترین...
معصومِ جان به لب شده ی کینه و خِصام
رحمی نکرد قاتلِ من بر جوانی اَم
عمرم شبیهِ مادرمان، ماند ناتمام
ای اُم فضل، من چه بدی با تو کرده ام؟
از من چه دیده ای تو، بجز خوبیِ مدام؟
تیر جفای تو جگرم را نشانه رفت
این بود پاسخ کرم و جود و احترام؟
میشد چنان رباب، به عهدت وفا کنی
اما شبیهِ جعده شدی قاتلِ امام!؟
من وارثِ حسینم و هم وارثِ حسن
سوزِ عطش به دردِ غریبی است اِلتیام
یادِ گلوی تشنه ی جدم که میکنم...
نیزه نخورده، میکِشَم آهِ گلو، به کام
من در میان حجره زدم دست و پا، ولی
جد غریبِ من تهِ گودال، صیدِ دام
@hosenih
چون شمر، زنده زنده سرش از قفا برید
فریادِ یاحسین بگوش آمد از خیام
راسُ الحسین، بر سرِ نیزه شد و تنش...
زیرِ سمِ ستور، ولی باز ناتمام
چون ساربان به پیکرِ غارت زده رسید
انگشت شد، بهانه انگشترِ امام
ای ساربان، مقابلِ چشمانِ مادرش...
دیگر مَبُر، که فاطمه غش کرد، وَالسلام
شاعر: #محمود_ژولیده
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_جواد_ع_شهادت
بسم آن وجه خدا، باب مراد
بندگانیم به دربار جواد
نزد ما شأن و مقامش والاست
عُلقه اش در دل ما لطف رضاست
با جوادش همه مأنوس شدیم
کاظمینی شده از طوس شدیم
می دهد برکت و خیر از هر سو
گریه کن های جوادش را او
@hosenih
باز با رخصت آقاجانم
روضه ای از پسرش می خوانم
نور چشمان رضا بی کس ماند
همسرش سخت دلش را سوزاند
محتضر بود امامش، کف زد
نه دعا خواند، نه قرآن، دف زد
نمک از کینه به زخمش پاشید
در حرم بین کنیزان رقصید
سوخت چون شمع، دل پروانه
جای رقاصه نبود آن خانه
تشنه شد از جگرش آه کشید
سوخت و ناله ی جانکاه کشید
ناله اش بر جگرش تاب نداد
یک نفر هم به امام آب نداد
میوه ی قلب امام هشتم
ناله اش بین صداها شد گم
او که داغ پدرش را دیده
مثل بابا به خودش پیچیده
وقت رفتن شده باید چه کند؟
خواهری هم که ندارد چه کند؟
روضه اش روضه ی غمناکی شد
همه ی بال و پرش خاکی شد
آه، عمامه اش از سر افتاد
وسط هلهله آخر جان داد
بر تنش داغ پر ابهام رسید
با چه وضعی به روی بام رسید
دل، ازین روضه ی حساس گرفت
پله ها بوی گل یاس گرفت
@hosenih
گرچه از منزلتش شرم نشد
زیر مرکب بدنش نرم نشد
شد رها پیکر او عریان نه
بین شمشیر و سنان پنهان نه
نیزه از قوم نظر تنگ نخورد
خوب شد بر بدنش سنگ نخورد
گرچه بر بام، تنش تنها بود
خوب شد بال کبوترها بود
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_جواد_ع_شهادت
زهری تمامیِ جگرش را گرفته بود
سیلاب خون دو چشم ترش را گرفته بود
طوبای باغ سبز "رضا" زرد زرد شد
آفت تمام برگ و برش را گرفته بود
@hosenih
از درد مثل حضرت زهرا خمیده شد
با دستهای خود کمرش را گرفته بود
حُجره شلوغ بود ولی مونسی نداشت
ای کاش یک نفر خبرش را گرفته بود
بی حرمتیِّ مَحرَم او تا کجا کشید...
دستی دهان شعلهورش را گرفته بود
او داد می کشید..،به دادش نمی رسند
یک عده پست دور و برش را گرفته بود
آمد کنیز و کاسه ی آبی به خاک ریخت
ای کاش جرعهای شررش را گرفته بود
دور از مدینه غربت بغداد را چشید
ارث غریبی پدرش را گرفته بود
خوبیِ بام بود که سُم بر تنش نرفت
این ارتفاع ها ضررش را گرفته بود
شکر خدا نه پیرهنش دست خورده بود
نه نیزه حجم بال و پرش را گرفته بود
▪️
▪️
در پیش چشم مادر پهلو شکسته ای
شمر از قفا سر پسرش را گرفته بود
@hosenih
با ضربه های ممتد او استخوان شکست
در پیش خواهری که سرش را گرفته بود
ای کاش بیخیال شود ساربان..،ولی
انگشتریِّ او نظرش را گرفته بود
شاعر: #بردیا_محمدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e