eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3.1هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
🌻🌹 چشم آلوده کجا، دیدن دلدار کجا دل سرگشته کجا وصف رخ یار کجا قصه عشق من و زلف تو دیدن دارد نرگس مست کجا همدمی خار کجا سر عاشق شدنم لطف طبیبانه توست ور نه عشق تو کجا این دل بیمار کجا منتی بود نهادی که خریدی ما را رو سیه برده کجا میل خریدار کجا هر کسی را که پسندی بشود خادم تو خدمت شاه کجا نوکر سربار کجا کاش در نافله‌ات نام مرا هم ببری که دعای تو کجا عبد گنه‌کار کجا مهر من گر که فتد در دل تو می‌فهمم شهد دیدار کجا دوریِ از یار کجا به خدا چون دل زهرا نگران است دلم یک شه تشنه لب و لشگر بسیار کجا کاش زینب نرسد کوفه بدون تو حسین زینب خسته کجا کوچه و بازار کجا یاد گیسوی رقیه جگرم می‌سوزد دست عباس کجا پنجه اغیار کجا @marsieha
🌻🌹 اشک و مناجات و دعا را دوست دارم این حالت خوبِ بکا را دوست دارم من دین خود را از رسول الله دارم زهرا، علی و مجتبی را دوست دارم مشهد، حرم، پائین پا، صحن گهرشاد این گنبد و گلدسته ها را دوست دارم از تو چه پنهان باز دلتنگ حسینم خیلی هوای کربلا را دوست دارم آرام کنج دنج روضه می نشینم هیئت، محرّم، روضه ها را دوست دارم بالا نیاوردم سرم را تا ببینی این گریه های بی صدا را دوست دارم گریان دستّ بسته ی زینب بیا ... آه من گریه کردن با شما را دوست دارم 🖋وحید محمدی @marsieha
🌻🌹 شبی میان همین روضه ها قبولم کن به حرمت غم آل عبا قبولم کن درون سینه ی من حبّ مرتضی جاریست به حق فاطمه و مرتضی قبولم کن برای اینکه به وصل تو دلربا برسم گذاشتم همه را زیر پا، قبولم کن ز لطف بی حدت آقا که کم نمی آید بیا کرم کن و این دفعه را قبولم کن گناه کرده ام آقا، ببخش، شرمنده قبول، من بدم امّا شما قبولم کن سلام منتقم کشته های دشت منا به غربت شهدای منا، قبولم کن به حق آن شهدایی که تشنه جان داد شبیه تشنه لب کربلا، قبولم کن @marsieha
🌻🌹 آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد شاید دعای مادرت زهرا بگیرد آقا بیا تا با ظهور چشمهایت این چشمهای ما کمی تقوا بگیرد آقا بیا تا این شکسته کشتی ما آرام راه ساحل دریا بگیرد آقا بیا، تا کی دو چشم انتظارم شبهای جمعه تا سحر احیا بگیرد آقا خلاصه یک نفر باید بیاید تا انتقام دست زهرا را بگیرد @marsieha
🌻🌹 شبی که باتو شود طی شبی ست یلدائی نه این دقایق بی معنی اهورائی وان یکاد بخوانیم و در فراز کنیم به مقدم سحر جمعه ای تماشائی حضور مجلس انس است و دوستان جمعند خداکند که در این بزم عشق بازآئی ترنج وتیغ به کف؛منتظر سر راهت نشسته یوسف صدیق ،بسکه زیبائی کدام دیده زهجرت گریست این شب را امیر بادیه گرد، ای خدای تنهائی چگونه بی تو سپر می شود دقایق ما بیا که درب دلم تا مدینه بگشائی به رغم مدعیانی که منع عشق کنند جمال چهره تو حجتی ست زهرائی 🖋محسن پالیزدار
🌻🌹 این دردها درمان ندارد غیر وصلت این غصّه ی بی انتها گفتن ندارد چشم گنهکار من و دیدار رویت دردی که باشد بی دوا گفتن ندارد هر بار توبه کردم و هر بار ... بگذر این ماجرای توبه ها گفتن ندارد آقا اگر کاری برایت کرده باشم باشم اگر بی ادعا، گفتن ندارد هر صبح و شب گریان غمهایت نبودیم حال دل این بی وفا گفتن ندارد آقا خودت یک کربلا روزی من کن اصلاً فراق کربلا گفتن ندارد 🖋 وحید محمّدی
🌻🌹 حسرت اینبار مرا از نفس انداخته است شوق دیدار مرا از نفس انداخته است از فراقت چه بگویم؟که نگفتن بهتر زخم بسیار مرا از نفس انداخته است آمدم جمعه ی این هفته نفس تازه کنم دیدم انگار مرا از نفس انداخته است ندبه های سحری شاهد غم هایم شد دوری از یار مرا از نفس انداخته است روضه خوان روضه بخوان...مادرسادات چه شد؟؟ خون مسمار مرا از نفس انداخته است یاد زهرا که می افتم دل من می لرزد در و دیوار مرا از نفس انداخته است وسط روضه ی زهرا غم سنگین علی صد و ده بار مرا از نفس انداخته است 🖋اسماعیل شبرنگ @marsieha
🌻🌹 خواستم نزدیک تر باشم به آقایم نشد تا بگیرم دامن لطف تو مولایم نشد خواستم از معصیت دوری کنم، آدم شوم بند ها را وا کنم از دست و پاهایم نشد ندبه های جمعه را هی خواب می مانم ببخش سر به زیرم که میان روضه پیدایم نشد ظاهراً ذکر تو را می گویم اما باطناً در میان عاشقانت باز هم جایم نشد راه دیدار تو اینبار از حرم شد باز، حیف خواستم تا محضر تو با سرم آیم نشد گفتمت یک بار در خوابم بیا، جانِ حسن سر به خاک مقدمت ای یار می سایم، نشد دائماً می چرخم آقا جان به دور معصیت از دو چشم خیس تو هربار، پروایم نشد کربلایم دیر شد، دارم خجالت می کشم آه آقا جان بگو که وقت امضایم نشد؟ 🖋وحید محمدی @marsieha
🌻🌹 عمری که بی تو رفت یقینا حرام شد بی تو دلم اسیر خیالات خام شد آقا بیا که بی تو به پایان رسید عمر آقا بیا که فرصت ما هم تمام شد بیچاره آن کسی که به دور از شما مدام با هرکسی به غیر شما همکلام شد بدبخت آن کسی که گرفتار نفس شد خوشبخت آن کسی که فدای امام شد رحمت بر آن که بهر تو از نام و نان گذشت نفرین بر آن که شیفته ی نان و نام شد ایام فاطمیه شده، روضه خوان بخوان آری بخوان که طاقت اشکم تمام شد از آن دمی که مادر ما پشت در رسید از لحظه ای که خانه پر از ازدحام شد مزد رسالت نبوی خوب شد ادا بر دختر نبی چقدَر احترام شد این آتشی که هستِ علی را از او گرفت تا کربلا رسید و وبال خیام شد 🖋مهدی شریفی
🌻🌹 زیاد خون به دلت کرده ام حلالم کن تو خوب بوده ای و من بدم حلالم کن چقدر قدر تو مخفی است بین ما مردم در آسمان و زمین محترم ، حلالم کن نه مُقبِلم نه کُمیتم نه مُحتشم اما به سوز شاعری محتشم حلالم کن همه امید من این چشم های دریایی است میان گریه شبی باز هم حلالم کن تو از سلاله ی زهرای مهربان هستی به حق فاطمه ی بی حرم حلالم کن مرا به خیل گناهم نگیر آقا جان تو را به چادر زهرا قسم حلالم کن به مشک پاره ی عباس و چشم پر خونش تو را به حق دو دست قلم حلالم کن @marsieha
🌻🌹 شکسته بال و پرم، وا نمی شود بالم از این خراب تر آقا نمی شود حالم هنوز هم که هنوز است در مسیر جنون به پختگی نرسیدم، چو میوه ای کالم گذشت فرصت عمرم، سپید شد مویم بدون رؤیت رویت گذشت هر سالم مرا ببخش که کمتر به یادتان بودم ببخش، رنگ شما نیست رنگ اعمالم فدای تار عبایت، بگیر دستم را بگیر دست دلم را، مریض احوالم به غیر روضه و گریه، به غیر نور شما که هیچ نور امیدی نمانده در عالم میان روضه ی گودال این دلم گیر است شبیه جد غریبت اسیر گودالم هنوز هم که هنوز است دل پریشان صدای نعل جدید و شروع جنجالم هنوز هم که هنوز است در تب و تابم هنوز گریه کن روضه های خلخالم 🖋 وحید محمدی @marsieha
🌻🌹   لطف اگر لطف تو شد دست گدا خوبتر است سر این سفره زمین‎گیری ما خوبتر است آخرِ، سر به هوا بودن اگر لطف شماست هر چه نوکر بشود سر به هوا خوبتراست هم خجالت زده‎ام هم به شما دلگرمم ماندنم بین همین خوف و رجا خوبتر است ما به اینجا نه پی نان و نمک آمده‎ ایم با کمی آب تصدُّق به گدا خوبتر است حُسن سجاده به این گریه‎ی نیمه شبهاست اهل طاعت بشود اهل بُکا خوبتر است گر چه خوب است همین قدر که محتاج توام بپذیرید در این خیمه مرا خوبتر است حیف این خاک که تنزیل مقامش بدهند خاکِ پای تو اگر نیست طلا، خوبتر است جمکران سنگ نشانی‎ست که ره گم نشود خانه با بودن یک قبله‎نما خوبتر است دارد از را ه رجب می‎رسد و آن شب‎ها گریه‎کن که برسد کرب‎وبلا خوبتر است 🖋پوریا هاشمی
🌻🌹 سیزده بار زمین خورد دلم سیزده مرتبه افسرد دلم دفعه‌ی چاردهم مرد دلم ناگه از قبر خودش دل پا شد بخت من نیمه‌ی شعبان وا شد کوکب طالعم امشب خندید باز هم نور محمد تابید خانه روشن شده، چون این خورشید طلعتش فاطمی و حیدری است حجت بن حسن العسگری است پسری آمده دنیا، کاالشّمس پسری زاده‌ی زهرا، کاالشّمس صورتش، دُر دلارا، کاالشّمس نور در نور بود در جلوات به گل حضرت نرگس صلوات نرجس از آمدنش مسرور است پسرش پارچه‌ای از نور است دل باباش حسن پر شور است دست حق آمده با بیرقِ حق زَهَقَ الباطِل و جاءَالحَقِ حق نوه‌ی هاشمی عبد مناف آل کعبه، که خودش هست مطاف عرشیان دور سرش گرم طواف زاده‌ی سید بطحا آمد آخرین کعبه به دنیا آمد ندبه‌های سحرم این آقاست وارث تیغ دو دم، این آقاست حیدر صف شکنم، این آقاست خیبری زاده و خیرالناس است هیبتش مثل عموش عباس است
🌻🌹 کسی می آید از یک راه دور آهسته آهسته شبی هم میکند زینجا عبور آهسته آهسته غبار غربت از رخسار غمگین دور می سازد و ما را میکند غرق سرور آهسته آهسته دل دریایی ما رابه دریا می‌برد روزی به سان ماهی از جام بلور آهسته آهسته ازین رخوت رهایی می‌دهد جانهای محزون را درونها می شود پر شوق و شور آهسته آهسته نسیم وحشت پاییز را قدری تحمل کن بهار آید اگر باشی صبور آهسته آهسته کسی می آید و میگیرد احساس خدایی را ز انسانهای سرشار از غرور آهسته آهسته فنا میگردد این تاریکی و محنت ز دنیامان ز هر سو می دمد صدگونه نور آهسته آهسته به سر می آید این دوران تلخ انتظار آخر و ناجی میکند این جا ظهور آهسته آهسته ز الطاف خداوندی حضورش را تمنا کن که او مردانه مییابد حضور آهسته آهسته
🌻🌹 صبحدم پیک مسيحا دم جانان آمد گفت برخيز كه آرام دل و جان آمد سحر از پرده نشينان حريم خلوت نغمه برخاست كه شاهنشه خوبان آمد عاشقان را رسد اين طرفه بشارت زسروش كه سحرگاه شب نيمه شعبان آمد مى ‏كند مرغ سحر زمزم بر شاخ گل كه ز نرگس ثمرى پاك بدوران آمد وارث تاج نبى اوست كه با دعوت حق بهر افراشتن پرچم قرآن آمد شهسواريست كه با صولت و بازوى على از پى كشتن كفار به ميدان آمد مظهر صلح حسن اوست كه با حلم حسن پى آرامش دلهاى پريشان آمد آنكه اندر رگ او خون حسين بن عليست پى خونخواهى سالار شهيدان آمد در ره زهد و پرستش چو على بن حسين سوى حق قافله راسلسله جنبان آمد علم باقر همه ی در اوست كه با مشعل علم رهبر جامعه بى سر و سامان آمد تا ز ناپاک كند مذهب صادق را پاك مظهر راستى و پاكى و ايمان آمد هم چو كاظم كه بود قبله حاجات و مراد دردمندان جهان را پى درمان آمد چون رضا تا كه كند از رنگ علوم وارث افسر پادشاه خراسان آمد اوست سرچشمه تقوا و فضيلت چو جواد منبع فيض و جوانمردى و احسان آمد هادى وادى حق كز پى ارشاد بشر با چراغ خرد و دانش و عرفان آمد يادگار حسن عسگرى پاك سرشت كه جهان را كند از عدل گلستان آمد قائم آل محمد شه اقليم وجود كه بفرمانده ى عالم امكان آمد طبع خاموش رسا باز چو مرغان چمن پى تبريک چنين شاد و غزلخوان آمد
🌻🌹 منتظر باشید بت‌ها یک نفر خواهد رسید از تبار بت شکن‌ها با تبر خواهد رسید باز برپا کرده اید این روز‌ها بتخانه را چون نمی‌دانید ابراهیم سرخواهد رسید دیر آمد با نیامد فرق دارد، انتظار گرچه عمر نوح باشد باز سر خواهد رسید زیر پای کینه‌ی اهل ستم له می‌شوند پاسبان لاله‌های خون جگر خواهد رسید این شب یلدای دوری از امام عاشقان گرچه طولانی ست، اما تا سحر خواهد رسید ابر‌ها آماده‌ی باریدن رحمت شوید از حضور حضرت باران خبر خواهد رسید در زمین سینه‌ها بذر صبوری کاشتیم باغبان‌ها همتی، فصل ثمر خواهد رسید قصه‌های کودکی پایان خوبی داشتند عاقبت آن مرد روزی ازسفر خواهد رسید
🌻🌹 چه گریه دار گذر کرد از خیابان ها کسی که بود حواسش به ما پریشان ها   چه کرده دیدن این شهرها به قلبش که بریده از همه و رفته در بیابان ها   اگر چه نیست به فکرش کسی، به فکر همه است همیشه بوده دعایش نجات انسان ها   هزار سال گذشت از حکایت غیبت ز هجر یکسره ویران شدند کنعان ها   سوار کشتی امنش شو سلامت باش به فکر باش می آید زمان طوفان ها   به هجر انس گرفته ام به وصل محتاجم دلم شکسته ی وصل است و بند هجران ها   بهار زندگی ما، بهار نزدیک است خوش است سر بشود با تو این زمستان ها   یکی یکی همه ی نوکران سفر کردند به پیش مادر سادات با حسین جان ها
🌻🌹 قلبم چو کویر و چشم هایم دریاست یک سال گذشت و غصه هایم بر جاست   ای کاش کنار هفت سینم بودی این سفره ی ما بدون تو بی معناست   امسال بیا منتقم آل علی امسال به نام مادر تو زهراست   امسال سر سفره ی زهرا هستیم "سالی که نکوست از بهارش پیداست"   این فاطمیه کنار مان می آیی؟ با شوق ظهور روضه خواندن زیباست   امروز برای مادرت خیمه زدی؟ ای وای امام بی نشانم تنهاست   فردا به کدام رو به رویت نگرم؟ فردا که حساب حشر هم دست شماست   امسال بیا برای ما گریه نکن تو گریه نکن عزیز٬ مشگل از ماست   عبدالحسین مخلص آبادی
🌻🌹 پس مزن یار مسیحا دل بیمار مرا آنقدر گریه کنم تا بخری بار مرا   قدر یک عمر فقط گریه بدهکارم من کرمی کن بپذیر عمر بدهکار مرا   پهن کردم سر راه تو بساطی دل شب تا که رونق دهد احسان تو بازار مرا   پرده پوشی تو پایم به حرم وا کرده به کناری نزدی پرده اسرار مرا   گردنی کج سر پایین به پناه آمده ام شود آیا سر و سامان بدهی کار مرا   آمدم تا که بگویم به خودم بد کردم تا که اسباب شفاعت کنی اقرار مرا   آخر کار شده شوق شهادت دارم پس به تأخیر میانداز تو دیدار مرا   خاک جبهه چقدر بوی وصالت دارد کاش پاسخ بدهی خواهش و اصرار مرا   ناز دلدار کشیدن تن بی سر خواهد بین جبهه بنگر شاهد گفتار مرا   حال مهمان شده ای....وقت پذیرایی ماست بشنو این روضه بین در ودیوار مرا   مادرت پشت در افتاد و صدازد پسرم با تن سوخته جان داد و صدازد پسرم   قاسم نعمتی
🌻🌹 بیا که بی‌تو جهان، از گلایه لبریز است بهار، بی‌تو به رنگ غروب پاییز است بیا که فاجعه می‌بارد از زمین و زمان ز اشک و خون، دل یارانِ حق، گهر ریز است بیا! به گوش دل ما سرودِ مهر بخوان بیا که صحبت عشّاق، بس دل‌انگیز است بیا! جهان زِ وجود شهید، رنگین شد بیا که ناله انسان، گلایه‌آمیز است بیا که مردم دنیا در انتظار تواند در آرزوی وصال تو، بی‌قرار تواند بیا که پیش تو از روزگار، شکوه کنیم ز درد و رنج برون از شمار، شکوه کنیم ازین خزان غم‌افزا، ازین شبان سیاه ز سست‌عهدی فصل بهار، شکوه کنیم ز سوز و درد دل بی‌قرار، شکوه کنیم بیا که نور بگیریم از فروغ خد ز تیره‌فامی این شام تار، شکوه کنیم تو ای صلابت ایمان! تو ای نشانه نور! بیا که در بر پروردگار، شکوه کنیم بیا که مردم دنیا در انتظار تواند در آرزوی وصال تو بی‌قرار تواند بیا و چهره شب را ستاره‌باران کن بهار و غنچه و گل را به شهر، مهمان کن به زردرویی گل‌های پرشکسته نگر فضای خاطر افسرده را گلستان کن گرفته ظلمت شب، ره به کلبه‌های حزین بیا! ز پرتو خود کلبه را چراغان کن ز سنگ فتنه بی‌یاوران کافرکیش شکست شیشه دل‌ها؛ بیا و احسان کن بپا شده است خدا را قیامتی ز گناه بیا و گوشه چشمی به حق‌پرستان کن بیا که مردم دنیا در انتظار تواند در آرزوی وصال تو بی‌قرار تواند شنیده‌ام که تو از راه دور می‌آیی پی رهایی خلقِ صبور می‌آیی عبور می‌کنی از راه‌های صعب زمین ز جاده‌های بدون عبور می‌آیی سوی ظلمت خاموش راهیان حیات، به کف گرفته طبق‌های نور، می‌آیی چراغ عدل به دست تو می‌شود روشن چو گل شکفته ز درک حضور می‌آیی اگرچه قامت تو تا به کهکشان خداست تو شاد و خنده به لب، بی‌غرور می‌آیی بیا که مردم دنیا در انتظار تواند در آرزوی وصال تو بی‌قرار تواند
🌻🌹 بهار ، موسم ِ احساس و عشق و شیدایی   بهار ، فصـل ِ گـل و سبـزه اسـت و زیـبـایی   امیـد ، هـاتـف ِغـیـبـی بـه مـا دهــد مـژده   بهـار ِمـا ، گـلِ نـرگـس  تــویـی و مـی آیی   فـدا کنـم بـه قـدومـت ، تمـام ِ هستی ِخـود   تــوئـی  ولــی ِ خــــدا ، ای مـهِ  اهــورایــی   یقینـم آمــدن ِتــوسـت ای یـگانـه ی دهــر   همیـن بـس اسـت مـرا ، تـا کـنـم شکیبـایی
هدایت شده از روضه رضوان
🌹🌻 چشم آلوده کجا، دیدن دلدار کجا دل سرگشته کجا وصف رخ یار کجا قصه عشق من و زلف تو دیدن دارد نرگس مست کجا همدمی خار کجا سر عاشق شدنم لطف طبیبانه توست ور نه عشق تو کجا این دل بیمار کجا منتی بود نهادی که خریدی ما را رو سیه برده کجا میل خریدار کجا هر کسی را که پسندی بشود خادم تو خدمت شاه کجا نوکر سربار کجا کاش در نافله‌ات نام مرا هم ببری که دعای تو کجا عبد گنه‌کار کجا مهر من گر که فتد در دل تو می‌فهمم شهد دیدار کجا دوریِ از یار کجا به خدا چون دل زهرا نگران است دلم یک شه تشنه لب و لشگر بسیار کجا کاش زینب نرسد کوفه بدون تو حسین زینب خسته کجا کوچه و بازار کجا یاد گیسوی رقیه جگرم می‌سوزد دست عباس کجا پنجه اغیار کجا
🌻🌹 شبهای قدر آمد و آقا نیامدی زیباترین ستاره ی دنیا نیامدی ما را امید وصل تو اینجا نشانده است ما آمدیم، یوسف زهرا نیامدی امشب بیا به مجلس ما هم سری بزن قدرِ گذشته رفت و به اینجا نیامدی گفتیم جمعه می رسد و می رسی، ولی جمعه گذشت و حضرت دریا نیامدی مانند طفل گم شده ای گریه می کنم خیمه نشین، از دل صحرا نیامدی مثل یتیم کوفه خرابه نشین شدم صاحب عزای مجلس مولا نیامدی کنج خرابه کودکی آرام زیر لب با گریه گفت شب شده بابا نیامدی 🖋 رضا باقریان
🌻🌹 عمرم به سر رسید نشد یارتان شوم آقا نشد که لایق دیدارتان شوم غفلت بساط کرد سر راه طفل دل وایَم نشد که راهیِ بازارتان شوم واصل اگر به عَرضه حسن تو می شدم چیزی نداشتم که خریدارتان شوم باری ز دوش حضرتتان بر نداشتم شرمنده ام که تا به کجا بارتان شوم ای حیدر زمانه غریبت گذاشتیم در روز غم ولی نشد عمارتان شوم با آنکه سر شکسته و سر خورده مانده ام اذنم بده فدایی و سردارتان شوم ماه خدا رسید و دلم آرزو نمود مهمان کنار سفره افطارتان شوم
🌻🌹 امشب کجا آه ای مسافر بار بستی؟ امشب کجا احیا گرفتی با که هستی؟ امشب کجا بغض غریبی را شکستی؟ یا بین مایی گوشه ای تنها نشستی؟