.
#در_مکتب_حسینی
🔸 مبادا از كسانى باشى كه بر بندگان از گناهانشان مىترسند و خود را از عقوبت گناه خويش، ايمن مىبينند، كه بهشت خداى ـ تبارك و تعالى ـ را با فريب نمىتوان از او رُبود و آنچه نزد اوست، جز با اطاعتش به دست نمىآيد، إن شاء اللّه.
▫️ إيّاكَ أن تَكونَ مِمَّن يَخافُ عَلَى العِبادِ مِن ذُنوبِهِم، ويَأمَنُ العُقوبَةَ مِن ذَنبِهِ ؛ فَإِنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى لا يُخدَعُ عَن جَنَّتِهِ، ولا يُنالُ ما عِندَهُ إلاّ بِطاعَتِهِ إن شاءَ اللّهُ.
📚 تحف العقول: ص۲۴۰
#محرم
#امام_حسین علیه السلام
@hadithnet | معارف حدیث
.
#در_مکتب_حسینی
🔸 شما را به پروا كردن از خدا سفارش مىكنم ؛ زيرا خدا ضمانت داده است كه كسى را كه از او پروا كند، از آنچه ناخوشش باشد، بدانچه او را خوش آيد، انتقال دهد و از آن جا كه گمان نمىبرد و حساب نمىكند، روزى اش رساند.
▫️ اوصيكُم بِتَقوَى اللّهِ، فَإِنَّ اللّهَ قَد ضَمِنَ لِمَنِ اتَّقاهُ أن يُحَوِّلَهُ عَمّا يَكرَهُ إلى ما يُحِبُّ، ويَرزُقَهُ مِن حَيثُ لا يَحتَسِبُ.
📚 تحف العقول: ص۲۴۰
#محرم
#امام_حسین علیه السلام
@hadithnet | معارف حدیث
✅زمزمه شب چهارم محرم
🔻امیرحسین الفت
1️⃣بنداول
السلام علی ، ساکن کربلا 2
اَستجیرُ بِکَ ، یا اَخَا المجتبی
یا ثارالله - بده همچون فُطرس بال و پرم
وقت مردن-تو بیا چون حر بالای سرم
ابی عبدالله
ای بیرق تو مصباح - ای کشته ی اشک و آه
نفسی بفداکَ یا - ابی ابی عبدالله
یا سیدَنا المظلوم ۳ - ابی ابی عبدالله...
2️⃣ بند دوم
تو غریبی حسین، زینبت بی قرار 2
این دوچشم از غمت، شده ابر بهار
یا ثارالله - کن نظر بر آه و حسرت من
یا ثارالله - بی کسی ات برده طاقت من
یا اخ المظلوم
ای دینم و دنیایم- ای مَحرم غم هایم
نذر سر تو جانِ - این پسرهایم
یا سیدَنا المظلوم ۳ - ابی ابی عبدالله ..
3️⃣ بند سوم
تا نرفته سرِ ، تو روی نیزه ها 2
بده اذن جهاد، بچه های مرا
سیراند از این _ زندگی ِ بعد اکبر تو
مرد جنگند - این دو تا گل های خواهرتو
یا اخ المظلوم
ای تاج سر دنیا - ای ماه شب زهرا
شد موقع غوغایِ - زینبت حالا
یا سیدَنا المظلوم ۳ - ابی عبدالله ...
#طفلان_حضرت_زینب سلام الله علیها
#امیرحسین_الفت
#زمزمه
زانو بغل کرده ولی انگار خوابیده
یا از نفس افتاده یا اینبار خوابیده
بر خشت خوابیدن برایش کار سختی نیست
طفلی که تا دیشب به روی خوار خوابیده
هر بار خوابش برد از روی شتر افتاد
روی شتر حداقل ده بار خوابیده
دیروز زیر سایه ی عباس می خوابید
امروز زیر سایه ی دیوار خوابیده
هر کس که آمد دیدنش سر به سرش بگذاشت
امروز را از صبح بالاجبار خوابیده
از خواب بیدارش مکن ای زجر ای نامرد
شلاق را از صورتش بردار خوابیده...
#بانوی_سه_ساله
╔═.🌱🌸🌱.═════╗
@Dokhtaran_Pmerag
╚═════.🌱🌸🌱.═╝
#قاسم_بن_حسن
پرستوی حریم کبریایم
کبوتر بچه ی آل عبایم
نمی ترسم اگر بارد به من تیر
که من با تیر باران آشنایم
انا بن المجتبی، ابن المصائب
بلی مردم یتیم مجتبایم
غم بابا ، غم عمه، غم طشت
خدا داند نمی سازد رهایم
اگر تیغی به دست آرم ببینند
که من نوباوه ی شیر خدایم
عمو فرمانده ی عشق است و من هم
بسیجی اش به دشت کربلایم
دگر رزمنده ای باقی نمانده
به غیر از من که یاری اش نمایم
به قرآن الهی کوثرم من
به قرآن حسینی هل اتایم
عمو بوی پدر دارد همیشه
عمو بوده پدر عمری برایم
عمو احساس من را درک می کرد
عمو می داد با رویش صفایم
عمو در قلب من عمری طپیده
عمو داده خودش درس وفایم
عموی مهربانم جای بابا
پسر می کرد همواره صدایم
خوشم رنگ عمو گیرم در این دشت
ز خون سرخ این دست جدایم
خوشم بر سینه ی او جان سپارم
الهی کن اجابت این دعایم
🖋سید محمد میر هاشمی
#قاسم_بن_حسن
خواستم پر بکشم بال و پرم سوخت عمو
از غریبی تو قلب من سوخت عمو
از عطش دم نزدم از غم تو داد کشم
خواستم مثل تو باشم جگرم سوخت عمو
دستی از دست ندادم که به دست آوردم
لیک در دفع بلایت سپرم سوخت عمو
مانده در مشت عدو گیسوی پیشانی من
آنچنان کز غضبش موی سرم سوخت عمو
مادرم فاطمه را چون که صدا می کردی
از رخ نیلی او چشم ترم سوخت عمو
چون که شمشیر وثنان بر تو هجوم آوردند
زیر این بار ز پا تا به سرم سوخت عمو
#حر_بن_یزید_ریاحی
آرامشم ده تا که طوفان تو باشم
آئینهام کن تا که حیران تو باشم
آزادهام امّا گرفتار تو هستم
خارم که خواهم در گلستان تو باشم
من سر به زیر و سرشکسته آمدم باز
تا سربلند لطف و احسان تو باشم
دیشب حواسم را که جمع خویش کردم
دیدم فقط باید پریشان تو باشم
ایمان چشمانت مرا بیدار کرده
باید چه گویم؛ تا مسلمان تو باشم؟
بر گیسوانم گرد پیری هست امّا
من آمدم طفل دبستان تو باشم
دیروز کمتر از پشیزی بودم؛ امروز
باارزشم؛ چون جنس دکان تو باشم
دیروز تحت امر شیطان بودم؛ امروز
از لطف چشمت تحت فرمان تو باشم
دیروز یک گرگِ بیابانگرد و بی عار
امروز می خواهم که اصلان تو باشم
هر چه شما فرمایی؛ امّا دوست دارم
تا در مِنای عشق، قربان تو باشم
شادم نمودی که قبولم کردی آقا
من آمدم تا بیت الاحزان تو باشم
خواهم که خاک پایتان باشم نه اینکه
چون خار در چشمان طفلان تو باشم
آقا اگر راضی نگردد زینب از من
دیگر چگونه بر سر خوانِ تو باشم؟
محسن خالقي زاده
#عبدالله_بن_حسن
یک نفس آمده ام تا که عمو را نزنی
که به این سینه مجروح تو با پا نزنی
ذکر لا حول ولا از دو لبش می بارد
با چنین نیزه سر سخت به لبها نزنی
عمه نزدیک شده بر سر گودال ای تیغ
می شود پر به سوی حنجره حالا نزنی
نیزه ات را که زدی باز کشیدی بیرون
می زنی باز دوباره شود آیا نزنی
نیزه ات را که زدی باز نمی شد حالا
ساقه نیزه خونین شده را تا نزنی
من از این وادی خون زنده نباید بروم
شک نکن این که پرم را بزنی یا نزنی
دست و دل باز شو ای دست بیا کاری کن
فرصت خوب پریدن شده درجا نزنی
🖋علیرضا لک
حر_بن_یزید_ریاحی
من خطاکارم؛ جفا کردم به تو؛ اما ببخش
گرچه بد کردم؛ پشیمانم؛ مرا حالا ببخش
راه بستم بر تو و ترسید از من دخترت
علتِ دلشوره ی زینب شدم؛ من را ببخش
دل اگر سوزاندم از اهلِ حرم، در آتشم
یا مرا در آتش این غم بسوزان یا ببخش
احترامِ مادرت را داشتم؛ دیدی حسین
این پشیمان را برای خاطرِ زهرا ببخش
راه را بستم که حالا آب را هم بسته اند
خیمه گاهت تشنه ماند و رفت اگر سقّا، ببخش
ساعتی دیگر به مقتل می روی؛ شرمنده ام
می روی منزل به منزل بر سرِ نی ها؛ ببخش
از تو دوری کردم و دور از خدا ماندم؛ ببین
"هارِبٌ مِنکُم" ولی برگشتم ای مولا ببخش
تا مرا در خون نبینی راضی از خود نیستم
حُر پشیمان آمده؛ ای بهترین آقا ببخش
#حر_بن_یزید_ریاحی
یوسف زهرا! ز شما پُر شدم
تا که اسیر تو شدم؛ حُر شدم
حرّ پشیمانِ تو ام یا حسین
دست به دامان تو ام یا حسین
یک نگه افکن؛ همه هستم بگیر
ای پسر فاطمه دستم بگیر
روز نخستین به تو دل باختم
در دل من بودی و نشناختم
دست نیاز من و دامان تو
کوه گناه من و غفران تو
ناله ی العفو بُوَد بر لبم
تا صف محشر خجل از زینبم
حرّ ریاحی به درت آمده
فطرس بی بال و پرت آمده
با نگه خویش کمالم بده
وز کَرَم خود پر و بالم بده
مقتل خون، اوج کمال من است
تیر محبت پر و بال من است
بال بده؛ فطرس دیگر شَوَم
طوطی گهواره اصغر شوم
#عبدالله_بن_حسن
رها کن عمه مرا باید امتحان بدهم
رسیده موقع آنکه خودی نشان بدهم
رها کن عمه مرا تا شجاعت علوی
نشان حرمله و خولی و سنان بدهم
دلم قرار ندارد در این قفس باید
کبوتر دل خود را به آسمان بدهم
عمو سپاه حسن می رسد به یاری تو
من آمدم که حسن را نشانتان بدهم
عمو شلوغی گودال بیش از اندازه است
خدا کند بتوانم نجاتتان بدهم
سپر برای تو با سینه می شوم هیهات
اگر به نیزه و شمشیرها امان بدهم
مگر که زنده نباشم که در دل گودال
اجازهء زدنت را به کوفیان بدهم
من آمدم که شوم حائل تو با عمه
مباد فرصت دیدن به عمه جان بدهم
عمو ببین شده دستم ز پوست آویزان
جدا شود چو علمدار اگر تکان بدهم
کسی ندیده به گودال آنچه من دیدم
عمو خدا نکند من ز دستتان بدهم
صدای مرکب و نعل جدید می آید
عمو چگونه خبر را به استخوان بدهم
فقط نصیب من و شیرخواره شد این فخر
که روی سینۀ مولای خویش جان بدهم
عزیز فاطمه انگشتر تو را ای کاش
بگیرم و خودم آن را به ساربان بدهم
برای آنکه جسارت به پیکرت نشود
خودم لباس تنت را به این و آن بدهم
🖋مهدی مقیمی
.
#طفلان_حضرت_زینب
#نوحه
جان من جانا فدایت
هدیه آوردم برایت
کرده ام دو پسر را مهی
تا کنم نذر جان تو اینجا
ای حسین ای حسین ای برادر4
________________
این دو بهرت خانه زادند
سهم زینب در جهادند
ده اجازه تو بر این پسرها
تافدایت کنند جان خود را
ای حسین..
________________
بعد اکبر بیقرارند
طاقت ماندن ندارند
قسمت هر دو کن این سعادت
نوشش از شرب پاک شهادت
ای حسین....
________________
کارشان آمد به آخر
این دوگل هم گشته پرپر
حال در خیمه اش مانده خواهر
تا نباشد خجل یک برادر
ای حسین...
#نوحه سنتی 😭😭😭
#زنجیرزنی
#طفلان_حضرت_زینب س
#شب_چهارم
اجرای سبک:
#کربلایی_سعید_صادقی
@sabkemoharram
#جناب_حر_بن_یزید_ریاحی_ع
کفشهایم را پُر از شن کرده بودم آمدم
خاک بر فرق و محاسن کرده بودم آمدم
پیش رویِ مرکبم پایِ پیاده آمدم
غرقِ ذکرِ مادرِ این خانواده... آمدم
@hosenih
بی ادب بودم ولی بی ادعایم کردهای
من امیرِ لشگری بودم گدایم کردهای
من گرفتم راهِ تو یا تو گرفتی راهِ من
راهزن من بودم اما تو گرفتی راهِ من
سنگها آوردهام تا بشکنی آئینهام
حقِ من این بود دستِ رَد زنی بر سینهام
من گنهکارم به رویِ من بیاور لااقل
بد گرفتارم به رویِ من بیاور لااقل
تا که دیدی شعله دارد خِرمنم گفتی بیا
دست خود را بستهام بر گردنم گفتی بیا
راهِ تو بستم به روی خود نیاوردی چرا
بشکند دستم به روی خود نیاوردی چرا
دستِ من وا کردی و گفتی پَرَت بالا بگیر
سَربِزیرم دیدی و گفتی سَرَت بالا بگیر
@hosenih
مژده دادی مادرِ عالم مرا بخشیده است
باورش سخت است زینب هم مرا بخشیده است
لطفِ زهرا بود اگر مَرهونِ آن چادر شدم
صبح حُر بن یزید و حال تنها حُر شدم
شاعر: #حسن_لطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#طفلان_حضرت_زینب_س_شهادت
#حضرت_زینب_س_مدح
سلام حضرت دارالسلامها زینب
سلام جامع جمع امامها زینب
شکوه صبر و سکوت و صلابت و فریاد
حماسهی ابدی و سَّلامها زینب
سلام ای جگرِ فاطمه جهادِ علی
سلام خواهر صلح و قیامها زینب
تمامِ پاسخِ پرسش برای خلقتِ زن
جواب کاملِ این احترامها زینب
چه کس رسیده به نور نَوافِلت بانو
چه کس رسیده به شانت کدامها زینب
حسین ملتمس یک قنوتِ تو تا که...
تمام با تو شود ناتمامها زینب
سلام زمزمه هفت مرتبه سوگند
برای دیدن ختم کلامها زینب
فقط نه روضه که باید کلام تو برسد
پیام داری و باید پیام تو برسد
@hosenih
برای خاکِ ترک خورده آب آوردی
هزار چشمه به جای سراب آوردی
تو از بهشت تو از نور از کنار خدا
تو با نهایت عزت حجاب آوردی
فقط تویی که در این روزگارِ پُر تشویش
برای عاطفهی زن جواب آوردی
که جمع عاطفه و عقل و عشق و احساس است
و در کمال شرف انتخاب آوردی
تو نقطه چینی و باید ادامهی تو شوند
تو خواهرانِ مرا در حساب آوردی
فقط خداست که آرامش تو را فهمید
که ایستادی و فصلالخطاب آوردی
تو روی دست هرآنچه که داشتی دادی
برای عشق دو عالیجناب آوردی
وداع نکردی و دیدی به شوقِ غم رفتند
خدای من دو جگرگوشهی حرم رفتند
@hosenih
خدا کند نرسد نالههای آخرشان
خدا کند نرسد دادشان به مادرشان
میان خیمه نشسته چسان؟ نمیدانم
دعا کنید نبیند وداعِ آخرشان
نشسته فاطمه اینسو علی هم آنطرفش
نشستهاند بگِریند پیش دخترشان
سوارِ نیزه به دستی بقیه را میخواند:
زمانش آمده بازی کنیم با سرشان
سوارهای حرامی چقدر میچرخند
که حلقه تنگ شود دورِ حلقِ حنجرشان
که نیامده عباس کار خود بکنند
که تا گلاب کشند از تمام پیکرشان
جگرخراش بوَد نالههای وا اُمّا
سپاه ساخت خدایا علیِ اکبرشان
حسین آمد و در بِینشان زمین اُفتاد
بلندمرتبه شاهی زِ صدرِ زین اُفتاد
شاعر: #حسن_لطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#شب_چهارم
چیزی نداشتیم اگر این غم نداشتیم
این غم نبود یک دلِ خُرم نداشتیم
تو آمدی برای همه ، این زمین اگر
قدرِ تو میشناخت جهنم نداشتیم
@hosenih
عالم اگر که صیحهی زهرا نمیشنید
باز این چه شورش است در عالم نداشتیم
ما هیچ چیزمان که شبیه شما نبود
ای وای اگر که گریهی باهم نداشتیم
خرجی نبود و خرجِ عزای تو میشدیم
خرجی نداشتیم ولی کم نداشتیم
ما را حسین تا به قیامت بزرگ کرد
ما بی حسین هیچ نه آنهم نداشتیم
زینب اگر نبود و نمیگفت که راه چیست
حرفی برای خط مقدم نداشتیم
@hosenih
زینب اگر نبود و علم را نمیگرفت
این های هایِ محرم نداشتیم
ممنونِ بوریام اگر بوریا نبود
چیزی برای آن تنِ دَرهم نداشتیم
شاعر: #حسن_لطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#طفلان_حضرت_زینب_س_شهادت
در وجود پاکشان عشق پیمبر(ص) جاری است
عشقِ بی مانند بر زهرای أطهر جاری است
مرد میدانِ نبردَند و به غیرت شهره اند
در رگ أبناء زینب(س) خون حیدر جاری است
@hosenih
از همان بدو تولد عشقِ بر دایی حسین(ع)
از نگاه هر دویِ آنها مکرر جاری است
یک به یک رفتند و شد تنها تر از تنها حسین(ع)
بارها دیدند از غم اشکِ مادر جاری است
زینب(س) آورده دو قربانی خود را در مِنا
آه، از لب های عطشانِ برادر جاری است
إذن میگیرد به سختی، وای از سنگینیِ
بغضِ سرشاری که از دیدارِ آخر جاری است
بوسه های آخرِ زینب(س) تماشایی شده
قطره اشکی بیهوا از روی معجر جاری است
دل به امواجِ بلا دادند در میدانِ رزم
دورِشان دریایِ شمشیرِ شناور جاری است
بر زمین افتاده اند و بیشتر از هر کجا
زخمهای باز از «پهلو» و از «سر» جاری است
@hosenih
داغ تازه سمت خیمه با خود آورده حسین(ع)
تیر و نیزه، خاک و خون از هر دو پیکر جاری است
بعدِ آهی مادرانه، قطره قطره اشک شوق
با هزاران شُکر؛ از چشمان خواهر جاری است!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
|⇦•در کَرَم سائلی بدست آور...
#قسمت_پایانی / #روضه و توسل به طفلان حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده شب چهارم محرم۱۴۰۰ به نفس سیدمجید بنی فاطمه •✾•
در کَرَم سائلی بدست آور
زین دوتا حاصلی بدست آور
سپر قابلی بدست آور
تا توانی دلی بدست آور
دل شکستن هنر نمیباشد
نظرت هم اگر نمیباشد
ای فدایت تمامیِ سر ها
سر چه باشد به پای دلبر ها
از چه در اشتیاق خواهر ها
تو نظر میکنی به دیگر ها
آخرش یا اجازه میگیرم
یا همین کُنج خیمه میمیرم
ای برادر اشاره ای فرما
ذوق شان را نظاره ایی فرما
رد مکن راه چاره ایی فرما
لااقل استخاره ایی فرما
ورنه نیزه بدست میگیرم
جان هر آنچه هست میگیرم
تو اگر مبتلا شوی چه کنم
پیش چشمم فدا شوی چه کنم
پیش من سر جدا شوی چه کنم
کشتهی زیر پا شوی چه کنم
وای اگر حنجرت شکسته شود
پیش من پیکرت شکسته ش
|⇦•بهترین بندۀ خدا زینب...
#قسمت_دوم / #روضه و توسل به طفلان حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده شب چهارم محرم۱۴۰۰ به نفس سیدمجید بنی فاطمه •✾•
بهترین بندۀ خدا زینب
هَلْ اَتیٰ زینب اِنَّما زینب
ریشه صبر انبیا زینب
زینبا و زینبا و یا زینب
بانی روضه های غم زینب
تا ابد مبتلای غم زینب
گفت ای مصطفیِ عاشورا
ای فدای تو زینب کبری
تو علی هستی و منم زهرا
پس فدای تمام پهلوها
سر خواهر فدای این سر تو
همه ما فدای اکبر تو
گفت ای شاه ما اجازه بده
حضرت کربلا اجازه بده
جان این بچه ها اجازه بده
جان زهرا بیا اجازه بده
قبل از آن که سر تو را ببرند
این سر خواهر تو را ببرند
*نبینم غم رو صورتت نِشَسته حسین*
هم هوای تو را به سر دارم
به هوای تو بال و پر دارم
از غریبی تو خبر دارم
دو پسر نه دو تا سپر دارم
زحمتم را بیا به باد مده
اشتیاق مرا به باد نده
*دوتا بچه هام قربون بچه هات، نبینم زانوی غم بغل گرفتی...
الهی برات بمیرم زینب، بی بی هم مثل مادرش بود، پهلوش شکسته بود، بازوش ورم کرده بود، اما یه روز نگاه کرد دید علی زانوی غم بغل گرفته، گفت: علی جان مگه من مرده باشم اینقدر غریبانه کنج اتاق نشسته باشی...
همون کار رو زینب هم کرد، صدا زد: داداش! نبینم غم رو صورت شما باشه، من تو دار دنیا همین دو تا بچه رو دارم، هم خودم و هم این دو تا بچم فدات آقا جان *
در کَرَم سائلی بدست آور
زین دو تا حاصلی بدست آور
سپر قابلی بدست آور
تا توانی دلی بدست آور
دل شکستن هنر نمیباشد
نظرت هم اگر نمیباشد
*آخه بچه هاش رو عطر زد، سرمه کشید به چشمشون، موهاشون رو شونه زد، گفت: بروید جلو خیمه دایی اجازه بگیرید، بروید میدان، بچه ها خوشحال بودن، دل تو دلش نبود
زینب گفت: الان میرن دایی بهشون اجازه میده، همچین که دید بچه ها برمیگردن اما لبخند رو لبشون نیست، حزن آلود تر اومدن مقابل مادر، سرشون مؤدب پایین...
چی شده عزیزای من؟ گفتن: مادر رفتیم دایی اجازه نداد.
یه مرتبه دیدن زینب با عجله از خیمه بیرون زد، اومد مقابل برادر، برادرم! نکنه زینب رو قابل نمیدونی؟ به خدا اگه تو اجازه بدی خودم شمشیر میگیرم میرم وسط میدان...
ابی عبدلله فرمود: خواهرم شاید باباشون عبدالله راضی نباشه، گفت: نه حسین جان! وقتی میومدم عبدالله به من امر کرد، عبدالله به من سفارش کرد گفت: زینب جان اگه کار به جای باریک کشید، دوست دارم بچه هام قبل بچه های حسین برن جونشون رو فدای آقا کنن....
داداش اگه راضی نمیشی یه رمزی رو بلدم، گفت: حسین، جانِ مادرم... تا گفت: جانِ مادرم. گفت: بذار بچه ها آماده بشن
|⇦•بچه های من فدا بچه هات بشن...
#قسمت_سوم / #روضه و توسل به طفلان حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده شب چهارم محرم۱۴۰۰ به نفس سیدمجید بنی فاطمه •✾•
فدات بشن
بچه های من فدا بچه هات بشن
بذار که قربونیِ کربلات بشن
شهید این غربت تو نگات بشن
یه لشکرن
کوچیکن اما نوه های حیدرن
نذر سر تو این دو تا برادرن
خیال کن این دو تام علیِ اکبرن
بی تاب رفتنن داداش
راه میدون و سَد نکن
جان زهرا قسم حسین
دستم رو دیگه رد نکن
زینب باشه و بی یاور بشی
میمیرم حسین تنهاتر بشی
رها شدن
به آرزوشون رسیدنٓ فدا شدن
سرا دوباره از تنا جدا شدن
دو تا هدف برای نیزه ها شدن
*اما داداش غصه نخوریا*
فدا سرت
دو تایی شون فدا علیِ اصغرت
داداش فدای زخمای رو پیکرت
خوب شد رفتن نمیبینن
بین این خیمه دشمن را
خوب شد رفتن نمیبینن
وقتی که میزنن من را
کاشکی خیمه مون بی مَحرم نشه
هدیه به حضرت زینب صلوات
واحد حماسی.
نائبةُ الزهرا
ملیکةُ الدنیا
انسیةُ الحوراء
صدیقةُ الصغریٰ
زندگی ماشده وقف عزای زینب
شورروضه هامونه فقط برای زینب
هرکی سنگری داره بهش پناهنده بشه
مامحبین همگی تحت لوای زینب
ضربانم زینب.
تاب و توانم زینب
شب و روز نام شما ورد زبانم زینب
خواهر سقایی
. حافظ عاشورایی
وقتی خطبه می خونی همه می گن مولایی
امان امان ای امان ازقلب زینب
غیرت کرارس
توخودت سرداری
توی شام وکوفه
عفتت زهرایی
ماکه هیچی همیشه ورد زبونه شهدا
این بوده شهیدبشن فقط برای زینب
خوش به حال اونی که شده مدافع حرم
جونشوگزاشت براصحن وسرای زینب
هیجانم زینب
، خط امانم زینب
جسم و جون و زندگیم ، روح و روانم زینب
مظهر توحیدی
، شما یمِ امّیدی
واسه سر شکستنم تو مرجع تقلیدی
یا زینب یازینب
سبک کربلایی رضاآهنگـر
به قلم
رضا نصابی. جواد بور بور
مجیدمــرادزاده
هدیه به حضرت زینب صلوات
واحد حماسی.
نائبةُ الزهرا زینب
ملیکةُ الدنیا زینب
انسیةُ الحوراء زینب
صدیقةُ الصغریٰ زینب
خطبه های تو بی نظیر شده
پیش تو دشمنت حقیر شده
سر بلند دو عالمین میشه
هر کی پیشه تو سر به زیر شده
ضربانم زینب.
تاب و توانم زینب
شب و روز نام شما ورد زبانم زینب
خواهر سقایی
. حافظ عاشورایی
وقتی خطبه می خونی همه می گن مولایی
یا زینب یا رینب
غیرت حیدر تو رگهات
عفت زهرایی داری
ملک سخن تحت خطبت
مثل علی تو سرداری
سجده بر تو نماز کاملم
خاک پات قاطی با آب و گلم
افتخارم همینه تا ابد
نوکر خونه ی شما منم
هیجانم زینب
، خط امانم زینب
جسم و جون و زندگیم ، روح و روانم زینب
مظهر توحیدی
، شما یمِ امّیدی
واسه سر شکستنم تو مرجع تقلیدی
یا زینب یازینب
ورد لبه حیدر زینب
عشق شه خیبر زینب
شبیه زهرا یی خانوم
شفیعه ی محشر زینب
نوکرت با تو محترم شده
کنج قلبش برات حرم شده
این بساط محرم و صفر
از وجود شما علم شده
کس و کارم زینب.
دارو ندارم زینب
غم ندارم به خدا. تا تو رو دارم زینب
ساکن دلهایی
، ملیکه ی دنیایی
تو علیمه عالمه نائبة الزهرایی
یازینب یازینب
سبک رضا نصابی
به قلم
رضا نصابی. جواد بور بور
https://t.me/rozeneshinan