eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3.1هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
شُرطه های مدینه بدبین اند دلشان سنگ و دست سنگین اند کارشان بی گناه را زدن است زائرِ بی پناه را زدن است حرف زخم است و استخوان،ای وای بشکند دستهایشان، ای وای پشتِ در آنکه اهلِ دعوا بود قوم و خویش یکی از اینها بود مادری بود و آهِ خونجگری زخمیِ لشکری چهل نفری شاخه یاسی که ریشه داشت،شکست مادری بارِ شیشه داشت شکست وحید قاسمی @deabel
کاش همچون لاله سوزم در بیابان بقیع تا شبانگاهى شوم شمع فروزان بقیع کاش سوى مکه تازد کاروان عمر من تا کنم بیتوته یک شب در شبستان بقیع کاش همچون پرتو خورشید در هر بامداد اوفتم بر خاک قبرستان ویران بقیع آرزو دارم بمانم زنده و با سوز حال در بغل گیرم چو جان، قبر امامان بقیع آرزو دارم ببینم با دو چشم اشکبار جاى فرزندان زهرا را به دامان بقیع آرزو دارم بیفتم بر قبور پاکشان تا که گردم حایل خورشید سوزان بقیع آرزو دارم که اندر خدمت صاحب زمان قبر زهرا را ببوسم در بیابان بقیع آرزو دارم که همچون گوهر غلطان اشک از ارادت رخ نهم بر خاک ایوان بقیع اندر آنجا خفته چون قربانیان راه حق اى موید جان عالم باد قربان بقیع استاد سیدرضا موید @deabel
نا جوانمردان از اینجا صحن را برداشتند کاش می گفتند گنبد را چرا برداشتند زائری آمد کنار قبر آقایش نشست با کتک او را ز قبرمجتبی برداشتند خاک اینجا برتر از خاک تمام عالم است خاک اینجا را همه بهر شفابرداشتند تا که خاک کربلا هم مادری باشد کمی... ازهمین ها را برای کربلا برداشتند خواستند آثار جرم شهر مخفی ترشود ازمیان نقشه اسم کوچه را برداشتند آنقدر با گریه مردی بر رخ خود لطمه زد تا که از قبر امام شیعه پا برداشتند یک مفاتیح الجنان آورده بودیم،ازچه رو دو نگهبان آمدند ازپیش ما برداشتند!   خاک اینجا بوی سیلی مکرر می دهد بوی گریه های دختر بهر مادر می دهد   آخرش این خاک ایوانش طلایی می شود گنبد و گلدسته های باصفایی می شود این حرم با چار گنبد می شود بیت الحسن هرکسی اینجا بیاید مجتبایی می شود پنجره فولاد اینجا چه قیامت می کند واقعاً اینجاعجب دارالشفایی می شود نقشه ی این صحن را باید که از زهرا گرفت نقشه را مادر دهد وه چه بنایی می شود گنبد صادق ضریح باقر و صحن حسن پرچم سجاد، دارد دل هوایی می شود! حتم دارم ساخت و ساز حرم های بقیع ازهمان لحظه که آقا تو میایی می شود می رسد روزی که با دستان پر مهر شما از رواق و صحن اینجا رونمایی می شود   آخرش من مطمئنم این گره وا می شود این حرم زیباترین تصویر دنیا می شود     هرچه خواندم در بقیع، از سینه عقده وانشد هرچه گشتم قبر زهرا مادرم پیدا نشد راه ما را بسته بودند هرچه من می خواستم... تا روم درپیش قبر مادر سقا نشد سربه دیوارش نهادم روضه ها خواندم ولی هیچ یک از روضه هایم روضه زهرا نشد "کوچه ای تنگ ودلی سنگ وصدای ضرب دست" بعد از آن سیلی دگر چشمان زهرا وانشد از همان شب که علی تابوت را برشانه برد زائر زهرا شدن جز نیمه ی شبها نشد بعد زهرا مرتضی ماند و غم زخم زبان هیچ کس جز درد پهلو همدم مولا نشد زینبش می گفت من دیدم میان شعله ها مادرم افتاد پشت در و دیگر پا نشد سالها رفت و غروبی خیمه ها آتش گرفت هیچ جایی مثل دشت کربلا غوغا نشد هیچ جایی خواهری داغی به این سختی ندید هیچ جایی بر سر پیراهنی دعوا  نشد مهدی نظری @deabel
گلدسته دارد پس نگو گنبد ندارد اینجا حرم دارد نگو مرقد ندارد از عرش زائر دارد اینجا پس نگوئید که زائر در حال رفت‌ آمد ندارد دارالکرم دارد برای زائرانش بر سینه ی محتاج دست رد ندارد صحنی شبیه صحن جامع دارد اینجا صحن غریبی که همه مشهد ندارد در هیچ جائی در حرم ها غیر از اینجا خدام بی دین و بد و مرتد ندارد غربت در این صحن و سرا بیداد کرده بی شک غریبی در مدینه حد ندارد خوب است آدم دق کند از غصه اینجا بیچاره آنکه گریه ی ممتد ندارد محسن صرامی @deabel
بنویسید " حرم " کور شود چشم حسود بنویسید سر آرند ملائک به سجود بنویسید که زیباست بدون گنبد بنویسید که زیباست شبیه مشهد سالیانی ست که با داغ بقیع میسوزیم فانی شعله ی عشقیم، جهان افروزیم مژده بر دیده که زائر شدنی خواهد بود مجلس هروله دایر شدنی خواهد بود عاقبت چشم عدو نیز خزان خواهد دید عوض آنچه به ما رفت گران خواهد دید بنویسید " بقیع " گریه به راه اندازید رخنه در سینه نمایید وَ آه اندازید قلمی دست بگیرید که تشریح کنید غزلی ساخته آن را پُرِ تلمیح کنید  ب " یعنی که بسوزیم بر این غربت عشق" قاف " یعنی قسمی هست که بر تربت عشق" خوردم و غصه ی ایام گریبان گیرم شد و انگار همین بود همه قسمت عشق ی " یعنی یخ ما آب نشد تا امروز" پشت ابر است یگانه رخ آن طلعت عشق عین " عطریست که در بین فضا پیچیده" وه چه مستی دهد این تربت خوش نکهت عشق بنویسید که ما چشم به ره دوخته ایم جزو زریّه ی کاشانه ی در سوخته ایم توحيد شالچيان ناظر @deabel
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ می‌نویسم رویِ هر دیوار واویلا حسین می‌نویسم با لبی خونبار واویلا حسین هرقدم تکرار در تکرار واویلا حسین می‌نویسم زیرِ این آوار واویلا حسین وای از کوفه از این آزار واویلا حسین من که دنیایم تویی ؛ معنایِ دنیایم علیست من که غمهایم تویی آشوبِ شبهایم علیست دردِ امروزم تویی اندوهِ فردایم علیست آمدم در کوفه و گفتم که آقایم علیست بارها گفتم علی ، اینبار : واویلا حسین @hosenih از علی گفتم ولیکن قلبِ طفلانم شکست از علی گفتم ولی یک سنگ دندانم شکست از علی گفتم ولی پهلوم میدانم شکست آنقدر خوردم که این بازویِ بی جانم شکست میزنم با دستِ بسته زار واویلا حسین دستگیرم کرده‌اند از بام میبینم تو را با تَنی پُر خون همین احرام میبینم تو را می‌رسی با دختری آرام میبینم تو را بِینِ کوفه در میانِ شام میبینم تو را آه آه از زینب و انظار واویلا حسین کوفه و در سینه‌ها بُغضِ غدیرش را ببین وایِ من زنجیرهای سخت‌گیرش را ببین کوچه‌ها را بامهایش را اسیرش را ببین بوریایش را ببین تکه حصیرش را ببین دارم اینجا قبلِ تو یک کار : واویلا حسین جز غمت اینجا کسی دیشب پناهم داد نه غیر طوعه هیچ کس در خانه راهم داد نه پاسخی بر التماسم بر نگاهم داد نه نه به من ، جا بر دو طفل بی گناهم داد نه دخترم را بر حرم بسپار واویلا حسین هرکه اینجا بود_ حتی اندکی_ میزد مرا آن یکی می‌بُرد من را این یکی میزد مرا پیرمردی میکشید و کودکی میزد مرا کاشکی جایِ یتیمت کاشکی میزد مرا دخترت هست و شب است و خار واویلا حسین یک نفر آمد نوک نیزه به پهلویم کشید یک نفر با چکمه‌اش بدجور بر رویم کشید خنجرش را کافری آمد به اَبرویم کشید حلقه‌ی زنجیر آورد و به بازویم کشید ناله‌ام شد با تَنی خونبار واویلا حسین مَردم اما گریه‌ام تقصیرِ تیرِ حرمله است جانِ تو ذهنم فقط درگیرِ تیر حرمله است بین کوفه صحبتِ تاثیرِ تیر حرمله است گرچه عُمری تیر دیدم ، تیر ، تیر حرمله است دیدم و گفتم ولی دشوار واویلا حسین @hosenih جان من حتی برای آب اینجا رو مزن یا برای کودکی بی تاب اینجا رو مزن شرمگین از مادری بی خواب اینجا رو مزن پیش این لبخندها ارباب اینجا رو مزن رو مزن ، آبی ولی بردار واویلا حسین آب نه از صبح تا حالا فقط غم خورده‌ام آتش و سنگ و عصا و نیزه درهَم خورده‌ام هرچه خوردم کم نیاوردم ولی کم خورده‌ام با دو دستِ بسته سیلی‌های محکم خورده‌ام وای من از کوچه و بازار واویلا حسین ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ " دردا که در دیارِ شما دردِ یار نیست آنجا که دردِ یار نباشد دیار نیست " * هر چار فصل سال در اینجا خزانی است یک روز هم برای نمونه بهار نیست @hosenih اینجا محبت و شفَقَت هر دو مرده اند اما به سوگشان احدی سوگوار نیست مهمان کجا و بستنِ درهای خانه ها بی رحم تر ز کوفه در این روزگار نیست بیعت نکرده بیعتشان را شکسته اند جز هانی و حبیب کسی پای کار نیست بستند انتهای گذرها و غافلند قوم ابوتراب که اهل فرار نیست شب را میان کوچه سحر کرده ام ، کسی اینجا شبیه من به غریبی دچار نیست گفتم بیا ، ندیده بگیر و نیا حسین اینجا کسی برای تو چشم انتظار نیست شرمندهء رباب مکن تا ابد مرا کوفه که جای آمدنِ شیرخوار نیست یک لحظه در خیالِ خودم غرق بودم و دیدم به گوشِ دختر تو گوشوار نیست دادند تا که نیزه بسازند بیشمار انگار در سپاه ، به جز نیزه دار نیست @hosenih فهمیدم از سکوتِ پر از حرف کوفیان انگار اینکه زنده بمانم قرار نیست باید که سر به دار دهم در هوای تو تاوانِ عاشقی به جز از اوج دار نیست * وامی از شاعری دیگر ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ کوفه دل بستگی اش را به تو ابراز نکرد در زدم خانه به خانه ، احدی باز نکرد خسته از راه ، دعا کن به دو راهی نخورد هیچ مردی به در بسته الهی نخورد @hosenih غیر از این طوعه در این شهر ندیدم مردی کاش می شد به تو پیغام دهم برگردی کاش می شد به تو پیغام دهم ، کوفه نیا به علی اصغر شش ماهه قسم کوفه نیا دیدن حرمله دلشوره به جانم انداخت جمله ی ” کوفه نیا ” را به زبانم انداخت پینه ی مُهر به پیشانی شان توطئه بود قول این طائفه ی چرب زبان توطئه بود پشت پای بدی از دوست نماها خوردم زخم از نیزه ی تکفیر به فتوا خوردم سر به دیوار غریبی نگذارم چه کنم ؟! دست دشمن پسرانم نسپارم چه کنم ؟! کوچه کردی شده کارم ، همه رفتند حسین ! راه برگشت ندارم ، همه رفتند حسین ! حق اولاد علی نیست چنان بی مِهری گریه ام بند نمی آید از این بی مِهری روضه هایم به تو بسیار شباهت دارد اشکم از غربت گودال شکایت دارد در دل خاک ، دلم خون جگرت می ماند سر دروازه سرم منتظرت می ماند @hosenih سر دروازه رسیدی ، طلب باران کن با لب تشنه مرا فاتحه ای مهمان کن غم نخور ! چون که شنیدی به پرم سنگ زدند به فدای سر زینب به سرم سنگ زدند ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
┈•‌‌‌‌‌‌꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈ |⇦•ای بقیع ای بهشت روی.. و توسل جانسوز ویژۀ هشتم شوال سالروز تخریب بقیع به دست وهابیتِ ملعون به نَفسِ حاج حنیف طاهری •✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ ای بهشتِ برین و دار سلام ای زمینِ بقیع بر تو سلام ای بقیع ای بهشت روی زمین خاکی و برتر از بهشتِ برین عنبری یا عبیری یا عودی هرچه هستی بهشت موعودی صَدف و پر زِ گونه گونه گهر فرش و از بام عرش بالاتر چه گوهرها که زیب سینۀ توست چه نگین ها که درخزینۀ توست آن بزرگان که در تو پنهانند جسم خاکی و یک جهان جانند هر طرف رُخ نَهفته در دلِ خاک پاره ای از تنِ پیمبرِ پاک این یکی خاکِ پاکِ دختر اوست پارۀ پیکرِ مطهر اوست ساحتِ قُدس حَضرت زَهراست کز جَلالت شَفیعه ی دو سرا است آن حسینی که او بجان پرورد کربلا را علم به عالم کرد روز اسلام از آن نشد چون شب که گره زَد به گیسوی زِینب درهُ التاج و تاجِ دین باشد زیب او یازده نِگین باشد این اِمامان که در بقیع دَرند اِفتخارات عالم بشرند سدره المنتهایِ ایمانند ترجمانِ رموز قرآنند وارِث اَنبیا و صِدّیقین سایه های خدا بروی زمین هر یکی شاخه ای زِ نخلۀ طور هر یکی آیه ای زِ سورۀ نور چار دُّرِ خوشآبِ یک صدفند نورِ چشمانِ شهنه ی نجفند روشنی بخش روی مِهر و مَه اند پسرانِ عزیز فاطمه اند مشکلی دارم ای بقیعِ عزیز ای تو ما را شَفیعِ رَستاخیز یاد داری شبی چو قیر سیاه نه چراغی نه پرتویی از ماه علی آورد با دو دیدۀ تر بدنِ پاکِ دُخت پِیغمبر دیدی آیا در آن شبِ تاریک بازو و پهلویِ وِی از نزدیک راستی پَهلوش شِکسته نبود؟! بازوی او سیاه و خَسته نبود؟! دستهایش هنوز آبله داشت؟! زیر لبها هنوز هم گله داشت شاعر : ریاضی_یزدی *نمیشه از روضه بی بی هر موقعِ سال که باشه راحت گذشت .. برا مادر گریه کنی همه بچه هاش میان تو گریه با شما شریک میشن .. آقا برا مادرت چه طوری گریه کنیم؟! فرمود بلند بلند گریه کنید .. برا مادرِ ما داد بزنید آخه مادرِ جوان بود .. مادرِ ما هجده سال بیشتر نداشت .. برا کدوم مصیبت بلند بلند گریه کنیم؟! بینِ در و دیوار؟! کوچه؟! بعدِ پیغمبر؟! .. _فرمود نه .. برا اون ساعتی بلند گریه کنید که بابامون نشست کنارِ قبر هی با پشت دست خاک هارو ، رو قبرِ مادر میریخت .. معمولا وقتی یکی داغ دیده ست محرما کمک میکنن .. بدنُ از دلِ تابوت درآورد رو دست گرفت، نگاه کرد به اطراف دید محرمی نداره .. بچه هاش سنی ندارن .. تو این جور وقتا اگه بچه خردسال باشه میگن ببریدش یه گوشه بدنِ مادرشُ نبینه .. اما علی چه کنه! * ناگهان از آن بهشتِ بی نشان دست های باغبانش شد عیان باغبانم؛ هست و بودم را بده یا علی یاسِ کبودم را بده باغبان تا یاس پرپر را گرفت اشکِ خجلت چشم حیدر را گرفت *صدا زد، یا رسول الله:* شاخه ی یاس ت اگر بشکسته بود دست هایِ باغبانش بسته بود .. *حالا که قرارِ امشب برا جوان گریه کنید منم از مدینه اینطور ببرمتون کربلا، سنگایِ لحدُ چید، خاکُ ریخت .. یه دو رکعت نمازِ صبر خواند .. افتاد رو قبرِ فاطمه ..* ای خاکِ تیره دلبرِ ما را عزیز دار جانِ من است این که تو در بر گرفته ای *سلمان میگه ایستاده بودیم از دور نگاه میکردیم، کسی جرات نداشت جلو بره .. خدا چه جوری علی رو از رو قبر برداریم .. یه وقت دیدم یکی صدا زد برید کنار کار خودمه .. دیدیم یه دخترِ سه چهار ساله آمد نشست کنار قبر، صدا زد بابا ما تازه مادر از دست دادیم، به هر طریقی بود بابا رو بلند کرد .. از مدینه یاد گرفت داغ دیده رو چطور باید از رو خاک بلند کنه.. بریم کربلا !.. راوی میگه یه وقت دیدم از تو خیمه یه خانمی هی میدوه.. صدا میزنه برادرم، پسرِ برادرم.. دستشُ گذاشت رو شونه ی ابی عبدالله.. همچین که ابی عبدالله سرُ بلند کرد دیدن از محاسن داره خونِ تازه میریزه.. زیرِ بغلایِ حسینُ گرفت.. کراهت داره، پدر نباید زیر جنازۀ پسر رو بگیره.. جوونا آمدن علی رو بینِ عبا گذاشتن.. یکی از این جوونا عباسِ .. یه وقت برگشت عقبُ نگاه کرد دید حسین هی رو خاک می افته .. صدا زد جوونا شما پسرُ ببرید من برم زیر بغلای بابا رو بگیرم .. همه گریه کنا و قدیمیا فیض ببرن، همه اونا که تو این مدت بیماری اجل بهشون مهلت نداد .. صدا زد علی:* چشمم دگر نبیندُ پایم نمیرود گم کرده ام پس از تو رَهِ خیمه گاه را نه تیغِ شمر مرا میکشد نه نیزۀ خولی زمانه کشت مرا لحظه ای که داغِ تو دیدم ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ═══ ೋೋ═══ ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
بغض ها در سینه اما فرصت فریاد نیست روضه خواندن در کنار این حرم آزاد نیست باد مویم را پریشان میکند مانند آن_ _پرچمی که روی گنبد در مسیر باد نیست اشکهایم راه سقاخانه را گم کرده اند حاجتی دارم ولیکن پنجره فولاد نیست چند گنبد در کنار چند تا ایوان طلا مطمئناً تا نباشد قلب زهرا شاد نیست مادری در لابه لای خاک گندم ریخته پس کبوتر هست گرچه صحن گوهرشاد نیست غیر پرواز کبوترهای غمگین در حرم سایه بانی بر مزار حضرت سجاد نیست حک شده بر سینه ی ما "نَحْنُ اَبْناء الْحَسَن" بین ما جز عاشق و مجنون مادرزاد نیست می نویسم آرزویم را به روی خاکها خانه ات آباد،ای که خانه ات آباد نیست‌ احمد ایرانی نسب @deabel
گلویم خشک از بغض است و چشمانم ز باران تر پریشان است احوال من از حالی پریشان تر مزار جانشینیان نبی را بی نشان کردند و می دانند خود را از مسلمانان مسلمان تر گمان ذره ها خاموشی خورشید بود اما نفهمیدند بیش از پیش می گردی فروزان تر ولی می بینم این بدکارها از کار خود روزی پشیمانند این دنیا و آن دنیا پشیمان تر دلت آرامگاه پنج جنت آفرین باشد بهشتی را ندیدم از بهشت تو گلستان تر تو را قدری نهان است ای زمین خاکی یثرب ولیکن در وجود خاکیت قدریست پنهان تر رسیده زائری بی جان که جان گیرد ز دیدارت چه می بیند که برمی گردد از پیش تو بی جان تر تو می باری به حال زائر و زائر به حال تو تو از دل می شوی ویران تر و دل از تو ویران تر برایت خواب ها دیدیم روزی آستانت را بنا خواهیم کرد از طوس هم حتی چراغان تر 🔹 @deabel
جلوه جنت به چشم خاكیان دارد بقیع یا صفاى خلوت افلاكیان دارد بقیع گر حصار كعبه را جبریل دربانى كند صد چو موسی و مسیحا پاسبان دارد بقیع گرچه با شمع و چراغ این آستان بیگانه است الفتى با مهر و ماه آسمان دارد بقیع گرچه محصولش به ظاهر یک نیستان ناله است یك چمن گل نیز در آغوش جان دارد بقیع گرچه مى‏تابد بر او خورشید سوزان حجاز از پر و بال ملائك سایبان دارد بقیع می توان گفت ازگلاب گریه اهل نظر بى نهایت چشمه اشك روان دارد بقیع بشكند بار امانت گرچه پشت كوه را قدرت حمل چنین بار گران دارد بقیع تا سروكارش بود با عترت پاک رسول كى عنایت ‏با كم و كیف جهان دارد بقیع این مبارك بقعه را حاجت ‏به نور ماه نیست در دل هر ذره خورشیدى نهان دارد بقیع اینكه ریزد از در و دیوار او گرد ملال هر وجب خاكش هزاران داستان دارد بقیع چون شد ابراهیم قربان حسین فاطمه پاس حفظ این امانت را به جان دارد بقیع فاطمه بنت اسد عباس عم، ام البنین این همه همسایه عرش آستان دارد بقیع در پناه مجتبى در ظل زین العابدین ارتباط معنوى با قدسیان دارد بقیع باقر علم نبى و صادق آل رسول خفته‏اند آنجا كه عمر جاودان دارد بقیع قرنها بگذشته بر این ماجرا اما هنوز داغ هجده ساله زهراى جوان دارد بقیع كس نمیداند چرا با قرة عین الرسول منظره فصل غم انگیز خزان دارد بقیع آخر اینجا قصه گوى رنج ‏بى پایان تست غصه و غم كاروان در كاروان دارد بقیع خفته بین منبر و محرابى اما بازهم از تو اى انسیه حوراء نشان دارد بقیع راز مخفى بودن قبر ترا با ما نگفت تا به كى مهر خموشى بر دهان دارد بقیع؟ شب كه تنها می شود با خلوت روحانى‏اش اى مدینه انتظار میهمان دارد بقیع شب كه تاریک است و در بر روى مردم بسته‏اند زائرى چون مهدى صاحب زمان دارد بقیع كاش باشد قبضه خاكم در آن وادى «شفق‏» چون ز فیض فاطمه خط امان دارد بقیع محمدجواد غفورزاده کاشانی @deabel
پشت دیواره ها پُر از حرف است گریه ی بی صدای زائرها غیر صحن و حرم نمی باشد حاجتِ ربنایِ زائرها می شود از غبارِ روی زمین غربتی سخت آشکار اینجا گنبد و پرچمی ندارد با دستِ تقدیر روزگار اینجا نه ندارد ضریح و گلدسته قبر خاکی شده نشان بقیع پر زدن روی بام ها شده است آرزوی کبوتران بقیع تا که نظمی دهد به زائرها خادم و دست مهربانی نیست روی این قبرهای خاک آلود نه نگردید سایه بانی نیست لا به لای مصائب این درد بگذریم از تبی که سوزان است آنچه آزرده میکند دل را گِل شدن ها زمان باران است با یقین گویم این جراحت ها عاقبت التیام می گیرد میرسد منجی جهان و با ذوالفقار انتقام می گیرد با ظهورش تمام خواهد شد غصه های تمام زائرها گنبدی می شود نصیبِ بقیع مثل گنبد طلای کرب و بلا کارمان می شود حرم سازی تحت فرمان حضرت مهدی پا بگیرد برای مادر هم یک حرم با نظارت مهدی علی علی بیگی @deabel
کاش اینجا داشت تکه سایه بانی لااقل کاش میدادند بر گریه زمانی لااقل کاشکی می شد بریزی آب بر قبرحسن کاش اینجا داشت شبها روضه خوانی لااقل کاشکی می شد کنار قبر صادق سینه زد کاش می شد تا سحر اینجا بمانی لااقل کاشکی می شد بگویی با نگهبان بقیع زائران را خوب می شد که نرانی لااقل کاش می شد آشکارا ریخت هنگام غروب پشت دیوار بقیع اشک روانی لااقل کاش میدادیم با یک روضه ام البنین قلب سنگی نگهبان را تکانی لااقل کاش درخاک بقیع اذن زیارت داشتیم کاشکی وقت نماز٬ آنهم جماعت داشتیم آخرش آقا به این تقدیر پایان می دهد خاتمه بر غصه قلب پریشان می دهد مطمئنم او بیاید کار عالم دست ماست ساخت و ساز حرم را دست ایران می دهد کارفرما مهدی و ما پا رکابش می شویم اولش نقشه برای صحن و ایوان می دهد گنبد و گلدسته و ایوان طلایی می شود چون طلای این سه را شاه خراسان می دهد چونکه بعدش زائرِ اینجا فراوان می شود قطعاً اذن ساخت دهها شبستان می دهد هرچه سینه زن بیاید در حرم جا می شود دورتا دور رواق و صحن غوغا می شود صبح و ظهر و عصر این صحن و سرا هم دیدنیست روی گنبد پرچم یا مجتبی هم دیدنیست چشم دل هم بسته باشد چشم سر باشد بس است در مدینه چارتا نور خداهم دیدنیست می شود یک پنجره فولاد در این صحن ساخت در میان کاسهٔ آبی شفاهم دیدنیست چارتا خورشید پیش هم تلألو می کنند چارتا خورشید این صحن و سرا هم دیدنیست در زیارتنامه خواندن زیر چتر آرزو بین قاب نور ایوان طلاهم دیدنیست از روی گلدسته های صحن زیبای بقیع تابش گلدسته های کربلاهم دیدنیست مسجدی باید به نام حضرت سجاد ساخت گوشه این صحن باید پنجره فولاد ساخت حیف اینها آرزوهای قلوب مضطر است حیف اینها بغض جاری دوتا چشم تر است ای بقیعی که پُر از گرد و غباری خود بگو درکدامین گوشه از خاک تو قبر مادر است در کجایت نیمه شبها مرتضی سینه زده در کجایت رد پای اشکهای حیدر است گرچه خاک تو پُر از درد و غریبی و غم است کربلا در غربت و در غصه چیز دیگر است گرچه در قلب تو خوابیدند یک عده غریب کربلا آرامگاه لاله های پرپر است گرچه دیدی که حسن را تیرباران می کنند کربلا هم شاهد حلقوم خشک و خنجر است من نمیدانم که محسن هست آنجا یا که نه در عوض کرببلا قبر علی اصغر است در دل تو بغض سقا نیست قطعاً ای بقیع یک جوان ارباً ارباً نیست قطعا ای بقیع مهدی نظری  @deabel
یک زمان اینجا زیارتگاه بود شعر زوار حرم بی آه بود چشم ها پر بود از شوقِ نگاه مرقدی که بود بر دلها پناه شیعیان را وعده دیدار بود چلچراغش دائما بیدار بود بود امید مسلمانان بقیع کربلایِ دیگر خوبان بقیع باز با نقشه سقیفه رخنه کرد در مدینه با عداوت فتنه کرد چشم دیدار حرم را چون نداشت با شقاوت داغ بر دلها گذاشت با همان دستی که مولا را زدند با همان دستی که زهرا را زدند باز با کینه نگاه انداختند تیشه بر این بارگاه انداختند حامد آقایی @deabel
باران غم می بارد از چشم تر من خون می چکد از چشمه های کوثر من هر شب سر سجاده "آه" آشنایی رد می شود از کوچه های حنجر من بوی بقیع و بوی خاک و بوی غربت پیچیده بین برگ های دفتر من از غربت آئینه ها آتش گرفتم حتی نمانده چیزی از خاکستر من ای کاش زائر،نه،کبوتر بودم امروز تا لااقل یک سایبان می شد،پر من حتی مجال گریه ی کوتاه هم نیست از بس نگهبان ریخته دور و بر من هُل داد پیش چشم هایم مادرم را آوار شد انگار دنیا بر سر من یک لحظه داغ کوچه را احساس کردم روی زمین افتاد وقتی مادر من بردیا محمدی @deabel
قلم به صفحه نشست از غم تو گريان شد گرفت دم،به سر و سينه زد پريشان شد به ياد قصه ي تخريب آستان بقيع دل تمام محبين ز غصه ويران شد بقيع جاي خودش را درون دل دارد بهشت ماست اگرچه به خاك يكسان شد گرفت كافري از خاك پاي زائر تو به محض ديدن اين غربتت مسلمان شد يكي مزار كريم و يكي مزار كسي كه از مصائب تلخي هميشه نالان شد مزار باقر و صادق كنار يكديگر مزار فاطمه پس از چه روي پنهان شد همان كسيكه به بيت علي اهانت كرد همان دليل جسارت به اين گلستان شد دلم گرفته به يادهمان امامي كه به دست مردم نا اهل تيرباران شد ولي امان ز دمي كه تن عزيز خدا به دست مردم نامرد پست عريان شد مهدي داوري @deabel
نا جوانمردان از اینجا صحن را برداشتند کاش می گفتند گنبد را چرا برداشتند زائری آمد کنار قبر آقایش نشست با کتک او را ز قبرمجتبی برداشتند خاک اینجا برتر از خاک تمام عالم است خاک اینجا را همه بهر شفابرداشتند تا که خاک کربلا هم مادری باشد کمی... ازهمین ها را برای کربلا برداشتند خواستند آثار جرم شهر مخفی ترشود ازمیان نقشه اسم کوچه را برداشتند آنقدر با گریه مردی بر رخ خود لطمه زد تا که از قبر امام شیعه پا برداشتند یک مفاتیح الجنان آورده بودیم،ازچه رو دو نگهبان آمدند ازپیش ما برداشتند!   خاک اینجا بوی سیلی مکرر می دهد بوی گریه های دختر بهر مادر می دهد آخرش این خاک ایوانش طلایی می شود گنبد و گلدسته های باصفایی می شود این حرم با چار گنبد می شود بیت الحسن هرکسی اینجا بیاید مجتبایی می شود پنجره فولاد اینجا چه قیامت می کند واقعاً اینجاعجب دارالشفایی می شود نقشه ی این صحن را باید که از زهرا گرفت نقشه را مادر دهد وه چه بنایی می شود گنبد صادق ضریح باقر و صحن حسن پرچم سجاد، دارد دل هوایی می شود! حتم دارم ساخت و ساز حرم های بقیع ازهمان لحظه که آقا تو میایی می شود می رسد روزی که با دستان پر مهر شما از رواق و صحن اینجا رونمایی می شود   آخرش من مطمئنم این گره وا می شود این حرم زیباترین تصویر دنیا می شود     هرچه خواندم در بقیع، از سینه عقده وانشد هرچه گشتم قبر زهرا مادرم پیدا نشد راه ما را بسته بودند هرچه من می خواستم... تا روم درپیش قبر مادر سقا نشد سربه دیوارش نهادم روضه ها خواندم ولی هیچ یک از روضه هایم روضه زهرا نشد "کوچه ای تنگ ودلی سنگ وصدای ضرب دست" بعد از آن سیلی دگر چشمان زهرا وانشد از همان شب که علی تابوت را برشانه برد زائر زهرا شدن جز نیمه ی شبها نشد بعد زهرا مرتضی ماند و غم زخم زبان هیچ کس جز درد پهلو همدم مولا نشد زینبش می گفت من دیدم میان شعله ها مادرم افتاد پشت در و دیگر پا نشد سالها رفت و غروبی خیمه ها آتش گرفت هیچ جایی مثل دشت کربلا غوغا نشد هیچ جایی خواهری داغی به این سختی ندید هیچ جایی بر سر پیراهنی دعوا  نشد مهدی نظری @deabel
چارتا گل چونکه دٙرهم شد گلابش بهتر است با همین توجیه این وادی شرابش بهتر است چار خورشید است بر انگشتر دست بقیع اینچنین جنس نگینش از رکابش بهتر است در کرم در علم در بحث صبوری در اصول مطلب این خاک از جلد کتابش بهتر است کو ضریح و کو حرم؟اینجا فقط جاییست که غالبا طرح سوالش از جوابش بهتر است تا بفهمی ماجرای کوچه را مثل حسن اصلا اینجا در زیارت اضطرابش بهتر است مرقد و گلدسته ها خوبند اما نزد ما کوری چشم عدو اینجا خرابش بهتر است هرچه سوزان باشد و هر قدر با شدت بقیع از زمین کربلا که آفتابش بهتر است گرچه مانع می شود اما به دستی بسته نیست اینچنین از شام و از کوفه طنابش بهتر است ‌ حرف ها را میزنند اما سری بر نیزه نیست پس شنیدن گاه از دیدن عذابش بهتر است گرچه می گردد کباب از حرف، قلب ما ولی مجلس اینجا از آن مجلس کبابش بهتر است مهدی رحیمی @deabel
شبیه این زمین درآسمانها آسمانی نیست ندارد وسعتی اما به وسع او جهانی نیست بجای صحن و گلدسته کبوترها نما دارند نشانی ساختند آخر که مانندش نشانی نیست کریمان هرچه که دارند را وقف گدا کردند نگو اینجا چرا صحن و سرای آنچنانی نیست به اجبار عده ای باب الکرم را روی ما بستند به در مانده نگاه میزبان و میهمانی نیست مدینه شهر پیغمبر بگو تو لااقل با ما چرا روی سرخورشیدها پس سایبانی نیست؟ نه سینه زن نه یک دسته نه حتی یک حسینیه همه آماده اشکند اما روضه خوانی نیست به یاد چادرخاکی بقیع امروز خاکی شد وحالا زائرش جز مادری قامت کمانی نیست همان مادر که آمد کوچه و با قد خم برگشت بلایی برسرش آمد که آثارش نهانی نیست چنان سیلی برویش خورد حوریه زمین افتاد صدا میزد حسن در زانویم دیگر توانی نیست.. سیدپوریا هاشمی @deabel
بسم‌ الله الرحمن الرحیم به مناسبت ▶️ ما در این دنیا پی جاه و جلالی نیستیم اهل شکوه کردن از رنج و ملالی نیستیم پخته ی عشقیم، در دوران کالی نیستیم با محمد جاودانیم و زوالی نیستیم خورده بخت ما گره با رحمة للعالمین ذکر طوفانی ما یا رحمة للعالمین از همه سیریم الا رحمة للعالمین ظرف مان خالی شود هم دستْ خالی نیستیم @hosenih ما اگر در راه پر نور ولایت مانده ایم با دعاهای محمد پر صلابت مانده ایم با عنایت زیر باران محبت مانده ایم تشنه و بی کس زمان خشک سالی نیستیم گشته ایم از لطف احمد آشنای اهل بیت مبتلای احمدیم و مبتلای اهل بیت بچه های ما همه یک جا فدای اهل بیت قوم سلمانیم، قوم بی کمالی نیستیم جان احمد در حقیقت هست جان فاطمه در دو عالم هست شیعه در امان فاطمه ما نمک گیریم... محشر در جنان فاطمه... ... غیر کوثر در پی جام حلالی نیستیم شیخ آورده حدیثی را که از پیغمبر است: از صراطِ روز محشر رد شدن دردسر است برگ تضمین عبور از آن ولای حیدر است غافل از این نقل زیبای امالی نیستیم ¹ باطن سیر به سوی حق همان سیر علی است بیشتر از ما خدا گوینده ی خیر علی است هر کجا باشیم راه حق مگر غیر علی است؟! حق مداریم و پی هر قیل و قالی نیستیم ذاکر عشقیم با قرآن، اسیر احمدیم آیه آیه راوی خط غدیر احمدیم با برائت از سقیفه در مسیر احمدیم پیرو آن دو خبیثِ لاابالی نیستیم پیر عشقیم امتحان عاشقی پس داده ایم نام حیدر که وسط باشد همه آماده ایم عبد دربار نجف هستیم، رعیت زاده ایم ما علی داریم بی مولی الموالی نیستیم شمس تابان امامت منجلی باشد بس است یک ولی الله در عالم ولی باشد بس است نائب صاحب زمان سید علی باشد بس است با ولی باشیم در راه ضلالی نیستیم هم چنان پای همان قول و قرار سابقیم در نگهداری از این مکتب سراپا عاشقیم راوی دین با روایات امام صادقیم غیر از این شیوه پی کسب تعالی نیستیم می رسد بوی غریبی از مدینه با نسیم در کنار گنبد و ایوان طلای یک حریم طرح صحن جامع شیخ الائمه می کشیم بی خیال آن حریم و آن اهالی نیستیم @hosenih آخرش این فتنه را از ریشه در می آوریم حرف آل الله باشد بال و پر می آوریم سر بخواهند این قبیله کوه سر می آوریم بنده ایم و اهل ترک امتثالی نیستیم عاقبت همدرد یار بی قرینه می شویم دسته جمعی کارگرهای مدینه می شویم مرهمی کوچک برای زخم سینه می شویم منتظر هستیم، اهل بی خیالی نیستیم ⏹ ۱. شیخ طوسی در کتاب امالی از پیامبر اکرم (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) نقل می کند: هنگامی که روز قیامت می شود و صراط بر روی جهنم نصب می گردد. هیچ کس نمی تواند از روی آن عبور کند مگر اینکه جوازی در دست داشته باشد که در آن ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) باشد و این همان است که خداوند می گوید: «و قفوهم انهم مسئولون» © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به مناسبت گلدسته و گنبدى رفيع مي سازيم اطراف ضريح را وسيع مي سازيم از صحن نجف كلنگِ احداث زنيم بين الحرمين تا بقيع مي سازيم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دل آیینه گریان بقیع است غم و اندوه مهمان بقیع است مدینه شمع روشن کن که هر شب شب شام غریبان بقیع است شاعر: @hosenih
به مناسبت گریه در گریه با خودم گفتم جان افلاک پشت پنجره‌هاست آی مردم تمام هستی ما در همین خاک، پشت پنجره‌هاست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به مناسبت آخرش این خاک ایوانش طلایی می‌شود گنبد و گلدسته های باصفایی می‌شود این حرم با چار گنبد می شود بیت الحسن هرکسی اینجا بیاید مجتبایی می‌شود پنجره فولاد اینجا چه قیامت می‌کند واقعاً اینجا عجب دارالشفایی می‌شود نقشه‌ی این صحن را باید که از زهرا گرفت نقشه را مادر دهد وه چه بنایی می‌شود گنبد صادق ضریح باقر و صحن حسن پرچم سجاد، دارد دل هوایی می‌شود! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e