اماما! رهبرا! ما امت بیدار، می‌آییم ز جان و دل به شوق لحظه‌ی دیدار، می‌آییم ... به زودی این حضور سبزتان، گل می‌کند مردم! به زودی ما به شوق دیدن دلدار، می‌آییم #محمد_رضا_قاسمیان ۱۴۰۳/۱۱/۲۲

اماما! رهبرا! ما امت بیدار، می‌آییم ز جان و دل به شوق لحظه‌ی دیدار، می‌آییم زهر قومی، ز هر قشری، ز هر جا کشور ایران هم آوا چون دف و ساز و نی و گیتار، می‌آییم به ما پیر و مراد ما وصیت این چنین فرمود به شوق امتثال امر آن معمار، می‌آییم سفارش کرده قاسم کشور ایران حرم باشد اطاعت می‌کنیم از امر آن سردار، می‌آییم کجا کوتاه می‌آییم، ما از دین و از نهضت!؟ به گِردِ کعبه‌ی معشوق، چون پرگار، می‌آییم چنان آلاله های سرخ، از هر نقطه می‌روییم به شوق دیدن آن صفحه‌ی گلزار، می‌آییم چه در سرما، چه در گرما، چه در سختی، چه آسانی نه یک بار و نه ده بار و هزاران بار، می‌آییم کجا وقعی نهد ملت، که آمریکا چه می‌خواهد!؟ به رغم خشم آن مستکبر غدّار، می‌آییم چرا باید مجالی داد، اسرائیل غاصب را؟ برای کشتن این عقرب جرّار، می‌آییم به ما دارند چشم یاری این مستضعفان اینک برای تار و مار لشکری خونخوار، می‌آییم نداریم از کسی باکی، نمی‌ترسیم از اهریمن اگر موشک ببارد، همچنان رگبار، می‌آییم چنان دل‌ها به رقص آید که عذری برنمی‌تابد اگر سالم، اگر مجروح اگر بیمار می‌آییم چه زیبا می‌شود! پیر و جوان و مرد و زن وقتی برای حفظ دین حق، به این بازار، می‌آییم نخواهد خورد، این ملت، فریب دشمنان، هرگز! نمی‌خواهند اگر چه عده‌ای اشرار، می‌آییم بلی! در سالگشت جشن پیروزی این نهضت چو اقیانوس موّاج این همه ابرار، می‌آییم بلی ما از ازل «قالوا بَلیٰ» گویان دلداریم بلی ما تا ابد بر این صراط محکم و هموار می‌آییم به زودی این حضور سبزتان، گل می‌کند مردم! به زودی ما به شوق دیدن دلدار، می‌آییم #محمد_رضا_قاسمیان ۱۴۰۳/۱۱/۲۲

#دسته دسته دسته کبوتر دل به گِردت می‌گردند وختی که با یک چشمک دسته گل به آب می‌دهی #محمد_رضا_قاسمیان #سپکو_پارسی_سره

با تو طالع بشود شمس و قمر با لبخند می‌دمد در دل شب، صبح ظفر با لبخند تا به کی ناله و افغان کنم از هجرانت!؟ کاش! می‌شد که شود عمر به سر با لبخند عاشقی همسفری همچو تو را می‌خواهد بار بربند، بیا سوی سفر با لبخند دور تا دور سرم، درد و بلا می‌چرخد کی کنی از سر من، دفع خطر با لبخند!؟ گر چه ایام مرا تلخ‌تر از زهر بوَد خنده کن تا که شود همچو شکر با لبخند چشم من منتظر دیدن یک لبخند است وه! چه زیبا بشود دیده‌ی تر با لبخند! چقدر خنده به آن غنچه‌ی لب‌ می‌آید! می‌شود لطف کنی بار دگر با لبخند!؟ #محمد_رضا_قاسمیان #بداهه_سرایی_شعر_ناب ۱۴۰۳/۱۱/۱۷

دلبر من! یار من! ای خوب من! عشق من! ای یاور محبوب من! ای که دلم، بی‌تو بوَد تنگ و زار روز من از هجر تو شد شام تار ای به سپهر دل من گشته ماه! کاش! بتابی به شبم گاه‌گاه گوید اگر شاعر شوریده دل مفتعلن مفتعلن مفتعل گوهر اشکی که از این دیده سُفت جز تو که داند که دل من چه گفت!؟ تشنه‌ام ای کاش! تو آبم دهی از لب خود جام شرابم دهی باز، دلم کرده هوایت، بیا می‌پرد از شوق برایت، بیا #محمد_رضا_قاسمیان #آوا_استاد_مسعود_راد #بداهه_سرایی_صدای_دل ۱۴۰۳/۱۱/۱۸

جلوه‌ها داری تو از قرص قمرها بیشتر خوب‌تر هستی بسی از خوب‌ترها بیشتر خود تو خورشیدی و مردم عاجز از توصیف تو گر نمی‌آیی به چشم کور و کرها بیشتر ما اسیران شبیم و ماه‌مان در پشت ابر می‌زند آتش به جانم این شررها بیشتر می‌وزد گویی نسیم از کوچه باغ خاطرت مست بویت می‌شوم، هردم، سحرها بیشتر از سفر یک روز برمی‌گردی ای خورشید من! از تو می‌گویند روزی در خبرها بیشتر هر که یادت می‌کند بی‌خود شود از خویشتن عالمی گردد به دورت، شیر نرها بیشتر پای بر چشمم گذار از ذوق باید جان دهم می‌گذارد بر دلم آنگه اثرها بیشتر #محمد_رضا_قاسمیان #بداهه_سرایی_شعر_سه_نقطه ۱۴۰۳/۱۱/۲۰

جلوه‌ها داری تو از قرص قمرها بیشتر خوب‌تر هستی بسی از خوب‌ترها بیشتر خود تو خورشیدی و مردم عاجز از توصیف تو گر نمی‌آیی به چشم کور و کرها بیشتر ما اسیران شبیم و ماه‌مان در پشت ابر می‌زند آتش به جانم این شررها بیشتر می‌وزد گویی نسیم از کوچه باغ خاطرت مست بویت می‌شوم، هردم، سحرها بیشتر از سفر یک روز برمی‌گردی ای خورشید من! از تو می‌گویند روزی در خبرها بیشتر هر که یادت می‌کند بی‌خود شود از خویشتن عالمی گردد به دورت، شیر نرها بیشتر پای بر چشمم گذار از ذوق باید جان دهم می‌گذارد بر دلم آنگه اثرها بیشتر #محمد_رضا_قاسمیان #آوا_سرکار_خانم_پروانه ۱۴۰۳/۱۱/۲۰

🔻 #حماسه‌ی_حضور 🪧 شرکت کننده شماره ۱۶۱ 🔰 مصطفی قاسمیان ➕️ میدان امام بشرویه ┄┅═✼ #بشرویه_آنلاین ✼═┅┄ 📡 @boshrooyehonline

ای سراپا همه خوبی! همه طناز! بیا شور شیرین دلم، از تو شد آغاز، بیا ای که هر لحظه هوای تو نمودم! شده‌ای بر دلم مثل کبوتر، پر پرواز! بیا ای که یک گوشه‌ی چشمت، همه را ریخت به هم! بُرد گوی سبق از نرگس شیراز، بیا تا خزان دل من، از تو بهاران گردد ای در این گلشن جان، سرو سرافراز! بیا ای گل! از مکتب عشق تو هنرها دارم بلبل طبع مرا، قافیه پرداز! بیا ای مرا همچو نفس! بی‌تو بمیرم هر دم چون مسیحا نفست، می‌کند اعجاز! بیا آه از این دوری و این دوستی و حیرانی! با دلم، دم به دم ای یاد تو دمساز! بیا #محمد_رضا_قاسمیان #بداهه_سرایی_گروه_ادیبانه ۱۴۰۳/۱۱/۲۳

افسوس! دم آن که از رفیقی زده است خنجر به دلم ز ناشفیقی زده است آن شاخه که دسته‌ی تبر شد دیدی چوُن بر تنه‌ام زخم عمیقی زده است!؟ #محمد_رضا_قاسمیان #رباعی