eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
168.9هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۱۹۱🌹 @azsargozashteha💚
4_452715601975052647.mp3
1.31M
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۱۹۱🌹 @azsargozashteha💚
❤️ چهار سال گذشته بود، دیگه چهرشو هم به زور یادم میومد اما هر روز بهش فکر میکردم، میگفتم یعنی الان کجاست؟ چیکار میکنه؟ اونم مثل من دلش تنگ میشه؟ اصلا یادش هست؟ یادش هست کجاها رفتیم... چیا گفتیم... چه قولایی دادیم؟ ولی خب خیلی مثل قبل خودمو اذیت نمیکردم و با این موضوع کنار اومده بودم.. نه اینکه فراموش کرده باشم... نه.. ولی آدم از یه جایی به بعد دیگه خسته میشه... منم قبول کرده بودم که سرنوشت ما خیلی وقته از هم جدا شده... اون روز کارم سنگین بود، از خستگی حال نداشتم وقتی رسیدم خونه حتی حوصله دوش گرفتن هم نداشتم، لباسمو عوض کردم و خوابیدم. نیم ساعتی میشد خوابم برده بود که گوشیم پشت سر هم شروع کرد به زنگ خوردن، شماره آشنا نبود... عادت نداشتم شماره غریبه جواب بدم، زدم رو سکوت و خوابیدم.. یهو گفتم نکنه مادرم باشه با گوشی کس دیگه ای زنگ میزنه.. چون قرار بود عصر برم دنبالش ببرمش دکتر اما الان که خیلی زوده..!! نگران شدم، واسه اینکه مطمئن بشم پیام فرستادم پرسیدم شما؟ نوشت: سلام کوتلاس، جواب بده، باید ببینمت. چشامو چند بار به هم زدم که مطمئن شم درست میبینم!!! کوتلاس.... اون تنها آدمی بود که منو کوتلاس صدا میکرد.. باورم نمیشد اصلا !! بعد بیشتر این همه سال... بی اراده یادم به روزها و ماه های اولی که رفته بود افتاد هی میگفتم خب الان چند روزه ازم بی خبره... دیگه نگرانم شده تا فردا میاد.. دیگه انقدر بی معرفت نیست که تولدمو تبریک نگه... حتما فهمیده مریضم باید بیاد حالمو بپرسه دیگه، حتما از بچه ها شنیده... اما نیومد که نیومد!! چقدر پیام دادم، چقدر زنگ زدم جواب نداد... تا اینکه گوشیش واسه همیشه خاموش شد... ولی حالا چی شده که پیداش شده؟؟! قلبم داشت از جا کنده میشد خواب از هفت جدم پرید بالاخره اومد... میدونستم یه روز میاد.. چقدر منتظرش بودم یه حس و حال عجیبی بود.. سریع رفتم دوش گرفتم، لباس جدیدامو پوشیدم.. همون عطری که دوست داشتو زدم... گوشیمو برداشتم، شمارشو پاک کردم.. رفتم دنبال مادرم... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❤️ سلام واسه دختر خانم که از بزرگی بینی و کوتاهی قد ناراحت بودن .عزیزم شما چون توی سن بلوغ هستی این مورد طبیعی هست غصه نخور .و میتونی خمیر دندون ایرانی رو به مقداره یک بند انگشت با نصف قاشق چایخوری زنجبیل و یک قاشق سرکه سیب قاطی کنی و روی بینیت بزاری یه ۱۰ روز پشت سره هم یه ۲۰ دقیقه یا نیم ساعت یعنی تا خشک بشه خوبه. بینی رو کوچک تر میکن اگه دیدی سوزش خیلی زیاده یکم خمیر دندونش رو بیشتر کن و برای قدت حتما فقط برو حجامت قد حداقل ۳ مرتبه باید بری و تا ۱۷ سالگی هم برای افزایش قد بیشتر جواب نمیده فصل بها و پاییز برای حجامت مفیده و از قد ژنتیکی رو تا ۵ سانت بلندتر میکنه و واقعا عالیه ما تجربه کردیم.و در ضمن با خودت تمرین کن که خجالت نکشی و از حرفهای معمولی شروع کن تا خجالتت بریزه و همیشه بخودت بگو من اصلا خجالتی نیست .انشاالله موفق باشی .التماس دعا ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام برای خواهری که طلاهاشو خواهرشوهراش میخوان ازش بگیرن به نظر من باید با آرامش و احترام بهشون بگه طلاهارو به هرکی قرض دادین از همون پس بگیرین وقتی ایشون روحشم خبر نداشته که طلاها قرضیه هیچ دینی گردنش نیست! طلا هدیه مرد به زنه اگه داره باید بخره اگه نداره لازم نیست قرض کنه اونم به این شکل
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_نود_چهار بیشتر از دو هفته گذشته بود و هر لحظه منتظر بودم که مادر و مرضیه برگردند... هر روز ب
مینی بوس ایستاد و سلطانعلی با گلچهره پیاده شد.. با شوق گلچهره رو در آغوش گرفتم و سر و صورتش رو بوسیدم .. بعد از چند لحظه رو کردم به سلطانعلی و گفتم بقیه کجان .. سلطانعلی که تازه متوجه شدم غبار غم چهره اش رو پوشونده گفت خانم بزرگ و مرضیه خانم ته مینی بوس هستند .. +چرا پیاده نمیشن ..آفت کو؟ چرا مسافرها کمتر شدن؟ سلطانعلی دستش رو گذاشت روی چشمهاش و با گریه گفت آقا...آفت مریض شد و تو مشهد مرد .. قسمتش این بود اونجا دفن بشه .. نگران گفتم یعنی چی که مرد؟ سرم رو نزدیک مینی بوس بردم و بلند گفتم مادر... مرضیه .. سلطانعلی بازوم رو گرفت و گفت آقا ..بیایید عقب ..بیماریش مسریه .. من و گلچهره هم شانس آوردیم نگرفتیم .. میرم گاری بگیرم خانمها رو ببریم عمارت .. سرم رو داخل مینی بوس بردم .. مادر وسط دراز کشیده بود و مرضیه کنارش نشسته بود .. مرضیه روبند زده بود و چهره اش رو نمیدیدم با بغض گفت یوسف داخل نیا.. برو.. گلچهره رو ببر عقب.. آشفته پرسیدم چی شده مرضیه؟مادر چرا خوابیده ؟ این بار مرضیه گریه کرد و گفت آبله..آبله گرفتیم یوسف .. آفت طاقت نیاورد و در عرض چند روز تموم کرد .. با شنیدن اسم بیماری تمام تنم لرزید ..ناخودآگاه قدمی به عقب برداشتم .. نه بخاطر خودم ، فقط بخاطر حفظ گلچهره.. با کمک سلطانعلی مادر و مرضیه رو روی گاری گذاشتیم و به عمارت رفتیم .. اتاقهای مادر رو برای مادر و مرضیه ، در نظر گرفتیم .. گلچهره رو به صنم سپردم و به دنبال طبیب به مریض خونه رفتم .. ساعتی بعد با طبیب به عمارت برگشتم .... طبیب اجازه نداد من وارد اتاق بشم .. جلوی در روی ایوون نشستم .. مرضیه روبندش رو عقب نمیزد .. دکتر بهش گفت من محرم حساب میشم اجازه بده زخمهات رو ببینم .. مرضیه رو به من گفت یوسف .. برگرد .. نمیخوام منو تو این وضع ببینی .. با ناراحتی گفتم مرضیه...الان چه وقت این حرفهاست؟؟ مرضیه نالید یوسف...جان گلچهره... به سمت حیاط برگشتم .. طبیب به مرضیه گفت خب خدارو شکر به چشمهات نزده ..دارو میدم .. زخمهات خشک میشن .. مادر رو هم معاینه کرد ..وقتی صورت مادر رو دیدم از وحشت هین بلندی کشیدم ..تا روی چشمهاش جوشهای بزرگ چرکی بود .. طبیب با تاسف سرش رو تکون داد و گفت زخمهای مادرت خیلی شدیدن...مادر صدام رو میشنوی .. مادر ناله ی کوتاهی کرد ..طبیب گفت بهت دارو میدم ..درد داره مخصوصا وقتی رو زخمهای چشمت میزاری ..تحمل کن ..چاره ای نداری وگرنه چرکی میشه و دووم نمیاری.. مادر دوباره ناله ی کوتاهی کرد .. طبیب یه سری توضیحات به مرضیه داد و بلند شد .. همزمان باهاش بلند شدم .. با طبیب تا در عمارت رفتم .. طبیب عینکش رو درآورد و گفت تا میتونید ازشون دوری کنید خیلی مسریه.. چند ثانیه مکث کرد و گفت مادرتون .. متاسفانه بیناییش رو از دست داده... با بهت گفتم یعنی ..کور شده؟؟ _بله ..زخمهای داخل چشمش زیاده .. +هیچ راهی نداره ..دارویی ..لااقل چشمهاش خوب بشه.. دکتر نفسی کشید و گفت هیچ راهی ..فقط بازم تاکید میکنم تا میتونید فاصله بگیرید... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❤️ با سلام و خسته نباشید اگر امکانش است ممنون می شم که مشکل من رو هم در کانال قرار بدهید من یه دختر 15 ساله هستم و خیلی ترس از دست دادن عزیزانم رو دارم روز و شب به از دست داد نشون فکر می کنم و این باعث عذاب من شده حتی دیگه به حرف های ساده ای هم مثل دوست دارم حساس شدم و همش احساس می کنم که قراره از دستشون بدم مخصوصا خانواده ام رو ازتون درخواست می کنم که اگر کسی دعایی رو بلده که دلشوره ام از بین بره و یا چیز دیگه رو ممنون می شم که بهم بگه ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام ببخشید میشه سریع پیام منو بزارید .. ایا زاج سفید پودر شده ک بخام برای تعرق استفاده کنم تیرگی زیر بغل بوجود میاره؟؟؟؟؟ ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام خدا قوت.ممنون ادمین جان که وقت گران بها تون رو میزارید برای خوندن و فرستادن درد و دل عزیزانی که شاید به جز اینجا،جایی رو نداشته باشن که خودشون رو تخلیه کنن.خواستم ببینم کسی از عزیزان،کار در منزل تو شهر قزوین سراغ داره؟دوست ندارم وقتم رو بیهوده بگذرونم.با دوتا بچه ی کوچیک و شیطون هم نمیتونم بیرون از خونه کارکنم.ممنون میشم اگه هم گروه های عزیز،شماره ای ،آدرسی چیزی دارن بدن.🙏 ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام ترو قرآن این دفعه دیگه پیاممو بزار کانال☹️☹️ من تقریبا۱۸سالمه و مجردم الان تقریبا ۲و۳ماه پریود نشدم مادرم هم اینجا نیست که بهش بگم ما خوزستانی هستیم مادرم قم پیش خواهرم که میخواد بچش به دنیا بیاد میشه بگین چیکار کنم خیلی نگرانم که یه چیزیم باشه امسال هم امتحانات نهایی هم کنکور داشتم استرس هم داشتم ولی استرس نهایتا چند روز عقب بندازه نه چند ماه میشه راهنمایی کنید🙏🙏 ❤️❤️❤️❤️ سلام من امید هستم 24سالمه و وضع مالی خوبی هم دارم من عاشق یه دختری به اسم سارا شدم ،18 سالشه و میدونم که ایشون هم منو دوست داره به خاطر اینکه از خودش پرسیدم رفتم خواستگاری ولی پدرو مادرش مخالف ازدواج ما هستند من 7 بار رفتم خواستگاری ولی دخترشون رو بهم نمیدن و بدلیل اینکه سارا خانم یه خواهر 21ساله داره و پدرومادرش بهم میگن بیا با خواهر سارا ازدواج کن ولی من ایشون رو دوست دارم نه کسی دیگه ای رو خواهرشون هم دختر خوب خوشگلی هست ولی من عاشق سارا خانم شدم و تمام فکر و ذهن من شده یعنی لحظه نیست که به فکرش نباشم پدرومادر بنده همش میگن بیا برو خواهرش رو بگیر ولی من نمیخواهم نمیتونم به جز ایشون با هیچ کس دیگه ازدواج کنم والا دیگه نمیدونم چیکار کنم همش سردرد دارم خواهش میکنم کمکم کنید ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام لطفا پیام منو بذارید.ازاون عزیزی که گفتن برای قد به دکتر حسناتی شهر قم مراجعه کنید اگه میشه آدرسشو بذارید چون پیداش نمیکنم ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام ادمین جان♥️ لطفاً سوال من رو هم داخل کانال قرار بده چندین باره که پیام می دم اما داخل کانال نمی ذارید😔 وضعیت مالی خانواده من متوسط هست و به خاطر همین من موندم که چه آموزشگاهی برای کلاس کنکور ثبت نام کنم😢 من امسال می خوام برم کلاس دهم رشته تجربی برای همین بین دو تا موسسه کلاس کنکور گیر کردم:( ۱-موسسه حرف آخر ۲-موسسه گزینه دو من خودم دلم هست که برم "موسسه حرف آخر" اما چون وضعیت مالیم متوسطه می خوام برم "موسسه گزینه دو" حالا لطفا اگر کسی تجربه داره امکانات موسسه گزینه دو رو برام بگه مثلا چطور آموزش میدن؟حضوریه یا مجازی؟موسسه خوبیه یا نه؟ اگر وارد این موسسه بشم کنکور تجربی قبول میشم یا نه؟ این رو هم بگم که موسسه گزینه دو رو هم دوست دارم😊 و اینکه من معدل سه سال راهنماییم هم ۲۰ بود و گروه الف تجربی قبول شدم و تیز هوشان هم شرکت کردم ولی هنوز جوابش نیومده🙂 لطفاً اگه کسی تجربه داره بگه که چه موسسه‌ایی برم🙏🏻🌷 ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام خسته نباشید وضع مالی خانوادم بده و از قشر ضعیف هستند و پدرم یه کارگر ساده اس چندسالیه مریضه و بخاطر دوتا عملی که داشته نمیتونه دیگه سرکار بره و برای هزینه های روزمره زندگی به مشکل خوردن و حتی برای جهیزیه من بزور تونستن سروتهش رو هم بیارن الان برادرم که ۱۵ سالشه میره سرکار ولی خوب اون هم از پاییز باید بره مدرسه و نمیتونه دیگه کار کنه میخواستم ببینم از دوستان کسی میدونه چجوری میشه با خیرین ارتباط برقرار کرد و درخواست کمک کرد اگه کسی میدونه ممنون میشم بگه خیلی نیاز دارن ممنون❤️ ایدی ادمین 👇🏻🌹 @habibam1399 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ با سلام و خسته نباشید اگر امکانش است ممنون می شم که مشکل من رو هم در کانال قرار بدهید
❤️ سلام دختری خانومی که بین دوتا موسسه موندن به نظر من موسسه حرف آخر بهتره منم مثله شما تیزهوشان شرکت کردم ولی نتایج نیومدهو میخوام برم موسسه حرف آخر البته این نظر منه هر چی خودت صلاح میدونی 😊🌹 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام در جواب برادر۲۴ساله بنظرم به سارا خانم بگو با خواهرش صحبت کنه پدر و مادرشو راضی کنه ازدواج کنید ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام ادمین عزیز خیلی برای من خوشحال کننده است که به کسی کمک کنم درجواب اون دخترخانومی که گفت ترس از دست دادن عزیزانشون رو دارن باید گفت این رفتار از وسواس است ،وسواس شکل های گوناگونی دارد این مورد هم جزء وسواس بحساب میاد بره پیش مشاور حل میشهN A ❤️❤️❤️❤️❤️ آقای جوانی که فرمودن به دخترخانمی علاقه دارن و خانواده خودشون ودخترخانم میگن با خواهر بزرگترش ازدواج کنه. برادر عزیز همچین اشتباهی را مرتکب نشی که عاقبت خوبی نداره.شاید با دختر دیگه ای ازدواج کنی زندگی خوبی داشته باشی ولی نه با خواهر دختر مورد علاقتون. از خانواده ایشون بخواهید که بی سرو صدا باهم نامزد کنید یا قول ازدواج به شما بدن تاوقتی خواهرش ازدواج کنه و بعد نوبت شما بشه.و اگر نمیتونید صبر کنید با دختر دیگه ای ازدواج کنید. انشالله خدا بهترین ها را براتون رقم بزنه. ❤️❤️❤️❤️ سلام مجدد در مورد اون آقا پسری که به دختر خانومی علاقه مند شدن و خانواده هاشون مانع شدم از نظر من باید با صحبت کردن متقاعد کردن خانوادشون و طی مرور زمان این مسئله پیش میره به خدا توکل کنن خودش بهتر از هر کسی صلاح بنده هاشو میدونه☺️ انشاالله که مشکلشون حل میشه✨ ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام وقت بخیر🌷 برای اون عزیزی که آدرس دکتر حسناتی رو میخواستن،عزیزم من آدرس دقیق رو ندارم ولی این شماره مطبشون هست تماس بگیرید آدرس رو میدن بهتون 37837830دکتر حسناتی در ضمن تلفنی هم میشه نوبت گرفت☺️ ❤️❤️❤️❤️ سلام عزیز خوبی خسته نباشید اون عزیزی که گفته بودن زاج استفاده کردن زیر بغل رو سیاه میکنه باید عرض کنم که خیر سیاه نمیکنه که هیچ سفید ترهم میکنه بوی بد عرق رو هم از بین میبره مفید هم هست ممنون از کانالت خعلی خوبه ❤️❤️❤️❤️ سلام خانمی که برادرشون کار می‌کنه و پدرش زمین گیر شده در هر شهر و منطقه ای که هستند به خادمیاری همونجا مراجعه کنند ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام .میخواستم در جواب خواهر گلم که ۱۵ ساله بودن و دلشوره داشتن برای از دست دادن عزیزانشون بگم: اول اینکه من خودم این مشکلو داشتم یعنی داشتم دق میکردم .رفتم پیش مشاور گفت اینو بدون که هیچ برگی بدون اجازه خدا نمی‌افته. بسپار به خدا خودش حلش میکنه. در ضمن اینم بگم که کسانی دچار آین مشکل میشن که ایمان ضعیفی دارند ،همیشه نماز اول وقت بخون خیلی آروم میشی. بعد من خودم خانوادمو بعد خدا سپردم به امام های عزیزمون. مخصوصا امام حسین و حضرت عباس(ع) و حضرت فاطمه(س) گفتم من خانوادمو به شما میسپرم.خیلی آرومم کرد. امیدوارم مشکلت حل بشه عزیزم❤️❤️ ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام عزیزی که نگران از دست دادن عزیزاش است لطفا هر روز تا جایی که می تونی ۴ قل بخون این نگرانی و دلشوره ان شاالله تموم میشه یا علی ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام، خدمت برادرمون آقا امید عرض میکنم که برادر من، شما از سارا خانم خوشت آمده و همدیگه رو میخواین، یعنی چی که میگن تو بیا خواهر بزرگه رو بگیر؟؟؟؟؟!!!!!!!!😒😳 اصلا با عقل جور در نمیاد، خواهرشو بگیری و یه عمر چشمت باید دنبال عشقت باشه🤭😧 بنظرم با خانوادش صحبت کن و قول سارا خانم رو ازشون بگیر و نشون بزار بعد صبر کنید هروقت خواهرش ازدواج کرد شما برین مراحل ازدواجتونو انجام بدین وقتی دلتون باهم باشه هیچی نمیتونه مانع رسیدنتون به هم بشه♥️ ان شاءالله خوشبخت بشی🌺 ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام، دختر خانمی که18سالشونه و پریود نشدن، عزیزم نگران نشو، فصل امتحانات بوده و چون مادرتون نبوده مسئولیت شما تو خونه بیشتر بوده، فشار عصبی و استرس باعث اختلالات هورمونی در شما شده، کمی که آرامش پیدا کنی و بهش فکر نکنی خودبخود پریود میشی، یا برو درمانگاه به دکتر بگو برات آمپول مینویسه و پریود میشی نگران نشو، همین نگرانی واسترس بیشتر باعث عقب افتادن پریودی شما میشه ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام میخوام به اون دخترم که ۱۵ سالشه میگه ترس ازدست دادن عزیزامو دارم بگم که عزیزم منم هم سن تو بودم ازهمینا میترسیدم انقد که وقتی پدرومادرم بیرون میرفتن براشون آیه الکرسی میخوندم ولی روزگار یه بلایی سرمون آورد که حتی یه بار خودم آرزوی مرگ پدرم رو کردم 😭 نزدیک ۳۰سال ازاون ماجرا میگذره هیچ وقت ازهیچی غیر خدا نترس چون این ماجرا همیشه باتو میمونه من فکرمیکردم اگه پدرومادرم زنده باشن بقیه مشکلا حل میشه ولی اینطوری نبود مشکلات میاد حتی بعضی وقت ها شرایط یه جوری میشه که بودنشون مشکل میشه توکلت روبه خدا بده نه اینکه بگم بدبودن نه روزگار یه کاری میکنه که میمونی😔 ❤️❤️❤️❤️❤️
عزیزم حتما برو آموزشگاه گزینه دو😊 واقعا این آموزشگاه خیلی خوبه من چند سال پیش میرفتم عالی بود☺️ موفق باشید ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام در رابطه دختر خانوم کنکوری که بین موسسات گیر کردن من پیشنهاد میکنم که از موسسه حرف اخر بسته تهییه کنن من خودم حرف اخری هستم اگر سوالی هم داشتن میتونن با شماره 09150692655 تماس بگیرن کمکشون میکنن ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام درمورد دختر 15 ساله که ترس از دست دادن عزیزانشون رو داره دختر منم همین مشکل رو داره بردم پیش مشاور گفت اضطراب فراگیر هست یه قرص دادن به اسم سیتاکسا گفت چند ماه استفاده کنه الان بعد از یه ماه کمی بهتر شده شما هم پیش یه مشاور برین ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام و وقت بخیر زاج سفید اصلا تیرگی پوست نمیاره. ❤️❤️❤️❤️❤️ و میخواستم به اون دختر خانمی که گفتن بدن شون بو میده بگم هر وقت رفت حموم جوش شیرین رو با یه مقدار آبلیمو قاطی کنن ولی آبلیمو کم باشه و به زیر بغل شون بزنن انشالله جواب میگیرن امتحان شده هست جواب میده ممنون از کانال خوبتون🙏🙏🙏🙏 ❤️❤️❤️❤️ سلام میخواستم به اون آقایی که عاشق سارا خانم ۱۸ ساله شده بگم فقط توکل کن به خدا وتوسل به امام زمان و با خواهرش ازدواج نکن چون بعدا پشیمون میشی دعا کن خواهرش ازدواج کنه و صبر داشته باش انشالله اگه خدا بخواد به سارا میرسی 🤲🤲🤲 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ برای خانمی که برای کوتاهی قد پرسیدن پودر استخوان ساز ۵عدد سویق جو و گندم سویق سنجد دو ماه یکبار حجامت پشت گوش در حد تیغ زدن باشه یه سری نرمش ها هست اونها رو باید انجام بده خیلی تاثیر داره داروها رو از مراکز طب اسلامی می تونه تهیه کنه ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام دوست عزیزی که پرسیدن زاج زیر بغل رو سیاه می کنه زاج سفید زیر بغل رو سیاه نمی کنه، توصیه می کنم پودر ضد عرق رو از مراکزی که محصولات طب سنتی می فروشن تهیه کن اگر هم خواستن ایدی طیبات یکی از فروشگاههای قم هستش که محصولات ارگانیک داره رو بهشون بدم من خودم شهر دیگه ام ولی محصولات بهداشتی رو اینجا سفارش میدم خیلی عالی پودر های ضد عرقش نه تنها سیاه نمی کنه بلکه پوست هم روشن می کنه ❤️❤️❤️❤️ یه پیشنهاد برای عزیزانی که با بوی عرقشون مشکل دارن پماد زینک اکساید که برای پای بچه ها هم استفاده میشه جلوی تعریق رو نمیگیره که ضرر داشته باشه و هم تیره نمیکنه فقط بوی عرق رو کم میکنه و از عرق سوز شدن جلوگیری میکنه قیمت زیادی هم نداره و داروخانه ها و فروشگاههای بزرگ دارن میتونن بعد از حمام زیر بغل و کشاله ران استفاده کنن
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_نود_پنج مینی بوس ایستاد و سلطانعلی با گلچهره پیاده شد.. با شوق گلچهره رو در آغوش گرفتم و سر و
از اون روز زندگیمون کلا تغییر کرد .. تمام کارهای خونه رو صنم به کمک سلطانعلی انجام میدادند.. نگهداری گلچهره هم تماما به عهده ی صنم بود.. غذاشون رو تا پشت در میبردیم .. مرضیه از پشت پنجره ،گلچهره رو تماشا میکرد .. میدونستم مرضیه چقدر به گلچهره وابسته است و این دوری عذابش میده ولی چاره ای نبود .. مرضیه هر وقت صدای پایی میشنید روبندش رو ،روی صورتش می انداخت .. روزها با همین شرایط گذشت و کم کم حال هر دوشون بهتر میشد .. زخمها خشک شدند ولی جای همشون توی صورت مادر مونده بود .. فرم لب و بینی و چشمها کاملا تغییر کرده بود.. قیافه ی مادر به قدری وحشتناک شده بود که خداروشکر میکردم کور شده و خودش رو نمیتونه ببینه .... طبیب برای بار آخر معاینشون کرد و گفت که خطر رفع شده و برای معاشرت مشکلی نیست .. با این حال مرضیه میترسید و گلچهره رو بغل نمیکرد.. گلچهره هم تو این مدت خیلی به صنم وابسته شده بود و چون مرضیه روبند داشت نمیشناخت و به سمتش نمیرفت.. از این وضع خیلی ناراحت بودم .. بارها به مرضیه میگفتم روبندت رو در بیار تا بچه کم کم عادت کنه ولی قبول نمیکرد .. اون روز جمعه بود و مرضیه تو اتاقش .. صدای آواز سوزناکی که زمزمه میکرد رو شنیدم .. آروم قدم برداشتم تا آوازش رو قطع نکنه.. از کنار در نگاه کردم .. سرش رو گذاشته بود روی زانوهاش... پاورچین پاورچین نزدیکش شدم و نرسیده بهش گفتم نمیدونستم صدات اینقدر قشنگه .... تند سرش رو بلند کرد و به طرف روبندش که کنارش بود چنگ انداخت و روی سرش انداخت... با ناراحتی گفت چرا...چرا بدون اجازه وارد اتاقم شدی؟ بدنم سست شده بود و نه توان حرف زدن داشتم نه حرکت.. مگه دکتر نگفته بود مرضیه خفیف تر گرفته پس... از اون صورت زیبا جز دوتا چشم رنگی ، چیزی باقی نمانده بود .. سعی کردم به خودم مسلط باشم .. همونجا نشستم و گفتم چرا خودت رو عذاب میدی؟ چیزی نشده که .. بخاطر چند تا جای زخم خودت رو حبس کردی .. مرضیه باز سرش رو گذاشت روی زانوهاش و نالید یوسف برو..تنهام بزار.. کمی بهش نزدیک شدم و گفتم ولی گلچهره به تو نیاز داره.. خودش رو عقبتر کشید و با بغض گفت میگم برو یوسف... نخواستم بیشتر اذیت بشه ..از اتاقش بیرون رفتم .. تا چند ساعت نمیتونستم حرفی بزنم ..از فکر مرضیه بیرون نمیومدم .. مرضیه اون شب سر سفره نیومد.. غذاش رو پشت در اتاقش بردم .. چند بار صداش کردم جواب نداد.. سرم رو نزدیک در بردم و گفتم مرضیه غذات اینجاست..حتما بخور .. گشنه نمونی .. بازهم جوابی نداد... برگشتم تا راحت باشه ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
💚 🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❤️ سلام وقت بخیر 🌹 من مدت زیادیه که درد دل اعضا رو میخونم و هیچ وقت فک نمیکردم که منم ی روز بخوام درد دل کنم ... راستش من الان نزدیک به 4 ساله که ازدواج کردم و با خانواده همسرم زندگی میکنم و هیچ مشکلیم نداشتیم خداروشکر اما من واقعا دیگه دوست ندارم با خانواده همسرم زندگی کنم میخوام با همسرم مستقل باشم مشکل اینه همسرم پسر اخره و روز اول به من گفتن که باید همیشه با ما زندگی کنی و الان نمیدونم چطور این حرفو بیان کنم که هم همسرم عصبی نشه هم خوانواده شوهرم ازم دلخور نشن پدر شوهر و مادر شوهرم جونن خودشون میتونن به تنهای زندگی کنن تورو خدا راهنمایمم کنید چون خیلی این روزا درگیرم ... ممنون بابت کانال خوبتون 🙏 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام من همون کسی هستم که پدرم سکته مغزی کردن من بابام دوتا زن داره و زن اول پدرم اهل جادو وسحر هست خیلی زیاد در سکته بابام با دعا همه اقوام پدرمو سمت خودش کشید وهشت میلیون پول گرفت که بیست وپنج روز پدرمنو مراقبت کنه ومنو ومامانمو خیلی اذیت میکرد درسکته بابام بامن هم خیلی لج هست و من مطمعنم اون یه سحر وجادویی کرده که همش از زندگی ما بدبختی میباره داداشم تصادف کرد بابام سکته کرد الان میخوان عروسی منو بگیرن ولی هیچ کاری درست نمیشه همش همه کارا به بن بست میخوره من خیلی دعا خوندم که بابام خوب بشه شرایط زندگی خوب بشه ولی هیچی درست نشده من دریکی از روستاهای دور مشهد میشینم و خیلی دور هستیم از مشهد اگر یک دعانویسی سراغ دارین که خیلی هزینه نگیره فقط یه رو کتاب باز کنه ببینه سحر وجادو شدیم یانه یه عالم کاربلد باشه مثلا تورشتخوار یاروستاهای اطرف ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام ممنون میشم این سوال منو بزارید گروه من صورتم خیلی جوش میزنه ۱۰-۱۲ساله دیگه خسته شدم خیلی راههاروامتحان کردم فایده نداره .جای جوش ومنافذباز هم زیاد داره صورتم .توروخدااگه کسی راهکاری داره که امتحان کرده باشه وواقعا تاثیر شودیده راهنماییم کنه .به کل اعتماد به نفسمو از دست دادم خجالت میکشم برم بیرون . ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام من رها هستم ۱۶ ساله از مشهد . برادرم ۲۰ سال سن دارد و تازگی ها خیلی اخلاقش بد شده با مادرم و پدرم بسیار بد صحبت می کند من هم که دو سه سالی هست اصلا آدم حساب نمیکنه . اهل رفیق و این چیز ها هم نیست نماز می خونه و درسش هم خوب است . تقریبا یک ماه پیش سر ماشین با پدر و مادرم دعواش شد و در حدی با پادر و پدرم بد صبحت می کنه مثلا به بابام گفته انگار تو مُردی و به مادرم میگه خفه شو ، چرت نگو و این حرف ها . لطفا بین چیکار کنیم تا رفتارش بهتر بشه . مشاور هم اصلا شرایطش جور نیست . ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام من یه دختر ۲۰ساله هستم عاشق ی آقای هستم که وضع مالیشون خوب نیس و متاسفانه خانواده خوبی ندارن و سوسابقه هم داره یه بار ولی خانواده ام بخاطر خانواده ی اون از ازدواج من با اون مخالف هستن از طرف دیگر هم پسر خالم ک وضع مالی خیلی خوبی و خانواده محتر می هم دارن خاستگارمه واقعا نمی‌دونم چیکار کنم ولی مطمئنم اگر با اون آقای ک عاشقشم ازدواج کنم خانوادم زندم نمی‌زارن لطفاً راهنماییم کنین 🙏😔 ایدی ادمین 👇🏻🌹 @habibam1399 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
تکه یخی که عاشق ابر عذاب می‌شود سر قرار عاشقی همیشه آب می‌شود به چشم فرش زیر پا، سقف که مبتلا شود روز وصالشان کسی خانه خراب می‌شود کنار قله‌های غم نخوان برای سنگ‌ها کوه که بغض می‌کند سنگ مذاب می‌شود باغ پر از گلی که شب به آسمان نظر کند صبح به دیگ می‌رود، غنچه گلاب می‌شود چه کرده‌ای تو با دلم که از تو پیش دیگران گلایه هم که می‌کنم شعر حساب می‌شود ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۱۹۲🌹 @azsargozashteha💚
4_452715601975052648.mp3
1.28M
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۱۹۲🌹 @azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_نود_شش از اون روز زندگیمون کلا تغییر کرد .. تمام کارهای خونه رو صنم به کمک سلطانعلی انجام می
نگران حال مرضیه بودم .. همین که کنار سفره صبحانه نشستم سراغ مرضیه رو از مادر گرفتم .. مادر آهی کشید و گفت مادرت چشم داره مگه؟ چه بدونم .. ببین تو اتاقشه... صنم استکان چای رو به دست مادر داد و گفت شاید خوابه هنوز... الان میرم بیدارش میکنم .. بلند شدم و گفتم تو صبحانه ی گلچهره رو بده خودم میرم... در اتاق باز بود تقه ای زدم و در رو باز کردم .. مرضیه تو اتاق نبود .. به حیاط برگشتم .. همه ی جای حیاط رو گشتم .. هیچ جا نبود ..صنم هم با من تمام اتاقها رو میگشت .. دوباره به اتاق مرضیه رفتم .. جلوی آینه ، روی طاقچه کاغذی گذاشته بود.. (من به خونه ی پدرم برگشتم .. نمیخوام تو هربار با دیدن من ، حتی از پشت روبند یاد صورت زشتم بیفتی .. حتی گلچهره هم با دیدن من عذاب میکشه .. با تمام نفرتی که از صنم دارم ولی اعتراف میکنم در این مدت فهمیدم قلب مهربونی داره و میتونه برای گلچهره مادری کنه)... با خوندن تک تک کلمات قلبم فشرده میشد .. درسته عاشق مرضیه نبودم ولی تحمل دیدن اینهمه عذابش رو نداشتم .. از ناراحتی نامه رو تو دستم مچاله کردم .. از اتاق زدم بیرون .. باید میرفتم پی مرضیه.. اینجا خونه اش بود و در هر شرایطی باید همین جا کنار شوهر و بچه اش میموند.. صنم از زیر زمین به حالت دو به سمتم دوید و پرسید زیر زمینم نبود.. کجا میری؟ نامه رو بالا آوردم و گفتم رفته خونه ی پدرش و گلچهره رو هم به تو سپرده.. صنم مات نگاهم کرد و حرفی نزد .. راهی خونه ی پدر مرضیه شدم .. در عمارتشون باز بود.. وارد عمارت شدم .. ایوب تو حیاط بود با دیدنم دستهاش رو به لباسش مالید و به سمتم اومد.. _سلام آقا.. خوش اومدید.. سرمو تکون دادم و گفتم برو بگو مرضیه خانم آماده بشه تو حیاط منتظرشم .. ایوب چند لحظه مکث کرد .. بهش توپیدم و گفتم پس چرا وایسادی به من نگاه میکنی.. کاری که گفتم رو بکن.. ایوب من من کرد و گفت راستش گفتند .. منتظر بقیه ی حرفش نموندم و به طرف پله ها رفتم .. ایوب پشت سرم دوید و گفت آقا ..به خدا خانم خوب نیستن..از وقتی رسیده با مادر و خواهرش شیون کردند ..چند دقیقه است آروم شدند.. توجهی به حرفهاش نکردم به ایوون که رسیدم صدا کردم مرضیه.. آماده شو اومدم دنبالت... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام وقت بخیر 🌹 من مدت زیادیه که درد دل اعضا رو میخونم و هیچ وقت فک نمیکردم که منم ی
❤️ سلام دررابطه با اون دخترخانم که خواستگارشون خانواده خوبی نداره عزیزم صرف نظر کن زندگی فقط عشق نیست بعد ازدواج تاثیر خانواده رو توزندگیت میبینی مگه میشه طرفو جدا کرد ازخانواده اش بلاخره تربیت اونارو ورداشته وضع مالی خوبیم هم نداره باید ازهمه چی چشم پوشی کنی بنظرم خاستگاری پسرخاله تو قبول کن ونظر خانواده خودتم مهمه احترام بزار بعد ازدواج اگه خدایی نکرده به مشکل برخوردی پشتت باشن بنظرم خانواده مهم ترین ملاک برای ازدواجه چون فرد تواون خانواده رشد میکنه ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام اون خانم 15ساله که ترس از دست دادن خانواده اش را داره خواهر من شبها قبل از خواب سوره احقاف رابخون بعد هم فقط ازخدابترس نه چیز دیگه آدم از هرچه بترسه به سرش میاد ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام و وقت بخیر خدمت اعضای کانال🌷 در مورد اون دختر خانمی که بین ازدواج با پسرخالشون و آقا پسری که شرایط فرهنگی خانوادشون زیاد درست نبود مونده بودن باید بگم عزیزم خوب باید فکر کنی و همه ی جوانبو در نظر بگیری و حــتمــا توجه داشته باش که در طول زندگی مشترڪ فرهنگ و اخلاق خانواده شوهر خیلبی زیااد میتونه تاثیر داشته باشه انشاالله که خوشبخٺ بشی😊✨ ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام برای اقایی که عاشق سارا خانم ۱۸ ساله شدن خواستم بگم خوب به ایشون و خانواده شون هماهنگ کنید. بگین که منتظر میمونید تا خواهرشون ازدواج کنن بعد شرایط ازدواج شما با هم فراهم بشه.این مسئله نیاز به این همه غصه نداره و در ضمن وقتی سارا خانم رو دوست دارید اصلا با خواهرشون ازدواج نکنید چون توی زندگی حس ارامش به دست نمیارید چون اینها خواهر هستند و با هم رفت و امد خواهند داشت.پس اصلا این کار رو نکنید .موفق باشید ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام علیکم برای اون کسی که صورتش خیلی جوش میزنه له مدت چهل روز خاکشیر وترنجبیت رو تو اب حل کرده واز صافی رد کند وبا مقداری آب مخلوط کند وبزارد در قالب‌های یخی و هر صبح یکیش رو با آب سرد مخلوط کند وبخورد البته قبل از صبحانه تقریبا هر کس این دستور را انجام داده جواب گرفته وصورتش صاف صاف شده با تشکر از شما ❤️❤️❤️❤️ سلام خدمت رها خانم باید بگم که حتما یا مادرت یا پدرت یا خودت بشین باهاش صحبت کن و بهش بگو که اینهمه نماز میخونی و اینا با یه داد زدن سر پدر ومادر تمام ثوابش از بین میره بهش اگه کتاب فروشی ای دم دستت هست کتاب سه دقیقه در قیامت و شُنود رو بخر و بهش بده بخونه امیدوارم رفتار برادرتون اصلاح بشه💐 ❤️❤️❤️❤️ سلام. دختر گلی که نگرانی از دست دادن عزیزانت رو داری، من خودم دوسه سال پیش دچار این‌مشکل بودم، ۳۲ سالمه، اونموقع نگران بجه ام، شوهرم، پدر و مادرم بودم... بخاطر اضطرابهای زیادی که داشتم به همه چیز تعمیم داده شد و خیلی زجر کشیدم... گاهی حتی فکرش باعث گریه ام میشد. من با مراجعه به روان درمانگر و چند جلسه مشاوره خوب، حالم بسیااار بهتر شد و قبل از اون و مهمترین چیزی که منو آروم ‌میکرد👈 تفکر مثبت و حسن ظن به خداوند مهربان بود... احادیث معصومین علیهم السلام رو مطالعه میکردم انرژی میگرفتم... خصوثا آثار دعا کردن و امیدوار بودن به خدا رو... و با دعا و راز و نیاز با خدا و گفتن نگرانی‌ها و دعا در حق عزیزانم ،و درخواست سلامتی و طول عمرشان ،آرامش عجیبی میگرفتم... به شرط اینکه ایمان داسته باشی خدا حتما دعاتو مستجاب میکنه، وقتی اطمینان و حسن ظن به خدا داشته باشی، خداوند همونطوری باهات رفتار میکنه،،، اینم روایت امام معصوم هست. دومبن‌نکته مهم اینه که بدونی هر فکر و اندیشه ای که تورو بیخودی نگران و ناراحت میکنه از ناحیه شیطان(جهل و نادانی) هست... و هر چیزی باعث امیدواری تو به آینده و خدا میشه و حالت رو خوب میکنه از ناحیه خداوند... که بهش میگن از ناحیه جنود عقل هست... پس وقتی بدونی این‌تفکرات از ناحیه جهل و نادانی هست، بهش اهمیت نمیدی و نباید که اهمیت بدی چون ‌میخواد مسیر رشد تورو کند و متوقف کنه... و تورو به خدا نا امید و بدگمان‌کنه. نکته آخر: عزیزم این‌مشکلت شاخه ای از اضطراب هست و همین طور وسواس، باید ببینی اخیرا چه چیزی باعث شده این‌ نگرانی به سراغ بیاد؟ اگر در شرایط خاصی بیشتر نگران میشی، سعی کن حال و هواتو تغییر بدی... و بهش فکر نکنی. هر موقع فکر منفی اومد تو ذهنت سریعا بگو خدا نگهدار همه هست و هیچ چیزی نمیشه و همونطوری که به خدا امیدوارم همونطوری باهام رفتار میکنه... بعد نمازهات دعا کن برای همه و عزیزانت، خیر و خوبی رو طلب کن و امیدوار به اجابت حتمی باش. تو مفاتیح دعاهای زیادی برای رفع نگرانی و ترس و فکرهای وجود داره. که با خوندش آرامش به وجودت سرازیر میشه، حتما مطالعه کن. حتما هر روز سوره های ناس و فلق رو بخون که این وسوسه ها از ذهنت دور بشه. هر روز و شب هر تعدادی که میتونی صلوات بفرست که کمترین ب کاش همین آرامش هست.. از خوردن سردیجات زیاد پرهیز کن..‌چون طبیعت سرد تر میکنه
❤️ سلام، خانمی ۲۸ ساله هستم. ۱۷ سالم بود که با یه آقایی آشنا شدم دو سال از خودم بزرگتر بود. انقدر آقا و متین بود که نمیتونم بگم. همیشه خیلی یواشکی و دور از چشم خانواده میرفتم دیدنش. یه کوچه با ما فاصله داشتن منم به بهانه خرید و دیدن دوستام میرفتم که اون آقا رو ببینم. همیشه بهم میگفت که ما آخر باهم ازدواج میکنیم. ۱۹ سالم بود اومدن خواستگاری و من با اصرار و گریه پدرم رو راضی کردم و ما باهم نامزد کردیم. پدرم یدونه بود، حاضر بودم جونمو براش بدم، دار و ندارش رو به پای من و برادرم میزاشت. ما وضعمون عالی بود تا اینکه پدرم ورشکست شد و از صاحب کارخونه تبدیل شد به راننده تاکسی. میگفت حتما به یکی میدمت که از پس خودش بربیاد پولدار باشه. اما این آقا که باهم نامزد کردیم از دار دنیا یه ماشین داشت و پدرش برامون خونه کرایه کرد. بعد از پدرم این آقا همه دنیام بود، با وجود هیچی نداشتن زندگیم رو گلستون کرده بود، انقدر حالم کنارش خوب بود که حد نداشت. ما شش ماه نامزد بودیم. یه روز از بیرون اومدم خونه و دیدم مادرم به شدت ناراحت و پدرم اخماش تو همه. گفتم بابا چیشده؟ حرفم تموم نشده شروع کرد نامزدمو فحش دادن، هرچی التماس که بابا چیشده مگه چیکار کرده نگفت که نگفت، فقط گفت فردا باید بیای و طلاقت رو بگیری مهریه هم نمیخوایم. بدترین شب عمرم بود. با خودم فکر میکردم یعنی کار خلاف میکنه؟ آخه پدر من فقط رو نون حلال حساسه، یعنی چیکار کرده که اینطور شده. تا صبح نخوابیدم و گریه کردم. بهش پیام دادم و گفتم بابام گفته باید جدا شیم. صبح نشده اومد خونمون و قسم و آیه که بگید من چه خطایی کردم. تا میخورد بابام کتکش زد و از خونه پرتش کرد بیرون. رفتم به پای مامان افتادم و التماس کردم فقط بهم بگو چیکار کرده من دوسش دارم، مامان فقط اشک ریخت و گفت نمیتونم رو حرف بابات حرف بزنم، پدرم به شدت مرد سالار بود. گفتم عیبی نداره تو این ۱۹ سال بابام هیچوقت بدمو نخواسته. برای آخرین بار رفتم پیش اون آقا و ازش خداحافظی کردم، گفت هیچوقت فراموشت نمیکنم و من فقط گریه کردم. بگذریم از اینکه چقد خانوادش شاکی بودن و چقد حرف پشت سرمون دراومد و مادرش چقد التماس کرد. همه چیزو به کل فراموش کردم و هزاران بار بعد اون از بابا خواستم که بهم بگه چرا اما نگفت. بیخیال شدم. چند ماه بعد وقتی ۲۱ سالم نشده بود یه خواستگار برام اومد که از دوستای بابام بود. پدر و پسر باهم اومده بودن و به شدت خوشتیپ بودن و اصلا به ما نمیخوردن. بابا برای اولین بار نظر من و راجع به اونا نخواست و همونجا گفت بله. من شوک بودم، بابا گفت خانواده معرکه ای هستن و خوشبخت میشی، مامان هنوزم تو قیافش غم بود. خلاصه قبول کردیمو ما ازدواج کردیم و بدبختیها شروع شد. هرروز دعوا و جروبحث و کتک کاری. بابا منو میدید و لام تا کام حرف نمیزد. ۷ سال تمام زیر دست اون بی شرف کتک خوردم و جیک نزدم. هیچکس پشت من نبود. ۳ ماه پیش درخواست طلاق دادم. با اینکه هیچکس پشتم نبود اما تونستم به دادگاه ثابت کنم که یه مرد الکلیه که دست بزن داره. یک ماه بعد از این جریانات یه روز که سرکار بودم زنگ زدن و گفتن بابا سکته کرده و مرده. نمیدونم چجوری خودمو رسوندم و انگار دنیا رو سرم خراب شده بود. ۴۰ بابا گذشت و تو این چهل روز بعد از ۷ سال بارها اون آقا و خانوادشو دیدم، انقدر سختی کشیده بودم که حتی یادش نبودم اما انگار دوباره عشق تو وجودم پیدا شده بود. همه جا دنبالش میگشتم. با خواهرش همکلاس بودیم فهمیدم هنوز ازدواج نکرده. خواهرش از سختی که تو این سالها کشید میگفت منم از بدبختیام. میگفت انگار بدون هم قرار نیست زندگی کنید. بعد از اینکه سیاهمون رو درآوردن مامان گفت بیا پیشم. رفتم و گفت چیزی رو میخوام بهت بگم که ۸ ساله تمام تو قلبم نگهش داشتم و هر شب و هر روز به حالت گریه کردم و پدرتو لعنت کردم. گفت بابات ۸ سال پیش چک داشته به اینا اونام گفتن جای پول بیان خاستگاری برای پسرشون بابا ازشون وقت خواسته تا حال روحی من بهتر بشه و از نامزدم جدا بشم. اونا هم چند ماه بعد اومدن خواستگاری و... دنیا برای سومین بار تو این سالها رو سرم خراب شد. بابایی که با این همه عشق منو بزرگ کرد به همین سادگی منو فروخت.. رفتم سر خاکش زجه میزدم حالم خیلی بده خیلی. ۵ روز از این ماجرا میگذره. خواهر اون آقا تند تند جویای احوالمه، دیشب گفت داداشم میگه خیلی دلش برات تنگ شده و دوست داره ببینتت. مطمئنم اولین چیزی که میپرسه اینه که ما چرا جدا شدیم. چی باید بگم؟ چطور این زخم لعنتیو درمان کنم؟ چند سال پیش اون عوضی تا حدی منو زد که پام شکست و هنوز میلنگم. چطور بهش بگم بابایی که براش میمردم اینکارو کرد کاش مادرم هیچوقت بهم نمیگفت😔 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
❤️ سلام وقت همگی بخیر دوستان عزیزبرا باز شدن بخت پسرا هم ذکر دعا یا هر چیز که می دانیدبزارید اجرهمگی با امام حسین ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام عزیزان 🌸 مادر من ۴۰ ساله و کارمند هست و برای عمل زیبایی بینی وقت گرفته.‌. آیا کسی بوده که از این عمل راضی باشه؟ عوارض بعد از عمل سخته؟ ما همه نگرانیم اگر کسی تجربه داشته باشه لطفاً مارو راهنمایی کنه🌹 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام من در شهر سراب زندگی میکنم میخواستم بدونم کسی هست تو سراب که دکتر طب اسلامی بشناسه ، یا جایی برای حجامت ، چون من قدم خیلی کوتاهه و میخوام حجامت قد انجام بدم اما هیچ جایی رو نمیشناسم.(۱۶ سالمه) و اینکه قدم برام خیلییی مشکل سازه و دستم به هیچ جا نمیرسه ، از همه ی فامیل هم کوتاه ترم . چه ورزش هایی رو انجام بدم برای بلندی قد ؟ ۱۵۶ سانتم یا اینکه کلاس های هنری مثل طراحی و نقاشی اگه میشناسن داخل سراب واقعا ممنون میشم اگه کمک کنن روزتون خوش و زندگیتون شاد 😊💞💞 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام. خسته نباشید.. ببخشید من یک سوال داشتم. من تو روستا زندگی میکنم. در حیاط خون‌مان. گاو گوسفند هیچی نداریم.. الان تقریبا یک هفته بیشتره هست. یک سگ از تو کوچه خیابابون عادت کرده میاد در حیات خونه مون.. مابهش غذا میدیم.. الانم همش میاد تو حیاط خونمون. میخاسم بگم آیا از نظر شرعی بجز نظافت دگ مشکلی نداره... چون دلم براش میسوزه ک بیرونش کنم.... بعضی ها میگن. با سگ جن وشیطان وارد خونه میشه آیا واقعی هس یانه... میشه جواب بدید ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام ادمین جون میشه پیام منو بزارید تامنوراهنمایی کنن. 6ماه پیش من به صورتم چربی تزریق کردم بهم گفتن ماندگاره ولی بعد دوسه ماه شروع شدبه لاغرشدن اولش خیلی جذاب وقشنگ بود ولی کم کم آب شد انگار، حالا دوباره میخام برم خیلی دوست دارم صورتم پربشه هزینش زیادشده ولی هرطورشده دلم میخادبرم کسی هست تزریق چربی کرده ونتیجه گرفته باشه وسالهابراش مونده، من خوندم که دوسه بار بایدبری تابه نتیجه ی دلخواه برسی میشه منوراهنمایی کنید ایدی ادمین 👇🏻🌹 @habibam1399 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_نود_هفت نگران حال مرضیه بودم .. همین که کنار سفره صبحانه نشستم سراغ مرضیه رو از مادر گرفتم ..
مادر مرضیه با ابروهای گره خورده از اتاق خارج شد و گفت مرضیه توان نداره..نمیخواد اونجا بمونه.. جدی گفتم زن تو خونه ی شوهرش میمونه..تحت هر شرایطی..شما که مادرشی، بزرگترشی باید اینو بهتر بدونید .. مادر مرضیه جواب داد مگه من بهش گفتم بیاد..اومده و فقط یک کلمه میگه نمیتونم..طاقت ندارم.. +شما صداش کن ، خودم راضیش میکنم.. در همون اتاقی که مادرش بیرون اومده بود، بسته شد و همزمان صدای مرضیه به گوش رسید که گفت یوسف ..من که طلاق نخواستم .. اومدم اینجا باقی عمرم رو در آرامش بگذرونم.. فرض کن هنوز هم تو گوشه ی همون اتاق عمارتت نشستم .. قدمی به در نزدیک شدم و با مهربونی گفتم چطور میتونی دوری از گلچهره رو تحمل کنی؟اگه مادر خودت طوریش بشه، زشت بشه، یا هر چیز دیگه ای، محبتت نسبت به مادرت کم میشه؟ گلچهره هم مادرش رو میخواد، عطر تن مادرش، محبت مادرش، با خودخواهیت ازش دریغ نکن... جز صدای گریه جوابی نشنیدم.. مادرش از پشت دستم رو گرفت و گفت بزار یکی دو روز بمونه.. خیلی براش سخته .. یه زن جوون مهمترین دارایش زیباییشه، مرضیه با از دست دادن زیباییش مطمئن شده که تو زندگی بازنده است.. برو و تنهاش بزار شاید تونست و دوباره برگشت... چاره ی دیگه ای نداشتم نمیتونستم به زور ببرمش.. سرم رو دوباره، نزدیک در بردم و آرومتر گفتم اون عمارت و خانواده ات منتظرتن که برگردی خونه ی خودت.. از در فاصله گرفتم و به مادرش گفتم تلاش کنید راضی بشه.. دلم میخواد دخترم کنار مادرش بزرگ بشه.. به حجره رفتم ولی تمام فکر و ذهنم پیش مرضیه بود.. زن مغروری که به بهای عزتش پا روی مهر مادری گذاشته بود.. شب وقتی به خونه برگشتم همه چی رو به صنم تعریف کردم .. صنم کمی فکر کرد و گفت فردا منو ببر پیش مرضیه، میخوام باهاش صحبت کنم .. ابروهام رو بالا دادم و گفتم تو!!!چی میخواهی بگی که راضی بشه .. صنم در حالیکه موهای گلچهره رو که خواب بود، نوازش میکرد گفت تو ببر و ببین چی میگم .. صبح با صنم رفتیم...صنم موقع پیاده شدن از ماشین گفت یوسف میشه تو نیایی داخل و اجازه بدی تنها باهاش صحبت کنم؟ ناچار سری تکون دادم و گفتم اگه فکر میکنی نیومدنم بهتره، باشه.. خودت برو.. صنم وارد عمارتشون شد .. ایوب میخواست در ببنده، پرسید آقا داخل نمیایید؟ خواستم بگم نه ولی پشیمون شدم و گفتم صبر کن دارم میام... صنم هنوز به پله ها نرسیده بود.. آروم قدم برداشتم .. وقتی بالای پله ها رسیدم و صدای صنم رو شنیدم ایستادم ... صنم با بغض میگفت من هنوزم وقتی یاد بچه ام میفتم قلبم میگیره تو چطور از دخترت میگذری؟ به امید من نباش.. به من امیدوار نباش.. همونطور که تو غصه ی بچه ی منو نخوردی منم نمیتونم مثل خودت دلسوز دخترت باشم .. من گلچهره رو دوست دارم ولی نه بیشتر از خودم ، تو چی؟ میدونم که تو بیشتر از جونت دوسش داری.. برگرد .. من هستم .. مثل این چند وقت بهش میرسم تو هم باش .. گلچهره رو از آغوش مادر محروم نکن.. برگشتم روی پله ها نشستم ..هر کدوم از زنهام غم بزرگی به دل داشتن.. دستهام رو گذاشتم روی سرم و فکر میکردم .. کمی که گذشت صنم بالای سرم گفت پاشو بریم خونمون، گلچهره و مادر تنهان.. سرم رو بلند کردم مرضیه کنار صنم، بقچه به دست ایستاده بود ... **************** حالا بیست سال از اون روزا میگذره مادر رفته صنم هم سه سال قبلش منو ترک کرد م به رحمت خدا رفت ازش بچه ای ندارم که یادگار عشق پاکش باشه ولی سه تا پسر از مرضیه دارم پسرام بزرگن و کمک حال خدارو به خاطر همه چیز شاکرم و ازش میخوام منو و مرضیه و بچه هامو عاقبت بخیر کنه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام وقت همگی بخیر دوستان عزیزبرا باز شدن بخت پسرا هم ذکر دعا یا هر چیز که می دانیدبز
❤️ سلام خسته نباشید درباره خانم ۲۸ساله که به اجبار باباش از نامزدش جدا میشه وبا شخص دیگه ازدواج میکنه خیلی برات ناراحت شدم،امیدوارم به زودی شادی وخنده به قلب و لبت بنشينه اینطور که فهمیدم الان از همسرت جدا شدي و نامزد سابق شما هم ازدواج نکرده،خواسته شمارو ببینه وابراز دلتنگی کرده،عزيزم به کمک یک مشاور سعی کن گذشته تلخت رو هر چه زودتر فراموش کنی،به آینده فکر کن و امیدوار باش پدرت رو ببخش عزیزم حتما نامزد سابقت رو ببین انشاالله اتفاقاي خوبی برای هر دو نفرتون بيفته ❤️❤️❤️❤️ یک از لحاظ شرعی نجس العین هست هرکاربکنید نجس هست توی زندگی.راه ندهید موها وودرروده هایش انگل زندگی می کند وشپش هم می زنند به حیوان توجه کنید ومراقبش باشید .محل زندگیش را دور و جدا نگه دارید ،ظر وفش هم جدا باشد وبهداشت .شستن دستها رعایت شود ❤️❤️❤️❤️ سلام در جواب عزیزی که میخوان عمل بینی انجام بدن به شرط انتخاب دکتر خوب و کار بلد بسیار عمل خوب و حتی عمل شیرینی هستش من خودم سه سال پیش عمل کردم و همیشه از انتخابم راضیم. چون خانوادم شهرستان بودن کلی غذا هم آماده کردم تو فریزر ولی باورتون نمیشه بعد عمل فقط کبودی زیادم ناراحتم می کرد وگرنه همه کاری میتونستم انجام بدم فقط دکترتون کار بلد باشه نتیجه عمل بینی عالیه و بعد عمل مرتب سرم شستشو بزنید چون بینی ملتهب سریع به خرپف نیفتیدتاسه ماه استفاده کنیدولی بعد یه مدت دیگه تنفستون راحت میشه نیازی به سرم ندارید بعد عمل از پروتئین ویتامین سی جوشان و قلم گاو پای مرغ استفاده کنید بهتون کمک میکنه پیشاپیش مبارک باشه ❤️❤️❤️❤️❤️ عزیزی که درمورد عمل بینی پرسیدن. عزیزم عمل بینی روی چهره خیلی تاثیر داره ولی من اگر دوباره می خواستم عمل کنم قطعا اینکار را نمی کردم چون بعد از اون دچار مشکلاتی شبیه آلرژی تنفسی شدم.وقتی تحقیق کردم متوجه شدم که خیلی از افراد دچار مشکل تنفسی بعد از عمل میشن ولی بخاطر اینکه دچار سرزنش دیگران نشن نمیگن. ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام؛برای خانمی که آقا پسری که عاشقشون بوده بعد از طلاق دوباره ازشون خواستگاری کرده.. عزیزم..ایشون حق اینکه به خواستشون ارزش بزارید رو دارن...از مادرت ناراحت نباش شاید اگه بهت نمیگفت همیشه فکر میکردی چرا بابام ردش کرد..نکنه بدردم نمیخوره واقعا.... الان هم سبک سنگین کن ببین دوستت داره و پسر خوبی هم هست و لایقته باهاش ازدواج کن،اگه دوست نداری هم بهش بگی چی شده...بهش بگوهرچقدر پرسیدم بابام تا روز مرگش چیزی بهم نگفته..و بعدش بهش بگین هرچند خیلی سخت بود این دوری ولی خداروشکر که الان باهمیم وخیلی بیشتراز قبل دوستت دارم وبهترینمی ابراز علاقه کن...وبه مادرتون هم بگین که هر چقدر سوال کرد به ایشون نگه..... همین اینطوری نیاز به کش دادن مسئله نیست و این که دروغ هم نگفتین...ان شاءالله خوشبخت بشید.. ❤️❤️❤️❤️ سلام خسته نباشید میخواستم ب اون دوستان ک درمورد قد پرسیدم بگم و اون دختر خانمی ک میگه قدش ۱۵۱ عزیزم من خودم ۱۳ ۱۴ سالمه قدم۱۵۸ میخوام بت بگم اصلا ب حرف هیچکس گوش نده منم مثل شما هستم اما قد پارسالم ۱۴۹ بود امسال انقد رشد کردم اونایی ک میگن بعد از عادت رشد کمه ژن خودشون اینطوریه .‌... و حرفاشون فقط براتون انسداد ذهنی اینجا میکنه پس گوش نکن من خودمم والیبال کار‌میکنم و قدم باید خیلی بلند تر ازین باشه پس خودمم مشکل شمارو دارم و میخوام حجامت قد انجام بدم اما بهت بگم روزی ۲۰ دقیقه کشش قد برو و ال ار‌جنین بخور حتمن تاثیرشو میبینی:) اصلنم‌نگدان قدت نباش ❤️❤️❤️❤️ سلام روزتون به خیر درمورد سوال اون عزیزی که برای سگ گفتن میخام بگم که نگه داشتن مرغ وگوسفند تو خونه خوبه مخصوصا نگهداری گوسفند چون من یه جاروایت از ائمه خوندم که درازای نگهداری هریک گوسفند رزق و روزی اون خونه چن برابر میشه ولی حیواناتی مثل سگ را اصلا نباید درخانه نگهداری کنن غذا دادن به سگ گرسنه ثواب داره ولی به دور از خونه حالام که این سگ به غذا دادن شماعادت کرده پس بی شک بهش دستور که بدین میفهمه شما هروقت میخایین غذا بهش بدین بهش بگین برو چن متری دور از خونه تا برات غذا بیارم وبااین روش میتونین از اومدن این سگ ب خونتون جلو گیری کنین اینو بدونین که دعا و نفرین کردن سگ خیلی اثر داره من خودم همسرم شرکتی که کار میکنن بیرون شهره وچنتا سگ هم اطراف اونجا هستن بعض مواقع به نیت خیرات برای اموات یه غذایی جم میکنم همسرم براسگا میبرن و خیلی هم تاثیرش را تو زندگیمون دیدیم واقعا درمورد اذیت کردن و گرسنگی به سگ هم که چنتا داستان خوندم که چجوری مورد عذاب واقع شدن که حتما خودتونم شنیدین ❤️❤️❤️❤️ سلام درموردخانومی که گفتن درروستازندگی میکنن وبه سگی غذا دادند و بهشون عادت کرده میخواستم بگم خوبی کردن به حیوانات ثواب زیادی داره و درحق آدم دعامیکنن خودم به عینه معجزشو دیدم و به خاطر اینکه یه بار به یه گربه گرسنه غذادادم اتفاقی رو به چشم
خودم دیدم که جز معجزه چیز دیگه ای نبود. به خرافات اهمیت ندین. حتی امامان و پبامبر ما با حیوانات بامهربانی رفتارمیکردند. فقط بایدبه جنبه بهداشت و انتقال بیماری ها توجه داشته باشید وتا حدممکن هیچ تماس فیزیکی باهاشون نداشته باشین. دلیل نجس بودن سگ هم اینه که انگلی در مدفوع سگ وجود داره که به انسان منتقل میشه وحتی میتونه کشنده باشه. ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام اون خانمی که میگه وضع مالی خواستگارخوب نیست خواهرزاده من پسرعمه شو میخواست بازور هم رفت الان شوهرش نه شغل داره نه پول مازندگیشو میگردونیم؛؛ دوران نامزدی خوشحال میشی بعدازعروسی پشیمون میشی رفته رفته پشیمون شدنت زیاد میشه مثل خواهرزاده من الان به خودمن هم خودش وهم خواهرم حسودی میکنن قدر مجردیتو بدون خوش وخرم زندگی کن خدا همه را باجفت آفریده ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام گلم خانمی که از سرابی میگی قدت ۱۵۶ مگه چشه خیلی هم خوبه قدت تو عزیزم قد کوتاه ندیدی من همش از تو ۳سانت بلند تره قدم و تفاوتی هم ندارم باتو 🙈 😍😁 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❤️ سلام امیدوارم که زندگی هاتون خالی از غم و پر کن امید باشه من محمد هستم ۴۲ سال سن دارم من ۲۰ ساله بودم که عاشق خانومی شدم از یه خانواده معمولی و با آبرو بود اما یک سال از من بزرگتر بودن هرچقدر تلاش کردم که با این خانوم صحبت کنم اصلا گوش نمیکرد بعد یک سال پیگیری من تونستم باهاش حرف بزنم که گفت آقا شما به چه حقی با آبروی من بازی میکنی همیشه دنبال منی مردم حرف دربیارن شما جواب میدی گفتم نیتم خیره آدم بی سر و پایی نیستم که گفت من خانواده دارم گفتم چه بهتر من پدرم نونوا بود و پدر ایشون کارمند بود. خواستگاری که رفتیم جواب رد شنیدم از پدرشون اصلا نزاشت دخترش بیاد خانوادم ببینن. رفتم اومدم اما هیچی و اون خانوم هم به من علاقه مند شده بود انگار و همین باعث شد بیرون جلوشو بگیرم حرف بزنم که گفت پدرم میخواد وصلتش فامیلی باشه منو به زور بده به خانواده خودش. رفتم سراغ پدرش صحبت التماس اما اصلا گوشش بدهکار نبود فقط شغل پدرم و خودمم تحقیر میکرد اما تحمل میکردم آخرشم دخترشو شوهر داد اما چه شوهری پسر عمه اش که یه آدم بد ذات بود، توی همون نامزدی تصادف کردن و اون خانوم فلج شد و بعد یک ماه اون آقای خوش غیرت نامزدی رو بهم زد بخاطر فلجی اون خانوم که خودش باعثش شده بود. شب و روز دعا میکردم خوب بشه سرپا شه اما دو سال گذشت هیچ اتفاقی نیفتاد، دو سال یه چشمم اشک بود یه چشمم خون که کسی که عاشقشم تنها و فلج افتاده گوشه خونه. چشممو رو حرف بقیه بستم و رفتم از پدرش اجازه خواستگاری خواستم که اجازه داد. خانوادم کلی تحقیرم کردن که میخوای بری زن مطلقه فلج بگیری، که خواستگاری ام نیومدن و تنها رفتم. پدرش بخاطر خانوادم مخالفت کرد گفت دخترمو اذیت میکنن. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❤️ سلام بابت کانال خوبتون سپاس فروان خیلی ها ازجمله خودم شاید پستی نذاشته باشیم ولی خیلی از مشکلاتم با خوندن مطالب کانال حل شد دوستان زیادی برای مشکل قد حجامت رو پیشنهاد کردن میخواستم لطف کنید از این دوستان بپرسید کجای بدن و در چند نوبت و چه فصلی این حجامتها رو انجام دادن چون دختر منم مشکل قد رو داره ولی توی شهرمون طبیب سنتی ماهر نیست ۳ سالی میشه ک شنیدم حجامت برا قد خوبه از خیلیهاشون پرسیدم ویا کسانی ک حجامت میکنند ولی اطلاعات درستی ندارند و هر کدومشون یه چیزی میگن با توضیحات مفصل دوستان ماها ک توی شهرهای کوچک هستیم و دسترسی نداریم هم مشکلمون حل میشه آرزو میکنم دلی شاد و تنی سلامت داشته باشید ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام لطفا سوال من رو تو کانالتون بذارید دختری ۲۲ساله هستم خواستم بپرسم اگه بخوام فعالیت فرهنگی داشته باشم ب جز بسیج ب چه نهادی میتونم مراجعه کنم؟ ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام لطفا پیام منو توی کانال بذارید من چله ای گرفتم برای شهدا تا چهل روز برای یکی از شهدا ۱۰۰ تا صلوات میفرستم میخواستم بدونم اگه از ۱۰۰ تا صلوات بیشتر بشه چله باطل میشه اخه یه وقتایی یا قاطی میکنم تا وقت بیکاری هم چند تا صلوات اضافه تر میگم‌ولی حواسم هست که کمتر نگم و اینکه میشه اخر چله یه دعا کنم یا حتما اول چله باید خواستم رو بیان کنم ؟ ممنون میشم اگه راهنمایی کنید 😊🌼 ایدی ادمین 👇🏻🌹 @habibam1399 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۱۹۳🌹 @azsargozashteha💚
4_452715601975052649.mp3
1.2M
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۱۹۳🌹 @azsargozashteha💚
دو ماه اول بعد از جدایی خیلی سخت بود فکر این که میعاد کسی دیگه رو بهم ترجیح داده بود افسردم کرد.. بابامم چند مدت مریض شد خودشو مقصر بدبختی من میدونست. یه روز دخترخالم اومد بهم سر زد دید حالم بده گفت سمانه همه تو زندگیشون فراز و نشیبایی دارن هر کس یه مشکلی داره اگه همه بخوان افسرده بشن که دنیا تموم میشه حالام تو جدا شدی دنیا که تموم نشده برو درس بخون یا یه حرفه یاد بگیر زندگی خودتو بساز اگه کنج خونه بشینی همه بهت میخندن.. گفتم نه من حوصله ندارم دیگه درس بخونم اونموقع که میخواستم بخونم به زور شوهرم دادن الان مغزم نمیکشه گفت بهانه نیار الان مگه چند سالته که مغزت نکشه تازه مگه حتما باید درس بخونی؟ برو یه هنر یاد بگیر سرت گرم میشه فکر نمیکنی... بازم بهانه آوردم اما اون ول نکرد هر روز پیام میداد میپرسید چیکار کردم فکرامو کردم یا نه میخوام برم چیزی یاد بگیرم یا نه انقدر گفت که بالاخره راضی شدم از بابام پول گرفتم رفتم کلاس شیرینی پزی ثبت نام کردم، روزای اول حوصله کلاس نداشتم یه روز میرفتم دو روز نمیرفتم اما کم کم علاقه مند شدم، شیرینی پزی کار میعاد و از یادم برد آموزش که دیدم رفتم یه قنادی مشغول شدم یکم تجربه کسب کردم دو سال اونجا بودم از گوشه کنار میشنیدم میعاد و سوگل هنوز بچه دار نشدن اما خونه جدا گرفته بودن معصومه دومین بچش رو باردار بود تجربه ام که بیشتر شد به فکر کار برای خودم افتادم بابام گفت یکم بهم سرمایه میده دختر خالمم گفت شریک میشه، باهم یه مغازه باز کردیم اول کار کردن تو مغازه رو بلد نبودم، از جای قبلی که کار میکردم یکی از همکارام که مرد بود اومد بیرون چون تجربه داشت ازش خواستم با من کار کنه اونکه اومد هرروز مغازه بیشتر رونق گرفت کم کم دوتایی بهم علاقه مند شدیم تا اینکه ازم خواستگاری کرد، اونم مثل من قبلا یه ازدواج ناموفق داشت همدیگه رو خوب درک میکردیم تصمیم گرفتم باهاش ازدواج کنم خانوادم هم مخالفت نکردن باهاش ازدواج کردم فرزاد مرد پخته و خوبی بود از من 7 سال بزرگتر بود پدر مادرش هم خوب بودن دوسال بعد از عروسی با فرزاد یه روز رفتم بیرون تو راه از جلوی یه کله پزی رد شدم بوی مغازه که بهم خورد شروع کردم به بالا آوردن زود برگشتم خونه.. تا فرزاد بیاد حالم خوب شد اما براش تعریف کردم چی شده رفتیم خونه مامانم برای اونم تعریف کردم یه دفه رنگ مامانم برگشت گفت سمانه نکنه حامله باشی گفتم نه نیستم شاید گرما زده شدم حالم بد شده فرزاد گفت بهتره بریم آزمایش بدیم قبول نکردم اما مجبورم کردن فرداش با مامانم رفتیم آزمایش دادیم وقتی جواب اومد دیدم واقعا باردارم.... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❤️ سلام در مورد خانومی که گفتن مادرشون میخوان عمل بینی انجام بدن من سال ۱۳۹۷ بینیمو عمل کردم و کاملا راضی هستم دیگه بقول معروف خوشکلی دردسر داره نمیشه گفت عمل راحتیه هرعملی سختی های خودشو داره و زودی یادت میره کلا تا سه هفته کبودی ها هستن البته بعضیا فرق میکنه و اصلا کبود نمیشن همسرم یکماه بعد من عمل کرد و اون اصلا کبود نشد ولی من پلک هام و گونه هامم کبود شدن یه سری نکات که حاصل تجربه ی من و همسرم هست میگم انشاالله که مفید باشه مایعات زیاد بخور تا سه ماه فین نکن خنده ی بلند و زیاد و خدایی نکرده گریه نکن مرتب با پماد هایی که دکتر میده بخیه هاشو چرب کنه واسه اینکه کبودی زیر چشم ها از بین بره اب کرفس و اب هویج بخوره و کلا آبمیوه طبیعی زیاد بخور سرما و گرما به بینیت نده بیرون نرو که مجبور بشی ماسک بزنی تا یکسال عینک نزن چه طبی یه پزشکی پیش دکتر برو تا برات چسب بزنه سرتو زیاد پایین نگیر بیشتر درازکش باش حداقل تا یکماه روی پهلو ها نخواب میتونی دوتا بالشت کنارت بزاری که شب‌ ناخواسته رو پهلو نری تا یکماه غذای جویدنی نخور سعی کن آبگوشتی باشه که نون رو نرم کنه سوپ میکس شده بخور موهاتو آروم شونه کن و مراقب باش بینیت باشه ضربه نخوره چسب بینیت رو توی حمام نکن اول بدنتو بشور اخر سر موهاتو ک شستی بعد چسبتو بردار با پنبه و الکل تمیزش کن اگه خودت چسب میزنی وقتی اومدی بیرون اولین کار چسب زدن باشه اگه هم میری پیش دکتر یه چسب موقتی بزن و سریع برو پیش دکترت هر اندازه ای ک دکترت گفته حتما چسب بزن مثلا من دکتر گفت تا ۳ ماه چسب بزن دمای هوای خونه متعادل باشه و بین ۲۵ تا ۲۸ باشه برای ورم هیچ کاری نمیخواد بکنی خودش کم کم می‌خوابه بین ۶ ماه تا یکسال ورم داری طبیعیه دمای هوای خونه تون رو بزار خنک باشه خودتم زیاد خودتو گرم نگیر زیادیم سرد نگیر سرما بخوری اگه حساسیت پوستی داری چسب ضد حساسیت بگیر من چسب ام۳ میزدم بستگی به پوستت داره چرب باشه متعادل یا خشک ولی معمولا هفته ای یک یا دوبار اگه چرب باشه هفته ای ۳ بار هرچی کمتر چسبتو عوض کنی بهتره ولی نباید بزاری چسبت شل و وارفته بشه اب اناناس و انبه بخور اب پرتقال و نارنگی هم خوبه غذاتم اگه حیلم یا اش یا سوپ باشه خیلی بهتره هم مقویه هم نیاز به جویدن نداره توالت فرنگی استفاده کن لباس یقه تنگ نپوش استخر هم که فعلا کروناعه ولی بعد کرونا اگه رفتی مراقب باش ضربه نخوری تا شیش ماه نباید بری کلر توی اب باعث ورم میشه مسواک هم خواستی بزنی یواش و با احتیاط بزن واسه اینکه دندوناتم خراب نشن بعد مسواک اب نمک بزن توی دهنت که ضد عفونی بشه ولی قرقره نکن موقع راه رفتن آروم حرکت کن و پاهاتو محکم روی زمین نزن استرس نداشته باش به هیچ عنوان به بینیت دست نزن با سرنگ ده سیسی و سدیم کلراید بینیتو شستشو بده پیشاپیش مبارک باشه ❤️❤️❤️❤️ سلام خدمت خانمی که پدرشان از همسرش جدا کرد خانم عزیز داستان زندگیتون خیلی ناراحت کننده بود. اما نا امید نشو بزار عده طلاقت تمام بشه وبعد با عشقت ازدواج کن و سعی کن خوشبخت بشی . و حتما پیش مشاور و روان شناس برو تا بتونی گذشته تلخت و فراموش کنی . شاید پدرتون فکر کرده تصمیمش برای شما و خودش خوبه زهی خیال باطل ان شاءالله که خیلی خوشبخت بشی چه بسا بدی هایی که درونش خیر هست شاید از اول با این آقا ازدواج میکردی ، بعد چند وقت فکر میکردی پول خوشبخت ترت میکرد ❤️❤️❤️ سلام دوستی که درباره حجامت پرسیده بودن . من خودم حجامت انجام میدم ایشون برای اولین بار که بخوان انجام بدن اول حجامت عام ، بعد هر دو یا سه ماه یکبار پشت گوش فقط در حد تیغ زدن . حجامت بهار و پاییز خیلی خوبه تابستون هم بد نیست ولی زمستون انجام ندن بهتره . در کنارش حتما سویق سنجد و استخوان ساز استفاده کنن و ورزش های کششی انجام بدن . موفق باشید🌹 ❤️❤️❤️❤️ سلام برای اون خانمی که حجامت قد میخواستن عزیزم به خودت حجامتی اگه کار بلد باشه بگی میفهمه چون هم پشت رو حجامت میکنن و هم پشته پا البته توی طب سنتی دکتر خیراندیش و ..سرچ کن احتمالا نوشته و بسیار عالیه حجامت قد خواهر زاده ام انجام داد و جواب گرفت منم برای پسرم تازه هم حجامت عام کردم قد کشید ولی تا نهتیت ۱۷ سالگی برای قد نتیجه میده و ۳ بار کامل باید انجام بده تا نتیجه کامل رو بگیره و و فصل بهار و پاییز مخصوص حجامت هست ولی برای غلظت خون و چیزهای خیای واجب و فوری که در رابطه سلامتی ادم هست هر لحظه واجب بود حجامت صدقه بده و ایت الکرسی بخون و انجام بده انشاالله به نیت سلامتی براتون و همه .التماس دعا ❤️❤️❤️❤️ عزیزم من برای قد دخترم انجام دادم که کارش بخاطر کرونا ناقص موند.عزیزم حجامت تنها کافی نیست.دستورات بادکش و ماساژ وتغذیه و داروهای طب سنتی هم داره که در کنار هم جواب میده.حجامت هم اول عام و بعد ساقین بود.نمیدونم بعدش چی بود که بخاطر کرونا ناقص موند. شما توی اینترنت جستجو کن
انشالله پیدا می کنی که ماهی یکدفعه بتونی بری. ❤️❤️❤️❤️ بابت کانال خوبتون ممنون من این کانال رو بخاطر درد دل اعضا و داستانهای واقعیش خیلی دوست دارم هر چند بعضیهاش تلخه ولی در هر صورت لحظه شماری میکنم که مطالبش رو مطالعه کنم از جمله داستان یوسف و صنم خیلی جذاب و آموزنده بود به صورت کلی به این نتیجه رسیدم که کسی که خیانت و ظلم میکنه آخر و عاقبت خوبی نداره و بالأخره نتیجه کارهای بدش رو می بینه و گرفتار میشه ❤️❤️❤️❤️ سلام خانمی که درمورد چله شهدا پرسیدی تلاش کن وقتی انرژی زیاد داری بگی صلوات زیادبشه اشکال نداره ولی همان ۱۰۰ تا بفرستی بهتره ضمنا هرروز قبل از فرستادن صلوات باید نیت تون هرچی باشه بگی بعد صلوات راشروع کنی التماس دعا ❤️❤️❤️❤️ سلام اون خانمی که گفتن سگ عادت کرده ومیادخونشون مادربزرگ خدابیامرزم توحیاطشون ۳ تاسگ میومد حیاطشون هیچ وقت هم ناراحت نبود چندبار خودم نان خردکردم وبردم گذاشتم جلوش ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام به اون عزیزی که چله ی صلوات برداشتن خواستم بگم هیچ اشکالی نداره که صلواتتون بیشتر بشه واینکه حاجتشونا اول بار از خدا بخان و شهدا را واسطه قرار بدن ان شاءالله باتوکل انجام بدن که هنوز به چهل نرسیده حاجتشونا میگیرن من خودم شخصا اینکارا انجام دادم و روز دهم از چله حاجت گرفتم ولی اگر وسط چله حاجت گرفتن باید تاآخر ادامه بدن موفق باشین ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام اون خانمی که درباره ی سگی که بهش غذا میدن و اینا صحبت کرده بودند. در روایاتوداریم که اوردن سگ یا گربه به داخل خونه (نه حیاط) باعث میشه راه جن و شیاطین به خونه باز بشه پس اگه سگ ویا گربه ای به حیاط بیان مشکلی نداره ولی چون نجسند نباید بهشون دست زد درباره غذا هم میتونید یه جای بیرون از خونه و حیاط براش غذا بریزین که دیگه داخل محوطه ی خونتون نشه.
❤️ سلام امیدوارم حالتون همیشه عالی باشه.لطفااااا و خواهش میکنم میشه مشکلمو بزارین کانالتون؟ من یه دخترم که سن و سال آنچنانی ندارم.مشکلم اینه که اعتماد بنفسم به شدت پایینه.تو کلاس اگه سوالی داشته باشم نمیتونم بگم.من حتی نمیتونم سلام کنم.تو جمع اصلا نمیتونم حرفی بزنم.نمیدونم شاید همش تقصیر خانوادم باشه اخه اگه مامانم ازم عصبی بشه میگه بی لیاقت زشت نمیدونم از این حرفایی که اعتماد بنفستو به شدت میارن پایین.لطفا بهم نگین برو مشاور یه راهکاری بمن نشون بدین.چون هم تو شهرمون مشاور خوبی نیست و هم مشکل مالی دارم.من پیگیر یه مشاور شدم که بهم کمک کنه اما خبری ازش نیس.لطفا کمک کنید این مسئله به شدت روم اثر گذاشته.اصن از خودم حالم بهم میخوره.از طرز حرف زدنم از اینکه اگه تقی به توقی بخوره بغض میکنم.من میخوام ی دختر قوی باشم و وحشی.یه دختر زبون دراز و زیرک و زرنگ‌.نه ی دختری که همش ساکته و بغض میکنه. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام دوستان ببخشید یه دعامیخواستم تا از این خونه ای که هستیم بریم . خونمون ۱۲ ساله واقعا خسته شدم همه دوستام خونه قشنگ و زیبا دارن ولی خونه ما نه . بابام نه ماشین جدیدی میخره نه خونه جدیدی با اینکه پولش رو داره . خیلی روزا غصه میخورم ولی مامانم میگه تو که از اینجا میری من باید تحمل کنم . احساس میکنم طلسم شدیم نمیتونیم هیچی بخریم . چیکار کنیم به نظرتون ؟ واقعا دیگه نمیتونم تحمل کنم 😔 مامانم هم خیلی دعا و قران میخونه خودمون هم خیلی به دیگران کمک میکنیم ولی اصلا خدا به ما کمک نمیکنه واقعا از خدا نا امید شدم به همین دلیل هم نماز ها مو نمیخونم ببخشید طولانی شد هر کی دعای میدونه که از این طلسم بیایم بیرون بگه لطفا برای مشکلم دعا کنیم ❤️😔 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام لطفا مشکل منو بزارید تو کانال تا دوستان کمکم کنن من پسرم۳ سالشه و مشکل گفتار درمانی داره یعنی میتونه بابا مامان اجی ....میتونه بگه اما نسبت به بچهای همسال خودش عقب تره نمیتونه جمله بندی کنه میخواستم ببینم اگه کسی این مشکل و داشته چیکار کرده خوب شده یا اگه پیش دعا نویس برم حتما خوب میشه یا شانسیه ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام لطفا پیام منو بزارید چون واقعا ب راهنمایی دوستان نیاز دارم من ۲۱ سالمه ۷ ماه باردارم تقریبا از اواخر ماه ۶ خیلی بهم ریختم حالتم شده مثل آدمای افسرده بیحال و پکر هستم دستم به هیچ کاری نمیره نمیتونم کارهای خونمو انجام بدم از طرف آقام تو فشار نیستم اصلن بهم ایراد نمیگیره اما من همش نگرانم که خونم جارو نشده ظرفام شسته نشده همین نگرانی ها باعث دل سردی من شده همش استرس دارم در حدی که بعضی مواقع دلم میخواد گریه کنم خیلی میترسم که افسردگی بعد از زایمان بگیرم قبلا هم که پریود میشدم همش گریه میکردم برای همین میترسم که بعداز زایمان هم حالم بهتر نشه و این بیحالی و کسل بودنم بمونه لطفا اگر تجربه ای و یا راهکاری دارین کمکم کنید دوستان ایدی ادمین👇🏻🌹 @habibam1399 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۱۹۴🌹 @azsargozashteha💚