#پرسش_اعضا 💜🍃
از دوستان درخواستی داشتم میخوام کاری باشه که بتونم تو خونه انجام بدم و در آمد هر چند کوچکی هم باشه اشکال نداره کسی سراغ نداره شهر ساوه هستم چون بلاخره زنا هم ی وقتایی پول لازم میشن ما خانمهای خانه دار همش که نمیشه دست بطرف مردها دراز کرد اصلا نمیدن که دراز کنیم یکی رو بدن دومی رو غر میزنن تا بدن کار بسته بندی یا .... فقط بتونم تو خونه انجام بدم بیرون شوهرم اجازه نمیدن برای کار فقط خونه ممنونم 🙏
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خدمت همه اعضای گل گروه
دوستان یه مشکلی برام پیش اومده
۷ ساله که من با خواهرم رفت و آمد نداریم به خاطر (مسائل جزئی ) هر سال عید تلاش کردم که همسرم رو قانع کنم بیاد با هم بریم و آشتی کنیم اما اصلا قبول نمیکنه و دلایلی میاره
هر قدر تلاش میکنم
گریه میکنم
التماس میکنم
هیچ کدوم پاپیش نمیشن که آشتی کنیم
کسی هم کمک نمیکنه
چه کنم
دلم واقعا میخواد که برم و بیام و صله رحم کنم ...
دوستان شما رو قسم برای من دعا کنید با خواهرم رفت و آمد کنم واقعا دوست دارم.
برای اجابت دعای من و رفع مشکلم از ته دلتون اگه دوست داشتید یه صلوات هدیه به خانم فاطمه زهرا بفرستید. ممنونم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خدمت بزرگوارا
عزیزانی که راهنمایی میکنید برای حل مشکل ،یه پیام و خوندم در مورد نذر نمک که سه شنبه اول ۱۴۹ تا یا ابالفضل و سه شنبه دوم ۱۱۴ تا نمک
لااقل خوب توضیح بدین که سه شنبه اول فقط ذکر هست یا نمک هم هست و دوم ذکر نداره ،نمک و چکار بکنن
خواهشا توضیحات و کامل بدین ،چون زحمت میکشین میفرستین ولی اصلا متوجه نمیشن که چجوریه
عزیزا نذر نمک وسیب فقط برای خونه دارشدن وخرید ملک هست ؟
برای حاجت دیگه نیست؟
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
یه سوال داشتم کسی میدونه که در مورد ماه صفر
چندم ماه صفر بود که عدس پلو می پختن بیرون میدادن
وچندم ماه صفر نذر حاجت میکنن ؟؟
از اعضای محترم میخوام توضیحات و که میدن کاملتر بدن که دیگران متوجه بشن
یه پیام ومیخونن و سریع میخوان راهنمایی کنن و میفرستین دیگران نمیدونن راجع به چی هست که شما دارین توضیح میدین
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
یک سوال داشتم شوهرم ۱۵ روز هست توخونه افتاده پاش درد میکنه رفتیم دکتر گفت دیسک کمرش ریخته توی سیاتیک پاش حالا خیلی درد داره نمیتونه سرکار ببره هرچی هم برق داد خوب نشد لطفا راهنمایی کنید
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام وعرض ادب به حبیبه خانم وهمه ی دوستان من چندروزدیگه انشاالله می رم مشهدزیارت ،دوستان ازکدوم بازارمیشه مانتووچادرباقیمت مناسبت برای سوغاتی بخرم لطفا راهنمایی بفرمائید🙏🌹
#ایدی_ادمین_پاسخگو 👇❤️
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 از دوستان درخواستی داشتم میخوام کاری باشه که بتونم تو خونه انجام بدم و در آمد هر چ
#پاسخ_اعضا ❤️🍃
سلام وقتتون بخیر عزیزان ممنون از مدیریت خوب حبیبه خانم در این کانال
عزیزان من پیام ها را میخونم وبابت کسانی که مشکل دارن متاثر میشم ودعا میکنم
دوستان به مشکلات تون سطحی نگاه نکنید همه مشکلات ریشه در اعمال ونیات خودمون دارن
توصیه میکنم کانال بنیاد مصیر استاد محمد راد را پی گیری کنید بعد از ی مدت آرامش پیدا میکنید وانشاالله مشکلات تون حل میشن
خواهش میکنم نگاهتون رو عوض کنید
میدونم سخته ولی ممکنه ی مدت تمرین کنید کم کم براتون ملکه میشه
اصلا خدا مسائل ومشکلات رو میده که میخواد ی پیامی به بنده ش بده اگر این پیام رانگیریم این مشکل ادامه خواهد داشت
استاد محمد راد کمک میکنن که به این تشخیص برسیم
هم آموزش رایگان دارن هم پولی
دوره شفا در استان قلبشون عالیه
من خودم هم خیلی تحت فشار بودم در زندگیم ولی الان نگاهم عوض شده دعا کنید همه انسان ها عاقبت بخیر بشن
تعجیل در ظهور مولامون حضرت بقیه الله صل الله علیه وآله صلوات بفرستید لطفا
🔹🔹🔹🔹🔹🔹
در مورد خانمی بچه شون رو کتک میزدن
عزیزم میدونم ی وقتایی دست خودتون نیست
ولی من بچه هام بزرگ شدن
پسرم تو بچگی از پدرش کتک میخورد
الان کلی مشکلات روحی وروانی داره به مردم بدبینه
خیلی سخت با کسی سازگار میشه
لطفا خودتون رو کنترل کنید
امام صادق علیه السلام میفرمایند
(كسى كه مالك نفس خود شد و وقتى او اراده كرد يا ترسيد يا اشتها و ميل داشت يا غضبناك و راضى از چيزى شد، آن را كنترل كرد خداوند بدنش را بر آتش حرام كرده است).
از سخنرانیهای استاد پناهیان غافل نشید براثر گوش دادن کم کم مسلط به نفس تون میشید چون با دلیل عقل شما را متقاعد میکنه که کنترل هیجانات رو داسته باشه
ضمنا
روانپزشک خوب قزوین میخواستن دکتر نیک یار خوبن
اللهم عجل لولیک الفرج 🌹🤲
🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام خدمت دوستان
دختر خانمی که کلاس دهم هستید عزیزم برات آرزوی موفقیت میکنم
خوشگلم نمازات رو اول وقت بخون ودستورات خدا را انجام بده مطمئن باش خدا بهترین یاری کنندست
من خودم دبیر بازنشسته هستم دانش آموزان زیادی دیدم بجه هایی که خیلی زرنگ بودن رشته های خوب هم قبول شدن ولی متاسفانه از خدا دور شدن
درس بخون به نیت اینکه ی تخصصی یا مهارتی پیدا کنی که در زمان ظهور مسئولیتی رو به عهده بگیری وبه حضرت خدمت کنی
اینجوری همه سختیهایی که برای قبولی می کشی عبادته
دخترم به خدا توکل کن
🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام گلم اینو بزار برای خانمی که شوهرش وسط دعوا بهش توهین کرده گفته چشمات یه وری بودن من عمل کردم .عزیز دلم خواهر گلم من هیچ نصیحتی بهت نمیکنم فقط یه جمله بهت میگم چشمات ببند دو سه لحظه فکر کن کور شدی و هیچی نمیبینی .اونموقع میفهمی چه نعمتی داری که این عیبی اصلا به چشم نمیاد.(گلبرگ)
🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام : قابل توجه كسانيكه كليه سنگ ساز دارند.
اگر ازسنگ کلیه رنج می برید این خاطره را بخوانید .
حدود 17 سال پیش که ماهشهر بودم سنگ کلیه داشتم.رفتم بیمارستان بقیت الله تهران که تنها سنگ شکن بود.گفتند باید دو شیشه روغن کرچک بخوری تا محل دقیق ان معلوم وسپس با دستگاه شکسته شود ودر ضمن کلیه شما سنگ سازه ومرتب دچار این عارضه خواهید بود. من که ازشنیدن نام کرچک حالم بهم خورد موقتا منصرف شدم .پس از اندکی.درماشین درد شروع شد.گفتم مرا به بیمارستان برسانید.پیرزنی درماشین بود که به لهجه شیرین مشهدی گفت:حاج اقا لازم نیست دکتر برید.مقداری آلو خورشتی وبه همان اندازه تمر هندی بگیرید وباهم بجوشانید وهسته هارا بیرون بیاریر ودوشیشه گلاب خالص ودوآتشه داخل آن بریزید .شربتی خوشمزه بدست میاد صبح وشام بخورید تاسنگ دفع شود.من دومرتبه خردم ونفهمیدم آن سنگ چی شد وپس از17 سال دیگه ازسنگ کلیه خبری نشد.اولا امتحان کنید چون ضرری ندارد وثانیا اگر صلاح دانستید برای گروهها ارسال کنید .
انتشار=صدقه ی جاریه
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
ابراهيم بن على (ع ) مى گويد: شب چهارشنبه سيزدهم ذى الحجه پانصد و نود و هفت ، در نجف بودم و بعد از اين كه در نجف از حاجى ها جدا شده بوديم به جانب كوفه متوجه شديم ، و شبى مانند روز روشن بود، و ثلث شب گذشته بود، نورى پيدا شد كه ماه را فرا گرفت و اثرى از آن باقى نماند، يكى از لشكرى ها هم در كنار من بود و او هم آن نور را ديد، در علت اين امر دقت كردم ، ديدم عمودى از نور كه عرضش قريب به يك ذراع و طولش حدود بيست ذراع به نظر مى رسيد از آسمان پايين آمده و تا قبر اميرالمؤ منين (ع ) كشيده شده ، و قريب دو ساعت ادامه داشت و كم كم بر قبه على (ع ) متلاشى و متفرق شد تا از چشم من پنهان شد، و نور ماه به حالت اول برگشت با آن مرد لشكرى كه در كنارم بود صحبت كردم ، ديدم زبانش سنگين شده مى لرزد با او ملاطفت كردم تا به حال خود برگشت و خبر داد كه او هم آن موضوع را ديده است
.
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
سلطان سليمان كه از سلاطين آل عثمان و احداث كننده نهر حسينيه از شط فرات بود، زمانى كه به كربلاى معلّى مى آمد، به زيارت اميرالمؤ منين (ع ) مشرف مى شد، در نجف نزديكى بارگاه شريف علوى ، از اسب پياده شد و قصد نمود كه محض احترام و تجليل تا قبه منوره پياده رود.
قاضى عسكر مفتى جماعت هم بود در اين سفر همراه سلطان بود، وقتى از قصد سلطان مطلع شد، با حالت غضب به حضور سلطان آمد و گفت : تو سلطان زنده هستى و على بن ابى طالب مرده است تو چگونه از جهت درك زيارت او پياده رفتن را عزم نموده اى ؟
(قاضى ناصبى بود و نسبت به حضرت شاه ولايت عناد و عداوت داشت ) در اين خصوص قاضى با سلطان مكالماتى نمود تا اين كه گفت : اگر سلطان در گفته من كه پياده رفتن تا قبه منوره موجب كسر شاءن و جلال سلطان است ترديدى دارد به قرآن شريف تفاءّل جويد تا حقيقت امر مكشوف گردد، سلطان سخن او را پذيرفت و قرآن مجيد را در دست گرفته و تفاءلا آنرا باز نمود و اين آيه در اول صفحه ظاهر بود: فاخلع نعليك انك بالواد المقدس طوى . سلطان رو به قاضى نمود و گفت : سخن تو برهنگى پاى ما را مزيد بر پياده رفتن نمود پس كفش هاى خود را هم درآورده با پاى برهنه از نجف تا به روضه منوره راه را طى نمود به طورى كه پايش در اثر ريگ ها زخم شده بود. پس از فراغت از زيارت ، آن قاضى عنود نمود پيش سلطان آمد و گفت : در اين شهر قبر يكى از مروجين رافضى ها است ، خوب است كه قبر او را نبش نموده و به سوختن استخوان هاى پوسيده او حكم فرمايى ! سلطان گفت : نام آن عالم چيست ؟
قاضى پاسخ داد: نامش محمد بن حسن طوس است .
سلطان گفت : اين مرد مرده است و خداوند هر چه را كه آن عالم مستحق باشد از ثواب و عقاب به او ميرساند، قاضى در نبش قبر مرحوم شيخ طوسى مكالمه زيادى با سلطان نمود، بالاخره سلطان دستور داد هيزم زيادى در خارج نجف جمع كردند و آنها را آتش زدند آنگاه فرمان داد خود قاضى را در ميان آتش انداختند و خداوند تبارك و تعالى آن ملعون را در آتش دنيوى قبل از آتش اخروى معذب گردانيد.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
🤱در حسرت نوازش فرزند🤱
❌ یه لحظه صبرکن...❌
❌ قرار نیستعید سال دیگه توحسرت بچه باشی ❌
🀄️ لوسیدُم تراپی روشی تازه کشف شده توسط محققین و دانشمندان ایرانی
⭕️ با موفقیت بالای ۹۰٪ مشکلات ناباروری زوجین
درمان تمامی مشکلات #ناباروری و #زناشویی هم وطنان عزیزمون از جمله:
🔸ضعف اسپرم 🔹یائسگیزودرس
🔸آزو اسپرم 🔹تنبلی تخمدان
🔸واریکوسل 🔹ذخیره تخمدان
❌ مهلت درخواست و درمان و محدود ❌
🔰عضو شو تا پاک نشده🔰
https://eitaa.com/joinchat/3911713138Ccec2b92b2a
#درد_دل_اعضا 💜🍃
سلام دوستان عزیز
من چندبارپیام دادم ولی راهنمایی نکردیدمنو
دوستان من ازازدواج اولم یک پسردارم که پیش خودم بزرگ کردم همراه پدرومادرم
پسرم ۱۱سالش بودبایک اقای مجردکه ۲۰ سال بزرگترازمن بودازدواج کردم.متاسفانه همسرم شغل توشهردیگه س.پنج شال توشهرخودم بودم وصاحب یک پسردیگه شدم.همسرم رابطه ش باپسراولم خوب نبودولی چون همسرم زیادخونه نبودبرام مهم نبود..تااینکه به حرف شوهرم توشهری که کارمیکرداسباب کشی کردیم..الان یه پسرپنج ساله ویک دخترچندماهه ازاین اقادارم..درحال حاضرمستاحرهستیم.ولی متاسفانه پسرم اولم الان هجده ساله شه وخونه پدرومادرم زندگی میکنه..هرچقدجنگ ودعواکردم که شوهرم پسرموببره محل کارخودش وباخودمون زندگی کنه نشدکه نشد..وقتی که توشهرخودمون بودم خیلی هوای پسرموداشتم ولی ازلوس شدن وتوجه زیادمن خراب شدمدرسه رورهاکرد..هرچقددنبال کاراش رفتم رشته هاشوعوض کردم فایده ای نداشت مشاوره بردم نشدکه نشد...الانم یک سال ازمن جداست بهش میرسم مالی وتلفنی..ولی دلم همش پیش اونه..زندگی برام شده جهنم انقدکه فکراونومیکنم..راضی نمیشه بیادپیش مازندگی کنه..شوهرم قلبتادوستنداره بیاد..بنظرتون چیکارکنم برم توشهرخودم خونه بگیره وبچه هاموبزرگ کنم وشوهرم توشهرخودش کارکنه واخرهفته هابیاد..یابمونم پیش همسرم..موندمذچیکارکنم..البته همسرم راضی نمیشه که من برگردم ومیگه بایداینجابمونی..ولی من دلم پیش پسرم مونده وعذاب وجدان منوول نمیکنه
#ایدی_ادمین_پاسخگو 👇💜
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#نکات_سلامتی 🍎
🔴 راهکارهایی برای داشتن خوابی راحت
♻ مصرف برخی دمنوشها مثل گلگاوزبان، جوشانده عناب و سنبلالطیب آرامبخش بوده و برای داشتن #خواب آسوده توصیه میشوند
🔸 همچنین مصرف عرق #بیدمشک، دمنوش بهلیمو نیز موثر است.
🔹 اصلاح برنامه غذایی و نخوردن غذاهای نفاخ در شب راهی برای رفع اختلالات خواب است.
🔸 مصرف سبزیجاتی مثل #کاهو یا خوراکیهایی که رطوبت زیادی دارند مثل جو و بادام خام قبل از خواب توصیه میشوند.
🔹 پرهیز از چای و قهوه، شکلات تلخ، ادویه جات، بویژه تندمزه ها، پیازخام، سیر
🔸 ماساژ درمانی، رعایت درجه دما و نور اتاق که خیلی سرد یا گرم نباشد یا روشن نباشد و #حمام_کردن برای رفع اختلالات خواب توصیه میشوند.
🔹 مصرف شامکامل و مقوی و مفصل ( سرخ کردنی و دیرهضم نباشد)
🔸 دمکرده بادرنجبویه و بابونه نیز توصیه شده است
این گیاهان حتی برای کودکان مفید و بیضرر است.
🔹 از مصرف #ترشی قبل از خواب پرهیز شود و در مقابل ترکیب روغنزیتون، عسل و سرکه مصرف شود.
🔸 همچنین بهتر است فرد بیخواب در مکانی تاریک و کمنور بخوابد و کمی گلاب در آن محل پاشیده شود.
🔹 مصرف غذاهایی مثل آش جو، آش کدو، کاهو و هویج مناسب است.
🔸 دم کرده #خرفه نیز از بیخوابی جلوگیری میکند. این گیاه همانند یک #آرامبخش عمل میکند.
🔹 روغنهای کدو، خیار وکاهو به صورت ماساژ سر توصیه میشود.
✅درمان گیاهی #پوسیدگی_دندان
💥 پنبه را به آب پیاز آغشته کرده، روی دندان پوسیده قرار دهید.
💥 جویدن برگ #ترخون جهت پوسیدگی دندان بسیار مفید است.
💥 سیر رنده شده را با کمی کره مخلوط کرده، سپس در محل پوسیدگی #دندان ها قرار دهید.
💥 گرد #دارچین را داخل حفره ی پوسیده ی دندان قرار دهید.
💥 اگر #هل را با پوست آن بجوید یا گَرد آنرا بر روی لثه و دندان پوسیده بمالید، درد دندان را اندکی تسکین می دهد و لثه را استحکام می بخشد.
💥 جویدن برگ های #نعناع و یا شستشوی دهان با جوشانده ی آن بسیار مفید است
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#نامه_های_آسمانی 🕊 وصیت نامه شهید مصطفی چمران وصیت میکنم … وصیت میکنم به کسی که او را بیش از
#ادامه_نامه_های_آسمانی 🕊
از درخت لذات زندگی میوه چیده، از هر چه زیبا و دوست داشتنی است برخوردار شده، و در اوج کمال و دارایی همه چیز خود را رها کرده و به خاطر هدفی مقدس، زندگی دردآلود و اشکبار و شهادت را قبول کرده است.
آری ای محبوب من، یک چنین کسی با تو وصیت میکند …
وصیت من درباره مال و منال نیست. زیرا میدانی که چیزی ندارم، و آنچه دارم متعلق به تو و حرکت و مؤسسه است. از آنچه به دست من رسیده، به خاطر احتیاجات شخصی چیزی بر نداشتهام. جز زندگی درویشانه چیزی نخواستهام. حتی زن و بچهها و پدر و مادر نیز از من چیزی دریافت نکردهاند. آنجا که سر تا پای وجودم برای تو و حرکت باشد، معلوم است که مایملک من نیز متعلق به تو است.
وصیت من درباره قرض و دین نیست. مدیون کسی نیستم، در حالی که به دیگران زیاد قرض دادهام.
به کسی بدی نکردهام. در زندگی خود جز محبت، فداکاری، تواضع و احترام نبودهام. از این نظر نیز به کسی مدیون نیستم …
آری وصیت من درباره این چیزها نیست …
وصیت من درباره عشق و حیات و وظیفه است …
احساس میکنم که آفتاب عمرم به لب بام رسیده است و دیگر فرصتی ندارم که به تو سفارش کنم. وصیت میکنم، وقتی که جانم را بر کف دستم گذاشتهام، و انتظار دارم هر لحظه با این دنیا وداع کنم و دیگر تو را نبینم….
تو را دوست میدارم و این دوستی بابت احتیاج و یا تجارت نیست. در این دنیا به کسی احتیاج ندارم. حتی گاهگاهی از خدای بزرگ نیز احساس بینیازی میکنم … از او چیزی نمیطلبم و احساس احتیاج نمیکنم. چیزی نمیخواهم، گلهای نمیکنم و آرزوئی ندارم. عشق من به خاطر آن است که تو شایسته عشق و محبتی، و من عشق به تو را قسمتی از عشق به خدا میدانم. همچنانکه خدای را میپرستم و عشق میورزم، به تو نیز که نماینده او در زمینی عشق میورزم. و این عشق ورزیدن همچون نفس کشیدن برای من طبیعی است …
عشق هدف حیات و محرک زندگی من است. زیباتر از عشق چیزی ندیدهام و بالاتر از عشق چیزی نخواستهام. عشق است که روح مرا به تموج وا میدارد، قلب مرا به جوش میآورد، استعدادهای نهفته مرا ظاهر میکند، مرا از خودخواهی وخودبینی میرهاند، دنیای دیگری حس میکنم، در عالم وجود محو میشوم، احساسی لطیف و قلبی حساس و دیدهای زیبابین پیدا میکنم. لرزش یک برگ، نور یک ستاره دور، موریانه کوچک، نسیم ملایم سحر، موج دریا، غروب آفتاب، احساس و روح مرا میربایند و از این عالم به دنیای دیگری میبرند … اینها همه و همه از تجلیات عشق است …
به خاطر عشق است که فداکاری میکنم. به خاطر عشق است که به دنیا با بیاعتنایی مینگرم و ابعاد دیگری را مییابم. به خاطر عشق است که دنیا را زیبا میبینم و زیبائی را میپرستم. به خاطر عشق است که خدا را حس میکنم، او را میپرستم و حیات و هستی خود را تقدیمش میکنم …
میدانم که در این دنیا به عده زیادی محبت کردهام، حتی عشق ورزیدهام، ولی جواب بدی دیدهام.
عشق را به ضعف تعبیر میکنند و به قول خودشان زرنگی کرده از محبت سوءاستفاده مینمایند! اما این بیخبران نمیدانند که از چه نعمت بزرگی که عشق و محبت است، محرومند. نمیدانند که بزرگترین ابعاد زندگی را درک نکردهاند. نمیدانند که زرنگی آنها جز افلاس و بدبختی و مذلت چیزی نیست …
و من قدر خود را بزرگتر از آن میدانم که محبت خویش را از کسی دریغ کنم. حتی اگر آن کس محبت مرا درک نکند و به خیال خود سؤاستفاده نماید. من بزرگتر از آنم که به خاطر پاداش محبت کنم، یا در ازاء عشق تمنایی داشته باشم. من در عشق خود میسوزم و لذت میبرم. این لذت بزرگترین پاداشی است که ممکن است در جواب عشق من به حساب آید …
میدانم که تو هم ای محبوب من، در دریای عشق شنا میکنی. انسانها را دوست میداری. به همه بیدریغ محبت میکنی. و چه زیادند آنها که از این محبت سوءاستفاده میکنند. حتی تو را به تمسخر میگیرند و به خیال خود تو را گول میزنند … تو اینها را میدانی ولی در روش خود کوچکترین تغییری نمیدهی … زیرا مقام تو بزرگتر از آن است که تحت تأثیر دیگران عشق بورزی و محبت کنی. عشق تو فطری است. همچون آفتاب بر همه جا میتابی و همچون باران برچمن و شوره زار میباری و تحت تأثیر انعکاس سنگدلان قرار نمیگیری …
درود آتشین من به روح بلند تو باد که از محدوده تنگ و باریک خودبینی و خودخواهی بیرون است و جولانگاهش عظمت آسمانها و اسماء مقدس خداست.
عشق سوزان من فدای عشقت باد، که بزرگترین و زیباترین مشخصه وجود توست، و ارزندهترین چیزی است که مرا جذب تو کرده است، و مقدسترین خصیصهای است که در میزان الهی به حساب میآید …
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 زهرا .اجازه كتبي بابا هم حاضر شدو همگي راهي محضر شديم.سالار و فاطمه نشستن،بالاي
#داستان_زندگی 🌸🍃
زهرا
.منشي صدامون كرد گفت شما ميتونيد بريد فقط شير خشك يا شير مادر برسونيد تا بچه تغذيه كنه.اومديم بيرون سوار شديم تازه وجود سالارو كنار خودم حس كردم بي تفاوت بيرونو نگاه ميكردم،كه گفت:تو هنوز از من ناراحتي؟گفتم واسه چي؟گفت واسه همه چي.گفتم هر چي بوده تمام شده،گفت خوبه كه اينقدر راحت اين حرفو ميزني.ميخواستم جيغ بزنم بگم نگو راحت من روزي هزار بار مردمو زنده شدم،اصلا حرف نزن،اما لال شده بودم.كه گفت كاش اينهمه خوب نبودي،كاش فاطمه مثل تو بود.نگاه تندي بهش انداختم ساكت شد.خواستم پياده شم گفت اين وسط من بدجور باختم زهرا.تو كه راحت داري زندگيتو ميكني فردا روزي هم...گفتم آره شوهر ميكنم ميرم همه چي يادم ميره.ببين سالار سعي كن فاطمه رو خوشبخت كني چون اگر اين كارو هم نكني من هيج وقت تو رو نميبخشم.رفتم تو...ديگه سعي ميكردم با سالار رو در رو نشم ازش فرار ميكردم.روزي كه آرين مرخص ميشد فاطمه و آمنه هم اومدن يه ني ني تازه به دنيا اومده بود اتاقو واسش تزئين كرده بودن آمنه نگاهي كرد به فاطمه گفت ايشالا روزي تو.فاطمه هم خودشو انداخت تو بغل سالار گفت بابايي ياد بگير.سالار خنده تلخي زدو همگي برگشتيم خونه.برگشتيم روستا مامان چند باري تو حرفاش از اختلافات فاطمه با سيما گفته بود اما من فرار ميكردم از هرچي كه ختم ميشه به سالار.تلفن كشيده بوديم تا مامان از نگراني فاطمه و آمنه در بياد.فاطمه زنگ زد با گريه كه مادر شوهرم فوت كرد.فرداش عمو اينا هم اومدن مامانو برداشتنو رفتن تهران من نرفتم.زنگ زدم به فاطمه خبر بدم جواب ندادن شب سالار گوشي رو برداشت تو صداش غمو حس ميكردم.بهش تسليت گفتم تشكر كرد خواستم قطع كنم گفت تو چرا نيومدي؟گفتم ننه آقا تنها بود.گفت از اوني كه ميترسيدم سرم اومد.تلفنو كه قطع كردم خيلي دلم براش سوخت.تقريبا هشت ماه از فوت مامان سالار گذشته بود كه آمنه زنگ زد هميشه از زبون آرين حرف ميزدگفت سلام خاله جونم،گفتم سلام عشق خاله.قربونت برم لپتو بچسبون به گوشي برات هلاكم،گفت بهم مژده گوني بده خبر خوب دارم.گفتم حتما داري راه ميري
گفت نه راهم ميرم اما بدون تنها تو نيستي كه خاله شدي ماماني منم خاله شده.هنگ كردم گفتم كي ؟فاطمه؟آمنه صداشو يكم آرومتر كرد گفت مردن مامان سالار بدكم نشدا،فاطمه راحت شد از مريض داري،ببين فوري گذاشت حامله بشه.به زور يكم حرف زدم قطع كردم.نشستم همونجا فلج شدم پاهام جون نداشت،درد عجيبي بود،فك ميكردم فاطمه حاملس ذوق ميكردم يادم به سالار ميفتاد بغض داشتم.علي هنرستان شبانه روزي درس ميخوند آخر هفته ها ميومد خونه.تعطيلاتش تموم شده بود بايد ميرفت مدام از تو اتاق صدا ميزد زهرا حولم كجاس،لباسام كو.ديد جواب نميدم اومد تو سالن ديد من به حالت زانو بغل كرده افتادم.صدا كرد ننه آقا و مامان اومدن.كمكم كردن بشينم.ننه آقا گفت مال فصله ننه نترس،همين كه مامان و علي بلند شدن گفت پسر رحمان شوفر خيلي ساله رفته كويت اونجا تاكسي تلفني داره،خداي زمين و ملك و دارايي داده براش خريدن.لنگ يه زنه كه بشه خانوم خونش.تو رو پسند كردن ننه به مادرت نگفتم كه نندازه به بوق و كرنا،صلاحته تا بگم بيان،آقا،سربه زير عين ننه خدابيامرزش...دلم از دنيا گرفته بود دلم ميخواست برم تو يه بيابون اينقد داد بزنم شايد آروم شدم.ننه ديد حرف نميزنم گفت فكراتو بكن بلند شد كه گفتم بگين بيان،برگشت نگام كرد گفت ايشالا خير باشه.پس به مادرتم بگم تا بگه عموت بزرگترته بيان،نگن دختره بي كسو كاره.رفتم تو اتاق زير پتو زار زدم.دستام مدتي بودم ميلرزيد خيلي كم حرف تر از قبل شده بودم،فقط ميرفتم مدرسه بعدم خونه.اونشب تو حياط داشتم رختخوابارو پهن ميكردم ديدم مامان از پشت بغلم كرد،گفت كاش ننه بزرگ عفريته گور به گور شدت زنده بود ببينه چه دخترايي بزرگ كردم چه كسايي كه نيومدن از تهرونو كويت در خونم...نخواستم بزنم تو ذوقش دلش به اين چيزا خوش بود،كم سختي نكشيده بود.لبخندي زدمو گفتم شما نبودين معلوم نبود چي به سر ما ميومد خداروشكر رو سفيد شدين.آواز ميخوندو بشكن ميزد.اونشب بچه فاطمه و سالارو تجسم ميكردم اينكه دختره،پسره،چه شكلي ميشه.مدتي گذشت فاطمه تو ماه چهارمش بود اومد روستا اصلا نشون نميداد حاملس خيلي تنبل و كسل بود اصلا غذا نميتونست بخوره هنوز ويار داشت،شبا كه پيش هم ميخوابيديم ميگفت زهرا،يادته آمنه همش ميگفت بچم تكون ميخوره چرا من اصلا نميفهمم بچه تو شكمم هست.مامان همه اهل و دنيارو مثال ميزد كه خيلي ها اينجوري بودن.ده روزي موندو رفت.يه روز دلشوره عجيبي داشتم دلدرد شديد كمر درد راه گلوم ميگرفت گريم ميومد،صدقه گذاشتم ذكر گفتم.دو روز بعدش سالار زنگ زده بوده به آمنه كه فاطمه دو روزه بيمارستان بستريه فك كردم چيز مهمي نيست اما الان حالش خوب نيست
#ادامه_دارد....
#احکام_دین ☀️🍃
قطعات کفن✅
پرسش :قطعات کفن میّت را بیان فرمانید؟
پاسخ :واجب است میت مسلمان را با سه پارچه که یکى را لنگ و دیگرى را پیراهن و دیگرى را سرتاسرى مىنامند کفن کنند.
مقدار واجبی که هر قطعه کفن باید بپوشاند✅
پرسش :قطعات کفن تا چه حدی از بدن میّت را باید بپوشاند؟
پاسخ :«لنگ» باید از ناف تا زانو تمام اطراف بدن را بپوشاند و بهتر آن است که از سینه تا روى پا برسد و بنا بر احتیاط واجب «پیراهن» باید از سرشانه تا نصف ساق، تمام اطراف بدن را بپوشاند و بلندى «سرتاسرى» بنا بر احتیاط واجب باید بهقدری باشد که بستن دو سر آن ممکن شود و پهناى آن بهاندازهاى باشد که یکطرف آن روى طرف دیگر قرار گیرد.
مقدار ضخامت کفن✅
پرسش :ضخامت کفن میت باید به چه مقدار باشد؟
پاسخ :احتیاط واجب آن است که هریک از سه پارچه کفن بهقدری ضخیم باشد که زیر آن پیدا نباشد.
شرایط لازم در کفن میّت✅
پرسش :اگر میّت را با پارچهی غصبی یا نجس و مانند آن کفن کنند چه حکمی دارد؟
پاسخ :کفن کردن با پارچه غصبى جایز نیست، هرچند چیز دیگرى پیدا نشود و نیز کفن کردن باپوست مردار و چیز نجس، جایز نیست و احتیاط واجب آن است که با پارچه ابریشمى خالص، یا پارچه طلا بافت و پارچهای که از پشم و موى حیوان حرامگوشت گرفتهشده باشد کفن نکنند، مگر اینکه ناچار باشند.
میتی که با پارچه غصبی کفنودفن شده✅
پرسش :اگر میت را با پارچه غصبی کفن و بعد دفن نیز کرده باشند تکلیف چیست؟
پاسخ :چنانچه با پارچه غصبى کفنکرده باشند و صاحب آن راضى نشود، باید از تنش بیرون آورند، اگرچه او را دفن کرده باشند و این بر عهده کسى است که این کار را کرده.
حکم کفن کردن باپوست حیوانات✅
پرسش :کفن کردن میّت باپوست حیوان حلالگوشت یا پارچهای که از پشم حیوان حلالگوشت تهیهشده است چه حکمی دارد؟
پاسخ :کفن کردن در پوست حیوانات هرچند حلالگوشت باشد در غیر حال ضرورت اشکال دارد، ولى کفن کردن با پارچهاى که از پشم یا موى حیوان حلالگوشت تهیّه شده اشکال ندارد، اگرچه احتیاط مستحب ترک آن است.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#پرسش_اعضا 💜🍃
سلام به مدیرگروه حبیبه خانم ممنون ازکانال خوبتون نمازروزتون قبول باشه ،یه سوال داشتم دختری هستم ۴۴ ساله میخوام ازدواج موفق کنم برم سرزندگیم یاخواستگارخوب نیومده برام یااومده رفته دیگه نیومدن یابیرون گفتن وخونه نیومدن ،کتاب سربازکنا بهم چن تاگفتن طلسمت خیلی سنگینه دوسه تاگفتن بایدخون بریزی قربونی کنی برامون پول واریزکن مابرات انجام بدیم یا گفتن شمع روشن میکنیم برات طلسمتومیشکنیم فلان قدرپول میخوادواریزکن برات انجام بدیم من هم ازهمشون صرف نظر کردم حالا ازشماعزیزراهنمایی وکمک میخوام ممنون
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام
ممنونم بابت کانال خوبتون
لطفا سوال منو تو کانالتون بزارید
از زمان بارداریم 3 سال میگذره اونموقع یبوست گرفتم
گفتن تو بارداری طبیعیه
ولی هنوز هم ک سه سال گذشته همونجوری هستم
خیلی اذیت میشم
داروهای فراوانی امتحان کردم ک فقط برای چند روز خوب بوده
دوباره همون آش و همون کاسه
خواهشا بگین چکار کنم بخدا خیلی عذاب میکشم
گاهی 1 هفته شاید بیشتر شکمم کار نمیده
چ دکتری برم
اگر ساکن مشهد هستید لطفا دکتر معرفی کنید
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام وقت بخیر ممنون میشم سوال منو تو گروه بزارید.. ما ۶ ساله با شوهرم ازدواج کردیم تا الان گوشی شوهرم رمز داشت ولی به منم رمزش رو گفته بود جدیدا گوشی خریده رمز گذاشته به منم نمیگه... خیلی حساس شدم هر چی میگم بهم بگو میگه عمرا نمیگم... کلا میخام یه دعایی چیزی بگین بخونم که شوهرم به حرفم گوش بده... گستاخ نباشه... احترامم رو نگه داره...ممنون میشم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام باتشکر از گروه خوبتون پسری دارم ۱۲ سالشه ۲ سال پیش متوجه شدم وسواس گرفته طوری بود که وقتی خواهرش کنارش رد میشد میگفت پاد را زدی به کتاب من یا دستشویی میرفت پاچه هاش را بالا میزد خیلی دیر از دستشویی بیرون میومد خودکارش را برمیداشتم بایه دستمال پاک میکرد وبعد استفاده میکرد خلاصه خیلی زندگیم را مختل کرده بود بردمش دکتر قرص سرترالین تجویز کرد خدایی خوب شد وزیر نظر پزشک الان روزی نصف قرص میخوره تواین ۲ سال هر کاری کردم کم کم دارو را کم کنم وقطع کنم نشد چیکار کنم که به درمان کامل برسم آیا کسی مثه بچه من بوده خوب شده باشه ودیگه دارو نخوره راهنماییم کنید کجا یا پیش چی کسی باید ببرم ازخمینی شهر اصفهان هستم در ضمن پسر من یکم اجتماعی نیست خیلی بابچه ها بازی نمیکنه توقعتش زیاده اگه چیزی را پیله کنه بخاد تا نخریم یا به دست نیاره ول کن نیست اگه میشه راهنماییم کنید آیا بچه اینجوری داشتید خوب شده باشه بایدمن چیکار کنم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام کسانی که رماتیسم دارن چه جوری درمان شدن مادرم ۵۵سالشه بیماریش کنترل نمیشه در کردستان زندگی میکنه
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سوال دارم عزیزان یه دختر۱۶ساله دارم که دستهاش قسمت آرنج وقتی دستاش بازمیکنه خیلی میزنه میره بیرون استخوان آرنجش وخیلی ازلحاظ ظاهری دستاش زشت میشه خواستم ببینم کسی تجربه ای داره دراین زمینه یادکترخوب توی تهران سراغ دارن که ببرم نشون بدم چن دفعه دکتربردم میگن مشکلی نداره ولی ازلحاظ ظاهری زشته
#ایدی_ادمین_پاسخگو 👇💜
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
جناب شيخ محمد حسين فرمود: شبى دو ساعت از شب گذشته به قصد خريد ترشى از خانه بيرون آمدم و دكان ترشى نزديك دروازه شهر بود (سابقا شهر نجف اشرف حصار و دروازه داشته و دروازه آن متصل به بازار بزرگ و بازار بزرگ متصل به درب صحن مقدس و درب صحن محاذى ايوان طلا و درب رواق بوده است به طورى كه اگر تمام درها باز بود، شخص از دروازه ، ضريح مطهر را مى ديد) و شيخ مزبور هنگام عبور مى شنود عده اى پشت دروازده در را مى كوبند و مى گويند: ((يا على ! انت فك الباب ، يعنى يا على ! خودت در را باز كن )). و ماءمورين به آنها اعتنايى نمى كنند، چون اول شب كه در را مى بستند تا صبح باز كردنش ممنوع بود.
آقاى شيخ مى رود ترشى مى خرد و برمى گردد چون به دروازه مى رسد، اين دفعه عده زوارى كه پشت در بودند شديدتر ناله كرده و عرض مى كنند: يا على ! در را باز كن و پاها را سخت به زمين مى كوبند. آقاى شيخ پشت خود را به ديوار مى زند كه از طرف راست چشمش به سمت مرقد مبارك و از طرف چپ دروازه را مى بيند، ناگاه مى بيند از طرف قبر مبارك ، نورى به اندازه نارنج آبى رنگ خارج شد و داراى دو حركت بود، يكى به دور خود و ديگرى رو به صحن و بازار بزرگ و باكمال آرامى مى آيد. آقاى شيخ نيز كاملا چشم به آن دوخته است با نهايت آرامش از جلو روى شيخ مى گذرد و به دروازه مى خورد ناگاه در و چهارچوب آن از ديوار كنده مى شود و به زمين مى افتد.
عرب ها با نهايت مسرت و بهجت ، به شهر وارد مى شوند. و هنوز بعضى از رجال علم كه مرحوم محمد حسين را ديده و اين مطالب را بلاواسطه از او شنيده اند، در قيد حياتند.
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
سلطان سليمان كه از سلاطين آل عثمان و احداث كننده نهر حسينيه از شط فرات بود، زمانى كه به كربلاى معلّى مى آمد، به زيارت اميرالمؤ منين (ع ) مشرف مى شد، در نجف نزديكى بارگاه شريف علوى ، از اسب پياده شد و قصد نمود كه محض احترام و تجليل تا قبه منوره پياده رود.
قاضى عسكر مفتى جماعت هم بود در اين سفر همراه سلطان بود، وقتى از قصد سلطان مطلع شد، با حالت غضب به حضور سلطان آمد و گفت : تو سلطان زنده هستى و على بن ابى طالب مرده است تو چگونه از جهت درك زيارت او پياده رفتن را عزم نموده اى ؟
(قاضى ناصبى بود و نسبت به حضرت شاه ولايت عناد و عداوت داشت ) در اين خصوص قاضى با سلطان مكالماتى نمود تا اين كه گفت : اگر سلطان در گفته من كه پياده رفتن تا قبه منوره موجب كسر شاءن و جلال سلطان است ترديدى دارد به قرآن شريف تفاءّل جويد تا حقيقت امر مكشوف گردد، سلطان سخن او را پذيرفت و قرآن مجيد را در دست گرفته و تفاءلا آنرا باز نمود و اين آيه در اول صفحه ظاهر بود: فاخلع نعليك انك بالواد المقدس طوى . سلطان رو به قاضى نمود و گفت : سخن تو برهنگى پاى ما را مزيد بر پياده رفتن نمود پس كفش هاى خود را هم درآورده با پاى برهنه از نجف تا به روضه منوره راه را طى نمود به طورى كه پايش در اثر ريگ ها زخم شده بود. پس از فراغت از زيارت ، آن قاضى عنود نمود پيش سلطان آمد و گفت : در اين شهر قبر يكى از مروجين رافضى ها است ، خوب است كه قبر او را نبش نموده و به سوختن استخوان هاى پوسيده او حكم فرمايى ! سلطان گفت : نام آن عالم چيست ؟
قاضى پاسخ داد: نامش محمد بن حسن طوس است .
سلطان گفت : اين مرد مرده است و خداوند هر چه را كه آن عالم مستحق باشد از ثواب و عقاب به او ميرساند، قاضى در نبش قبر مرحوم شيخ طوسى مكالمه زيادى با سلطان نمود، بالاخره سلطان دستور داد هيزم زيادى در خارج نجف جمع كردند و آنها را آتش زدند آنگاه فرمان داد خود قاضى را در ميان آتش انداختند و خداوند تبارك و تعالى آن ملعون را در آتش دنيوى قبل از آتش اخروى معذب گردانيد.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
❌❌مهم حتما بخونید لطفا❌❌❌
سلام خدمت دوستان عزیز و اعضای بزرگوار کانال
ایام به کام
دوستان گلم به دلیل حجم بالای پاسخ اعضا و محدودیت در ارسال روزانه یه تصمیمی گرفتیم 👇
پاسخ هایی که شما به سوالات میدین ممکنه چند روز طول بکشه که در کانال ارسال بشه چون باید به جز پاسخ اعضا مطالب دیگه ای هم در کانال بزاریم
و به این خاطر که اعضای محترممون زودتر به پاسخشون برسن
تصمیم گرفتیم یه کانال دیگه اختصاص بدیم به این قضیه
یعنی اونجا فقط مختص پاسخ اعضا باشه
پاسخ هایی که توی کانال اصلیمون جا نداریم بزاریم رو اونجا قرار میدیم
یعنی یه بخشیش در همین کانال و تعدادی دیگه ش در کانال دیگه ای قرار میگیره
فقط دقت کنید عزیزان هردو کانال رو چک کنید حتما ❌❌❌👆👆چون در هر دوکانال پاسخها تکراری نیستند
ممنون میشم همگی اون کانال هم عضو باشید برای دسترسی بهتر به پاسخها✅✅✅👇👇👇👇
در ضمن اینجا مخزن میشه برای دسترسی بهتر به مطالبی که میخواید بعدا پیداشون کنید😍✅
https://eitaa.com/joinchat/3518169438Cd5294f4139
عضو بشید همگی🙏👆
کانال خصوصیه دوستان و مختص اعضای خودمونه🌸
#ارادتمند🙏🌸
#حبیبه