eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
168.8هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
1.1هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️🍃 سلام و عرص ادب خدمت تمامی اعصای کانال ارزو میکنم برای تک تکتون که حال دلتون خدایی باشه و دعا گوی حبیبه خانم گل هستم برای کاری که باعث شده درد و دل کنیم واز درد و دل و تجربه ی دیگران برای ساختن زندگیمون استفاده کنیم برای خواهری که انحراف چشم داشتن و شوهرشون منت گذاشته سرشون عزیزم شما بشین روزی هزار بار شکر خدا بکن کنایه ی شوهر شما یعنی به خداوندی خدا کوچیکترین حرف زشتی هست که شوهر من 19 ساله بهم هر جور توهینی به خودمو خانواده ام میکنه البته پشت سرشون و من باید همیشه گذشت کنم و یساعت دیگه یادم بره که دعوا راه نیفته نباید حتی ناراحت بشم هر روز باید غذاشو بزارم جلوش هر چی ایشون بگن باید بشه چون من مادرم نمیخوام کار بجایی برسه که بچه هام بدونه مادر بزرگ بشن چون اقا همیشه عصبانیه یعنی اینطوری تربیتش کردن وقتی دهنش باز بشه دیگه اصلا فکر نمیکنه که داره توهین به کی میکنه تهمت به کی میزنه و به کی فحش میده و چی میگه یعنی بد دهن بنظرم رو این هنوز نیومده بدنیا ولی من فقط به ذکر پناه میبرم و به خدایی که نمیدانم چرا و به چه حکمتی منو در مونده رو قسمت این مرد کرده دارم تسلیم شدم راه نجاتم فقط اینه که از دوتا بچه های گلم بگذرم ولی من حتی فکرشم نمتونم بکنم که این گار رو بکنم و هنوز حتی یک بارم نشده ازم یک بار معذرت خواهی کنی و خودمم هم ی زنی هستم که همه ی فامیل شوهرم و خانوادی خودم همیشه ازم تعریف میکنن و نشده تاحالا کسی رو از خودم برنجونم و فقط اینو بهش میگم که بدون حلالت نمیکنم ولی هیچ اهمیتی نداره براش و جالب اینجاست که فکر میکنه خیلی پاکه فکر میکنه به خدا نزدیکه میگه خدا خودش میدونه تو دل من هیچی نیست و زنمو دوس دارم بخدا شرم میکنم حتی یکی از فحش هاشو بگم که به پدر مرحومم که سید پاکی هم بود میده رو بگم براتون واگذارش کردم بخدا چندین بار قسمتهای برنامه زندگی پس از زندگی که در مورد ظلم به زنها بوده رو دیده گوش کرده ولی اصلا اثری نداره براش چون فکر میکنه بی گناهه اینقد که عیب و ایراد از دیگران مخصوصا منه بیچاره میگیره پس خواهش میکنم سر هر چیز کوچکی ناراحت نشین زندگی رو برا خودتون زهر نکنید تازه معدرت خواهی هم که کردن جواب یکی از دوستان که شبیه قصه ی زندگی من بود رو خوندم و تصمیم گرفتم بگم از بد دهنیهای شوهرم که دنیا رو با تمام چیزهای قشنگش برام تاریک و تلخ کرده اما من همچنان به امید خدا و برای بچه هام پایدارم همیشه ذکر یونسیه بر لبانم جاریست تا بتونم تحملش کنم حلالم کنید خیلی طولانی شد خیلی دردهای بزرگو تلخی دارم که بخوام بنویسم فکر نکنم امانش باشه بنده حقیر خدا و چشم انتظار امام زمانم عج هستم برای طهورش صلوات 🤲💚 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
💜🍃 سلام..خدمت اعضا...لطفاً سوال منو هرکی میتونه جواب بده..چشمهای دخترم تقریبا یکساله زیرشش اینطور قرمز میشه و گاهی تیره..هرکس میبینه میگه چرا اینطورشده..کمخونی کمی داره درحدی نیس که آنقدر زیادشه..آیا التهاب گلو ممکنه باعث بشه؟؟اخه زیاد قارق یا همون تل میشه..ولی بعدش هم بهتر نمیشه..وقتی چشاش زیاد سه قرمزیش خودش هم قیافش زرد میشه..درضمن رفلاکس هم داره.لطفا راهنمایی کنین❤️❤️ 👇💜 @adminam1400
🍎 👇🏼 نوره زدن در بارداری منع مصرف دارد یا خیر⁉ زدن برای زن باردار منع مصرف ندارد ،البته باید به شرایط خانم باردار و شرایط رحمی و فصلی که در ان قرار دارد توجه کرد 🌸نوره گرم و خشک است 👌🏼 نوره برای خانم باردار بهتر،است ماهی یکبار انجام شود . اگر بعد از استفاده از نوره دچار گرمی بدن شد میتواند بعد از استعمال نوره 👈🏼 از شربت ابعسل 👈🏼یا ابعسل لیمو بهمراه استفاده کند. 👈🏼روغن مالی بعد از نوره زدن توصیه می شود🌸 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 (حفات) و سختی ادرار کردن 📌نکات مهم 👇👇👇👇 ✅1- پروستات اگر بزرگ شود در مجرای خروجی ادرار قرار می گیرد و باعث جلوگیری و سختی ادرار می شود. ✅2- پروستات بیماری شایعی است و درمان آن ولی پیشگیری دارد. ✅3- از مجموع روایات برداشت می شود بیماری پروستات در رابطه با آب است. آب منی مقداری از آن در بیضه ها تولید می شود و مقداری دیگر از مایعات پروستات است که اگر در پروستات بماند و خارج نشود به آن آسیب می زند و سبب ورم آن می شود و ادرار پس از خروج منی و انزال باقی مانده منی را خارج می کند. 🍁علل✍: ✅1- همبستر شدن در حالت سیری و پر بودن معده. ✅2- همبستری در اول شب که معده پر است که سبب قولنج، فلج، انحراف صورت، ورم مفاصل، نقرس و پروستات میشود. ✅3- نگه داشتن منی در هنگام خروج آن. ✅4- همبستر شدن بدون خروج منی. ✅5- طولانی کردن عمل جماع. 🔴نکته: مستحب است مقدمات جماع طولانی باشد ولی جماع را زیاد طولانی نکند. ✅6- ادرار نکردن پس از جنابت و خروج منی. 🔴نکته: پس از انزال باید مقداری به راست خوابید و استراحت کرد بعد برای ادرار رفت. اگر ادرار نکرده منی بازگشت کرده و دچار بیماری میشود که تعبیر به بیماری بدون درمان شده است. ✍1- رعایت کردن مواردی که در علل بیماری ذکر شد، پیشگیری ساده و درمان هست. ✍2- در مراحل اول که بشکل ادرار هست با مصرف یک تا دو هفته سویق سنجد درمان میشود. ✅مصرف در مراحل پیشرفته پروستات مفید بوده و کمک کننده به درمان است. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 زهرا ...گفت الهي رو سنگ مرده شور بذارنتون كه راحت شم.يهو فاطمه اومد تو گفت حال
🌸🍃 زهرا .اجازه كتبي بابا هم حاضر شدو همگي راهي محضر شديم.سالار و فاطمه نشستن،بالاي سرشون داشتم قند ميسابيدم و تو دلم غوغايي بود،بغضمو ميخوردم از اون بالا ديدم كه دست سالار ميلرزيد،زماني كه فاطمه امضا كرد حس كردم يه گرز آهنين خورد تو سرم،شلوغ بود همه عروس دومادو بغل كرده بودن كه آمنه گفت خون دماغ شدي تا خودمو رسوندم دسشويي گرماي خونمو تو دهنم حس كردم.خيلي گريه كردم نشستم كف دسشويي زار زدم كم آوردم.نتونستم قوي باشم.قلبم داشت از جا كنده ميشد،دلم خيلي بد شكسته بود.ياد بابا افتادم كه عقد آمنه بود اما الان نبود.با صداي در به خودم اومدم صورتمو شستم رفتم بيرون برام مهم نبود كسي بفهمه گريه كردم.مامان كه صورتمو ديد گفت اشكال نداره ايشالا عروسي تو بابات مياد،رو كرد به مامان سيما گفت دلشون تنگه براي باباشون.يه دونه هم زد به پهلوي من برام مهم نبود.من شكسته بودم تو خودم،غرورم،عشقم.فاطمه رو بغل كردم خواهرم بود دوسش داشتم تو صورتش نگاه كردم منم عروس ميشدم به همين زيبايي ميشدم.گفتم دلم برات تنگ ميشه،همون روز فاطمه با خانواده سالار رفتن تهران و ما همگي برگشتيم روستا.دوري از فاطمه برام كمتر از عشق سالار نبود.حس ميكردم جونمو دادم رفته،دردم هيچ علاجي نداشت از طرفي مامان نميذاشت به حال خودم باشم.اينكه الان اونا باهم خوشن،اينكه چي فكر ميكردمو چي شد عذابم ميداد.فاطمه دوبار تنها اومد روستا و ميموند و ميرفت،نه حرفي ميزد نه سوالي ميپرسيدم.عادت كرده بودم به اون وضع ساكت بودم ساكت تر شده بودم.گذشت تا نزديك زايمان آمنه... آمنه چون دوران بارداري سختي داشت اصلا نميتونست بياد روستا نزديكاي زايمانش كه شد مامان منو فرستاد كه برم پيشش باشم،روزي كه حميد منو برد فرداش بايد ميرفت ماموريت رفتيم كلي خريد خونه كرديم كه لازم نباشه من برم بيرون و آمنه تنها بمونه.هر لحظه ممكن بود دردش شروع بشه.تنها شديم لباساي خوشكل كوچولو كه خريده بودو نشونم داد منم داشتم بغلشون ميكردم و ميذاشتم تو كيفش آماده كه لازم شد ببريم بيمارستان.شش ماه از عروسي فاطمه ميگذشت.آمنه گفت خوب كه تو هستي من بايد چيكار ميكردم؟اون فاطمه كه اينقدر بي معرفته كه يه زنگ هوو كي به من زده منتظره من احوالش بگيرم،حقم داره زرق برق تهرانو.كنجكاو شدم يكم راجبشون بدونم.اينكه چيكار ميكنن.گفتم دوبارم اومده روستا اما تنها، گفت آره سالار افتاده تو كار بساز بفروش خيلي سرش شلوغه،فاطمه هم واسه خودش ميريزه و ميپاشه.اون سري كه به من زنگ زد گفت داريم ميريم شمال.خاطره خوبي از شمال نداشتم  نميدونم چرا دلم گرفت،كه ادامه داد اونسري ميگفت سالار گفته درسم بايد تموم بشه ديپلم بگيرم تا بچه دار بشيم.گفتم سيما چطوره؟صورتشو ترش كرد گفت اونم يه زبوني داشت خودشو جا كنه من كه همون موقع ديگه محلش نذاشتم.فاطمه هم ميگه خيلي دخالت ميكنه نظر ميده خستم كرده.اونشب با فكر به حرفاي آمنه صبح شد طرفاي ظهر بود كه آمنه دردش شروع شد زنگ زدم اورژانس اومد برديمش بيمارستان به حميدم زنگ زدم گفت خودمو ميرسونم.خداروشكر آمنه فارغ شد يه پسر خوشگلم به دنيا آورد بعد دو روز آورديمش خونه همه خبر دار شدنو مهمونا از همه جا ميومدن ديدن آرين كوچولو.مامان و ننه آقا،زن عمو،نگاره،فاطمه و سالار هم آخر همه اومدن.چنان حال بدي داشتم كه نميتونستم راه برم دوتا ليوان شكوندم.دستم ميسوخت.هول بودم.فاطمه اومد تصورم اين بود خيلي شيك و پيك باشه اما عين دخترياش،سالارم همينطور با سر سلامي كرديم جرات نداشتم نگاش كنم فك ميكردم همه ميدونن تو دلم دارن رخت ميشورن.فاطمه رو كه بغل كردم اشك هر دوتامون جاري شد سالار هم نگامون ميكرد.سعي كردم راحت باشم تا سالار معذب نباشه از حالت مدام جابه جا كردن پاش.دستاش عرق ميكرد فهميدم حالش بهتر از من نيست.سه روز بعد زايمان آمنه،حميد مجبور بود بره سر كار عذرخواهي كردو روز چهارم رفت.بچه زردي داشت آمنه هم تو رختخواب...چون بيمارستان پيشش بودم قرار شد هم واسه واكسنش هم زرديش ببريمش بستريش كنيم،سالار گفت من ميرسونمتون،اون لحظه فقط نگران حال آرين بودم.فاطمه هم چون كلا هميشه دست به سينه ميخورد و ميخوابيد به خودش زحمت نداد بياد.بچه تو بغلم بود سالار درو باز كرد نشستم جلو  و راه افتاديم آرين بي قراري ميكرد،سعي داشتم آرومش كنم سالار هم تو سكوت رانندگي ميكرد.نزديكاي بيمارستان بوديم بچه ساكت شد،سالار گفت چند روز بايد اونجا بمونه؟گفتم نميدونم.گفت تو بلدي مراقبش باشي گفتم فعلا كه راهي نيست.رفتيم تو بچه رو معاينه كردن و بستري شد.منشي براي پذيرش گفت شما مادرشي؟نگاي سالار كردم گفتم نه خالش هستم،نگاي سالار كرد گفت شما پدرشي،سالار گفت نه من شوهر خالشم.گفت ابشالا روزي خودتون.بدنم داغ شد،بايد منتظر ميمونديم.سالار گفت چيزي ميخوري بگيرم گفتم نه ممنون. ....
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 سلام دوستان زن داداشم بابامو جادو جمبل کرده بابام جز اون هیچ کسو نمیبینه در حالیکه
❤️🍃 عزیزم شما ک جواب ماها رو دادین و گفتین خیلی استرس و اینا دارین با۲ تابچه ... عزیزم وقتی بچه زباد حرف میزنه اذیت میکنه خودت باید متوجه بشی ک این از روی اینکه ک جلب توجه کنه بعدش میگی دخترم هی میگه منو دوست ندارین این طبیعی هستش هرچی محبت کنی فعلا تایه مدت اینجوریه برا استرس و ترست غلبه کن هرچی ک قبلا بود بزار کنار گذشته گذشته فکر اینده و بچه ها باش مگه بچه ها خودشون خواستن بدنیا بیان گناه دارن بخدا شما یه مدت باهاشون بازی کن سرگرمشون کن میخای غذا درست کنی اینا رو بیار همکاری کنن میوه بزار جلوش بگو پارچه بده بگو پاک کن ظرف پلاستیکی بده بگو تمیزکن اگ خرابکاری کرد دعواش نکن عزیزم خودت یه ادم افسرده و استرسی هستش میحای بچه تم مثل خودت بشه خودتو بکشی بحاطر چی بچه ها چی نکنین این طفل معصوم از پدر دورن چشمشون به مادرشونه 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 سلام ادمین جان خانمی توگروه جلسات گروه الانان وسفارش کردن میشه ایدیشون رو بمن بدین🙏 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 سلام به همه عزیزان و ادمین محترم ادمین جان لطفا پیام منو اورژانسی بزارین براای خواهر گلم ک اضطراب دارن و دخترش اذیت میکنه عزیز دلم خیلی برات ناراحت شدم به نظرم بخاطر مشکلات دوری از همسرت دچادر این مشکل شدی ک طبیعیه ولی میخواستم ازت خواهش کنم به همون دکتر اعصاب وروان ک توشهرتون هست مراحعه کن یا حتی اگه اونم مقدور نشد به یه دکتر عمومی مراجعه کن قطعا کمکت میکنن عزیزم در مورد خود کشی و کتک زدن بچه فقط خواهش میکنم کا نال زندگی پس از زندگی رو تو ایتا دنبال کن حرفای تجربه گرا ی تجربه نزدیک به مرگ قطعا شمارو اگاه خواهد کرد عزیزم روزی ک از ین دنیا بریم بعد به خاطر خودکشی و حق الناس بدترین عذابها در انتظارمونه😑ببخشید طولانی شد ضمنا اگه دوست داشتی من جای خواهرت هر موقع خواست با من درد دل کن عزیزم منم باشم مامان امیرعلی🌿🌺 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 سلام خانمی کہ یکماہ تو مشھد ھستید زیارتتو ن قبول باشہ اگہ میشہ برا منم دعا کنید اخلاق شوھرم خوب بشہ بھم خرجی بدہ خیلی سختہ با دو بجہ بھم خرجی نمیدہ دہ سال ازدواج کردم یہ روسری برام نگرفتہ و ددعا کنید امام ھم مارو بطلوبہ اسمم معصومہ ھست مادرم پیر ھست خیلی دست درد دارہ دعا کنید دست دردش خوب بشہ اسمش کبری ھست ممنون خدا خیرتون بدہ 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 سلام وعرض ادب خدمت همه دوستان گرامی ومدیرمحترم گروه خدمت خانمی که گفتن ازجوهرنمک واسه جرمهای زیرابسردکن سایدگفتن خواستم بگم خداخیرشون بده خیلی دعاشون کردم خیلی عالی بود 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 سلام طاعات و عباداتتون قبول باشه ممنون از کانال خوبتون دوستی که گفته بودن دهانشون آفت زده از داروخانه شربت چرک خشک کن نیستات بگیرن غرغره کنن خیلی خوبه ودوستی که اگزما داشتن پماد مگاکورت استفاده کنن خیلی سریع جواب میگیرن التماس دعا دارم از همه ی دوستان 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 سلام عیدتون مبارک باشه یک نوزاد سه ماهه و نیمه در فامیل داریم به بیماری نادر sma مبتلا هست که هزینه ی درمانش خیلی خیلی بالاست اگه امکانش هست این پیام رو داخل گروه بذارید که دوستان برای شفاش دعا کنن و اگه در توانشون باشه بهش کمک کنن ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🕊 وصیت نامه شهید مصطفی چمران وصیت می‌کنم … وصیت می‌کنم به کسی که او را بیش از حد دوست می‌دارم! به معبود من! به معشوق من! به امام موسی صدر! کسی که او را مظهر علی می‌دانم! او را وارث حسین می‌خوانم! کسی که رمز طایفه شیعه، و افتخار آن، و نماینده هزار و چهار صد سال درد، غم، حرمان، مبارزه، سرسختی، حق طلبی و بالأخره شهادت است! آری به امام موسی وصیت می‌کنم … برای مرگ آماده شده‌ام و این امری است طبیعی که مدتهاست با آن آشنا شده‌ام. ولی برای اولین بار وصیت می‌کنم. خوشحالم که در چنین راهی به شهادت می‌رسم. خوشحالم که از عالم و ما فی‌ها بریده‌ام. همه چیز را ترک گفته‌ام. علایق را زیر پا گذاشته‌ام. قید و بند‌ها را پاره کرده‌ام. دنیا و ما فی‌ها را سه طلاقه گفته‌ام و با آغوش باز به استقبال شهادت می‌روم. از اینکه به لبنان آمدم و پنج یا شش سال با مشکلاتی سخت دست به گریبان بوده‌ام، متأسف نیستم. از اینکه آمریکا را ترک گفتم، از اینکه دنیای لذات و راحت طلبی را پشت سر گذاشتم، از اینکه دنیای علم را فراموش کردم، از اینکه از همه زیبائی‌ها و خاطره زن عزیز و فرزندان دلبندم گذشته‌ام، متأسف نیستم … از آن دنیای مادی و راحت طلبی گذشتم و به دنیای درد، محرومیت، رنج، شکست، اتهام، فقر و تنهایی قدم گذاشتم. با محرومیت همنشین شدم. با دردمندان و شکسته دلان هم آواز گشتم. از دنیای سرمایه داران و ستمگران گذشتم و به عالم محرومین و مظلومین وارد شدم. با تمام این احوال متأسف نیستم … تو‌ ای محبوب من، دنیایی جدید به من گشودی که خدای بزرگ مرا بهتر و بیشتر آزمایش کند. تو به من مجال دادی تا پروانه شوم، تا بسوزم، تا نور برسانم، تا عشق بورزم، تا قدرتهای بی‌نظیر انسانی خود را به ظهور برسانم، از شرق به غرب و از شمال تا جنوب لبنان را زیر پا بگذارم و ارزشهای الهی را به همگان عرضه کنم، تا راهی جدید و قوی و الهی بنمایانم، تا مظهر باشم، تا عشق شوم، تا نور گردم، از وجود خود جدا شوم و در اجتماع حل گردم، تا دیگر خود را نبینم و خود را نخواهم، جز محبوب کسی را نبینم، جز عشق و فداکاری طریقی نگزینم، تا با مرگ آشنا و دوست گردم و از تمام قید و بندهی مادی آزاد شوم… تو‌ ای محبوب من رمز طایفه‌ای، و درد و رنج هزار و چهار صد ساله را به دوش می‌کشی، اتهام و تهمت و هجوم و نفرین و ناسزای هزار و چهار صد سال را همچنان تحمل می‌کنی، کینه‌های گذشته و دشمنی‌های تاریخی و حقد و حسدهای جهانسوز را بر جان می‌پذیری، تو فداکاری می‌کنی، تو از همه چیز خود می‌گذری، تو حیات و هستی خود را فدای هدف و اجتماع انسان‌ها می‌کنی، و دشمنانت در عوض دشنام می‌دهند و خیانت می‌کنند، به تو تهمتهای دروغ می‌زنند و مردم جاهل را بر تو می‌شورانند، و تو‌ای امام لحظه‌ای از حق منحرف نمی‌شوی و عمل به مثل انجام نمی‌دهی و همچون کوه در مقابل طوفان حوادث آرام و مطمئن به سوی حقیقت و کمال و قدم بر می‌داری، از این نظر تو نماینده علی (ع) و وارث حسینی… و من افتخار می‌کنم که در رکابت مبارزه می‌کنم و در راه پر افتخارت شربت شهادت می‌نوشم… ای محبوب من، آخر تو مرا نشناختی! زیرا حجب و حیا مانع آن بود که من خود را به تو بنمایانم، یا از عشق سخن برانم یا از سوز درونی خود بازگو کنم… اما من، منی که وصیت می‌کنم، منی که تو را دوست می‌دارم… آدم ساده‌ای نیستم! … من خدای عشق و پرستشم، من نماینده حق و مظهر فداکاری و گذشت و تواضع و فعالیت و مبارزه‌ام، آتشفشان درون من کافیست که هر دنیایی را بسوزاند، آتش عشق من به حدی است که قادر است هر دل سنگی را آب کند، فداکاری من به اندازه‌ای است که کمتر کسی در زندگی به آن درجه رسیده است … به سه خصلت ممتاز شده‌ام: ۱. عشق که از سخنم و نگاهم و دستم و حرکاتم و حیات و مماتم می‌بارد. در آتش عشق می‌سوزم و هدف حیات را جز عشق نمی‌شناسم. در زندگی جز عشق نمی‌خواهم، و جز به عشق زنده نیستم. ۲. فقر که از قید همه چیز آزاد و بی‌نیازم. و اگر آسمان و زمین را به من ارزانی کنند، تأثیری در من نمی‌کند. ۳. تنهایی که مرا به عرفان اتصال می‌دهد. مرا با محرومیت آشنا می‌کند. کسی که محتاج عشق است، در دنیای تنهایی با محرومیتِ عشق می‌سوزد. جز خدا کسی نمی‌تواند انیس شبهای تار او باشد و جز ستارگان اشکهای او را پاک نخواهند کرد. جز کوههای بلند راز و نیازهای او را نخواهند شنید و جز مرغ سحر ناله‌های صبحگاه او را حس نخواهند کرد. به دنبال انسانی می‌گردد تا او را بپرستد یا به او عشق بورزد. ولی هر چه بیشتر می‌گردد، کمتر می‌یابد … کسی که وصیت می‌کند آدم ساده‌ای نیست. بزرگ‌ترین مقامات علمی را گذرانده، سردی و گرمی روزگار را چشیده، از زیبا‌ترین و شدید‌ترین عشق‌ها برخوردار شده .... ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
💜🍃 از دوستان درخواستی داشتم میخوام کاری باشه که بتونم تو خونه انجام بدم و در آمد هر چند کوچکی هم باشه اشکال نداره کسی سراغ نداره شهر ساوه هستم چون بلاخره زنا هم ی وقتایی پول لازم میشن ما خانمهای خانه دار همش که نمیشه دست بطرف مردها دراز کرد اصلا نمیدن که دراز کنیم یکی رو بدن دومی رو غر میزنن تا بدن کار بسته بندی یا .... فقط بتونم تو خونه انجام بدم بیرون شوهرم اجازه نمیدن برای کار فقط خونه ممنونم 🙏 ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خدمت همه اعضای گل گروه دوستان یه مشکلی برام پیش اومده ۷ ساله که من با خواهرم رفت و آمد نداریم به خاطر (مسائل جزئی ) هر سال عید تلاش کردم که همسرم رو قانع کنم بیاد با هم بریم و آشتی کنیم اما اصلا قبول نمیکنه و دلایلی میاره هر قدر تلاش میکنم گریه میکنم التماس میکنم هیچ کدوم پاپیش نمیشن که آشتی کنیم کسی هم کمک نمیکنه چه کنم دلم واقعا میخواد که برم و بیام و صله رحم کنم ... دوستان شما رو قسم برای من دعا کنید با خواهرم رفت و آمد کنم واقعا دوست دارم. برای اجابت دعای من و رفع مشکلم از ته دلتون اگه دوست داشتید یه صلوات هدیه به خانم فاطمه زهرا بفرستید. ممنونم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خدمت بزرگوارا عزیزانی که راهنمایی میکنید برای حل مشکل ،یه پیام و خوندم در مورد نذر نمک که سه شنبه اول ۱۴۹ تا یا ابالفضل و سه شنبه دوم ۱۱۴ تا نمک لااقل خوب توضیح بدین که سه شنبه اول فقط ذکر هست یا نمک هم هست و دوم ذکر نداره ،نمک و چکار بکنن خواهشا توضیحات و کامل بدین ،چون زحمت میکشین میفرستین ولی اصلا متوجه نمیشن که چجوریه عزیزا نذر نمک وسیب فقط برای خونه دارشدن وخرید ملک هست ؟ برای حاجت دیگه نیست؟ ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ یه سوال داشتم کسی میدونه که در مورد ماه صفر چندم ماه صفر بود که عدس پلو می پختن بیرون میدادن وچندم ماه صفر نذر حاجت میکنن ؟؟ از اعضای محترم میخوام توضیحات و که میدن کاملتر بدن که دیگران متوجه بشن یه پیام ومیخونن و سریع میخوان راهنمایی کنن و میفرستین دیگران نمیدونن راجع به چی هست که شما دارین توضیح میدین ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ یک سوال داشتم شوهرم ۱۵ روز هست توخونه افتاده پاش درد میکنه رفتیم دکتر گفت دیسک کمرش ریخته توی سیاتیک پاش حالا خیلی درد داره نمیتونه سرکار ببره هرچی هم برق داد خوب نشد لطفا راهنمایی کنید ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام وعرض ادب به حبیبه خانم وهمه ی دوستان من چندروزدیگه انشاالله می رم مشهدزیارت ،دوستان ازکدوم بازارمیشه مانتووچادرباقیمت مناسبت برای سوغاتی بخرم لطفا راهنمایی بفرمائید🙏🌹 👇❤️ @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 از دوستان درخواستی داشتم میخوام کاری باشه که بتونم تو خونه انجام بدم و در آمد هر چ
❤️🍃 سلام وقتتون بخیر عزیزان ممنون از مدیریت خوب حبیبه خانم در این کانال عزیزان من پیام ها را میخونم وبابت کسانی که مشکل دارن متاثر میشم ودعا میکنم دوستان به مشکلات تون سطحی نگاه نکنید همه مشکلات ریشه در اعمال ونیات خودمون دارن توصیه میکنم کانال بنیاد مصیر استاد محمد راد را پی گیری کنید بعد از ی مدت آرامش پیدا میکنید وانشاالله مشکلات تون حل میشن خواهش میکنم نگاهتون رو عوض کنید میدونم سخته ولی ممکنه ی مدت تمرین کنید کم کم براتون ملکه میشه اصلا خدا مسائل ومشکلات رو میده که میخواد ی پیامی به بنده ش بده اگر این پیام رانگیریم این مشکل ادامه خواهد داشت استاد محمد راد کمک میکنن که به این تشخیص برسیم هم آموزش رایگان دارن هم پولی دوره شفا در استان قلبشون عالیه من خودم هم خیلی تحت فشار بودم در زندگیم ولی الان نگاهم عوض شده دعا کنید همه انسان ها عاقبت بخیر بشن تعجیل در ظهور مولامون حضرت بقیه الله صل الله علیه وآله صلوات بفرستید لطفا 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 در مورد خانمی بچه شون رو کتک میزدن عزیزم میدونم ی وقتایی دست خودتون نیست ولی من بچه هام بزرگ شدن پسرم تو بچگی از پدرش کتک می‌خورد الان کلی مشکلات روحی وروانی داره به مردم بدبینه خیلی سخت با کسی سازگار میشه لطفا خودتون رو کنترل کنید امام صادق علیه السلام می‌فرمایند (كسى كه مالك نفس خود شد و وقتى او اراده كرد يا ترسيد يا اشتها و ميل داشت يا غضبناك و راضى از چيزى شد، آن را كنترل كرد خداوند بدنش را بر آتش حرام كرده است). از سخنرانی‌های استاد پناهیان غافل نشید براثر گوش دادن کم کم مسلط به نفس تون میشید چون با دلیل عقل شما را متقاعد میکنه که کنترل هیجانات رو داسته باشه ضمنا روانپزشک خوب قزوین میخواستن دکتر نیک یار خوبن اللهم عجل لولیک الفرج 🌹🤲 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام خدمت دوستان دختر خانمی که کلاس دهم هستید عزیزم برات آرزوی موفقیت میکنم خوشگلم نمازات رو اول وقت بخون ودستورات خدا را انجام بده مطمئن باش خدا بهترین یاری کنندست من خودم دبیر بازنشسته هستم دانش آموزان زیادی دیدم بجه هایی که خیلی زرنگ بودن رشته های خوب هم قبول شدن ولی متاسفانه از خدا دور شدن درس بخون به نیت اینکه ی تخصصی یا مهارتی پیدا کنی که در زمان ظهور مسئولیتی رو به عهده بگیری وبه حضرت خدمت کنی اینجوری همه سختی‌هایی که برای قبولی می کشی عبادته دخترم به خدا توکل کن 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام گلم اینو بزار برای خانمی که شوهرش وسط دعوا بهش توهین کرده گفته چشمات یه وری بودن من عمل کردم .عزیز دلم خواهر گلم من هیچ نصیحتی بهت نمیکنم فقط یه جمله بهت میگم چشمات ببند دو سه لحظه فکر کن کور شدی و هیچی نمیبینی .اونموقع میفهمی چه نعمتی داری که این عیبی اصلا به چشم نمیاد.(گلبرگ) 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام : قابل توجه كسانيكه كليه سنگ ساز دارند. اگر ازسنگ کلیه رنج می برید این خاطره را بخوانید . حدود 17 سال پیش که ماهشهر بودم سنگ کلیه داشتم.رفتم بیمارستان بقیت الله تهران که تنها سنگ شکن بود.گفتند باید دو شیشه روغن کرچک بخوری تا محل دقیق ان معلوم وسپس با دستگاه شکسته شود ودر ضمن کلیه شما سنگ سازه ومرتب دچار این عارضه خواهید بود. من که ازشنیدن نام کرچک حالم بهم خورد موقتا منصرف شدم .پس از اندکی.درماشین درد شروع شد.گفتم مرا به بیمارستان برسانید.پیرزنی درماشین بود که به لهجه شیرین مشهدی گفت:حاج اقا لازم نیست دکتر برید.مقداری آلو خورشتی وبه همان اندازه تمر هندی بگیرید وباهم بجوشانید وهسته هارا بیرون بیاریر ودوشیشه گلاب خالص ودوآتشه داخل آن بریزید .شربتی خوشمزه بدست میاد صبح وشام بخورید تاسنگ دفع شود.من دومرتبه خردم ونفهمیدم آن سنگ چی شد وپس از17 سال دیگه ازسنگ کلیه خبری نشد.اولا امتحان کنید چون ضرری ندارد وثانیا اگر صلاح دانستید برای گروهها ارسال کنید . انتشار=صدقه ی جاریه ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌱 بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ ابراهيم بن على (ع ) مى گويد: شب چهارشنبه سيزدهم ذى الحجه پانصد و نود و هفت ، در نجف بودم و بعد از اين كه در نجف از حاجى ها جدا شده بوديم به جانب كوفه متوجه شديم ، و شبى مانند روز روشن بود، و ثلث شب گذشته بود، نورى پيدا شد كه ماه را فرا گرفت و اثرى از آن باقى نماند، يكى از لشكرى ها هم در كنار من بود و او هم آن نور را ديد، در علت اين امر دقت كردم ، ديدم عمودى از نور كه عرضش قريب به يك ذراع و طولش ‍ حدود بيست ذراع به نظر مى رسيد از آسمان پايين آمده و تا قبر اميرالمؤ منين (ع ) كشيده شده ، و قريب دو ساعت ادامه داشت و كم كم بر قبه على (ع ) متلاشى و متفرق شد تا از چشم من پنهان شد، و نور ماه به حالت اول برگشت با آن مرد لشكرى كه در كنارم بود صحبت كردم ، ديدم زبانش سنگين شده مى لرزد با او ملاطفت كردم تا به حال خود برگشت و خبر داد كه او هم آن موضوع را ديده است . بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ سلطان سليمان كه از سلاطين آل عثمان و احداث كننده نهر حسينيه از شط فرات بود، زمانى كه به كربلاى معلّى مى آمد، به زيارت اميرالمؤ منين (ع ) مشرف مى شد، در نجف نزديكى بارگاه شريف علوى ، از اسب پياده شد و قصد نمود كه محض احترام و تجليل تا قبه منوره پياده رود. قاضى عسكر مفتى جماعت هم بود در اين سفر همراه سلطان بود، وقتى از قصد سلطان مطلع شد، با حالت غضب به حضور سلطان آمد و گفت : تو سلطان زنده هستى و على بن ابى طالب مرده است تو چگونه از جهت درك زيارت او پياده رفتن را عزم نموده اى ؟ (قاضى ناصبى بود و نسبت به حضرت شاه ولايت عناد و عداوت داشت ) در اين خصوص قاضى با سلطان مكالماتى نمود تا اين كه گفت : اگر سلطان در گفته من كه پياده رفتن تا قبه منوره موجب كسر شاءن و جلال سلطان است ترديدى دارد به قرآن شريف تفاءّل جويد تا حقيقت امر مكشوف گردد، سلطان سخن او را پذيرفت و قرآن مجيد را در دست گرفته و تفاءلا آنرا باز نمود و اين آيه در اول صفحه ظاهر بود: فاخلع نعليك انك بالواد المقدس ‍ طوى . سلطان رو به قاضى نمود و گفت : سخن تو برهنگى پاى ما را مزيد بر پياده رفتن نمود پس كفش هاى خود را هم درآورده با پاى برهنه از نجف تا به روضه منوره راه را طى نمود به طورى كه پايش در اثر ريگ ها زخم شده بود. پس از فراغت از زيارت ، آن قاضى عنود نمود پيش سلطان آمد و گفت : در اين شهر قبر يكى از مروجين رافضى ها است ، خوب است كه قبر او را نبش نموده و به سوختن استخوان هاى پوسيده او حكم فرمايى ! سلطان گفت : نام آن عالم چيست ؟ قاضى پاسخ داد: نامش محمد بن حسن طوس است . سلطان گفت : اين مرد مرده است و خداوند هر چه را كه آن عالم مستحق باشد از ثواب و عقاب به او ميرساند، قاضى در نبش قبر مرحوم شيخ طوسى مكالمه زيادى با سلطان نمود، بالاخره سلطان دستور داد هيزم زيادى در خارج نجف جمع كردند و آنها را آتش زدند آنگاه فرمان داد خود قاضى را در ميان آتش انداختند و خداوند تبارك و تعالى آن ملعون را در آتش دنيوى قبل از آتش اخروى معذب گردانيد. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🤱در حسرت نوازش فرزند🤱یه لحظه صبرکن...❌ ❌ قرار‌ نیست‌عید سال دیگه تو‌حسرت بچه باشی🀄️ لوسی‌دُم تراپی روشی تازه کشف شده توسط محققین و دانشمندان ایرانی ⭕️ با موفقیت بالای ۹۰٪ مشکلات ناباروری زوجین درمان تمامی مشکلات ناباروری و هم وطنان عزیزمون از جمله: 🔸ضعف اسپرم 🔹یائسگی‌زودرس 🔸آزو اسپرم 🔹تنبلی تخمدان 🔸واریکوسل 🔹ذخیره تخمدان ❌ مهلت درخواست و درمان و محدود 🔰عضو شو تا پاک نشده🔰 https://eitaa.com/joinchat/3911713138Ccec2b92b2a
💜🍃 سلام دوستان عزیز من چندبارپیام دادم ولی راهنمایی نکردیدمنو دوستان من ازازدواج اولم یک پسردارم که پیش خودم بزرگ کردم همراه پدرومادرم پسرم ۱۱سالش بودبایک اقای مجردکه ۲۰ سال بزرگترازمن بودازدواج کردم.متاسفانه همسرم شغل توشهردیگه س.‌پنج شال توشهرخودم بودم وصاحب یک پسردیگه شدم.همسرم رابطه ش باپسراولم خوب نبودولی چون همسرم زیادخونه نبودبرام مهم نبود..تااینکه به حرف شوهرم توشهری که کارمیکرداسباب کشی کردیم..الان یه پسرپنج ساله ویک دخترچندماهه ازاین اقادارم..درحال حاضرمستاحرهستیم.ولی متاسفانه پسرم اولم الان هجده ساله شه وخونه پدرومادرم زندگی میکنه..هرچقدجنگ ودعواکردم که شوهرم پسرموببره محل کارخودش وباخودمون زندگی کنه نشدکه نشد..وقتی که توشهرخودمون بودم خیلی هوای پسرموداشتم ولی ازلوس شدن وتوجه زیادمن خراب شدمدرسه رورهاکرد..هرچقددنبال کاراش رفتم رشته هاشوعوض کردم فایده ای نداشت مشاوره بردم نشدکه نشد...الانم یک سال ازمن جداست بهش میرسم مالی وتلفنی..ولی دلم همش پیش اونه..زندگی برام شده جهنم انقدکه فکراونومیکنم..راضی نمیشه بیادپیش مازندگی کنه..شوهرم قلبتادوستنداره بیاد..بنظرتون چیکارکنم برم توشهرخودم خونه بگیره وبچه هاموبزرگ کنم وشوهرم توشهرخودش کارکنه واخرهفته هابیاد..یابمونم پیش همسرم..موندمذچیکارکنم..البته همسرم راضی نمیشه که من برگردم ومیگه بایداینجابمونی..ولی من دلم پیش پسرم مونده وعذاب وجدان منوول نمیکنه 👇💜 @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🍎 🔴 راهکارهایی برای داشتن خوابی راحت ♻ مصرف برخی دم‌نوش‌ها مثل گل‌گاوزبان، جوشانده عناب و سنبل‌الطیب آرام‌بخش بوده و برای داشتن آسوده توصیه می‌شوند 🔸 همچنین مصرف عرق ، دم‌نوش به‌لیمو نیز موثر است. 🔹 اصلاح برنامه غذایی و نخوردن غذاهای نفاخ در شب راهی برای رفع اختلالات خواب است. 🔸 مصرف سبزیجاتی مثل یا خوراکی‌هایی که رطوبت زیادی دارند مثل جو و بادام خام قبل از خواب توصیه می‌شوند. 🔹 پرهیز از چای و قهوه، شکلات تلخ، ادویه جات، بویژه تندمزه ها، پیازخام، سیر 🔸 ماساژ درمانی، رعایت درجه دما و نور اتاق که خیلی سرد یا گرم نباشد یا روشن نباشد و برای رفع اختلالات خواب توصیه می‌شوند. 🔹 مصرف شام‌کامل و مقوی و مفصل ( سرخ کردنی و دیرهضم نباشد) 🔸 دم‌کرده بادرنجبویه و بابونه نیز توصیه شده است این گیاهان حتی برای کودکان مفید و بی‌ضرر است. 🔹 از مصرف قبل از خواب پرهیز شود و در مقابل ترکیب روغن‌زیتون، عسل و سرکه مصرف شود. 🔸 همچنین بهتر است فرد بی‌خواب در مکانی تاریک و کم‌نور بخوابد و کمی گلاب در آن محل پاشیده شود. 🔹 مصرف غذاهایی مثل آش جو، آش کدو، کاهو و هویج مناسب است. 🔸 دم کرده نیز از بی‌خوابی جلوگیری می‌کند. این گیاه همانند یک عمل می‌کند. 🔹 روغنهای کدو، خیار وکاهو به‌ صورت ماساژ سر توصیه می‌شود. ✅درمان گیاهی 💥 پنبه را به آب پیاز آغشته کرده، روی دندان پوسیده قرار دهید. 💥 جویدن برگ جهت پوسیدگی دندان بسیار مفید است. 💥 سیر رنده شده را با کمی کره مخلوط کرده، سپس در محل پوسیدگی ها قرار دهید. 💥 گرد را داخل حفره ی پوسیده ی دندان قرار دهید. 💥 اگر را با پوست آن بجوید یا گَرد آنرا بر روی لثه و دندان پوسیده بمالید، درد دندان را اندکی تسکین می دهد و لثه را استحکام می بخشد. 💥 جویدن برگ های و یا شستشوی دهان با جوشانده ی آن بسیار مفید است ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#نامه_های_آسمانی 🕊 وصیت نامه شهید مصطفی چمران وصیت می‌کنم … وصیت می‌کنم به کسی که او را بیش از
🕊 از درخت لذات زندگی میوه چیده، از هر چه زیبا و دوست داشتنی است برخوردار شده، و در اوج کمال و دارایی همه چیز خود را‌‌‌ رها کرده و به خاطر هدفی مقدس، زندگی دردآلود و اشکبار و شهادت را قبول کرده است. آری‌ ای محبوب من، یک چنین کسی با تو وصیت می‌کند … وصیت من درباره مال و منال نیست. زیرا می‌دانی که چیزی ندارم، و آنچه دارم متعلق به تو و حرکت و مؤسسه است. از آنچه به دست من رسیده، به خاطر احتیاجات شخصی چیزی بر نداشته‌ام. جز زندگی درویشانه چیزی نخواسته‌ام. حتی زن و بچه‌ها و پدر و مادر نیز از من چیزی دریافت نکرده‌اند. آنجا که سر تا پای وجودم برای تو و حرکت باشد، معلوم است که مایملک من نیز متعلق به تو است. وصیت من درباره قرض و دین نیست. مدیون کسی نیستم، در حالی که به دیگران زیاد قرض داده‌ام. به کسی بدی نکرده‌ام. در زندگی خود جز محبت، فداکاری، تواضع و احترام نبوده‌ام. از این نظر نیز به کسی مدیون نیستم … آری وصیت من درباره این چیز‌ها نیست … وصیت من درباره عشق و حیات و وظیفه است … احساس می‌کنم که آفتاب عمرم به لب بام رسیده است و دیگر فرصتی ندارم که به تو سفارش کنم. وصیت می‌کنم، وقتی که جانم را بر کف دستم گذاشته‌ام، و انتظار دارم هر لحظه با این دنیا وداع کنم و دیگر تو را نبینم…. تو را دوست می‌دارم و این دوستی بابت احتیاج و یا تجارت نیست. در این دنیا به کسی احتیاج ندارم. حتی گاهگاهی از خدای بزرگ نیز احساس بی‌نیازی می‌کنم … از او چیزی نمی‌طلبم و احساس احتیاج نمی‌کنم. چیزی نمی‌خواهم، گله‌ای نمی‌کنم و آرزوئی ندارم. عشق من به خاطر آن است که تو شایسته عشق و محبتی، و من عشق به تو را قسمتی از عشق به خدا می‌دانم. همچنانکه خدای را می‌پرستم و عشق می‌ورزم، به تو نیز که نماینده او در زمینی عشق می‌ورزم. و این عشق ورزیدن همچون نفس کشیدن برای من طبیعی است … عشق هدف حیات و محرک زندگی من است. زیبا‌تر از عشق چیزی ندیده‌ام و بالا‌تر از عشق چیزی نخواسته‌ام. عشق است که روح مرا به تموج وا می‌دارد، قلب مرا به جوش می‌آورد، استعدادهای نهفته مرا ظاهر می‌کند، مرا از خودخواهی وخودبینی می‌رهاند، دنیای دیگری حس می‌کنم، در عالم وجود محو می‌شوم، احساسی لطیف و قلبی حساس و دیده‌ای زیبابین پیدا می‌کنم. لرزش یک برگ، نور یک ستاره دور، موریانه کوچک، نسیم ملایم سحر، موج دریا، غروب آفتاب، احساس و روح مرا می‌ربایند و از این عالم به دنیای دیگری می‌برند … این‌ها همه و همه از تجلیات عشق است … به خاطر عشق است که فداکاری می‌کنم. به خاطر عشق است که به دنیا با بی‌اعتنایی می‌نگرم و ابعاد دیگری را می‌یابم. به خاطر عشق است که دنیا را زیبا می‌بینم و زیبائی را می‌پرستم. به خاطر عشق است که خدا را حس می‌کنم، او را می‌پرستم و حیات و هستی خود را تقدیمش می‌کنم … می‌دانم که در این دنیا به عده زیادی محبت کرده‌ام، حتی عشق ورزیده‌ام، ولی جواب بدی دیده‌ام. عشق را به ضعف تعبیر می‌کنند و به قول خودشان زرنگی کرده از محبت سوءاستفاده می‌نمایند! اما این بی‌خبران نمی‌دانند که از چه نعمت بزرگی که عشق و محبت است، محرومند. نمی‌دانند که بزرگ‌ترین ابعاد زندگی را درک نکرده‌اند. نمی‌دانند که زرنگی آن‌ها جز افلاس و بدبختی و مذلت چیزی نیست … و من قدر خود را بزرگ‌تر از آن می‌دانم که محبت خویش را از کسی دریغ کنم. حتی اگر آن کس محبت مرا درک نکند و به خیال خود سؤاستفاده نماید. من بزرگ‌تر از آنم که به خاطر پاداش محبت کنم، یا در ازاء عشق تمنایی داشته باشم. من در عشق خود می‌سوزم و لذت می‌برم. این لذت بزرگ‌ترین پاداشی است که ممکن است در جواب عشق من به حساب آید … می‌دانم که تو هم‌ ای محبوب من، در دریای عشق شنا می‌کنی. انسان‌ها را دوست می‌داری. به همه بی‌دریغ محبت می‌کنی. و چه زیادند آن‌ها که از این محبت سوءاستفاده می‌کنند. حتی تو را به تمسخر می‌گیرند و به خیال خود تو را گول می‌زنند … تو این‌ها را می‌دانی ولی در روش خود کوچک‌ترین تغییری نمی‌دهی … زیرا مقام تو بزرگ‌تر از آن است که تحت تأثیر دیگران عشق بورزی و محبت کنی. عشق تو فطری است. همچون آفتاب بر همه جا می‌تابی و همچون باران برچمن و شوره زار می‌باری و تحت تأثیر انعکاس سنگدلان قرار نمی‌گیری … درود آتشین من به روح بلند تو باد که از محدوده تنگ و باریک خودبینی و خودخواهی بیرون است و جولانگاهش عظمت آسمان‌ها و اسماء مقدس خداست. عشق سوزان من فدای عشقت باد، که بزرگ‌ترین و زیبا‌ترین مشخصه وجود توست، و ارزنده‌ترین چیزی است که مرا جذب تو کرده است، و مقدس‌ترین خصیصه‌ای است که در میزان الهی به حساب می‌آید … ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 زهرا .اجازه كتبي بابا هم حاضر شدو همگي راهي محضر شديم.سالار و فاطمه نشستن،بالاي
🌸🍃 زهرا .منشي صدامون كرد گفت شما ميتونيد بريد فقط شير خشك يا شير مادر برسونيد تا بچه تغذيه كنه.اومديم بيرون سوار شديم تازه وجود سالارو كنار خودم حس كردم بي تفاوت بيرونو نگاه ميكردم،كه گفت:تو هنوز از من ناراحتي؟گفتم واسه چي؟گفت واسه همه چي.گفتم هر چي بوده تمام شده،گفت خوبه كه اينقدر راحت اين حرفو ميزني.ميخواستم جيغ بزنم بگم نگو راحت من روزي هزار بار مردمو زنده شدم،اصلا حرف نزن،اما لال شده بودم.كه گفت كاش اينهمه خوب نبودي،كاش فاطمه مثل تو بود.نگاه تندي بهش انداختم ساكت شد.خواستم پياده شم گفت اين وسط من بدجور باختم زهرا.تو كه راحت داري زندگيتو ميكني فردا روزي هم...گفتم آره شوهر ميكنم ميرم همه چي يادم ميره.ببين سالار سعي كن فاطمه رو خوشبخت كني چون اگر اين كارو هم نكني من هيج وقت تو رو نميبخشم.رفتم تو...ديگه سعي ميكردم با سالار رو در رو نشم ازش فرار ميكردم.روزي كه آرين مرخص ميشد فاطمه و آمنه هم اومدن يه ني ني تازه به دنيا اومده بود اتاقو واسش تزئين كرده بودن آمنه نگاهي كرد به فاطمه گفت ايشالا روزي تو.فاطمه هم خودشو انداخت تو بغل سالار گفت بابايي ياد بگير.سالار خنده تلخي زدو همگي برگشتيم خونه.برگشتيم روستا مامان چند باري تو حرفاش از اختلافات فاطمه با  سيما گفته بود اما من فرار ميكردم از هرچي كه ختم ميشه به سالار.تلفن كشيده بوديم تا مامان از نگراني فاطمه و آمنه در بياد.فاطمه زنگ زد با گريه كه مادر شوهرم فوت كرد.فرداش عمو اينا هم اومدن مامانو برداشتنو رفتن تهران من نرفتم.زنگ زدم به فاطمه خبر بدم جواب ندادن شب سالار گوشي رو برداشت تو صداش غمو حس ميكردم.بهش تسليت گفتم تشكر كرد خواستم قطع كنم گفت تو چرا نيومدي؟گفتم ننه آقا تنها بود.گفت از اوني كه ميترسيدم سرم اومد.تلفنو كه قطع كردم خيلي دلم براش سوخت.تقريبا هشت ماه از فوت مامان سالار گذشته بود كه آمنه زنگ زد هميشه از زبون آرين حرف ميزدگفت سلام خاله جونم،گفتم سلام عشق خاله.قربونت برم لپتو بچسبون به گوشي برات هلاكم،گفت بهم مژده گوني بده خبر خوب دارم.گفتم حتما داري راه ميري گفت نه راهم ميرم اما بدون تنها تو نيستي كه خاله شدي ماماني منم خاله شده.هنگ كردم گفتم كي ؟فاطمه؟آمنه صداشو يكم آرومتر كرد گفت مردن مامان سالار بدكم نشدا،فاطمه راحت شد از مريض داري،ببين فوري گذاشت حامله بشه.به زور يكم حرف زدم قطع كردم.نشستم همونجا فلج شدم پاهام جون نداشت،درد عجيبي بود،فك ميكردم فاطمه حاملس ذوق ميكردم يادم به سالار ميفتاد بغض داشتم.علي هنرستان شبانه روزي درس ميخوند آخر هفته ها ميومد خونه.تعطيلاتش تموم شده بود بايد ميرفت مدام از تو اتاق صدا ميزد زهرا حولم كجاس،لباسام كو.ديد جواب نميدم اومد تو سالن ديد من به حالت زانو بغل كرده افتادم.صدا كرد ننه آقا و مامان اومدن.كمكم كردن بشينم.ننه آقا گفت مال فصله ننه نترس،همين كه مامان و علي بلند شدن گفت پسر رحمان شوفر خيلي ساله رفته كويت اونجا تاكسي تلفني داره،خداي زمين و ملك  و دارايي داده براش خريدن.لنگ يه زنه كه بشه خانوم خونش.تو رو پسند كردن ننه به مادرت نگفتم كه نندازه به بوق و كرنا،صلاحته تا بگم بيان،آقا،سربه زير عين ننه خدابيامرزش...دلم از دنيا گرفته بود دلم ميخواست برم تو يه بيابون اينقد داد بزنم شايد آروم شدم.ننه ديد حرف نميزنم گفت فكراتو بكن بلند شد كه گفتم بگين بيان،برگشت نگام كرد گفت ايشالا خير باشه.پس به مادرتم بگم تا بگه عموت بزرگترته بيان،نگن دختره بي كسو كاره.رفتم تو اتاق زير پتو زار زدم.دستام مدتي بودم ميلرزيد خيلي كم حرف تر از قبل شده بودم،فقط ميرفتم مدرسه بعدم خونه.اونشب تو حياط داشتم رختخوابارو پهن ميكردم ديدم مامان از پشت بغلم كرد،گفت كاش ننه بزرگ عفريته گور به گور شدت زنده بود ببينه چه دخترايي بزرگ كردم چه كسايي كه نيومدن از تهرونو كويت در خونم...نخواستم بزنم تو ذوقش دلش به اين چيزا خوش بود،كم سختي نكشيده بود.لبخندي زدمو گفتم شما نبودين معلوم نبود چي به سر ما ميومد خداروشكر رو سفيد شدين.آواز ميخوندو بشكن ميزد.اونشب بچه فاطمه و سالارو تجسم ميكردم اينكه دختره،پسره،چه شكلي ميشه.مدتي گذشت فاطمه تو ماه چهارمش بود اومد روستا اصلا نشون نميداد حاملس خيلي تنبل و كسل بود اصلا غذا نميتونست بخوره هنوز ويار داشت،شبا كه پيش هم ميخوابيديم ميگفت زهرا،يادته آمنه همش ميگفت بچم تكون ميخوره چرا من اصلا نميفهمم بچه تو شكمم هست.مامان همه اهل و دنيارو مثال ميزد كه خيلي ها اينجوري بودن.ده روزي موندو رفت.يه روز دلشوره عجيبي داشتم دلدرد شديد كمر درد راه گلوم ميگرفت گريم ميومد،صدقه گذاشتم ذكر گفتم.دو روز بعدش سالار زنگ زده بوده به آمنه كه فاطمه دو روزه بيمارستان بستريه فك كردم چيز مهمي نيست اما الان حالش خوب نيست ....
☀️🍃 قطعات کفن✅ پرسش :قطعات کفن میّت را بیان فرمانید؟ پاسخ :واجب است میت مسلمان را با سه پارچه که یکى را لنگ و دیگرى را پیراهن و دیگرى را سرتاسرى مى‏نامند کفن کنند. مقدار واجبی که هر قطعه کفن باید بپوشاند✅ پرسش :قطعات کفن تا چه حدی از بدن میّت را باید بپوشاند؟ پاسخ :«لنگ» باید از ناف تا زانو تمام اطراف بدن را بپوشاند و بهتر آن است که از سینه تا روى پا برسد و بنا بر احتیاط واجب «پیراهن» باید از سرشانه تا نصف ساق، تمام اطراف بدن را بپوشاند و بلندى «سرتاسرى» بنا بر احتیاط واجب باید به‌قدری باشد که بستن دو سر آن ممکن شود و پهناى آن به‌اندازه‏اى باشد که یک‌طرف آن روى طرف دیگر قرار گیرد. مقدار ضخامت کفن✅ پرسش :ضخامت کفن میت باید به چه مقدار باشد؟ پاسخ :احتیاط واجب آن است که هریک از سه پارچه کفن به‌قدری ضخیم باشد که زیر آن پیدا نباشد. شرایط لازم در کفن میّت✅ پرسش :اگر میّت را با پارچه‌ی غصبی یا نجس و مانند آن کفن کنند چه حکمی دارد؟ پاسخ :کفن کردن با پارچه غصبى جایز نیست، هرچند چیز دیگرى پیدا نشود و نیز کفن کردن باپوست مردار و چیز نجس، جایز نیست و احتیاط واجب آن است که با پارچه ابریشمى خالص، یا پارچه طلا بافت و پارچه‌ای که از پشم و موى حیوان حرام‌گوشت گرفته‌شده باشد کفن نکنند، مگر این‌که ناچار باشند. میتی که با پارچه غصبی کفن‌ودفن شده✅ پرسش :اگر میت را با پارچه غصبی کفن و بعد دفن نیز کرده باشند تکلیف چیست؟ پاسخ :چنانچه با پارچه غصبى کفن‌کرده باشند و صاحب آن راضى نشود، باید از تنش بیرون آورند، اگرچه او را دفن کرده باشند و این بر عهده کسى است که این کار را کرده. حکم کفن کردن باپوست حیوانات✅ پرسش :کفن کردن میّت باپوست حیوان حلال‌گوشت یا پارچه‌ای که از پشم حیوان حلال‌گوشت تهیه‌شده است چه حکمی دارد؟ پاسخ :کفن کردن در پوست حیوانات هرچند حلال‌گوشت باشد در غیر حال‏ ضرورت اشکال دارد، ولى کفن کردن با پارچه‏اى که از پشم یا موى حیوان حلال‌گوشت تهیّه شده اشکال ندارد، اگرچه احتیاط مستحب ترک آن است. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
💜🍃 سلام به مدیرگروه حبیبه خانم ممنون ازکانال خوبتون نمازروزتون قبول باشه ،یه سوال داشتم دختری هستم ۴۴ ساله میخوام ازدواج موفق کنم برم سرزندگیم یاخواستگارخوب نیومده برام یااومده رفته دیگه نیومدن یابیرون گفتن وخونه نیومدن ،کتاب سربازکنا بهم چن تاگفتن طلسمت خیلی سنگینه دوسه تاگفتن بایدخون بریزی قربونی کنی برامون پول واریزکن مابرات انجام بدیم یا گفتن شمع روشن میکنیم برات طلسمتومیشکنیم فلان قدرپول میخوادواریزکن برات انجام بدیم من هم ازهمشون صرف نظر کردم حالا ازشماعزیزراهنمایی وکمک میخوام ممنون ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام ممنونم بابت کانال خوبتون لطفا سوال منو تو کانالتون بزارید از زمان بارداریم 3 سال میگذره اونموقع یبوست گرفتم گفتن‌ تو بارداری طبیعیه ولی هنوز هم ک سه سال گذشته همونجوری هستم خیلی اذیت میشم داروهای فراوانی امتحان کردم ک فقط برای چند روز خوب بوده دوباره همون آش و همون کاسه خواهشا بگین چکار کنم بخدا خیلی عذاب میکشم گاهی 1 هفته شاید بیشتر شکمم کار نمیده چ دکتری برم اگر ساکن مشهد هستید لطفا دکتر معرفی کنید ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام وقت بخیر ممنون میشم سوال منو تو گروه بزارید.. ما ۶ ساله با شوهرم ازدواج کردیم تا الان گوشی شوهرم رمز داشت ولی به منم رمزش رو گفته بود جدیدا گوشی خریده رمز گذاشته به منم نمیگه... خیلی حساس شدم هر چی میگم بهم بگو میگه عمرا نمیگم... کلا میخام یه دعایی چیزی بگین بخونم که شوهرم به حرفم گوش بده... گستاخ نباشه... احترامم رو نگه داره...ممنون میشم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام باتشکر از گروه خوبتون پسری دارم ۱۲ سالشه ۲ سال پیش متوجه شدم وسواس گرفته طوری بود که وقتی خواهرش کنارش رد میشد میگفت پاد را زدی به کتاب من یا دستشویی میرفت پاچه هاش را بالا میزد خیلی دیر از دستشویی بیرون میومد خودکارش را برمی‌داشتم بایه دستمال پاک می‌کرد وبعد استفاده میکرد خلاصه خیلی زندگیم را مختل کرده بود بردمش دکتر قرص سرترالین تجویز کرد خدایی خوب شد وزیر نظر پزشک الان روزی نصف قرص میخوره تواین ۲ سال هر کاری کردم کم کم دارو را کم کنم وقطع کنم نشد چیکار کنم که به درمان کامل برسم آیا کسی مثه بچه من بوده خوب شده باشه ودیگه دارو نخوره راهنماییم کنید کجا یا پیش چی کسی باید ببرم ازخمینی شهر اصفهان هستم در ضمن پسر من یکم اجتماعی نیست خیلی بابچه ها بازی نمیکنه توقعتش زیاده اگه چیزی را پیله کنه بخاد تا نخریم یا به دست نیاره ول کن نیست اگه میشه راهنماییم کنید آیا بچه اینجوری داشتید خوب شده باشه بایدمن چیکار کنم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام کسانی که رماتیسم دارن چه جوری درمان شدن مادرم ۵۵سالشه بیماریش کنترل نمیشه در کردستان زندگی میکنه ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سوال دارم عزیزان یه دختر۱۶ساله دارم که دستهاش قسمت آرنج وقتی دستاش بازمیکنه خیلی میزنه میره بیرون استخوان آرنجش وخیلی ازلحاظ ظاهری دستاش زشت میشه خواستم ببینم کسی تجربه ای داره دراین زمینه یادکترخوب توی تهران سراغ دارن که ببرم نشون بدم چن دفعه دکتربردم میگن مشکلی نداره ولی ازلحاظ ظاهری زشته 👇💜 @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌱 بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ جناب شيخ محمد حسين فرمود: شبى دو ساعت از شب گذشته به قصد خريد ترشى از خانه بيرون آمدم و دكان ترشى نزديك دروازه شهر بود (سابقا شهر نجف اشرف حصار و دروازه داشته و دروازه آن متصل به بازار بزرگ و بازار بزرگ متصل به درب صحن مقدس و درب صحن محاذى ايوان طلا و درب رواق بوده است به طورى كه اگر تمام درها باز بود، شخص از دروازه ، ضريح مطهر را مى ديد) و شيخ مزبور هنگام عبور مى شنود عده اى پشت دروازده در را مى كوبند و مى گويند: ((يا على ! انت فك الباب ، يعنى يا على ! خودت در را باز كن )). و ماءمورين به آنها اعتنايى نمى كنند، چون اول شب كه در را مى بستند تا صبح باز كردنش ممنوع بود. آقاى شيخ مى رود ترشى مى خرد و برمى گردد چون به دروازه مى رسد، اين دفعه عده زوارى كه پشت در بودند شديدتر ناله كرده و عرض مى كنند: يا على ! در را باز كن و پاها را سخت به زمين مى كوبند. آقاى شيخ پشت خود را به ديوار مى زند كه از طرف راست چشمش به سمت مرقد مبارك و از طرف چپ دروازه را مى بيند، ناگاه مى بيند از طرف قبر مبارك ، نورى به اندازه نارنج آبى رنگ خارج شد و داراى دو حركت بود، يكى به دور خود و ديگرى رو به صحن و بازار بزرگ و باكمال آرامى مى آيد. آقاى شيخ نيز كاملا چشم به آن دوخته است با نهايت آرامش از جلو روى شيخ مى گذرد و به دروازه مى خورد ناگاه در و چهارچوب آن از ديوار كنده مى شود و به زمين مى افتد. عرب ها با نهايت مسرت و بهجت ، به شهر وارد مى شوند. و هنوز بعضى از رجال علم كه مرحوم محمد حسين را ديده و اين مطالب را بلاواسطه از او شنيده اند، در قيد حياتند. بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ سلطان سليمان كه از سلاطين آل عثمان و احداث كننده نهر حسينيه از شط فرات بود، زمانى كه به كربلاى معلّى مى آمد، به زيارت اميرالمؤ منين (ع ) مشرف مى شد، در نجف نزديكى بارگاه شريف علوى ، از اسب پياده شد و قصد نمود كه محض احترام و تجليل تا قبه منوره پياده رود. قاضى عسكر مفتى جماعت هم بود در اين سفر همراه سلطان بود، وقتى از قصد سلطان مطلع شد، با حالت غضب به حضور سلطان آمد و گفت : تو سلطان زنده هستى و على بن ابى طالب مرده است تو چگونه از جهت درك زيارت او پياده رفتن را عزم نموده اى ؟ (قاضى ناصبى بود و نسبت به حضرت شاه ولايت عناد و عداوت داشت ) در اين خصوص قاضى با سلطان مكالماتى نمود تا اين كه گفت : اگر سلطان در گفته من كه پياده رفتن تا قبه منوره موجب كسر شاءن و جلال سلطان است ترديدى دارد به قرآن شريف تفاءّل جويد تا حقيقت امر مكشوف گردد، سلطان سخن او را پذيرفت و قرآن مجيد را در دست گرفته و تفاءلا آنرا باز نمود و اين آيه در اول صفحه ظاهر بود: فاخلع نعليك انك بالواد المقدس ‍ طوى . سلطان رو به قاضى نمود و گفت : سخن تو برهنگى پاى ما را مزيد بر پياده رفتن نمود پس كفش هاى خود را هم درآورده با پاى برهنه از نجف تا به روضه منوره راه را طى نمود به طورى كه پايش در اثر ريگ ها زخم شده بود. پس از فراغت از زيارت ، آن قاضى عنود نمود پيش سلطان آمد و گفت : در اين شهر قبر يكى از مروجين رافضى ها است ، خوب است كه قبر او را نبش نموده و به سوختن استخوان هاى پوسيده او حكم فرمايى ! سلطان گفت : نام آن عالم چيست ؟ قاضى پاسخ داد: نامش محمد بن حسن طوس است . سلطان گفت : اين مرد مرده است و خداوند هر چه را كه آن عالم مستحق باشد از ثواب و عقاب به او ميرساند، قاضى در نبش قبر مرحوم شيخ طوسى مكالمه زيادى با سلطان نمود، بالاخره سلطان دستور داد هيزم زيادى در خارج نجف جمع كردند و آنها را آتش زدند آنگاه فرمان داد خود قاضى را در ميان آتش انداختند و خداوند تبارك و تعالى آن ملعون را در آتش دنيوى قبل از آتش اخروى معذب گردانيد. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❌❌مهم حتما بخونید لطفا❌❌❌ سلام خدمت دوستان عزیز و اعضای بزرگوار کانال ایام به کام دوستان گلم به دلیل حجم بالای پاسخ اعضا و محدودیت در ارسال روزانه یه تصمیمی گرفتیم 👇 پاسخ هایی که شما به سوالات میدین ممکنه چند روز طول بکشه که در کانال ارسال بشه چون باید به جز پاسخ اعضا مطالب دیگه ای هم در کانال بزاریم و به این خاطر که اعضای محترممون زودتر به پاسخشون برسن تصمیم گرفتیم یه کانال دیگه اختصاص بدیم به این قضیه یعنی اونجا فقط مختص پاسخ اعضا باشه پاسخ هایی که توی کانال اصلیمون جا نداریم بزاریم رو اونجا قرار میدیم یعنی یه بخشیش در همین کانال و تعدادی دیگه ش در کانال دیگه ای قرار میگیره فقط دقت کنید عزیزان هردو کانال رو چک کنید حتما ❌❌❌👆👆چون در هر دوکانال پاسخها تکراری نیستند ممنون میشم همگی اون کانال هم عضو باشید برای دسترسی بهتر به پاسخها✅✅✅👇👇👇👇 در ضمن اینجا مخزن میشه برای دسترسی بهتر به مطالبی که میخواید بعدا پیداشون کنید😍✅ https://eitaa.com/joinchat/3518169438Cd5294f4139 عضو بشید همگی🙏👆 کانال خصوصیه دوستان و مختص اعضای خودمونه🌸 🙏🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌞روزی یک صفحه قران بخوانیم🌞 سوره ❤️ جزء 🍃 صفحه ی ۵۸۳🌼 @azsargozashteha
2856039.mp3
3.89M
🌞روزی یک صفحه قران بخوانیم🌞 سوره ❤️ جزء 🍃 صفحه ی ۵۸۳🌼 @azsargozashteha
🌱 اطلاع از آینده🌸🍃 هر کس می خواهد از اینده خودش اطلاع پیدا كنه نیمه شب بلند شه وضو بگیره دو رکعت نماز به نیت نیازش به در گاه حقتعالی بخونه بعد از نماز سه صلوات بر خاتم صلی الله بفرسته و بعد از ان هر کدام از اسماءزیر را ۱۰۰مرتبه بخوانه « یا هادی اِهْدِنی یا عَلیمُ عَلِّمْنی یا خَبیرُ اَخْبِرْنی یامُبَیِّنُ بَیِّنْ لی.» و در همان مصلی (جایی که نماز خوانده و اذکار گفته شد)بخوابه انچه مطلوب هست از غیب در خواب به شما نشان میدهند درمان بیماری ها و ایجاد شادی 🌸🍃 از رسول گرامی اسلام نقل شده است: هركس سوره «عنكبوت » را نوشته و پس از شستن، از آب آن بنوشد همه دردها و بیماری ها از او زایل می شود. امام صادق علیه السلام نیز فرموده اند: اگر این سوره را بنویسند و آنگاه آن را شسته و از آب حاصل از آن بنوشند تب، سردی و درد از آنها برداشته می شود و از هیچ دردی جز درد مرگ كه چاره ای از آن نیست، غمگین نمی شوند و در زندگی به شادی فراوانی دست می یابند منابع:تفسیرالبرهان، ج4، ص301 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
📅 🗓 ۲۹ فروردین | حمل ۱۴۰۳ 🗓 ۸ شوال ۱۴۴۵ 🗓 17 آوریل 2024 🌹 امروز متعلق است به: 🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام 🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليهما السّلام 🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليهما السّلام 🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليهما السّلام 🗞 وقایع مهم شیعه: 🔹سالروز تخریب قبور ائمه علیهم السلام در بقیع، 1343ه-ق 📆 روزشمار: ▪️7 روز تا شهادت حضرت حمزه و وفات حضرت عبدالعظیم حسنی علیهما السلام ▪️17 روز تا شهادت امام صادق علیه السلام ▪️22 روز تا ولادت حضرت فاطمه معصومه س و آغاز دهه کرامت ▪️32 روز تا ولادت امام رضا علیه السلام ▪️51 روز تا شهادت امام جواد علیه السلام ❇️ روز ۱۰۰ مرتبه: یا حَیُّ یا قَیّومُ ای زنده،‌ ای پاینده ❇️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه که موجب عزّت در دین میگردد ❇️ روز به اسم موسی بن جعفر (ع) و علی بن موسی (ع) و محمد بن علی (ع) و علی بن محمد (ع) است. روایت شده در این روز این چهار امام خوانده شود. ذکر روز چهارشنبه می‌شود. ⛔️ برای و دادن روز مناسبی نیست. ⛔️ برای و روز مناسبی نیست‌‌‌‌‌‌. ⛔️ برای گرفتن روز مناسبی نیست. ✅ برای و روز مناسبی است‌‌‌‌‌‌. ✅ برای روز مناسبی است‌. ✅ برای و روز مناسبی است‌‌‌. ✅ امشب برای خوب است. ⛔️ برای رفتن روز مناسبی نیست. 🔰 زمان :از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶عصر تا عشای آخر. 🔸امروز روز خوبے است. 🔸امروز براے شروع کارها، مناسب است. 🔸دید وبازدید با دوستان و خویشاوندان خوب است. 🔸کسے که در این روز بیمار شود به زودے بهبود یابد. إن شاءالله. 🔹کسے که امروز گم شود پس از چند روز پیدا میشود.ان شاء الله. 🔹قرض دادن و قرض گرفتن خوب است. 🔹کشاورزے و باغبانے وآبیارے و خرید و فروش محصولات زراعے خوب است. 🔹خرید و فروش و تجارت،خوب است. 🔸میانجیگیرے براے اصلاح ذات البین و رفع اختلافات دوستان و خویشاوندان خوب است. 🔸رسیدگے به ایتام  ونیازمندان و بیچارگان خوب است. 🔸صدقه دادن خوب است. 🔹رَڪ اَرقنوع یا به اصطلاح ماه ترکی، قوت روح، امروز در « بیـنے » است.باید مراقب بود که امروز به آن آسیبے نرسد. 🔹 خواب در این شب، درست  است. 🔹مسیر رجال الغیب از سمت شمال میباشد.بهتر است هنگام حرکت به سمت محل کار یا در مکانے که حاجتے دارید رو به این سمت نهاده و از ایشان یارے بطلبید. چون کسے در نزد شروع در شغلے و سفرے روے خود را به طرف ایشان کند و همت از ایشان طلبد، بدین نهج (صورت):بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا رِجالُ الغَیبِ. اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیَّتُهاَ الاَرواحُ المُقَدَّسَةِ. اَغیثُونی بِغَوثِهِ و اُنظُروُا اِلَیَّ بِنَظرَةٍ یا رُقَبا یا نُقَبا یا نُجَبا یا اَبدالَ یا اَوتادَ یا غَوث َیا قُطُب و به هر زبانے که خواهد، مطلب خواهد و شروع در مدعا کند، البته به مقصود رسد.  ☜ ☜ اذان صبح 4:00 اذان ظهر 12:04 ☜ اذان مغرب 18:58 طلوع آفتاب 05:29 ☜ غروب آفتاب 18:40نیمه شب 0:20 🔮 🔮 بی‌قرار کردن و دیوانه کردن معشوق اگر خواهی که کسی را در عشق خود بی‌قرار گردانی باید این دعا را بخوانی بر شکر و دمیده بر آن کس بدهی تا بخورد دیوانه و بی‌قرار گردد : بسم الله الرحمن الرحیم، قَالُوا نُرِيدُ أَنْ نَأْكُلَ مِنْهَا وَتَطْمَئِنَّ قُلُوبُنَا وَنَعْلَمَ أَنْ قَدْ صَدَقْتَنَا وَنَكُونَ عَلَيْهَا مِنَ الشَّاهِدِينَ، باسم فلان بنت فلان علی حب و عشق فلان بن فلان الساعة الساعة الساعة باوضو وطهارت روبه قبله 🗓 مخصوص روز است‌‌. ⏰ ذات الکرسی عمود ۲:۱۶ 🤲 دعا خواندن در زمان ذات الکرسی میشود.
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 سلام به مدیرگروه حبیبه خانم ممنون ازکانال خوبتون نمازروزتون قبول باشه ،یه سوال داش
❤️🍃 خانمی که مربی دخترت خونتون رفت و آمد داره؛ خواهشا محترمانه قطع کن رابطه باهاش رو ؛ اول به تو میگه خواهر به شوهرت میگه داداش تا خوب فضا براش باز بشه بعد ممکنه کم کم شوهرت رو وابسته خودش کنه اصلا منتظر امتحان کردن نمون من یه خدمتکار داشتم من رو بغل میکرد گریه میکرد و میگفت خواهرمی ولی چنان خنجر به زندگیم زد که هنوز جبران نشده بعد ۶ سال درگیرم خانم ها خواهشا افراد غریبه به منزل راه ندید و رفاقت نکنید . امکانات و خوشی ها و نعمت های زندگی نذارید هر کسی ببینه نذارید غریبه سر از اخلاقیات همسر و فرزنداتون در بیارن عزیزم دخترت چه کار مربی داره ردش کن بره 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 خانمی که میگی شوهرت رانندس و دختر کوچولوت اذیتت میکنه خواهرم شما به خاطر اعصابت و مشکلاتت این طفل معصوم رو مقایسه و متهم میکنی ارتعاش و ناراحتی تو روی بچه اثر میذاره و بیقرارش میکنه حتی اگه جنین یا نوزاد باشه شما باید خودت رو آروم کنی با این روش ها مثلا: پیاده روی . دعای کسا . اسفند دود کردن. یه دوست خوب داشتن. دایم با امام زمان حرف زدن المستغاث بک یا ابن الحسن زیاد تکرار کن. همین حرفها رو به امام بگو ایشون عین الله و اذن الله هستن. توسل به حاج قاسم بهش بگو بیا فرمانده عملیات زندگی من باش . ذکر الله ۶۶ بار برای اضطراب بدون یا بگو. چایی درست کن برای خودت بریز و روضه حضرت زهرا گوش کن . از یه پزشک داروی خونساز بگیر. بعدش برای اعتیاد همسرت کمک بگیر ختم بسیار مجرب ختم ۵ روزه قران و هدیه کردن به اقا امام زمان عالی جواب میده 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 سلام به ادمین عزیز من همون زن ۳۵ ساله هستم که گفتم دوتا بچه دارم وشوهرم مشروب میخوره ولی نماز میخونه هر کاری میکنم ترک میکنم گفته بودم اگه کسی تجربه ای داره بهم بگه چه ذکری بگم که ترک کنه ولی هیچ کس جوابم رو نداد خواهش میکنم راهنماییم کنین 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 سلام و عرض ادب در جواب اون خانومی که گفته بودن اسهال دارن خواهرم سه ماه بود که اسهال داشت هر چه دکتر میرفت فایده نداشت پیش یه دکتر گوارش که رفت گفته بود باید از معده نمونه برداری کنیم وقتی آزمایشش آمد دکترش گف نباید نان گندم یاهر چیزی که با آرد گندم درست کردن نباید بخوری اگر خوردی پرز معده ورودهات تموم میشه ودیگه هر چه خوردی جواب نمیده گفته بود بهش بیماری سیلیاک داری همون دکتر نون مخصوص برای این بیماران داشت بهشون میداد حالا شماهم رسیدگی کنید که یه وقت خواهر عزیزم این بیماری نباشد 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 سلام به همگروهی های عزیز کسانی که امسال میخواهند کنکور امتحان بدهند صبح روز کنکور یکی از اعضای خانواده هفت مرتبه سوره اسرا بدون سخن باکسی بخونن در ضمن از ساعت هشت صبح که کنکور شروع میشه باید سوره راشروع کنه لطفا خواهش میکنم متن را زودتر بذارن در گروه که دو هفته دیگه آزمون کنکور هس همه ی کنکوریها موفق باشند انشالله 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 سلام ببخشید از اون خانمی که گفته بچه ی دوستش 40روزه است سرما خورده وریه هاش درگیر شده دقیقا پسر من هم این جوری شده بود خیلی بستری کردم خوب نمی شد تا برادرم یه دکتر ی بود در قم دکتر شکر الهی که پسر من رو درمان کرد خدا خیرش بده اگر این خانم بچه اش رو ببره پیش این دکتر با یه نسخه خوب میشه انشاالله جیگرم کباب شد من میدونم او بچه چقدر عذاب میکشه 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 سلام من همون خانمی هستم که شوهرم ایرادمو تو روم زده بود... اصلا هر سال چندروزبعد عید تو خونه ما دعوا میفته دیگه به فامیل شک.کردم نکنه دعا جادویی چیزی خوردمون میدن به هر حال.ممنونم از شما دوستای گلم که منودلداری دادین .. ان شاءالله بهترین خیر و عاقبت به خیری نصیب دلای مهربونتون بشه از همتون 🙏🙏🙏🙏 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🍎 ✅درمان 💟توجّه: چربی‌های با ترانس‌بالا (روغن جامد، موز، غذاهای پُرچرب، کیک‌خامه‌ای، خامه، سرشیر، کلّه‌پاچه، جگرسیاه، ته‌دیگ)و سبزی گشنیز نخورید. ✅درمان لکنت زبان در کودکان: روزی یک استکان آب أنار شیرین طبیعی تازه یا یک قاشق مربّاخوری ربّ انار شیرین طبیعی. 💟اگر لکنت زبان بر اثر ضربه به قسمت أعصاب مرکزی و ترسیدن باشد در صورتی که سلّول‌های آن قسمت از بین نرفته باشد علاوه بر مصرف موارد بالا، به مدّت یک هفته، هر روز یک قاشق غذاخوری جوشاندۀ أفتیمون مصرف شود.🌷🌷🌷🌷 🌺دیر باز شدن زبان🌺 در خصوص بچه هايى که دير زبان باز مى کنند، معمولا مشکل خاصى ندارند، پدر و مادرها با کار درمانى بچه ها رو اذيت نکنند. اين توصيه اصلى ماست. 🖌معمولا ويتامين pp در اين بچه ها کم است. اين جور بچه ها از مغزشان بيشتر کار مى کشند تا حروف را در ذهنشان بسازند و معمولا افراد خلاقى مى شوند. در بين بزرگان هم انيشتين تا 9 سالگى زبان باز نکرده بود. ✳ویتامین H 🖌کمبود این ویتامین ضایعات پوستی ایجاد می کند و لکنت زبان از کمبود این ویتامین است. ✳منابع ویتامین H 🔹جگر 🔹دل 🔹قلوه 🔹مغز 🔹زرده تخم مرغ 🔹تخم کبوتر ✳ منابع ویتامین Pp 🔺نخودفرنگي 🔺گندم سياه 🔺پرتقال 🔺تخم‎مرغ 🔺اسفناج 🔺مخمر آبجو 🔺گندم 🔺جو 🔺غلات 🔺حبوبات 🔺سبزي‎ها 🔺ميوه‎ها 🔺گوشت 🔺شير 🔺نخود 🔺جگر گاو 🔺سيب‎زميني 🔺ذرت 🔺هلو 🔺خرما ◀انار یا رب انار، کمک به زودتر باز شدن زبان کودک می کند. 🖌حجامت پشت گوش هم، زیر نظر طبیب حاذق انجام شود. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 زهرا .منشي صدامون كرد گفت شما ميتونيد بريد فقط شير خشك يا شير مادر برسونيد تا
🌸🍃 زهرا درد خودم يادم رفته بود،به عمو اينا خبر داديم رفتيم شهر،راه خيلي دور بود.مامان خيلي بي تابي ميكرد از فضاي متشنج خونه آرين مدام جيغ ميزد،آمنه اعصاب نداشت گريه ميكرد،درد منم تمومي نداشت اما سعي ميكردم با مسكن خودمو آروم كنم.با سختي حميد دو تا پرواز جدا براي هممون گرفت من و مامان و عمو و ننه آقا شب همون روزي كه اومده بوديم از روستا رفتيم تهران،مامان مدام حالش بد ميشد زنگ زديم سالار بيمارستان بود مستقيم رفتيم بيمارستان بهمن تهران،سالار اومد پايين اجازه ملاقات نميدادن،مامان ميزد به سينه سالار كه بگو بچم تو شهر غريب چي به سرش اومده؟چرا دو روزه به ما نگفتي؟ سالار كه خستگي و غم از چهرش ميباريد گفت نخواستم بيخود نگرانتون كنم فك كردم بهتر ميشه منتظر موندم جواب آزمايش بياد،سرشو انداخت پايين كه مامان داد زد حرف بزن بچه سكتمون دادي،سالار سرشو بلند كرد لبشو دندون گرفت گفت بچه تو شكمش يكماهه مرده بوده نميدونسته...زير پامون خالي شد حس كردم افتادم تو چاه همه گريه ميكرديم اشكاي سالار ديونم ميكرد،ننه آقا گفت عمرش به دنيا نبوده طفلي خدا بازم بهتون لطف ميكنه ننه از لطف خدا نااميد نشيد، سالار نشسته بود پيش عمو سرش پايين گريه ميكرد نگاش كردم شونه هاش ميلرزيد كاش ميتونستم آرومش كنم ادامه داد:يهو حالش بد شد تهوع شديد دل درد شديد فقط جيغ ميزد،تنها اميدم آزمايشا بود كه اونم...مني كه تا اون لحظه ساكت بودم گفتم اونم چي؟گفت:تمام بدنشو عفونت كرده.ننه آقا گريه ميكردم ميگفت خوب ميشه دعا كنيد.حالم خيلي بد بود رفتم بالا تو اتاقش ديدمش،بي حال خوابيده بود دو چشماش حلقه سياه،شكمش تخت.دستاشو گرفتم صداش كردم فاطي ددم(خواهرم)اومدم پيشت هممون اومديم اومديم خونت پاشو عزيزم،چشماشو باز كرد گفت زري بچم مرد،ديدي ميگفتم تكون نميخوره گريه كرديم سرشو بغل كردم دلداريش دادم گفتم تو تازه هفده سالته حالا كوتا بچه بريزه رو سرت نه يكي نه دوتا.از آرين براش تعريف كردم گفتم دارن ميان يكم آروم شد اما با حرفاي سالار خيلي نگران بودم.از فردا قرار شد شبا من بمونم بيمارستان روزا خونه باشم استراحت كنم دكتر گفته بود بايد تحت نظر باشه.جو بدي بود همه دست به دعا بوديم.سالار خيلي مهمون نوازي ميكرد همه جوره پذيرايي ميكرد تو اتاق خوابشون عكساي دو نفرشونو كه ميديدم فك ميكردم خودمو سالار هستيم اما ناراحتي فاطمه باعث شده فقط غصه اونو داشته باشم.آمنه اومدو يك هفته موندو برگشت ننه آقا رو هم با خودش برد عمو و زن عمو هم رفته بودن خونه نادر.من و مامان و علي خونه فاطمه بوديم.يه روز تو اتاق دراز كشيده بودم مامان داشت غذا درست ميكرد تلفن زنگ خورد،من و مامان هر دو رفتيم سمت تلفن من گوشيو برداشتم سالار بود گفت خيلي عادي صحبت كن مادر نگران نشه فقط لباستو بپوش ميام دنبالت بريم بيمارستان.از استرس دهنم خشك شده بود مامان كه همش نگاهش به صورت من بودن بهش اشاره كردم چيزي نيست گوشيو گذاشتم پرسيد كي بود دِ حرف بزن گفتم هيچي سالار بايد بره يه دارويي دكتر نوشته بگيره براش مياد دنبالم منو ببره بيمارستان گفت نه نميخواد تو استراحت كن من ميرم تو شب جوني برات نميمونه همينطور كه لباس ميپوشيدم گفتم خودم باشم بهتره.معطل نكردم اومدم بيرون تا سر خيابون راه ميرفتمو پشت سرمو نگاه ميكردم كه سالار بياد دل تو دلم نبود از پشت گردنم تير ميكشيد تا وسط كمرم،گلوم خشك شده بود ميسوخت.سالار اومد تا سوار شدم گفتم به من رك بگو چيشده؟گفت باشه فقط تو رو خدا تو آروم باش دكتر گفته عفونت خيلي شديده بايد عمل بشه،اما اون بيمارستان تجهيزات مناسبي ندارن.گفتن اگر جابجا هم بشه خطرناكه از من خواستن رضايت بدم تا منتقلش كنن.زد رو فرمون گفت نميدونم چيكار كنم؟خدايا اين چه امتحاني بود؟تصميم سختي بود مغزم كار نميكرد فقط هفده سالم بود،تا اونروزها پام به بيمارستان كشيده نشده بود چه برسه به تصميم هاي اينجوري.رسيديم رفتيم بالا رفتيم اتاق دكترش شرايطتو برامون توضيح داد از ريسك بالاي عمل،از ريسك بالاي جابجاييش گفت.مونده بوديم چيكار كنيم سالار پشت در اتاقش نشست رو زمين ميزد تو سرش منم كه حالم گفتن نداشت.دكتر دو روز مهلت داد تا تصميم بگيريم،به عمو زنگ زدم گفت منتقلش كنيد دلمون قرص شد،قرآن به سر با دلي كه آشوب بود با چشمي كه اشكي ديگه براي ريختن نداشت فاطمه رو فرداي اونروز با رضايت كتبي سالار منتقل كرديم،همه چيز خوب پيش رفت عمل انجام شد اما عفونت به ريه رسيده بودم،يازده روز بستري بود يه شب ساعت سه صبح بود سرمو گذاشته بودم كنار دستش رو تخت ديدم دستش تكون ميخوره بيدار شدم گفتم جانم چي ميخواي خيلي واضح برعكس هميشه بود صداش گفت من خير نديدم از زندگيم خيلي زحمتمو كشيدي منو حلال كن.بابا رو ن د يدم... ....
🕊 وصیت نامه شهید سید مرتضی آوینی🌸🍃 زندگی زیباست، اما شهادت از آن زیباتر است؛ سلامت تن زیباست، اما پرنده‌ی عشق، تن را قفسی می‌بیند که در باغ نهاده باشند. و مگر نه آنکه گردن‌ها را باریک آفریده‌اند، تا در مقتل کربلای عشق، آسانتر بریده شوند. و مگر نه آن‌که از پسر آدم، عهدی ازلی ستانده‌اند که حسین را از سر خویش، بیشتر دوست داشته باشد. و مگر نه آن‌که خانه تن، راه فرسودگی می‌پیماید تا خانه روح، آباد شود. و مگر این عاشق بی‌قرار را بر این سفینه سرگردان آسمانی، که کره‌ی زمین باشد، برای ماندن در اصطبل خواب و خور آفریده‌اند. و مگر از درون این خاک، اگر نردبانی به آسمان نباشد، جز کرم‌هایی فربه و تن‌پرور برمی‌آید. ای شهید، ای آن‌که بر کرانه‌ی ازلی و ابدی وجود بر نشسته‌ای، دستی برار و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز، از این منجلاب بیرون کش”. 🪶🪶🪶🪶🪶🪶🪶🪶🪶 وصیت نامه حاج احمد متوسلیان دیگر کسی حرفی از مرخصی نزد شهید حاج احمد متوسلیان روز پنج شنبه سی اردیبهشت ماه سال شصت و یک، حاج احمد با همان حال نامساعد و عصا در زیر بغل، آمد دارخوین تا برای بچه ها سخنرانی کند. آن هم در شرایطی که بچه های ما خیلی خسته بودند و فشار زیادی به آنها آمده بود. چیزی حدود بیست شبانه روز در گرمای چهل و هشت درجه، توی آن دشت وسیع خوزستان، وجب به وجب جنگیده و پیشروی کرده بودند. بدیهی است که همین مسأله باعث شده بود که نیروها مقداری احساس خستگی کنند. در چنین وضعیتی بود که حاج احمد آمد تا برای بسیجی ها سخنرانی کند. یکی از حضار بسیجی تیپ 27 می گوید: « حاج احمد با همان عصایی که زیر بغل داشت، آمد روی چهار پایه ایستاد و پشت میکروفون قرار گرفت. لحظه ای در سکوت، به دقت به چهره های بچه ها نگاه کرد و گفت: « بسیجی ها! شما می گویید اگر ما در روز عاشورا بودیم، به امام حسین ( علیه السلام) و سپاه او کمک می کردیم. بدانید امروز روز عاشورا است.» حاج احمد نگاه پر از لطفی به برادران - که اکثراً با سر و صورت و دست و پای زخمی روبروی او به خط شده بودند - کرد و ادامه داد: « به خدا قسم! من از یک یک شما درس می گیرم. شما بسیجی ها برای من و امثال من در حکم استاد و معلم هستید. من به شما که با این حالت در منطقه مانده اید، حجتی ندارم. می دانم که تعداد زیادی از دوستان شما شهید شده اند. می دانم بیش از بیست روز است دارید یک نفس و بی امان در منطقه می جنگید و خسته اید و شاید در خودتان توان ادامه ی رزم سراغ ندارید. ولی از شما خواهش می کنم تا جان در بدن دارید، بمانید تا که شاید به لطف خدا در این مرحله بتوانیم خرمشهر را آزاد کنیم.» در آخر صحبت هایش، در حالی که اشک از چشمانش سرازیر شده بود، گفت: « خدایا! راضی نشو که حاج احمد زنده باشد و ببیند ناموس ما، خرمشهر ما، در دست دشمن باقی مانده، خدایا! اگر بنابر این است که خرمشهر در دست دشمن باشد، مرگ حاج احمد را برسان!» این حرف ها و مناجات حاجی باعث شد همه ی نیروهای تیپ، شیون کنان، زار زار گریه کنند. خود حاج احمد، هم دل به دل بچه بسیجی ها داده بود و بی اختیار هق هق گریه، شانه هایش را می لرزاند. به زحمت والسلام سخنرانی را ادا کرد و از پشت میکروفون کنار آمد. حرف های حاجی مثل انفجار یک کپسول معنویت و اخلاص در جمع بچه ها بود. به محض پایان حرف های حاجی، بچه های تیپ در حالی که صلوات می فرستادند و تکبیر می گفتند، به طرف او هجوم آوردند و دسته جمعی و بی قرار، حاج احمد را در آغوش گرفته و می بوسیدند. خدا گواه است من ندیدم از بسیجی ها - حتی یک نفر هم تا خاتمه ی عملیات - حرفی از مرخصی بزند. هیچ کس نمی رفت. فقط تعدادی دانشجو داشتیم که به خاطر امتحانات، آنها را خود حاج احمد به زور روانه ی مرخصی کرد. دلاوری دیگر از رزم آوران تیپ 27، با اشاره به سخنرانی شورانگیز حاج احمد در دارخوین می گوید: « یادش به خیر! در آن سخنرانی، بسیجی ها که واله و شیدای روحیه ی فولادی حاجی شده بودند، زیر گوشی با هم می گفتند: « دیگر ما چه عذری داریم؟ وقتی حاج احمد با این وضع بد جسمی، این طور قرص و محکم مانده، ما چه حقی داریم اظهار خستگی کنیم؟» تحت تأثیر سخنرانی حاج احمد، طوری شد که همه ی بچه ها احساس می کردند انگار اولین روزی است که به منطقه آمده اند. خلاصه، نیروها آماده شدند برای رفتن به مرحله ی سوم عملیات.» ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 سلام به مدیرگروه حبیبه خانم ممنون ازکانال خوبتون نمازروزتون قبول باشه ،یه سوال داش
❤️🍃 باسلام وخسته نباشید خدمت اعضا گروه مخصوصا حبیبه خانم درجواب خواهری که گفتن خیلی اضطراب واسترس دارن وحالشون بده ودارو نمیخورن واعصابشون خرابه بگم عزیزم بعضی وقته حال بد که طولانی بشه عوارض شدیدی داره قرص آسنترا۵۰ تاحدودی اعصابت رو آروم میکنه دکتر هم به خودم داد هم چندتا از آشنایان شنیدم استاده میکنن فقط عوارضی که داره مثل بقیه قرصهای اعصاب غریزه جنسی رو بسیار کم میکنه موقت البته با عرض سلام و خدا قوت خدمت حبیبه جون🌸 خانمی که دو تا دختر داری و همیشه تنهایی و قراره یه ماه دیگه خونه تون رو جابجا کنید و خانواده ت هر کاری برات کنن منت میذارن..عزیزم نگاه کن برای رفع استرس و اضطراب تا میتونی ایت الکرسی بخون.هر وقت دیدی میترسی پناه ببر به آیت الکرسی اگر هم شده شب تا صبح آیت الکرسی بخون...شبها قبل از خواب آیت الکرسی و 4 قل (سوره های توحید ناس فلق کافرون)و قدر رو بخون...به قرآن پناه ببر برای اینکه اعصابت آروم بشه قبل از خواب سوره ی جن رو بخون و به امام زمان ع بگو من خواندن این سوره رو به مادر عزیزت نرجس خاتون تقدیم میکنم و از شما میخام غم و استرس و ناراحتی و اضطراب رو از من دور کن. وراه حل دیگه اینکه توی صحیفه ی سجادیه دعای رفع غم و اندوه رو بخون...اینها همه تجربه شده و شک نکن خیلی برای افسردگی و اضطراب خوبن... داروهای افسردگی اعتیاد آورن من تجربه کردم و هم اینکه فراموشی میارن خیلی بده ...ولی برای افسردگی میتونی به پزشک عمومی هم مراجعه کنی...ولی بیشتر از یه دوره نخور چون توانایی مغزت کم میشه... داروهای گیاهی هم خوبن اسخودوس دم کن یا اینکه بهار نارنج برای آرامش اعصاب خوبن... عزیزم نگو خانواده منت میذارن همیشه به خانواده ت پناه ببر و ازشون کمک بخواه حتی اگر منت بذارن ...شاید خودت خیلی حساسی و فکر میکنی که منت میذارن ولی در واقعیت اینطور نیست...شما انشاالله چند سال دیگه صبر کنی بچه هات بزرگ میشن و دیگه شبها نمیترسی... تا میتونی به خدا و اهل بیت و قرآن پناه ببر...امتحان کن نتیجه میگیری... سوره ی مزمل رو هم روی خوراکی شوهرت بخون بده بخوره باهات مهربون میشه... میگی بچه ت زیاد حرف میزنه خب خدا رو شکر کن بعضی مادرا تو گروه مینویسن بچه م زبان بازنکرده و ناراحتن...شما باید خدا رو شکر کنی و مثل یه دوست با بچه ت حرف بزنی و به صحبتهاش خوب گوش بدی ببینی چه میگه و موقع حرف زدن اهمیت بهش بدی تا متوجه بشه که شما دوستش داری...باید یه جوری انرژی بچه ت رو تخلیه کنی مثلا ببرش کلاسهای ورزشی با بچه ها مشغول بشه خسته میشه و انرژیش تخلیه میشه و شبها هم زودتر میخوابه...باید خودت برای مشکلات راه حل پیدا کنی نه اینکه فقط بشینی مشکلات رو تعریف کنی... 🌸🌸🌸🌸 و خانمی که مربی دخترت وارد زندگیت شده و با شوهرت راحته...عزیزم گول نخور و دخترت رو نذار بره پیش این خانم و تو خونه ت راهش نده...دوره زمانه ی بدی شده اون خانم مگه فامیل و کس و کار نداره که به شوهر شما کار میده...چه معنی میده یه خانم غریبه با یه مرد در ارتباط باشه...باز خودت صلاح میدونی.یعنی چه آقای شما چرا باید بره دنبالش الان خب عصر حجر نیست زنگ بزنه آژانس...خیلی بدم اومد واقعا حتی اگه نظری به آقاتون نداره این کارا درست نیست عزیزم...بعدا کار دستت میده 🌸🌸🌸🌸 و خانمی که پول زیادی دادی برای تعمیر یخچال و فقط شماره پلاک ماشین رو داری...زنگ بزن پلیس 110 و بگو شماره پلاک رو راهنماییت میکنن. 🌸🌸🌸🌸🌸 خانمی که موقع آشپزی وسایل از جلوی دستت پرت میشه و همیشه کارهاتون حتی ساختمان سازی خوب پیش نمیره... پیامبر این ذکر را به حضرت فاطمه سلام الله علیها تعلیم فرمودند که قبل از شروع کار تسبیحات اربعه را به صورت برعکس بگو...یعنی این طور👇👇 33بار سبحان الله 33بار الحمدلله 34 بار الله اکبر. قبل از شروع کار اینارو هر روز بگی کارهاتون خوب پیش میره.انشاالله 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 خانمی که فرمودی توی 5 ماهگی آب شیره ی انگور و سه شیره توی شیشه شیر ریختی و به بچه ت دادی و الان فرشهاتون کثیفه نمیتونی نماز بخونی... عزیزم اینطور نیست یکی از اقوام از دفتر مراجع قم پرسیده بودن در مورد نجاست فرش .... یه شلنگ نازک و باریک وصل میکنی به شیر آب .دقت کن باید حتما وصل باشه به شیر آب چون باید جاری باشه...این شلنگ رو که وصله به آب جاری فقط یه بار روی قسمت نجس فرش بگیر و بعد آب نجس رو با یه خاک انداز یا هر چی جمعش کن پاک میشه ...شما که نمیدونی کجای فرش نجس هست یه بار کلا بشورش ...بعد از این به بعد که یه گوشه نجس شد همون یه گوشه رو با آب جاری فقط یه بار بشور...عزیزم میتونی شماره دفتر مرجع تقلیدت رو سرچ کنی و زنگ بزنی بازم بپرسی. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
💜🍃 سلام به دوستان عزیز شوهرم چند ساله دو تا دستاش درد می کنه رفت دکتر میگه رگ عصب دستاش تنگ شده بابد عمل بشه آیا عملش خطر ناک لطفا کمکم کنین ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام وقت شما بخیر گفتین برای کیست سینه زنبور درمانی آدرس و شماره لطفا میدین کدوم شهر هست خیلی خیلی حیاتیه ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خسته نباشیدتوراخدابرام دعاکنین شوهرم موادمصرف میکنه نه اخلاق داره نه رفتارمناسب داره ن جایی سرکارمیره واقعادیگه بریدم اگه واقعاذکری هست ک برام معجزه کنه بهم بگیداسمم مامان آریا ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خسته نباشید دکترپوست درمشهد میخواستم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام به همه ی هم‌گروهی‌های عزیز اگه میشه سوال منو اورژانسی بزارید گروه ممنون میشم تو خونه ی ما همیشه دعواست یعنی دیگه حرفمون به هم خوش نمیاد رفته رفته هم بدتر میشه هر چقدر هم که سر نماز دعا میخونم ذکر میگم خیلی بدتر میشه انگار خدا هم میخواد این زندگی با دو تا بچه بپاشه از هم به خدا دیگه خسته شدم شما بگید چیکار کنم تو رو خدا چیکار کنم کلا زندگیم تو بمبسته کمکم کنید ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام علیکم وقتتون بخیر ببخشید بابای من ۷۵ سالشه چند سالی میشه چشماش در روز چندین بار به هم میچسبه و درد داره مثلا یهو از پله میخواد بره پایین یا وسط خیابون میچسبه به هم که باید با دست باز کنه😔 دکتر براش آمپول دیسپورت نوشته در سال ۴ الی ۵ بار میزنه الان دیگه دیسپورت گیرمون نمیاد مسفورت میزنیم ولی یه ساله که دیگه با آمپول هم جواب نمیده کلاااا خونه نشین شده 😔 کسی این مشکل داشته که با یه روش درمانی دیگه خوب شده باشه ؟ یا یه نوع داروی دیگه استفاده کنه؟ نمیدونم چه دکتری ببرمش داره درد میکشه هیچ راهی هم بلد نیستم🥺 اگه کسی راحلی داره اجرش با امام حسین جوابم رو بده ما شیراز زندگی میکنیم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خواهرجون خوبی وقت به خیر یه بارتوگروه خوندم یه آدرس دکترزنان توجمکران گذاشته بودن میشه یه باربپرسین من اون آدرس رومیخوام خیلی حالم بده عمل کردم خوب نمیشم اگه اشتباه نکنم اسم کلینیک طهور بود 🌹🌺 ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام به همه خانومهای گل کانال.. فقط برام دعا کنید رفتارم با دخترام بهتر شه. سر مشکلاتی که سر مصرف مواد شوهرم وکارهای دیگه ای که دا‌شت ودعوا های شدیدی که قبلا داشتیم وبه شکر خداالان تموم شده ولی تاثیرش رو بچه ها مونده....نمیدونم چطور باهاشون رفتار کنم 40 سالمه.. دختر بزرگم 21سالشه وداره از شوهرش جدا میشه خونه ماست واون یکی 14 ساله.. هر وقت باهم بحث طولانی میکنیم من الکی میگم میزنمت اونم میگه بزن.. مثلا نشستن منم یه لگد میزنم اون هم سریع از خودش دفاع میکنه یا میخوان کم نیارن فورا تلافی میکنن.. بعد من خیلی ناراحت میشم. واوضاع خرابتر میشه.هر روز با یکیشون قهرم سر کاراشون.. دارم دیونه میشم کمکم کنید.. 👇💜 @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽