eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد♨️🚫
163.8هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال تعبیر خوابمون 👇🤍 https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد♨️🚫
#حرف_اعضا 💚 سلام من همون جوان 25 ساله مذهبی ام که چند روز پیش پیام دادم که زنم به حرف دوستاش فقط گو
💚 سلام اون آقایی که با اسرار همسرشون میخوان طلاق بگیرن باید بگم که اون شیخی که این حرف رو زده خیلی کار اشتباهی کرده باید دعا رو برد پیش دعا نویس چون دعایی که حالا یا سحر هست یا هرچیزی فقط با عمل بطلان سحر زیر نظر دعا نویسی آیت اللهی چیزی باید باشه نه شیخ محل ما داشتیم کسی که سحرشو انداخته دور بعدا نتوسته باطلش کنه حالا هم تا دیر نشده برید پیش دعا نویسی چیزی یا آیت الهی تا درست بشه و نکته دیگه این هست حرز امام جواد علیه السلام رو تهیه کنید و با خودتون داشته باشید که باطل کننده ی قوی سخر و جادو هست مثلا یه جایی یادمه شنید باید شب بعد از ساعت ۱۲ پارچه رو بردارید که توش دعاست بذارید زیر سرتون و روش بخوابید و صبح جلوی نورا آفتاب بگیرید و بلند بلند بخونید و بعد پارچه دورش رو دور بندازید دعای نادعلی هم بسیار موثره تا دیر نشده اینارو انجام بدید موفق و موید و پیروز باشید یا علی 💚💚💚💚💚💚 سلام اقایی که دعا پیدا کردن من خیلی هارو دیدم با این دعا ها زندگیشون نابود شده نمیخوام تهمت بزنم ولی شاید دوستان خانومتون از سر حسادت دعا گرفته باشن...یه کتاب هست داخلش نوشته بود که اگر میخوای یه زوج از هم جدا بشن اسمشونو با یه دعایی که ذکر شده بود بنویس بده سگ بخوره..یا دعاهایی که اسم زنو و شوهر مینویسن دفن میکنن زیر خاک...این دعا ها همه از قران بود ..اینا خرافات نیست...دیدم که میگم...داماد خالم روانی شده بود..سر هر چیزی دعوا راه مینداخت و دخترخالمو از خونه بیرون میکرد با یه بچه کوچیک...خالم سر کتاب باز کرد(قرآن ؛بعضیا میگن این کارا برای جادوگر هاست...کسانی هستن که از قرآن سر کتاب باز میکنن) متوجه شد که مادر دامادش براش دعا گرفته که مهر و محبت به زنش نداشته باشه😑...مادر به بچش رحم نمیکنه چه توقعی از دوست میره...شما هم اگر شحصی رو میشناسید که از راه قرآن سر کتاب باز میکنن برین پیششون ان شالله مشکلتون برطرف بشه 💚💚💚💚💚💚 سلام اون آقای که خانمشون میخواد طلاق بگیره، اول مطمئن شو که پای یکی دیگه وسط نباشه، بعدم این خیلی خوبه که آخرین تلاشت رو میکنی که جدا نشید هر طوری که میتونی وتوانش رو داری زندگیت رو حفظ کن که بعد پشیمون نشی بگی کاش این کار رو انجام داده بودم حالا شاید فایده ام نداشته باشه ولی به این راحتی راضی به طلاق نشو خدا رو چه دیدی از این ستون به اون ستون فرجه، انشاءالله بهترینها برات رقم بخوره🤲🤲🤲 💚💚💚💚💚💚💚 از طلاق توافقی هم میشه پشیمون شد ولی فکرشو بکن خانم شما خونه رو طلسم کرده برای جدایی از شما متوسل به جادو جنبل شده و خلاصه هر کار خلاف عقل و شرعی از دستش آمده کوتاهی نکرده بعد شما میخواهی از طلاق منصرف بشی ؟ منظورم از خلاف شرع همون طلسم و جادو هست که خلاف شرع اسلامیه موردی بود که ما بررسی میکردیم خانم اصرار شدید به طلاق داشت و آقا طلاق نمی‌داد و می‌گفت زنمو دوست دارم طلاق نمی‌دم خانمش حدود یه سال ترکش کرده بود یه شب زیر محل خوابش یه عصا که سرش با ریسمان بسته شده بود پیدا کرد یه روز هم اومده بود از خونه خارج بشه دیده بود درب منزل با زغال سیاه شده بررسی کردیم معلوم شد عصا با ریسمان سفید یه جور طلسمه برای جدایی زن و شوهر زغال هم برای از دست دادن ثروت صاحب خانه و سیاه شدن دل مرد از زن در اسلام مراجعه به جادوگر حرام و در حد کفره حد جادوگر هم یه ضربه شمشیر روی فرق سرشه 💚💚💚💚💚💚💚 سلام به اون اقای که خانمشون درخواست طلاق کردن ایه ۵۴ ؛۵۵؛۵۶سوره اعراف هرروزصبح بعدازنمازصبح بخونیدبرای هرسحروجادوی باشه باطل میکنه البته باصدای بلندبخونیدبعدازاونم ایت الکرسی هروقت که وضومیگیریدباصدای بلندبخونیدانشالله که مشکلتون حل بشه ماهم دعاکنید 💚💚💚💚💚💚 سلام دوست عزیز. به خاطر پیام برادرمون که در مورد دعا نوشته بودن مزاحم شدم. خواهر من هم سه ماه پاشو کرد تو یه کفش که الّا و بلّا طلاق میخوام دوتا هم پسر داشت.و در طول سه ماه یکبار هم اجازه نداد شوهرش باهاش حرف بزنه یا ببینتش. البته از دست یه سری کارهای شوهرش هم ذلّه شده بود ولی قابل تحمل بود. شوهرش هم تو این سه ماه کارها و حرف های ناشایستی زده بود که ازش بعید بود‌ ولی خلاصه بعد سه ماه شوهرش به پیشنهاد دوستش پیش دعا نویس رفته بود و باطل السحر گرفته بود. از همون روز که دعا گرفته بود بدون این که خواهرم از دعا خبر داشته باشه دلش نرم شده بود و با این که جهازشم آورده بودیم، آشتی کرد و سر خونه زندگیش برگشت و نزاشت آینده دوتا بچه تباه بشه. هر چند تو مدت اون سه ماه یه اقایی هم ازش به عنوان مشاور و وکیل سواستفاده کرده و بهش قول ازدواج داده بود. ولی خدا به پدر و مادر من بعد هم به اون دوتا بچه خیلی رحم کرد. خداروشکر الان زندگی خوبی دارن.
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد♨️🚫
#بخش_پانزدهم وقتی این حرف ها رو شنیدم دنیا برام تیره وتار شد، با تمام وجودم شکستم و متلاشی شدم می
روز بعد همراه مامان رفتیم یه عطاری (دکتر طبیعت) و خانمی به اسم خانم کریمی با روی باز ازمون استقبال کرد وقتی مشکلمو گفتم بهم وعده داد که مشکلم حل میشه و حرفایی زد که بهم امید داد که می تونم مادر بشم و طعم مادر شدنو بچشم وقتی مدارک رو بهش نشون دادم بهم یه سری داروی گیاهی داد که شامل پودر و چندتا بطری مایع و قرص های گیاهی بود بعد از اون جریان با پادرمیونی مامان به خونه برگشتم دقیقا دو ماه بعد بود که باردار شدم و الان هم سه قلوهام پنج سالشونه دوتا پسر یه دختر اسمشون هم هلنا و هامین و هیرسا هست که عاشقانه دوستشون دارم از شهناز بگم که ماه چهارم سقط کرد و دیگه نتونست بچه دار بشه فریبا متوجه رفتارهای بدش شد و از دلم درآورد و سعی می کنه کاری کنه که گذشته ها را فراموش کنم هاشم هم پشیمون شد و سعی میکنه جبران کنه و عاشق من و بچه هاشه پدر هاشمو چند ماه پیش از دست دادیم، فرحناز هم با یه پسر خوب ازدواج کرد و رفت یه شهر دور کمند هم تازه خبر بارداریش رو به ما داده و الان چهارماهشه و زندگی روی خوشش رو به من هم نشون داد و من به این نتیجه رسیدم که گاهی باید برای زندگی جنگید و تسلیم نشد و سرنوشت رو تغییر داد تا به آرامش رسید... تمام.... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد♨️🚫
#ادامه ... شوهرم هم به همه گفت بایدم بخواد بچمه پسرمه حقشه بیشترشو میدم یه مدت همه خفه شدن، حتی ش
💚 سلام. وقت بخیر. در جواب خانم 29 ساله ای که علاقه به مطالعات مذهبی دارند و وقت کم. من پیشنهاد می کنم دوره های مترجمی قرآن را بگذرانند. به سه روش حضوری. غیر حضوری. و کلاس آنلاین در 6 ترم برگذار می شود و مدرک معتبر هم داده می شود. مباحث قواعد عربی و تجزیه و تحلیل به صورت روان و بسیار آسان توسط اساتید مجرب تدریس می شود. ودیگه شما به راحتی متوانید هنگام خواندن قرآن معنی آن را هم متوجه شوید. ودر ترم های آخر مقداری تفسیر هم آموزش می بینید. هم بدرد دنیا می خورد هم آخرت. من خودم ترم 3 را تمام کردم. وقتی قرآن می خوانم و معنی آن را متوجه می شوم بسیار آرامش می گیرم. لذت فهم قرآن با هیچ لذتی قابل قیاس نیست.انشاءالله همیشه در پناه قرآن باشید 💚💚💚💚💚💚 سلام در مورد اون خانم عزیزی که سرپرستی یه پسر رو بعهده گرفتن متاسفانه بله همه جا آدمای فضولی که تو مسائلی که بهشون ربط نداره دخالت کنن هست حقیقت ما هم یه تجربه مشابه داشتیم تو همسایگیمون که متاسفانه همسایه ها این موضوع رو دهن بدهن کرده بودن جلو بچه ها و یه دختر هم که با دختر اون خانواده دوست بوده از روی نادانی موضوع رو بهش گفته بود اونم چه سنی تو ۱۵ ،۱۶ سالگی که سن بلوغ و حساس ترین دوران اون دختر بود و چقدر افسرده شد و بعد که پیش مشاور بردن مشاور گفته بود باید زیر نظر یه مشاور کم کم تو همون سن پایین موضوع رو بهش می گفتین تا این طوری بهم نریزه حالا کاریه که شده شمام خودتون رو ناراحت نکنید دیر یا زود باید این موضوع رو به پسرتون می گفتید درسته دوستش دارید ولی بلحاظ هویتی این طوری دچار بحران شده بهتره با کمک یه مشاور همه چیز رو باهاش صادقانه رودر رو کنید ممکنه یه مدت ناراحت باشه اما کم کم عادت می کنه از اینکه می ترسید سوبرداشت بگیره یا محبت شما رو با ترحم اشتباه بگیره باید بگم باید براش درست توضیح بدید و بگید این شما هستید که بهش وابسته اید و هیچ ترحمی در کار نیس اون بعد یه مدت با توکل بخدا خلوص عمل و رفتار شما رو درک می کنه نگران نباشید 💚💚💚💚💚💚 سلام برای خانمی که فامیل به پسرشون گفتن که بچه ی تنی نیست،عزیزم شما که میخواستین بهش بگین خب الان که فهمیده پس اذيتش نکنید،بزارید و بهش حق بدید بخواد واقعیت رو بدونه،احتمالا اون شخصی که بهش همه چیزو گفته نگران این هستش که از شما مال واموال به پسرتون برسه،شما هم که همه جوره حمایتش کردین،باید به پسرتون اطمینان بدین دوستش دارین،واینکه اون بچه ی شماست،چون از جون و دل براش مایه گذاشتين وتحمل غصه و ناراحتیش رو ندارین،بهش بگین از برکت و قدم خیر تو خدا به ما یه دختر داد، که هردو شما رو یه اندازه دوست داریم،شما که با مشاورو روانشناس هم هماهنگ کردین پس چرا ميترسين،عدو شود سبب خیر اگر خدا بخواهد 💚💚💚💚💚💚 سلام خانمی که بچه دار نمیشدن شما بهترین کار انجام دادید که با مشاور روانشناس صحبت کردید و نترسید نذر حضرت علی اکبر کنید که خدا خودش پسر گلتون ارام کنه توی همه جا از این مشکلات هست خدا بزرگه اگر هم گفتن پسرتون بگید چون شمارو دوست داشتیم و قراربود بهت بگیم ولی گفتیم بزرگتر بشی ولی در کل شما پسر ما هستی خوب شما میتونید خانواده خودش هم بهش نشون بدید و با اونا هماهنگ باشید خدا بزرگه عزیزم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
🧡 سلام ممنون از کانال خوبتون . لطفا پیام من روهم توکانال بزارید شدیدا به کمکتون نیاز دارم . 11سالم بود که به اجبار شدید مادرم واز روی ناچاری با پسری که 9 سال از خودم بزرگتره ازدواج کردم از همون اول تا حالا با اینکه چند سال گذشته ازش متنفرم وهیچ علاقه به ایشون ندارم ونتونستم دوستش داشته باشم از دست مادرم بشدت ناراحتم والان با یه بچه دیگه نمیتونم تحمل کنم وباهاشون کنار بیام دلم برای دخترم میسوزه ولی میخام حتما جداشم نمیتونم فکر میکنم اگه ادامه بدم عمرم از بین رفته چندسال بدون هیچ دلخوشی باهاشون زندگی کردم از خیلی چیزا محرومم حسرت خیلی چیزها که حتی خیلی سادس به دلم مونده لطفا سرزنشم نکنید اون موقع خیلی بچه بودم اما با این حال خیلی تحمل کردم با شرایطم کنار اومدم وبه کسی از مشکلاتم چیزی نگفتم خیلی از ابروی خانواده ها ترسیدم ولی وقت مشکلات. کسی کمکم نکرده افسرده شدم وفقط بادخترم ناسازگاری میکنم . خاهش میکنم نگید خوبیای همسرم رو ببینم یا تحمل کنم به خاطر بچم صبرم دیگه تموم شده فقط بگید چطور قضیه ی طلاق رو به خانوادم وهمسرم مطرح کنم همسرم بددهنه ودست بزن داره ایدی ادمین 👇🏻🌱 @habibam1399 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
🌱 فردی چندین سال شاگرد نقاش بزرگی بود و تمامی فنون و هنر نقاشی را آموخت، استاد به او گفت که دیگر شما استاد شده ای و من چیزی ندارم که به تو بیاموزم... شاگرد فکری به سرش رسید، یک نقاشی فوق العاده کشید و آن را در میدان شهر قرار داد، مقداری رنگ و قلمی در کنار آن قرار داد و از رهگذران خواهش کرد اگر هر جایی ایرادی می بینند یک علامت ❌ بزنند... شاگرد غروب که برگشت دید که تمامی تابلو علامت خورده است و بسیار ناراحت و افسرده به استاد خود مراجعه کرد. استاد به او گفت: آیا می توانی عین همان نقاشی را برایم بکشی؟ شاگرد نیز چنان کرد و استاد آن نقاشی را در همان میدان شهر قرار داد ولی این بار رنگ و قلم را قرار داد و متنی که در کنار تابلو قرار داد این بود که: اگر جایی از نقاشی ایراد دارد با این رنگ و قلم اصلاح بفرمایید... غروب برگشتند دیدند تابلو دست نخورده مانده! استاد به شاگرد گفت: همه انسان ها قدرت انتقاد دارند ولی جرات اصلاح نه... دقیقا مشکل اصلی کشور ما همینه! هممون فقط از هم انتقاد میکنیم و غر میزنیم:( ولی دریغ از یه کار درست و حسابی و حل مشکل! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
🧡 اون خانم که گفته بودبرادرش کارمی خوادزنجان شهرک صنعتیش علی ابادکارزیادفقط باید مهارت جوشکاری برقکشی ولوله کشی بلدباشه 💚💚💚💚💚💚 سلام خسته نباشید ادمین جان بنده خدا ک برا داداشش کار میخاست استان یزد کار زیاده چون شهرک صنعتی داره کارخانه کاشی خداراشکر زیاده 💚💚💚💚💚💚 خواهری که نگران بیکاری برادرشون هستند کانال استخدام و کاریابی رو در ایتا نصب کنند وپیگیری کنند انشاالله شغل مناسب پیدا میکنند در ضمن دایی من با آموزش فنی در فنی و حرفه ای الان مغازه زده و با تعمیرات صوتی تصویری امورات زندگی رو میگردونه برادر شما هم میتونند با یادگیری یک حرفه در این مراکز شغلی ابدی داشته باشند 💚💚💚💚💚💚 راجع به مطلبی یه خانم درباره ی مشکل برادرشون که ازکرمانشاه بخاطربی شغلی رفتن به شهرخانمشون قم وحسابداردوسه جاکارخانه وشرکت شدندوبعلت کروناوبسته شدن کارخانه هابی شغل ومحبوربه برگشتن به شهرشون شدن واعصاب خوردباداشتن پسربچه ی دوساله باخانمش بعلت بیکاری و..مشاجره دارندوخواهراین آقا راهنمایی برای کاردرجایی میخواستندخواستم لطف کرده بهشون خبربدهیددراستان فارس شهرستان کوارکه نزدیک شیرازهست چون کارخانه ی ذوب آهن هست وخیلی نیرو گرفته ومیگیرندهم بومی وهم غیربومی والان دارندفازسوم دیگری ازکارخانه میسازندوزیادنیروجذب شده است ومن کسانی رامیشناختم خانم بودنددربعضی جاهای کوچک درشهرکوارحسابداربودندوحالادرآنجابرای حسابداری پذیرفته شده اندالبته بیشترخانم بودندودرضمن بعضاکسانی که فقط سوادشون درحدسوم راهنمایی بوده است الان شدن سرگروه یا سرکارگرگروهی ۲۰نفره یا۳۰نفره یادفتردارچون کسانی که ازامتحان کاری که شرایطی مثلاکارگری ۶ماه یایکسال بگزراندوخودمهندس یارئیسهاببینندخوب کارمیکندو....بعدهاچون احتیاج به شخص معتمدیامورداطمینان دارنددرجاهایی آنهاراقرارمیدهندکه مسئولیت پذیریشان بالاباشدوهم دیگران رارهبری کنندهم حقوق بیشترومزایای بیشتری هم بهشون تعلق میگیردچون محل کارذوب آهن قسمتهایی مختلف وگسترده ای داردوهمه جورتخصصی هم لازمشون هم هست انشاءالله خداوندبه همه کمک کنددرضمن شهرکوارزیادمهاجرپذیرهست بعلت گستردگی کارهاومشاغل ومزارع وباغات حتما برادرشون یه اطلاعاتی ازاین شهربگیرند🙏 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
همیشه اون چیزی نیست که شما میبینن ✅ 💚 🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❤️ سلام صفیه هستم متولد سال چهل و چهار شمسی، زاده تهران. تو یه خانواده کم جمعیت به دنیا اومدم، ما دوتا دختر بودیم، خواهرم سودابه دو سال از من بزرگتر هستش، بعد از ما مادرم دیگه خودش نخواست بچه دار بشه، پدرمم عاشق و شیفته مادرم بود بخاطر همین حرفشو گوش کرد. از بچگیام بخوام تعریف کنم خاطره بسیاره، مادرم خیاط بود هر هفته یه پولی از بابام میگرفت و میرفت بازار برای من و خواهرم پارچه میگرفت، لباسای یه شکل میدوخت وقتی میرفتیم بیرون همه فکر میکردن دوقلوایم، ما هم خیلی وقتا نمیگفتیم دوقلو نیستیم و بقیه باور میکردن یه دل سیر میخندیدیم، اما من نمیخوام از بچگیم بگم میخوام داستانو از سن دوازده سالگیم شروع کنم. از زمانی که مهمترین اتفاق زندگیم افتاد دوازده سالم که بود یه روز وقتی داشتم از مدرسه برمیگشتم دیدم یه ماشین بار جلوی خونه همسایمونه، مدتها بود اون خونه خالی بود، فهمیدم خانواده جدید اومدن و قراره همسایه ما بشن، با کنجکاوی رفتم جلو دید زدم. داشتن وسیله هاشونو خالی میکردن، یکم جلوتر رفتم تا بیشتر سر دربیارم که یهو یه پسر لاغر اندام با چشمای درشت و گیرا اومد جلو، سلام داد و گفت: دختر خانم اینجا کاری داری که وایسادی نگاه میکنی؟ منم دختر حاضر جوابی بودم گفتم: آره میخواستم ببینم فضولم کیه؟ اخماشو کرد تو هم گفت: آخه اینجا خونه ماس بخاطر همین پرسیدم. گفتم: خب مبارکتون باشه من فقط خواستم ببینم کی داره همسایمون میشه که دیدم تویی بعد رفتم خونه خودمون به مامانم گفتم برامون همسایه جدید اومده، اونم زود چایی ریخت گفت ببرم بهشون بدم تا خستگیشون در بره، منم حرفشو گوش کردم چایی رو که بردم دوباره اون پسر اومد جلو، با عصبانیت گفتم: تو بزرگتر نداری که همش جلوی دری؟ گفت: خودم بزرگم شونزده سالمه تو فنچی باید تو خونه باشی نه من چایی رو با عصبانیت دادم دستش گفتم: من دوازده سالمه فنچ نیستم، الانم میرم به مامانم میگم بهم فحش دادی تا دعوات کنه گفت: خب برو بگو منم وقتی اومد دعوام کنه بهش میگم تو خونه ما رو دید میزدی اونوقت میبینی کیو دعوا میکنه عصبانی شدم و برگشتم خونه، دلم میخواست به مامانم همه چیزو بگم اما ترسیدمو حرفی نزدم. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
🧡 سلام من ۳۲ ساله ام. ۲۲ سالم بود ازدواج کردم خانومم ۱۷ سالشون بود موقع ازدواج دو سال بعدشم به خواسته خانواده ها و خانومم چون خونه تنها بود بچه دار شدیم مگه یه آدم چقدر ظرفیت داشت من نه جوونی فهمیدم چشم باز کردم افتادم تو فشار زندگی اهل دروغ نیستم بگم من خوب بودم، من آدم بدی بودم عصبی بودم بی پول بودم همه اینا بخاطر فشار زن و بچه و زندگی بود به ارواح پدرم یه آدم مثل یه لیوان تا یه جایی ظرفیت داره بعدش سرریز میشه من یه شب خیلی حالم بد بود و تو حال خودم نبودم نمیفهمیدم چیکار میکنم زنم کلی بهم گیر داد غر زد ونگ زد که خستم کردی انقدر گفت و گفت تا افتادم به جونش، بابا میبینی من حالم خوش نیست بیخیال شو دیگه منم نمیفهمیدم که بد زدمش که گفت اگه زنت شدم بخاطر فرار از خونمون بود الانم موندم بخاطر بچمونه وگرنه با کسی که دوسش داشتم فرار میکردم خب از یه آدم احمق چه توقعی دارید، سرش شکست اون شب بعد اون دیگه زندگیمون نابود شد تو خونه حبسش میکردم روانی شده بودم وسط کار یهو میومدم خونه، هیچ کسم نبود بگه بجای این کارا دلشو به دست بیار شاید اونجوری گفته کوتاه بیای من بدتر کردم از چشمم افتاده بود دیگه برام مهم نبود اصلا انقدر بهش فشار آوردم تا از یه جا زد بیرون بهم گفت من مریضم شب ساعت ۸ بود گفتم یه قرصی چیزی بخور خوب میشی حال ندارم ببرم دکتر گفت دارم میمیرم گفتم بهتر راحت میشم یه نگاه به بچه میکرد گریه میکرد منم آخرش یه آژانس گرفتم که ببره بیاره به گریه هاش شک کردم ولی گفتم مثل همیشه کارشه ولش کن از اون شب به بعد سه ساله که چشمم به دره شاید برگرده بخدا خواب ندارم همش فکر میکنم با کس دیگس یا بلایی سرش آوردن شمارو بخدا اینو بزار مردم ببینن شاید کسی بشناسه شاید بتونم پیداش کنم اسمش محبوبه س و بوره بخدا من پشیمونم من دوسش دارم عاشقشم بعد این ماجراها فهمیدم بدون اون نمیتونم حتی یک نفرم نتونستم بعدش تو زندگیم راه بدم پیداش کنید بخدا دورش میگردم بچم بی مادره😭خودم از بین رفتم افتادم😭😭😭 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
سلام..من میخواستم بزرگترین مشکلی رو ک داریم رو با شما درمیون بذارم بخدا دگه نمیدونیم چیکار کنیم..ما چهارتا خواهر برادر هستیم ک برادرام واقعا پسرلی خوب و تحصید کرده و زحمت کش هستن خونه دارن تنها مشکلی ک داریم اینه هرجا میریم خاستگاری جور نمیشه یعنی اولش حور میشه ها بعد یهو همه چی خراب میشه واسه ما دخترا هم همینجوره اصلا زمینه ازدواجمون جور نمیشه اصلا نمیدونیم مشکل کارمون کجاست..همه میگن شما طلسم هستین تو را خدا بگین ما چیکار کنیم🙏🙏 🧡🧡🧡🧡🧡 سلام ستاره جون خوبی ببخشید من موهام الان چند ماه خیییلییی میریزه ۱۳سالمه قبلا اینقدر پر بود هرجا بازشون میکردم هی میگفتن چقد موهاش پره و... الان خییلییی کم شده هر ساعتم داره میریزه دیگه جلوی موهام خالی شده😭😭😭😭😭😭ترو خدا بذار کمکم کنن راهی درمانی چیزی هس انجام بدم واقعا افسرده شدم😭فقط من نمیدونم موهام چرب یا خشک ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام اگه میشه سوال منم بزارید کانال🌱✨ میخواستم ببینم کسی از دوستان کار در منزل(پاک کردن انواع سبزیجات ، بسته بندی ، پاک کردن زعفرون و خلاصه این مدلیا) برای شهر اهواز اگه سراغ دارن بگن ممنون میشم مامانم تو خونه حوصلش سر میره 😕 ممنون میشم پیشنهاداتتون رو بگید🌸 🧡🧡🧡🧡🧡 سلام حبیبه جون عزیزم😘 سلام به دوستای قشنگم. من همون خانمی بودم که پرسیدم شما آرایشتون رو باچی پاک میکنید.، اول از همه از راهنمایی های خوبتون تشکر میکنم ان شاء الله حاجت روا بشید وعاقبت بخیر. یکی از دوستای گلم ژل هیدرودرم رو پیشنهاد دادن منم رفتم گرفتم ولی دوبار که زدم صورتم جوش زد😥 شاید من یه ژل اشتباهی گرفتم که این طور شد یا شاید طریقه ی مصرفش رو بلد نبودم من برا پوست چرب هم گرفتم ولی نمیدونم چرا اینجور شد میشه یه لطفی بکنید شما دوست عزیز که آیدی منو از حبیبه جون بگیرید و عکسی از ژلتون بگیرید برام بفرستین و طریقه ی مصرفش رو هم توضیح بدین. الهی خیر ببینید😘 میشه اینم اضافه کنید خانمی که گفتن کرم لک بر ترنجان خوبه من از دارو خانه ها ولوازم آرایشی ها پرسیدم ولی هیچ کدوم نداشتن حتی اصلا به گوششون هم نخورده بود. شما از کجا تهیه کردین خانوم عزیز ؟ ایدی ادمین 👇🏻🌱 @habibam1399 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
💚 سلام ادمین عزیز من یه مشکلی برام پیش اومده که مریضم کرده شش ساله ازدواج کردم، مادرشوهرم باهام خیلی خوبه، هیچ مشکلی نداریم، با شوهرمم رابطمون عالیه، الان باردارم، توی این چند سال از فامیلای شوهرم هی میشنیدم که مادرشوهرت بدجنسه و این حرفا، همش بهش مشکوک بودم، چند روز رفتم خونه شون ،بچه برادرشوهرمم اونجا بود، من رفتم تو اتاق خواب دراز بکشم دیدم گوشی مادرشوهرم رو میزه یدفعه زد به سرم فضولیم گل کرد گفتم بذار گوشیشو نگاه کنم . دیدم به خواهرش پیام داده، چتاشونو خوندم ببینم راجب منم چیزی میگه؟ از چیزایی که دیدم شوکه شدم انگار سطل آب یخ ریختن رو سرم . دیوونه شدم حالم بد شد، بهم آب قند دادن، شوهرم و مادر و خواهرش اومدن بالا سرم ،تا به مادرشوهرم اشاره کردم و خواستم حرف بزنم دیدم یواشکی کیفشو برداشت و رفت بیرون ،شوهرم گوشیو برداشت ،گفتم بلند بخون خواهرتم بشنوه میخواستن چکارم کنن. اونم شروع کرد خوندن...👇🏻👇🏻👇🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۲۱۴🌹 @azsargozashteha💚