4.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸درمان اضطراب با گفتن این ذکر و مداومت بر آن
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد♨️🚫( کانال اصلی اینجاست باقی کانالهای مشابه برای ما نیستند❌❌❌)
#داستان_زندگی 🌸🍃 نیکا . گفتم خیال کردی من مثل قبل یه دختر کودن و تو سری خورم ک مثل اون سه تای قب
#داستان_زندگی 🌸🍃
نیکا
من یه دختر تنها بودم با یه روحیه خراب و یه خانواده داغون . داستان زندگیم یه واقعیت تلخ بود و من نمیتونستم مثل رمان ها و قصه های خیالی فکر کنم ک یه پسر پولدار عاشق یه دختر فقیر میشه بعدم ازدواج میکنن و خوشبخت میشن .درسته تازه دوسال بود وکیل شده بودم اما هزارتا کیس طلاق دیده بودم ک ایده آل ترین شرایط رو داشتن و کاملا نرمال بودن و باهم تفاهم و تطابق داشتن اما حالا دنبال حداقل طلاق توافقی بودن.
یه پسر با اون موقعیت خوب .خانواده خوب و وضعیت مالی عالی . با اون تیپ و قیافه . حتما دخترای درجه یکی رو میتونست انتخاب کنه . کم و بیش از طریق استادم ک حکم پدرم رو داشت اطلاعاتی از خانوادش پیدا کرده بودم . ما کوچکترین شباهتی بهم نداشتیم ...
بعد رفتنش انگار ک قلبم خالی شده باشه . مدام ب خودم میگفتم ادم باش.منطقی باش . تا اون زمان تنها چیزی ک آزارم داده بود این بود ک نتونسته بودم بخاطر خانوادم کنکور فرهنگیان قبول بشم اما حالا از دست دادن اون یه چیزی بیشتر از مردن بود...
دو هفته از رفتنش گذشته بود و من همه زورم رو میزدم ک بتونم ب روال قبل برگردم .مثل همیشه صبح زود از خونه میزدم بیرون تا آخر شب . تا اون روز فقط پر نده های خانواده رو قبول کرده بودم هم بخاطر درآمدش هم برای این ک میترسیدم با پرونده های کیفری رو ب رو بشم .وحشت اون روزایی ک داشتیم هنوزم تو خاطرم مونده بود .اما تصمیم گرفتم برای عوض شدن حال و هوام پرونده کیفری هم قبول کنم .موضوع رو ب استادم گفتم و استقبال کرد.قرار شد یه پرونده سبک دیه رو بهم بده .تقریبا عصر بود و من دیگه کاری نداشتم .رفتم پرونده رو بگیرم برای مطالعه و زودتر برم خونه ک یه خانم و آقای خیلی خوش تیپ و متشخص وارد دفتر شدن.اقا گفت با خانم فلانی کار داریم .هرچقدر فکر کردم چهره اش رو یادم نمیومد .یعنی با من چی کار داشتن
با این ک خسته بودم و آماده رفتن اما طبق اصولی ک استادم خیلی بهش پایبند بود تو هر زمان و هر مکان و هرحالتی ک داشتیم الویت با موکل بود .برگشتم دفتر و ازشون خواستم بشینن.
خانم خیلی چهره زیبا و بانمکی داشت .بهش میخورد نهایتا ۴۵ ساله باشه .یه لبخند رو لبش بود ک چهره اش رو فشنگ تر میکرد. آقا هم حدودای ۵۵ میشد .گفتم بفرمایید در خدمتتون هستم. اقا سر صحبت رو باز کرد و گفت من بابای نویدم .یه لحظه یخ کردم و زبونم بند اومد . گفت نمیخواد چیزی بگی ما خانوادگی اهل حاشیه رفتن نیستیم سوال میرسم جواب بده .پسر من چه عیب و ایرادی داره ک گفتی نه ؟
سعی کردم خودمو جمع کنم اما اونم کاملا متوجه حالت من شده بود .گفتم قرار نیست عیب و ایرادی داشته باشه اما دو نفر باید کاملا به هم بخورن .از هر لحاظ.من برای آقا پسرتون توضیح دادم برای شما هم میگم ک مطمئن بشید من ...
گفت نمیخواد بگی خودم همه چیو میدونم .بهانه الکی نیار .اگه دلیلت همینه ک بیخود گفتی . ما این چیزا برامون مهم نیست . مهم خودتی ک معلومه خوبی . سلیقه پسرمم ک بد نیست . حالا شماره خودت و بابات رو بنویس رو یه تیکه کاغذ .ملهم فردا شب میآییم خواستگاری
از شدت رک بودن و دیکتاتوریش هم شوکه بودم هم خندم گرفته بود . تا لحظه ای ک رفتن فکر میکردم دارم خواب میبینم . فردا خونه موندم و یه دستی ب سر و گوش خونه کشیدم . با خودم میگفتم میان اینجارو میبینن فرار میکنن ب حرفاشون خیلی اعتماد نکن. لیلا هم تعجب کرده بود از این کار من ک موندم خونه و دارم کار میکنم .حدودای ۱۱ صبح پدرش زنگ زد ب تلفن خونه .لیلا جواب داد .بعد ک قطع کرد گفت حالا فهمیدم آفتاب از کدوم طرف دراومده ک تو داری کمک من میکنی .حالا کی هست طرف .ایشالا رفتنی هستی دیگه .
بعد هم رفت تو اتاق و ب پدرم گفت . اونم صداشو برد بالا ک بیخود کرده . تو جد و آباد من کی شوهرشو خودش انتخاب کرده ک این دومی باشه دختره چش سفید .لیلا تو غلط کردی قبول کردی شب بیان.حالا نشونت میدم .لیلا هم گفت ب من چه .یارو اصلا نذاشت من حرف بزنم .فقط گقت شب مزاحم میشیم برای امر خیر و خدافظ.
استرس همه وجود منو گرفته بود . پدرمم ساکت شده بود و این بیشتر منو میترسوند
میوه و شیرینی رو گذاشتم روی میز پیش دستی چیدم و چای دم کردم .گاهی ب حماقت خودم خندم میگرفت گاهی هم دلشوره خفم میکرد. آماده بودم و تنها تو پذیرایی نشسته بودم و غرق خیال شده بودم ک زنگ درو زدن.لیلا رفت باز کرد .پدرم هنوز از اتاقش بیرون نیومده بود . وقتی اومدن تو احساس کردم صدای تپش قلبم الانه ک آبرومو ببره . نوید قشنگم با دسته گل رز سفید و یه جعبه شیرینی جلوم ایستاده بود و من میترسیدم ک تو چشاش نگاه کنم .همراه پدر و مادر و خواهر کوچکترش . تازه نشسته بودن ک پدرم در اتاق رو باز کرد و اومد .
#ادامه_دارد
#نکات_سلامتی 🍎
🏴پاسخ به سوال عوارض آهن خون و زمان مصرف و علل بروز کمبود آهن خون
🔽🔽🔽🔽
📚📚📚💊💊💊اختلال کمبود آهن خون دربانوان و دختران
کمبود اهن خون درخانمها بایستی فوری درمان و پیشگیری از رشدش شود چون سبب گرفتگی عضلات پای چپ + خونریزی زیاد درپریودی + اهل جیغ و داد و بی حوصله گی+ تشنگی بسیارزیاد + اختلال درضربان قلب + بی دقتی دردرمان سبب رشد فیبروم و میوم درواژن بانوان + ریزش مو+ پرحرفی زیاد +شکسته شدن پی درپی ناخن ها+ خواب آلوده و حالات خماری و کسالت + سرگیجه + سردرد + زردی چشم + زردشدن پوست و یا رنگ پریدگی + تدریجا دچار کمبود نفس شدن + عضلات بدن ضعیف و لاغرشدن + تغییرات رنگ مدفوع به سیاهی یا سفیدی
📚🌺 راهکارهای درمانی باقید فوریت
۱- چای سیاه خوردنش ممنوع
۲- گزنه روزی نصف استکان عرقش یا پودرش پنج گرم درتغذیه
۳- مویز و شربت چهارشیره
۴- اسفناج خوری
۵- عدس یا سویق عدس
۶- نخود خوری یا سبوس جوانه نخود بالاخصاز نوع سیاه
۷- حبوبات و لوبیا جات
۸- اگرمشکل گوارشی ندارن استفاده از جگر
۹- شیر شتر یا شیرگاو جوشیده غیر کارخانه ای روزی یک استکان
۱۰- شاتوت شرابی روزی چنددانه
۱۱- گوشت و تخم بلدرچین
۱۲- خورشت فسنجان
۱۳- زیتون سیاه
۱۴- خرمای سیاه
۱۵-دمنوش میوه نسترن به روش چای درعطاری ها موجوداست
۱۶-مغز بادام درختی به روش هریره یا خشکباری خورده شود و بالاخص پسته
۱۷- برگ زردآلو و یا قیسی به روش اب برگه روزی چنددانه
۱۸- سبوس جوانه ماش
۱۹- دال عدس یا عدس قرمز بسیار عالیست
۲۰- سبوس جوانه شبدر یا گیاهش درآش ریخته شود
۲۱- سبزی تره بالاخص از نوع کوهی درکنار هروعده غذایی ( درافطاریا سحری) مصرف شود
۲۲- سمنو روزی یک قاشق
۲۳-مصرف آلو جات بالاخص آفتاب دیده خشک ، خربزه ، ریواس ، انبه ، گلابی ، طالبی ، گل کلم ، تنوع سبزیها ، آّب پرتقال طبیعی ، لیموترش ، سیب درختی و آناناس به واسطه داشتن ویتامین C فراوان باعث افزایش جذب آهن در بدن میشوند
۲۴- دمنوش یا عرق یا سبزی خشک شده یونجه و یا شبدر
📚زمان مصرف داروهای فوق بهترین زمان برای مصرف این قرص، زمانی است که معده شما خالی باشد. در این زمان بدن بیشتر و بهتر میتواند آهن را جذب کند. به همین دلیل پزشکان توصیه میکنند قرص آهن را قبل از مصرف غذا و یا حداقل ۲ ساعت پس از خوردن غذا مصرف کنید.
📚📚📚📚📚خواندن دعای مخصوص ماه صفر
اگر کسی میخواهد از بلاهای نازله در این ماه محفوظ بماند، هر روز ده مرتبه این دعا را بخواند.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
یَا شَدِیدَ الْقُوَی وَ یَا شَدِیدَ الْمِحَالِ یَا عَزِیزُ یَا عَزِیزُ یَا عَزِیزُ
ای سخت نیرو و ای سختگیر ای با عزت ای عزیز ای با عزت
ذَلَّتْ بِعَظَمَتِکَ جَمِیعُ خَلْقِکَ فَاکْفِنِی شَرَّ خَلْقِکَ یَا مُحْسِنُ یَا مُجْمِلُ یَا مُنْعِمُ یَا مُفْضِلُ
از بزرگیت تمام خلقت در پیشگاه تو خوار است پس شر خلقت را از من کفایت فرما ای احسان کنندهای نیکوکار ای نعمت بخش ای عطا ده
یَا لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذَلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ
ای که نیست معبود حقی جز تو منزهی تو بدرستی که من از ظالمانم پس اجابت کردیم برایش و نجاتش دادیم از غم و همچنین نجات دهیم مؤمنان را
وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ
و رحمت خدای بر محمد و آل پاک و پاکیزه اش
همچنین در زمان دیدن هلال ماه صفر خواندن دعای هلال وارد شده است. حداقل آن است که سه مرتبه بگوید: اللّهُ اَکْبَر و سه مرتبه لا إلهَ الَّا الْلّه و سپس بگوید: اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذی أذْهَبَ شَهْرَ کَذا وَ جاءَ بِشَهْرِ کَذا.
بهترین دعای زمان رؤیت هلال، دعای چهل و سوم صحیفه سجادیه است.
#حرف_اعضا ❤️🍃
سلام روزهمه دوستان بخیر وشادی
الهی همه درپناه حق باشید
آقایی که ۳۰ ساله هستید واز تفریحات زندگیتون گفتید
تبارک الله واحسنت به شما
هزار ماشاء الله وهزار قل هو الله به شما انسان فهیم وشاکر خداوند
شما با وجود سن کم از از آن دسته افراد هستید که از ریز ریز نعمتهای خداوند بهترین استفاده را می کنید وبنظرم همین استفاده بهینه یعنی انسان شاکری هستید
خیلی خوشحال وسپاسگزارم که بالاخره یک آقا هم رمز موفقیت خودش در گروه گذاشته تا بقیه آقایون هم یاد بگیرند که چطور زندگی را مدیریت کنن
ایشالا که خداوند فرزندان سالم وصالحی به شما اعطاء کنه وزندگیتون به همین شیوه خوب استمرار داشته باشه
ولی یک تجربه وتوصیه دارم از سوء چشم حسودان حذر کنید وبرای تداوم خوشبختی تون اسپند دود کنید وماه به ماه صدقه بدید
من خانمی هستم که خدا راشکر هم وضع مالیم خوبه وهم به قالی بافی خیاطی وگلیم بافی وگل کاری عکاسی صنایع دستی علاقه دارم وتا حالا در کنار شغلم چند فرش بافتم خیاطی میکنم گل کاری میکنم ولی همیشه مورد تمسخر همسرم هستم
همسرم متاسفانه فردی بسیار نادان هست که اگر من زندگی خودم مدیریت نکنم تمام داشته هام از دست خواهم داد
برای به راه راست هدایت شدن همسرمن هم دعاء کنید
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام به ادمین عزیز و بچه های گروه راجب دختر خانم ۱۵ ساله. که پسر عموش خاستکارش. هست. و معتاد بوده قبلا. و نمیدونه جه تصمیمی بگیره و خاتواده میکن. ازدواج کن. عزیزم. من به عنوان خواهر بزرگترت. میگم اصلا قبول نکن. تو سنی نداری. میدونی چه قدر جوقعیت داری. تا ازدواج هیچ مردی. وقتی به سمت مواد بره ترک. نمیکنن برا مدتی ترک. میکنن ولی دیگه مواد وارد بدنشون. شده به هیچ عنوان. نزار زندگیت تو اوج. نوجوانی. تباه بشه. من خواهر خودم. به معتاد. شوهر کرد. ۱۶ سالش. بود. همه گفتن ترک. میکنه صدبار هم ترک کرد دوباره برگشت چنان. دقی. خودش و مادر پدرم. . خوردن الان هم که هنوزه. تاوان. یه اشتباه داره میده نه خونه. نه ماشین. نه زندگی نه خوراک. دل درس. هیچی همیشه خانواده. من درگیره. و پشیمون هیچ مردی که رفت دنبال مواد به هیچ عنوان. تزک نمیکنه مکه ترک. دنیا. رو کنن. هیج وقت. قبول نکن. دومییش دوست. خواهر دیگریم. بود اون سنش بالا. بود حالا بنده خدا. ۴۰ رد کرده بود و پدر مادرش فوت. کرده بود. و برادر خواهری تداشت مجبور شد. خاستکاری. اومد براش. اونم قبلا. معتاد بود ولی ترک. کرده بود شوهر کرد. با وحود بچه. ۵ سال پیش طلاق. کرفت تروخدا زود عجله نکن سومین موضوع من سرکار میرم یه روز یه ارباب رجوع اوند حرف افتاد و گفت خاستکاری برا خواهرم اومده نعتاد بوده. ترک. کرده من گفتم. نکن خواهرت. بدبخت نکن گفت نه دلشون اتفاقا به زندگی گرم میشه صاحب زن وبچه دیگه نمیرن دلش به حال. اون اقا سوخت. دخترو دادن. تا جند سال بعد دوباره امد و شناختم گفتم فلانی پس چی شد دانادتون. گفت حق با توبود کسی که رفت طرف مواد دیگه ترک نمیکنه گفت اخر طلاق خواهرمو گرفتیم. طرف هم بعد مدتی. با مواد کشیدن زیاد به رحمت خدا. رفت حالا خانوادت. نادون هستن. وگرنه تواین سن. نمیگن شوهر کن. این اولشه. میگی. به خودش هم. نمیرسه. برسه به ۵ سال. دیگه. که بهت. قول میدم. جز پشبمونی. برا خودت و خانوادت. هیچی توش نیست. اونموقع با دوبجه دیگه راه فراری تداری زندگی. باختی نکن اگه هم میخوای یا مجبوری. بدون که نشونت کنن یا عقدت کنن تاکید میکنم. نزار نامزد بشی یا عقد همینجوری بزارش شاید یه موقعیت عالی. اومد برات بکو فعلا سن من کمه تا دوسه سال اینجوری بگزره میگی ببینم نمیره تواین مدتم هم هم وقت داری. هم شاید بهتر از اون اومد خاتوادت هم منصرف شدن. همیشه زن داداشم میگه این که اولشه میخوا له له بزنه مرتب باسه هیحان داشته باشه وای به حال. اخرش که به ته دیگ رسیده عزیزم زندگی تو تباه. نکن.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#پرسش_اعضا 💜🍃
سلام و عرض ادب خدمت ادمین عزیز و همهی دوستان دلسوز...منم میخوام مشکلم رو بگم به امید این که کسی راهنماییم کنه..۵ سال پیش یک بارداری خیلی سخت دوقلو داشتم بعد از اون به شدت افسرده شدم😔 و هنوز هم ادامه داره با توجه به این که ۵۰ کیلو وزنمه و لاغر هستم پوست شکمم به شدت شل و آویزون شده و خیلی ناراحتم چند نفر هم تا به حال مسخره ام کردن که دلم به شدت شکسته و تا مدت ها گریه میکردم هر چی لباس نو داشتم پاره کردم و قسم خوردم تا وضعیتم این جوریه لباس نو نخرم حتی روم نمیشه بیرون برم..خواستم ببینم کسی رو تو تهران میشناسین که عمل آبدومینوپلاستی رو با قیمت مناسب برام انجام بده..با تشکر
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام دوستای عزیزم...کسی براسردردضربان دار میگرن راهکاری داره ک خودش خوب شده باشه...بخدا ۳روزه افتادم از درد.هلاک شدم دیگه...ممنون
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام دوستای گلم.خوبین.من یه خانم ۳۹ساله ام و معتقد..یه پسر۱۸ساله دارم.
چندماه پیش ناخواسته باردارشدم وچون شرایطشو اصلانداشتم عمدا سقط کردم.بعدازسقط بشدت پشیمون شدم واحساس گناه خیلی اذیتم کردخیلی گریه وزاری میکردم طوری که افسردگی گرفتم وب درگاه خداازته دل توبه کردم.ولی میگن خداقهرش میگیره وواقعا دروغ نیست....من الان ازبیمارستان ساعت۵صبح دارم پیام میدم وخواستم بگم جوان ۱۸ساله ام روخداازنو بهم داد...توروخدا سقط نکنید خداقهرش میگیره ویه جوری نشون ادم میده...فقط خواستم بگم من تجربه خیلی تلخی شدبرام...انشاالله براکسی اتفاق نیفته...انشاالله خدا منو ببخشه..لعنت برشیطان....
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام به همگی ودر پناه خدا باشید 🙏 تورو خدا کار در منزل اگر کسی سراغ داره به منم بگه در شیراز هستم به خاطر آقا امام زمان خیلی نیازمندم واقعا نیاز دارم بخاطر شرایتایی نمیتونم بیرون از خونه کار کنم تورو خدا هر کسی سراغ داشت پیوی منو از حبیبه خانم بگیره خدا خیرتون بده 🙏
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام به همه عزیزان یه سوال دارم لطفا راهنماییم کنید من برای گرفتن سهام عدالت پدر ومادرم که فوت کردن اقدام کردم ولی متاسفانه اصل شناسنامه های هردو را میخوان وماهم شناسنامه هارونداریم بودن شناسنامه هاهم الزامیه کسی میدونه چکار کنم وکجا برم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام ببخشید برای بچه دارشدن که چندماه اقدام کردیم نشده قرص کمر اینا خوبه میشه کمرو ببندم
❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خسته نباشید
ی خانمی سوال کردن در مورد بچه ای که مری ب معده نچسبیده
بچه دختر عمم همینطوره
اگه بخوام راهنماییشون کنم چیکار باید کنم؟
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
26.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ناباروری، سرطان و کاهش رشد کودکان از اثرات «وایفای»
🛑سید علیرضا آلداود:
🛑از جمله مواردی که دانشمندان به آن دست یافتند این است که امواج وایفای از جنس امواج الکترومغناطیسی هستند که این امواج با میزان مختلفی بر روی بدن تأثیر میگذارند؛این امواج تأثیرات منفی بر روی مغز بهخصوص برای کودکان میگذارد؛ سردرد، خستگی، مشکلات گوارشی، اختلالات خواب، ضعف و اختلال در عملکرد مغز و موارد دیگر از جمله تأثیراتی است که امواج الکترومغناطیسی بر روی بدن میگذارد.
🛑سازمان سلامت جهانی مدتی پیش، آزمایشی بر روی گیاهان انجام داد که آثار مخرب امواج وایفای بر روی آنها را نشان داد؛ در این آزمایش سازمان سلامت جهانی دو گیاه یکسان را در دو اتاق متفاوت قرار داد که یکی از اتاقها دارای امواج وایفای و دیگری خالی از هرگونه امواج بود؛ بعد از دو هفته، گیاهی که در اتاق خالی از امواج وایفای بود، رشد کرده بود اما گیاهی که در اتاق همراه با این امواج بود، رشدی نداشت.
🛑آلداود با اشاره به امواجی که تلفنهای همراه تولید میکند، گفت: در کشورهای غربی یک میزانسنجشی بهنام SAR وجود دارد که میزان سنجش دریافت تشعشعات تلفن همراه توسط بدن را نشان میدهد
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد♨️🚫( کانال اصلی اینجاست باقی کانالهای مشابه برای ما نیستند❌❌❌)
#پرسش_اعضا 💜🍃 سلام و عرض ادب خدمت ادمین عزیز و همهی دوستان دلسوز...منم میخوام مشکلم رو بگم به
پاسخ اعضا 🌺
سلام اینقد زمونه بد شده و دختر و پسر خوب کم پیدا میشن اینقد دخترا فاسد شدن که اسم هر دختر و میبرن همه میگن اون خرابه. حق هم دارن
بخدا دوتا دختر دارم که یکیش متولد ۷۲ هست وازدواج کرده خدا شاهده دنبال هیچ پسری نبود فقط درس. دانشگاه
یکی دختر دیگه م هم ۲۳ سالشه اینم همینطور دنبال هیچ پسری نیست بخدا قسم اگه دروغ بگم میگه اصلا چجوری دخترا میرن دنبال پسر دخترام اصلا امروزی نیستن اینم پگم هر چی دنبال پسر بازی و خلاف باشن خوش اقبالترن بخدا قسم حقیقت داره اینجور دخترا نمیدونم هر چی خلاف میکنن اقبالشون هم بلندتر میشه دیدم اطرافم که میگم
والله بچه های من که پسر بازی نمیکنن شانس کمتری هم دارن
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
سلام عکس ناخن مادرشونو گداشتین ناخن عفونت کرده سریع دکترپوست برن تخلیه چرک عفونت بکنه داروبده پانسمان بکنن .کفش تنگ نپوشن
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
سلام جواب خانمی که لیدر مسافرت بودن و رفتن اصفهان با لیدر دروغی
افرین و احسنن به پدر شما
واقعا کا مردانگی و بزرگی کردن
خیلی خوشم امد خدا خیرش بده
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
سلام خدمت شماادمین گل وهمه اعضای گروه
تمام مردم روی کره زمین مشکل گرفتاری دارندچه فقیرچه غنی خیلی خودتون درگیرحرف وکارای مادرشوهرخواهرشوهرجاری برادرشوهریاخواهروبرادرخودتون یاپدرومادرخودتون یاشوهرتون نکیدروکاراشون رورفتاراشون زوم نکنید تاجای که می تونیدخوبی کنیدبرای رضای خداوبگذرید باخدامعامله کنیدتوهرکاری به قول شعرمعروف
تونیکی کن ودردجله انداز
که ایزددربیابانت دهدباز
عزیزان فکرنکنیدمن خیلی خوش هستم یادلم ازجای گرم بلندمی شه من هم خیلی مشکل وگرفتاری دارم ولی دنیاروکوچک ترای این می دونم که بدباشم وبدی بابدی جواب داد
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
سلام به اعضای گروه،برای دختر۱۵ساله ای مینویسم که گفته پسرعمویم اعتیادداشته وگفته ترک کردم وگفته از قیافشم خوشم نمیاد،ببین دخترم من۴۳ساله هستم۲۳ساله زندگی میکنم،اینکه پسرعموتون گفته ترک کردم وشما پرسیدین آیا میشه ترک کنن ودیگه نکشن مواد؟؟آره عزیزم میشه ولی طرف باید اراده ی قوی داشته باشه نه مثل شوهر من که۱۰۰بارترکش دادیم ولی دوباره شروع کرده،بستگی داره چه میکشیده اگرتریاک و شیره بوده که نگران نباشه اراده داشته باشه نمیکشه ولی اگر از این جدیدا میکشیده(شیشه،هروئین وامثال اینا)که دخترم اشتباه نکن ترکی در کار نخواهد بود شوهر خودم اهل این جدیدایه،آخر فلاکت میشه زندگی آدم من هر روز دعا میکنم که خدا بند منو آزاد کنه،تو بیگناهی تو هم برام دعا کن وهمه ی خواننده های پیامم برام دعا کنید،،ونکته دوم گفتی حسی بهش ندارم که از همه بدتره،دختر زندگی کردن عشق میخاد یعنی دوست داشتن که اونم من نداشتم از اول دوستش نداشتم من زندگی نکردم فقط هم خانه هستیم ۳بچه دارم،ولی عشق نبود در کار از اول،،عزیزم تجربه ی من این هست اول دوست داشتن عشق باید باشه اگرحسی بهش نداری ودوستش نداری زیربار ازدواج نری که خوشبخت نمیشی اشتباه منو تکرار نکنی،اول دوست داشتن،،اگر دوستش داشتی معایبشم نمیبینی ولی اگه دوستش نداشتی به راه رفتنش ایراد خواهی گرفت من این راه را رفتم تهش هیچی نبود تو نرو دخترم،،الان حتی هنوز بعداز۲۳سال با۳بچه به طلاق فکر میکنم،این تجربه ی من بود که براشما وامثال شما نوشتم،،دختران خوب اگه دوست داشتن وعشقی در کار نبود به هیچیزش دلخوش نکنید اول عشق ودوست داشتن،،من از لذت زندگی هیچی نفهمیدم چون دوستش نداشتم وبابام منو به اجبار بهش داد چون مادر نداشتم،اسمم باشه دنیا،از همه التماس دعا دارم خدا به هر نحوی که خودش صلاح میدونه بند منو آزاد کنه
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
سلام در جواب خانمی که به رانندگان توهین کرده بودند وگفته بودند که کارشون ایجادمزاحمت برای زن های مردم هست.
اول که به خاطر این طرز تفکر تون متاسفم .
یه خانم متاهل توی فضای مجازی با یک آقای غریبه آشنا شدند و بهشون وابسته شدند حالا مشکل این هست که آقا راننده بودند اگر دکتر بودند یا مهندس یا هر شغل دیگه مشکل حل بودند.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
شعبده بازی از هند نزد متوكل آمد، تردستی های عجیبی از خود نشان داد كه متوكل حیران گردید، متوكل كه از هر فرصتی می خواست بر ضد امام هادی (ع) استفاده كند، و با پف كردن ، نور خورشید خدا را خاموش نماید، به شعبده باز گفت : اگر طوری كنی در مجلسی عمومی ، حضرت هادی (ع) را شرمنده كنی ، هزار اشرفی به تو جایزه می دهم . شعبده باز گفت : سفره غذا را پهن كن و قدری نان تازه نازك در سفره بگذار، و مراكنار آن حضرت بنشان ، به تو قول می دهم كه حضرت هادی (ع) را نزد حاضران ، سرافكنده و شرمنده سازم . متوكل مغرور، سفره ای با غذاهای رنگارنگ گسترد، و عده ای از رجال را دعوت كرد، از جمله امام هادی (ع) را ناگزیر كنار آن سفره آورد. مهمانان مشغول خوردن غذا شدند، مقداری نان دراز كرد تا بردارد، هماندم شعبده باز كاری كرد كه نان به جانب دیگر پرید، امام هادی (ع) دست به طرف نان دیگر دراز كرد، باز آن نان به سوی دیگر پرید، و حاضران خندیدند، این حادثه چند بار تكرار شد و موجب خنده حاضران گردید. امام هادی (ع) به توطئه زیر پرده ، آگاه شد، خشمگین گردید، در آنجا متكائی بود كه صورت شیر در پارچه آن كشیده بودند، امام هادی (ع) بر همان صورت دست نهاد و فرمود: قم فخذ هذا: بر خیز و این شعبده باز را بگیر همان صورت به شكل شیری در آمد و به شعبده باز حمله كرد و او را بلعید، سپس به جای اولش ، به همان صورت و نقش شیر در پارچه متكاباز گشت . متوكل در آن مجلس ، آنچنان ترسید و وحشت زده شد كه بی هوش شده و از رو بر زمین افتاد، و حاضران در مجلس از ترس گریختند. بعد متوكل به دست و پای امام هادی (ع) افتاد و عاجزانه درخواست كرد كه كاری كنید آن شعبده باز برگردد، امام هادی (ع) به او فرمود: این كار نشدنی است ، آیا تو دشمنان خدا را می خواهی بر اولیاء خدا مسلط كنی ؟. و دیگر آن شعبده باز دیده نشد.
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
متوكل خلیفه ظالم عباسی بود كه از اقتدار امام هادی علیه السلام نگران بود. شخصی نزد او رفت و درباره امام هادی علیه السلام چینی كرد كه در منزل او اسلحه و نامه های حمایت شیعیان قم وجود دارد و می خواهد بر علیه حكومت قیام كند. متوكل گروهی ترك را به منزل او فرستاد، آنها به خانه امام علیه السلام حمله كردند اما چیزی نیافتند ومشاهده كردند كه حضرت در اتاقی كه فرش ندارد مشغول تلاوت قرآن است . او را با خود نزد متوكل بردند و گفتند: ما چیزی رد خانه او نیافتم و وقتی به منزل او وارد شدیم مشاهده كردیم كه بطرف قبله نشسته است قرآن می خواند. متوكل كه مشغول میگساری بود و كاسه ای از شراب در دست داشت وقتی امام علیه السلام را مشاهده كرد او را احترام و اكرام نمود و كنار خود نشاند و كاسه شرابی را كه در دست به او تعارف كرد. امام علیه السلام فرمود: به خدا قسم هرگز تا به حال شراب در گوشت و خون من وارد نشده است ، مرا از این كار معذور بدار و متوكل هم او را معذور داشت و گفت : شعری برای ما بخوان . امام علیه السلام فرمود: من شعر زیادی در حفظ ندارم . متوكل گفت : باید برای ما شعر بخوانی .
امام علیه السلام در حالی كه نزد او نشسته بود اشعاری به این مضمون خواند: بر روی قله كوهها منزل كردند و مردان مسلح از آنها پاسداری می كردند اما هیچیك از اینها نتوانست جلوی مرگ آنها را بگیرد و آنان را از گزند حوادث حفظ كند. در پایان از آن قله های بلند و كاخهای مستحكم به درون قبر كشیده شدند. ندا دهنده ای پس از دفن آنها فریاد زد كجا رفت آن زینتها، دستبندها و شكوه و جلال ؟ كجایند آن چهره های پرورده نعمتها كه از روی ناز و نخوت در پس پرده های زیبا خود را از مردم مخفی نگاه می داشتند؟ عاقبت قبر آنها را رسوا ساخت و چهره های ناز پرورده جولانگاه كرمهای زمین شد. مدتی طولانی از دنیا خوردند و آشامیدند اما از آن همه خوردن ، خود خوراك حشرات زمین شدند. متوكل كه این اشعار تكان دهنده را از امام هادی علیه السلام شنید بسیار متاثر شد و گریه كرد به گونه ای كه ریش او از اشك چشمانش تر شد و اهل مجلس همه گریه كردند. آنگاه متوكل چهار هزار دینار به امام داد و با احترام به منزلش فرستاد.
قصه هاي تربيتي چهارده معصوم(عليهم السلام) / محمد رضا اکبري
🔴 داستان زیبای توبه 🔴
سلام من به زور و اصرار بابام تو سن کم ازدواج کردم ،همسرم ده سال ازم بزرگتر بود .موهاش جا به جا ریخته بود و با اینکه سنی نداشت ولی قیافش مثل مردای چهل ساله شده بود.منم به خاطر این چیزا ازش بدم میومد و حسرت به دل بودم. کم کم از سر بچگی و حماقت با یه پسری توی کوچمون اشنا شدم بدجوری عاشق و شیفته اش بودم ولی یه مدت که گذشت خواسته های عجیب غریبش شروع شد ،من از خدا و از شوهرم میترسیدم هر روزم شده بود گریه و التماس ولی اون بدتر اذیتم میکرد.یه روز بهم گفت یا فردا هر چی میگم گوش میکنی یا میام به شوهرت همه چیو میگم...منم محکم گفتم نه...نمیدونم تو قلبم چی احساس کردم فقط گفتم خدایا خودت نجاتم بده 😭،اخرش یه شب اومد در خونه و یه پاکت نامه رو انداخت توی حیاط و فرار کرد.شوهرم رفت بیرون و پاکت به دست اومد و نامه رو خوند ،منم مثل گوسفند قربونی نشسته بودم و نگاش میکردم .بعدشم بدون اینکه چیزی بگه با عجله رفت بیرون.میتونستم تو این فاصله در برم ولی پاهام انگار خشک شده بود .هنوز نیم ساعت نگذشته بود که یهو دیدم چند نفر با لگد دارن میکوبن به در...👇⛔️
https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf
ماجرای زندگی این خانم دلتونو میلرزونه😭
🧞♀طلسم جدایی بین دو نفر حرام ۲۴ ساعته
🧞♀بازگشت معشوق و بختگشایی
🧞♀دفع_دعا و جادو و چشم نظر
🧞♀فروش_ملک و آپارتمان معامله
🧞♀جذب پول و رونق کسب و کار
🧞♀گره_گشایی در مشکلات زندگی
⛱دفع اجنه و شیاطین از منزل با قران
https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0
♦️همین الان عضو شو پیام بده 👆
#تجربه_اعضا ❤️🍃
عشق واقعی چیست؟
من خیلی فکر کردم که چه جوری تعریف کنم عشق واقعی رو. دیدم هر جور بنویسم یا کلیشه ای و قلمبه سلمبه میشه، یا یه چیز مبهم و دست نیافتنی که بنظر میرسه اصلا وجود خارجی نداره یا یک در میلیارده!
به این نتیجه رسیدم یک رابطه عاشقانه عینی و واقعی رو با نهایت صداقت و بدون اغراق و مبالغه توصیف کنم برا دوستان.
من و همسرم عاشقاااانه همدیگه رو دوست داریم. از اولش هم اینطور نبودیم و بیشتر عاقلانه و بر اساس ملاک ها و معیارهامون با هم ازدواج کردیم. من ۱۶ ساله بودم و همسرم ۲۳ ساله. هر معیار و ملاکی که من مد نظرم بود همسرم داشت و من هم به حضرت زهرا و امام زمان توسل کردم و قبول کردم.
روند زندگی ما از لحاظ مهر و علاقه و یکدلی و خلاصه عشق، دقیقا یک روند صعودی رو شروع کرد به طی کردن و هنوز هم الحمدلله بعد ۱۴ سال با شیب تندتری در حرکته. برای همین تصمیم گرفتم برای دوستان خوبم و همه جوان ها توصیفات یک زندگی عاشقانه رو بازگو کنم شاید کمک کننده باشه براتون.
من واقعا با تک تک سلول های وجودم احساس میکنم همه هستی و وجودم همسرمه. حس می کنم تکه ای از روح منه در جسم دیگه ای. این یعنی چی ؟ یعنی هر چیز که ناراحتش کنه منم ناراحت میکنه و هر چی هم خوشحالش کنه، من رو بیشتر از خودش خوشحال میکنه. طوری که خوشحالی و رضایت اون برام از خوشحالی و راحتی خودم مهم تره. در واقع خوشحال کننده تره! متوجهید؟؟ یا خیلی پیچ در پیچ شد؟ یعنی اینکه وقتی از خودم میگذرم و اونو خوشحال میکنم لذتی که با روح و قلبم میبرم برام خیلی شیرین تر از لذتیه که از راضی و خوشحال کردن دل خودم میبرم..
مثلا..
من گاهی متوجه میشم که همسرم امشب یه برنامه عاشقانه ** خوشحالش میکنه و میل داره. ولی خودم مثلا فردا صبح خیلی زود باید برم جایی و خیلی خسته هم هستم.
اما..
اونقدر دوستش دارم و برام عزیز و محبوب و معشوقه، که اصلا به راحتی خودم فکر نمیکنم و فقط به اینکه فرصتی برای خوشحال کردن ماه زندگیم پیش اومده فکر میکنم و قلبم می طپه از شوق دیدن برق خوشحالی چشماش و رضایت و خوشحالی و لذتی که مهمان روحش میشه.
البته...
نکته تو عشق واقعی این هست که این حالات دو طرفهست.
مثلا تو همین مثال، برخورد همسر من بسیااار بامعرفت و قدرشناسانه و پر محبته. یعنی او هم متقابلا یا بعد از نوازش و در آغوش گرفتن و قدردانی با زبان و حرفهای زیبا و نگاههای مهربان و پر از قدرشناسی، ازم میخواد بخوابم که اذیت نشم، یا اگه نتونه مقاومت کنه، هم همون شب، هم در طول روز و کلا زندگی، بارها با کلمات زیبا و شیرین و رفتار و گل و خیلی چیزها، پاسخ میده و اظهار رضایت و عشق میکنه و باز اونم تو مواقعی متقابلا آرزو داره از راحتی و رضایت خودش بگذره و من رو خوشحال و راضی کنه.
من همیشه بهش میگم مردها به خودخواهی معروفن شما چطور طبق قاعده نیستی ؟ ! این آقا واقعا میتونم قسم بخورم که من رو خیلی بیشتر از خودش دوست داره و همیشه من براش اول هستم نه خودش.
همین جا یه چیزی بگم؛
عشق یعنی کسی رو بیشتر از خودت دوست داشته باشی و بخواهی و کلا از خودت برات مهمتر باشه.
به نظر شما کسی که یاد نگرفته پا روی خودیت خودش بگذاره و از نفس خودش بگذره، هرگز میتونه عاشق واقعی باشه؟؟
به نظر من، کسی میتونه عاشق واقعی و یا معشوق واقعی باشه، که بتونه پا روی خود و خواسته های خود و منفعت طلبی خود و لذت پرستی خودش بگذاره. یعنی یک کلام، خودسازی بیشتری کرده باشه.. آدم باشه.. با ایمان حقیقی باشه..
من همیشه میگم، با مردی ازدواج کنید که مومن واقعی ( دقت کنید واقعی نه ظاهری ) باشه. مومن واقعی، از خود محوری هاش گذشته و نفس و روحش تربیت شده ش و همه چیز رو بر اساس و مدار خودش و لذت و راحتیش نمی سنجه و استعداد دیگرخواهیش خیلی خیلی بیشتره.
شاید برا همینه که تو حدیث هست هر چه مرد بر ایمانش افزوده بشه، محبتش نسبت به همسرش بیشتر میشه...
به خداوند قسم من این رو با دو چشم خودم و با روح و وجودم دیدم و چشیدم.. هر چی زندگیمون جلوتر میره، همسرم ایمانش بیشتر میشه و دقیقا به موازاتش اخلاقش عالیتر، عشق و محبتش شدیدتر و شیرینتر، توجه و پروانه وار چرخیدنش دورم بیشتر، گل خریدنهاش ، شیرین کلامی هاش ، حتی رسیدگیش به کارهای خونه، به اینکه دوست دارم چی بپوشه برام و ...
حتی وقتایی که خونهس، گاهی بی هوا پامو میبوسه که من همیشه میگم تو رو خدا نکن بابا تو سید اولاد زهرایی، از اون خنده شیطنتیا میکنه میگه خب تو هم سیدهای بی حساب میشیم!😐 میگم خب پیشونی، لپ، اصلا دست این همه جای دیگه برا بوسیدن، میگه هر کدوم به جای خودش نگران نباش، ولی باید پاتو ببوسم تا اوج اهمیتت برام، برا تو ثابت بشه..
#ادامه_دارد
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽