#دعا_درمانی 🌱
#جـهـت_باردار_شدن_زن_نازا
🌺✍امام رضاعلیه السلام فرمودند :
اگر زن عقیمـی طالب بچه باشد هــفــت روز را روزه بـگیـرد و در وقت افطار(21 بار)با صدق وصفای دل ذکر(شریف المصور) را بخواند و برآب دمد و بیاشامد و حق تعالـی فرزند صالحی به او عــطا و کـرامـت فـــرمـایـد.
📚ختوم و اذکــار ج 1 ص108
🌿🌺🌿
#در_باب_شفا_و_سلامتی
خواص_سوره_های_قرآن
✨هرگاه سوره "حشر" را با خلوص بر بیمار بخوانند ان شاءالله شفابخش است.
در روایتی از نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم آمده است: هنگام قرائت سه آیه آخر سوره حشر دست را بر سر بگذارید و آیات را قرائت نمایید که این دستور جبرییل است از جانب خداوند . و این عمل شفای همه بیماری هاست.⚜️
📚 بحارالانوار، ج ۸۹
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ #تقویم_روز ✺≽ ⊱━━━⊱
🗓 #شنبه ۲۴ شهریور | سنبله ۱۴۰۳
🗓 ۱۰ ربیع الاول ۱۴۴۶
🗓 14 سپتامبر 2024
🌹 #امروز متعلق است به:
🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم
🌸 وقایع مهم شیعه:
🌸 سالروز ازدواج حضرت رسول با خدیجه کبری علیهما السلام، 15 سال قبل بعثت
🔹 هلاکت داود بن علی لعنة الله علیه، 133ه-ق
🔹 موت مالک بن انس رئیس مذهب مالکی، 179ه-ق
🔹 شروع خلافت بنی امیه، 41ه-ق
📆 روزشمار:
▪️7 روز تا ولادت پیامبر و امام صادق علیهما السلام
▪️24 روز تا ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام
▪️28 روز تا ولادت امام حسن عسکری علیه السلام
▪️30 روز تا وفات حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
▪️54 روز تا ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
❇️ #ذکر روز #شنبه ۱۰۰ مرتبه : یا رَبِّ الْعالَمِین "ای پروردگار جهانیان"
❇️ این #ذکر که مربوط به روز #شنبه است به نام رسول خدا صل الله و علیه و آله و سلم میباشد، روایت شده است که هر کس این ذکر را بخواند #بی_نیاز می شود و در این روز #زیارت حضرت رسول الله (صل الله و علیه و آله و سلم) خوانده شود.
📚 #تعبیر_خواب شب #یکشنبه : طبق آیه ی ۱۱ سوره #هود میباشد.
⛔️ برای #حجامت و #خون دادن روز مناسبی نیست.
✅ برای #اصلاح #سر و #صورت روز مناسبی است.
⛔️ برای گرفتن #ناخن روز مناسبی نیست.
✅ برای #زایمان روز مناسبی است.
✅ برای #ازدواج و #خواستگاری روز مناسبی است.
⛔️ برای #برش و #دوخت #لباس روز مناسبی نیست.
✅ امشب برای #مباشرت خوب است.
✅ برای #مسافرت رفتن روز مناسبی است.
🔰 زمان #استخاره : از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر.
🔸امروز روز خوبی است.
🔸امروز برای شروع کارها مناسب است.
🔸دید وبازدید با دوستان و خویشاوندان پسندیده است.
🔸کسی که در این روز بیمار شود زود بهبود یابد.
🔹کسی که امروز گم شود زود پیدا میشود، ان شاء الله.
🔹قرض دادن و قرض گرفتن انجام شود.
🔹برگزاری مجالس عروسی و جاری ساختن صیغه ی عقد، نیکوست.
🔹کشاورزی و باغبانی وآبیاری و خرید و فروش محصولات زراعی خوب است.
🔹خرید و فروش و تجارت بلامانع است.
🔸میانجیگیری برای اصلاح ذات البین و رفع اختلافات دوستان و خویشاوندان خوب است.
🔸در این روز، سفر خوب است.
🔸کسی که در این روز متولد شود، سعادتمند خواهدشد، اگر خدا بخواهد.
🔸رسیدگی به ایتام ونیازمندان و بیچارگان خوب است.
🔸صدقه دادن خوب است.
🔹امروز ناخن گرفتن خوب نیست.
🔹حجامت وفصد(فصد=رگ زنی)، در این روز باعث درد اعضاء میشود.
🔹رَک اَرقنوع یا به اصطلاح ماه ترکی، قوت روح، امروز در « پشت » است 👈🏻باید مراقب بود که امروز به آن آسیبی نرسد.
🔹مسیر رجال الغیب میان شرق و جنوب میباشد بهتر است هنگام حرکت به سمت محل کار یا در مکانی که حاجتی دارید رو به این سمت نهاده و از ایشان یاری بطلبید.چون کسی در نزد شروع در شغلی و سفری روی خود را به طرف ایشان کند و همت از ایشان طلبد، بدین نهج (صورت): بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا رِجالُ الغَیبِ. اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیَّتُهاَ الاَرواحُ المُقَدَّسَةِ. اَغیثُونی بِغَوثِهِ و اُنظُروُا اِلَیَّ بِنَظرَةٍ یا رُقَبا یا نُقَبا یا نُجَبا یا اَبدالَ یا اَوتادَ یا غَوث َیا قُطُب👈🏼و به هر زبانی که خواهد، مطلب خواهد و شروع در مدعا کند، البته به مقصود رسد.
☜ #اوقات_شرعی_به_افق_تهران
☜ #اذان صبح 04:22 اذان ظهر12:00
☜ #اذان مغرب 18:31 طلوع آفتاب 05:47
☜ #غروب آفتاب 18:13 نیمه شب 00:17
🌸 #دعا_برای_رفع_هم_و_غم
🌸 در مفاتیح الجنان، دوازده دعا برای رفع همّ و غم وارد شده یکی از آنها دعایی است که از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: «برای رفع غم و اندوه غسل کن و دو رکعت نماز بگذار و این دعا را بخوان: «یا فارِجَ الهَمِّ و یا کاشِفَ الغَمِّ یا رَحمنَ الدُّنیا وَ الاخِرَهِ وَ رَحیمَهُما فَرِّج هَمی وَاکشِف غَمّی یا اَللهُ الواحِدُ الاَحَدُ الصَّمَدُ، الَّذی لِم یَلِد و لَم یُولَد و لَم یَکُن لَهُ کُفُواً أحَدٌ، اَعصِمنی وَ طَهِّرنی وَاذهَب بِبَلیَّتی».اصول کافی، ج 2/557 حدیث 3370.
🗓 #ذات_الکرسی مخصوص روز #شنبه است.
⏰ ذات الکرسی عمود ۱۵:۴۰
🤲 دعا خواندن در زمان ذات الکرسی #مستجاب میشود.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چقدر به امام زمان(عج)متصل هستی؟
#سخنرانی🔊
حجتالاسلام👇
#عالی🎙
#آغاز_ولایت_امام_زمان(عج)🌺
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#حرف_اعضا ❤️🍃
سلام و ادب خدمت برادر عزیز و بزرگواری که 29 سالتونه و با همکلاسیتون ازدواج کرده اید اتش گرفتم سوختم نمیدانم واقعا حیف اسم مادر یا پدر که بخواهیم روی این ادمهای از خدا بیخبر بگذاریم چقدر متین و با وقار هستید من به وجود مردانی مثل شما افتخار میکنم ایکاش همه این اقتدار و صلابت رو در زندگی داشتند قدرت تشخیص این که زنتون مظلوم واقع شدند رو تحسین میکنم افرین بر شما که اینگونه برای خانمتون دلسوزی میکنید برادر گلم ام اس نتیجه استرس و فشار روحی زیاده شما اگه بتوانید محیطی اروم رو برا خانمتون فراهم کنید میتونه زنگیه خوبی رو سپری کنه توکلتون به خدا باشه و سعی کنید چند وقت یه بار خیلی سرسنگین به مادرتون سر بزنید اصلا باهاش وارد بحث نشوید چون رو ناخود اگاه شما اثر میگذاره واین تأثیر سو روی زندگیتون مؤثر هست من دقیقا درک میکنم شما چه حالی دارید دامادم عاشق دخترم شد تو دانشگاه وقتی اومد خواستگاری دخترم چون پدرش از مادرش جدا شده بود من خیلی خیلی دلم براش سوخت و بهش گفتم هیچی ازت نمیخواهم فقط عشقت واقعی باشه چون دوست داشتن برام خیلی مهم بود معتقد بودم اگه کسی رو دوست داشته باشی هر اتفاقی بیفته با همدیگه دوستانه حلش میکنند براش ماشین خریدم خونه در اختیارش قرار دادم عروسی براشون گرفتم کمک خرجشون بودم خلاصه دامادم همیشه میگفت محبتی که شما به من کردید مادرم نکرده ولی از اون طرف پدرش مرتب زنگ میزد کنکاش میکرد و غر میزد که شما به گشت و گذارید ما تو خونه نمیدونم چرا این دختر گرفتی میومدی شهر خودمون دختر فلانی رو برات میگیرم پدر شوهره به دخترم گفته بود بچه من داشته درسش رو میخونده تو. تورش کردی در حالیکه پسرش عاشق دخترم شده بود و ماهم جوره حمایتش کردیم ولی اینقدر تو گوش پسرش خوند بعد از 10، 12 سال زندگی بایه بچه مجورش کرد طلاق بدهد خدامیدونه چقدر بچش ا سیب دید اینکه میگم تو ناخوداگاهتون اثر میگذاره همینه بعد از طلاق پسر خیلی پشیمون شد گریه کرد التماس کرد ولی ..... افسوس به خاطر همین میگم هر وقت مادرتون خواست حرفی بزنه اصلا فرصت بهشون ندید فوراً صحنه رو ترک کنید
من خودم همینطور شدم 6 ماه نتونستم رو پاهام بایستم حتی توخونه با عصا راه میرفتم ولی از لطف و محبت خداوند ناامید نشدم الان بعداز 2 سال که با شما صحبت میکنم الحمدالله خیلی خوب شدم راه میرم بازار میرم البته چیزی که فوق العاد رو پاهام اثر گذاشت وباعث بهبودیم شد روغن مالی هرشب و ماساژ پاهام توسط همسر و همراه مهربانم بود امید وارم زندگی شیرین و سلامتی رو داشته باشید به خدا میسپارمتون منم دریا
🌱❤️🌱❤️🌱❤️🌱❤️🌱❤️
سلام در رابطه مامان یسنا که دختر ۱۰ ساله داره که خیلی لجباز و پرخاشگر هست
خواهر عزیز ببخشید اینطور بهتون میگم ولی یعنی شما زورت به یک بچه ی ۱۰ ساله نمی رسه؟اون هم دختر؟که کنترلش نسبت به پسر راحت تره.شما بدون تنبیه بدنی میتوانید اونو ادب کنید.وقتی حرفت رو گوش نمیده از چیزایی که دوست داره منعش کنید مثلا بگو امروز تنقلات خوشمزه ای که برای خواهر برادرت میدم به تو نمیدم،یعنی موقعی که برای بچه های کوچکترت میدی حتما روی حرفت وایسا و بهش نده حتی که خواهش و التماس کنه
یا بگوامروز از پارک خبری نیست
اگه موقع عصبانیت چیزی پرت کرد بگو برو بیرون تا دوساعت بیرون بمون البته منظورم اگه خونه حیاط دار دارین بفرستیمش تو حیاط.اگه خونتون آپارتمانیه بفرستش تو اتاق و نزار تا یکی دوساعته بیرون بیاد.لگه خودش نرفت به زور ببرش تواتاقش .بالاخره زورت یه یک دختر بچه که میرسه!
سعی کن از همین الان کاری کنه تو خونه کمکت کنه اگه نکرد میتونی این روش امتحان کنی
اول از کارهای کوچیک شروع کن مثلا بگو کارهای خونه انجام دادم خیلی خسته ام دخترم لطفا تو برو سالاد درست کن،اگه گفت چرا من باید کمک کنم و خواهر و برادرم کمک نمیکنند بگو چون اونا هنوز کوچیک هستن وقتی به سن تو برسند حتما موظف هستن که تو کارهای خونه کمک کنند
اگه این کار انجام نداد موقع غذا خوردن بهش سالاد نده بگو کمک نکردی
عزیزم میدونم سخته چیزی جلو بچه برداری نزاری بخوره اما تا چند وقت این کارهایت کنی حتما تا حدودی بهتر میشه.درضمن موقعی که ازش ناراحت میشی سعی کن خودت رو کنترل کنی و اصلا داد نزنی و کارت رو انجام بدی اگه اون شروع کرد داد و فریاد زدن خودت رو بی توجه و بی خیال نشون بده تا از سرش بیفته و میفهمه که با دادزن چیزی عوض نمیشه
در ضمن میتونی بعضی از کار هارو با جایزه ازش بخوریم مثلا بگو با خواهر برادرت همه ی اسباب بازی هارو جمع کنین تا بدن براتون کیک خوشمزه درست کنم هرکی جمع نکرد کیک بهش نمیدم
من خودم یک مادرم که به تازگی پسر ده ساله ام را که همین مشکل رو داشته با همین روش ها تغییر دادم و تقریبا بهتر از قبل شده
امیدوارم موفق باشی🍀
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️💜💜💜💜💜🌿🌿🌿🌿🌿🌿❤️❤️❤️❤️🌱❤️🌱❤️❤️🌱
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 سلام و خدا قوت به ادمین محترم و دوستان هم گروه مهربان ، دوستان کسی میدونه از
پاسخ اعضا 🌙🌺
سلام حبیبه عزیزم لطفا این پیام من هرچه زود تر بزار تو کانال
رویا خانم عزیزم ک چند سال دچار یبوست شدی و خوب نمیشی
من از بچگی درگیر این موضوع بودم چند بار هم پیام دادم ک کسانی ک یبوست دارند فقط وفقط وفقط
از عطاری پودر ماءالجبن افتیمونی
دوباره اسمش مینویسم ((ماءالجبن افتیمونی)) تهیه کنید
صبح ناشتا ی لیوان آب جوشیده ولرم یک قاشق از این پودر بریزید و میل کنید تا 40 روز
بعد 50 روز بعد از مصرف حجامت کن
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
خانم عزیزی ک از پرخوری خسته شدی
من دقیقا مثل شما بودم عزیزم اینقدر میخوردم ک خفه میشدم و خیلی چاق نمتونستم کنترل کنم ی جورایی ب قول قدیمی ها معده کش آمده بود
اما ب مدت 60 روز
ی ق غ خاکشیر و یک ق غ دانه چیا
با آب جوشیده ولرم ((آب جوشیده با این محتویات نصف لیوان مورد نظر بیشتر نشه)) نصف دیگه لیوان عرق زیره سبز و یک ق غ گلاب بریز و دو الی سه بار در روز بخور ببین چجوری لاغر میشی
من از 80 کیلو ب 55 کیلو رسیدم با این روش
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
خانم عزیزی ک بدون پدر و مادر و همسر دخترت 17 ساله کردی و الان تتو میزنه و اذیت میکنه
بشین ی جا بدون صحبت با کسی و پشت سر هم و با اخلاص و اعتقاد کامل
360 بار ذکر ایاک نعبد و ایاک نستعین را بگو
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام به همه دوستان گلم.میخوام درباره اون خانم که میگن دامادم الان چندساله خشک رفتارمیکنه.بدوبیراه میگه پیش فامیل میکنه صحبت کنم.خانم جان شاید شما یه ارثی چیزی دارین که دامادتون چشمش پی اون هستش.دوس داره اونو به نامش بزنین.انگارمیخادبارفتارش اینو نشون بده.بعضیا اینطوری هستن منظورشونو واضح نمیگن که چه مرضی دارن دوس دارن با نقشه وفیلم بازی کردن طرف مقابل بفهمه چی میخان.من این به نظرم رسید.گفتم شایدعلتش این باشه.اگه نه که مرض داره.یه جور سرش هوا داره.چه دلیلی داره شماخوب باشین محبت کنین ولی اون خشک باشه.شوهرمنم ایجوریه.خدابه دادتون برسه.انشالله درست میشه بانو جان💐
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام به همه🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
سلام خدمت عزیزی که همسرشون طلبه هست
باعشق زندگی میکنن وقتی قصه زندگیتون رو خوندم دلم برا خودم سوخت که بااین همه درآمد همسرم باز هم بعضی وقتها افسوس میخورم
با خوندن قصه زندگیتون شرمنده شدم از خودم از همسرم از امام زمانم از شهدا از خدای خودم از...........
از خدا میخواهم نسل شما وامثال شما رو زیاد کنه و اینکه واقعا برکت تو زندگی شما موج میزنه هم مادی هم معنوی ماشاالله به زندگیتون
انشاالله رزق و روزیتون زیاد و پر برکت
امیدوارم امام زمان تو همهی لحظه های زندگیتون همراه تون باشه🤲🤲🤲
یه خواهشی ازتون دارم خواسته های از خدا دارم سالهاست بهش نرسیدم
خواسته هام مادی نیست معنویه
ازشما خواهش میکنم خواهش میکنم در عبادت های شبانتون برای خواسته من هم دعا کنید
خیلی تلاش کردم اما نتونستم به اون جایی که باید خودم همسرم بچه هام برسیم نشد
شما نزد خدا عزیز هستید قطعا دعای شما بالا میره
پس به حق حضرت زهرا دعا کنید برامون اسمم زهراست🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
اگه دلتون خواست مشکلم رو بدونید از ادمین شماره منو بگیرین تا تو پیوی بهتون بگم
در هر صورت التماس دعا دارم ازتون🙏🙏🙏
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
سلام به همه دوستان عزیز وقتتون به خیر وایام به کام،جواب برادرعزیزی که خانمشون مبتلا به ام اس شدن،برادرم خیلی برا خانمت ناراحت شدم واقعا چه فکری میکنه مادرتون؟؟چرا یه انسان باید با زبان و رفتارش دیگران رو اذیت کنه؟ایشون لابد به فکر آخر وعاقبت، عقوبت و....نیست؟؟؟دختر مردم بنده خدا بهر امیدی میاد تو خونه دیگران برا زندگی، وفتی خدارو شکر زندگیتون چیزی کم نداره چ فکری تو سرشونه؟؟؟؟ نمیدونم والااا،از این صحبتا که بگذریم استرس،شوک،اضطراب ،ترس و دلهره،جنگ ودعوا از زهر برا خانمت بدتره و بیماریش پیشرفت میکنه ،خیلی مواظبش باش،متاسفانه باید بگم از مادرتون دوری کنید تا شاید خدا هدایتشون کنه و به خودشون بیان،بالاخره خبر بیماری همسرت به گوششون خواهد رسید و اصلا اجازه ندید خانمتون با مادرتون فعلا روبه رو بشن،چون استرس میگیره،وبیشتر گرمیجات بخورن،و سریعتر پیگیر درمانشون باشید،ب امید سلامتی وبهبودی همه ی بیماران
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
⛔️ #ممنوعات زندگی
♨️ زیاد خوردن و زیاد نوشیدن
♨️ خوردن محرمات (شراب ، مردار، خون)
♨️ روغن های مایع صنعتی
♨️ شیرینیهای قنادی و صنعتی
♨️ رب های صنعتی
♨️ انواع غذاهای آماده، سرد
و فست فودها و قرص های شیمیایی
♨️ نرسیدن اکسیژن سالم به قلب با استفاده از ماسک
♨️ ایستاده شانه کردن
♨️ زنا کردن
♨️ حسادت و هم و غم
♨️ قرار گرفتن در معرض امواج موبایل –کامپیوتر- دکل ها و ......
♨️ هیجان و استرس
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 صبرا هم مامان من و هم مامان اون تو ماشین بودن، از طرفی نمیخواستم چیزی ب
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃
صبرا
گفت عه مگه تو اینجایی
گفتم اره
گفت تو خیابونای کناری دارم قدم میزنم
سریع داداشم چرخی زد اون ساعت از شب خیابونا خلوت بود و نامزدم هیچکدوم از خیابونای اطرف نبود..بهش گفتم اوکی..من برم دنبال مامانم..اگه میخوای چون دوست داشتی با هم دور بزنیم حالا که نزدیکم بیام بریم
گفت اوکی حالا برو دنبال مامان
رفتم دنبال مامانم و برگشتم بازبهش زنگ زدم ک بمونم بریم دور بزنیم گفت اوکی
گفتم کجایی
گفت تو ماشین
بهش گفتم نمیبینمتاااا
گفت خب همین الان دوستم درو زده تو راه پله هام..الان میام...
از وقتی ک من سری اول از جلوی خونه رد شدم تا اون زمان ک باز برگشتم چهار دقیقه شده بود و تو همه اون مدت یه خانمی اون پایین بود و داشت با سرنشینای ی پراید حالت بحث طور صحبت میکرد...و اون زمان ک باز برگشتم کلید انداخت در ورودی واحد و رفت بالا....
حدود ی ربع بعد نامزدم با ی مردی ک ماسک زده بود اومد پایین..دو تا برگه هم دستش بود..خداحافظی کرد از اون مرد و اوند سمت ماشین ما و با خانوادم سلام کردو ما با هم برگشتیم...
اول خودمو عادی گرفتم...نامزدم حالت چهره اش خیلی جا خورده و ترسان بود..فکش جمع شده بود..ی چرخی زدیم نگام کرد..لبخند مصنوعی میزدم..گفت الکی لطفا لبخند نزن..گفت میدونم تو شخصیت تو نیست ولی تعقیبم کردی؟
بهش گفتم نه من ک بهت گفتم می رم درمانگاه و این خیابون ک توش بودی فقط با درمانگاه ی کوچه فاصله داره طبیعیه ک دیدمت..اگه تعقیبت کرده بودم ک نمی گفتم بهت..میموندم ببینم چ خبره مثلا...
بهش گفتم فقط تنها چیزی ک نمی دونم اینه ک تو چرا تو ده دقیقه اینقدر بهم دروع گفتیو علتش چیه اصلا، من ک هیج وقت محدودت نکردم برا تفریح با دوستات..همین دیشب تا پنج صبح بیرون بودی کارت نداشتم ک..چرا دروغ؟!
گفت نمی دونم دلیل منطقی براش ندارم...هول کردم
بهش گفتم اخه برا چی
گفت نمی دونم اصلا الان حالم خوب نیست جلو مامانت اینا این برخوردو کردی
کاش مامانت میومد میربدمتون بالا ببینین خونه دوستمو کارت درست نبوده الان مامانت چ فکری میکنه، میخوای با هم بریم بالای اون واحدو ببینی؟
بهش گفتم نه نمیخوام
ازش پرسیدم ک با دوستت خیلی صمیمی هستی؟
گفت نه خیلی
بهش گفتم اخه چند باری ماشینتو اینجا دیدم (چند بارشو ی دستی زدم..اما یک بار دیده بودم که از قبل خودش بهم گفته بودمیره اون خیابون برا خرید از ی فروشگاه خاص)
گفت چند بار اومدم پیشش
بهش گفتم دوستت مجرده؟گفت نمی دونم اینا همه مجردن
بهش کفتم مگه با کی زندگی میکنه؟
گفت نمیدونم الان واقعا توان ندارم صبر کن
بهش گفتم اخه تو چندین بار اومدی ولی نمی دونی با کی زندگی می کنه
من اخه ی خانمی رو دیدم پایین گفتم شاید خانمش باشه
خلاصه اینکه اون شب گریه هم کردم ک بهم دروغ گفته
بهش گفتم چرا دروع گفتی بهم جلو داداشم ابروم رفته
گفت صبرا من ی مشکلی دارم می ترسم از دستت بدم
بهش گفتم مگه من میخوام ولت کنم من ک کنارتم از چی می ترسی مشکلت همینه؟
گفت اره
بهش گفتم میخوای بری مشکلاتتو حل کنی بعد بیای ادامه بدیم؟اروم خودم و خودت و بابام فقط بین خودمون میمونه...گفت نهههه چرا اینو می گی بی تو بمونم؟
بهش گفتم میخوای بریم مشاوره؟گفت نه خودم حلش می کنم بعد گفت من یکبار قبلا ب تو راستشو گفتم نزدیک بود بزنی همه چیو خراب کنی
یکم صبر کن درست میکنم همه چیو
بعد از این قضیه هر روز نامزدم کسل تر می شد..کسی ک ساعتها کار می کرد و شب تا صبح کنار من بود و همزمان روزه هم میگرفت شده بود یهتکه گوشت و همش مبخوابید..سر کار نمی رفت..خیلی حالش بد بود..ی شب اومد پیشم..ی چایی خوردیم رفتیم بیرون
عادت داشت همبشه در ماشینو برام باز کنه...
کنار پارک بودیم خواستیم پیاده بشیم
تلفنش زنگ خورد با ی اخمی جواب داد...
هنوز اون طرف ماشین بود...
من خودم پیاده شدم..رفتم سمتش ک دستشو بگیرم ازم فاصله گرفت و با فاصله نگهم داشت از خودش
اومدم بغلش کنم
باز دستمو محکم گرفت از خودش فاصله ام داد
فقط میخواستم بشنوم صدای پشت تلفنو...ی زن بود داشت با داد و تهدید ی چیرایی میگفت ک من نمی شنیدم
فقط به اون طرف پشت تلفن با عصبانیت گفت حالا بعدا بهت می گم...
قطعش کرد بغلم کرد...نشستیم رو صندلی..بهش گفتم این روزا حالت خوب نیست..باهام حرف بزن بدونم چی شده..
گفت تو بخشش نداری گذشت نداری
مننننن...بهش گفتم چرا اینو می گی..بخشش خیلی راحته ولی من وقتی از مسئله ای می گذرم ک بدونم تو اینده باز قرار نیست تهدیدمون کنه و یا عواقبی برامون داشته باشه، اگه میبینی رو بعضی چیزا دقیق میشم الان داستانش همینه
وگرنه گذشت دارم
بهش گفتم حالا چی اینروزا بهمت ریخته؟گفت از اون شبی ک با خانوادت اومدی جلوی واحد من حالم بده..جلوی مامانت خوب نبوده...
بهش گفتم غیر از این، میدونی هنوز دیر نیست اگه فکر می کنی من باید چیزی رو بدونم بهم بگو، با هم حرف می زنیم...نگام کرد گفت مگه تو چیزی داری؟؟؟
بهش گفتم ن والا کل زندگیمو میدونی
گفت خب منم چیزی ندارم
اون شب خیلی بی حال و گرفته بود..ضعف بدی داشت...بردمش معجون براش گرفتم و باهاش حرفای دیگه زدم و موزیک گوش دادیم تا شاید یکم بهتر بشه...
اون شب وقتی منو رسوند در خونه بهش گفتم چی شد بهم ریختی با اون تلفن؟؟ کس خاصی بود؟ گفت هیچی یکی از بجه ها به اسم علیرضا بود خواست برم باهاسون بیرون سر ب سرم میذاشت.. بهشگفتم اهان من اسمشو نشنیده بودم تا حالا... گفت اخه پای ثابت جمعمون نیست... چند روز بود ب شدت کسل بود..حالش خوب نبود..شک کردیم نکنه کرونا گرفنه باشه...رفت تست داد...ما اگه هر شب همو نمی دیدیم حالمون بد میشد...تست کروناشو داد و اومد تووحیاط خونمون نشستیم
شام اورده بود با هم بخوریم
بعد از شام گفت امروزمیخوام با دوستام برم کنار رود..بهش گفتم دیشبم ک اونجا بودن و بهت زنگ زدن..گفت اره دیشب سر ب سرم گذاشتن..لبخندی زدم بهش گفتم من ک باور نکردم دوستات بودع باشن..گفت تو اگه باور نمیکنی حرفمو چرا میپرسی باز
شامو خوردیم
من سوپرایزش کردم ماهگرد نامزدیمون بود کلی عکس گرفتیم و شادی کردیم و رفت...
اول رفنه بود خونه...بعد رفته بودپیش دوستاش حالش بد شده بود باز رفته بود خونه.
فردا و پس فرداش موند خونه استراحت کرد..پس فردا ظهرش تو چت بودیم بهش گفتم من قراره زنت بشم چرا بهم نمی گی چی شده
گفت زمونه بدی شده با شریکم مشکل دارم و کرونا هست و مردم دارن میمیرن هر روز ی تعدادیشون...بهش گفتم لطفا اصل جریانو بگو
با هزار تا ترفند و بعد از یک ساعت گفت من دارم تهدید می شم
بهش گفتم کی تهدیدت میکنه؟؟؟
گفت میخوان بیان پیش تو منو خراب کنن و از من حرف بزنن..دنبالت دارن می گردن
#ادامه_دارد...
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#پرسش_اعضا❤️🍃
سلام وعرض ادب خدمت ادمین گرامی واقعاخدا خیرتون بده که مارو دور هم جمع کردید تا راهکاربرای مشکل هم داشته باشیم🙏من ۴۰سالمه و۳تابچه دارم آخرین بار۲۰تیر پریود شدم وتاحالا که۲۰شهریورهست پریود نشدم آزمایش خون هم دادم باردارنبودم،سوالم ازعزیزان اینه که کسی مثل من شده این بخاطرچی میتونه باشه؟تاحالامرتب پریود میشوم واین مشکل اولین بارمه برام پیش اومده ،نه دل درد دارم ونه زیرشکمم درد میکنه هیچی،درضمن ۳خواهرازخودم بزرگترهم دارم که بزرگه۱۰سال ازمن بزرگتره ولی ازپارسال کمو بیش داره پریود میشه اویکی خواهرم ۶سال ویکی دیگه۴سال بزرگتره هنوزمنظم پریود میشن بنظرشما چرامن اینجوری شدم،ازترسم هنوزدکترزنان نرفتم میترسم بهم بگه داری یائسه میشی،کسی مثل من شده لطف کنه اطلاع بده خداخیرتون بده،طب سنتی برم یانه؟؟یاپیش دکترمتخصص زنان برم؟؟
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام وقت تون بخیر نمی دونم این پیام گذاشته میشه داخل کانال یا نه ولی امیدوارم زودی گذاشته بشه چون خیلیی فوریهه برام
میخواستم چند تا سوال در مورد آزمون تیز هوشان و نمونه دولتی و قبولی داخل شون بپرسم
کسی هست که اهل کرمان باشه و در کلاس های معراج اندیشه شرکت کرده باشه و راضی باشه و نتیجه گرفته باشه؟!
برای رفتن به رشته تجربی در چه حده؟!
اگر هست میشه لطف کنه بگه چه کلاس هایی بع سرفه هس ثبت نام کنیم مثلا کلاس ریاضی و علوم بریم کافیه یا اینکه بقیه درس ها هم سختن و بریم؟!
بعد ببخشید ایا کسی هست تیز هوشان یا نمونه دولتی قبول شده باشه میتونه بگه چکار کرد تونست قبول شه؟ ایا کلاس رفته یا کتابی چیزی خریده؟!
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سوال بعدی که داشتم اینکه سختی آزمون تیز هوشان و نمونه دولتی در چه حده؟! کدوم درسش سخت تره؟! سبک سوال های درس هایی مثل عربی و فارسی در چه حده؟!
و ایا کسی کانالی یا کلاسی میشناسه که بشه بریم برای اینکه ازمون راحت تری داشته باشیم؟!
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خسته نباشیدحبیبه جان
یه سوال داشتم میخاستم دوستان تجربیاتشون رو بگن
من یک سالی هست به شدت دوتا دستام دردمیکنه اوالین کم بود چندماهی هست خیلی دردمیکنه به حدی هست که پنج دقیقه بیشترنمیتونم گوشی دستم بگیرم یا نمیتونم ۲تا سیب زمینی رنده کنم تو خواب ازدست درد بیدارمیشم
آیا کسی اینجوری بوده چجوری مشکلش حل شده ممنون
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام من دوتاپسردارم،همسایمون هم دوتاپسرداشت ولی چندروزه فهمیده بارداره وبچش هم دختره،راستش خیلی ناراحت شدم. من چندسال درگیروسواسی شدم وپیش دکترمیرم ولی نمیدونم چراخوب نمیشم!منم میخوام دخترداربشم،ولی فکرنکنم بااین وضعیت بتونم 😔یکی بهم امیدبده،خیلی دارم اذیت میشم،خیلی دارم عذاب میکشم،وقتی میشنوم یکی دختر داره،وسواسیم شدیدتر میشه!!همه میگن دختروپسرهیچ فرقی ندارن ولی خیلی فرق دارن!!راهنمایی کنید!!
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خوب هستید خواهش می کنم زودتر تو گروه مطرح کنیددرمان سرگیجه ی ناشی از گوش میانی وبه دنبالش درمان ضربان وزنگ گوش.اگر کسی در این زمینه مشکل داشته درمانش و تجربه شون وبگن .ممنون
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام و عرض ادب خدمت حبیبه خانم گل
وهمه ی خواهران عزیزم🌹
ی سوال داشتم خواهش میکنم منو راهنمایی کنید
من تمام دندان های آسیایی فک بالا و سمت چپ پایین و کشیدم سمت راست پایین هم نوبت دارم برم بکشم
الان دیگه هیچی نمیتونم بخورم خیلی اعصابم داغون از ی طرف هم اینکه گونه هام خیلی لاغر وبدفرم شده
دکتر گفت که ایمپلنت گزینه ی خوبی هست برای کاشت ولی هزینش بالاست
الان موندم که چکار کنم دندان متحرک بزارم یا ایمپلنت ؟به نظر شما عزیزان کدومشون بهتره هرکدوم از شما عزیزان تجربه ای دارید ازم دریغ نکنید
۳۲سال دارم
پیشاپیش تشکرازهمه ی شماعزیزان🙏🌹🙏
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام و وقت بخیر خدمت شما وکانال خوبتون من چند ماهی هست مقعدم زخم شده دستشویی میرم اذیت میشم بعضی وقتا نمیدانم بشینم .دکتر پماد داده خوب نشدم سرکه هم همینطور تو لگن آب گرم هم دوست ندارم بشینم لطفا کسی میتونه کمکم کن اذیت میشم.🙏قبلا خون هم میآمد الان دیگه نمیاد ولی اذیتم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خدمت ادمین عزیز وحبیبه خانم گل خواستم بگم شوهرم اصلا به فکر ما نیست اگر مریض باشیم یا خودم یا بچه هام اهمیت نمی ده میگه با خواهرت برو حتی لباس درست وحسابی هم تن بچه هام نیست خساستش مال من بچه هامه به خدا دیسک کمر تنگی نخاع دارم تپش قلب گرفتم از بس غصه بچه های بی کسم خوردم اما به محض این که مادرش بگه خودش یا زن برادرش مریضه یا برای چکاب می خاد بره زمین زمان به هم می دوزه که باید ببرم دکتر و کمک مالی بکنم اما انگار نه انگار ماهم حقی داریم فقط گوش به حرف مادرشه مادرشم ازش سواستفاده می کنه زن یکی از پسرهاش که به شدت تنبله خرجی شا از شوهر من می گیره چه رودر رو چه مخفیانه عین خیالشم نیست که به ما محل نمی زاره تو را به خدا شما بگید من چکار کنم زن برادرش یه زن مار صفتی که مارشوهرم پر می کنه که
اگر پول به دستم نرسه پسرت ول می کنم اونم از شوهر من می گیره دلم برای دختر هام می سوزه دوتا دختر دارم ویه پسر شوهرم فقط به مانمی رسه به مادرش وغریبه هابرسه سوپر من میشه کمکم کنید کمک کنید
#ایدی_ادمین 👇❤️
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#نکات_سلامتی 🍎
📚📚📚در تمام انواع سردرد ، پرهیزات کلی زیر می تواند به کاهش سردرد شما کمک کند
غذاهای مانده و فریزری
غذاهای آماده کارخانه ای ، کنسرو ، کمپوتهای کارخانه ای و تنقلات کارخانه ای ماند کیک ، بیسکویت ، چیپس ، پفک ، آب میوه های صنعتی و…
شیرینی ها و شکلات های حاوی رنگ ها و مواد نگهدارنده صنعتی
فست فود ها مانند همبرگر، پیتزا ، سوسیس، کالباس و…
انواع نوشابه های گازدار و بدون گاز صنعتی
سرکه و آبغوره
بادمجان
قهوه ، کاکائو ، نسکافه
گوشت گاو و گوساله ( تا زمان برطرف کامل علایم سردرد از خوردن آن ها پرهیز شود )
انواع پنیر ( بعد از برطرف شدن علایم سردرد ، پنیر با مصلحات آن قابل مصرف است )
یخ و آب یخ
مواد غذایی خمیری مانند ماکارونی ، الویه ، قارچ ، سیب زمینی و موز (بعد از برطرف شدن سردرد می توان از آنها استفاده کرد . )
چای پررنگ
غذاهای نمک سود
حبوبات نفاخ ( تا زمان برطرف شدن کامل سردرد مصرف نشود و بعد از آن ، همراه مصلحات مصرف کنید )
غذاهای تند ، شور و پرادویه
سبزیجاتی مثل چغندر ، شلغم ، سیر و پیاز خام ، کلم و شاهی
خرما
گردو
🍐🍐🍐🍐
توصیه های غذایی زیر می تواند به کاهش سردرد در انواع آن کمک کند
استفاده از گوشت گوسفند و پرندگان مانند مرغ جوان ، بلدرچین ، کبک و سویا به جای گوشت گاو و گوساله
تنقلات و شیرینی های طبیعی مویز ( ۲۰-۱۵ عدد ) ، انجیر خشک ( ۵ عدد ) ، بادام پوست کنده ( ۱۰ عدد ، یا به صورت حریره بادام یا شیر بادام )
نوشیدن دمنوش گل گاوزبان و بادرنجبویه ، روزی ۳ استکان
مربای به، بالنگ و سیب
فالوده سیب روزی ۲ کاسه کوچک
رب سیب روزی ۲ قاشق مرباخوری
لواشک سیب
آب سیب روزی ۳ لیوان
حلوای سیب ، روزی ۲ قاشق غذاخوری
شربت عرقیات مفرح
توصیه های زیر می تواند در کاهش انواع سردرد کمک کننده باشد
پاشویه با آب ولرم و نمک و ماساژ پاها از زانو به پایین با این محلول ، در هنگام سردرد
استفاده از سنگ پا در حمام
بوییدن مواد خوشبو مانند گل نرگس و ریحان در سرد مزاجان و خیار و هندوانه در گرم مزاجان
ریختن ۱ قطره روغن بنفشه داخل هر سوراخ بینی ، روزی ۲ بار
پرهیز از مالیدن و ماساژ دادن شقیقهها و سر و صورت در هنگام سردرد
پرهیز از پرخوری ، گرسنه ماندن ، کم خوابی ( خواب کمتر از ۶ ساعت در شبانه روز) خواب زیاد و طولانی ( بیشتر از ۱۰ ساعت در روز ) ، خواب در طول روز ، قرار گرفتن در محیط های شلوغ و پر سر و صدا و عصبانیت و مقاربت مکرر ( بیش از ۳-۲ بار در هفته)
نسخ رایج استادان🍐
چلو گشنیز به عنوان غذا میل شود
مصرف شیره انگور با نان سنگک یا شیره انگور به صورت شربت رقیق شده با آب ، ۲ بار در روز
روغن مالی سر و گردن با روغن زیتون و کنجد ( روغن کنجد ۲ برابر زیتون باشد ) البته این روغن مالی باید در مواقعی که سردرد وجود ندارد انجام شود به این صورت که هر ۴ ساعت یکبار مخلوط روغنهای ذکر شده را از پیشانی تا اطراف گوشها و گردن به مدت ۱۰ دقیقه ماساژ دهند.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🫖 سمــــــاور،
قـــوری و ☕️
کتـــــری
چی باشه بهتره❓❓❓
#طب
#مس
#برنج
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
زندگینامه شهید حسین مشتاقی
شهید مدافع حرم حسین مشتاقی که در اردیبهشت 95 و همزمان با عید مبعث در منطقه خان طومان سوریه طی یک درگیری شدید به همراه تنی چند از همرزمانش به شهادت رسید پس از گذشت حدود دو ماه از شهادتش و شناسایی پیکرش توسط آزمایش DNA ، در تاریخ 01/04/1395 همزمان با سالروز میلاد امام حسن مجتبی (ع) در گلزار شهدای نکا به خاک سپرده شد. شهید مشتاقی از نیروهای یگان ویژه صابرین بود که برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) عازم سوریه شد. از او دو فرزند دو قلو به یادگار مانده است. قصه مدافعین حرم تمام ناشدنی است. حریم اهل بیت قرنهاست که فدایی دارد حتی اگر تنها حرمی از آن بزرگواران باشد. "اصلاً حرم ناموس ما شیعهست! " «آیا در زمان حیات شهید خود به این نکته توجه داشتید که آنها از اولیاء الهی به شمار میروند؟ شهیدی که در سوریه، عراق و در هر مکان و زمانی، شهید شده باشد همانند این است که جلوی در حرم امام حسین (علیه السلام) شهید شده است؛ چراکه اگر این شهیدان نبودند، اثری از حرم اهل بیت(ع) نبود.» این سخنان نقل قولی است از فرمایشات امام خامنهای است در جمع خانوادههای شهدای مدافع حرم که به تنهایی گویای منزلتی است که میتوان برای این شهدا تصور کرد. شهید مدافع حرم حسین مشتاقی سال گذشته همراه چند تن از همرزمانش در سوریه به شهادت رسید و امروز عارفه سعادت همسر حسین مشتاقی روایت گر زندگی همسرش برای مشرق است. روایت همسر شهید از حسین مشتاقی از قبل خانواده هایمان یکدیگر را میشناختند و از این طریق ما با هم ازدواج کردیم. سال ۸۸ حسین به خواستگاری ام آمد. یک هفته قبل از خواستگاری خواب دیدم به من میگویند: اسمت در لیست بیمه زنهای پاسدار است. حسین آقا خیلی خجالتی نبود اما در مراسم خواستگاری خیلی خجالت میکشید. تنها چیزی که صحبت شد در آن جلسه در مورد کارشان بود. از من پرسید: صبور هستی؟ کارم طوری است که شاید یکسال خانه نباشم دو روز باشم. من دوست داشتم با یک طلبه یا پاسدار ازدواج کنم، گفتم: اصلا با کارتان مشکل ندارم. ۱۵ بهمن ۸۸ عقد کردیم و عید ۹۱ به زیر یک سقف مشترک برای شروع یک زندگی جدید رفتیم. دوسال و نیم نامزد بودیم چهار سال زندگی مشترک با هم داشتیم. در دوران نامزدی یک دوره بیشتر ماموریت نرفت، اما بعد از عروسی ماموریتهایش شروع شد. بعد از اینکه بچهها یکساله شدند یعنی خرداد ۹۴ تا اردیبهشت ۹۵ تقریبا دائم ماموریتهای مختلف میرفت. حسین آقا به حضرت زهرا(س) ارادت عجیبی داشت؛ میگفت اسم پسرمان را هر چه میخواهی انتخاب کن اما اسم دخترمان حتما باید «فاطمه» یا «زهرا» باشد. اسم نازنین زهرایم را حسین آقا انتخاب کرد و من هم به دلیل ارادتم به امام زمان(عج) نام امیر مهدی را برای پسرمان انتخاب کردم. بچه های من غروب مبعث به دنیا آمدند به شوق تولد بچه ها ده روز را مرخصی گرفت و کنار ما بود و شبها تا صبح بیدار بود و مواظب من و وبچه ها بود. مثل پروانه دور ما می گشت و خیلی خوشحال بود. وقتی صبح ما بیدار می شدیم ایشان می خوابید. مقید بود که شبها زیارت عاشورا بخواند و بخوابد. اگر نمیتوانست حتماً یک صفحه قرآن را میخواند. هشت فروردین ۹۵، آخرین عید، یکی از دوستان خانوادگیمان آذر ۹۴ شهید شدند. شهید عبدالرحیم فیروزآبادی و برای عید ۹۵ حسین آقا به من گفت: حتما برای سال تحویل باید به مزارش برویم. گفتم : باشه. چون سال تحویل صبح زود بود من به خاطر شرایط دوقلو داشتنم نتوانستم بروم ولی حسین آقا رفت مزار دوستش و مطمئنم برات شهادتش را لحظه سال تحویل از دوست شهیدش گرفت و آخرین عید مشترکمان بود وقتی از مزار آمد قران را گرفت و وارد شد خیلی با نشاط و خوشحال به من و بچه ها تبریک گفت و بعد باید میرفت محل کار شیفت بود. من و بچه ها را برد خانه پدرم و سر کار رفت. حسین آقا به قدری رهبر را دوست داشت که من میگفتم : خب برو بیت رهبری مشغول کار شو. میگفت: نه من باید به جهاد بروم، برای جهاد ساخته شدم. من گردان صابرین را رها نمیکنم. آموزش نظامی دیدهام و مدیون نظام هستم. حسین آقا میگفت من خجالت میکشم توی جمع مداحی کنم. محرم که میشد همیشه کتاب مداحیاش روی اُپن آشپزخانه بود و به من میگفت بنشین من برایت مداحی کنم. بچهها هم که به دنیا آمده بودند و کمی متوجه میشدند یک کتاب دست آنها میداد و سه نفری شروع به روضه خواندن میکردند. من خیلی به حسین آقا وابسته بودم، قبل از ازدواج خیلی با فامیلهایم رابطه خوبی داشتم و هفتهای یکبار با هم بودیم اما بعد از ازدواج، همه چیز من حسین آقا شده بود. تنها خوشی من حسین آقا بود. من حتی یکبار به حسین آقا نگفتم که به ماموریت نرو. آذر ۹۴ که میخواست برای اولین بار به سوریه برود دلم آشوب بود اما اصلا نمیگفتم نه. همهاش میگفت: عارفه خانم نمیدانی عمه سادات چقدر مظلوم است. حسین آقا میگفت اولا فقط به خاطر مظلومیت سیده زینب.
#ادامه_دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥شهید آوینی:
اگر در جستوجوی امام زمان هستی
او را در میان سربازانش بجوی...
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا❤️🍃 سلام وعرض ادب خدمت ادمین گرامی واقعاخدا خیرتون بده که مارو دور هم جمع کردید تا راه
پاسخ اعضا 🌙🌸
سلام تجربه من به اون دوست عزیزی که دخترش آپدیت میکنه ۱۷ سالشه و شوهرش شیشه مصرف میکرده و کتک میزده جدا شده و ازدواج دومش هم موفق نبوده و از ازدواج دوم یه پسر داره و دخترش با تیغ خود زنی کرده و فندک تو وسایلش پیدا کرده خانم عزیز حتما خیلی اورژانسی شما باید به یه مشاور مراجه کنید و حتما طبق صحبت های مشاور عمل کنید و حتما به جلسات نارانان یا coda وصل بشین جلسات آنلاینه بهبودی هست این جلسات جهانیه و تو شهرتون اگه پیگیری کنید جلسات حضوری هم هست هزینه هم نیاز نیست پرداخت کنید حتما برنامه فری کنفرانس رو گوشیتون نصب کنید و سعی کنید لینک جلساتش رو از طریق گوگل یا اینکه تو شهرتون پیگیری کنید ببینید جلسات حضوری کجا دارند اونجا هم پیگیری کنید لینک جلسات آنلاین رو دریافت کنید خیلی تو هر زمینه ای به شما کمک میشه اگه خودتون کاری نکنید روز به روز زندگیتون بدتر میشه و خسارت های بیشتری خودتون و خانواده آتون میخورید حتما بخاطر دخترتون هم که شده برا خودتون کاری کنید و تنها جایی که به شما کمک میشه همینجاست و گرنه همین اش و کاسه است
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام ،در مورد دوست عزیزی که در مورد بخیه های دوستشون گفته بودند من خودم محل بخیه هام درد می کرد وقرمز بود تا اینکه اون محل سر باز کرد وعفونتا خارج شد وخدا را شکر خوب شدم،من بعد از اون دکتر رفتم که چرک خشک کن داد من سر سزارین بعدیم ،از دود ... استفاده کردم خیلی خوب بود کلا اون ده روز ودود دادم وخدا را شکر مشکلی پیش نیامد
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام وعرض ادب خدمت آدمینهای عزیز و تمام دکترهای بی مدرک کانال😁دوستان لطفا لطفا بعضی از پیشنهادها رو ندین واقعا یعنی چی عنبر نسا بکوب بزار خیس بخوره بزارروصورتت 🤢🤮🤮🤮ار تصورشم حال آدم بهم میخوره. دوست عزیزپیامتون رو ندیدم ولی صورتت اگه جوش میزنه شاید به خاطر سنته تا هجده نوزده سالگی ممکنه جوش بزنه اگرم از سنت گذشته به طب سنتی خوب سر بزن درمان میشی انشالله.. انقدر آدم خودشو بی ارزش کنه دستشویی الاغ بزنه بصورتش🤢🤔
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام وادب خدمت همه بزرگواران مدتی پیش یکی از دانشجویان بزرگوار مطلبی رو در کانا ل گذاشتند وگفتند که از وقتی وارد دانشگاه شده اند نسبت به جنس مخالف اون احساس قبل رو ندارند بعد خانمی جواب ایشون رو اینگونه دادند که شماداری خودتو گول میزنی یا دیگران رو وخلاصه کلییییی صحبت کردند اما من میخواهم خدمت این دو بزرگوار وهمه دوستان عزیزم عرض کنم خانم محترم گلم محیط دانشگاه طوری هست که اگه شما خجالت بکشید یا بخواهید این فکرارو بکنید و بقول خودتون جنسیتی نگاه کنید از همه چی عقب میوفتید من خودم دانشجو بودم و میدونم در اون شرایط بیشتر انسان به فکر درس و پیشرفت تحصیلیش هست تا فکرهای انحرافی البته هستند دانشجویانی که دنبال بهونه بگردندد ولی همه اینطوری نیستند و اصلا اگر فکرت باز نباشه نمیتونی اونطور که شایسته است با سایر دانشجوها تعاملات داشته باشید مثلا یه خانم دانشجوباید توانایی این رو داشته باشه جلو 100 تا دانشجواز مرد وزن کنفرانس بدهد بنابراین میبینید دانشگاه جای خجالتی بودن فکر کردن درباره این مسائل نیست امیدوارم مطلب رو رسونده باشم
مقتدر شاد و داشمند باشید دریا
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام خدمت همه عزیزان خانمی که گفتید موهاتون رو دکلره کردید هنوز خوب نشده و بزرگواری که فرمودید ناخنتون میشگنه هردوتاتون شبها قبل از خواب یه لیوان شیر مصرف کنید
البته من شنیدم اسپری کردن اب پیاز به موها هم خوبه منم دریا
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام خانم گل که دختر 7 ساله دارید ومیگید که با کسی نمسازه عزیزم سعی کنید بیشتر بهش نزدیک بشید محبت تون نسبت بهشون کمه ودیگه اینکه خونه زندگیه ادم ماله بچه هاشه بچه هارو محدود نکنید خودم دخترم تمام خونه رو ریخت و پاش میکرد قدم از قدم نمیتونستی بر داری پرم تمامه فرشهارو بالا میزد و زیرش ماشین میگذاشت میگفت پارکینگمه یه کاموا برمیداشت به تمام درها و دیوارها میتابید میگفت تار عنکبوته وقتی شب میخاست بخوابه قشنگ بغلشون میکردم براشون داستانهای اموزنده تربیتی ساخت خودم رو براشون میگفتم به خاطر همین هم بچه های باهوش و ارومی بودند
شما استرس خودتون رو کم کنید مهربانی و محبت روازش دریغ نکنید اروم میشود البته مشورت بایه روان پزشگ هم کارسازه
تو خونه بهش مسوءلیت بدهید مثلا من تعدادی دکمه و سوزن نخ میدادم دخترم همه رو مثل گل به پارچه میدوخت کلییییی با هم ذوق میکردیم یا شعر یاد بچه هام میدادم بچه م تو 7 سالگی شال میبافت البته بچه های الان به خاطر بازیهایی که تو گوشی هست خشن بر خورد میکنند
لطفا شما اول رفتار خودتون رو تغییر بدهید ان شاء الله خوب میشود منم دریا
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
#عاشقانه_با_شهدا❤️🍃
ادامه
. حسین آقا میگفت اولا فقط به خاطر مظلومیت سیده زینب. دوماً اگر به سوریه بروید قطعاً زمینه ظهور
امام زمان(عج) را میبینید. من به هدف همسرم خیلی احترام میگذاشتم وقتی از تزهاش برایم می گفت و از تفکرات و اعتقاداتش برایم صحبت میکرد من را آرام میکرد. نه نمی گفتم و می گفتم : هرچی خودت دوست داری(البته منم با تفکرات و اعتقاداتش بیگانه نبودم و فکر من به فکر حسین آقا نزدیک بود) اولین باری که به سوریه رفت ۵۰ روزه بود. اصلا سخت نگذشت. حسین آقا که دفعه اول از سوریه برگشته بود میگفت: خانم من دیگه نمیتونم اینجا بمانم. یک زمانی دیدم دو روز عصبانی است. گفتم: حسین آقا من کاری کردم که ناراحتی؟ گفت: نه. گفتم: خب یک چیزی بگو. گفت: دیگر نمیخواهند نیرو به سوریه اعزام کنند. گفتم: این ناراحتی دارد؟ گفت: مگر من چه چیزیام از دیگران کمتر است که سیده زینب من را نمیخواهد. این اواخر یک بعد از ظهر حسین آقا به من گفت: شما چرا دعا میکنی من شهید نشوم؟ تو هنوز شهادت را درک نکردهای. دعا کن من شهید شوم که آن دنیا شفاعت شما را بکنم. من گفتم: مگر میشود یک زن برای شهادت شوهرش دعا کند؟ گفت: هنوز شما بهشت را درک نکرده اید. من گفتم: انشاءالله همیشه باشی، نذر حضرت زینب باش. بروی مدافع حرم حضرت زینب باشی. میگفتم: من حاضرم یک سال تو را نبینم فقط زنگ بزنی بگویی من سالمم. من هم بگویم من سایه سر دارم. حسین آقا گفت: میدانی اجر شهید گمنام چقدر است؟ زدم روی پایم و گفتم: تو را به خدا نگو! حالا میخواهی شهید بشوی شهید شو اما شهید گمنام نشو دیگر! بچه ها بیدار شدند و صحبتمان هیچ وقت دنبال نشد. همیشه حسین آقا دو قلوها را حمام میکرد و من لباس تنشان میپوشاندم. روز ۱۴ فروردین به کندوها و زنبورهایش سرکشی کرد و شب خسته بود و قرار بود خانه پدرم بمانیم. ساعت ۱۱ شب موبایلش زنگ زد. گوشی را که قطع کرد دیدم یک لبخندی تمام صورتش را پوشانده است. فهمیدم مسافر سوریه شده است. من هیچ وقت برای ماموریتهایش بی تابی نمیکردم اما این بار بی اختیار گریهام گرفته بود، دلهره گرفته بودم. به حسین آقا گفتم : من از رفتنت ناراحت نیستم اما چون یکدفعه است خیلی سخت میگذرد. وقتی شوهرت را میفرستی سوریه باید منتظر جانباز شدن، شهید شدن مفقودالاثر شدن یا اسیر شدنش باشی. با من و بچه ها خداحافظی کرد و سوار ماشین شد. دید که من دارم گریه میکنم دوباره از ماشین پیاده شد. من اشک را در چشمانش دیدم. اولین بار بود که وقتی به ماموریت میرفت اشک در چشمانش حلقه میزد. احساس میکردم آن لحظه که داشت میرفت معنویت محض بود، رهبر انقلاب جملهای دارند که میگویند: «شهدای مدافع حرم از اولیاء الهی هستند» من این موضوع را شب آخر به عینه دیدم.» در این نزدیک یک ماهی که رفته بود دلم آشوب بود، انگار خدا میخواست این جدایی در دلم بیفتد. سه شنبه ۱۴اردیبهشت آخرین تماس حسین آقا بود: وقتی زنگ زد اول با بچهها حرف زد، تعجب کرده بود که در این یکماهی که نبوده چقدر صحبت کردنشان خوب شده است! بعد که من گوشی را برداشتم گفت: خانم اینها چقدر خوب صحبت میکنند! گفتم: انشاءالله تا شما بیایی اینها خیلی شیرین زبان شدند. در آن تماس آخر تلفنی به من گفت: خانم تا کی می خواهی این طرف آن طرف باشی؟ دست بچهها را بگیر و برو خانه. برو در خانه خودت که آرامش داشته باشی. میدانست من شبها تنها میترسم که در خانه بمانم. به من گفت: خانم بر این ترست غلبه کن. روز پنج شنبه و جمعه هر چه منتظر ماندم حسین آقاتماس نگرفت، دلم شور میزد، جمعه غروب بود و دلتنگی داشت خفهام میکرد. در یک گروه تلگرامی به نام «مدافعان حرم» عضو بودم. از صبح میخواستم که از این گروه لفت بدهم اما دستم نمیرفت. غروب یک پیام آمد که ۱۸ نفر از سپاه مازندران در خان طومان به شهادت رسیدند، همان لحظه انگار به دلم الهام شد که حسین آقا شهید شده است. ساعت ۱:۲۰ دقیقه شب یک پیام آمد که اسم «مشتاق» بین شهداست. من برای آن طرف نوشتم: ساعت ۱:۲۰ دقیقه شب این پیام را میدهی؟ من نمیبخشمت. باور نکردم و خودم صبح تنهایی به سپاه نکا رفتم. جواب درستی به من ندادند. بعد از چند ساعت اعلام کردند که شهادت ۱۳ نفر از شهدای خان طومان قطعی است. حسین آقا که بار اول به سوریه رفته بود من میشنیدم که دیگران میگفتند مدافعان حرم پول میگیرند، به آنها میگفتم شما حاضر میشوید شوهرانتان را فقط به خاطر پول به جایی بفرستید که اسارت، شهادت، جانبازی یا مفقودالاثری دارد؟ حسین آقا که بار اول از ماموریت سوریه برگشته بود، این گلهها را پیش او مطرح کردم و گفتم چه جوابی دادم! اینها به خاطر نظام جمهوری اسلامی رفتند.
خود حسین آقا در یک مجلسی میگفت: حاضری خمپاره ۶۰ در ۱۰ متری تو بخورد؟ حاضری نیم ساعت در یک گودال زمین گیر شوی و اگر سرت را بلند کنی به رگبار بسته شوی؟ حاضری از زن و بچت دل بکنی بری تو دل دشمن پول ارزش دارد یا جان؟ وقتی با حسین آقا ازدواج کردم آن فکری که نسبت به یک پاسدار داشتم با رفتارش به یقین مبدل کرده بود. این شش سال
زندگی با حسین آقا بهترین روز های عمر خود را سپری کردم و همیشه خودم را خوشبخترین آدم می دانستم. نه اینکه من همسرش باشم بخواهم ازش تعریف کنم بلکه همه ی همکارها و کسانی که با حسین آقا برخورد داشتند تا اسم حسین آقا را میشنوند اولین عکس العملشان لبخند است چون خوشرویی حسین آقا زبانزد همه بود وتشیع جنازه پرشکوهش این را ثابت کرد که در شهر ما بی نظیر و بی سابقه بود. حسین آقا در ۱۶ اردیبهشت ماه ۹۵مصادف بود با روز مبعث به شهادت رسید که بعد از چهل روز مفقودالاثر بودن از طریق دی ان ای شناسایی شد و پیکر مطهرش در روز یکم تیرماه مصادف با پانزده رمضان ولادت امام حسن مجتبی (ع) به خاک سپرده شد. روایت مادر شهید مادر شهید مشتاقی در سخنانی ضمن بیان خصوصیات اخلاقی شهید گفت: از اول فرزندانم را نذر امام زمان(عج) کردم، دوست داشتم پسر داشته باشم تا سرباز امام زمان(عج) باشد. پسرم صبح روز سوم شعبان در سالروز تولد امام حسین(ع) آن وقت که اذان صبح را گفتند به دنیا آمد و همان وقت اسمش را حسین گذاشتم. وی افزود: دبیرستان که بود هر روز صبح دعای عهد میخواند. همیشه با وضو بود و زیارت عاشورایش ترک نمیشد. او عاشق رهبر بود. مادر شهید مشتاقی ادامه داد: بعد از تمام شدن درسش وارد سپاه شد و گفت مادر چون تو خیلی دوست داری سرباز امام زمان(عج) باشم من در سپاه خدمت میکنم. ما راضی به رضای خدای هستیم. ما فرمانبر سیدعلی هستیم و هیچ وقت ایشان را تنها نمیگذاریم. فرزندان و نوههایم سرباز رهبر هستند. مادر شهید مشتاقی خطاب به داعش و تکفیریها گفت: به داعش میگویم چشمت کور شود ما بازهم پسر داریم از کوچک و بزرگ، بچههایم را با جان و دل برای جنگ میفرستم و داعش بداند به دست بچههای ایران و مازندران نابود خواهد شد. شید مشتاقی که دومین مرحله از اعزام خود را میگذراند، حدود یک ماه در منطقه حضور داشت که باتوجه به غافلگیری و نقض آتشبس از سوی تکفیریها و حمله به شهرک خانطومان در روز پنج شنبه هفته گذشته در درگیری با عناصر تکفیری به قافله شهدا پیوست. گفتنی است شهید حسین مشتاقی، متأهل و داری فرزندان دوقلوی دختر و پسر حدوداً 2 ساله به نامهای امیرمهدی و نازنینزهرا بود، وی که حدود 10 سال از زمان ورودش به مجموعه پاسداران انقلاب اسلامی میگذشت، برگ شهادتش را از بانوی دمشق دریافت کرد.
پایان❤️✅
#داستان_یک_اشتباه ❌
شش ماهی از زایمان ناموفقم گذشته بود ولی نمیدونستم چرا انقدر حالت تهوع دارم
همسرم مدام بغلم میکرد و میگفت حتما خبراییه عشقم
همیشه م بهم روحیه میداد و میگفت تو دوباره مادر میشی
بهترین مادر دنیا هم میشی
بعدشم چشمکی بهم میزد و میگفت تو جواب دعاهای مادرمی
اما انگار خبری نبود چند بار ازمایش داده بودم منفی بود یه روز رفتم دستشویی که یه دفه مثل چند دفه ی قبل که سقط داشتم همون حالتا برام پیش اومد با وحشت همسرمو صدا کردم تا بیاد کمکم کنه. رنگ به رخسار نداشتم با کمک همسرم سرپا ایستادم
بوی خیلی بدی توی دستشویی پیچیده بود جوری که نمیشد نفس کشید وقتی چیزی رو که سقط شده بود دیدیم شاخ دراوردیم . من غش کردم ولی صدای همسرم رو میشنیدم که سریع زنگ زد به پلیس...👇🏻🔞
https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf
کانال مخصوص #متاهلین میباشد❌❌❌
#ارسالی_اعضا ❤️🍃
شوهرم عاشق موهای بلنده اما من موهام کم پشت بود و رشد نداشت هرچی میگفت امتحان میکردم چقد خرج کردم امااااااا با یه چیز خیلی ساده که تو خونه همه هست موهام تو یکماه رشد عجیب و پر شد خدا خیرش بده تو این کانال دیدم
https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4
انقدر موهام ناز شده 😍
#دردو_دل_اعضا ❤️🌱
پرسش
با سلام.
الآن که دارم اینمتن رو می نویسم اشک می ریزم و هیچ کسی رو ندارم که حالم رو بفهمه
من یه دختر ۲۱ سالم که دانشجوی معلمی فرهنگیان هستم.با توجه به شرایط خانواده م و اوضاع اقتصادی جامعه مجبور شدم که معلّم بشم.چندین ماه از انتخابم می گذره با خودم میگم خوشحال باش موقعیتی داری که خیلی ها دوست دارن داشته باشن
ولی من واقعاً حالم خوب نیست.نمی تونم بپذیرمش هر شب دارم بهش فکر می کنم که باید ۳۰ سال از زندگیم صرف چیزی بشه که دوست ندارم.۸ سال رفت و آمد و خدمت و روزی چندین ساعت رانندگی به خاطر یه حقوق کم که البته حقوق بهانه ست من معلمی رو دوست ندارم.
من تدریس کردن و دوست ندارم. می خوام انصراف بدم و لااقل برم یه رشته ای قبول بشم که اختیارم دست خودم باشه و خوب از لحاظ شغلی مطمئن.پرستاری و این چیزها، فکر می کردم این حس یادم میره و بهش عادت می کنم ولی نکردم، این رو به هیچ کسی هم نمی تونم بگم که مطمینم مبگن خوشی زده زیر دلت و هنوز بچه ای فاز گرفتتت.
ولی من تو خودم تلاش و پشتکار می بینم و انگیزه و خوشحالی و می دونم که میرسم به هدفی که می خوام مثل گذشته...ولی زندانی شدم که بقیه بهم بگن چیکار بکن چیکار نکن باید بری فلان جا خدمت کنی انگار اسیرم که هیچ راه فراریم ازش نیست، هیچ کس تو ابن راه همراهم نمی شه که مانعمم میشه!
هزینه انصرافم یه وام در آوردم اخیرا می تونم بدم. هم چنین برام سخته خسته م خیلی.راه آسونی جلوی پای من نیست، ناراحت میشم که من در حق کسانی که قراره معلم شون بشم به دلیل عدم علاقه م به این شغل اجحاف بشه
چه کار کنم شما بگید... یه راهی که این شرایط آسون تر بشه....بعد از خدا هم صحبتم شمایید...
🌱❤️🌱❤️🌱❤️🌱❤️🌱❤️
سلام به تموم اعضای گل کانال
بچه ها من و دوستم ۱۸ سالمونه، یه مشکل اینجاست، مثل یه بن بست !
دوستم وقتی ۱۴،۱۵ سالش بود عاشق یه پسر از فامیل دورشون شده، اون پسر الان ۲۲ سالشه فکر کنم. الانم همین دوستم هم دانشگاهیمه، و برام تعریف کرد:
من عشقم هوس نیست، حس زود گذر نیست، عشقم واقعیه!
گفتم: چرا عاشقش شدی؟
گفت: من عاشق اون شرم و حیاش در برابر نامحرم شدم، تا اون جایی که میدونم نماز خون و روزه بگیره، گاهی اوقات شلمچه ( مناطق جنگی ) میره، یکی از فامیل هامون میگه خیلی پسر خوش اخلاقیه، ظاهرشم خوشگله و به دلم نشسته ( البته من ظاهربین نیستم) ولی خب واسه ازدواج باید ظاهر و باطن به دل آدم بشینن.
گفت که؛
تو همون سن ۱۵،۱۶ سالگی خیلی دعا کردم که یه روزی واسم بیاد خاستگاری، خیلی توسل کردم، روزهایی که دعا میکردم شبش خواب هایی مثل شهدا و یا حضرت اباالفضل(ع) رو میدیدم، یه بار خواب دیدم مکه ، نزدیک های کعبه بودم و یکی اومد روی یه برگه کوچیک نوشته بود ؛
برای عشق های یه طرفه به حضرت ابوالفضل (ع) متوسل شو !
و منم فکر کردم که واقعا اگه توسل پیدا کنم حضرت جوابم رو میده! ولی الان ۲،۳ سالی میگذره، ولی چرا جوابی ندیدم؟! چند وقته پیش هم فامیل مون به خواهر همون پسره گفت که واسه داداشت برو واسه فلانی خاستگاری! وای منو بگی، حالم بد شد و دلم واسه خودم سوخت.
دوستم دختر پاکیه، تا حالا دوست پسر نداشته و واجبات رو رعایت میکنه، با وقار و سر سنگینه و زیبا هست.
چند روز پیش بهم گفت: کاشکی هیچ وقت اون پسر سر راهم قرار نمیگرفت که عاشق نشم. و الان عذاب وجدان داره و میگه دلم واسه شوهر آیندم میسوزه که چرا تو این چند سال فکرم، ذهنم رو مشغول اون پسر کردم.
و گفت :خدا حاجت کسانی که با گناه کسی رو عاشق خودشون میکنن، بر آورده میکنه، ولی من که فقط دعا کردم، سنگینی خودم رو حفظ کردم، شب ها فقط گریه میکردم، حتی حجابم که کامل نبود رو کاملش کردم و عاشق حجابم شدم ( البته نه واسه اون پسر).
پس چرا خدا و اون حضرت دست منو خالی گذاشتن؟ چرا به هر دری زدم کسی جوابم رو نداد ؟ دوستم خواستگارهای خوبی داره ولی واسه اون پسر همه رو رد کرد ! الان من بهش چی بگم که الکی خاستگارهاش رو رد نکنه ؟! چی بهش بگم ؟! کلا ۲ روزه تو خودشه! تا گفت میخواستم گریه کنم. اومدم خونه به خاطر پاکیش دعا کردم. عذاب وجدان داره. و از من خواسته کمکش کنم.
#ایدی_ادمین 👇❤️
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#دردو_دل_اعضا ❤️🌱 پرسش با سلام. الآن که دارم اینمتن رو می نویسم اشک می ریزم و هیچ کسی رو ندارم
پاسخ اعضا 🌙🌺
سلام خدمت آقایی که اهل روستای جنوب هستند و خانمشون تهرانی هست ،
من خیلی از کارهای پدر و مادرتون حرص خوردم مخصوصا از رفتارهای بچه گانه ی مادرتون ،اخه نمیفهمم چرا بعضی از مادرشوهر ها اینقدر بی فکر و خودخواه هستند و دوستی شون مثل دوستی خاله خرسه هست و حاضرند زندگی پسرشون از هم بپاشه ولی غرورشون حفظ بشه ، آخه کدوم دختری حاضره از تهران بلند بشه و بره یه روستای جنوب زندگی کنه ؟که بعد هم خانواده ی شوهر بجای اینکه حرمتشو نگه دارند شروع به بدرفتاری کنند مگه غیر از اینه که پای عشق و عاشقی وسط بوده که این خانم با وجود کمالات و خانواده ی خوب قید همه چی رو زده و دنبال شما اومده ؟پس لطفا بیشتر هوای خانمتون داشته باشید و حتما با یه مشاور صحبت کنید و ازش بخواین که با مادرتون صحبت کنه و راهنماییش کنه که چطور با عروسش رفتار کنه و لطفا دیگه شما هم بخاطر خانواده تون با خانمتون بدرفتاری نکنید چون خانمتون حق دارند ازشون فاصله بگیرند وگرنه ضعف اعصاب میگیرند
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
سلام.
برا اون خانمی ک زن داداش ب بچه ها خودش و شوهرش اهمیت نمیداده .چرا داداشت نرم ی زن دوم بگیره یا اینا طلاق بده .قطعا حالا بعضی ها جبهه میگیرن زنی ک وارد زندگی یکی دیگه میشع خراب .ایا همه ی زندگی ها خوبن اگه مردی همسرش براش کم نزاره کمرد نمیره سراغ کسی دیگه حتی اون زن های هم ک با جون و دل کمک همسرشون بودن حتما جای کممیزارن ک شوهر غنی نمیشه
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
🌹🌹🌹با سلام خانومی که اومدی میگی چرا باید بچه سوم وچهارم آورد و وقتی این بچه ها بزرگ بشن پدر ومادر میشن پدر بزرگ ومادربزرگ. هر کسی خودش باید برای زندگی خودش تصمیم بگیره روزی اونها رو هم خدا میده آدم اگر اهل کار باشه همیشه براش کار هست مگه این که راحت طلب باشه ونخواد سختی بکشه اگر بچه دار شدن توی سن بالا کار زشتی بود خداوند در قران داستان حضرت ابراهیم وحضرت زکریا رو که در سن بالا صاحب فرزند شدن رو نمی گفت این که یکی تشویق به فرزند آوری کنه کار درستی هست این شمایین که انگار علم غیب داری واز آینده خبر داری وداری برای بقیه ادای کارشناس اقتصادی رو در میاری لطفا برای بقیه دستور صادر نکنید الان کارشناسان خبره وجامعه شناسا دارن خطر پیرشدن کشور رو گوشزد می کنن کشوری که جمعیتش پیر شدن نیروی کارو صنعت ودکترومعلمش رو باید از کجا تامین کنه هر کسی که واقعا شرایطش رو داره هر قدر که می تونه فرزند بیاره وهرکسی هم که نمیتونه خودش می دونه ولی خدا خیلی بزرگتر ازفکر واندیشه ی ماست یکم توکلمون رو بیشتر کنیم ان شالله بتونیم بچه هامون رو هر چند تا که هستن یه طوری بار بیاریم که روی پلی خودشون وایسن وبدرد کشور ومردم بخورن سلامتی خودتون وخانوادتون صلوات🌹🌹🌹
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام.. دوست عزیزی که خونریزی شون شدید هست صبح ها آب جوش عسل و آبلیمو تازه بخورن و در طول روز هم از آب جوشیده ولرم به جای آب سرد استفاده کنن..
روزانه یک یا دو لیوان آب سیب و برا جبران خونریزی از چهارشیره،روزانه ۱۴ عدد بادام درختی و.... استفاده کنن..
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
سلام.خسته نباشید.درمورد خواهری که درمنزل تدریس میکنند.به نظرتون کم نمیگیرید؟.آخه شما از زندگیتون .وقتتون میزنید برا جلسه ای ۳۰.۴۰ هزارتومان.من خودم لیسانس دارم.شاگرد خصوصی میگیرم.ساعت ۹۰.تازه همه بهم میگن کم میگیری.درشهرما ساعتی ۱۵۰...۲۰۰ هست.انشاالله که خدا به رزقتون برکت بده.خداسلامتی بهتون بده.خدا خیرتون بده که از جون مایه میزارید وخیلی هزینه ی کمی میگیرید.حتما خدابراتون جبران میکنه😍🌺🌺🌺.برا سلامتی وفرج آقا امام زمان صلوات.🙏از طرف ح.آ
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
سلام
در مورد دختر خانومی که هم کلاسی دانشگاه به خواستگاریش اومدن ودر آخر جواب رد شنیدن
عزیزم من خودم مادر دوتا پسر هستم وتا دلت بخواد خواستگاری رفتم که حتی مرز نامزدی هم پیش رفتیم بگم
عزیزم رفتار عقاید ویژگیهای شخصیتی فرد وخانواده خیلی مهم هستن وتمام اینها می تونن در اصل انتخاب اثر گزار باشن هر چه رفت وآمد بیشتر بشه ویژگیهای پنهان فرد نمایان میشه وخلاصه تصمیمی،که برای یک عمر میشه باشه گرفته میشه
خواستگاری ورفت وآمد به معنای تضمین یک ازدواج نیست بلکه مقدمه برای یک ازدواج انشاءالله موفق،میتونه باشه
خلاصه هرکسی شخصیتی داره که برای خودش وحتی خانواده ارزشمند هست ودوست داره باهم کفو خودش،ازدواج کنه
انشاءالله شما هم باهم کفو خودتون ازد واج کنید
ازدواج کردن دیدن ظواهر وپسندیدن ظاهر نیست آنچه مهم تر است شخصیت وهم کفو بودن طرف است که ظاهر هم یکی از زوایا ی مهم است پس خواهشا به دل نگیرید وناراحت نشوید شاید آنچه را که طرف مقابل متوجه شده اگر خودتون هم متوجه می شدید جوابتان منفی بود پس به فال نیک گرفته وخوشحال باشید
یاعلی💚💚💚💚💚
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
✅ فقـــط خرده غذاهای در خـــانه را بخوریــــد
🍃 دو مطلب مهــــم :
🔰 اول اینکه اگر در خیابان یا در صحرا خورده نان یا غذایی بریزد جمع کردن و خوردن آن مطلوب نیست بلکه تنها سفارش به خوردن خورده غذاهایی شده است که درخانه از سفره میریزد:
🔻 نزد امام جواد ع غذا خوردم بعد از غذا غلام ریزه غذاها را جمع کرد حضرت فرمود در صحرا اگر چیزی بیفتد آن را رها کن اگر چه ران گوسفند باشد و آنچه در خانه از سفره بیرون میریزد آن را دنبال کن و جمع کن و بخور...
🔻 در روایت دیگر آمده است:
کسی که درخانه خودش غذایی بخورد و چیزی از آن غذا بیرون بریزد، آن را بخورد. و کسی که در صحرا یا بیرون خانه بخورد آن را رها کند آن روزی پرندگان و درندگان است.
اگر کثیف است یا خاک دارد شسته شود
🔰 مطلب دوم این است که کثیف و یا خاک داشته باشد نخورد و باید آنرا بشوید.
🔻 روایتی از پیامبر ص میفرماید:
کسی که تکه نانی را بخورد برای او هفتصد حسنه است و کسی که تکه نانی در جائی کثیف پیدا کند و آن را بشوید و بردارد برای او هفتاد حسنه است...
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️🍃
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 صبرا گفت عه مگه تو اینجایی گفتم اره گفت تو خیابونای کناری دارم قدم میز
#داستان_زندگی_اعضا 🌸🍃
صبرا
خب بهش کفتم کی هست
گفت دوست دخترم بوده تو دانشگاه باهاش اشنا شدم، و اون موقع رفتم خواستگاریش و خانوادم مخالفت کردن...بهش گفتم خب من ک اینا رو میدونستم پس برای چی اینقدر بهم ریختی
گفت اخه من کمکش کردم طلاق بگیره
😐🤦🏻♀️
بهش گفتم برا چی این کارو کردی
گفت خانوادش نمی رفتن دنبالش..دوستش واسطه شد و از من خواست کمک کنم جدا بشه...بهش گفتم چرا اینکارو کردی کارت درست نبودع اون ب تو هنوز علاقه داشته
گفت شوهرش خودش درخواست طلاق داده و منم هم به دوستامون و هم به روانشناسی ک این خانمو بردم اون زمان و هم به وکیل گفتم ک من نمبخوام باهاش ازدواج کنم فقط کمکش می کنم از نظر مالی طلاق بگیره
بهش گفتم خب پس الان چرا اینقدر بهم ریختی این ک من میدونستم تو گذشتت بوده
مگه چیز بیشتری هست؟
گفت صبراااا...
بسه دیگه نه چیزی نیست
بهش گفتم من ک شمارش بس زنگ زده حفظم شده میخوای خودم بهش بگم من همه چیو میدونم ول کنه؟
گفت نه این خط قرمز منه ک تو بخوای بهش زنگ بزنی
بهش گفتم چطوری قضیه ما رو متوجه شده؟گفت روزی ک خریدای سفره رو کردیم از فروشگاه لوازم خیاطی ک اومدیم بیرون ما رو دیده و رفته از فروشنده پرسیده اینا چی خریدن و اونم بهش گفته گیپور و وسایل اینطوری
بهش گفتم خب برو استراحت کن...دفعه بعدی تماس گرفت خودم جواب میدم یا ک کلا بلاکش کن
بعدا بهم گفت که این خانم دو روز قبل عقدش باهاش قرار گذاشنه و بهش گفته تو نمیخوای با من ازدواج کنی؟
اونم بهش گفته نه و اگه میخوای برم ازش تحقیق کنم برات
اما توام نکن این ازدواجو دااری اشتباه می کنی و اون خانمم ازدواج می کنه و یه هفته دو هفته.بعدش ب مشگل میخوره و دادخواست طلاق و...
و سال 95 جدا می شه و تا سال 97 میره دانشگاه ارشدشو می گیره و تو این مدت دوستی معمولی داشته با نامزد من ن دوستی عاطفی...
خب اینا گدشت...من تو مغزم پر سوال بود ک اخه مگه دختری هست ک این همه هی پیگیر بشه و بدونه طرف نامزد داره باز ادامه بده پیگیریشو...
و هزاران سوال دیگه..
فردا شبش ب زور نامزدمو کشوندم خونمون و رفتیم با هم ی دوری زدیم...یکم راجع ب این قضیه حرف زدیم و بعد بهش گفتم میشه گوشیتو بدی میخوام زنگ بزنم ب داداشم خودم شارژ ندارم
گفت نه نمیدم...بهش گفتم بده گفت نمیخوام هزارتا چرت و پرت تو چت با دوستم امیر گفتیم لابد میخوای گوشیمو بگردی بهش گفتم ن میخواستم تماس بگیرم..
گفت حالا رفتیم خونتون بهت گوشیو میدم..دوستندارم جلوم تو گوشیم تجسس کنی اونجا ک مشغولم باداداشت صحبت میکنم بهت میدم گوشیو..بهش گفتم ی زنگ میخواستم بزنم بابا...یکم دیگه صحبت کردیم و بعد گفت اگه بریم خونه هم گوشیو بهت نمیدم...و رفتیم سمت پمپ بنزین..منم ناراحت شدم بهش گفتم ینی تو اینقدر منو قبول نداری پس چطور میخوای باهام ازدواج کنی..اگه امروز منو رسوندی خونمون و گوشیو ندادی دیگه نیا دنبالم...
رفتیم پمپ بنزین..ناراحت بودم از اینهمه داستان یکم اشک ریختم شاید گوشیشو بده..بنزین زدیم زد کنار...بغلم کرد گریه اش گرفت..گفت تو چرا گریه می کنی من دیکه قراره نیام ببینمت..بعد ی موزیک غمگین پلی کرد و گفت میدونستم ولم می کنی بعد این قضیه دستامو مثل وقتایی ک دوستم داری بگیر...یکم دیگه رفتیم و یگوشهای موندیم...هق هق میکرد...هی بهش میگفتم چیی شده عزیزم نکن اینطور دلم ریخت بخدا...گفت بگو ب خانوادهوهامون بگیم سرچی جدا شدیم...بهش گفتم بگو ب نامزدت اینقدر اعتماد نداشتی گوشیتو بدی ی زنگ بزنه...
گفت نه من ی مردم میخواستم حرف حرف من باشه امشب...
دستاشو محکم گرفتم اشکشو پاک کردم گفتم گریه نکن بریم از اینجای شلوغ...
رفتیم نزدیکای خونمون بودیم یهو باز بغضش ترکید زد کنار گفت من تلاشمو کردم برا داشتنت..تلاشمو هی می کنم من میخوام مرد این رابطه باشم اما تو نمیذاری...نکن این کارا رو با من..تو اگه منو شکستی جلو خانواده هامون دیگه نمیتونی بهم تکیه کنی...زجههههه میزد...بغلش کردم بوسش کردم بهش گفتم تروخدا گریه نکن...سرم رو گذاشتم رو سینش محکم تکون میخورد...گفت تو منو مثل ی اشغال از زندگیت انداختی بیرون
بغلش کردم اشکاشو پاک کردم بهش گفتم بخدا من دوستت دارم باهات سر به سر گذاشتم اما تو باید ب من اینقدر مطمین باشی ک اصلا گوشیتو نپوشونی...گفت امشب میخواستم حرف حرف من باشه بعدا گوشیمو بهت میدم..
پیاده شد اومد در سمت شاگرد رو باز کرد..بغلم کرد گفت بذار من مرد رابطمون باشم...بوسیدمش بوش کردم بهش گفتم هستی...اون شب ب شدت معده درد عصبی گرفتم امابه روی خودم نیاوردم..اومد باهام خونمون براش چای و شیرینیو میوه اوردم چند ساعت موند کنارم و سحر رفت...
قرار بود فرداش بریم رستوران...
#ادامه_دارد...
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽