#نکته_ی_روز 🌱
یک قسمتی در مغز هست به نام wise mind اگر آن را به کار بگیریم بسیار خوشبخت تریم. این قسمت به ما می آموزد در زندگی ات آدم ها باید باشند، اما محتاج به حضورشان نباشی.
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#دردو_دل_اعضا ❣ #پرسش سلام خیلی فکر کردم که مشکلی که دارم رو بفرستم یا نه، اما تو دلم یه گوله غم ج
#پاسخ_اعضا 🧡
سلام دوستان خوبم من پیامم در رابطه با خانمی هست که شوهرش میوه فروشی داشته اولا دختر خوب خواهر شوهرت هیچ وظیفه ایی در قبال تو یا بچت یا شوهرت نداره و کلا بخاطر این که دل برای بچش خرید میکنه دوست داشته بچه برادرش هم از عروسک ولباس لذت ببره و با این کارش هم کمک برادرش کرده و شما بجا تشکر رفتاردرستی اصلا نکردین چون قرار نیست خواهرش بیاد پول بده به شوهرت وکمکش کنه چون خودش داره شاید شوهرش قبول نمیکنه و در حد خرید برای بچه بهش اجازه داده من یه برادر دارم و تو اژانس کار میکنه با این کرایه خونه و خرج بالا من و خواهرم هر وقت برای خودمون یه چیزی بخریم برای زن داداشمون میگیریم فقط فقط بخاطر برادرم که حداقل از نظر این که زنش لباسش مرتب باشه و زور به برادرمون نگه و جالب اصلا رفتار درستی هم با ما نداره و حتی خونش هم چند بار زنگ زدم با این که خواهر بزرگ هستم اما علنا برادرم گفت زنم حال پذیرایی نداره و خدا شاهده از لباس زیر گرفته تا روسری و چادر و مانتو هر وقت برای خودم بگیرم یا خواهرم برای خودش بگیره براش عکس میفرستیم که چه رنگی دوست داری میخریم میدیم مادرم یا برادرم براش ببره و الان با دیدن پیامتون واقعا متاسفم که چرا بعضی وقتها توقع زیادی دارید و این هیچ وقت کسی که داره نمیاد برادرش یا خواهرشو از بالا نگاه کنه و این که دادن پول به شوهر شما هم غرور شوهرت از بین میره وهم این که یه عمر از این رفتار تو دلش ناراحت و شما فقط فکر خودت هستی که چون دلت میخواد خرید کنی باید پول میداده خواهرم شما بجا این کارها یه کار تو خونه پیدا کن و کمک شوهرت باش تا نگاهت به دست کسی نباشه
❣❣❣❣❣❣
سلام در پاسخ به اون خانمی که گفتن که فکر میکنن خواهرشوهرشون بهشون ترحم میکنه یه کلیپ سخنرانی به تازگی از استادتراشیون دیدم خیلی جالب بود
میگفت اگر شمابامادرشوهرتون زندگی کنیدغذاتون بسوزه متوجه بشه براتون غذا بیاره کلی ناراحت میشیدولی اگربامادرتون زندگی کنیدو این اتفاق بیافته کلی خوشحال میشیدکه مادرم به فکرمه؛
حالایه سوال اگرخواهرخودتون برای دخترتون وسیله میخریدکلی هم به رخ شوهرمیکشیدیدکه چقدربه فکرمه،حالا برعکس اگه خانواده خودتون کادو بخره منت نیست!
❣❣❣❣❣
سلام اوخانمی که خواهر شوهرش هرچی برای دختدش میخرید فکر میکرد ترحم هست باید به شما بگم که اشتباه میکنید
تمیخوام سرزنش کنم امام علی میگه هر کسی رو به خاطر چیزی سرزنش کنی نمیمیری تا همون به سرت بیاد
ببین خانمجان منم پدرم همیشه دستش تنگ بوده ولی خب خاله هام بهتر از ما بودن من خاله هام رو خیلی نمیدیدم اما خب همون چند ماهی یه بار وقتی میدیدمش برای من و دخترخالم که تقریبا همسن من بود برامون مثل هم میخرید
عروسک میخرید برای اون برای منم میخرید لباس میگرفت یا ..... سعی میکرد برای منم بگیره اللن که دیگه خیلی ساله گذشته بعضی وقتا سعی میکنه برای منم بخره
خانم شما اگه خواهرت به دخترت میداد بازم میگفتی ترحممممم یا یه چیز دیگه ای ..... نه عزیرم اینطور نیست خواهر شوهرت داشته به شما لطف میکرده
مهماین بودا که به دخترت سخت نگذره ولی به نظر من شما اشتباه میکردی اون ترحمنبوده دلسوزی یا ..... دیگه بوده
کوتاه بیا خودت کم کم اشتی کن خودت رو بذار جای اون اگه تو اینکار میکردی و باهات اینجوری میشد چکار میکردی؟
تازه شاید خواهر شوهرت به این فکر نکرده که میتونه این پول رو به برادرت بده ...
امیدوارم تصمیم درستی بگیری
برای ظهور منجی صلوات ❤️😊❤️
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی ❣ #زندگی_ناهید من ناهیدم، با شوهرم سنتی ازدواج کردیم . شوهرم بیست و هشت سالشه و من بی
#بخش_دوم
لباس پوشیدم و رفتم خونه خواهر شوهرم ، شوهرش از این که سر ظهر رفته بودم اونجا تعجب کرده بود.
خواهر شوهرم با تعجب بهم نگاه کرد و گفت چیشده ناهید جان ؟ راه گم کردی سر ظهری ؟
گفتم یه کاری باهات داشتم ، یکم خصوصیه . شوهرش گفت من برم پیش بچه ها یه چرتی بزنم و رفت تو اتاق .
خواهر شوهرم کنارم نشست و گفت ناهید جان چیشده ؟
با بغضی که تو گلوم بود گفتم امیر از بهار خوشش میاد نه ؟ اصلا انگاری خیلی همو میخواستن واسه خاطر همینم شب خواستگاری من و بله برون نیومد . تو عروسی هم اونجوری ناراحت بود ، یکی دو سال اول که تو عقد بودم تو هر مهمونی که من بودم اون نبود .
رنگ از رخ خواهر شوهرم پرید ، گفتم آره فرزانه خانم ؟
فرزانه با دست و پای لرزون گفت دروغ گفتن بهت به خدا دروغ گفتن ، اصلا بین این دو تا هیچی نبوده .
گفتم هیچی نبوده ؟ خودم نامه ها و پیغام پسغام دیدم .
فرزانه دستمو گرفت و گفت به قرآن هر چی بوده مال قبل ازدواج بهاره و امین بوده ، دو تاشون جوون بودن ، بچه بودن همش هیجده نوزده سالشون بود .
الان میبینی که هم شوهر تو چسبیده به زندگی هم بهار ، تو رو خدا این ماجرا رو به کسی نگو . اصلا غیر من کسی از ماجرا خبر نداره، گفتم چرا نرفتین واسه امیر خواستگاری ؟ چرا واسه داداشش رفتین ؟
فرزانه سری تکون داد و گفت دختر عمومون بود ، اونجا امین قلبشو عمل کرده بود . حالش بد بود ، به غریبه اعتمادی نبود رفتیم خواستگاری .
عموم همون شب اول گفت دختر مال خودمون پسر مال خودمون ، کی میتونه این وصلت خراب کنه ؟ نظر بهارم کسی نپرسید ، قرار شد چند روز بعد بهم محرم بشن . تا این که امیر اومد سراغم و گفت اگر بهار بدین به امین من یه بلایی سر خودم میارم حتما. گفتم به خاطر داداشت بگذر از این ماجرا ، تو هنوز بچه ای سنی نداری ، این دختره بهار هنوز نوزده سالشه .
داد زد و گفت کجا بچم؟ بهار نوزده سالشه من که نوزده سالم نیس...
اون روز امیر خیلی توپش پر بود ولی من گفتم حتی اگر بهار با داداشت ازدواج نکنه نمیدنش به تو . شوخی که نیست ، اسم رو دختر مردم بزاری بعد بگی واسه این نمیخوام واسه بعدی بدین ببریم ؟
قسمش دادم به جون مادرمون ، گفتم اگر این کارو بکنی حال امین بد میشه ، میبینی که داداشمون قلبش مریضه . بهارو ندن به امین ، ما واسه کی بریم خواستگاری ؟
از بعد اون روز امیر دیگه اسمی از بهار نیاورد ، خودش میدید چقدر حال داداشش داره بهتر میشه . ولی بهار سر ناسازگاری گذاشت ، از فامیل و آشنا خبر رسید که راضی به این ازدواج نیست . شب خواستگاری همه تو خونه عموم بودیم و بهار از اتاق بیرون نیومد ، هر چی انتظار کشیدیم نیومد .
یهو امیر پاشد گفت دختر عمو نازتو بکشیم ؟ رفت تو اتاقش و همه زدن زیر خنده ، همه بهار و امیر مثل خواهر برادر میدونستن.
یه دقیقه نشد که امیر از اتاق بیرون اومد و بعدش بهار اومد ، نمیدونم بهش چی گفت که راضی شد به ازدواج .
همه میگفتن و میخندیدن ، امیر از همه بیشتر . جوری میخندید که از خنده هاش میترسیدم .
بعد اون دیگه بهار و امیر باهم رو در رو نشدن ، شب خواستگاری توهم بهار نیومد .
فرزانه که حرفاشو زد گفت واسه گذشته ها بود ، هر چی که بود ما سر سفره پدر و مادر بزرگ شدیم ، امیر چشم به ناموس خودش نداره.
از خونه فرزانه بیرون زدم و تو بهت بودم ، نگاهای بهار تو شب عروسی یادم میومد و اتیشم میزد .
از نامه مشخص بود که باهم رابطه ندارن ولی جونشون واسه هم میره.
چند روز بعد اون ماجرا مادر شوهرم به همه اعلام کرد بهار حاملست .
نمیدونم چرا ولی حس میکردم تا قبل حاملگی بهار ، جفتشون امید داشتن که بهم برسن .
روزا پشت هم میگذشت و شکم بهار جلو تر میومد و عشق امیر به بهار منو به زندگی سرد کرده بود .
نمیتونستم بگم چرا عاشقشی ، نمیتونستم بگم از همه چی خبر دارم ولی به عنوان یه زن از درون متلاشی شده بودم ....
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#پرسش_اعضا 💚
سلام ادمین عزیز اگه میشه پیام من روفوری بزارید ممنون میشم 🙏
آخه دیشب که شام غریبان بود یه ماشین پراید مشکی رنگ هم به مامانم اینا غذا داده هم به من که جلو در بودم صدا کرد و غذا داد واینکه خونه من پنج کوچه و یک خیابون با مامانم اینا فاصله هست وبه جز من سر کوچه روبه رویمون چند خانوم دیگه هم بود که به اونا غذا نداده و داخل کوچه مامانم اینا هم چون کسی بیرون نبوده فقط به اونا غذا داده .
دیشب هم من غذا رو که قیمه بود خوردم هم مامانم اینا . دیشب هم دودل بودم که غذا رو بخورم یا نه چون اون دو مرد قریب بودن شک کردم گفتم نکنه یه وقت غذا آلوده به کرونا باشه یا چیز دیگه ای. ولی خب خوردم تا نصفه که خوردم احساس کردم غذا یه مزه ای میده حالا نمیدونم چون به خودم تلقین کردم اون جوری احساس کردم یا نه بقیشو نخوردم.و حالا مامانم زنگ زده میگه نکنه توش سم بوده باشه یا ما رو جادو بکنن با غذا یا میخواستن مارومریض کنن .آخه مگه میشه اتفاقی هم به اونا غذا بدن هم به من ؟چرا به اون خانومایی دیگه غذا ندادن ؟داخل ماشینشون بازم غذا بود ؟ویا اگه به فقرا میدادن ما که فقیر نیستیم یعنی نه لباسامون اینو نشون میداد ونه خونمون .واینکه هم ابجیم که غذا رو گرفته شیک میگرده وهم من .وهم تو دست ابجیم 5تا النگو هست وهم خودم که 9تا النگو دستم هست گفتم که فکر نکنید اونا فکرکردن ما فقیریم.
حالا خیلی دلشوره استرس گرفتم چیکارکنم ؟
نکنه واقعا ما رو خواستن از رو دشمنی مسموم کنن ؟
آخه هم اونا هم ما دشمن زیاد داریم 😔
*خدا کنه که ما اشتباه فکرکرده باشیم*
❣❣❣❣❣❣
سلام خدمت مدیران کانال
و مخاطبین عزیز
از مدیر تقاضا دارم سوال منم کانال بزارید دوستان راهنمایی کنن
خواهرم بواسیر داشت خبلی درد داشت که غیر قابل تحمل بود
دکتر ۴۰ روز پیش عملش کرد
حالا بعد از عمل نمیتونه بشینه و نمی تونه درس راه بره
فقط رو پهلو خوابیده
هنوز هم درد داره
آمپول مسکن میزنه از بس درد داره که تحملش خیلی سخته
و خواهرم لاغره
و بواسیرش بادی بود
خواهش میکنم التماس میکنم هر کس میتونه راهنمایی کنه
کسی هم نداره که مرتب دنبال دکترش باشه شوهرش فوت کرده
برای اقا امام زمان و شفای مریضا و خواهر منم دعا کنید و ۳ تا صلوات بفرستید
ممنون از کانال خوبتون
❣❣❣❣❣
سلام دوستان عزیزم ان شاء الله که حالتون خوب باشه. مادرم یه چند وقتی هست پاشون استخوان اضافه در آورده اولش یکی پاشون این جور شد بعد یه مدتی دوباره اون یکی پاشون بیحس شده وورم کرده دیروزم واکسن کرونا زدن. میخواستم ببینم شما عزیزان تجربه چیزی نذارید که در اختیارم بذارید چکار کنم که مادرم خوب بشه چه دارویی، استفاده کنم که اثر بذاره. تو رو خدا اگه چیزی میدونید ازم دریغ نکنید خدا بهترین هارو نصیبتون کنه ان شاء الله به حق امام حسین علیه السلام
ایدی ادمین 👇🏻🌱
@habibam1399
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#دردو_دل_اعضا 💚
سلام عزیز می خواستم بگم حتما لطف کنید سوال منو بپرسید من دختر خونه بودم خیلی مادرم دوست داشتم یکی ودو سال آخر عمرش دلشوره داشتم مادرم مرد در سومین سالگرد پدرم از دست دادم بعد خیلی داداش کوچکم دوست داشتم ویه جورایی عاشقش بودم. هر موقع حالم بد می شد داداشم می دیدم حالم خوب می شد اونم از دوتا پله افتاد ضربه مغزی شد ومرد چن سال بعدش دادشم از روی کوه افتاد ومرد ودر دومین سالگرد این برادرم برادر بزرگم کرونا گرفت ومرد واز همه مهم تر هم دلم شور می زنه هم خواب می بینم که جورایی خوابام پیام می دن همیشه صدقه وروضه و... براشون می دادم واز همه مهم تر براشون خیلی دعا می کردم ولی اون دنیایی تعبیرش شد چون خواب می بینم جاشون خیلی خوبه. الان دیگه یه جوری شدم که انگار تا می آیم دعا کنم می گم نمی خواد تو بقیه م به کشتن می دی چون دعاهام این دنیا براشون گیرا نمی شه حالا می خواستم بدونم آیا می گن اگه تلقین بد بکنی که من نمی کردم فقط نا خودآگاه بم الهام می شد آیا درسته من در مرگ اونا دخیل بودم یعنی براتر تلقین ها ودلشوراهامه یانه. چون دیروز دیدم در کا نالتون یه سری گفته بودن هر چی فکرشو کنید بر می گرده منفی باشه منفی می آید. مثبت باشه مثبت می آید. ما آیه قرآن داریم که برگی از درخت نمی افتد تا خدا نخواهد.. خلاصه من موندم تازه خوابم رو پیش خودم تعبیر خوب می کردم یا به هر که می گفتم می گفتم اول بگو خیره تا تعریف کنم. من در صمن برای همشون خوابای خوب هم دیده بودم که حصرت ابوالفضل مادرم وداداش حصرت زهرا وامام حسین شفا داده بودن ولی نمی دونم چرا مردن در ضمن داداشام هیچ کدو مشگل نداشتن به جز آخری که داداش بزرگم بود یه ماهه فوت کردن خیلی دلم گرفته نمی دونم چه کار کنم در صم شوهرم رو که می بینم یه چیزایی دوباره بم تلقین می شه می ترسم شوهرم رو نیز از دست بدم تره خدا یه صلوات برای سلامتی شوهرم بفرستید چون جانباز وازاده هست. ودر صمن محبت کنید وخواهشا هر کدوم برای 5 نفر از خانوادم که به رحمت خدا رفتن مخصوصا تازه گذشته امروز براش چون روز تاسوعاست یه فاتحه بفرستید وبرام دعا کنید وراهنمایی راجع به سوالم بفرمایید ممنون وسپاس گزارم
ایدی ادمین👇🏻🌱
@habibam1399
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💚 سلام ادمین عزیز اگه میشه پیام من روفوری بزارید ممنون میشم 🙏 آخه دیشب که شام غریبان بود
#پاسخ_اعضا ❣
سلام در مورد دوست عزیزی هم گفتن خواهرشون بواسیر عمل کرده برن از عطاری عنبر نسارا بگیرند و رو آتیش، بگیرند وقتی دود کرد بزارن زیر یک گلدان خالی که تهش، سوراخ هست و بشینند روش تا دود از سوراخ گلدان به مقعد که جراحی شده بزنه تا خوب بشه وخشک بشه آن شاءالله روزی دوبار انجام بدن وبا روغن زیتون هم چرب کنند تا خوب بشه
💚💚💚💚💚
سلام اون خانمی که گفتن خواهرشون عمل بواسیر کردن و درد دارن خواستم بگم کاملا طبیعیه و به مرور خوب میشن. فقط خیلی مراقب باشن یبوست نشن که درد بیشتر نشه. با رژیم غذایی ملین حتما از یبوست جلوگیری کنن و اینکه روزی چندبار ده دقیقه داخل لگن آب گرم و دو سه قطره بتادین(بیشتر بتادین نریزن) بشینن و مقعدشون رو باز و بسته کنن هم از عفونت جلوگیری میکنه و هم درد رو تسکین میده. اینا تجربه خودم بود که خداروشکر نتیجه داد
💚💚💚💚💚
عزاداری هاتون قبول
عزیزی که به غذای شک کردین ان شاءالله که هیچی نیست وغذا همین تعداد بوده و تموم شده به بقیه نرسیده . شما و خواهرتون که غذا رو خوردید سه تا یس پشت سر هم بخونید ان شاءالله رفع جادو می شه. التماس دعا
💚💚💚💚💚
سلام برای اون خانمی که نگران غذا ها بودن
ما خودمون هیئت داشتیم شبا که غذا اضافه میومد توی خیابون به آدما میدادیم بعضی اوقات هم غذا تموم میشد به بقیه نمیدادیم
اگه سم بود که باید تا الان دور از جون مرده بودید
به نظرم انقدر ذهنتون رو درگیر نکنید متوسل بشید به امام حسین (ع) انشاءالله که مشکلی پیش نمیاد
حلال کنید کلی با پیامتون خندیدم😄❤️
💚💚💚💚💚
سلام درجواب اون خانمی که گفتن دومرد غریبه غذا داده به خانمهای دیگه نداده
شما نباید میگرفتید به بهونه ای ردمیکردید چون خودتون میگید همه مون دشمن زیادداریم
پدرم بازنشسته نیروهای مسلح هست ازاین موضوع ها زیاددیده
میگه داخل آبمیوه ها باسرنگ سم میزنن میدن طرف بخوره مسموم میکنن دزدی کنن ازهمون شخص
❣❣❣❣❣❣
سلام اینکه دوست عزیزی گفتن برادر ها ومادر شون را از دست دادن واحتمال میدن از دعاهای ایشان بوده که در آخرت حالشان خوب هست میخوام بگم اگر مرده را در خواب ببینند یعنی روحش آزاد شده و عذاب نمی بیند وحتما دعا شون کنند که اموات دستشون از دنیا کوتاه هست و به دعاهای ما نیاز دارند و خوابی که می بینند اگر بد بودن اصلا تعریف نکنند حتی برای خودشان فقط صدقه بندازند واگر خواب خوب دیدن مثل اهلبیت علیه السلام که تو خواب شون آمده بازم تعریف نکنند ومثل راز نگه دارند چون اگر تعریف بشه دیگه از این عنایت ها بهشون نمیشه وخیالشون هم از بابت همسرشان راحت باشه وتا اراده خدا نباشه هیچ برگی از درخت نمی افته وهمش تقدیر الهی هستش و خدا اموات شون هم بیامرزد وروحشان شاد وقرین رحمت الهی. یاعلی
🧡🧡🧡🧡🧡
در مورد اون خانمیکه اعضای خانواده اش پدر و مادر و دوتا برادراش مرحوم شدند اولا تسلیت عرض میکنیم انشاءالله بخاطر این مصیبتها ماجور باشید واقعیت این است که دلشوره داشتن یا تلقین دلیل نمیشه که شخص از دنیا بره بلکه هر که پیش خدا عزیز باشه و دوستش داشته باشه مصیبت بیشتر میبینه و شما هم انشاءالله اینطور هستید، اینکه گفتید خواب شفای خانواده تون رو دیدید ولی بعد از دنیا رفتند گاهی شفا گرفتن رسیدن مرگ هست یعنی با رسیدن مرگ از وضع جسمی نجات پیدا میکنه و راحت میشه و ازاد میشه و اون طرف هم حالش خوب میشه و در نعمت به سر میبره و لذااین هم خودش یکنوع شفاست همانطور که برا یه دختر بچه ای این اتفاق افتاد که بجای اینکه با روضه خوندن شفا پیدا کنه اتفاقا عکس شد و از دنیا رفت که شفاش در همین از دنیا رفتن و نجات از وضع موجود و وارد شدن در نعمت الهی بود
ضمنا برای اینکه عمر کسی دراز بشه و اتفاقی براش نیفته هر روز صدقه بده و یه دعایی هم در مفاتیح الجنان برا درازی عمر هست که میتونی برا طولانی شدن عمر خودت یا هرکسی رو که دوست داری بخونی تا عمرش طولانی بشه
یه مطلب دیگه اینکه گفتید دعا کردید برا اعضاخانواده تون ولی گیرایی نداره و تصور میکنید که باعث از دنیا رفتن شون شده عرض کنم باز دلیل نمیشه هر چند ممکنه دعا هم اثر گذاشته باشه مثلا اگه شما اینطور دعا کردید که خدایا دین و ایمان برادرم رو حفظ بفرما که ثابت قدم بمونه و خدواند هم دعای شما رو مستجاب کنه ولی میبینه اگه بخاد دین و ایمانش ثابت بمونه بایستی از دنیا بره والا دینش رو از دست میده یا به گناه هان بزرگ مبتلا خواهد شد لذا از دنیاش میبره و اینطوری دعای شما رو مستحاب میکنه البته اینها هم بعنوان مثال است و واقعیت رو نمیدونیم ممکنه دعای شما باشه و یا ممکنه مصلحت دیگری باشه
🧡🧡🧡🧡🧡
سلام
در مورد خانمی که گفتن خانوادش رو از دست داده و.......
شما اصلاً هیچ دخالتی در مرگ اونا نداشتین اونجوری فکر نکنید بقول خودتون به اذن خدا برگ از درخت نمیافته.
اگر افکار منفی دارین تو کلاس های قانون جذب استاد شریفی شرکت کنید
کانال ایتا شون آکادمی
#برشی_از_یک_زندگی 💚
تو لباس کارگر بود اما این لباس براش خیلی تنگ و کوتاه بود. شده بود مثل پدری که لباس فرزند نوزادش را به تنش چپانده اند. چند وقت پیش که برای تعمیرات خانه مان پدرم چندتا کارگر آورده بود کارگری بین اونها بود که از چند فرسخی متوجه میشدی نه کارگری مناسب اوست و نه او مناسب کارگری.
تو حرفاش با همکارانش میشنیدم که چقدر تحلیل های عمیق راجع به مسائل داره.
روز آخر بود و کار تعمیرات به پایان نزدیک شده بود. وقتی سر سفره ی ناهار بودیم نزدیک شدم و ازش پرسیدم شما چه کتاب هایی خوندین که اینقدر معلومات خوبی دارین؟
گفت معلوماتم تا حالا کمکی بهم نکرده؟
گفتم چطور ؟!
گفت بعد از این که فوق لیسانسم رو گرفتم و با معدل ممتاز فارغ التحصیل شدم. فکر کردم دیگه نان آور خانه شده ام و لا اقل میتونم به مادرم کمک کنم که برای چندرغاز ، سبزی پاک نکنه. به اندازه ی کافی زحمت مان را بعد از رفتن پدرم کشیده بود. اما این خیالی باطل بود.
انگار که دلش به جوشیدن افتاده باشد. مثل کتری ای که وقتی آب می جوشد درش باز می شود . در دلش از جوشش غم باز شده بود. به درد دلش ادامه داد؛ هر دری زدم انگار پشتش بتن ریخته بودن ، از هر کسی خواهش کردم انگار تو سینه اش آهک ریخته بودن، به هر راهی رفتم ، تهش به کوره راه ختم شد. دیگه نا امید شدم از اینکه کاری گیرم بیاد . همکلاسی های تنبل و پارتی کلفتم . الان تو جایگاهی هستن که من باید ازشون درخواست کار کنم و راحت بگن به دردمون نمیخوری؟
میدونی چرا؟ چون همیشه زور چماق بیشتر از زور عقله!
پارتی هم یه نوع چماقه، قدرته، و زورش از معلومات من بیشتر بوده و هست. دیگه به فکر درس و دانشگاه نیستم فقط وقت گیر بیارم برای خودم میخونم .
دانشگاه برای من فقط تلف کردن وقت بود .هیچوقت فکر نمی کردم عمله بشم.
همکارش با خنده گفت کارگری هم شغل شریفیه احسان.
احسان گفت شریف یعنی چی؟ معلم، مهندس، دکتر، وکیل، قاضی، کارگر همشون فقط یه شغلن فقط یه شغل.
میدونی چی تعیین میکنه که یه شغل شریفه یا نه؟
به اشاره سر نشونم دادم چی؟
جواب داد اگه شغلت تورو شرمنده ی خانوادت نکرد شغلت شریفه. وگرنه مرده شور شغلی رو ببرن که تورو خوار و خفیف میکنه. شغلی شریفه که با دل قرص، به مهمونت تعارف محکم کنی برای شام بمونه . حالا هرچی که بگن شغلت شریفه. شرافت با شرمندگی نمیخونه داداشم.
اگه جهیزیه ی خواهرم هانیه رو جور کنم. البته اگه بتونم. از اینجا میرم.
موقع خداحافظی پرسید راستی
تو چکاره ای؟
گفتم : معلمم.
زیر لب چیزی گفت:
لبخندی زد و رفت.
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#پرسش_اعضا 🧡
سلام بزرگوار وقت شما بخیر
لطفاً مشکل من هم توی کانال تون بگذارید.
25 ساله ازدواج کردم. در شهر خانواده همسرم زندگی می کنیم وخودم از خانواده ام دور هستم.
گاهی اوقات خیلی دلم برای خانواده ام تنگ میشه اما همسرم نسبت به این مسئله خیلی بی تفاوت هستند.
حتی دریغ از یک تلفن زدن و احوالپرسی کردن یا عیدی تبریک گفتن.
در حالیکه خودشون در کنار خانواده شون هستند. حتما باید به دیدار همه خواهر وبرادرشون بریم.
.وتحت هر شرایطی توی همه بر نامه ها ومراسماتشون شرکت کنیم.
اما نوبت من وخانواده ام که میشه یا جنگ ودعوامون میشه یا باسردی و بی توجهی با من بر خورد میکنه.
دیگه خیلی خسته شدم. انگار توان وکشش ندارم.
در ضمن شوهرم با برادرش شراکتی کار می کنند. جالب اینجاست که برادر ش هر طور دلش بخواد بره مسافرت یا هر کار دیگهای می تونه وقت بگذا ره اما نوبت به من که می رسه میگم دلم تنگ شده برای پدر ومادرم میگه خودت تنهایی می خوای بری برو من وقت ندارم. با هات
بیام.
سرپرست شرکت هم برادر شوهرم هست.
اما دیگه چی بگم. نه توان روحی برام مونده نه جسمی
4تا بچه دارم دوتا پسر دوتا دختر کوچکتر که خیلی نیاز به رسیدگی دارند
که متأسفانه همسرم اصلا توجه به نیاز روحی هیچ کدوم نداره وفقط و فقط کارش براش مهم هست.
ممنونم از دوستانی که راهنمائیم کنند.
❣❣❣❣❣
من تو خانواده ای زندگی میکنم ک الان نزدیک ب ده سالی میشه ک خواهر بزرگترم خودکشی کردن بخاطر افسردگی خیلی زیاد، ک ما هم ازمریض شدنش بی اطلاع بودیم
الان مشکل من اینه ک یه خواستگار دارم ک خیلی هم همدیگه رو دوست داریم اما روم نمیشه بهش بگم خواهرم خودکشی کرده برام خیلی سخته
نمیدونم چطور باید این موضوع رو بهشون بگم
اگرم نگم فکر میکنم کار بدی میکنم ممکنه بعدها ک خودش بفهمه بگه ک چرا ازم مخفی کردی؟
و دیگه نسبت ب من بی اعتماد بشن
لطفا راهنماییم کنین 🙏
بنظرتون این موضوع تو زندگی من تاثیر داره گفتن یا نگفتنش
ممنون میشم ازتون 🙏
❣❣❣❣❣❣❣
سلام لطفا لطفا پیاممو بزار گروه واجبه
ما یه همسایه داشتیم میخاستن خونشونو مصادره کنن ۱ ملیون پول لازم داشت گفت سر یه هفته میدم الان دوماه گذشته هی خورده خورده داد ۲۰۰ تومنش مونده ماهم خودمون دستمون خالیه نداریم بگیم واسه خودش زنه خودش رفته اقلید خونه باباش شوهرشم هرچی در میزنیم درو باز نمیکنه گوشیاشونم خاموش کردن یا جواب نمیدن ما چیکار کنیم الان توروخدا خوبی ب بعضیا نیومده لطفا بگین چطوری پولمونو پس بگیریم 😭😭🙏🙏🙏🙏میخایم اسباب کشی کنیم میخایم واسه پول کارگر🙏🙏🙏
❣❣❣❣❣❣❣
سلام به همه من مامانم مبتلا ب کرونا شده و خواهرم و خواهرزادهام ک ده ماهشه علائم داره تورو خدا براشون دعا کنید
ایدی ادمین👇🏻🌱
@habibam1399
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#عاشقانه ❣
زن میانسالی بود که با چادر سیاه و دمپایی کنار خیابان، توی تاریکی ایستاده بود.
دندهعقب گرفتیم و سوارش کردیم.
شروع کرد به دعا کردن برای آقای راننده و من.
دو سه خیابان بعد گفت پیاده میشود.
گفتیم: جای دیگه میری، برسونیمت...
گفت: میرم توی خیابون!
پیچیدیم.
گفت: امروز رفته بودیم خونه دخترم، ناهار، مهمون بودیم. یهو شوهرم قاطی کرد، زد همهی ظرفای جهاز دخترمو شکوند.
چرخیدم طرفش: چرا؟
"دست خودش نیست مادرمرده! موج میگیرتش. جانبازه..."
گفت: "دارم تعریف میکنم بدونین پررو نیستم که شما گفتی منو برسونین همینجوری بیتعارف بگم آهان برسونین. گرفتارم. میخوام زودتر برسم خونه."
گفتم: "نه حاجخانم! این چه حرفیه؟"
گفت: "برگشتیم خونه. شوهرم خوابید. این وقتا چند ساعت میخوابه، عین مُرده. از اون ور، دامادم رسیده خونه، وضع رو که دیده، شاکی شده. به خیالش مَرده از قصدی کرده.
رفتم به دامادم توضیح بدم که والا دست خودش نبوده.
رسیدهنرسیده، پسرم زنگ زد مامان بیا... بابا بیدار شده، فهمیده خونه آبجی چهکار کرده، نشسته داره گریه میکنه... پا شدم، دویدم! باید زود برسم خونه، مبادا دوباره حالش بد بشه."
.
جلوی خانهی کوچک یک طبقهای، تهِ کوچهای، پیاده شد، رفت توی پیادهرو و گفت: "مرد بدی نیست. خدا آدمو گرفتار نکنه." خستگی و درماندگی از صورتش میبارید. ایستاد جلوی در آهنی کوچک و با دست پیچیده توی چادر، در زد.
.
راه افتادیم. در سکوت.
و من به روزی که زن شب کرده فکر کردم و به جنگ... به قربانیانش، به مادرانی که قاب عکس بهدست دنبال تکهای از فرزندانشان میگردند، به فرزندانی که در حسرت پدر، بزرگ میشوند، به پدرانی که شرمندهی تکههای جهیزیه دخترانشان گریه میکنند...
و به کسانی که از نمد جنگ برای خودشان کلاه دوختند و خوب کلاههایی دوختند.
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#دردو_دل_اعضا ❣ #پرسش سلام خیلی فکر کردم که مشکلی که دارم رو بفرستم یا نه، اما تو دلم یه گوله غم ج
#حرف_اعضا 🧡
خطاب به خانمی ک خواهرشوهرش واسه بچش لباس می خره
خانم گل چرا فکر منفی میکنی اصلا اینطور نیس آدم کیف میکنه واسه دیگران کادوبخره بخصوص بچه خواهریابرادرش باشه افکار منفی رو از خودت دور کن و برای زیادشدن روزی ذکرلااله الا لله الملک الحق المبین رو صدمرتبه بگو انشالله که دلت همیشه شادباشه وبتونی براش جبران کنی😊
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام. برای خانمی که شوهرش میوه فروش بوده: هرشب سوره واقعه بخون. تاثیر زیادی داره. خودم هم تجربه کردم. والان هم صبور باش. همیشه راهی هست برای درست رفتار کردن. پس هیچ وقت غصه نخور و بد نگو. عزت، تو هرچه بیشتر بنده خدا بودنه نه این چیزها. نکات مثبت رو درشت کن و از بدی های احتمالی یا قضاوت های ذهنی و حتی یقینی چشم پوشی کن.
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام. به اون خانمی که از دادن لباس و هدایا به دخترشون از طرف خواهرشوهرش گلایه داشت خواستم بگم خواهر منم دقیقا مشکل شما رو داشت و همچنان با سه تا بچه داره. عزیزم من میدونم اینجور دلسوزی و بخشش ها عواقب بدی هم داره. مثلا خواهر من چند تا خواهرشوهر داره که هر کدومشون وضع مالی خوبتری از اون یکی داره همشون هم خیلی کمک خواهرم و بچه هاش میکنن. ولی همون عواقبش باعث ناراحتی میشه. مثلا واقعا عزت نفس و شخصیت خواهرم و پایین میارن. مثلا تو مهمونی و دور همیاشون، تفریحات و گشت و گذاراشون، حتی عروسیشون همدیگه رو خبر میکنن ولی خواهر من و بچه هاش رو اصلا محل نمیدن. بعد جالبش اینه که بعد تموم شدن مهمونیها، فرداش تمام چیزائی که تو اون دورهمی بوده، از شربت و شیرینی و غذا و حتی دسر سفره اشونو براش میفرستن. خوب چه دلیلی میتونن داشته باشن برا این کارشون؟ اگه نیتشون واقعا دلسوزی باشه چرا تو همون مهمونی و دور همی دعوتشون نمیکنن تا هم روحیه ی بچه ها عوض بشه هم اینایی که روز بعدش براشون فرستادن همونجا با دل خوش بخورن. غیر از اینه که خواهر منو بچه هاشو در شان خودشون نمیبینن؟ یا همون از بالا نگاه کردن که شما فرمودین؟ خلاصه خواهرم! اگه بعد این بذل و بخشش ها، عواقبی که گفتم نیست اصلا جای اعصاب خوردی نیست و باید واقعا تشکر کنی ازشون ولی اگه مشکلاتی که خواهر من داره شما هم دارید، باید بگم واقعا سخته سازش با همچین افرادی... ولی اینم بگم شما نباید به روشون بیارید. چون در هر صورت حرف اونا پیشه و میگن ما کمک کردیم و اینم جای تشکرته. پس سعی کنید ارتباطتتونو با خدا بیشتر کنید و از ائمه و شهدا کمک بخواید که خدا شرح صدر بتون بده . بتونید بهترین رفتار رو باشون داشته باشید. ان شاءالله موفق باشید.
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در مورد خانمی که فکر میکنه خواهر شوهرش بهش ترحم میکنه میخوام بگم که منم خواهر شوهرم یه برادر دارم که بیکار ه و دستشون خیلی خیلی تنگه اجاره هم میدند زن برادرم توی خونه کار میکنه دو تا پسر هم داره من و یه برادر دیگم که وظعش خوبه بهشون کمک میکنیم زن برادرم خیلی زن خوب منطقیه هیچوقت هم رفتار بدی ازش ندیدیم میخوام بگم منم عمم خوب درک میکنم که خواهر شوهرتون نه از روی ترحم ونه چیز ی فقط از روی محبت و عشقی که به برادر زادهش داره شما هم به جای رفتار نا متناسب رفتار منطقی داشته باشید امیدوارم به حق این ماه عزای حسینی که مشکل همه حل بشه
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••