شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام ادمین جان خوب هستین؟ خدا قوت من یه مشکل دارم که خاهشا فوری بزار چون خیلی مهمه
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام در جواب اون خانمی که یک پسر هی بهشون پیام میدن عزیزم اون اقا هی اکانت خودش رو حذف میکنه و دوباره میزنه 😞
اما اگه هر دفعه توی هر پیام رسانی این قابلیت هس شما بهتره که اون آقا رو تهدید بکنی که پدرم توی اطلاعات هست مثلا ☺️☺️😁😁
بعدشم اگه دوباره بهتون پیام داد چه واتساپ ، اینستا، ایتا! یا هر چی پیام رسان دیگه این کار جواب میده اون پسره ت رو دوست نداره فکر کنم میخواد اطلاعات ت رو به سرقت ببره یا هکتون کنه پس بهترین راه همینی هست که بهتون گفتم به امید خدا🤲🏻
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
درمورد این دختر خانم بنظرم پیش پلیس فتا شکایت کنه این دروغگوی مسیحی نیست فقط میخوان از شما سو استفاده کنن نزارید بیشتراز این پیش بره بریین شکایت کنید .🌹
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام!
راجب اون دختر خانمی که یک پسری ک مسیحی بود و ازش کمک خاسته و الان نمیتونه از دستش خلاص شه..!
🌸عزیزم؛شما چن تا راه داری..
راه اول اینه ک ب یکی از اعضای خانوادت ک مورد اعتمادته؛تاکید میکنم قشنگم کسی ک مورد اعتمادته..
فرقی نمیکنه خانواده باشه یا نباشه..رفیقت، دختر خالت..دختر عموت دختر داییت باشه!
اما بتونی بهش اعتماد کنی و مطمئن باشی که دهن لق نباشه..بهش بگی و از اون مشورت بخوای و باهم حلش کنین..
🌸روشی که من پیشنهاد میکنم..
اینه ك مطمئنناً هر اپلیکیشنی(ایتا_تلگرام_آی گپ_اینستا و..)یک شماره پشتیبانی داره..میتونی اکانتش رو گزارش کنی_اگر دیدی با یک اکانت دیگه پیغام داد..ب شماره پشتیبانی اون ایپلیکیشن پیام بده یا تماس بگیر و ازشون بخاه ک باهاش برخورد کنن__حالا یا میتونه بستن حساب کاربریش باشه)یا تا ی مدت نتونه دیگه ب کسی پیام بده..
اما گلم من فکر میکنم ک با یکی از دوستات یا یکی از اعضای فامیل یا خانوادت در ارتباط هست!!
چون غیر ممکنه زمانی ک شمارتو عوض کردی دوباره بهت پی بده و شمارتو گیر بیاره!
🌸کمکی ک از پس من برمیومد این بود؛کمک دیگری خواستی آیدیمو از ادمین بگیر بهم پیام بده کوتاهی نمیکنم!
برای حل مشکلات همگی یک صلوات بفرستید/متشکرم
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️🌹
در جواب خانومی که یه پسر مسیحی مزاحمشون میشه شما باید از اول بهش رو نمیدادین و بلاکش میکردین الان از همه ی حساب کاربری های که تو فضای مجازی داری برو بیرون و یک سیمکارت جدید بخر اون سیمکارت هات رو هم بنداز دور دیگه نمیتونه بیاد پیوی
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
سلام ایام به کام ❤️ به درخواست اعضا و برای عوض شدن حال و هوای کانال تصمیم گرفتیم روزهای پنجشنبه چال
#چالش_اول❤️
سلام،وقتتون بخیر
راجع به چالشی که گذاشتید،چیزی خنده دار وجالبی که من دیدم،چند وقت پیش دوستم من را برای ختم سالگرد پدرش دعوت کرد،وقتی رفتم تمام دوستانم هم آنجا بودند وبا هم شروع کردیم به خواندن قرآن،تا قرآن ختم شد،وبعد از آن سفره انداختن ونهار خوردیم ،،،ولی بعد از نهار دختر دوستم که سالگرد پدر بزرگش بود وما خانه آنها بودیم،دف زن بود،رفت دف وباند آورد و شروع کرد به زدن،وخودش هم می خوند وبقیه دست می زدند ،من خیلی جا خوردم ،گفتم الان مادر دوستم،که ختم شوهرش بود، ناراحت میشه،ولی با کمال تعجب دیدم آنهم داره دست میزنه،وجالب تر اینکه ،دختر هاش هم داشتن کل می کشیدند😂
خیلی آن روز خندیدیم،به دوستم گفتم،الان همسایه هاتون که میدونن ،امروز ختم قرآن دارید وختم پدرت هست،با این صداهای دست وکل،میگن دیوونه شدید😄
البته اینهم بگم،چون روزهای شادی اهل بیت بود،از اهل بیت می خوندند،ودوستم می گفت که اینطوری روح پدرش هم شاد میشه،ولی به هر حال خیلی چیز عجیبی برای من بود.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام خسته نباشین تو مراسم ترحیم مامان بزرگ دوستم این اتفاق افتاد من اونجا بودم ولی از زبون دوستم ماجرا رو تعریف میکنم.مامان بزرگم دستپختش خیلی بدتر از افتضاح بود.بعد تو مراسم دوست داییم که اسمش امید بود اومد تا خالم امید رو دید با گریه و صدای بلند گفت هیچکی غذای ننمو نمیخورد فقط امید میخورد. چهره مهمونا😳😀😀 چهره امید😅😅😅 روح متوفی😡😡
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@azsargozashteha💚
#پرسش_اعضا ❤️
سلام ادمین عزیز لطفا مشکل منم تو گروه بزارید تا ازراهنمایی عزیزان استفاده کنم من چند وقتیه آرامش ندارم همش حرفهایی که قبلا شده وازشون چند سال گذشته هی با خودم تکرار میکنم و حرص میخورم شاید دوسه ساعت با خودم حرف میزنم و اون ماجراهارو تکرارمیکنم مثلا اینکه جاریم موقعی که بچم به دنیا اومد پیش من نیومد ولی شوهرم موقع تولد بچه اون که مدت کمی هم باهم فاصله داشتن رفت دیدن بچه جاریم این یکی ازموارد بود تا حالا هم شاید ۱۰۰دفعه به شوهرم گفتم که تو اینکارو کردی ولی بازهم آروم نمیشم وقتمو به حرفهای بیهوده میگذرونم و میترسم سراین حرص خوردن طوریم بشه لطفاراهنماییم کنید و دعام کنید 😭
ممنون از کانال خیلی خوبتون خیلی استفاده میکنم
ایدی ادمین👇🌹
@habibam1399
لطفا پاسخ ها کوتاه باشد🙏🌹
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام ادمین عزیز لطفا مشکل منم تو گروه بزارید تا ازراهنمایی عزیزان استفاده کنم من چند
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام
خانمی که گفتن درمورد حرفهای گذشته فکر میکنن، عزیزم من هم همین مشکل داشتم و اینقدر ادامه پیدا کرد تا دارو مصرف کردم.
حتما تا زیاد نشده با یه مشاور وروانشاس خبره صحبت کن ، درسته که بعضی آدما رفتارشون بد هست اما این دلیل نمیشه تا خودمون رو به خاطر کارهاشون از لذت زندگی محروم کنیم.اگر با یه مشاور خوب صحبت کنی راهنمایت میکنه و باید خودت بخوای که مشکلت حل بشه و تلاش کنی، ورزش کردن ، کتاب خوندن معاشرت با آدمهایی که حالت رو خوب میکنه عالی هست.
اگر خواستی شماره مشاور هم بهتون میدم. اگر خودت بتونی مشکلت حل کنی ودارو مصرف نکنی خیلی بهتره، چون عوارض داره .
توکل به خدا کن وبا مشورت و تلاش خودت از زندگی لذت ببر❤
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام بابت خانمی که بابت کارها ورفتار ها ی گذشته هی حرص میخوره .گلم خودت را مشغول کاری کن تا وقتت پر بشه و ذهن نتونه شما را مشغول حرف های بیخود کنه .میتونی هم با گفتن ذکر های مختلف در حین انجام کارهای روزانه فکر کردن به این چیزا را محدود کنی .من خ.دم هر دو روش را استفاده کردم و نتیجه گرفتم .اینم بگم عمر ما اینقدر کوتاه هست که ارزش نداره اعصاب خودتون رو خرد کنید واز طرف دیگر هم وقتی که این حرف ها رو تکرار میکنی .از طرف شوهر تون هم طرد میشی و اگر روزی حرف های مهمی هم داشته باشید اهمیت نمیدن وبرچسب حسود یا نق نقو هم می خورین .موفق باشید
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام بر همگی
در مورد خانمی که گفتن مرتب حرفهای مربوط به گذشته را با خودشون تکرار می کنن
بهترین کار اینه که هرچی که به ذهنشون می رسه بنویسن ، اگه از کسی ناراحتن هرچی که می خوان به اون بگن بنویسن یعنی هرچی که به ذهنشون می یاد و دوست دارن به اون شخص بگن را بنویسن بعد نوشته ها را پاره کنن و ریز ریز کنن و تو سطل آشغال بریزن
دیگه ذهنشون راحت میشه و اون مطالب را تکرار نمی کنه
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
به دوستمون که گفتن زیاد باخودشون صحبت میکنن بگید که سودای بدنشون زیاد هست به یک دکتر طب سنتی مراجعه کنن
منم اینجوری بودم خیلی بهتر شدم
و اینکه هر وقت حموم میرن حتما سنگ پا بکشن
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_چهاردهم یادم اومد روز خرید خودمو که محمد حتی یه حلقه برای من نخرید... یادم اومد دو ماه پیش رف
#قسمت_پانزدهم
حساب کنید عروس تو خیابون مونده... مادرشوهر قهر کرده بره و داماد هم افتاده دنبال مادرش التماس که نرو!
با ابروریزی تمام اون شبم رو برامون زهرمار کرد ولی من بازم صدام درنمیومد وتحمل میکردم.
زندگی با سختی های خودش و دردسرای خانواده محمد میگذشت
۳ سال از عروسیمون گذشت و من هنوز باردار نشده بودم
دیگه ۱۹ سالم بود و محمد خواهر هم سن من داشت که تو شهرشون بخاطر آوازه پدرش هیچ خواستگاری نداشت و چون تو شهرستان اون زمان دخترا زود شوهر میکردن ترشیده محسوب میشد
یکی از فامیلای ما گفت که یه بنده ی خدایی هست که مادرپیر داره از دار دنیا و دنبال یه دختر میگرده که بگیرتش و اول برای مادرش دختری کنه و بعد زن اون باشه،
از مال دنیا هم هیچ چیزی نداره
من گفتم به محمد میگم اگر قبول کرد بهتون خبر میدم
شبش که محمد اومد خونه بهش گفتم اینجوری شده
گفت نه برامون شر میشه
انگار تو تنت میخاره و دوست داری دردسر برای خودت درست کنی
خلاصه با هزار خواهش التماس محمد و راضی کردم که لااقل به مادرش بگه شاید اونا اصلا قبول نکردن دخترشون بیاد تهران
ولی زهی خیال باطل
همین که محمد پشت تلفن گفت انگار مادرو دختر بال دراوردن
پدرشونم که طبق معمول سرش تو منقل بافورش بود و فارغ از غم دنیا خیلی سریع خودشونو رسوندن تهران و تو مراسم خواستگاری دختره قبول کرد مادر شوهره رو روی چشماش بزاره و بیاد تهران و با یه لقمه نون و خالی و عشق زندگی کنه
داماد بیچاره هم فکر میکرد شاه ماهی گیرش اومده غافل از اینکه این هم دست پروده ی همون مادره
خواهرشوهرمو ظرف سه چهار روز عقدش کردن که طبق معمول تمام مخارج با محمد بود و قرار شد ۶ ماه بعد عروسی بگیرن برن سر زندگیشون.
منم که ۳ سال باردار نشده بودم و تو این ۳ سال محمد حتی یکبار منو دکتر نبرده و اصلا اسمی از بچه نمیاورد حتی منم اگر میگفتم دعوام میکرد و میگفت خدا بخواد بدون دکتر و دوا بچه میده
بماند که تو این ۳ سال مادرش چی به سر من اورد که چرا حامله نمیشی و اون حدود ۶ سالی که عقد کرده بودم بخاطر دردسرهای که برامون درست میکرد هم پای نازایی من میگذاشت به همه میگفت اجاقش کوره و ۱۰ ساله نزاییده...! ولی نمیگفت بابا مگه چند سالشه هنوز!
عقد خواهرش گذشت و یک شب که محمد زنگ زد حال مادرشو بپرسه گوشی و داد به من که حال واحوال کنم
تا گفتم سلام درجواب سلامم گفت حامله نشدی ؟
گفتم نه
بدون هیچ حجب وحیایی گفت دیگه وقتشه برای محمد یه فکری بکنم (منظورش زن دیگه بود)
وقتی اینجور گفت تمام اون یک اتاق دور سر من چرخید و اشکم روان شد
اون شب تا خود صبح اشک ریختم
هر چی محمد میپرسید بهت چی گفت میگفتم هیچی و فقط اشکم میریخت...
اخرش محمد گفت....
@azsargozashteha💚
#پرسش_اعضا ❤️
سلام وقتتون بخیر
میشه نظر اعضای کانال تون رو درمورد
علاقه مندی یه طرفه ازطریق فضای مجازی بدونم خیلی وقته درگیر این موضوع شدم😭 و همچنین یه دختر مذهبی هستم واقعا نمیدونم باید چیکار کنم ! اگه میشه راهنمایی کنید😢🙏
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام خدمت شما خواهش میکنممشکل منم بزارین مشورت میخام .چن روز قبل رفتم مغازه لباس فروشی برا خرید لباس درش از این شیشه ایا بود که بین دو لنگه در قفل دارن وقتی دررو هل دادم و بازش کردم داخل شدم صدا زدم دیدم کسی نیس چراغ هم خاموش بود دررو که هل دادم دیدم قفل در انگار خرابه وخوب جفت نشد منم دیدم کسی نیس ترسیدم کسی بیاد فکر کنه برا دزدی اومدم دیگه راهمو کشیدم رفتم ولی بعدش عذاب وجدان گرفتم که نکنه باعث شدم کسی دزدی کنه و از طرفی میگمخوب رو در هیچ برگه ای نبود که مغازه باز است یا بسته است واگه هم بلفرض دزدی شده یا خسارتی به قفل وارد شده خو مشکل من نبودم قفل خراب بوده
ایدی ادمین 👇🌹
@habibam1399
لطفا به هر دو سوال پاسخ بدید 🌹🙏
#حرف_اعضا ❤️
سلام،وقتتون بخیر
من یه مطلبی را راجع به مشکلاتی که دوستان تو گروه مطرح می کنند،خواستم بگم.
اینکه خیلی ها دچار افسردگی،یا درگیر حرف های ناراحت کننده دیگران،یا خودکشی وخیانت در فضای مجازی و...میشن ،همه اینها فقط یه راه حل داره،البته شاید با روان پزشک ودارو و...یه مدت کم رنگ بشه،ولی راه حل این مشکلات،نزدیک شدن به خدا وخود شناسی ورفتن به کلاس های اخلاق ،که تحت استاد های مجرب وقوی هستند ودر حد توان،عمل کردن به درس هایی که یاد میگیرن.
من خودم حدود یک ونیم سال هست که لطف خدا شامل حالم شده وتو یکی از بهترین کلاس های اخلاق شرکت می کنم،وتاثیر فوق العاده ای در زندگی من داشته،چه از نظر قرب به خدا،چه از نظر رها شدن از افکار بیهوده ،وباور کنید چیز هایی که قبلاً برام مهم بود،وحرف هایی که پیش می امد،وباعث میشد تا روزها یا ماه ها ناراحت باشم وبا همسرم هم مشاجره کنم،خدا راشکر الان هیچ کدام از آنها برام اهمیت نداره ودیدم به اطرافیانم عوض شده،با اینکه همه آنها آدم های قبل هستند،ولی همشون را دوست دارم،وهیچ ناراحتی دیگه پیش نمی اید،به قول استاد،اگه ما خودمون را عوض کنیم،همه اطرافیانمون عوض میشن،لازم نیست تلاش کنیم بقیه را درست کنیم،فقط کافیه خودمون را بشناسیم و اصلاح کنیم.
ببخشید که طولانی شد،ولی واقعا وقتی می بینم دوستان،درگیر چه مسائلی هستند،که بعضا من هم قبلاً درگیر بودم،ولی خدا را شکر بااین کلاس ها خودسازی ها تمام مشکلاتم حل شد،خیلی ناراحت میشم ودوست دارم با تک تکشون صحبت کنم وبگم که ما راه را گم کردیم که توقفمون در این مسائل هست،اگه بتونیم از این ها با مدد خدا و اهل بیت عبور کنیم،بعد ها واقعا برامون خنده داره که برای مسائل پیش پا افتاده چطور خودمون را در گیر می کردیم.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام به شما مدیر کانال شاید برای شما هم اتفاق بیفتد
راستش جسارتا می خواستم یه نکته کلی در باره مطالب کانال بگم؛
خوبی گذاشتن این موارد گفتن نظر نیست یعنی اعضای کانال که تخصص ندارند و در مسائل خانواده و روانشناسی تجربه ندارن اما خوبی این موارد نشان دادن یه مطلب مهم که واقعا خیلی خیلی مهم اینکه این موارد می خواد مسئله#سبک_زندگی رو نشون بده
عامل تمام این مشکلات سبک زندگی نامناسب و غیر اسلامی
حالا چرا غیر اسلامی؟
چون اسلام تاکید بر نداشتن کینه، چشم هم چشمی ، حسودی، طمع(که مثل املاش سه حرف تو خالی) و... کرده
شما ببنید افراد با ایمان مثل علما داخلی زندگی شون از این مشکلات نداشتن چون ایمان رو به عمل رسون دند.
این یکی از تیر های به ظاهر بی فایده و ناتوان دشمن بود که خانواده (تفاوت جامعه اسلامی و غرب در وجود خانواده مسائل مربوطبه اون) رو هدف گرفت اما این تیر شکاف بزرگی به وجود آورد
یعنی اولین و کوچکترین جامعه کشور (خانواده)رو دگیر مسائل بچهگانه کرد.
تربیت درست فرزند در خانواده هم مهم
حالا نظر من به تمام افراد مراجعه به سبک زندگی اسلامی
@azsargozashteha💚
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام در رابطه با اون عزیزی که گفتن درگیر عشق یه نفر در فضای مجازی شدن...
عزیزم عشقی که تو مجازی اتفاق بیفته اصن به نظرم اسمش عشق نیس....
چون توی مجازی ممکنه طرف مقابل خوده واقعیشو نشون نده و منکر خیلی چیزا بشه.. یه سری دورغا گفته شه و...
پس اصلا اسمش رو نمیشه عشق گذاشت..
یه سوال!؟ خدایی که انققققد به ما لطف داشته.. کلی نعمتای قشنگ داده..رو انقد دوست داریم که به خاطرش خودمونو تو گناه نندازیم...!؟
آبجی جانم اگر که نوجون هستی این حسا زودگذره و کلا نوجونی فک کنم برا عموم این طور بوده.. ممکنه ذهنتو مشغول کنه که در این مواقع میتونی به خدا توکل کنیی❤️
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام
میخواستم یه کمکی به اون خانوم که مشکلات قبل یادش میاد و جوش میزنه
منم خیلی وقتا اینطوری میشم
که ای کاش اون موقع که فلانی حرفی زد چی جواب میدادم
یا فلان وقت چیکار میکردم
من فقط چند بار یه ذکری رو تکرار میکنم
مهم نیست چی باشه
صلوات.لا اله الا الله.یا هر چی خودتون صلاح دیدین
فقط باید اون لحظه ذهنت رو منحرف کنی.
برای من که خیلی خوب بوده.
احتیاج نیس داروی اعصاب بخوری یا مشاور بری و....
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در خصوص مشکل خانمی که خاطرات گذشتشون باعث ناراحتیشون میشه👇
راهی جالب برای کنار آمدن با خاطرات بد
به هنگام به یاد آمدن خاطرات بد، به جای احساسمان به آن خاطره ، روی جزئیات فیزیکی اتفاق تمرکز کنیم.
به یاد آمدن خاطرات بد، منجر به احساساتی می شود که تحمل آن مشکل است. تحقیق جدیدی، روشی جدید برای مقابله با اثر عذاب آور این نوع خاطرات یافته است. به جای احساس، به جزئیات فیزیکی زمان خاطره فکر کنیم، مثل اینکه در آن زمان چه لباسی پوشیده بودیم، هوا چه طور بود، چه کسانی آنجا بودند و… .
تویه کانال مشاوره بود امیدوارم به دردتون بخوره🙃 لطفاً برای مشکل منم خیلیی دعاکنید ممنونم🌹🙏🌸
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام خسته نباشید
در مورد اون دوستمون که میگن حرص میخورن و حرف های گذشته رو با خودشون تکرار میکنن میخواستم بهشون بگم عزیزم اینقدر حرص نخور و سعی کن گذشته رو فراموش کنی و این یادآوری گذشته به همسرتون باعث میشه که همسرتون نسبت بهتون سرد باشه تا میتونین حداقل به ظاهر یا جلوی همسرتون با خانواده ش مهربون باشین این باعث میشه بیشتر بهتون علاقه مند بشه و زندگی بهتری داشته باشین انشاالله
من خودم سختی های زیادی کشیدم و خیلی به خانواده ی همسرم محبت کردم ولی دریغ از ذره ای جبران اینم بگم من ۴ ماه بعد از ازدواج شوهرم شهر دیگه ای سر کار بود برادرشوهرم که کلاس اول راهنمائی بود رو آوردن پیش من برا تحصیل(روستای خودشون مدرسه ی راهنمائی بهشون دور بود) تا زمانی که دوتا برادرشوهرم دانشگاه تموم کردن پیش ما بودن ما هم مستاجر بودیم دریغ از ذره ای مخارج از طرف خانواده ی همسرم یا اینکه مادرشوهرم چندین بار عمل داشتن فقط من بودم که باهاش بودم با اینکه دوتا بچه ی کوچک داشتم
هر بار از خانواده ی همسرم دلگیر میشدم اینا رو به شوهرم میگفتم که من چقدر زحمتشون کشیدم ولی شوهرم خیلی ناراحت میشد برا همین سعی کردم دیگه تکرار نکنم هر اتفاقی هم میفته اصلا به روی همسرم نمیارم الان دیگه خداروشکر هیچ مشکلی هم بینمون پیش نمیاد آرامش بیشتری دارم
عزیزم فقط با خدا دردودل کن و دعای توسل بخون
ببخشید طولانی شد منم مشکلات خیلی خیلی زیادی رو پشت سر گذاشتم ولی الان خداروشکر با توکل به خدا و ائمه تونستم به آرامش برسم
بدون بارون هیچی رشد
نمیکنه
یاد بگیر طوفان های زندگیت
رو شرمنده کنی رفیق
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_پانزدهم حساب کنید عروس تو خیابون مونده... مادرشوهر قهر کرده بره و داماد هم افتاده دنبال مادرش
#قسمت_شانزدهم
اخرش محمد گفت من که میدونم چی گفته صبح حالشو جا میارم...
و پشتش رو کرد به منو خوابید.
ولی از صدای نفسهاش میفهمیدیم که بیداره اونم تا صبح چشم روی هم نذاشته بود.
الان که سالها گذشته پیش خودم فکر میکنم چرا من اینقدر احمق و بی زبون بودم در برابر این زن..
منی که از بچگی از شیطونی و زبون درازم یه محل عاصی بودن چرا جلوی این زن و کاراش لال بودم.
صبح فردا شد و من همچنان اشک میریختم، محمد پاشد و رفت حیاط دسشویی و به من گفت پاشو لباس بپوش بریم
گفتم کجا ؟
بدون اینکه جوابمو بده از در رفت بیرون و رفت تو کوچه یک ربع بعد دیدم با ماشین شوهر خاله م اومد و خالم هم تو ماشینه
گفتم کجا میریم گفت دکتر
برای اولین بار و اخرین بار منو برد دکتر و نمیدونم معجزه بود یا دست دکتر شفا بود که بعد از ۴۰ روز فهمیدم باردارم
کلی شوق و ذوق داشتیم و به این فکر میکردیم حالا که داریم بچه دار میشیم یه فکری برای خونمون بکنیم تو یه اتاق با اون همه اساس یه بچه و سیسمونی بخواد اضافه بشه واقعا سخته
محمد کمر همت بست و یاعلی گفت و خیلی سخت تر و بیشتر کار میکرد تا بتونه خونمون رو تکمیل کنه
۳ ماهه بودم که دامادشون اومد خونمون گفت میخوام زنمو ببرم یه فرصتی میدم اماده بشید برای عروسی و جهاز خریدن
خدایا اخه الان؟؟
خدایا خوشی به ما نیومده؟
تو مدت کوتاهی محمد بیچاره هم باید جهاز میداد
هم خونه خودمو تکمیل میکرد
هم من هزینه های بارداری و زایمان داشتم
واقعا جیگرم برای محمد خون بود ولی کاری از دستم بر نمیومد
با هر مصیبتی بود خونه رو ساختیم و پاشدیم رفتیم شهرستان امار بگیریم برای جهاز
هر بار که شهرستان رفته بودیم چند تکه خریده بودیم که مثلا اگر یک روزی خواست عروس بشه زیاد بهمون فشار نیاد.
اون موقع ۶ ماهه بودم و دریغ از یک ذره ویار تنها ویارم این بود از برنج بدم میومد
وقتی رسیدیم شهرستان زندایی محمد اومد به ما سربزنه و تبریک بگه برای حاملگی من
ازم پرسید که ویارم داری ؟
تا اومدم لب باز کنم جواب بدم
مادرش زودتر از من لب زد
اب انبار که آب نداره قورباغه لازم نداره
منظورش این بود که دروغ میگیم من باردارم و از شانس بدم تو اندامم هم هیچ تغییری نکرده بودم چون خودم کمی تپل بودم اصلا معلوم نمیشد باردارم
اونم باز به متلک ها و کنایه هاش ادامه میداد و دست بردار نبود
نمیخوام از جهاز بگم که هر چیز خریده بودیم بدرد بخور بود رو مادرش برداشته بود و تو این چند ماه استفاده کرده بود
چون میدونست محمد چیزی برای خواهرش کم نمیزاره
زندگی خودشو نو نوار کرده بود و هر چیز احتیاج داشت از جهیزیه برداشته بود
با هزار مصیبت وبدبختی جهازو جور کردیم و منم زایمان به سزارین ختم شد ....
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
سلام ایام به کام ❤️ به درخواست اعضا و برای عوض شدن حال و هوای کانال تصمیم گرفتیم روزهای پنجشنبه چال
#چالش_اول ❤️
سلام گفتید خنده دار ترین موصوع عروسی و ترحیم بگید
من شب حنابندون برادرم با ماشینش امد دنبالم آرایشگاه منم سوال نکردم کو شوهرم امدیم خونه بابام مهمانها همه امده بودن
بعد از اون طرف هم شوهرم هم امد اریشگاه دنبال من😄😁
بعد خانم ارایشگر گفت یکی امد عروس برد
شوهرم بر میگردد
برای شب عروسی ارایشگر گفت تا داماد نیاد من عروس تحویل نمیدم
ترسیده بود
😄😁😁
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام
من خیلی بچه مثبت بودم یعنی جرات هر حرفی رو نداشتم تا این حد که فکر میکردم شوهر کلمه زشتیه
ی روز ختم ی بنده خدایی داماد خونه با زنش کار داشت به من گفت برو صداش کن منم رفتم گفتم بابات دم در کارت داره🙈 همه 😳😳 اینجوری شدن
آخه سوم باباش بود😅
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام بخاطر چالش اومدم تا چند تا از اشتباه های فامیلامون وموقع عقد رو بگم.
حدود ۳ماه پیش عقد دختر عمه بنده بود که دختر دایی مم میشه.
خاله من متاسفانه تو همه مجلس ها سری خودشوجلو میندازه سری رفت کله قند رو گرفت گفت من میرم قند رو میسابم نذاشت یکی از دختر ها جوون بره 😨
اونحالا هیچی کله قند رو داشت بر عکس میسابید خلاصه همه فامیلامون داشتن زیر زیرکی بهش میخندید
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️🌹🌹🌹
سلام
این یکی از خنده دار ترین مراسم ترحیم هست 😂
یکی از فامیلامون که فوت کردن تصمیم گرفتن قبل مرگ صداشو ظبط کنن .
روزها گذشت تا اینکه فوت شد .
و موقع مراسم اونو پخش کردن .
اون مرحوم : آهای ! چرا این پتوی سفید رو پیچیدید به من ! 😂
چرا روم خاک میریزن خاک بر سرا 😂🤣
چرا یهو تاریک شد ! 🤣
بعد که سنگ رو گذاشتن صدا رو هم قطع کردن .
توی اون مراسم به جای اینکه همه گریه کنن .
از خنده داشت اشکشون درمیومد 🤣🤣
ممنون که پستش میکنی پیامم رو 💜
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام.مراسم هفتم پدر شوهرم بود برادر شوهرم پشت میکروفون ضمن تعریف از پدر خود یکباره گفت ایشان آن قدر پیش خدا عزیز بود که افنخار این رو داشت که در آغوش من به رحمت خدا برود.ما هم مانده بودیم که بخندبم یا گریه کنیم
❤️❤️❤️❤️❤️🌹🌹🌹❤️❤️❤️
سلام
خنده دار ترین اتفاقی که من توی عروسی به چشم دیدم اونجا بود که وسط رقص خواهرم خواست از زیر دست شوهر خواهرم بچرخه و دستاشونو به هم دادند آبجیم خم شد که بچرخه درست همون لحظه آستینش به تاجش گیر میکنه و گند میخوره به فیلمشان و اون لحظه قیافه مهمونا خیلی دیدنی بود
ولی تو فیلم دختر داییم هست که بادهن باز جلوی دوربین قهقهه میزنه و ما هروقت فیلمشو بعد چند سال میبینیم از خنده ریسه میریم
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در رابطه با چالش امروز
من یک سال پیش روز عروسیم وقتی از آرایشگاه اومدیم هنوز پیاده نشده بودم ماشین عروس آتیش گرفت به زور در ماشینو باز کردن و من پیاده شدم..کل آرایشم خراب شد..
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️🌹🌹❤️❤️❤️
سلام بابت چالش خوبتون پیام دادم من توی ختم یکی ازدوستان شرکت کرده بودم ک موقع خاک سپاری اون مرحوم وقتی میخواستن سنگ وبزارن ک خاک بریزن سنگ ازدستشون افتاد روسرجنازه سرجنازه شکست وزخم شد نمیدونم چی بگم هم خنده داربود هم جالب وهم غصه دار ممنون میشم بزاریدکانال😘
@azsargozashteha💚
#پرسش_اعضا ❤️
سلام وقت بخیر
من از مادرشوهرم متنفرم خیلی دخالت میکنه
قبلا هم به شوهرم تذکر داده بودم که جلوی ننتو بگیر ولی هی پشت گوش انداخت.
یه ماه پیش داشتم خونه تکونی میکردم اومد کمک کنه زد آیینه عقدمو شکست.
منم دیگه روانی شدم هرچی از دهنم دراومد بهش گفتم
و با دسته جارو برقی زدم توی بازوش و از خونه بیرونش کردم.
هربار میاد یه چیزی رو میشکنه.
شوهرم وقتی اومد منو از خونه پرت کرد بیرون😔😔
دلم واسش تنگ شده
باید منم درک کنه
حتی سراغم هم نمیاد.
چطور زندگیمو درست کنم؟
واقعا کار مادرشوهرم بد بود آخه
ایدی ادمین👇🌹
@habibam1399
لطفا پاسخ ها کوتاه باشد🙏🌹
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام وقت بخیر من از مادرشوهرم متنفرم خیلی دخالت میکنه قبلا هم به شوهرم تذکر داده بو
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام درپاسخ اون خانمی که از مادر شوهرش متنفره باید بگم که اصلا این ادبیات صحبت کردن در مورد مادر شوهرتون درست نیست
یادتون باشه اگر شوهرتون خوبه... همین مادر شوهرتون بوده که اونو تربیت کرده... در ضمن یه روزگاری خودتم میشه مادر شوهر و عروست همینکارو باهات میکنه... شوهرت کار درستی کرده شمارو بیرون کرده... چجور بخودت اجازه دادی به مادر شوهرت بزنی آخه😱
من خودمم مادر شوهر دارم شاید خیلی وقتام با حرفاش ناراحتم کنه اما بخاطر همسرم کوتاه میام
❤️❤️❤️❤️❤️🌹🌹🌹🌹🌹❤️
سلام خانمی که معتقده مادرشوهرش دخالت میکنه چقدرشمابی ادب وبی شخصیت هستید،ایشون وظیفه ای نداره کمک شمابیادلطف کرده اومده من خودم هم عروسم ولی حتی به خودم اجازه نمیدم حتی به خواهرشوهرهام هم بی احترامی کنم والاشوهرت حق داره همچین زنی تعادل روانی برای زندگی نداره
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
در جواب خانومی که مادر شوهرش رو از خونه پرت کرد بیرون
شوهرت خوبت کرد از خونه انداختت بیرون من جاش بودم همین کارو می کردم نکنه انتظار داری حالا با سلام و صلوات بیاد دنبالت. اونم جای مادرت مادرت هم که نه بزرگتر که هست احترامش واجبه خودت اگه پسر داشته باشی و عروست بندازت بیرون چه حالی میشی واقعا برات متاسفم. من چهر سال با مادر شوهرم زندگی مردم وقتی بهش سلام می کردم جوابم بهم نمیداد چون فکر می کرد پسر ته تقاریشو برا خودم بردم اصلا اجازه نداد یه بار پامو بزارم تو آشپزخونه یا در یخچالشو باز کنم😔😔اما من اصلا بهش بی احترامی نکردم متاسفاته وقتی که داشت میمرد و در حال احتضار بود همش یه حرفی می زد هیچکس نمی فهمید به شوهرم با سر اشاره کرد که منو صدا کنه با اشاره بهم فهموند تسبیحشو می خواد گذاشتم تو دستش براش دعا خوندم تا لحظه آخر حواسم بهش بود و خودم رو به قبلش کردم😔😔😔این دنیا ارزش اینو نداره که کسی رو از خودمون ناراحت کنیم چوب خدا صدا نداره با هر دستی که بدی با همون پس می گیری.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام درمورد اون خانوم که مادرشوهرشو با میله جارو برقی زده بود خواستم بگم کار شما صد برابر بدتر بود ایشون ایینه شکست اما شما حرمت
و شخصیت مادرشوهرتو شکوندی میتونی ی آینه
جدیدتر وخوشگل تر بخری اما حرمت اون مادرو چی ....
وبدتر ازاون خودت رو پیش خانواده ی شوهرت بی ارزش کردی ب نظر من با گل و هدیه برو خونه ی مادرشوهرت دستش رو ببوس وازش حلالیت بخواه وشوهرت هم رفتارش طبیعیه
که نیاد دنبالت
خطا از جانب شما بود الانم باید پا بزاری روی غرورت و بری ازشون عذرخواهی کنی
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️🌹❤️❤️
سلام برا خانمی ک مادر شوهرشون رو زدن واز خونه بیرون کردن کارشون هیچ توجیهی نداره خدا ازش بگذره
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
با سلام ❤️❤️❤️درست که مادر شوهر شما کار خوبی نکرد ولی عزیزم به این فکر کن خودت روزی مادر شوهر بشی بقول🙊🙊 مادربزرگم این تخم سفیدو همین مرغ سیاه گذاشته😁😁😁👍برو معذرت خواهی البته فقط بخاطر رضای خدا بقیه اش با خود خدا البته کار شما هم خوب نبوده عزیزدلم
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام عزیز هر چقدر مادر شوهر بد نباید دست روی او بلند میکردی مثل مادر خودت اگر میرفت خونه زنداداشت خدایی نکرده چیزی میشکست بهش حق میدادید مادرتون رو بزنه؟به نظر من گل وشیرینی بخر با بزرگترت برو از مادر شوهرت معدرت خواهی کن بخاطر زنگی خودت بگو کنترلم رو از دست دادم اگر شوهرتو دوست داری این کار بکن
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
در مورد خانمی که از مادر شوهرش متنفر هست. مادر شوهر شما مادر هست ممکنه حرفی بزنه که شما ناراحت بشید ولی باید احترام نگه دارید و بی احترامی نکنیدکاری که با مادر شوهرت کردی درست نبوده خودت باشی کسی با مادرت این کار را میکرد چیکارش میکردی. پیشنهاد میکنم هدیه ای برای مادر شوهرت بگیری وببری و از دلش در بیاری . خوش به حالت که مادر شوهرت برای خونه تکانی کمکت میکنه.خوبی ها را ببین . آه مادر خیلی بد بیار هست. کسی را سراغ دارم که با مادر شوهرش همین کار را کرد و سعی نکرد از دلش در بیاره آخر دست تو 50سالگی به مریضی بدی دچار شد و به بدترین وضع فوت کرد.این خانم خیلی مومن هم بود و خواهر شهید هم بود .
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام خدا قوت راجع به اون خانمی که مادرشوهرشون رو زدن خواستم بگم من با خواندن داستانشون آنقدر حالم بد شد که سردرد شدید شدم واقعا براشون متاسفم من خودم عروس هستم و شاید خیلی از کارهای مادر شوهرم رو نپسندم ولی امکان ندارد کوچکترین بی احترامی به ایشون کنم واقعا کارشون زشت و ناپسندبوده پیرزن بیچاره قصد کمک داشتن خدای من باورم نمیشه کسی همچین کاری کنه اصلا اون بنده خدا بد عالم ولی همینقدر که پسری تربیت کرده که الان سایه سر شماست کافیه که بی احترامی بهش نکنین نه اینکه به تلافی کمک کردن چنین کار زشتی رو انجام بدین سعی کنین خودتون و افکار تون رو درست کنید وگرنه به مشکلات بیشتری خواهید خورد
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_شانزدهم اخرش محمد گفت من که میدونم چی گفته صبح حالشو جا میارم... و پشتش رو کرد به منو خوابید
#قسمت_هفدهم
با هزار مصیبت و بدبختی جهازو جور کردیم و منم زایمانم به سزارین ختم شد و خونه هم تکمیل کرده بودیم که کلی خرجمون شده بود
تو چند ماه باسختی زیاد داشتیم میگذروندیم هرجوری بود اون سال هم گذشت و پسرم داشت کم کم راه میفتاد و ما همچنان اندر خم یک کوچه بودیم و تمام درامد محمد خرج خانواده ش میشد
درسته شغل پردرامدی داشت ولی خواسته های خانواده اش کم نبود و گاهی وقتا هیچ پولی برای مایحتاج ضروری خونه خودمون نداشتیم
روزها میگذشت که یکبار انگار یه تلنگری به من خورده بود
به محمد گفتم محمد الان ۳۳ سالته ۲۵ ساله داری زحمت میکشی و کار میکنی از مال دنیا چی داری؟
الان اگر من قلبم بگیره پول داری منو ببری بیمارستان؟!
گفت راستش بخوای هیچ پولی ندارم ....
گفتم خب بنده خدا تا کی میخوای هرچی درمیاری خرج خانواده ات کنی؟ مگه ما خودمون آینده نداریم؟؟
یه نگاه عمیق بهم انداخت راستش اولش از نگاهش ترسیدم ولی بعد لب زد
از وقتی حمید راه افتاده هروقت جلوم راه میره شرمنده میشم
به خودم میگم یعنی قراره مثل من بشه؟ برای تامین نیازهاش شبانه روز جون بکنه
حالا که فکر میکنم میبینم من درحق تو واین بچه خیلی ظلم کردم
محمد گفت چند روزه خودمم دارم به این موضوع فکر میکنم
اخه تا کی هر چی کار میکنم خرج خانوادم کنم؟!
این شد که اون شب تصمیم جدی گرفت دست و پاشو جمع کنه و به فکر آینده بچه ش باشه
حدود یکسال با پشتکار زیاد کار کرد و فقط به فکر زندگی بود و افتاده بود تو سرش ماشین بخره
تازه یادش افتاده بود که اونم میتونه برای خودش زندگی کنه
عشق ۴۰۵ بود، اون زمان به روزترین ماشین ایران بود و محمد همیشه بلند پرواز بود آرزوهاش بزرگ بود
نمیدونم کار خدا بود یا معجزه بود که اواخر سال ۸۲ ایران خودرو فراخوان زد برای فروش لیزینگی و ما تونسته بودیم کمی پس انداز کنیم و دادیم برای ثبت نام
که ۳ ماهه ماشین بدن بقیه شو قسط بدیم
بماند که ۳ ماه شد ۱۱ ماه و همه میگفتن پولتون خوردن و کلابرداری بوده و از این حرفا
تو این ۱۱ ماه محمد شبانه روز کار میکرد، از اونجایی که خیلی کمتر خانوادشو ساپورت میکرد خیلی اوضاعمون فرق کرده بود خداروشکر زندگی بهتر شده بود
ولی بازم کم وبیش به خانوادش کمک مالی میکرد و مادرش دیگه کم کم با من لج کرده بود و عروس گلش نبودم و از چشم من میدید این قضیه رو.
دی ماه بود یک روز تلفن زنگ خورد من خواب آلود رفتم سراغ گوشی که گفت از ایران خودرو زنگ میزنن و تا ساعت ۲ عصر بریم فلان شعبه ماشینمونو تحویل بگیریم
وای که اون لحظه نمیدونستم چجوری به محمد خبر بدم از بس هول کرده بودم
حساب کنید آدمی که یک عمر کار کرده ولی همیشه آرزو به دل خودش بوده هرچی داشته خرج خانوادش میشده!
گوشی و برداشتم و زنگ زدم به موبایل محمد....
@azsargozashteha💚
#حرف_اعضا ❤️
سلام .در رابطه با اون خانوم هایی ک میگن از مادر شوهرشون بدشون میاد فکر کنید حرف ها و کارای ایشون رو مادر خودتون انجام میدن آیا اون موقع هم میگی از مادرم بدم میاد ؟اونم ی مادره و صلاح زندگی پسرشو میخواد چرا وقتی مادر خودت دخالت میکنه یا چیزی میگه بدتون نمیاد زمین گرده و همه چیز بازتاب رفتار های خودتونه مطمعن باشید مادر شوهر ک شدید عروس شما بدتر از این رفتار میکنه باهاتون منم گاهی با مادر شوهرم لج میوفتادم الان یه ماهه مادر شوهرم فوت کرده حسرت مونده تو دلم ی بار دیگه ببینمش میگم کاش روزی صد بار میزد تو صورتم ولی زنده بود خیلی دلم براش تنگ شده خیلی زن خوبی بود چقدر احمق بودم ک چند بار دلش رو شکستم روز آخر همش ازم حلالیت میخواست با اینکه بدی در حقم نکرده بود تو دستهای خودم جون داد بدترین لحظه ی زندگیم بود فقط دلم میخواد ازم راضی بوده باشه الان میگم کاش بازم برای زندگیم دعا کنه تورو خدا بس کنید این بچه بازی هارو اگ بد رفتار کنید خدا عروس میزاره جلو راه تون از خودتون بد تر آیا اون موقع دوست دارید بخاطر کمک برید خونه پسرتون بعد عروستون با دسته جارو برقی بزنه شمارو ؟شمایی ک این همه واسه بچه تون از جون و دل مایه گذاشتین. این دنیا دوروزه بد هم بود تحمل کنید مهم اون دنیاست ک تمومی نداره این دنیا ارزش دل شکستن نداره قبلا شوهرم باهام خیلی بد رفتاری میکرد الان میگه چون مادرم دوست داشت ازت راضی بود منم دنیارو ب پات می ریزم ادم مگه از زندگیش چی میخواد کاش منم مادر شوهرم زنده بود روزی هزار بار دستهاش رو می بوسیدم الان فقط از خدا میخوام زندگیم خوب باشه بچه های خوب بهم بده لیاقت خوب بودن بده از ادم یا خوبی میمونه یا بدی خواهشا احترام پدر شوهر مادر شوهرتون رو نگه دارید زندگی نامرد تر از اونی هست ک وقت جبران بده .
@azsargozashteha💚
#پرسش_اعضا ❤️
سلام خوبی عزیزم✨
خب امروز میخواسم من از شما درمورد مشکلم کمک بخوام لطفا راهنماییم کنید
من یه مدت بود که با یه پسری حرف میزدم خیلیم همدیگرو دوست داشتیم و قصدمون جدی بود طوری که خانواده هامون هم از علاقه هم دیگه با خبر بودن البته فامیل نیسیم ولی چون خونه هامون تو یه محله هس خانواده هامون همدیگرو میشناسن خب حالا برم سر اصل مطلب من خانوادم جوریه که زیاد مذهبی نیسیم یعنی متوسط لباس میپوشیم مثلا من خودم از نظر لباس مانتو جلو باز میپوشم خب هر کی یه جور عقایدی داره دیگ ولی این اقا خانوادش مذهبیه حدود دو هفته پیش اومد به من گف که من خانوادم اگه تورو با این وضع ببینن قبول نمیکنن باید چادر سرت کنی و فلان راسشو بخواین من خیلی ناراحت شدم چون من خیلی خیلییییی باز هم نمیپوشم همیشه رعایت میکنم ولی از چادر خوشم نمیاد خب دست خودم نیس ایشون هم اومدن درست دست گذاشتن رو نقطه ضعف من و گفتن باید چادر کنی منم قبول نکردم تا اینکه سر این موضوع دعوامون شد و الان دو هفته میشه که از هم جدا شدیم من واقعا دوسش دارم و بهش وابسته شدم خانواده هامون هم در جریانه ولی اون فک میکنه چون من یکم باز میپوشم کلا به عقایدم به همه چیم توهین کرد من خواهرم تو اینستا عکسای خودشو میزاره پست ولی پیجش خصوصیه یعنی فقط فامیلا فالوش کردن بخاطره همون راحته سر اون به من برگشت گف من واقعا نمیدونم شوهر خواهرت چجوری اسم خودشو گذاشته مرد بعدش هم برگشت بهم گف از اول بالا سر تو واینستادن اینجوری شدی یجوری گف که انگار من بی صاحبم یا یتیمم واقعا خیلی ناراحت شدم و سر اون کات کردیم تا اینکه ۳ یا ۴ روز پیش اومد و بهم گف برگرد منم خیلی دوست داشتم برگردم ولی چون از دستش دلخور و ناراحت بودم واس همون گفتم که واقعا از دستت ناراحتم تو دلمو شکوندی و قصدم از این حرفا فقط شنیدن یه ببخشید ساده بود ولی اونقد مغروره که یه ببخشید که نگف هیچ برگشت گف راست میگم دیگ تو خیلی باز میپوشی سر اون خیلی بلا ها میاد سرت و فلان که دوباره دعوامون شد و دیگ جوابمو نداد الان نمیدونم مقصر منم یا اون خیلی دوست دارم برگردم چون واقعا میخوامش ولی از دسش خیلی ناراحتم نمیدونم چیکا کنم توروخدا منو مث خواهرتون بدونین و راهنماییم کنین💔
ایدی ادمین 👇🌹
@habibam1399
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام خوبی عزیزم✨ خب امروز میخواسم من از شما درمورد مشکلم کمک بخوام لطفا راهنماییم کنی
#پاسخ_اعضا ❤️
با سلام درجواب این خانم نظرم اینه اگه هم کفو وتفکرات واعتقادات شما باهم فرق داره این ازدواج به صلاح شما نیست چون شما اول راه این همه باهم مشکل دارین وای به روزی که وارد زندگی هم بشین عزیزم حدود شرعی هر جا ودر هر زمینه رعایت نشه انسان در زندگیش دچار مشکل میشه چون خدا مارو از خودم بهتر میشناسه خیر وصلاح بنده هاشو میدونه متاسفانه عدم رعایت شرعیات تو این زمونه باب شده که خودش عامل همه مشکلات تو همه زمینه هاست چه خانوادگی چا اجتماعی وچه اقتصادی همین نحوه آشنایی مشکل ساز میشه از خدا بخواهید بهترین را نصیبتون میکنه
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام ادمین جان ممنون از کانالتون خیلی کانال خوبیه. خب خواهرم که مانتو جلو باز میپوشی من کاری ندارم که الان اون که ازت انتقاد کرده کی بوده ولی منم جای خواهرت گلم آیا به نظرت این مانتو جلو باز که مد شد اومد تو بازار اصلا درسته یا شلوارای 90یا بستن روسری که همه مو گردن بیرونه والا من مطالعه کردم تو غربشم با هر پوششی نمیزارن دخترا وارد کلاس و دانشگاه بشن معتقدند این پوشش نادرست که زنو بیشتر جلوه بده نمیزاره آقایون هواسشون به درسشونن باشه .کنترل میکنن .چون مرد حس شهوتیش به چشماشه از این گذشته اصلا بحث مذهب نیس بحث این نوع پوشش چه برا مرداچه برا خانما روابط حیوانی رو گسترش میده همین .تو رو خدا به دل نگیرید من خودم 28سالمه ولی من انقد اولا ازدواجم اعصابم خورد میشد از پوشش بعض خانما تو فروشگاه ها مراکز خرید آخه شوهره ما بیچاره ها که نمیتونن کور بشن نبینند که اون که ایستاده دم فروشگاه ناخنا پاشم لاک زده واسه جلب مشتری اون که پشت پیشخوانه ناخنا دستشو لاک زده با ی وضعایی اصلن خیلی ببخشید آدم حالش بد میشه بعدم کسی که مچ و پایین پات رو میبینه تا ...میفهمه چه خبره کسی که مچ دست به بالاتر میبینه تا روی شکمتو خونده چه شکلیه پس نگین پوشش داریم .ببخیش طولانی شد
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
عزیزم حجاب چیزبدی نیست ازاسیب گرگ های جامعه درامانی ازاون ورم اخرتتو میخری ببخشید ها ولی چیه این مانتوهای جلوبازاصلا حجاب ندارن مگه اینکه یه زیرسارافون بلند بپوشید زیرمانتو به نظرم بیشتر فکر کن با یه مشاورمشورت کن بعدا توی زندگی بهت گیرهای الکی نده درضمن پروفایل خواهرت اگه شخصیه این آقا ازکجا دیده
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
با عرض سلام و ادب... خواهر گلی که تقاضای راهنمایی کردن بابت حجابشون...البته من خودم در حدی نمیدونم که راهنما باشم ولی تجربیاتمون تو زندگی اینو میگه....اول اینکه مطمئن هستین از هر لحاظ برای ازدواج با ایشون؟ مرد ایده آل یک زندگی مشترک هستن از هر لحاظ...خانوادتون تاییدش میکنن؟؟خوب اگه مورد تایید هستن از هر لحاظ ...به نظر من ایشون میخوان شما حجاب برتر رو انتخاب کنید،چیز بدی از شما نخواستن.....فقط طرز بیانشون اشتباه بوده و نباید مساعل خانوادگی شما رو پیش بکشن....مساعل خانوادگی خواهرتون به ایشون مربوط نمیشه.....حجاب چیز بدی نیست...قبول کنید مانتوهای الان ۹۹ درصدشون جلو باز هستن ...با یه زیر سارافونی کوتاه....یا شال و روسری که اونم بستگی داره شما چطور سر میکنید که ایشون حساس شدن...اگه ایشون رو واقعا میخواهید حجابتون رو با خدا معامله کنید و کاملش کنید....ولی ایشون هم باید رفتار پخته تر از خودشون نشون بدن...طرز بیانشون رو اصلاح کنن...و هر مسئله ای رو با جنگ و دعوا مطرح نکنن...حجاب شما رو،،، به خاطر خدا و خودشون بخوان نه به خاطر خانواده....
شما هم حجابتون رو به خاطر خودتون و خدا باید اصلاح کنید،،، زیرا با این تفکر اصلاح حجاب برای همسرتون ،،،بدها دل زدگی و اختلاف میاره تو زندگی مشترکتون....برای دین کامل فقط حجاب ملاک نیست.... ایمان واقعی...اخلاق....رفتار....خانواده خوب بهترین ملاک انتخاب همسر برای هر دو طرف....ان شاءالله انتخابتون درست باشه زیرا همسر خوب ...فرزند خوب هم به بار میاره به اینده هم فکر کنید.... ارزوی خوشبختی براتون دارم 🌹
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام خدمت اون خانم که گفت با یه آقا آشنا شده مذهبی هست وبه حجاب ایشون ایرادگرفته عزیزم وقتی یه مرد به حجاب ایراد میگیره یعنی غیرت داره دوست داره فقط حریم شخصی خودش باشی واسه خودش باشی ولی یه چیزی عزیزم ایشون اگه خیلی مذهبی هست وحجاب براش مهمه چطوری به شما پیشنهاد دوستی داده وبا شما در ارتباط هست آیا خانوادش این کارو میپسندند بیشتر فکر کنید
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام درجواب خانمی که بانامزدش بهم زده چون ازدوقشرمتفاوت فرهنگی هستن یکی مذهبی ایشون هم دوست دارن به مدباشن یه ضرب المثل هست که میگه جلو ضررازهرجایی بگیری منفعت ماداشتیم که به مشکل خوردن ازهم طلاق گرفتن به نظرمن ایشون پافشاری نکنن بهتر اصلا منت هم نکش بعد یه مدت میتونین فراموشش کنید.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️🌹🌹
سلام ادمین عزیز
در رابطه با دوستی که با پسری رو دوست دارن اما از نظر عقاید باهم مشکل دارن عزیزم شما
باید بشینید فکر کنید کنید ایا اونقدر اون اقا پسر رو دوست دارید که حاصر بشید طبق عقاید اون و خانوادش پیش برید و ایا در اینده بر سر این عقاید دچار مشکل نمیشید با همسرتون بحث نمیکنید و کاملا خودتون رو با این شرایط میتونید وفق بدیدو بپذیرید و گرنه از این ازدواج صرف نظر کنید چون ممکنه یک سری محدودیتهای دیگه رو هم بپذیرید برای یک سری محدودیت نیست ولی چون شما ظاهرتون اینجوری هست محدودیت حساب میشه ظاهرتون مشکل نداره اما خانواده ای که مذهبی هست نمیتونن ظاهر شما رو قبول کنن انشالله که بتونین تصمیم درستی بگیرید
❤️❤️🌹🌹🌹🌹🌹❤️❤️❤️
سلام دررابطه باخانمی که گفتن بانامزدشون کات کردن
عزیزم اولاکه وقتی تفاوتهای به ای فاحشی داشتین اشتباه کردین که وارداین رابطه شدین مگراینکه قصدعوض شدن داشته باشین وگرنه مثل الان درتمام طول زندگی مشکل خواهیدداشت
دومااینکه مانتوی جلوبازپوشیدن رونمیگن حجاب متوسط بلکه نوعی بی حجابی هست که شماتصمیم ندارین ازموضعتون کوتاه بیاین پس چطورتوقع دارین طرف مقابلتون ازموضعش کوتاه بیاد
سومااینکه خواهرتون عکساشون روتوپیج میزارن ومردای فامیل میبینن مگه مردای فامیل نامحرم نیستن؟؟
نامزدتون درست گفته بایدشوهرش خیلی بی غیرت باشه که براش مهم نیست مردای دیگه زنش روبی حجاب ببینن
غیرت درست مردروی زنش نشان ازعلاقه ومردونگیش هست
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_هفدهم با هزار مصیبت و بدبختی جهازو جور کردیم و منم زایمانم به سزارین ختم شد و خونه هم تکمیل ک
#قسمت_هجدهم
اون زمان تازه موبایل اومده بود و هر کسی موبایل نداشت ولی محمد تونسته بود تو این یک سال برای خودش خط موبایل بخره و انقدر من استرس داشتم امان نمیدادم گوشی زنگ بخوره
دوباره شماره میگرفتم که یهو گوشی زنگ خورد و محمد گفت بله
که بهش گفتم بدو بیا خونه
بنده خدا ترسیده بود فکر کرده بود برای بچم اتفاقی افتاده
که بهش گفتم ماشینمون رو آوردن سر جاده نمایندگی ایران خودرو گفتن مدارکت رو ببری تحویلش بگیری
دیگه دوتایی سر از پا نمیشناختیم ماشین آوردیم و محمد جلوش دوتا گوسفند سر برید و به همه فامیل و همسایه گوشت داد و شیرینی میداد و بلاخره بعد از ۳۳سال به آرزوش رسیده بود سوار ماشین خودش بود
یک هفته از تحویل ماشین گذشته بود که بهم گفت بریم شهرشون
تو مسیر برگشت یه موتور تو اتوبان خلاف اومد و با ما تصادف کرد و اون زمان کلی خرج رو دستمون گذاشت ولی خداروشکر بخیر گذشت و رفع شد
روزها میرفت و زندگی داشت روی خوشش رو نشون ما میداد
محمد دائم برای من طلا میخرید و پول پس انداز میکرد و مغازه خریده بود و زمین صنعتی خریده بود
کلا وضعمون داشت عوض میشد هر چی وضع ما بهتر میشد حال مادرش بدتر میشد
کار به جایی رسیده که دیگه علنن به زبون میاورد و نمیتونست ببینه که ما این چیزا رو میخریم
مثلا اگر محمد برای من طلا میخرید میگفت جلو مادر و خواهرم ننداز
هرچی حسادت اونا بیشتر میشد محمد هم سمج تر میشد تو جمع کردن مال که متوجه شدم بچه دومم رو باردارم
پسرم ۲سال ونیم داشت و یه بچه ی شیرین زبون و خیلی خوشگلی بود که محمد فکر میکرد که انقدر اون از حاملگی من خوشحاله مادرشم خوشحال میشه
گوشی رو داد به پسرمو گفت به عزیز بگو میخوای آبجی دار بشی
پسرم با همون زبون بچگونه گفت عزیز مامانم تو دلش آبجی داره و گوشی داد دست باباش
تا محمد گوشی و گرفت مادرش گفت راست میگه؟؟
محمد گفت اره دوماهه حاملس
به جای تبریک گفت حیف کاشکی خواهرت حامله بود به جای این
اون حرفشم شنیدم و دم نزدم گفتم مهم نیست بذار بگه
روزگار میگذشت و دخترم به دنیا اومد
دیگه با دنیا اومدن نازی محمد اون یک ذره کمکم ازشون دریغ کرد
انگار دلش گرم شده بود که وارث داره و میخواست هرچی هست براشون جمع کنه
وقتی که به کل کمک محمد قطع شد آزار و اذیت هاشون شروع شد....
@azsargozashteha💚
#پرسش_اعضا ❤️
سلام ادمین گرامی ، لطفا پیام بنده رو در کانالتون قرار بدید
دختری هستم ۱۲ ساله
پدرم دو زن داشت زن اول بچه دار نمیشد
وقتی زن دوم حامله شد و بچه ای ک من بودم ب دنیا اومد پدرم من رو ب زن اول داد تا بزرگ کنه و با پرستار ها دست ب یکی کردن ک ب زن دوم ینی مادر اصلی من بگن ک بچه مرده ب دنیا اومده حتی جنازه ی بچه رو هم ب مادر اصلیم نشون ندادن
زن اول فکر میکرد ک پدرم من رو از پرورشگاه آورده و کسیو ندارم
حالا ک ۱۲ سالم شده متوجه شدم ک کسی ک بزرگم کرده مادرم نبوده از قضا وقتی فهمیدم ک حدود ۶ ماه قبل در صانه حه ی(دقیق نمیدونم چجوری نوشته میشه) تصادف عمرشونو دادن ب شما
همزمان با متوجه شدن من مادر واقعی ام هم متوجه قضیه شد
خلاصه سرتونو ب درد نیارم من الان ی مشکلی دارم ک نیاز ب راهنمایی دارم
من الان تکلیفم با خودم روشن نیست بلاتکلیفم نمیدونم میخوام چیکار کنم و باید چیکار کنم
پیش زن اول بمونم یا برگردم پیش مادر اصلیم
میترسم... میترسم از اینکه اگ پیش زن اول بمونم با خودش بگه ک ای بابا چقد پرروئه حالا ک مامانشو پیدا کرده برا چی مونده پیش من مامانشو پیدا کرده بازم اومده چسبیده ب من و چسم بزنن😞
و یا اینکه اگ برگردم پیش مادر اصلیم اون هم ب نحوی تقریبا همین حرفارو بزنه و با خودش بگه ک تا حالا کجا بوده؟ برگرده بره همونجا و نمیخوامشو حالا ک منو پیدا کرده اومده پیشم و از این حرفا
جفتشون بگن ک اومده عین کنه چسبیده ب من
و اگ اینا رو بگن با من سرد میشن و تنها کسی ک عذاب میکشه و اذیت میشه منم
واقعا نمیدونم باید چ کار کنم ،،،، گاهی وقتا ب سرم میزنه ک از خونه بزنم بیرون و برم ی جایی خودمو گم و گور کنم
واقعا دارم عذاب میکشم نمیدونم برگردم پیش مادر اصلیم یا پیش زن اول بمونم
کاربران عزیز کانال خواهش میکنم تمنا میکنم کمکم کنید
سر سه راهی گیر کردم
زن اول یا مادر اصلیم یا گم و گور شدن...
تصمیم گیری در این رابطه خیلی برام سخته
آخه بدبختی دیگه بابامم نیست ک سین جینش کنم از زیر زبونش بکشم بفهمم چرا اینکارو باهام کرده بدبختم کرده🤦🏻♀
ادمین گرامی و کاربران کانال بابت طولانی شدن متن خیلی معذرت میخوام
ایدی ادمین 👇🌹
@habibam1399
لطفا پاسخ ها کوتاه باشد 🌹🙏