#نکات_خانه_داری 🏠
خوشمزه تر شدن سوپ و خورش
تکنیک های کدبانوهای قدیمی برای خوش طعم شدن سوپ و خورش
_ بهتر است از مواد تازه استفاده کنید با این حال استفاده از برخی سبزیجات کنسروی یا یخ زده مانند نخود و ذرت مشکلی ندارد.
_ سوپ سرد باید در ظرف سرد سرو شود.
_ برای کاهش میزان چربی، سوپ را یک روز قبل تهیه کنید، چربی که بالا می آید را با قاشق بردارید.
_ سوپ و خورش که یک روز قبل تهیه می شود، طعم بهتری پیدا می کند.
_ در صورت شور شدن سوپ، یک عدد سیب زمینی پوست کنده در آن قرار دهید و پس از ۱۵دقیقه پخت سوپ روی حرارت کم، آن را بردارید.
_ برای غلیظ شدن سوپ یا خورش، مقداری از آن را در غذاساز بریزید و پوره کنید و به قابلمه اصلی برگردانید.
_ یک و نیم قاشق چای خوری آرد را به یک فنجان آب سوپ اضافه و مخلوط کنید و به ظرف اصلی اضافه کنید و هم بزنید تا سوپ غلیظ شود.
_ افزودن خامه نیز می تواند باعث غلیظ شدن سوپ شود.
اندازه ها در آشپزی🌸
در قسمت آشپزی سایت بیشتر اندازه گیری مواد به پیمانه اشاره شده است اما ممکن است پیمانه استاندارد در دسترس همه نباشد وزن آن ها را نیز در ذیل مشاهده می فرمایید. ( البته شما می توانید یک ظرف را به عنوان پیمانه قرار دهید ، یک پیمانه می تواند یک استکان باشد یا یک لیوان بزرگ این بسته به اندازه درست کردن غذا و یا کیک و شیرینی خود می باشد .)
یک پیمانه آب مساوی است با 200 گرم (دو دسی لیتر)
یک پیمانه شیر مساوی است با 200 گرم (دو دسی لیتر)
یک پیمانه روغن آب کرده مساوی است با 200 گرم
یک پیمانه آرد مساوی است با 125 گرم
یک پیمانه شکر مساوی است با 200 گرم
یک پیمانه برنج مساوی است با 200 گرم
یک قاشق سوپخوری آرد مساوی است با 25 گرم
یک قاشق سوپخوری شکر مساوی است با 25 گرم
یک قاشق سوپخوری روغن آب کرده مساوی است با 20 گرم
البته قابل ذکر است یک پیمانه برابر است با یک لیوان معمولی
چه كار كنیم شیر سر نرود🌿
▪ برای آنكه شیر شما هنگام جوشیدن سر نرود،می توانید از شیر جوشهای مخصوص استفاده و اگرچنین ظرفی در اختیار ندارید، لبه ظرف یعنی قسمت بالای آن را با كمی روغن یا كره چرب كنید. كف شیر بالاتر از آن نخواهد آمد.
▪ قاشق بزرگ و تمیزی مانند قاشق های بزرگ چوبی و یا ملاقه داخل شیر بگذارید به طوری كه دسته آن روی لبه ظرف قرار بگیرد.
▪ در پوش های توری یا مشبك نیز از سر رفتن شیر جلوگیری خواهد كرد. در گذشته ، از اینگونه در پوش ها و ظرف دو طبقه برای گرفتن سر شیر نیزاستفاده می كردند. به این معنی كه وقتی شیر كف می كرد، سرشیر آن در محفظه ای واقع در طبقه بالا جمع می شد.
▪ و بالاخره اگر شعله چراغ را پایین بكشید وشیر را به آرامی و با حرارت ملایم بجوشانید،احتمال سررفتن آن اندك خواهد شد.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#منبر_آسمانی 🌻🍃 اهمیت خواست خدا در انتخاب همسر بنده، دوستی روحانی دارم که از من بزرگ تر است و حدو
#منبر_آسمانی 🌻🍃
روایت داریم من طلب شيئا و جدّ وَجَدَ [9] .
گفت پیغمبر که چون کوبی دری
سایه حق بر سر بنده بود
عاقبت زان در برون آید سری
عاقبت جوینده یابنده بود
زلیخا خاطرخواه حضرت یوسف علیه السلام شد اما چه سنخیت و نسبتی با حضرت داشت؟ هیچ سنخیتی نداشت اصلاً حضرت یوسف علیه السلام پیغمبری موحد بود اما زلیخا بت پرست بود. زلیخایی که هیچ سنخیتی با یوسف صدیق نداشت و در راه یوسف آبرویش را داد حیثیتش را داد و همه چیزش را داد. روایات می گوید زلیخا بعد از اینکه پیر و فقیر شد. شوهرش او را طلاق داد ولی استقامت و پشتکار در طلبش داشت .
نقل می کنند حضرت یوسف وقتی عزیز مصر شد در حال عبور از مکانی بود. به او گفتند این پیرزن فقیر، زلیخا است. یوسف علیه السلام گفت: عجب است او زمانی سلطان بانوی ما بود. ما غلام او بودیم. برویم احوال او را بپرسیم. نزدیک زلیخا آمد و گفت: حالت چطور است؟ زلیخا که مومن شده بود گفت: شکر می کنم خدایی را که بر اثر گناه عزیز را ذلیل کرد الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ الْمُلُوكَ عَبِيداً بِمَعْصِيَتِهِ [10] و شکر می کنم خدایی را که برده ها را به سلطنت رساند به خاطر اطاعت و بندگی و خویشتن داری و ای عزیز مصر ما می خواستیم گناه و معصیت کنیم اما خوار و ذلیل شدیم. حضرت یوسف علیه السلام گفت: هنوز هم به من علاقه داری؟ گفت به جدت ابراهیم علیه السلام قسم اگر همه دنیا مال من باشد حاضرم بدهم یک بار شما را ببینم. حضرت یوسف علیه السلام گفت: درست است من زیبا و قشنگ هستم اما می دانی از من هم زیباتر هست؟ زلیخا گفت: کیست؟ ایشان فرمود: حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم است. زلیخا بعد از شنیدن این توصیفات عشقش به پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم منتقل شد و گفت ای یوسف من خاطرخواه آن آقا شده ام آن آقا کجاست؟ محبت حضرت یوسف علیه السلام آن قدر نجات دهنده نیست که محبت پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نجات دهنده است. جبرئیل بر حضرت یوسف علیه السلام نازل شد و گفت چون محبت پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در دل زلیخا افتاده باید او را به عقد خود در بیاوری. یوسف علیه السلام گفت: این پیر زمین گیر به چه درد من می خورد؟ جبرئیل گفت: دعا کن جوان می شود. محبت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم کیمیا و اکسیر است. حضرت یوسف علیه السلام دعا کرد و زلیخا جوان شد و به همسری حضرت یوسف علیه السلام درآمد. زلیخا در اثر پایداری و استقامت در راهش به مقصدش رسید.
زیبایی های پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم
پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند حضرت یوسف سفیدروتر از من بوده ولی من نمکین تر و ملیح تر هستم. چون رنگ خیلی روشن هم به مذاق انسان خوش نمی آید. کمی گندم گون قشنگ تر است. پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم صوت زیبایی هم داشتند و صوتش را در نماز ظاهر نمی کرد، اگر ظاهر می کرد حدیث داریم بیهوش میشدند. در دعای صلوات بر حضرت می گوییم خدایا روز قیامت صوت پیغمبر را نصیب ما کن. ائمه علیهم السلام، همه قربان پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم می روند حضرت زهرا سلام الله علیها از فراغ پیغمبر گریه کردند تا از دنیا رفتند.
سخنران: حجة الاسلام و المسلمین فرح زاد (دامة برکاته)
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 سلام عزیزم روزت بخیرمی شه سوالم روفوری بذارکانال تاعزیزان کمکم کنند خواهرهامن می خو
#پاسخ_اعضا ❤️🍃
سلام وشب بخیربااجازه شما عزیزان خانمی گفتن بچه ۲سال و۸ماه دارم خیلی شوخ وبچه هارا اذیت میکنه غذا ۳شیره بهش میدم خب خانم عزیز چرا شیره بهش میدی انرژی بچه را می بره بالا وبچه بزن بهادور میشه گرمش کرده چشمشو میخورونه مگه میخواد بره بچه ۲ساله روزمین کشاورزی کار کنه میخوای قوی باشه خدارا شکرکن بچه غذا خورشده همون غذای معمولی بهش بده ی روز نون پنیر گردو ی روزفرنی خنکه برا چشمش هم خوبه ی روزشیر برنج ی روز تخم مرغ ی روز عدسی ی روز ی کم کره ی کم عسل هالا دلد نشکنه ی روزشیره چیزای گرموقوی بچه ها میدید بعد بچه پرزور میشه میگید پیش فعله حالا برودکتر وتا میتونی داروحلقه طفلک بریزبابا مثل ۲ده پیش اقلا همون نون پنیر چای شیرین بدید بچه ها ببخشید فقط شما رانگفتم همه یا خیلیا اینجورند.
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام وروزبخیرخانمی که ۲۱ساله هست وهیچ نماز وروزه بجا نیاورده اولاخوشبحالدعزیزکه جوانی واول راه زندگی بازهم خوشبحالد که متوجه غفلتد شدی حالا من بشما بگم که خوشحال بشی ۲۱ سال ن.۱۲سال چون از۹ سالگی بتکلیف میرسیم .هالا ی راه حل شما نماز صبح که بجا میاری ۲روز۳روز هم یابیشترنماز قضای صبح بجابیارظهر که نماز خو ندی بعدش ی نماز قضای ظهربجا بیارعصررا خوندی بازم ی قضای عصرمغرب وعشا همیجوراینارا بنویس ی دفتر یاداشت تهیه کن مخصوص نمازهای قضا هالا اگه باجماعت نماز میخوانی که بهترمعمولاپیش نماز بعدازنماز سخنرانی یا مسله میگندوسط دونماز شما میتونی توی این فاصله نماز قضا بجابیاری.منم دعاکنی.
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
دوستان خوبم سلام روزتون بخیر
این پیامویکی ازعزیزان اعضای گروه فرستادن اگرکسی میتونه ازاین فرصت استفاده کنه
سلام توجه توجه
خدمت خواهران عزیز امام زمانی
خواهران عزیزم حدودا دوتن
سبزی در مسجد جمکران دارد برای نیمهی شعبان اماده میشود عزیزانم من امروز خداوند توفیق داده بود انجا بودم ولی
متاسفانه به خاطر کم بود نیرو سبزی ها
دارد خراب میشود لطفا هر که میخواهد
خدمت کند هر روز از ساعت ۸ صبح تا ۷ شب در ورودی ۶ مسجد جمکران باز است برای خادمی امید وارم که توفیق داشته باشید تا خدمت کنید راستی اگر کسی دوست یا آشنایی دارد میتواند اطلاع رسانی کند التماس دعا یازهرا
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام درجواب خانمی که گفتن پسرشون ۴ ساله بیهوشه وزخم بستر دارن برای زخم بستر پوست انارشیرین رو خشک کنن تاکید میکنم پوست انار شیرین بعد آسیاب کرده واز الک رد کنن روی زخمها بریزن زخم رو جمع میکنه این تجربه یکی ازدوستام برای اقوامشون بود که زخم بستر داشت وخوب شدن ان شا لله که نتیجه بگیرن وبهترباشن التماس دعا
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام ممنون از گروه خوبتون
به خدا وقتی مشکلات هم وطنامو می خونم چه کسایی که مشکل ازدواج بچه هاشونو دارن.بیماری خودشون و فرزندانشون .... همه مشکلات خیلی دلم میگیره
فقط ما اینو به خوبی درک نکردیم که همه این مشکلات درمان داره بدون حتی خرج کردن ریالی
بباییم برای ظهور اقا دعا کنیم حتی دو ثانیه شده به خدا صدامون رو میشنوه 😥😥
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام خدمت همه عزیزان التماس دعای مخصوص دارم توی این روزها وماهای پر برکتی که پیش رو داریم خصوصا برای جوان 19 سالم خیلی مشکل داره و واقعا درمونده شدیم هیچ راهی نداریم.
وبعدهم من شب جمعه حرم مطهر آقا امام رضا (ع) بودم وبرای همه همگروهیها ومخصوصا برای خواهرمون که گفته بودن برای دختر 18 سالشون آزمایش گرفتن ومنتظر جواب بودن خیلی دعا کردم.
واین خواهر عزیزی که فرمودن تازه مسیر بندگی رو پیدا کردن الحمدولله که دراین مسیر قرار گرفتین لطف خدا شامل حالتون شده به نظر من شما صوت های آقای محسن پور احمد هنر زن بودن رواز کانال همسران خوب توایتاهست بگیرین وگوش کنید تا بتونین روی همسرتون تاثیر گذار باشین وایشون هم تواین مسیر قرار بگیرند انشاألله که موفق باشین.
ودل همه دوستان بی غم وغصه بشه وبرای جوان من هم دعا کنید
الهم عجل لولیک الفرج،
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام ..در رابطه با خانمی که گفتن زن داداششون خونه رو ترک کرده اول برادر شما اظهارنامه براشون ارسال کنه و بعد از اون دادخواست الزام به تمکین رو ثبت کنه
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#پرسش_اعضا ❤️🍃
سلام خسته نباشید
خیلی ممنون بابت کانال خوبتون انشاءالله خوا خیرتون بده
دختر خاله من از یکی از شهرستان های اصفهان هست پارسال که برای دکتر ب اصفهان اومده ی دستبند طلا داشته که گم کرده میگه همه ی ذکرها و چله ها و راه هایی که برای مال گمشده هست رو امتحان کردم ولی نتیجه نگرفته گفتم حالا که همه ی دوستان مشکلشون رو مطرح کردن اگه میشه منم مشکلش رو بگم شاید فرجی شد و یا ب طریقی اگه کسی اهل اصفهان هست و احیانا و شاهد آگهی چیزی دیده بگه شاید پیدا شد. ممنون
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام حبیبه خانم تو رو خدا یه شماره روانپزشک با شماره روانشناس میخوام همسرم خیلی اذیتم میکنه فقط، تو گذشته میخوام تلفنی مشاوره بگیرم، حضوری نمیتونم
به خاطربچه هام طلاق نمیتونم بگیرم زندگیم جهنمه
دیگه کم اوردم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام میشه این سوال من زودتر بزارید کانال 🙏🙏
صاحب مغازه از اجاره ٤تومن یهویی گفته ٨تومن تو این گرونی خیلی سخته این اجاره یه ذکری هست که دلش رحم بیاد کمتر کنه اجاره رو
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام حبیبه خانوم ویدنیاا ممنون بابت کانال خوبتون ، فقط اگه میشه لطف کنید وجواب سوال من رو هم بدید خودتون یا دوستان گروه من الان چن روزه از صبح تا شب فقط کارم شده خوندن پیامهای دوستان به امید اینکه جواب سوال من رو هم داده باشن ومشکل حل بشه
از شما خواهش میکنم جواب سوال من رو هم بدید من ازتون خواستم اگه کسی اصفهان طب اسلامی وسنتی معتبر میشناسه که کارش رو تایید میکنن بهم معرفی کنیدوآدرس یا شماره تلفن اونجا رو بهم بدید چون من تازه اومدم اصفهان واینجا غریبم کجایی رو نمیشناسم واز طرفی احتیاج واجب وسریع به داروی گیاهی دارم دوستان ازتون خواهش میکنم جواب سوال من رو هم بدید انشالله خیر ببینید در زندگیتون وممنون 🙏🌷
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام حبیبه جان خوبی خسته نباشی
ببخشید وقتتون میگیرم من ۱ سال نیم هست از شوهرم جدا شدم حضانت ۲ تا دخترام دست منه
خیلی مسولیت سنگینی دارم خونه پدرم میشینم خیلی به منو دخترام سخت میگذره چون دخالت غرغر خانوادم همیشه هست هرجا میخوایم بریم با دخترام باید بگیم کجا میریم میایم اجازه بگیریم این موضوع منو خیلی ناراحت کرده دوست دارم زودتر از خونه پدرم برم که خودمو دخترام مستقل بشیم آزاد باشیم دوست دارم یه سایه سر داشته باشم چون واقعا از پس هزینه های زندگی وهزینه های مدرسه دخترام برنمیام
دوست دارم زودتر سروسامان بگیرم ازدواج کنم راحت شم از این وضعیت حبیه جان میخواستم بگم شما دعا یا چیزی میدونید که برای ازدواج سریع باشه ممنون میشم به منم بگید
کمکم کنید دعا کنید برام تا زودتر از این وضعیت راحت بشم ممنون از کانال خوبتون
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خدمت ادمین عزیز ودوستان..لطفا سوالمو زود بذارید کانال شاید کسی کمکی کرد..مادرم چند روز پیش ناگهان قند خون بالا گرفت وخیلی جای تعجب داشت.چون همیشه پایین بود..بعد دکتر فرستاده سونو..که توی لوزالمعده یه توده دیده شده بود.بعد هم فرستاده سی تی اسکن.که الان پزشک میگه باید جراحی بشه تا ببینیم خوش خیمه یا نه..واقعا نمیدونیم چیکار کنیم..کسی تجربه ای نداشته تو این مورد..لطفا براش دعا کنید
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام.خسته نباشین کسی درمان خانگی برای کیست بارتولن میدونه دکتر گفته باید عمل بشه میترسم عمل کنم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام مخاستم بپرسم ایا کسی بوده درفامیلی اشنایی که سرطان روده بزرگ داشته وخب شده من شیمی درمانی میشم وخدارشکر کیسه ندارم ۳۴ سالمه بچه هام قدنیم قدن ممنون میشم راهنمایی کنید تورخدا برام سرنمازتون دعا کنید براهمه مریضها محتاج دعاتونم گاهی دلم میگیره استرس دارم گاهی خوب نمیدونم چکارکنم ممنونم از شما خانمهای گل ومهربان راهنمایی کنید ایا ختمی دعایی هست برا شفام اجر همتون با امام حسین وشهدا 🙏🤲
#ایدی_ادمین_جهت_ارسال_پرسش_و_پاسخ ❤️👇
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 #روژان ماجرایی که می خوام براتون تعریف کنم مربوط میشه به حدود پنجاه سال پیش اونم
#داستان_زندگی 🌸🍃
با ناراحتی از خونه رفتن اما روژان بین گریه هاش می خندید.
یک هفته بعد عروسی یحیی بود. زن عمو سريع واسه پسرش زن پیدا کرده بود که از غافله عقب نمونه .
مراسم عقدکنون که برگزار شد و خطبه رو خوندن یهو یه نفر از بین جمعیت روژان صدا زد.. گفت بیا تو طویله دوستت کارت داره.
روژان که رفت توی طویله با یحیی روبرو شد.... یحیی میخندید و گفت زن من نشدی اما مردم فکر میکنن تا ابد دست خورده منی و زن دوم من میشی....
حتی انگشتش به روژان نخورد اما لباس روژان پاره کرد ، شال از سرش کشید و دکمه های پیرهنش باز بود .
یه دختر بین جمعیت می چرخید و می گفت صداهای بدی از توی طویله میاد
پیرزنا در گوش هم پچ پچ می کردن و چند نفر پشت طويله وایستادن بودن . روژان از ترس جیک نمیزد...
بالاخره زن عمو در طویله رو باز کرد . یحیی تر و تمیز با کت و شلوار دامادی بیرون اومد و گفت این دختره چی از جون من میخواد ؟ هرجور شده میخواد مجلس بهم بزنه
خدا عالم بود که زن عمو خبر داشت یا نه...
چند تا پیرزن سرک کشیدن داخل و روژان مشغول بستن دکمه های پیرهنش دیدن
تا مادر روژان بیاد همه مجلس در گوش هم یه حرفایی میزدن ، یکی می گفت روژان مقصره، یکی می گفت پسر عمو دروغ میگه و هر کسی یه چیزی میگفت
روژان و مادرش قبل این که مجلس تموم بشه برگشتن خونشون. روژان گریه میکرد و می گفت منو به زور نگه داشت گفت تو زن دوم منی...
مادرش ناخنشو فشار میداد تو گوشت دستش و می گفت حسرت جنازتم به دلشون میزارم ، زن دوم بشی ؟
یک هفته از عقدکنون گذشته بود و خبر مثل بمب توی روستا پیچیده بود .
مادر روژان که از خونه بیرون نرفت انگار مهر تأیید زد به حرفها...
#ادامه_دارد
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توصیه مهم شب آخر ماه رجب
❗ امشب آخر رجب است
🌺 ما را هم را از دعای خیرتون بی نصیب نگذارید التماس دعا 🌺
#مسافر_بهشت ❤️
در بین مصیبتهای امام حسین (ع) بیشتر از همه برای سهساله امام حسین اشک میریخت و عاقبت هم وقتی دخترش سه سال بیشتر نداشت به شهادت رسید.
در این قسمت به مطالعه قسمتی از زندگی نامه سردار شهید "محمد صادق انبار لویی" می پردازیم .
پدر شهید انبارلویی ، مرد باایمان و زحمت کشی بود. بعد از ازدواج خانه کوچکی تهیه و از راه کارگری مخارج زندگی را تأمین میکرد. محمدصادق چهارمین فرزند خانواده بود، که ۲۰ مهر ۱۳۳۴ در قزوین به دنیا آمد. دو- سه سال بیشتر نداشت که بهشدت بیمار شد. یک هفته کار مادر شده بود دوا و درمان فرزندش ، اما هیچکدام افاقه نمیکرد و دکترها هم به علت ضعف بیش از حد کودک در اثر بیماری از او قطع امید کرده بودند. پدر هر شب که به خانه میآمد با دیدن کودک بیمارش خستگی تمام روز درجانش می ماند و تنها کاری که از دستش برمی آمد اشک ریختن و دعا برای شفا کودک بود تا درنهایت در یک شب خوابی دید ، به او عنایتی شد و محمدصادق شفا یافت.دوباره صدای شادی و بازیهای کودکانه او دل پدر و مادر را پر از گرمی و نشاط کرد.
روزهای کودکی و نوجوانی را سپری کرد. دوران سربازی را در حالی گذراند که هر نقطه از کشور آبستن حوادث انقلاب بود، او حتی در طی این دو سال همدست از کارهای انقلابی اش برنداشت. هر بار که برای مرخصی به قزوین میآمد در تکثیر اعلامیه ها به برادرش کمک می کرد و با اتمام مرخصی، وقتی باید برای ادامه خدمت به شیراز برمی گشت تعدادی اعلامیه هم با خود میبرد و درواقع رابطی بین این دو شهر بود.
بعد از پایان دوران سربازی ازدواج نمود، شرطش برای ازدواج این بود که همسرش دستگیری، زندان، شکنجه، و شهادت او را بپذیرد.
هنوز زمانی از پیروزی انقلاب نگذشته بود که دشمنان جنگ تحمیلی هشت ساله را پیش آوردند. محمدصادق که جوانی ۲۵ ساله بود جزء اولین گروهها از طرف بسیج به سومار اعزام شد. در سال ۶۱ خداوند به او فرزند پسری عنایت نمود و در سال ۶۳ صاحب دختری شد. هرسال ماه محرم که میآمد حال و هوایش جور دیگری بود در بین مصیبتهای امام حسین (ع) بیشتر از همه برای سهساله امام حسین اشک میریخت و عاقبت هم وقتی دخترش سه سال بیشتر نداشت به شهادت رسید.
راه شهید انبارلویی برای رسیدن به شهادت:
در امام زاده اسماعیل دعا می خواندیم و در آن اوج دعا من از خدا شهادت خواستم و برگشتم به دل خودم رجوع کردم که آیا در دلم نیز این را می خواهم یا فقط در زبان است که می گویم و دیدم که زبان و دلم یکی نیست و زبانم به خاطر اینکه همه دارند این را می گویند و مجلسی است عمومی در جهت این مسائل و بچه های بسیجی شهادت طلب در بین ما می گویند زبان من هم این را می گوید: به خودم گفتم تو ضعف داری وباید این ضعف را از بین ببری و این بود که در این جهت کوشش کردم و الحمدالله به این مرحله رسیدم که شهادت در تمام وجودم باشد و قلب و زبانم یکی شود.
خاطره هاشم ذوالقدر همرزم شهید محمدصادق انبار لویی:
ایشان به مسائل مذهبی مقید بودند و عشق و علاقه بسیاری به آقا امام زمان داشت، حتی اسم بچه هایشان را مهدی و مهدیه گذاشت. می گفت میخواهم هر چه قدر خدا به من بچه بدهد اسم امام زمان را روی آن ها بگذارم. هرکس به مظلوم کمک میکرد موردعلاقه ایشان بود و نسبت به بیت المال بسیار حساس بود. ما حالت عصبانیت در ایشان ندیدیم. اگر کاری را به بچه ها دستور میداد اول خودش دست به کار میشد.
سال ۶۴ در طلاییه مجروح شد. زمانی که خانواده به عیادتش رفتند، پدر که همیشه نگران خانواده و فرزندان او بود گفت خدا را شکر تو دیگر مجروح شدی و به جبهه نمیروی. محمدصادق در جواب پدر لبخندی زد و گفت: اگر شما به همراه من به جبهه بیایید و معجزات و معنویتی که در جبهه هست را ببینید دیگر این حرف را نمیزنید و ادامه داد: این بار پایم را در جبهه جا گذاشتم، و برای آوردن آن باید بروم.
با آن وضعیت به جبهه برگشت. معاون لجستیک تیپ الهادی بود که در ۶۶/۱۲/۲۲ در منطقه بندیخان (ارتفاعات بالامکو) و در عملیات والفجر ۱۰ براثر برخورد ترکش خمپاره به درجه رفیع شهادت نائل گردید.
#ادامه_دارد
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 سلام عزیزم روزت بخیرمی شه سوالم روفوری بذارکانال تاعزیزان کمکم کنند خواهرهامن می خو
#پاسخ_اعضا ❤️🍃
سلام خدمت همگی دوستان و بانی این جمع
در جواب خانمی که گفتن خواهرشون دو تا بچه تشنجی دارن و گفتن آیا راهی هست که بچه سالم داشته باشن.
خواستم بگم اره درمان داره، خیلی دیدم یکیش همین همسایه ی که ما با همسرش فامیل بودن و دو تا بچه های اولش همینطوری شدن، بعدش اینا کلی دکتر رفتن تا فهمیدن از کروموزوم های مشترکشون هس وقتی علت رو فهمیدن دکترا ی سری قرص و آمپول دادن تا قبل و حین حاملگی استفاده کنن الان چهار تا پسر سالم داره ک ماشالله بزرگش سی ساله و مهندس هست. بچه های اولش بعد ی سنی فوت میکنن. به خواهرتون بگین حتما پیگیر باشن و درمانگاهای پیشرفته برن حتما نتیجه میگیرن بحق امام حسین علیه السلام.
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
سلام.
اون خانمی که گفتن به خاطر اجبار خانواده دین زده شدن، واقعاً هر کاری که اجبار درش باشه آدم زده میشه.
حالا که میخای قران بخونی میتونی کلاس های روخوانی قران شرکت کنی، یاقران صوتی دانلود کن همینطور که نگاهت به قران هست صوتش رو گوش کن وهمراهش زمزمه کن و وقتایی هم که قران میخونی سعی کن بلند بخونی چون بلند خوندن باعث میشه روان تر بخونی، همیشه هم متکی به فایل صوتی نباش بعضی مواقع هم خودت بخون وهر جا اشکال داشتی صوت رو گوش کن. اول هم بهتره رو دور کند یا متوسط باشه تا کمی مسلط بشی. انشالله موفق باشی، قرآن پشت وپناهت.
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
سلام به حبیبه خانم عزیزم در پاسخ به خانمی که بچشون بیماری دست و پا و دهان گرفته خواستم بگم عزیزم اصلا نگران نباش جای جوش ها بعد از چند هفته می ره فقط بعد از حدود یک ماه ناخن هایش می افتند و اگه تب میکنه مواظب باشید بهش غذاهای خنک بده چون این جوش ها داخل دهانش هم هست و با پماد حتما جای جوش ها رو چرب کنید جوش پوست این جوش ها بعد از این که تب قطع بشه می ره و در اخر خواهر گلم اصلا نگران نباش حدود دو ماه پیش پسر من و بچه ی خواهر هردواین بیماری رو گرفتند با این که خیلی اذیت شدند اما الان هردو خوب هستند خدا رو شکر
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
برای اون خانمی که گفتن پسرشون زخم بستر دارن بگید برن به پیج safiye.m.alikhani
یه کرمی تولید میکنن به اسم نوش دارو. رایگان هم هست. برای زخم بستر خیلی خوبه. کسایی که از کرم های خارجی استفاده میکردن برای زخماشون و نتیجه نگرفته بودن، از نوش دارو استفاده کردن گفتن عالیه
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
سلام به همه ی ااعضای گروه
الهی دردو غم وغصه سراغتون نیادالهی بحق امام زمان عجل الله همه حاجت رواباشن آمین
میخاستم تشکرویژه بکنم
من همونم ک براخواهرم وقت سونومیخاستن
خانمی ک آدرس وشماره تلفن ازسونوگرافی روبروی بیمارستان عیس بن مریم برام فرستادی
خیلی ممنون الهی هرچی ازخدابخایی بهت بده 💚
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
سلام راجب'خانمی'ک بچشون'ابله گرفته فقط چیزای'خنکی بهش بدید ک ازبدنش'بزنه بیرون'مثل'خاکشیر
ودرجواب'خانمی'ک اسهال'داره'چندتادونه'اسپندبشور'بخوربدش'اب بخورسریع'خوب میشی
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
سلام خانمی که فرمودید شوهرتون اهل نماز نیست و مشروب میخوره نمیدونید مالش حلال هست یانه؟در قرآن اومده ولا تجسسو یعنی تجسس نکنید برای شما حلال هست حتی جایی میرید مهمونی بگید از اون قسمت مال حلال شاید مهمونی میگیرن برای تربیت هم یکی از اقوام ما شوهرش ربا خوار بود ولی خانم متدین واهل نماز شب ماشالله سه تا پسر داره همه خوب تربیت شدند خانم میگف من تو نماز شب برای بچه هام دعا میکردم برای ظهور آقا امام زمان صلوات
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
سلام درجواب اون خواهری که گفتن شوهرش اهل حرام.وحلال نیست عزیزم اگ مطمین نیستی که شوهرت مالش حرام درامدش حرام نمیتونی بگی مالش حرام ودرمورد خمس هم به گردن شمانیست نگران نباش چون وظیفه شوهرت وشماهم چون درامدی نداری مجبوری هیچی به گردنت نیست شما مسیر درست برو اگر قابل هدایت باشه خدا هدایتش میکنه در غیر اینصورت دعا کن خدا هر چه به صلاحت انجام بده واگر خیرت باشه شاید بعداز مدتی مسیر زندگیت ازاون جدا شد
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
از عالم بزرگوار سید هاشم بحرانى نقل شده است: در نجف اشرف شخص ((عطارى)) بود كه همه روزه پس از نماز ظهر در مغازه اش، مردم را موعظه مى كرد و هیچگاه دكانش از جمعیت خالى نبود.
یكى از شاه زداگان هند كه مقیم نجف شده بود برایش مسافرتى پیش آمد. جعبه اى كه در آن گوهرهاى نفیسى و جواهرات قیمتى بود نزد ((عطار)) به امانت گذاشت و به مسافرت رفت. بعد از مراجعت، نزد ((عطار)) آمد و امانت خود را از او مطالبه كرد. ((عطار)) منكر امانت شد و گفت: امانتى پیش من نیست و ترا نمى شناسم.
شاهزاده در كار خود بیچاره شد و پناهنده به قبر مطهر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام گردید و گفت: یا على! براى اقامت در كنار قبر تو ترك وطن كردم و تمام دارایى خود را نزد مرد ((عطار)) كه در كنار حرم تو مغازه دارد و مردم او را امین مى دانند گذاشتم و به مسافرت رفتم. حال كه برگشتم او منكر امانت شده است پول مرا نمى دهد. من هم، نه مالى دارم كه بتوانم با آن زندگى كنم و نه شاهدى دارم براى اثبات حق خود و كسى غیر از حضرتت نیست كه به داد من رسد.
هنگام شب آن حضرت را در خواب دید كه به او فرمود: اول صبح دروازه شهر باز مى شود. بیرون برو. اول كسى را كه دیدى امانت خود را از او مطالبه كن، به تو مى رساند.
صبح از شهر خارج شد. اول كسى را كه ملاقات كرد پیرمرد عابد و زاهدى بود كه پشته هیزمى بر دوش داشت و مى خواست آن را بفروشد (و پول آن را به مصرف زندگى خود و عیالش برساند). هندى كه وضع او را دید تعجب كرد و گفت: آیا این شخص مى تواند حق مرا بگیرد؟ خجالت كشید كه از او چیزى بخواهد و مطلب خود را با او در میان گذارد.
دو مرتبه به حرم مطهر برگشت و عرض جمال نمود: شب دوم همان خواب را دید. باز فردا از شهر بیرو رفت و همان مرد را دید. باز چیزى نگفت و به حرم برگشت. شب سوم باز همان را شنید كه شبهاى قبل شنیده بود. روز سوم آن مرد شریف را دید و قضیه خود را برایش نقل كرد و مطالبه امانت خود را از او نمود. آن بزرگوار ساعتى فكر كرد و بعد از آن فرمود:
فردا بعد از نماز ظهر در دكان ((عطار)) بیا تا امانت را به تو رسانم. شاهزاده هم، هنگام اجتماع خلق، در دكان ((عطار)) آمد آن مرد زاهد هیزم كش جلو آمد و به ((عطار)) فرمود: امروز موعظه و سخنرانى را به من واگذار كن. او هم قبول كرد.
مرد عابد در مقابل مردمى كه براى شنیدن موعظه اجتماع كرده بودند قرار گرفت و گفت:
اى مردم! من فلانى پسر فلان شخص هستم و از ((حق الناس)) سخت در هراسم و به توفیق خداوند دوستى مال دنیا در دلم نیست، اهل قناعت و گوشه گیرى هستم، با این وصف پیش آمد ناگوارى برایم واقع شده است. مى خواهم امروز شما را از آن باخبر كنم و از سختى عذاب الهى و سوزش آتش عالم برزخ و جهنم بترسانم و بعضى گذارشات روز جزا را به گوش شمابرسانم كه خود شاهد آن بودم و شما هم مى توانید آن را مشاهده كنید.
اى مردم! من محتاج قرض گرفتن شدم. از یك نفر یهودى ده قران **زیرنویس= قران واحد پول خردى است.@ گرفتم و شرط كردم كه به مدت بیست روز، روزى نیم قران به او پس دهم. تا ده روز نصف طلب او را دادم و دیگر او را ندیدم. احوالش را پرسیدم: گفتند: به بغداد رفته است. پس از مدتى شبى در خواب دیدم گویا قیامت برپا شده است، من و مردم را براى حساب احضار كردند.
به فضل الهى از آن موقف خلاص شدم و جزء نیكان به سوى بهشت حركت كردم. وقتى به صراط رسیدم صداى نعره اى از جهنم شنیدم، آن مرد طلبكار یهودى را دیدم كه مانند شعله آتش از جهنم بیرون آمد. راه را بر من بست و گفت: پنج قران از تو طلب دارم، طلبم را بده و از صراط رد شو. گفتم: مدتى در مقام جستجوى تو بودم ولى ترا ندیم كه طلبت را بدهم.
گفت: تا طلب مرا ندهى نمى گذارم رد شوى. گفتم: این جا چیزى ندارم. گفت: پس بگذار تا انگشت خودم را بر بدنت گذارم. پذیرفتم. وقتى انگشتش را بر سینه ام گذاشت از سوزش آن جزع كرده و بیدار شدم، دیدم جاى انگشتش بر سینه ام زخم است و تا به حال مجروح مى باشد و هر چه مداوا كردم فایده نبخشیده است، پس سینه خود را گشود و به مردم نشان داد. وقتى مردم چنین دیدند صداها به گریه و ناله بلند كردند و ((عطار)) هم از عذاب الهى سخت در هراس شد و آن شخص هندى را به خانه خود برد و امانت او را پس داد و معذرت خواست.
نقل از داراسلام، نورى، ج 1، ص 247
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#نکات_خانه_داری 🏠
12رازفست فودها
ساندویچ فیله کبابی مرغ، سالمترین غذای منوی فست فودهاست اما قبل از خوردن مطمئن شوید با کره کمی تفت داده نشده و بعد کبابی شده باشد.
فستفودها، خیلی سریعتر از آنچیزی که تصور میکردیم، به زندگی ما وارد شدهاند و چه بخواهیم و چه نخواهیم، در زندگی روزمرهمان نقش مهمی دارد. رازهای فستفودها را بخوانید تا با این پدیده مدرن امروزی، رفتاری متفاوت داشته باشید...
1 - در فستفود فروشی ها، همیشه غذاهای محبوب، زودتر پخته و در محلی نگهداری میشوند. قاعده و اصول این است که بعد از یک زمان مشخص، اگر مشتری پیدا نشد، این غذاها دور ریخته شود اما گاهی این اتفاق نمیافتد. پس بهترین زمان برای خوردن فستفودها و گرفتن غذا، برای ناهار بین ساعت 30/12 تا 30/13 ظهر و برای شام بین ساعت 30/8 تا 30/9 شب است.
2 - ساندویچ فیله کبابی مرغ، سالمترین غذای منوی فستفودهاست اما قبل از خوردن مطمئن شوید با کره کمی تفت داده نشده و بعد کبابی شده باشد. برای رسیدن به این اطمینان، کافی است کمی از گوشت مرغ را جدا کنید و بچشید.
3 - وسایل آشپزخانه و سرو نوشیدنی در فستفودها با مادههای شوینده شیمیایی در آخر شب تمیز میشوند. اگر اولین مشتری فستفودها در صبح بعد باشید، قاعدتا آثار این مواد همچنان وجود دارد و ممکن است در غذای شما هم باشد.
4 - آیا فکر میکنید خطهای گریل روی همبرگر شما واقعی است و اثر آتش است؟! اصلا هم اینطور نیست، کار کارخانه تولید همبرگر است.
5 - اگر شما بخواهید، فستفودها موظفند غذای شما را همان لحظه آماده کنند و از باکسهای غذا در سینی نگذارند. حالا برای اینکه مشکلی پیش نیاید و درگیر نشوید، به جای این درخواست، میتوانید از آنها بخواهید مثلا سیبزمینی شما را بدون نمک بدهند یا ساندویچ را بدون سس.
6 - اگر درخواست تغییر مادهای در غذای خود را دارید، از واژه «اضافه» استفاده نکنید چون به محض شنیدن این واژه، درخواست شما به هر شکلی که برداشت شود، اجرا میشود. دقیق توضیح دهید درخواستتان چیست.
7 - اهالی فستفود به شما میخندند، وقتی میگویید میخواهید غذایی رژیمی بخورید و سالاد ماکارونی یا سالاد مرغ با نان تست سرخشده سفارش میدهید. مطمئن باشید خوردن یک ساندویچ فیله کبابی، کالری کمتری به بدن شما میرساند.
8 - همیشه این اتفاق نمیافتد، اما یک درصد هم احتمال دهید وقتی رفتار نامناسبی با کارگران و اهالی رستوران دارید، غذای شما، تمیز و پاکیزه سرمیزتان نیاید.
9 - برای اینکه بفهمید به رستورانی تمیز و پاکیزه آمدهاید، سادهترین راه نگاه کردن به یخهای داخل لیوان است. اگر یخها شفاف باشند و املاح نداشته باشند، مطئمن باشید غذایی پاکیزه میخورید.
10 - وقتی اسم فستفود را میشنوید، ناخودآگاه یاد عکس همبرگرها و سوخاریهای خوشمزه تبلیغات میافتید و حتی گاهی ممکن است به اعتبار عکسی که در تبلیغات رستورانها میبینید، سری به آنجا بزنید. اما این اشتباهترین راه برای انتخاب فستفودهاست، چون برای آنچیزی که در عکس میبینید، عکاس خوب، فیلترهای عکاسی و چند ساعت زمان، هزینه شده ولی برای غذای شما کمتر از 20 دقیقه.
11 - موقع سفارش دادن غذا تلفن همراهتان را در جیبتان بگذارید تا هم به اعصاب صندوقدار خسته از کار صدمه نزنید و هم سفارش دقیقی داشته باشید.
12 - گاهی غذاهایی که آماده شده و ممکن است زمان سرو آنها سررسیده باشد، رایگان یا با تخفیف سرو میشوند. البته این به شیفت مدیر بستگی دارد و ممکن است مدیری با این پیشنهادهای جذاب به مشتریان موافقت نکند.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#پرسش_اعضا ❤️🍃
سلام .خسته نباشید .من سوالی داشتم از خانم های گروه شوهرم راننده ماشین سنگین هست .دوشب پیش دیدم هی مشکوک میزنه و به کسی پیام میده .پسرم هم گفت مامان بابا برای کسی قلب فرستاده .بعد پریشب گوشیش خاموش کرد رفت بخوابه بعد رفتم بزنم به شارژدیدم یک پیام اومده براش ،شما هم خوب بخوابی عشقم و چند تا قلب و بوس .خیلی عصبی شدم و بچه کوچیکم که خوابید صداش زدم و گفتم سلطانی کیه اول انکار کرد بعدش گفتم بهت یام داده جواب منو بده بعد که دید گفت نمی دونم چرا پیام داده بعد گفت میخواستم امتحانت کنم و کسی نیست ودختر نیست ولی من دارم دیوونه میشم .من آدم حجابی و نمازخوانی هستم
میگه من شک کردم رمز گوشیم بلد باشی خواستم امتحانت کنم که دیدم بله تو هم مثل بقیه هستی .منم گفتم من رمز گوشیت بلد نیستم و بهت اعتماد داشتم و حالا هم سپردم دست خدا ،فقط میسپارم به خدا و حوالش میکنم با همون حضرت عباس که با دست رفت و بدون دست برگشت .اینم میگه نفرین نکن من خودم گفتم برمیگرده به خودم .منم گفتم قطره قطره شیر حرصی که دادم به بچم حوالش باشه با همون خدا .اینم بم من دعام خیلی میگیره وترسیده .حالا میگید من چه برخوردی داشته باشم باهاش .دلم گرفته
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام به حبیبه خانم و اعضای گروه خسته نباشید من یه مشکلی پیش اومده موندم چی کار کنم ما ساکن تهرانیم اجاره میشینیم همسرم در آمد آنچنانی ندارد ما پارسال اومدیم یه خونه ای اجاره کردیم صاحبخونه گفت کرایه را سرموقع بدین ما هم هرسال زیاد رو کرایه نمیزاریم قبل ماهم چهار سال یه مستجر بود ما هم سر موقع کرایه هاشو داده بودیم نه یک روز اینور نه یک روز اونور همیشه به موقع بود الان صاحبخانه کرایه رو زیاد گذاشته رو اجاره در توان ما هم نیست همچین اجاره ای بدیم با هاش حرف زدم میگه من از همسرم جدا میشم به خاطر آن نمیتونم کمتر بگیرم وگرنه اصلا با همون اجاره می گفتم بشینین من همسرم و بچه ها موندیم چی کار کنیم چون پارسال هم صاحبخونه قبل یه اذیت کرد ما رو بلند کرد پدرم در اومد تا این خونه رو بگیرم و اساس کشی کنم الان صاحبخونه هفده سال با همسرش زندگی کرده چهار سال هم مسنجر داشته الان شانس ما این بلا اومد سر ما داره از همسرش جدا میشه من دوباره چجوری خونه پیدا کنم دوباره بلند شم به نظر شما راه کاری دارد یا نه فقط از خدا میخواستم کارشون به طلاق نکشه مشکل خونه هم حل بشه تو رو خدا کمکم کنید یه راه حلی بگید دعا کنید یه دعایی بگید که مشکل حل بشه من دوباره در به در نشم اجرتون با خدا باشه
#ایدی_ادمین_جهت_ارسال_پرسش_و_پاسخ ❤️👇
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
نگهداری سگ وحیوانات دیگردرمنزل ازدیدگاه اسلام واحادیث وروایات پیامبر(ص)وامامان(ع)
پیامبر(ص)فرمودند:خانه ای که مجسمه یاسگ یاجنب درآن باشد،ملایکه الهی به آن واردنمی شوند.مستدرک الوسایل،جلد3،ص453
امیرالمومنین علی(ع)فرمودند:ازنزدیک شدن به سگ بپرهیزید.تحف العقول،ص115
امیرالمومنین علی(ع)فرمودند:درسگ خیری نیست،مگردرسگ شکاری وسگ همراه گله گوسفندان.الکافی،جلد6،ص552
امام رضا(ع)می فرماید:شایسته نیست خانه ای ازسه چیزتهی باشدکه آن سه ،مایه آبادانی خانه اند:گربه ،کبوتر،وخروس وبدنیست که باخروس مرغی هم باشد.مکارم الاخلاق،ص130
پیامبر(ص)فرمودند:درخانه هایتان خروس نگه داریدکه شیطان به خانه ایکه درآن خروس تاجدارباشددرنمی آید،خروس تاجدارسفیدازآشیانه صاحبش وهفت خانه ی اطراف آن حراست می کند.الکافی،جلد6،ص549
پیامبر(ص)فرمودند:خانواده ای که گوسفندرانگهداری میکندازبرکت آن بهره منداست؛(1)وهمچنین فرمودند:شترمایه ی عزت وتوانایی اهلش وگوسفندمایه ی برکت است وخیروخوبی باپیشانی اسب تاروزقیامت گره خورده است.(2)
(1)الجامع الصغیر،جلد2،ص509****(2)الجامع الصغیر،جلد1،ص471
امیرمومنان علی (ع)می فرماید:به صورت چهارپایان نزنیدوآنهارالعن ونفرین نکنید،زیراخدابرنفرین کننده آنهانفرین می کند.الفقیه،جلد2،ص287
رسول خدافرمودند:سه نفربریک حیوان سوارنشوید،زیرایکی ازآنان که پیش ترنشسته لعن شده است.کتاب الخصال،ص99
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
اتفاق تلخ❌
شش ماهی از زایمان ناموفقم گذشته بود ولی نمیدونستم چرا انقدر حالت تهوع دارم
همسرم مدام بغلم میکرد و میگفت حتما خبراییه عشقم
همیشه م بهم روحیه میداد و میگفت تو دوباره مادر میشی
بهترین مادر دنیا هم میشی
بعدشم چشمکی بهم میزد و میگفت تو جواب دعاهای مادرمی
اما انگار خبری نبود چند بار ازمایش داده بودم منفی بود یه روز رفتم دستشویی که یه دفه مثل چند دفه ی قبل که سقط داشتم همون حالتا برام پیش اومد با وحشت همسرمو صدا کردم تا بیاد کمکم کنه. رنگ به رخسار نداشتم با کمک همسرم سرپا ایستادم
بوی خیلی بدی توی دستشویی پیچیده بود جوری که نمیشد نفس کشید وقتی چیزی رو که سقط شده بود دیدیم شاخ دراوردیم . من غش کردم ولی صدای همسرم رو میشنیدم که سریع زنگ زد به پلیس...👇🏻🔞
https://eitaa.com/joinchat/2311979298C8b0197e42c
یا خدا😔
#تجربه_اعضا 🌸🍃
سلام روزتون بخیر و شادی
برای اون خانم ۳۷ ساله که با جاری هاش ومادر شوهرشون زندگی میکنند
عزیز دلم دقیقا مشابه زندگی شمارو منم
داشتم وبدتر از همه اینکه شوهر و برادر شوهرهام همه معتاد هم بودند که من باکلی تحمل دیگه نتونستم ادامه بدم و طلاق گرفتم با دوتا بچه ۳،۴ ساله یه سال گذشت وطی یک سال شوهرم مدام میومد در خونه پدرم البته وقتی ترک میکرد ومیگفت برگردم ولی بازم اعتیاد رو دنبال میکرد هم اون منو دوست داشت وهم من خیلی دوستش داشتم
تا اینکه بعد از یکسال و دوماه ترک کرد و باینکه حدود یهک ماه از ترکش گذشت من رجوع کردم و به زندگیم برگشتم قبل از طلاق خونه ما جدا بود ولی بعد از اینکه رجوع کردم به خونه پدر شوهرم رفتم توی یکی از طبقات
زندگیمون رو دوباره شروع کردیم و اینبار شکر خدا شوهرم کاملا سالم شد و واقعا روی ترک خودش موند و حتی برادر هاشو هم ترک داد وزندگی رو به اونا برگردوند
ولی مشکل جای دیگه شروع شد دخالتهای مادر شوهرم و پدرشوهرم و اینکه شوهر منم وابستگی فراوان به اونا داشت البته پدرشوهرم به ما کمک مالی هم میکرد ولی من اصلا راضی نبودم و میخواستم که خودمون مشکلاتمون رو حل کنیم واینکه بعد از کمک کردن مالی به ما مدام منت میزاشت حرفمون رو همه جا میگفت وهمه میفهمیدن که واسه یه چیز کوچولو ما داریم ازش کمک میگیریم و کلی جنگ اعصاب و درگیرهای فیزیکی بین پدرشوهرم و برادر شوهرام و وارد شدن جنگ اونا به خونه ما و هرروز به هر دلیلی ما درگیر دعواهای اونا میشدیم واگه دخالت نمیکردیم سر جنگ به خونه ما باز میشد وحتی با شخص منم اونا هتاکی میکردند و فحش میدادند حدود ۱۰ سال از زندگی من با اونا توی این وضع اسف بار گذشت و بچه سومم حدود ۵ سالش شده بود دیگه تحمل برام سخت شده بود ومن همیشه از شوهرم میخواستم که به یه شهر دیگه بریم مثل تهران که کار زیاده و دور هم هست ولی به خاطر وابستگی شوهرم به خانوادش امکانش فراهم نمیشد یا اینکه وقتی راضی میشد بریم اونا سرشو از راه در می اوردند و دوباره به بن بست میخوردم
تا اینکه یه روز واسه مسافرت رفتیم تهران خونه خواهرم و شوهرم نیومد منو بچه هام رفتیم و خواهرم و شوهر خواهرم خیلی به من دلگرمی میدادن و میگفتن شما بخواهید حرکتی بزنید ماهم هواتون رو داریم فقط کافیه بخواید و این شد شروع یه اراده و حرکت نو
من اونجا دنبال خونه میگشتم البته توی برنامه دیوار و شیپور و قیمتها رو محاسبه میکردم
وبعد دنبال کار میگشتم و....
بعداز مسافرت به شوهرم گفتم که اوضاع اونجا چطوری هست و من چکار کردم ولی بازهم مخالفت اندر مخالفت
منم گفتم با تمام مشکلات مادی و اخلاقی خودت و خانوادت ساختم و تحمل کردم چون تورو بی نهایت دوست داشتم ولی میگن واسه کسی بمیر که واست تب کنه توحتی تنش وغصه های منو نمیبینی که چقدر دارم این زندگی رو زجر آور تحمل میکنم فقط به عشق تو و بچه هام
ولی الان دیگه نمیخوام تحمل کنم اگه میای بریم بیا والا خودم میرم وترکت میکنم
وبازم قبول نکرد و نیومد منم ساکم رو بستم و رفتم تهران خونه خواهرم و بهش گفتم دیگه چیزی ازت نمیخوام خونه ماشین اسباب و وسایل زندگی و حتی بچه هام که انقدررررر بهشون وابسته بودم واسه خودت مهرم حلال جونم آزاد میخوام برم زندگی کنم فقط آرامش و آسایش میخوام اینم بگما توی این مدت شدیدا از جهت روحی نابود شده بودم که حتی چند بار میخواستم خودمو بکشم ولی.....
و گذاشتمشو رفتم بهش گفتم اگه نظرت عوض شد بیا اونجا ( تهران ) با هم زندگی میکنیم
و حدود سه هفته گذشت ومنم کار پیدا کردم و دنبال یه اتاق کوچیک واسه خودم میگشتم که مزاحم خواهرم نباشم و پیدا کردم وهمینکه خواستم کار رو انجام بدم شوهرم زنگ زد و حالم رو پرسیدو میخواست که برگردم ولی بهش گفتم که من کار پیدا کردم و یه اتاق واسه خودم و بعد از ساکن شدن یه روز میام که توافقی طلاق بگیریم و من برم دنبال زندگیم و اونم بمونه با سه تا بچه ور دل مامانش و بابا جونش همین شد که اونو به طرز عجیبی زیر و رو کرد و نتونست باور کنه که ازش دل کندم حتی از بچه هام واین شد که اونم خونه رو گذاشت واسه اجاره و اومد اینجا و همش از قهر کردن من تا اومدن تهران حدود ۴۷روز گذشت و الان دیگه حتی حاضر نیست واسه سرزدن بره خونه پدرش وخوبیش اینه که خودشم الان فهمیده که چقدر درون خودش به این زندگی با احساس خوب و آرامش نیاز داشته و از من تشکر میکنه بابت داشتن این زندگی و خدارو شکر میکنه و همه فامیلا و همسایه هامونم خیلی برای من خوشحال بودند و میگفتند که بهترین کار رو انجام دادم
شکر خدااااااای مهربون منم با خواست خودم زندگی رو ساختم که آرزوشو داشتم اونم با چه آرامشی و آسایشی خداااااااایا به اندازه رضایت تو شکرررررت
ببخشید اگه طولانی شد موفق وسعادتمند باشید انشاءالله
᯽────❁────᯽
#پرسش_اعضا ❤️🍃
سلام ممنونم از کانال خوبتون چه سوره ای ختمی حاجت میده برا قرعه کشی ماشین زودتر بیفته خیلی به پولش احتیاج دارم ممنون راهنماییم کنید عزیزان
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام مخاستم بپرسم من چه تایدی چه محلولی بریزم داخل لباسشویی اتوماتیک که لباسام تمیز بشوره وبو خوش بده از تاید پرسیل استفاده مکنم تمام لکه های لباسها بجا میمونه و بو خوش نمیگیره لباسها چکارکنم مرسی ازراهنماییتون
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام ممنونم ازکانال خوبتون مخاستم بگم پسرم ۱۴ سالشه واز سن ۱۲ یا ۱۳ سالگی مدام الت تناسلی شو مخارونه به حدی که نمتونه دست خودش نیس فقط خارش داره چکارکنم کی خب میشه ازش که مپرسم زشته نکن میگه دست خودم نیس مخاره🙊🙈☺️ بعد یکم پشت لبش سبز مزنه سیبل دراورده تازگیا ایا قدش بلند میشه یا ببرمش دکتر غدد برارشدش چون میگن پسری که سبیلاش دربیاد دیگه رشد نمیکنه درسته؟؟؟ممنونم از شما خانمهای گل که وقت میزارید
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
باعرض سلام به همه دوستان
خواهش میکنم کسی در این زمینه اگه اطلاعی داره درست منو راهنمایی کنه
من ۳۶ سالمه ۲۱ سال ازدواج کردم شوهرم ۱۶ سال سابقه کاری بیمه تامین اجتماعی داشت تا وقتی کارگر مردم بوده بیمه بوده ولی الان حدود ۸ ساله شغلش ازاد شده ودیگه تو شرکت مردم کار نمیکنه
وشغلش آزاد شده از اون موقع من هر چی التماس میکردم که هر ماه بیمه رو پرداخت کنه وبرای باز نشستگیش بدرد میخوره قبول نکرده فقط حرف خودش رو میزد میگفت ندارم هرماه بیمه رو پرداخت کنم
الان دوساله رفته بیمه عشایری کرده خودش رو سالیانه ۶۵۰ میده وقتی بیمه عشایری خودش رو کرده سیستم بیمه تامین اجتماعی که بود کنار گذاشته بعد از بیمه پرسیدم چرا این کارو کردن گفتن چون شما رفتین بیمه عشایری شدین نمیشه
من از اون موقعه همش با شوهرم دعوا دارم میگم این همه سابقه داشتی همه رفت به باد هوا اصلا هم گوش نمیده میگه بیمه عشایری هم خوبه این هم باز نشستگی داره میگم بیمه تامین اجتماعی باز نشستگی حقوقش بیشتره قبول نمیکنه فقط حرف خودش رو میزنه
الان من خودم دیگه از دستش خسته شدم اصلا به فکر اینده نیس
خودم تصمیم گرفتم برم بیمه تامین اجتماعی بدونه اینکه شوهره بدونه خودم رو بیمه خانداری کنم وهر ماه پس اندازی که میکنم ببرم پرداخت کنم
سوال من از دوستان این هس آیا تامین اجتماعی بیمه خانه داری هم میکنن؟ بعد بیمه خانداری چند سال سابغه حوقوق بازنشستگی میدن؟ حالا من باید کجا برم که خودم رو بیمه تامین اجتماعی خانه داری کنم؟ وهر ماه چقدر باید بیمه پرداخت کنم؟
خواهش میکنم کسی واقعا اطلاع درست داره ومیدونه منو راهنمایی کنه ممنون وسپاسگذارم از همگی وببخشید که زیاد گفتم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام از همتون عاجزانه درخواست کمک میکنم شاید مشکلم بنظرتون مهم نباشه اما باور کنین شب و روز ندارم از غصه توروخدااااا هرکسی هرچی میدونه دریغ نکنه دعاگویشماهستم
۱۷سالمه دستام چروکیده و زشته حالم از دستام به هم میخوره حسرت یه دستبند و انگشتر به دلم مونده هرجا میرم دستامو ازبقیه قایم میکنم همه مسخرم میکنن.چندماهه نامزد کردم حتی یبار حلقمو دست نکردم ازبسکه دستام زشته و بیریخت 😭😭😭😭خداشاهده اصلا با دستای یه زن ۵۰ساله مو نمیزنه پر از چروکه از انواع کرم ها استفاده کردم هیییییچ نتیجهای نگرفتم😞😞
از پماد آد گرفته تا آبرسان های مختلف و گرون قیمت هیچ کدوم اثر نذاشتن که هیچ بدتر هم شدن نامزدم میگه چرا دستات اینجوریه وقتی پوست قشنگ رو دستای دوستامو میبینم بغض میکنم دست خودم نیست خیلی از این بابت ناراحتم اخه چرا من با۱۷سال سن دستام باید اینجوری بشه چرا باید همیشه به بقیه نگاه کنم و حسرت بخورم حتی شب نامزدیم حلقه که واسم آوردن نیم ساعت دستم بود اونم همش خجالت میکشیدم زود بازش کردم خیلی دلم میخاد دستام صاف و قشنگ بشه بقیه خیلی تیکه میندازن بهم امروز معلممون جلو بوه ها ضایعم کرد کلی خجالت کشیدم😢💔توروخدا جون عزیزتون راهنماییم کنین اگر اطرافتون همچین مشکلی بوده راه حلش چیه که زودتر جواب بگیرم دستام صاف بشه التماس میکنم هرکدوم چیزی بلدید دریغ نکنید🙁
اجرتون با صاحب الزمان دعا میکنم براتون
#ایدی_ادمین_جهت_ارسال_پرسش_و_پاسخ 👇❤️
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#مسافر_بهشت ❤️ در بین مصیبتهای امام حسین (ع) بیشتر از همه برای سهساله امام حسین اشک میریخت و ع
#مسافر_بهشت ❤️
خاطرهای از زبان هم رزم شهید جابرالله شیخ:
در منطقه عملیاتی بارندگی شده بود شهید انبار لویی هم آنجا فعالیت می کرد. مجروح بود و پایش از مچ قطع شده بود و پای مصنوعی داشت، برای راه رفتن عادی هم درد زیادی تحمل میکرد چه برسد به آن هوای بارانی و زمینی که پر از گل بود. هر بار که قدم برمیداشت پای مصنوعی از پایش جدا می شد و همینکه او پای مصنوعی را محکم می کرد، دوباره این اتفاق تکرار میشد اما هیچ به روی خودش نمی آورد و به کارش ادامه می داد.
سید محمد عبد حسینی لحظاتی قبل از شهادت او را اینگونه روایت میکند:
لحظات قبل از عملیات بود، من با فرزند یکی از شهدا، تجهیزاتمان را کامل بستیم و داشتیم می رفتیم، در حال رفتن بودیم که انبار لویی ما را صدا کرد، او به خاطر سادات بودنم، علاقه زیادی به من داشت. گفت: عبد حسینی بیا اینجا، سپس آن فرزند شهید را همصدا کرد. دوتایی رفتیم پیش او، گفت: یک خواهش از شما دارم. گفتم: چه خواهشی گفت: بایستید روبه قبله و دست هاتونو بالا بگیرید، من یک دعایی میکنم، شما هم آمین بگوئید و هیچ سؤالی هم نکنید. ما هم دوتایی روبهقبله ایستادیم و دستهایمان را بلند کردیم و منتظر شنیدن دعایش شدیم. انبارلویی گفت: یا فاطمه زهرا (س) به حرمت دست این فرزندت و این بچهی شهید، دیگه منو خلاص کن. این دعا را که کرد ما موضوع را انداختیم به شوخی و گفتیم: ما شما را حالا حالاها نیاز داریم، تو به این زودیها شهید نمی شوی. گفت: نه، شما را به خدا آمین بگوئید، محکم هم بگوئید، دستهایتان را هم پایین نیاورید. ما هم آمین را گفتیم و راه افتادیم. حدود نیم ساعت بعد عملیات شروع شد و همه بچهها وارد صحنه نبرد شدند، درست نیم ساعت دیگر بیسیم دوستم جاوید مهر مرا صدا کرد و گفت: امیر امیر، سید؟ گفتم: به گوشم. گفت: انبار لویی برات مفهومه؟ گفتم: آره. گفت: همین الآن رفت بهشت.
فرازی از وصیتنامه شهید صادق انبار لویی:
راهی که امام حسین (ع) رفت، اگر ما نرویم، شیعه نیستیم. سوگند یاد میکنم نایب حضرت مهدی (عج)، حضرت روحالله خمینی است او بر حق است او بر همه ولی است.
او بر همه ولایت دارد هر که از او سرپیچی کند انگار از مهدی (عج) و محمد (ص) و خدا سرپیچی کرده است. خدایا تو گواه باش من اسلامت را دوست دارم. امام زمانت را دوست دارم و امام خمینی را دوست دارم و با دوستان او دوست و با دشمنانشان دشمن هستم. خدایا تو گواه باش من او را ولی خودم میدانم و او را اطاعت میکنم.
امروز در حالی وصیت مینویسم که اسلام عزیز و غریب است. درزمانی وصیت مینویسم که اسلام در حال جنگ با کفار است و هر که در این موقعیت اسلام را کمک کند یعنی جنگ را ادامه و یاری کند انگار زمان پیامبر گرامی شمشیر زده است.
من بهعنوان یک سرباز اسلام خدمت هم مسلکان خود عرضه میدارم که مبادا این نعمت الهی را شکر گذار نباشید و خدای بزرگ بر شما سخت گیرد و ظالمی را بر همه ما مسلط سازد. راهی که امام حسین (ع) رفت، همگی ما اگر نرویم شیعه نیستیم. مگر خون حسین (ع) و اصحابش از ما سؤال نمیکند. مگر زمین کربلا فریاد برنمیآورد که چه شد که درک خون فرزند پیغمبر را نکردید؟ ...
#ادامه_دارد
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#نکات_خانه_داری 🏠
نکاتی در مورد کمپوتها🍎🍐🍒
کمپوت از دسرهای میوهای محسوب میشود و در فصلهایی که میوه کم است میتوان از انواع و اقسام کمپوت استفاده کرد.
به طور کلی این میوه پخته را (کمپوت) اکثر مردم مصرف میکنند. مخصوصا اشخاصی که دستگاه گوارش آنها به خوبی قادر به هضم کردن میوه های خام نیست. بنابراین در تهیه آن باید دقت خاصی شود و اندازه و شکر و نوع تازه بودن میوه را حتما باید در نظر گرفت و هنگام درست کردن آن باید سعی کنید که شربت آن زیاد جوشیده نشود، زیرا مواد اصلی آن یعنی میوه زود له میگردد و فرم تکههای میوه از بین میرود و حالت وارفتگی به خود میگیرد.
اصولا کمپوت را نمیتوان بدون سرپوشی محکم، زیاد نگهداری کرد، چون شربت آن زیاد جوشیده نیست و زود فاسد میشود. بنابراین پس از طبخ آن در قوطی یا شیشه مخصوص ریخته و دهانه شیشه را کاملا ببندید تا هوا به داخل آن نفوذ نکند و هنگام پختن حتما نباید درب ظرف که روی اجاق است گذاشته شود چون بخار بیش ازحد و حرات زیاد داخل ظرف، میوه را له میکند و شربت غلیظ میشود. در واقع شربت کمپوت باید رقیق و کم شیرین تهیه شود.
یخ زدایی موادغذایی🍱
این نکات به شما کمک می کند تا مواد غذایی موجود در فریزر را با کیفیت مناسب تر مصرف کنید.
1 - هرگز برای باز کردن یخ میوه های خام و خمیرهای آشپزی که در فریزر نگهداری کرده اید آن ها را در محیط گرم مثل ماکروویو قرار ندهید؛ این کار موجب از بین رفتن شکل و مزه این موادغذایی می شود.
2 - برای باز شدن یخ بسته بندی انواع گوشت بهتر است آن ها را درون آب با دمای معمولی قرار دهید.
3 - بسته بندی های موادغذایی را فقط زمانی که تصمیم دارید از آن استفاده کنید از فریزر خارج و آن را برای طبخ آماده کنید زیرا موادی که از دمای انجماد خارج می شوند باید بلافاصله مصرف شوند.
4 - اگر گوشت برش داده شده مانند فیله یا شامی یا کتلت را درون فریزر نگه می دارید برای خارج کردن آن ها از انجماد، آن ها را مستقیم به تابه یا قابلمه منتقل کنید.
5 - برای انجمادزدایی از سبزی هایی مانند اسفناج، کرفس یا دیگر سبزی ها کافی است آن ها را در آبی که مقدار اندکی نمک به آن اضافه شده بگذارید و روی حرارت کم قرار دهید تا یخ سبزی ها به سرعت باز شود.
تهیه چیپس خرمالو🍅
يكي از روشهاي نگهداري اين ميوه مفيد تهيه چيپس آن ميباشد . خرمالوي شسته شده را حلقه حلقه كنيد وبا استفاده از روشهاي زير خرمالو را خشك كنيد .
۱ـ روي رادياتور فويل انداخته و خرمالو ها را روي فويل بچينيد تا با حرارت رادياتور خشك شود .
۲ـ حلقه هاي خرمالو را در سيني بچينيد و روي بخاري با حرارت كم خشك كنيد .
۳ـ از دستگاههاي برقي مخصوص خشك كردن ميوه استفاده كنيد .
۴ـ از حرارت كم فر براي خشك كردن استفاده كنيد .
بعد از خشك كردن در ظرف در بسته و جاي خنك ( يخچال ) نگهداري كنيد ميتوانيد خرمالو را به همان شكل حلقه اي وبا با قيچي به تكه هاي ريزتر خرد كنيد و مصرف كنيد .
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️🍃 سلام عزیزم میشه سوال من رو اورژانسی بزارید من داخل بینی ام یه گلوله گوشت اضافه در
#پاسخ_اعضا 💜🍃
سلام وقت بخیر، برای عزیزی که توی دوستی تعادل نداره، گلم هر چیزی هر رفتاری با تمرین و تکرار درست میشه، خب حالا چی کار کنی، مثلا هر وقت دوستت زنگ زد، تو هم فرداش یه بار زنگ بزن،، یا اصلا ممکنه دوستت با این افراط مشکلی نداشته باشه ولی مثلا خانواده شما اینو بد میدونن، و یا مث همین الان که خودتون از این رفتارتون خسته شدین با یواش یواش کم کردن هر ارتباطی به حدس برسونید که هم خودتون به کارهای شخصی تون برسید هم بتونید به پدر و مادر و خانواده خدمت کنید، میتونید به جای وقت گذروندن با دوستتون جایگزین بذارین مثلا کتاب بخونید، یا کارهای عقب افتاده رو انجام بدین و در صورتی که کوتاهی کردین خودتون رو تنبیه کنید، تنبیه هم این باشه که تا دوروز حق ندارم به دوستم زنگ بزنم، کم کم درست میشه
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام خدمت سرکارخانمی که میخان جاروبرقی بخرند من الان بیست ساله از جاروبرقی هیتاشی ازاین سطل شکل هست استفاده میکنم واقعا عالیه برا دخترم سه سال پیش خریدم راضی هست
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام خانم عزیز اگه بدونید که خدا چقدر ارحم الراحمینه ودست بندشو رها نمیکنه همین حالا نماز شکرمیخونید.هیچوقت واسه سمت خدارفتن دیر نیست اگه میخوای توی همین ایتا کانال سید کاظم روحبخش هست که خییییلی قشنگ وبامهربانی از شرعیات میگه واقعا آدم کیف میکنه به حرفاش گوش میده ادمین جان بخدا ثواب میکنی این کانال روتبلیغ کنی چون باحرفاش واقعا آدم جذب خدامیشه ممنونتم🌸🌸
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام وعرض ادب خدمت ادمین محترم حبیبه خانم واعضای محترم
درباره کیست که خیلیها درگیرشن
کاکل ذرت و خارخاسک ودم گیلاس وکلیل الملک را بمدت 15روز صب،ظهر،شب دم کنید وبخورید کیست دفع میشه من کیست تخمدون داشتم خوردم خوب شدم شماهاهم استفاده کنید ان شاءالله جواب بده
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام در جواب اون خانمی که گفتن دخترم مشکل مقعد داره وهنوز از پو شک نگرفتن بگم که پسر منم مقعد ش بسته بود بدو تولد بعد از چند عمل مقعدشا باز کردن ولی پسر منم بی اختیار بود تا اینکه بفکر م رسیدکه شورت کش دار پوشوندمش وبهش می گفتم باید نزار ی پی پی بیاد شورتت خیلی سخت بود مدام شورتش کثیف بود اما از پوشک بهتر بود الان دیگه بزرگ شده وخودش با این مسئله کنار اومده بی اختیار هس ولی مدام دسشویی میره ولی هیچ وقت لباسش دیگه کثیف نیس شما هم فقط اموزشش بدین واینکه ببینید با فیزیو تراپی بهتر نمیشه چون من پسرم در حدود ۷۰ جلسه فیز یوتراپی بردم هر چی بزرگتر میشه بهتر میشه انشالله
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام علیکم
خانمی که برای زایمان طبیعی سوال داشتند
خواهرم خدا مادرتو رحمت کنه
نگران نباش
با ورزش و آرامش میتونی زایمان طبیعی داشته باشی
قبلا موردهایی بوده که حتی با فاصله سه سال هم به راحتی طبیعی زایمان کردند حتما از دکتر زنان مشورت بگیر و پیگیر باش
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام وقت بخیر دنبال یه عزیزی هستم امیدوارم بواسطه این کانال بتونم پیداش کنم کسی خانوم( ستاره شقایقی) میشناسه تبریز هستن
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
جواب اون خانمی هم که گفتن چندماه یبار عادت میشم.اون خون سیاهی که ازت خارج میشه احتمالاماله اینه که چندماه عادت نشدی نگران نباش شایدم سودای بدنته داره خارج میشه.و عسل با سرنگ یا با اپلیکاتور از داروخانه بخر بریز داخل رحمت شبها برای زخم و عفونت و همه چی خوبه.
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام جواب اون خانمی که گفتن بزاق دهانشون زیاده ماله غلبه سردی شاید باشه چون خود من هم اینطوریم باید عرق نعنا و تخم بارهنگ رو باهم بجوشونن روزی یک استکان برای رفع سردی .
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام خدمت شما عزیزان که برای خوندن قرآن و دعا برای شِفای پسرم دعاکردید..ان شاء الله به حق این ماه عزیز همه حاجت روا بشید ..خداخیرتون. بده همچنین از کسانی که این گروه خوب رو تشکل دادن ان شاءالله هرچی میخوان خدابهتون بده..عزیزان جز ۲۱. و۱۹و۱۵و۲۴..۲۵..۲۶...۲۹ ..هنوز مونده اگه میشه کمک کنید در خوندن قرآن خداخیرتون بده اجرتون باخانم بی بی فاطمه زهرا...من مادر محمدامین هستم که پسرم مشکل قلبی دریچه داره التماس دعا..ممنون اگه میشه پیام منو بزارید
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
قصه گریه امام حسن(ع) در برابر زن کامجو....
ابن شهر آشوب در مناقب می نویسد که در ابواء زنی بادیه نشین خدمت حضرت مجتبی (ع) رسید درآنحال امام حسن (ع) مشغول نماز بود . نماز را کوتاه نمود و فرمود کاری داشتی جوابداد آری پرسیدحاجت تو چیست گفت من زنی بیشوهرم به این مکان وارد شداه ام و مایلم از شما کام بگیرم.
حضرت فرمود : دور شو از من می خواهی مرا با خودت در اتش جهنم بسوزانی . آن زن پیوسته درصدد دل بردن از آنجناب بود.
حضرت شرو ع به گریه کرد و در این بین می فرمود : دور شو وای بر تو . کم کم گریه آنجناب شدید شد . زن که حال امام مجتی (ع) را مشاهده کرد او هم شروع بگریه نمود امام حسین (ع) وارد شددید برادرش با این زن هر دو گریه می کنند . سیلاب اشک امام حسن (ع) چنان برادر را تحت تأثیر قرار
داد که او هم شروع بگریه کرد.
عده ای از اصحاب حضرت آمد ند هر کدام آن حال را مشاهده می کرد گریه آنها را می گرفت تا اینکه صدای گریه ایشان بلند شد . زن بادیه نشین خارج گردید . اصحاب نیز متفرق شدند . مدتی از این پیش آمد و گذشت . حسین بن علی (ع) از نظر عظمت و جلالت برادر خویش سبب گریه را نپرسید . نمیه شبی که امام حسن خوابی دیده بود ناگاه بیدار شده و گریه آغاز نمود . حسین(ع) پرسید چه شده برادر جان فرمود: خوابی دیدم از آن جهت گریه می کنم تفصیل خواب را جویا شد . فرمود تا زنده ام بکسی مگویوسف صدیق را در خواب دیدم . مردم برا ی تماشای او جمع شده بودند من هم جلو رفته او را تماشا میکردم همینکه حسن و زیبا ئی اش را دیدم گریه ام گرفت یوسف بسوی من توجه نموده گفت برادرم چرا گریه می کنی پدر و مادرم فدایت باد .گفتم بیاد آوردم جریان تو را با زن عزیز مصر که چه رنج ومشقتی کشیدی بزندان افتادی پیر کهنسال یعقوب در فراق تو چه دید برای آن گریه می کنم و د رشگفتم از نیروی تو که چه اندازه خود داری یوسف گفت چرا تعجب نمی کنی از خودت راجع به آن زن بادیه نشین که او در ابواء با تو مصادف شد . چه حالی پیدا کردی دیدی چگونه اشک ریختی؟
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#نامه_های_آسمانی 🕊
فرازی از زندگی نامه شهدای لرستان/1
خدایا! به محمد بگو، پیروانت حماسه آفریدند.به علی بگو شیعیانت قیامت بر پاکردند و به حسین بگو که خونت هنوز می جوشد.بگو از آن خون ها سروها رویید و ظالمان سروها را بریدند،اما بازهم سروها می رویند.
شهید مهدی علی اکبری :خدایا! به محمد بگو، پیروانت حماسه آفریدند.به علی بگو شیعیانت قیامت بر پاکردند و به حسین بگو که خونت هنوز می جوشد.بگو از آن خون ها سروها رویید و ظالمان سروها را بریدند،اما بازهم سروها می رویند.
فرازی از زندگی نامه شهدای لرستان:
شهیدعلیرضا دوستعلیوند
مسافر غروب سرخ حماسه و رشادت، دانش آموز بسیجی، شهید علیرضا دوستعلیوند در خانواده ای مومن و زحمتکش در روستی پر برکت و سرسبز بخش چگنی دیده به جهان گشود.
شیر شجاعت را از سینه مادری بزرگوار و شریف نوشید و تحت توجهات پدری مومن و زحمتکش درس غیرت و فداکاری را به نیکی فراگرفت. تحصیلات خود را با تلاش تا سطح اول دبیرستان گذراند و در کنار آن والدین خود را در کارهای کشاورزی و امور جاری زندگی یاری می کرد.
صبر، عطوفت و مهربانی، فروتنی و خوش اخلاقی از شاخصه های بارز اخلاقی این جوان وارسته به شمار میرفت و همواره در بین هم سن و سالان خود، خانواده و جامعه به عنوان الگویی کامل و نمونه یک جوان مسلمان و انقلابی مورد احترام وتاسی قرار می گرفت. نسبت به رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) مخلصانه عشق می ورزید و با اطاعت از دستورات و فرامین آن مجاهد اعظم و پیرومراد سالکان راه حق و حقیقت طلبی، در مسیر گسترش و اشاعه فرهنگ اسلام .
انقلاب پیش می رفت. با حمله وحشیانه دشمن بعثی به خاک میهن اسلامی، این شهید والامقام ندای ملکوتی حضرت امام خمینی(ره)، مبنی بر حضور ملت قهرمان ایران در میدان جهاد و مبارزه با متجاوزین جنایتکار را عاشقانه لبیک گفت و با ترک کلاس و مدرسه از همه تعلقات دنیوی خویش گذشت، پس از کسب آمادگی لازم دفاعی و نظامی همراه با رزمندگان سپاه اسلام به سوی جبهه های نور علیه ظلمت رهسپار گردید و مدتها دلاورانه در برابر دشمن متجاوز ایستاد و در یکی از عملیاتهای پیروز رزمندگان اسلام از ناحیه سر و گردن مورد اصابت ترکش خمپاره دشمن قرار گرفت.
اما پس از کسب بهبود و سلامت نسبی مجدداً به سوی جبهه های نبرد حق رهسپار گردید؛ تا سرانجام پس از مدتی جنگاوری و مبارزه با دشمن زبون در منطقه عملیاتی جنگل امقر در سن 18 سالگی به مقام والای شهادت نایل گردید.
درود و رحمت خداوند رحمان نثار روح پاکش و راهش پر رهرو باد...
شهیداکبر دلفان بیرانوند
شهید اکبر دلفان بیرانوند
دانش آموخته مکتب ثارا... دانش آموز بسیجی، شهید اکبر دلفان بیرنوند در خانواده ای مومن و معتقد به احکام والای اسلام در شهرستان خرم آباد دیده به جهان گشود.
تحت توجهات والدینی با ایمان و زحمتکش تربیت پاک اسلامی را به نیکی فراگرفت. در زمان شکل گیری انقلاب اسلامی با اینکه نوجوانی کم سن و سال بود، اما با همتی مردانه و انقلابی در راهپیمائیها شرکت میکرد و در جنگ معروف ژاندارمری، شجاعانه با نیروهای مزدور گاد درگیر شد و به شدت مرود ضرب و شتم این دژخیمان قرار گرفت و جراحات سختی را متحمل گردید، پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز عاشقانه با اطاعت از ولایت فقیه و رهبری انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) به محافظت از دست آوردهای انقلاب پرداخت.
این شهید والامقام در زمینه فعالیتهای فرهنگی دارای ذوق و استعداد شاعری بود و دفترچه شعر زیبایی از او به یادگار باقی است. وی در سال دوم راهنمایی اشتغال به تحصیل داشت که آتش جنگ تحمیلی در مملکت اسلامی شعله ور گردید و این شهید والامقام به ندای ملکوتی رهبر بیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) عاشقانه لبیک گفت، و در خیل سپاهیان رزمنده جبهه اسلام، بسیجیان مخلص و جان برکف، به سوی جبهه های نور علیه ظلمت رهسپار گردید و مدت ها به عنوان نیروی رزمی به دفاع از دین و میهن خویش پرداخت؛ تا سرانجام در سن 16 سالگی در منطقه عملیاتی زبیدات سرخوش از باده عشق با سینه ای سرخ به سوی نور پرواز کرد.
این شهید والامقام در فرازی از وصیت نامه خویش می فرماید:
خانواده عزیزم اگر خداوند مهربان افتخار شهادت را نصیبم فرمود شما باید خوشحال و راضی باشید لباس سپاه نپوشید و همه اشکهایتان را نثار مصیبتهای امام حسین(ع) نمائید. در هر شرایطی یاور امام خمینی(ره) و انقلاب باشید و در حفظ وحدت کلمه بکوشید. درود و رحمت بیکران الهی نثار روح پاکش و راهش مستدام باد. آمین یا رب العالمین...
#ادامه_دارد
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️🍃 سلام عزیزم میشه سوال من رو اورژانسی بزارید من داخل بینی ام یه گلوله گوشت اضافه در
#پاسخ_اعضا 💜🍃
سلام خانمی که مشکل خروپف دارن روغن بنفشه شبا قبل خواب توی یه سوراخ بینی سه قطره بریزید تا سه هفته
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
سلام. دختر عزیزی که دانش آموز سمپاد هستی.... عزیزم شما افسردگی داری. معمولا مدارس سمپاد، روانشناس دارند، نوبت بگیر و باهاشون صحبت کن تا حالت خوب بشه
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃.
سلام خطاب به خواهر عزیزی داغ خواهرشون دیدن خدا صبر بده بهتون واقعا سخته....اما مرگ قسمت همه میشه یکی امروز یکی فردا...دعا کن خواهرت بهشتی بشه انشاالله شماهم بهشتی بشی وقتی بهش ملحق شدی بعد ۱۳۰سال ...اما شوهر خواهرتون که ازدواج کرده میدونم خیلی سخته ببینید ازدواج کرده بهتر بود یه سال صبر میکرد.....ولی قبول کن بایه بچه و مرد جوون تحملش سخته بدون زن ... وفای مرد هم همینه.....شاید گرفتاره وقت نمیکنه بچه رو بیاره ببینید هر هفته شما یادش بندازید یادگار خواهرتون بیاره ببینید..کم کم خودش عادت میکنه بیاره بعدشم پسر خواهرتون خودش بزرگ میشه میاد ...فقط با مادر جدیدش بزارید دوست باشه و ارتباط بگیره نزارید دور بشه از مادر جدیدشاید زن خوبی باشه مواظب بچه باشه دل خواهرتون شاد و آروم بگیره اون دنیا...خدایش بیامرزد🙏
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
سلام ادمین عزیز وقتتون بخیر ان شاالله بحق این روزای عزیزو روزهای اینده ماه شعبان که پر از شادی شوروولادت سرور وسالارمون هرکس مریض داره شف اعنایت بشه ،من جز ۱۹رو میخونم ان شاالله مامان محمد امین خبرای خوبی ازشون بزارن برامون⚘لطف کنید حرم رضوی برا جوون منم دعاکنید(بنام ملیحه)
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
خانمی که زن داداشت خونه وبچه ۴ماهشوترک کرده رفته لطفا باخانواده ودادشت صحبت کن .ریشه یابی کنید ومشک رو اساسی حل کنید.مطمعن باش بنده خدا فشار زیادی روتحمل میکرده وکارد به استخونش رسیده که بچه رو جاگذاشته رفته.باید داداشت رفتار بدش رو تغییربده وبا مهربونی دلش رو بدست بیاره تابرگرده وگرنه فکرمیکنید قانونی برگرده همه چی حله. به قول قدیمیابامحبت وزبون خوش میشه مار رو از لونش بیرون کشیدچه برسه به یه مادر رو
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
برای آبله مرغان خاکشیر تخم شربتی و آبلیمو بدید بخوره
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
دوست عزیزی در مورد بیهوشی برا عصب کشیو پرکردن پرسیدن خواهر زادم بیهوش کردن.به طور کلی بیهوش بود.وچیزی متوجه نشد.شماهم مشکلتو با دندانپزشک درمیون بزار خودشون بهترین روش رو برات درنظر میگیرن.به حرف دوربریهاتم توجه نکن بیشتر استرش میگیری.شادو پاینده باشی
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
سلام.خانمی که شوهرشون سرد مزاجه ونمیره دکتر به نظرم خودت بتونی مشکلشو بادکتر طب سنتی درمیون بزاری دارو گیاهی بهت میدن شماهم بهش بده بخوره یا تو غذاش بریز
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
سلام در جواب دوستمون.لطفا دندون بچه رو تو سن پایین نکشید .در آینده فکش بهم میریزه ودندوناش نامرتب بیرون میاد اگر امکانش هست پرکنید واز چنتا دکتر دندونپزشک هم مشورت بگیرید
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
سلام وقت بخیر ببخشید این ازمایش چکاب بنده هست خانم هستم 37ساله
. مشکل اصلیم اینه که دهانم زود به زود بزاغ غلیظ غلیظ تولید میکنه
دهانم چسبناک میشه و بین صحبت هی باید اب دهانم قورت بدم
اصلا. قبلنها اینطور نبودم. خیلی اذیتم دکتر متخصص هم گفت ازمایشها خوبن و نه دارویی نه رژیمی نداد
ولی من همچنان اذیتم
لطفا اگه کسی از دوستان از طب سنتی اطلاعات دارن بنده رو راهنمایی بکنن
ممنون ومتشکرم
#ادمین 👇🌸
@adminam1400
#پرسش_اعضا ❤️🍃
سلام پسرم ده سالشه هم دندون قروچه میره هم شب ادراری داره همه زندگیم نجس شده پیش چه دکتری باید ببرمش ؟ تشکر از همه
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام وقت بخیر.میخواستم بدونم آیا زنی که مهریه اش را بخشیده کامل و هنوز داره با همسرش زندگی میکنه و بدلایلی شرط ازدواج مجدد رو هم بهش داده و امضا کرده.آیا میتونه بره دادگاه و دوباره همسرش براش مهریه جدید تعیین کنه و یا اینکه شرط ازدواج مجدد رو بره فسخ کنه؟خواهشا زود بزارید سوالمو تا مشکل حل بشه
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام مردی که خستگی کار رو بهونه میکنه و نسبت به همسرش سرده ایا واقعا کار و خستگی مانع میشه؟لطفا آقایان جواب بدن
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خدا قوت، من یه دختر 37 ساله مجردم، 5 سال پیش عقد کردم تو همون دوران نامزدی جدا شدم، تو این .5 سال یه خواستگارم برام نیومده، مادر نامزد سابقم روز اخر تو خونمون بهم گفت کاری میکنم موهات مث دندونات سفید بشه تو خونه بابات بمونی، همه میگن این زن بخت منو بسته، خیلی پیش دعا نویس رفتم، خیلی خرج کردم، یه ساله پدرم فوت کرده، همه بچه ها ازدواج کردن، من ومادرم تنها موندیم، مادرم خیلی خیلی غصه منو میخوره مریض شده، من خرج خونه رو میدم،تو رو به ابروی امام حسین قسمتون میدم بگید من چیکار کنم؟؟؟ هر چی نذر ونیازم میکنم نتیجه نمیگیرم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام عزیزان کسی تاحالا تتولب انجام داده عوارض داشته مشکلی چیزی براش پیش اومده یا نه? میخام برم تتو کنم ولی خیلی میترسم راستی اشکال شرعی داره یا نه? لطفا جواب بدین ممنون میشم 🙏🌹
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام به ادمین محترم و همه دوستان من یه سوال داشتم اینکه اکثر مواقع دماغم کیپه حرف زدنم تو دماغی میشه راهنمایی کنید برم پیش چه دکتری اینم بگم من مشکل ریه هم دارم لطف کنید زود جواب بدید
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام عزیزم یه لطفا اورژانسی پیم منا قرار بدین بنده یه واسطه هستم که به طور اتفاقی از این موضوع اطلاع پیدا کردم،بچه یتیمی که کسی را ندره به خاطر بدهی که برا خرید جهزیه بوده به شدت توسط طلبکار دارن اذیت میشن اگه کسی خیری میشناسه که بتونه به این یتیم که کسی را نداره کمک کنه لطفا بگین،من از کسی که توخیریه اصفهان کار میکنه شنیدم که به شدت التماس دعا داشتن که کار این بچه یتیم راه بیفته لطفا همگی دعا کنید جور بشه واین شب عیدی از دست طلبکار یه نفس راحتی بکشن،امام زمان دعا گوی زندگیتون باشه ببخشید طولانی شد
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
اوووووررررررژانسی
سلام توروخدا اوررررررررررژانسی بزار
دوستان من باشوهرم دعوامون شد بعد با لوله ی جاوربرقی زد داخل پیشونیم شکست هرکاری کردم نبرد بخیه اش بزنم بعد ۳روز رفتم دکتر دکتر گفت بخیه بزنم احتمال که عفونت کنه زخمش خوب نشه زیاده چون زخم خشکشده الان جاش انگار گود شده کارمهمش شده گریه تورو خدا اگهراهنمایی دارین بگین بهم کهزود خوب بشه جاش نمونه نمیخوام خانوادم بفهمن
پماد میزنم تازه میشه نمیزنم همخشک میشه لطفا راهنمایی کنید😭😭😭
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام دوستان عزیز ببخشید من بیرون که میرم یا تو مهمونی خیلی نظر میخورم .خودم متوجه میشم سر و چشمم خیلی سنگین میشه و بیماری پوستیم تشدید میشه .میشه لطفاً راهنماییم کنید که نظر نخورم و اگه شد چجوری نظر رو ازخودم دور کنم🌹
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام دوستان میشه لطفا دندانپزشک خوب که اقساطی کار کنند تو شیراز معرفی کنید.خانوم باشند بهتره.ممنون🌷
#ایدی_ادمین_جهت_ارسال_پرسش_و_پاسخ ❤️👇
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
قصه توبه کنندگان:مردعابدوسخن سگ...
عابدى سر كوه لبنان عبادت مى كرد كه روزها روزه دار بود و هنگام افطار خداوند متعال روزى یك قرص نان روزیش كرده بود كه نصف آن را افطار و نصف دیگرش را براى سحر میگذاشت یك شب به وقت همیشگى صبر كرد و نان نیامد یكساعت صبر كرد خبرى نشد، دو ساعت گذشت نان نیامد بیطاقت شده از كوه پائین آمد در آن نزدیكى یك قریه اى بود كه اهل آن همه نصرانى و گبر و بت پرست بودند. بطرف قریه سرازیر شد و سراسیمه به در خانه اى رفت و در زد پیرمرد گبرى در را باز كرد عابد اظهار گرسنگى كرد پیرمرد رفت توى خانه و دو قرص نان برایش آورد عابد نان را گرفت و بطرف صمعه و عبادتگاهش حركت كرد. سگى در خانه پیرمرد نگهبانى میكرد تا چشمش به عابد افتاد، دنبال عابد حركت كرد و شروع به پارس نمودن و تعقیب او و گوشه لباسش را گرفتن كرد.
عابد از ترس یكى از آن نان ها را جلو سگ انداخت. سگ نان را برداشته و خورد و باز پارس كنان پى عابد براه افتاد. نان دومى را هم به سگ داد او خورد و باز پارس كنان در پى عابد راه افتاد عابد با دست خالى و شكم گرسنه نگاهى به سگ نمود و گفت تا بحال سگِ به بى حیائى تو ندیده بودم، دو قرص نان از پیرمرد گرفتم و آن را هم بتو دادم چرا هنوز پارس مى كنى و دنبال من مى آیى بقدرت كامله الهى قفل خاموشى از دهان آن سگ برداشته شد و گفت: من سالهاست كه مأ موریت نگهدارى خانه این پیرمرد را دارم و محافظ گوسفندان او مى باشم و آنچه بمن میدهد قانعم و گاهى هم مرا فراموش مى كند استخوان و تكه نانى خشكیده اى بمن بخوراند در این حال شاكرم در خانه دیگرى نرفتم اگر بدهند میخورم اگر ندهند صبر مى كنم. اما تو یكشب نانت نرسید صبر نكردى از در خانه پروردگارى كه عمرى را بتو روزى داده روگردانیدى و بدرخانه كسى كه گبر و ضد خداست و از دشمنان اسلام است پناه بردى و بار منت كشیدى حالا بگو ببینم من بى حیا هستم یا تو.
عابد با شنیدن این سخنان از خود بى خود شد و نقش زمین گردید و وقتى كه بهوش آمد توبه نمود و حالش به عبادت بیشتر شد و یكى از اولیاء گردید.
قصص التوابین یا داستان توبه كنندگان
نویسنده : على مير خلف زاده
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 ؟ حامد لبخند زد! سعي مي کرد مثل او لبخند بزند! چند وقتي بود که ديگر کار نمي کرد.
#داستان_زندگی 🌸🍃
.
ساعتي به غروب مانده بود. خورشيد کم فروغ تر از قبل نزديک به خط افق مي تابيد. آرامشي داشت. سرخ رنگ بود، رنگ خون. شبيه به کلمه ي «شهيد»ي که با رنگ سرخ از بقيه ي کلمات سنگ قبر ميترا ي پير زن جدا شده بود. صداي پير زن، سوز خاصي داشت . حامد روي خاک نشسته بود. اشکهايش مثل گلاب روي قبر پاک بود و چشمهايش مثل «شهيد» سرخ. خسته بود. خوابش ميآمد. ميخواست سر روي پاي پيرزن بگذارد. بعد از دقايقي رفتن پيرزن را احساس کرد. از جايش بلند شد، کنار قبر ميترا ايستاد. باورش نميشد، با دقت نگاه ميکرد، سعي ميکرد تصوّر کند که ميترا زير اين سنگ خوابيده.
ـ ميترا! چرا اونجا خوابيدي؟ چهجوري اون تو گذاشتنت؟ الان. يعني ... الان داري نفس ميکشي؟ خاک تو دماغت نميره؟ زير اين سنگ چه شکليه؟ مگه ميشه...
خم شده بود، اشکهايش به جاي گلاب روي قبر ميريختند. با دو دست سرش را گرفته بود، انگشتان کشيدهاش بين موهاي انبوهش گُم شده بودند. چند متر آنطرفتر قبرهاي خالي بودند. روي لبه ي يکي ايستاد، چقدر عميق بود، سعي کرد عين ميترا توي يکي از آن ها بخوابد ولي ميترسيد. به کفشهايش نگاه کرد. ياد مشاور افتاد. جلوي يکي پاره شده بود. از پاي درآورده بودشان. جورابهايش را هم. چپاندشان توي کفش. روي لبه ي قبر نشست.
ـ لاالهالّاالله، لاالهالّاالله، بريد کنار مرده را ميخوان بذارن تو. پس کفشش کو؟ اين يکي صاحب نداره، همينجوري با لباس بذاريمش. چرا اينقدر تنگه؟
باد سردي عرق گرمي که از ترس روي پيشانياش جاري بود را سرد ميکرد. هرچه فکر ميکرد يادش نيامد که ميترا را چطور انداختند توي قبر. بالاخره پريد تو. ميترسيد، سعي ميکرد کف قبر بخوابد. احساس ميکرد شبيه ميترا شده.
ـ اين قبر چند طبقه است؟! گور دستهجمعي که ميگن اينه؟ شايد خواستند کار ملائک رو آسون کنند که يه جا فشار قبر به همه بدن و برن.
احساس ميکرد شبيه مريم صحبت ميکند.
پيرمردي با شال سبز که قرآن ميخواند، از کنار قبري که از تويش صدا ميآمد رد شد؛ راهش را کج کرد.
#ادامه_دارد
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#تجربه_اعضا 💜🍃
سلام عزیزان در جواب خانمی که گفتن بچه پیش فعال دارم من پسر اولم را ۲۱ سال پیش ۳ ساله اش بود که تو یه تصا دف از دست دادم خیلی ناراحت وپریشون بودم تا بعد ۳ سال خدا بهم یه پسر دیگه داد ولی من در دوران بار داری ارامش نداشتم وهمش به خاطر بچه اولم که تازه از شیر گرفته بودمش گریه می کردم خدا هیچ پدر ومادری را با مرگ اولاد امتحان نکنه تا بچه دوم که به دنیا اومد خدارا شکر یه بچه سالم که جای همه را برام پر کرد ولی به قدری شیطون بود که نگو که دکتر گفت تمام ناراحتیای دوران بارداری رو بچه تاثیر گداشته به حدی بود که روان پزشک گفت به جمع بیشتر از سه نفر وارد نشو خلاصه از شیطونی وپیش فعالی این انگار زحمت این بچه برابر با ۱۰ تا بچه بود تا موقعی که۷ ساله شد رفتم مدرسه برا ثبت نا م گریه ام گرفت گفتم و به مدیرشون گفتم این چه جوری پشت میتونه پشت این نمیکتها بشینه و الف وب یاد بگیره خلاصه رفت مدرسه ومن از صبح تا ظهر هی میگفتم الان ازمدرسه زنگ میزنن بیا به خاطر پیش فعالیش همش بهش دعوا می کردم وحالا که یادم میاد هی میگم خدا از سرم بگذره واینم حلالم کنه تا کلاس ۶ امتحان داد وتموم شد از مدرسه مدیر تماس گرفت و گفت پسر شما مدرسه نمونه دولتی قبول شده تبریک میگم البته تو این چند سال مدرسه یا سرویس ازش شکایت می کرد یا منا مدرسه میخواستن که چی کار کرده ومن نفرین تا وارد مدرسه نمونه دولتی شد ودرس عالی از کلاس ۴ دبستان کلاس زبان رفت وبدون هیچ وقفه ای در درس زبان را ادامه داد که امسال دیپلم زبانش را گرفت الان کلاس دواز دهم هست رشته ریاضی که وقتی رفتم کار نامه بگیرم مدیر گفت حسابان شده ۲۰ وعربی شده ۱۸ من اصلا اسم این کتاب به گوشم نخورده بود گفتم حسابان چیه الان به قدری این بچه اروم شده ۱۸ سال میگذره که اگر یه روز از تو اتاق بیرون نیاد من نمی فهمم خونه هست یا نه عزیزان همش میگذره تو دنیا هیچ کاری سخت تر از بچه داری نیست حالا خودش بهم میگه یادته چقدر منا نفرین میکردی تا چند ماه پیش خودم تصادف کردم و۳ ماه روتخت خوابیده بودم ودوتا پاهم دستم کمر م وقفسه سینه ام شکسته بود تنها کسی که قدرت وتوان اینا داشت که بیا یه موقعایی ازرو تخت به سمت پاین لیز خورده بودم همین پسرم میومد زورش میرسید منا میکشید از تخت بالا ومن روزی را که الهی این دست به اون دست محتاج نشه تجربه کردم ببخشید خیلی طولانی شد ولی مادرا فرزندانتون را به خاطر شیطونی یا هر کاری دعا کنید ونفرین نکنید که خدا همون روزا وهمون حرفا را چه خوب وچه بد در یه روزی و یه جایی یادتون میاره التماس دعا
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
.#قسمت_پنجاه
جلوی خونه ی نرگس نگه داشتم .. چهره ی مریم برای یک ثانیه هم از جلوی چشمهام کنار نمی رفت.. نرگس با چادر جلوی در بود.. تعارفم کرد که بنشینم .. یک لحظه نگاهش کردم .. زشت نبود ولی مریم نبود.. هیچ کس به نظر من ، به زیبایی مریم نبود .. از فشار ناراحتی سبیلهام رو میجویدم .. اگر همینطور کنار هم مینشستیم تا صبح هم کاری نمیتونستم انجام بدم ..
بهش گفتم چادرش رو برداره و...
حس بدی تمام وجودم رو گرفت .. لحظه به لحظه با مریم مقایسه اش میکردم .. دیگه نمیتونستم بمونم .. سریع دوش گرفتم .. دعا کردم همین ماه باردار بشه .. یک لحظه فکر کردم مبادا تو تنهایی بترسه و اگه حامله بشه ، بچه ام رو سقط کنه .. بهش گفتم در رو ببنده و از خونه زدم بیرون ..
نمیدونستم وقتی با مریم رو در رو شدم چکار کنم و چه حرفی بزنم ..
در رو که باز کردم ، مریم روی کاناپه دراز کشیده بود .. بدون اینکه برق رو روشن کنم نزدیکش شدم .. چشمهاش بسته بود ولی از طرز نفس کشیدنش فهمیدم بیداره... ..
به سمت اتاق خواب میرفتم که دوباره برگشتم و از پشت از سرش بوسیدم و گفتم فقط یه بوس رو اجازه بده که اگه اونم بگیری عباس میمیره ..
صدای آهسته ی گریه اش ، خنجری بود توی دلم ...
از همون شب ، مریم تمام سعی اش رو میکرد که بامن هم صحبت نشه .. قبل از آمدن من غذاش رو میخورد و صبحها تا من از خونه خارج نمیشدم از خواب بیدار نمیشد ..
طبق قراری که داشتیم یک روز در میان پیش نرگس میرفتم .....👇👇
ادامه ش اینجاس😍👇اینجا بخوانید👇
https://eitaa.com/joinchat/2674983167C1a6cf754d5
داستان زندگی مریم و عباس👆🏻🙈😍
جنجال کرده تو کل ایتا😍
تموم شده ها سنجاقه ❤️👆