eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد♨️🚫
163.3هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
1.4هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال تعبیر خوابمون 👇🤍 https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
🌞روزی یک صفحه قران بخوانیم🌞 سوره و ❤️ جزء 🍃 صفحه ی ۲۵۵🌼 @azsargozashteha💜
2568319.mp3
3.01M
🌞روزی یک صفحه قران بخوانیم🌞 سوره و ❤️ جزء 🍃 صفحه ی ۲۵۵🌼 @azsargozashteha💜
🌱 ختم توسل و استغاثه به حضرت زهرا سیدبن طاوس گوید: مفضل بن عمر از امام صادق علیه السلام روایت کرده: به هنگام حاجت و بروز مشکلات به فاطمه(علیهاالسلام) متوسل شوید . ابتدا دو رکعت نماز به جای آورید و پس از سلام سه مرتبه تکبیر بگویید و بعد از آن تسبیح حضرت فاطمه را به جای آورده سپس سجده کرده صد مرتبه بگویید «یا مَوْلاتى یا فاطِمَةُ اَغیثینى» و سپس سمت راست‏ صورت خود را بر زمین گذارید،و صد مرتبه مثل آن را گفته و سپس سجده نموده همان ذکر را صد و ده مرتبه دیگر بر زبان می ­آورید (جمعا ۳۱۰مرتبه میشود)و پس از آن حاجت ­های خود را از خداوند طلب می­ کنید که خداوند برآورده ­اش خواهد ساخت. منابع: بحار الانوار،ج91،ص30 و 31 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌸🍃 حبیبه خانم خواهشا می کنم پیام مرا حتما در گروه بگذارید. دوست عزیزی سوال پرسیدن که در دوران عقد هستند و همسرشون از ایشان رابطه می خواد و من در پاسخ ایشان گفتم من فکر می کردم این موضوع مال زمان های گذشته است.... دوست عزیزی که نظر مخالف با من داشتن ایموجی تمسخر فرستادن 😏😏😏 و به من گفتن که به دادگاه مراجعه کنم .... خواهر عزیز دوست بزرگوار شما اول پیام مرا کامل بخوانید و بعد پیام بگذارید... خواهر بزرگوار من خودم چندین سال وکیل دادگستری بودم و می دانم در جامعه چه خبر است!!!! خواهر عزیز الان دختران چهارده و پانزده ساله ایرانی دوست پسر دارند و متاسفانه برخی هایشان رابطه ... هم دارند!!!!! آن وقت شما به زن شوهر دار می گویید خودت را باکره نگه دار شاید زندگیت به طلاق رسید!!!!!! خواهر این چه راهنمایی است!!!! الان حرف من و رابطه داشتن یا نداشتن این خانم چه ربطی به آمار طلاق دارد؟؟؟؟ این خانم تا شب عروسی باکره بماند آمار طلاق کاهش پیدا می کند؟؟؟!!! ببخشید شما از منظر این آقا به قضیه نگاه کنید .... این آقا و خانم شرعا و قانونا زن و شوهر هستند و حتی در بعضی خانواده ها خرج زن را دوران عقد را شوهرش می دهد و مهریه را هم می تواند قانونا مطالبه کند...از طرف دیگر با این وضعیت بد جامعه ( حجاب و گوشی و فضای مجازی) آقا چه کند؟؟؟؟ با زن عقدی خودش رابطه نداشته باشد !!!! برود زن صیغه کند؟؟؟ یا ببخشید است منا کند!!!!! با کدام حکم شرع و قانون این طوری راهنمایی می کنید!!!! النهایه اگر این آقا به گناه بی افتد ( است منا و خیانت) مسولیتش با شما خانم هاست که راهنمایی کردید جوری گارد گرفته اید که انگار پسر همسایه از این خانم رابطه خواسته.... 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام خانمی که مستاجر هستند و صاحبخونه مزاحمشون میشند وقتی پیامتون رو خوندم یاد خودم افتادم خیلی گریه کردم شوهر من هم راننده هست 6 سال پیش دوست شوهرم روزهایی که شوهرم جاده بود مزاحمم میشد اون آقا 5 سال مزاحم من بود وقت و بی وقت میومد در خونه اول به شوهرم زنگ میزد و میپرسید کجا هستی شوهرم از همه جا بی خبر نمیدونست قضیه چی هست و به دوستش توضیح میداد الان کجا هست و کی میاد خونه اون آقا هم سریع میومد در خونه و از من درخواست های خیلی زشتی میکرد خدا شاهده این 5 سال من از غصه پیر شدم چون شوهرم خیلی عصبی هست به شدت میترسیدم بهش بگم دوستش داره مزاحمم میشه تا اینکه سال قبل چند جلسه رفتم مشاوره با ترفندهایی که مشاور یادم داد تونستم اون مزاحم رو از سر راهم بردارم با کمک یکی از دوستام شماره خانمش رو پیدا کردم و بهش گفتم شوهرش مزاحمم میشه اون خانم هم به شدت باهاش دعوا کرده بود خودم هم با کمک مشاور قاطعانه باهاش برخورد کردم اونم دست از سرم برداشت خانم شما هم حتما باهاش برخورد کن نذار مشکلت مثل من طولانی بشه باهاش به شدت برخوردکن خدای من و تو شاهده من این 5 سال چیا کشیدم تیرویید گرفتم وزنم شده 94 کیلو نابود شدم اعصابم داغون شده تو رو خدا زودتر جلوشو بگیر نذار مثل من نابود بشی چه شبهایی که تا نیمه شب زیر پتو گریه کردم و از خدا خواستم نجاتم بده برای شما هم دعا میکنم اگه دیدی خیلی پرو هست به خانمش بگو خانم پیشت هست و بهش دسترسی داری کارت راحت هست من با بدبختی و دردسر شماره خانم اون مزاحم رو پیدا کردم ببخشید طولانی شد 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام برای عزیزانی که درباره ی فرزندآوری نظرشون منفی هست می‌نویسم مدیر مدرسه ی محله ی ما امروز که روز دختر بود،تنها دخترش،و در واقع تنها فرزندش را متاسفانه از دست داد.. دختری بسیار زیبا که در مقطع دانشگاه مشغول تحصیل بود،نخبه ی کشوری.. ایشون از لحاظ مالی در سطح خیلی عالی هستند،،خودشون و همسرشون .... همچنین هر دو فرهنگی و فرهیخته... شاید روزی که میخواستند بچه دار بشن،مثل الان من و شما فکر میکردند،، شاید گفتند تربیت بچه خیلی عزیزه،،ما باید همین یه بچه را خوب تربیت کنیم،،و انصافا که موفق بودند.. شاید اون روز وضع مالی شون خیلی خوب نبوده،،ولی الان.... به نظرتون این مادر اگر مثلاً سه تا بچه داشت حال و روزش بهتر بود یا الان... همه قبول داریم که هیچ کس جای دیگری را نمیگیره و هر گلی بوی خودش را داره.. اما فکر کنید آدم اگه همه ی امیدش را از دست بده بدتره،یا مثلاً یک سوم امیدش را از دست بده؟! یا از یه زاویه دیگه اگه آدم یک امید تو زندگی داشته باشه بهتره یا مثلاً سه تا یا چهارتا؟؟؟ چیزی که هست اینه سختی و آسانی دنیا هیچ وقت ماندنی نبوده و گذشته،، بعد از هر سختی،حتما آسانی هست،،این سنت خداست که خودش در قرآن گفته کافیه بهش اعتماد کنیم ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️ 🌿 شهید محمد حسین معز غلامی☀️ ذکر صد صلوات 🍃 و یک مرتبه حدیث کسا 🍃 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد♨️🚫
#مسافر_بهشت ❤️ می‌گویند اسم بر سرنوشت آدم‌ها تأثیر می‌گذارد، مهم است که هر بار خودت را در طنین چه
❤️ چگونه خبر شهادت به شما داده شد؟ کمیل همیشه پس از روشن کردن تلفن همراه خود اولین نفر با من تماس می‌گرفت. آشفته بودم. با شنیدن هر صدایی از سمت تلفن خوشحال می‌شدم که کمیل است؛ اما او نبود؛ بلکه خانواده‌اش بودند که با نگرانی جویای احوال پسرشان می‌شدند. حال عجیبی داشتم. یک نیروی درونی مدام در وجودم تکرار می‌کرد، «برای یک اتفاق آماده باش!» ساعت به سختی سپری شد. این بار نوبت تماس خواهر کمیل بود، «مریم. می‌خواهم مطلبی را بگویم!» با ترس پرسیدم، «چه شده؟» گفت، «طی عملیاتی در همان محل ماموریت کمیل، تعدادی از پاسداران به شهادت رسیده‌اند. دعا کن کمیل سالم برگردد.» اشک‌هایم سرازیر شد. به اهل‌بیت (ع) متوسل شدم. صبح روز بعد یکی از اعضای خانواده کمیل تماس گرفت و گفت، «به منزل ما بیا!» با خوشحالی پرسیدم، «کمیل آمده؟» گفت، «نه؛ اما قرار است بیاید.» گفتم، «همراه پدرم بعدازظهر می‌آیم.» دوباره تماس گرفت و گفت، «همین الآن بیا.» این بار تلفن مادرم به صدا درآمد. به داخل اتاق رفت و درب را بست. صدای فریاد مادرم من را هراسان به سوی اتاق کشاند. با التماس از او خواستم راستش را بگوید. گفت، «کتف کمیل تیر خورده و باید به ارومیه برویم.» چشمانم می‌بارید و قدم‌هایم تندتر می‌شد. در بین راه مدام با خود تکرار می‌کردم، «حتما کمیل به شهادت رسیده» و باز می‌گفتم، «نه کمیل شهید نشده...» زمانی‌که رسیدم حتی توجه به پیراهن مشکی یکی از دوستان کمیل من را آماده شنیدن خبر شهادت نکرد. وارد حیاط شدم... چه قیامتی بود... دیگر نتوانستم روی پای خود بایستم. همچون بید مجنون گریان می‌لرزیدم. گفتند، «گریه نکن، کمیل تیر خورده، اما زنده است!» امام رضا (ع) را به جوادش و امام حسین (ع) را به نازدانه سه ساله‌اش قسم می‌دادم که کمیل فقط زنده باشد. التماس‌شان می‌کردم که تلفن کمیل را بگیرند تا فقط صدایش را بشنوم؛ اما می‌گفتند، «کمیل بی‌هوش است.» همه می‌دانستند که دیگر صدای کمیلم را نمی‌شنوم؛ اما هیچ‌کس دل آن را نداشت که واقعیت را بگوید. دیری نپایید که یکی از اقوام گفت، «دیگر دعا نکن، کمیل به آرزوی خود رسیده است!» آن شب تا صبح بیدار بودم و گریه می‌کردم. قدم به قدم خانه برایم خاطرات کمیل را زنده می‌کرد. نمی‌خواستم قبول کنم که دیگر کمیل عزیزم نیست. دوست داشتم مثل همیشه که از ماموریت برمی‌گشت، بیاید و با حضورش غافلگیرم کند. روز‌های بسیار سختی سپری شد که هنوز هم با یادآوری آن‌ها گوشه‌ای از قلبم تیر می‌کشد. از آخرین دیدار بگو. قلبم به تندی می‌تپید. منتظر بودم تا برای آخرین مرتبه صورت همسر عزیزم را ببینم. تابوت را آوردند. دربش را که گشودند، دلم گرفت. فقط اجازه دادند بخشی از صورت را ببینم. گفتم، «چرا کمیل من این‌طور شده است؟ نه، او کمیل نیست!»، اما شنیدم، «وداع کن، دیگر هیچ‌وقت او را نمی‌بینی. کمیل رفت...» راست می‌گفتند. از محاسن تازه روییده شده صورتش مشخص بود که او کمیل است؛ اما چرا صورتش کبود و زخمی است؟ صورتم را نزدیک صورتش بردم و فقط گفتم، «قرار نبود این‌طور برگردی!» به جز جمعیت بسیاری که برای وداع با کمیل آمده بودند، دیگر هیچ خاطره‌ای از آن روز در ذهنم باقی نمانده است... دفاع‌پرس: هفت ماه زندگی مشترک، زمان بسیار کوتاهی است. با علم به تکرار چنین سرنوشتی، اگر به گذشته بازگردید، بازهم شهید صفری تبار را انتخاب می‌کنید؟ بله قطعا انتخابم بازهم کمیل است، با این تفاوت که دیگر اجازه نمی‌دهم که جلسات خواستگاری چهار مرتبه به طول بیانجامد. در همان دیدار اول با یقین کامل پاسخ مثبت می‌دهم. طی این مدت کوتاه چه درسی از زندگی با شهید گرفتید؟ درسته زمان زندگی مشترک ما کوتاه بود؛ اما طی این هفت ماه، طعم زندگی واقعی را چشیدم. محبت، معرفت و وفاداری حقیقی را تجربه کردم. کمیل به نحوی زندگی را اداره کرد که من هیچ‌گاه حسرتی در دلم احساس نکردم. خواب شهید را می‌بینید؟ بله، بار‌ها خواب کمیل را دیدم. پس از شهادت کمیل، حال خوبی نداشتم. ناراحت بودم از این‌که حتی در خواب هم او را نمی‌بینم. یک شب داخل اتاق تنها بودم. مقابل عکسش ایستادم و شروع به صحبت کردم. گفتم، «اگر تو را در خواب ببینم، قول می‌دهم تمام سعی خود را کنم تا آرام شوم. فقط می‌خواهم تو را ببینم کمیل!» همان شب به خوابم آمد؛ اما هیچ حرفی نزد. صبح روز بعد یکی از اقوام پرسید، «مریم! چه قولی به کمیل دادی؟» پرسیدم، «چطور؟» ادامه داد، «کمیل به خواب من آمده و گفته: به مریم بگویید، من به عهد خود وفا کردم حالا نوبت اوست که سر قولش بماند!» ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌿 رازهایی که مردان از همسرشان پنهان می کنند مسائل مردانه که اغلب باعث لطمه به روحیه و روان آقایان نیز می شوند عبارتند از مسائلی مانند نیاز به آرامش ،نیاز به تعریف و تمجید ، لذت جنسی وکمبود عاطفه و… باشد در اینجا میخواهیم بیشتربه رازهای آقایان بپردازیم. عملکرد مردان به‌ طور طبیعی در بیان احساسات و عواطف مانند زنان نیست. آنان اغلب هنگام بروز برخی مشکلات و مسائل حساس سعی می‌کنند آرامش خود را حفظ کنند و اجاز ندهند کسی از تلاطم آنان باخبر شود، اما این رازها ممکن است آینده‌ای تلخ را پس از ازدواج و شروع زندگی مشترک برای آنان رقم بزند. چنانچه مردان از گفت‌و‌گوی صادقانه با همسرشان مطمئن باشند به یقین آنان روابط خود را بهبود می‌بخشند. روانشناسان بالینی توصیه می‌کنند زنان به مسائلی که ممکن است مردان از آنان پنهان کنند، توجه داشته باشند تا بتوانند به بهترین وضع ممکن زندگی را اداره کنند. _ ستودن قدرت همسرتان توجه داشته باشید اگر همسرتان را به خاطر قدرتش ستایش کنید، او احساس قدرت و برتری می‌کند. آنان دوست دارند همیشه قوی به نظر برسند، بنابراین زنان باید از قدرت همسران خود تعریف و تمجید کنند، زیرا مردان به توجه همسرشان نیاز دارند. به عنوان مثال از او بخواهید در کنسرو را باز کند یا در جابه‌جایی وسایل سنگین کمک کند. این درخواست، احساس نا‌امنی را در شما از بین می‌برد و به او اعتماد به نفس می‌بخشد. در اینجا به جای دستور تنها با یک تحسین ساده به او انرژی می‌دهید. _ همیشه مرتب بودن برای همسرتان مردها دوست دارند همیشه همسرشان را مرتب ببینند و مطمئن باشند که او بیمار نیست، زیرا آنان دوست دارند خانواده‌ای قوی داشته باشند. _ نیاز به آرامش زنان در حالی که استراحت می‌کنند، می‌توانند هم حرف بزنند و هم به صحبت‌ها گوش بسپارند، اما مردها نمی‌توانند چند کار را همزمان انجام دهند. مغز مردان خطی است و از کاری به کار دیگر حرکت می‌کند، علاوه بر آن برقراری ارتباط در محل کار در طول روز مغزشان را خسته می‌کند، بنابراین به زمان و فرصتی برای تنها ماندن نیاز دارند تا بتوانند آرامش خود را بازیابند. _ تمایل به حفظ صلح و آشتی پس از درگیری‌های کوچک بر‌خلاف آنچه زنان تصور می‌کنند مردها پس از یک درگیری نمی‌توانند بلافاصله روابط‌شان را ترمیم کنند، در حالی که این‌گونه نیست، مردان از تنهایی و ناراحتی همسرشان بیم دارند و سعی می‌کنند صلح را در زندگی مشترک بنا کنند. یک نفس عمیق بکشید و بدون عصبانی شدن درباره موضوعی خاص با همسرتان صحبت کنید. از او بخواهید صادقانه صحبت کند و از او به خاطر صداقت‌اش قدردانی کنید. _ همسرانی پرانرژی مردان دوست دارند همسرانی قوی و پر‌انرژی داشته باشند. توجه به این خواسته موجب می‌شود هم سلامت بمانید و هم این‌که به نگرانی‌های او و خواسته‌هایش توجه کنید. _ اصلی مهم مردان تصور می‌کنند مهارت خاصی در اداره مسائل مالی دارند و می‌توانند از لحاظ مالی زندگی را اداره کنند. اگر آن‌ها احساس کنند که نمی‌توانند وضعیت مالی زندگی‌شان را حفظ کنند، احساس شکست می‌کنند. به عنوان مثال اگر شوهرتان نتوانسته صورتحساب مربوط به قبضی را بپردازد ممکن است آن را پنهان کند. مردان دوست ندارند که همسرشان به آنها به عنوان یک فرد فراموشکار نگاه کنند. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد♨️🚫
#پرسش_اعضا 🌸🍃 سلام به همه ی دوستان دلسوز و باتجربه پسری دارم سه سال و نیمشه خیلی باهوش و مهربون و
❤️🍃 سلام خواهری ک گفتن بجه ۵ سالشون زیگیل میزنه شما وقتی ماه قرص شد برین ی جایی ک اسمان دیده بشه نگه به ماه کنید و صلوات بگویید همزنان جارو بکش به همون محلی ک زیگیل زده بعد مدتی متوجه میشید که هیچ اثری ازشوو نیست یا اینکه برا هر کدوم از زیگل ها گندمو بمالید بهش حمد‌و سوره توحید بخونید ی جایی خاک کنید با خراب شدن گندم ها از بین میرن تجبر کردیم هر دوتا موردو ما بچه بودیم رو دستمون پاشید همین کار ماه و جارو انجام دادیم بعد مدتی متوجه شدیم همشون رفته هیچ اثری ازشون نمونده شماهم امتهان کنید ضرری نداره که انشالا نتیجه ببینین یا حق 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام خانومی ک گفتن پوست صورتشون تیرو لک داره شما میتونید وزی یکبار شیر بزنید روزی یکبار هم اب سیب زمینی هر شب هم از یماد بتا بتازون استفاده کنی کل لک های صورتتون از بین میره شما میتونید عنواه اقسام ماسک میوه های تابستونی استفاده کنید ولی توصییه اولی و دومی سومی خیلی کار سازه هیچ عوارضعی هم نداره انشالا مشکلتون بر طرف شه ولی من خودم تجربشو داستم جواب میده ممنون از کانال خوبتون با تشکر 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام علیکم برای اون دوستی مینویسم که کف پای بچشون صافه و نیازه چند سالی کفش بپوشه دختر من هم پای چپش از قوزک رو به بیرون بود و میلنگید من و پدرش اصلا متوجه نمیشدیم چون همیشه پیشمون بود تا دیگران زیاد گفتن بهمون بردیم دکتر ،کفش گفت بپوشه اون موقع دخترم زیر ۲ سال و نیمش بود مدام استفاده کرد تا کامل پاش خوب شد و اصلا دیگه نمیلنگه یادم نیست چه مدت استفاه کرد ولی الحمدلله خوب خوب شد فیلم های قبلشو که دیدم متوجه شدم واقعا میلنگید و ما متوجه نمیشدیم دختر من الحمدلله اذیت نکرد ان شاالله پسر شما هم همکاری کنه و کامل خوب بشه نگران نباش توکل بر خدا خوب میشه 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 خانمی که بچه 8سالشون مشکل قلبی داره تهران مرکز طبی کودکان تو خیابون قریب خیلی متخصص های خوبی داره عالین یا بیمارستان مفید آن شاللع به حق امام حسین نتیجه میگیرید توکلتون به خدا باشه 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام خسته نباشید در مورد خانمی که گفتن یه هفته س بدنشون قرمزی ریخته و میخاره خواهر منم همینطور بود اونقدر بدنشو میخاروند خون میومد کمی هم کبود مانند میشدچکاپ داد مشخص شد پلاکت خونش پایین بود پلاکت خون بهش تزریق کردنن دیگه خوب شد حالا شماهم برا مشکلتون راه هست به نظر من یه چکاپ بدید ممنون سلامتی امام زمان صلوات 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام خس خس نوزاد معمولا تا ماه ششم یازودتر ازبین میره بچه های خودم هم اینطور بودن نگران نباشن 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 خانومی که باردار شدن و حالت تهوع دارن تجربه من باسه بچه اینه که احتمالا پسر باشه ودرانتظار بچه سالم وخیلی باهوش باشند 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام خانومی که نمره چشمش بالا رفته برای تقویت بینایی آب هویج فراوان بخورند روشنایی چشم برمیگرده انشالا 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام خانمی که فرمودین زایمانتون سزارین بوده وبچتون خس خس میکنن اصلاربطی به سزارین نداره من دوتابچمو سزارین شدم همچین چیزی نبوده حتمابه متخصص اطفال مراجعه کنید خانمی که مادرتون دهنشون تلخه ازسردی طبع هستش گرمیجات استفاده کنند خانمی که دخترشون زگیل میزنه وقتی تابستان درخت انجیر میوه میده انجیر کال روازدرخت بچینیدوبلافاصله شیره سفیدرنگی که ازته انجیرکال میادروبه زگیل هابزنیددوسه باربزنیدکلا ریشه کن میشن من خودم استفاده کردم التماس دعا 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام در مورد خانمی کہ گفتن دو ماہ پدر عزیزشونو از دست دادن و ھروز گریہ میکنن خداوند رحمتش کنہ و صبر بہ بازمانگان بدہ خواستم بگم من حالم خیلی خراب بود منم ھروز استرس گریہ میکردم یکی از دوستان کانال ختم قران را بھم معرفی کرد و لینکشو میزارم امیدوارم بہ ارامش برسید 🌷ختم روزانه قرآن 🌷 https://eitaa.com/joinchat/2150629612Cf6e8c87cb9 ‌🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام به اون خواهری که آدرس خواستن بیمارستان دی متخصص قلب کودکانه یه کم ویزیتش گرانه ولی شرایطشونوبگن ببرن پیش دکترمهران پور به دکتربگن توان مالی ندارن کمک میکنه ویزیتو پس میدن تهران خیابان ولیعصر هستش ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد♨️🚫
#بخش_یازدهم وقتی رسیدم کمند در رو باز کرد منو که دید دستپاچه شد و گفت چی شده؟ رفتم تو مامان منو که
🌸🍃 وقتی رسیدم کمند در رو باز کرد منو که دید دستپاچه شد و گفت چی شده؟ رفتم تو مامان منو که دید شصتش خبر دار شد جریانو برای مامان گفتم مامان شاکی بود و زیر لب با خودش حرف هایی زمزمه می کرد ظهر که آقاجون اومد مامان به سمتش رفت و بعد از سلام و خسته نباشی جریانو تعریف کرد اقاجون تو فکر رفت حسین هم که مرتب برای هاشم خط و نشون می کشید ناهار رو که خوردیم دم دم های عصر بود که فرحناز و جمال اومدن خونه مون مامان و اقاجون حسابی از خجالتشون دراومدن و هرچقدر کوتاه می اومدن اقاجون بیشتر خط ونشون می کشید، مامان هم پشت اقاجون رو داشت در آخر هم جمال و فرحناز دست از پا درازتر برگشتن چند روزی گذشت و قرار شد در حضور پدر هاشم یه جلسه بگیرن و سنگ هامون رو وا بکنیم اقاجون و مامان خیلی ناراحت بودن بابت اینکه هاشم دست روی من بلند کرده بود و ‌اونطوری زده بود آش و لاشم کرده بود وقتی پدر هاشم و جمال و هاشم و فریبا اومدن آقاجون حسابی متلک بارشون کرد و پدرهاشم هم تمام مدت هاشم رو سرزنش می کرد و حق رو تمام و کمال به اقاجون می داد و فریبا را هم چندبار تحقیر کرد و مامان هم خیلی با فریبا و هاشم سرد حرف زد و ابراز دلخوری کرد و گفت من دخترمو با امید دادم به شما توقع نداشتم دو ماه از عروسیش بگذره اینطور ناراحت ببینمش فریبا و هاشم سرشون زیر بود چیزی نمی گفتن اما همه این ها باعث نشد دلم خنک بشه هنوز تو شوک رفتار هاشم بودم باورم نمیشد مردی که عاشقانه دوستش داشتم بامن اینطوری رفتار کنه با پادرمیونی پدرهاشم همون شب برگشتم خونه آقاجون حسابی هاشم رو گوش مالی داد و تهدیدش کرد که دیگه دست روی من بلند نکنه و اگه یه بار دیگه این کا رناپسندش رو تکرار کنه اونموقع هرچی دیده از چشم خودش دیده وقتی برگشتم با هاشم کلامی حرف نزدم و اگه هم حرفی می زد خیلی کوتاه جوابشو می دادم هاشم خیلی راحت رفتار می کرد انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده از اینکه به روی خودش نمی آورد هم تعجب کرده بودم هم توی دلم حرص می خوردم چند روزی گذشت و فریبا ما رو دعوت کرد خونشون اولش نمی خواستم قبول کنم از فریبا و رفتارهاش خیلی دلخور بودم اما با پا درمیونی فرحناز قبول کردم وقتی رفتیم اقاجون و فرحناز اونجا بودن بعد از سلام واحوال پرسی های معمولی نشستیم سفره را که انداختن فریبا فقط یه سینه مرغ پخته بود که دوتا بشقاب بیشتر نبود و چهارتا ظرف هم خورشت سبزی گذاشته بود وقتی دیدم غذا کمه کم تر کشیدم تا شرمنده نشه اما از این کارهاشون شوکه بودم گرسنه از پای سفره بلند شدم و با فرحناز ظرف ها رو شستیم فریبا هم جوری وانمود می کرد که انگار از صبح خیلی روپا بود و خسته شده.... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌱 در روایات بسیاری به عوامل مختلفی اشاره شده که مردن را آ‌سان می‌کند، یا وسوسه‌های شیطان را دفع می‌کند. اموری چند باعث می‌شود که انسان راحت و سلامت از این دنیا به عالم برزخ منتقل گردد. اولین شرط بدون شک اولین شرط برای راحتی و سلامتی هنگام مرگ این است که انسان، خدا، آخرت و دین را قبول داشته باشد، اتصالش با خدا برقرار باشد و با خدا قهر نباشد تا وقتی او را به سوی خدا می‌برند بدش نیاید و سختی نکشد، و بداند به سمت دوستش می‌رود، نه دشمنش. ملاقات حضرت ابراهیم با عزرائیل در روایتی آمده است: که حضرت عزرائیل(ع)بر ابراهیم خلیل الله، ظاهر شد، حضرت ابراهیم(ع)وقتی حضرت عزرائیل را دید، حس کرد دیگر آخر کار است. پرسید: «یا مَلَکَ الْمـَوْتِ أدَاعٍ أمْ نَاع؛ آیا آمده‌ای دعوتم کنی خودم به اختیار خودم بیایم، یادیگر کار تمام است و اختیاری نیست؟» گفت: نه، اختیار داری. حضرت ابراهیم(ع)فرمود: «فَهَلْ رَأیتَ خَلِیلًا یمِیتُ خَلِیلَه؛ آیا دیده‌ای دوستی جان دوستش را بگیرد؟» حضرت عزرائیل ماند که چه کند و چه بگوید. خداوند متعال فرمود: به ابراهیم بگو: «هَلْ رَأیتَ حَبِیباً یَکرَهُ لِقَاءَ حَبِیبِهِ إِنَّ الْحـَبِیبَ یُحِبُّ لِقَاءَ حَبِیبِه؛ آیا دوستی را دیده‌ای که از ملاقات دوستش ناراحت باشد؟!قطعاً دوست مشتاق دیدار دوست است.» بنابراین، هر چه‌ایمان و اعتقادات ما محکم‌تر باشد، مرگ برای انسان راحت‌تر و لذت بخش‌تر است. چنان که خداوند در قرآن می‌فرماید: یُثَبِّتُ اللهُ الَّذینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحـَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَة ؛ خداوند کسانی را که‌ایمان آوردند، به خاطر گفتار و اعتقاد ثابتشان، استوار می‌دارد؛ هم در این جهان، و هم در سرای دیگر! مهربان‌تر از پدر و مادر در روایات متعدد آمده است که حضرت عزرائیل(ع)به مؤمن می‌گوید: من از پدر و مادر مهربان به تو مهربان ترم. یا در روایاتی آمده است که ملک الموت هنگام مرگ به مؤمن شهادتین را تلقین می‌کند، ملائکه به او خوش‌آمد می‌گویند، یا برای مؤمن دسته گل معطر، یا نسیم رحمت به نام‌های مسخیه و منسیه می‌فرستند و امثال این ها. همه‌این تشریفات زیبا برای مؤمن است. سلمان در بازار آهنگران امام صادق(ع)فرمودند: روزی سلمان در کوفه از بازار آهنگران می‌گذشت. دید جوانی غش کرده و مردم دور او جمع شده‌اند. وقتی سلمان را دیدند، گفتند: این جوان غش کرده و اگر بر او دعایی بخوانی ـ ان شاء الله ـ بلند می‌شود. سلمان به بالین او آمد. آن جوان چشمش را باز کرد و به سلمان نگاه کرد و گفت: ای اباعبدالله، این مردم که می‌گویند من مریض و غشی هستم. این‌طور نیست، بلکه هنگامی که گذرم به‌این بازار افتاد و دیدم که چگونه با چکش‌های آهنین بر روی آهن‌های گداخته می‌زنند، به یاد این آیه افتادم: «وَ لَهـُمْ مَقامِعُ مِنْ حَدیدٍ؛ نگهبانان جهنم با گرزهای آهنین اهل جهنم را می‌زنند.» و دیگر نفهمیدم و افتادم. حضرت سلمان فهمید این جوان با معرفت است. با او دوست شد. پس از مدتی آن جوان مریض شد و به حال احتضار افتاد. سلمان نزد او آمد و بالای سرش نشست و گفت: ای ملک الموت، با برادرم مدارا کن! حضرت عزرائیل(ع)فرمود: ای اباعبدالله، من با هر مؤمنی دوست هستم و با او مدارا می‌کنم. بنابراین، شرط اول برای آسان جان‌دادن ایمان و اعتقادات سالم و درست است. ان شاءالله به یاری خداوند، ایمان و اعتقاداتمان را تا دم آخر نگه داریم و دچار تزلزل و تردید نشویم. مهم حفظ ایمان تا آن موقع است. این نگرانی مقدس است. وقتی پیامبر اکرم (ص) خبر شهادت امیرالمؤمنین (ع) را به‌ایشان دادند، اولین سؤال حضرت امیرالمؤمنین (ع) این بود که «أفی سَلامَةٍ مِن دیِنی ؛ آیا در آن هنگام دینم در سلامت است؟» ایمان پایدار و ایمان عاریه‌ای روایات ایمان را دو نوع معرفی کرده‌اند: برخی ایمان‌ها ثابت و پابرجاست و با حوادث از بین نمی‌رود، ولی برخی ایمان‌ها عاریه‌ای است، آدم زود آن را از دست می‌دهد. با یک وزوز پشه و مگسی که مانع خواب می‌شود، برخی - به قول خودمان - کفرشان درمی‌آید و کفر هم می‌گویند. با اندک فشار و سختی، مریضی، بالا و پایین شدن وضع مالی و کم و زیاد شدن حقوقی، با یک سؤال و شبهه‌ای چه بسا برخی کلمات کفرآلود می‌گویند و یا خدا را متهم به ظلم می‌کنند. نعوذ بالله! ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد♨️🚫
#نکات_خانه_داری 🏡 یکی از مهم‌ترین قسمت‌های خانه، آشپزخانه است، خانم‌های خانه‌دار قسمت زیادی از وق
🏡 . شستشوی شیشه‌ها در برابر تابش مستقیم آفتاب موجب باقی ماندن لکه روی شیشه‌ها خواهد شد. بنابراین برای کسب نتیجه بهتر سعی کنید شستشوی شیشه‌ها را در نور غیرمستقیم آفتاب یا در سایه انجام دهید. یک چهارم تا نصف لیوان سرکه را در یک لیتر آب ( چهار لیوان ) حل کنید و با روزنامه مچاله شده یا دستمال خیس شده در آن، شیشه‌های خانه را تمیز کنید. یک چهارم تا نصف لیوان الکل را در حدود یک لیتر آب حل کنید و به‌ آن چند قطره مایع ظرف‌شویی اضافه کنید. برای تمیز کردن شیشه و ‌آینه در خانه از روش یاد شده استفاده کنید. این نکته مهم را فراموش نکنید که در صورت استفاده از الکل صنعتی، این محلول را از دسترس کودکان و افراد ناآگاه دور نگاه دارید. تمیز کردن ظروف شیشه‌ای، چینی و لعابی برای پاک کردن رسوبات به جا مانده از آب داغ و چای و قهوه و تمیزی و درخشندگی هر چه بیشتر ظروف شیشه‌ای، چینی و لعابی، خمیری از سرکه یا آب لیمو و نمک پودر تهیه کنید و آن را روی سطوح داخلی و بیرونی آنها بمالید و پس از حدود یک ساعت آب بکشید. این نکته را هم بدانید که اضافه کردن کمی سرکه به آب مورد استفاده برای آب‌کشی ظروف شیشه‌ای مانند استکان و لیوان، موجب تمیزی و شفافیت بیشتر خواهد شد. تمیز کردن و باز کردن لوله ظرف‌شویی برای پاک کردن بقایای چربی و مواد غذایی در لوله ظرف‌شویی و جلوگیری از گرفتگی آن، هر چند گاه یک کتری آب‌جوش داخل آن بریزید یا اینکه مخلوط مساوی نمک و جوش‌شیرین را در سوراخ ظرف‌شویی بریزید و یک کتری آب‌جوش به آن اضافه کنید. همچنین برای رفع گرفتگی لوله تخلیه ظرف‌شویی، مقداری جوش‌شیرین و نمک را به نسبت مساوی مخلوط کنید و در سوراخ سینک بریزید و بلافاصله مقداری سرکه به این مخلوط اضافه کنید و در حد امکان راه آب را برای مدت کوتاهی ببندید. پس از مدتی، کار را با ریختن یک کتری آب جوش به اتمام برسانید. توجه داشته باشید که از ریختن مواد چرب و روغن داخل ظرف‌شویی خودداری کنید زیرا این کار علاوه بر تجمع چربی در لوله‌های تخلیه آشپزخانه، موجب گرفتگی این لوله‌ها در خانه شما یا خانه‌های زیرین آپارتمان‌های دیگر می‌شود و دردسرهای فراوانی برای شما و به ویژه دیگر همسایه‌ها فراهم می‌کند. جرم‌گیری سماور برای پاک کردن رسوبات آهکی به جامانده از آب داغ در کتری و سماور، سرکه و آب را به نسبت مساوی مخلوط کنید و آن را برای حداقل 30 دقیقه در داخل کتری یا سماور بجوشانید، سپس با ساییدن به وسیله سیم ظرف‌شویی، رسوبات نرم شده را جدا کنید، یا اینکه محلول آب و سرکه را پس از جوشاندن، برای حدود یک شب تا صبح بگذارید تا رسوب حل شود. همچنین می‌توانید دو تا سه قاشق غذاخوری جوهرلیمو را در هر لیتر آب حل کنید و با روش یاد شده استفاده کنید. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽