شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 گفت داری دروغ میگی، تو دوست پسر نداری گفتم دارم، عاشقشم گفت اونروز که از کلانت
#داستان_زندگی 🌸🍃
ستاره
یه روز زنگ خونمون زده شد.
صدای مامانمو شنیدم که به بابام گفت یه آقایی باهات کار داره ، پدرم رفت جلو در و مادرم اومد داخل اتاق و گفت کسیکه جلو دره خودشو کیامرث معرفی کرده.
چشمام سیاهی میرفت ، سرم گیج میرفت
انگار تو یه کابوس گیر افتاده بودم
هرچی بود که بابام کیامرث و ردش کرد.
فرداش دوباره زنگ خونه زده شد، بازم کیامرث بود . این دفعه داداشام خونه بودن و با پدرم رفتن جلو در یه لحظه صدای فحاشی برادرامو شنیدم که بهش حمله کرده بودن. میخواستم خودمو برسونم جلو در اما خودم به زور سرم زنده بودم.
داد میزد میخوام حداقل ببینمش که داره نفس میکشه
بابام میگفت من به مرد بیوه ی همسن تو دختر نمیدم.
اونم میگفت مگه من آدم نیستم؟
چرا یه جور میگید بیوه که انگار یه تیکه آشغالم؟
تو همون زمان یه خواستگار دیگه برای من اومد که جوون برازنده ای بود ، شغل عالی داشت و درآمد خیلی عالی داشت.
بابام با وجود مخالفت من قرار خواستگاری گذاشت.
اونا اومدن، مادرم اینا سعی کردن که من با ظاهر خوب و دور از مریضی که اون چندروز داشتم تو مجلس حاضر بشم . قرار شد که با اون پسر جوون بریم تو اتاق که حرف بزنیم
تو اتاق بهش گفتم من اصلا تمایلی به ازدواج ندارم و حتی لازم باشه سرسفره عقد بهم میزنم.
از اتاق خارج شدیم و عملنا اون مجلس خواستگاری بهم ریخت چون پسره با دلخوری از اتاق خارج شد
گوشی هم نداشتم که به کیامرث اطلاع بدم که خواستگار اومده، ازم گرفته بودن.
خاله هام و دایی هام به مامانم میگفتن زودتر شوهرش بدید که این پیرمرده نشه دامادتون.
با هر سختی بود از مادرم گوشیمو گرفتم و بهش پیام دادم
پشت تلفن گریه اش گرفته بود.
بهم گفت اسم همه ی اون کسایی که تو فامیل پشت سرمون حرف زدنو به همراه اسم عروس و داماداشون بده.
اولش ندادم اما به اصرارش اسم ها رو دادم.
رفته بود حسابی آمارشونو دراورده بود ، یکی از دایی هام دامادش سابقه دار بوده ، داماد یکی از خاله هام همزمان دوتا زن داشت و خالم اینا میدونستن و اجازه داده بودن دخترخاله هووی یه زن بیچاره بشه. یه دختر داییم صیغه بود.اینا آدمایی بودن که همیشه منو اذیت کرده بودن. از بچگی تا جوونی.
کیامرث بهم گفت یه روزی که خاله ها و داییات خونه ی شما هستن به من خبر بده. گفتم باشه .
یه روز که همه خونه ی ما جمع بودن به کیامرث خبر دادم که همه اینجان.
همه دعوت بودن چون یکی از داداشام سربازیش تموم شده بود و خانواده ام همه رو دعوت کرده بودن . عمه ها ، خاله هام ، دایی ها و عموهام. کیامرث بهم زنگ زد گفت من جلو درم ، منم بدون اینکه به کسی بگم رفتم درو باز کردم.
اومد داخل و همه شوکه شده بودن.
اومد سلام کرد و نشست رو صندلی
در اومد آمار سابقه دار بودن داماد دایی ام ، هوو شدنه دختر خاله ام ، صیغه شدن یه دختر داییم رو تو جمع گفت.
همه داشتن داد میزدن ، دعوا شد . مامانم با دختر خاله ام که هوو شده بود دعواش شد ، دایی و عموهام با هم دعواشون شد حسابی درگیری شد.
دروغ نیست اگه بگم چه لذتی بردم از اون درگیری ها ، انگار غرورم و شخصیتم داشت بهم برمیگشت.
فرداش بابام بهم گفت بگو بیان خواستگاری
چند روز بعد با کل ایل و تبارش اومدن خواستگاری و مامانم اینا موافقت کردن به شرطی که سه سال نامزد باشیم.
مادرم گفت تو هنوز سنت کمه و باید سنت بالاتر بره تا بدونی باید تو زندگی با یک مرد جاافتاده چکار کنی
#ادامه_دارد...
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
نام حسن بصری ، در تاریخ اسلام ، زیاد برده می شود، پدر او بنام یسار از اهالی قریه میسار (نزدیك بصره ) بود. حسن بصری 89 سال عمر كرد، و یكی از زاهدان هشتگانه معروف می باشد، وی زمان علی (ع ) تا زمان امام باقر(ع ) را درك كرده است . وی از دیدگاه تشیع ، فردی منحرف ، و زاهد نمائی كج اندیش و درباری بود، بسیاری از منحرفین ، او را احترام می كردند و روشنفكر وارسته می دانستند، به هر حال در اینجا به یك داستان از این فرد زاهدنما توجه كنید: پس از جنگ جمل و پیروزی سپاه علی (ع ) برسپاه طلحه و زبیر، علی (ع ) در محلی عبور می كرد، دید حسن بصری در آنجا وضو می گیرد، فرمود: ای حسن ، درست وضو بگیر. حسن در پاسخ گفت : ای امیر مؤمنان تو دیروز (در جنگ جمل ) مسلمانانی را كشتی كه گواهی به یكتائی خدا و رسالت پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) می دادند و نماز می خواندند و وضوی درست می گرفتند. علی (ع ) فرمود: آنچه دیدی واقع شد، اما چرا ما را برضد دشمن ، یاری نكردی ؟. حسن گفت : در روز اول جنگ ، غسل كردم و خودم را معطر نمودم و اسلحه ام را برداشتم ، ولی در شك بودم كه آیا این جنگ صحیح است ؟! وقتی به محل خریبه(بر وزن كریمه ) رسیدم شنیدم ندا دهنده ای گفت : ای حسن برگرد، زیرا قاتل و مقتول هر دو در آتشند، از ترس آتش جهنم ، به خانه برگشتم و در جنگ شركت نكردم . در روز دوم نیز برای جنگ حركت كردم و همین جریان پیش آمد. امام علی (ع ) فرمود: راست گفتی ، آیا می دانی آن ندا دهنده چه كسی بود؟. حسن گفت : نه نمی دانم .
امام فرمود: او برادرت ابلیس بود، و تو را تصدیق كرد كه قاتل و مقتول از دشمن ، در آتش هستند. حسن گفت : اكنون فهمیدم كه قوم (دشمن ) به هلاكت رسیدند. آری در هر زمانی از این گونه افراد پیدا می شوند كه به زهد و وارستگی شهرت دارند، اما از فرمان امام برحق خود سرپیچی می كنند، و حتی اعتراض می كنند، و وقتی پای جهاد به میان می آید، از خونریزی و مسلمان كشی سخن به میان می آورند. در نقل دیگر آمده : همین حسن بصری در وضو گرفتن ، وسوسه داشت و آب زیاد می ریخت ، علی (ع ) او را دید و فرمود: ای حسن ، آب زیاد می ریزی !. او در پاسخ گفت : آن خونهائی كه امیر مؤمنان می ریزد، زیادتر است . علی (ص ) فرمود: از كار من ناراحت شده ای ؟
او گفت : آری . فرمود: همیشه چنین باشی . پس از این نفرین علی (ع )، حسن بصری همیشه تا آخر عمر، غمگین و عبوس بود تا جان سپرد.
داستان دوستان / محمد محمدي اشتهاردي
🍃🔹🍃🔹🍃
جوانك شاگرد بزاز، بی خبر بود كه چه دامی در راهش گسترده شده . او نمی دانست این زن زیبا و متشخص كه به بهانه خرید پارچه به مغازه آنها رفت و آمد می كند، عاشق دلباخته اوست و در قلبش طوفانی از عشق و هوس و تمنا برپاست . یك روز همان زن به در مغازه آمد و دستور داد مقدار زیادی جنس بزازی جدا كردند، آنگاه به عذر اینكه قادر به حمل اینها نیستم . به علاوه پول همراه ندارم ، گفت :پارچه ها را بدهید این جوان بیاورد و در خانه به من تحویل دهد و پول بگیرد. مقدمات كار قبلاً از طرف زن فراهم شده بود، خانه از اغیار خالی بود، جز چند كنیز اهل سر، كسی در خانه نبود. محمد بن سیرین كه عنفوان جوانی را طی می كرد و از زیبایی بی بهره نبود - پارچه ها را به دوش گرفت و همراه آن زن آمد. تا به درون خانه داخل شد در از پشت بسته شد. ابن سیرین به داخل اطاقی مجلل راهنمایی گشت . او منتظر بود كه خانم هرچه زودتر بیاید، جنس را تحویل بگیرد و پول را بپردازد. انتظار به طول انجامید. پس از مدتی پرده بالا رفت . خانم در حالی كه خود را هفت قلم آرایش كرده بود، با هزار عشوه پا به درون اطاق گذاشت . ابن سیرین در یك لحظه كوتاه فهمید كه دامی برایش گسترده شده است . فكر كرد با موعظه و نصیحت یا با خواهش و التماس ، خانم را منصرف كند، دید خشت بر دریا زدن و بی حاصل است . خانم عشق سوزان خود را برای او شرح داد، به او گفت :من خریدار اجناس شما نبودم ، خریدار تو بودم ! ابن سیرین زبان به نصیحت و موعظه گشود و از خدا و قیامت سخن گفت ، در دل زن اثر نكرد. التماس و خواهش كرد، فایده نبخشید. گفت چاره ای نیست باید كام مرا برآوری . و همینكه دید ابن سیرین در عقیده خود پافشاری می كند، او را تهدید كرد، گفت : اگر به عشق من احترام نگذاری و مرا كامیاب نسازی ، الا ن فریاد می كشم و می گویم این جوان نسبت به من قصد سوء دارد. آنگاه معلوم است كه چه بر سر تو خواهد آمد. موی بر بدن ابن سیرین راست شد. از طرفی ایمان و عقیده و تقوا به او فرمان می داد كه پاكدامنی خود را حفظ كن . از طرف دیگر سر باز زدن از تمنای آن زن به قیمت جان و آبرو و همه چیزش تمام می شد. چاره ای جز اظهار تسلیم ندید. اما فكری مثل برق از خاطرش گذشت . فكر كرد یك راه باقی است ، كاری كنم كه عشق این زن تبدیل به نفرت شود و خودش از من دست بردارد.
اگر بخواهم دامن تقوا را از آلودگی حفظ كنم ، باید یك لحظه آلودگی ظاهر را تحمل كنم ، به بهانه قضای حاجت ، از اطاق بیرون رفت ، با وضع و لباس آلوده برگشت . و به طرف زن آمد. تا چشم آن زن به او افتاد، روی درهم كشید و فورا او را از منزل خارج كرد.
داستان راستان / استاد مطهري
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#داستان_زندگی 🌱
دوستی داشتم با اخلاق و خوش رو، و با کمال و با شخصیت. در این جا او را به نام مستعار احمد می خوانیم. وی با دختری که هم تیپ خودش وفامیل نزدیکش بود، ازدواج کرد. چند سال با کمال خوشی با هم زندگی کردند و دارای فرزند شدند، اما ناگهان باهم به نقطه طلاق رسیدند. علتش را هم به کسی نمی گفتند! خانواده هایشان سخت پریشان شده بودند، از من خواستند به خاطر کودکان معصوم آن دو دخالت کنم و مانع طلاق شوم. چون می دانستند که احمد به من معتقد و علاقمند است وحرف مرا می شنود. این بودکه احمد را فراخواندم و با اوبه گفتگو پرداختم . پس از اصرار زیاد، علت تقاضای طلاق را این گونه توضيح داد: زن من از هر لحاظ، زن خوب وشایسته است، ولی متأسفانه، جوری شده که نمی تواند پاسخگوی نیاز جنسی من باشد؛ به همین جهت است که مجبورم با مهربانی، طلاقش دهم. ودوباره ازدواج کنم. گفتم:اگرچنین است چه اشکال دارد که او را طلاق ندهی وازدواج دیگری کنی؟ گفت:درابتدا خودم هم به همین فکر افتادم،ولی دیدم دردسرش زیاد است؛چون بالاخره، اختلاف هووها و بچه هایشان با هم وسرانجام بگومگوی همه شان با من،زندگی را تلخ و غم انگیز خواهدکرد.رعایت عدالت هم برای من خیلی مشکل است علاوه بر همه این ها، ازعنوان «مرد دوزنه»هم بدم می آید. گفتم:آیا می دانیدکه با این کار،خود و همسر وخانواده هردوی تان را پریشان می کنید و به آبروی اجتماعی تان، لطمه می زنید وشانس خوشبختی فرزندتان را هم کم می کنید و مجموع این ها خالی از «تبعات دنیوی و اخروی» نخواهد بود؟باتوجه به این که همسرتان هم تقصیری ندارد. سرش را پایین انداخت و به فکر فرورفت سپس گفت به یقین، از طرفی دوزن داری، زندگی را مصیبت بار و طاقت فرسا می سازد واز سوی دیگر سرکوبی غریزه جنسی هم علاوه بر دشواری اش، به جسم وجان ، زیان می رساند. بفرمایید من چه کنم؟ گفتم به فرض صحت یقین شما، راه سومی هم پیش رو دارید که پیامد هایی که گفتید ندارد، سپس ساکت شدم.آن گاه با اشتیاق، پرسید: کدام راه؟ گفتم: ازدواج موقت. پس از اندکی سکوت،گفت:آخر،ازدواج موقت، بدنامی و شرمندگی عوامانه دارد وبه شخصیت من بیشتر لطمه می زند. گفتم این مانند ازدواج دائم نیست که اعلام شود ، بلکه این ازدواج به خاطر این که بیشتر جنبه بهره برداری جنسی دارد ، توأم با خجالت است؛ لذا پنهانی صورت می گیرد. فرق این دو ازدواج که یکی آشکار و دیگری مخفیانه انجام می شود این است که در ازدواج دائم، زن و مرد «نقص وجودی» خود را با پیوند زنا شویی برطرف می سازند و برای خود شریک زندگی ، انتخاب می کنند تا با تولید نسل، مهر و محبت وفداکاری متقابل ، نظام زندگی اجتماعی را بچرخانند ودین خود را به جامعه،ادا سازند،لذا هر زن و مردی که از ازدواج دائم وتشکیل خانواده، سرباز زنند در جامعه ، خوشنام و محترم نخواهد بود. اما ازدواج موقت، غالباً برای این جهات نیست، بلکه هدف اصلی از آن، بهره برداری جنسی در محدوده قانون الهی است تا گناه و هرج و مرج جنسی رخ ندهد وارتباط جنس زن و مرد با شرایط مشخص و مخصوصی صورت پذیرد . خلاصه این که پس از گفت وگوی زیاد ، او را متقاعد ساختم که به جای طلاق و ازدواج مجدد با همان زنش زندگی کند وآن کمبود جنسی را با ازدواج موقت پنهانی جبران کند. این بود که با قیافه ای جدی گفت: از خیرخواهی شما متشکرم و تصمیم گرفتم به راهنمایی های شما عمل کنم، ولی تصدیق بفرمایید که موفقیت در این کار، چندان آسان نیست. گفتم« چندان هم مشکل نیست». آن گاه هر دو ساکت شدیم. ناگهان به یاد زن«شوهر مرده ای» افتادم که هم تیپ احمد و فامیل نزدیکش بود و ما او را با نام مستعار «نرگس» می خوانیم. نرگس، زنی درس خوانده، و با شخصیت بود که مانند خود احمد، از سابق با ما آشنایی داشت؛ بدین جهت، اطلاع داشتم که قبلاً از سوی برخی از او خواستگاری شده بود واو در جواب گفته بود« به خاطر بچه هایم ازدواج نمی کنم» و راست هم می گفت؛ چون باشناختی که من از خانوادة او و شوهرش داشتم، وضع زندگی خانوادگی اش به او اجازه ازدواج نمی داد. این بودکه به احمد گفتم «الآن به نظرم رسید که نرگس از هر نظر، برای شما مناسب است و خوشبختانه با هم فامیل هستید و رفت و آمد دارید واز هر نظر، امین وقابل اطمینان برای یکدیگریدو این برای هر دوی تان خوب است و ارتباط زناشویی مخفیانه را آسان تر می سازد؛ لذا با تعهد متقابل به راز داری، به او پیشنهاد ازدواج موقت کنید و یقین بدانید که او هم می پذیرد، البته بعد از نفی و ناز زنانگی و اصرار شما». احمد با سخنان من با جرأت و امیدوار شد؛ گفت:«چشم! برای اطاعت فرمان شما هم که شده، چنین خواهم کرد و از پیش من رفت. چندروز بعد، پیش من آمد و گفت: امروز با نرگس ملاقات داشتم، پس از گفت گوهای معمولی و ایجاد فضای مناسب، به او گفتم« می خواهم با شما حرفی بزنم که به صلاح دنیا و آخرت شماست، بشرط این که قول دهی جایی بازگو نکنی.
#ادامه_دارد...
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌱 دوستی داشتم با اخلاق و خوش رو، و با کمال و با شخصیت. در این جا او را به نام مستعا
نرگس که زنی فهمیده و با کمال است گفت:«سخنی که شایسته پنهان کردن باشد، بازگو کردنش را خلاف انسانیّت و خلاف شرع می دانم.» گفتم:«شما که یک زن متدین و تقریباً جوان هستید، آیا خلاف شرع نیست که بدون شوهر، زندگی کنید و به جسم و روح خود آسیب برسانید؟» نرگس گفت:«وضع خانوادگی خودم و خانوادة شوهرم به من اجازه ازدواج مجدد نمی دهد و چون به تازگی از من خواستگاری شد و خانوادة شوهرم فهمیدند، به من گفتند: « این که ماشین و خانه و ثروت رادر اختیار تو گذاشتیم، و به تو محبت و احترام می کنیم، برای این است که سربر بالین مرد دیگری نگذاری و پای بچه ها بنشینی تا بزرگشان کنی و اگر ازدواج کنی همه اینها و بچه ها را از تو می گیریم و تو را دست خالی به خانه پدرت می فرستیم! پدر ومادرخودم نیزگفتند: ازدواج خلاف شأت توست. بعد از این، تو باید فقط به فکر این بچه های یتیم باشی و وقتت را صرف تعلیم و تربیتشان کنی.» گفتم:«نسبت به ازدواج دائم چنان است که گفتی، اما نسبت به ازدواج موقت چنین نیست، چون مخفیانه است و به جایی برخورد ندارد.» اندکی سکوت کرد، سپس با صدایی متأثر، با شرم وحیا گفت:«اولاً این یک عمل خجالت آمیز است و ثانیاً مخفی ماندنش خیلی مشکل است» وساکت شد. گفتم:«در صورتی که زن و مرد، بر مخفی نگه داشتنش متعهد باشند، کاملاً مخفی می ماند و در این صورت، جایی برای شرمندگی نیست، چون این، خود عملاً مرضی خداست وبزرگان دین هم آن را انجام داده و می دهند. او دیگر چیزی نگفت و ساکت ماند؛ لذا احساس کردم که دیگر برای ازدواج موقت، مانعی نمی بیند. این بود که به او گفتم:«من به عنوان یک وظیفه شرعی به شما پیشنهاد می کنم که برای رضای خدا با هم ازدواج موقت کنیم، با تعهد به این که بچه دار نشویم و کسی را هم از آن آگاه نسازیم». سرش را پایین انداخت و چیزی نگفت. پس از لحظاتی حرفم را تکرار کردم، باز هم چیزی نگفت. بار سوم که پیشنهاد را تکرار کردم با لحنی آمیخته با شرم و حیا گفت:«شما تعهد شرعی می کنید که بچه دار نشویم و ازدواج مخفی بماند؟» گفتم:«من بیشتر از شما به این فکرم؛ چون برای من که زن و بچه دارم، پریشانی و شرمندگی اش بیشتر است
پس از چند سؤال وجواب دیگر، نرگس قبول کرد و«قرار شد با هم ازدواج موقت کنیم و شما اکنون یا بعداً صیغه عقد آن را بخوانید برای مدت بیست سال با مهر یک جلد نهج البلاغه». بعد از مدتی احمد پیشم آمد و در یک ملاقات خصوصی راجع به زندگی زناشویی اش چنین گفت: برای این که از نتایج پیشنهاد و راهنمایی خوشبختی آفرینتان آگاه شوید، باید بگویم:«خدا را شکر، پس از ازدواج موقت، زندگی ما بسیار شیرین و با صفا شد؛ زیرا از طرفی همانگونه که می فرمودید، ازدواج موقت، کمبود جنسی در ازدواج دائم ما را جبران می کند و از طرف دیگر با همسر دائمی ام ساختم و طلاقش ندادم و آیندة او و بچه هایم را از تیرگی و پریشانی حفظ کردم؛ خودش و فامیلش با دیدة احترام به من می نگرند و فوق العاده اظهار مهر و محبت می کنند؛ همسرم با کمال علاقه و دلسوزی، زندگی ام را اداره می کند، به گونه ای که گذشت و فداکاری او شرمنده ام ساخته است. راز مگوی روزی به نرگس گفتم اگر حاضر باشی می خواهم از تو یک سؤال خودمانی کنم و جواب آن را خودمانی بشنوم نرگس گفت حاضرم. گفتم تو با این نشاط جنسی که داری اگر این ازدواج موقت نبود چه می کردی؟ با توجه به این که ازدواج دائم برایت میسّر نبود. نرگس گفت وقتی احساس کردم مجبورم بی شوهر، زندگی کنم وسوسه غریزه جنسی ام چند برابر شد، ترس و اندوه مبهمی مرا فرا گرفت، یأس وبدبینی روحم را می آزرد، ستیزه خو وبداخلاق گشتم، دچار بی خوابی، بی اشتهایی و بی قراری شدم، تصور محرومیت جنسی از زندگی بیزارم کرد، راه نجاتی به نظرم نمی رسید مگر خودکشی یا انحراف جنسی و چون هر دو ناروا بود و زندگی پس از مرگ را بر باد می داد با نیروی ایمان، خود را کنترل می کردم و در انتظار مرگ، می سوختم و می ساختم ولی اکنون این ازدواج موقت همه ناراحتی هایم را از بین برد و به لطف خدا از زندگی ام راضی و خوشحالم. احمد در ادامه سخن، گفت من ونرگس با تمام وجودمان می گفتیم و می گوییم که«اگر اسلام، ازدواج موقت نداشت، دین ناقصی بود و نمی توانست که دین جهانی باشد؛ چرا که مانند ما دونفر، انسان های زیادی هستند که گره گشای زندگی شان همین ازدواج موقت است. » سپس احمد از طرف نرگس، هدیه نفیسی به من داد وگفت:«این، تقدیمی نرگس است» که رویش نوشته شده بود:«تقدیم به روحانی خیرخواهی که گره های زندگی ما را با سرانگشت زیبای دین می گشاید.»
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️🍃 سلام من ازتون راهنمایی میخواستم خب من با یه آقایی در حد پیام در ارتباط هستیم ما هم
#پاسخ_اعضا 💜🍃
سلام عزیزان
کسی میدونه سفره حضرت زهرا چه چیزهایی باید بزاریم و چه دعا و سوره هایی خونده باید بشه و زمان خاصی اگه داره چطوره
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
سلام خدمت خانمی که گفتم رو گوشی شوهرشون متوجه پیامهای اینستا با دختر مجرد و کم سن و سالی شدن به نظر من کار خوبی کردید بالاخره یه موقع این آقا به خاطر ترس از دست دادندزندگیش این کارشو بزاره کنار ولی بازم مواظبش باشید، توکلتون به خدا باشه و زندگیتونا به خدا بسپارید
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
سلام به همگی کسانی که فرزند پیش فعال عقب مونده ذهنی یا حرف نمیزنه یا درک وفهم پایین داره یاهر مشکلی دیگه حتما ببرن پیش دکتر طب اسلامی سید مرتضی بابایی. هم قم هستن هم مشهد هر کدوم راحت ترین کسانی که فرزند سندروم دارن حتما پیش ایشون برن کسانی که دنبال آدرسش هستن میدونن اصلا هیچ نشونی ازش نیست من بهتون شماره ایشون میدم خودم بعد اذن مغرب زنگ زدم خدا را شکر موفق شدم برای نوه ام نوبت بگیرم اسمم زهراست
آدرس مشهد سناباد صاحب الزمان ع 20 پلاک 18
خواهرای عزیز برام خیلی دعا کنید مخصو صا کسانی که دنبال این آدرس بودن 5 تا گرفتاری دارم که سالهاست حل نشده دعا کنین برام😭😭😭😭😭
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
سلام به همه دوستان.خانومی که گفتن فراموشی گرفتن و طرف چپ بدنشون درد دارن و هرچیزی رو جایی میزارن یادشون میره و مشکل ساز شده براشون حتما به پزشک مغز و اعصاب مراجعه کنن و توضیح کامل بدن،براشون ام ار ای یا سی تی مغز تجویز میکنن،با شناخت مشکل، درمان میشن ان شاءالله.فقط حتما مراجعه کن عزیز دل💖و خانومی که گفتن چربی پدرشون بالاست سرکه سیب ناشتا هر روز ۱ق در یک استکان اب و بعد صرف غذا یعنی بعد ناهار وشام هم ۱ق میل کنن.سعی کنید تا ۴۰ روز ادانه بدین بعد ازمایش بدن.معجزه میکنه💖شفای همه بیماران صلوات🌺
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
سلام خدمت گروه خوب وحبیبه خانم برای رفع بیکاری سوره ی یوسف را باید شب بنویسند وجایی که زمین آن غصبی نباشد توی سوراخی بگذارند وپشت سرشون را هم نگاه نکنند من پسرم بیکار بود نوشتم واًثارش را هم دیدم
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
سلام وباتشکر ازگروه خوب ودلسوز وحبیبه خانم عزیز من توی همین گر وه دیدم خانمی فرستاده بودند که شوهرم بیکار ومعتاد بوده تا۳ روز پشت سرهم ۳۶۰ بار آیه ی آخر سوره ی ال عمران رابر چیز ترش خوانده بودند وشوهرشون هم سر کار رفته بودند وهم اعتیادشون را کنار گذاشته بودند
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
سلام برای عفونت گلو من از دارو گیاهی استفاده کردم خوب شد
گل ختمی آسیاب شده و چهار تخم و یک قاشق نشاسته و آویشن و کمی زنجبیل از هر کدام مساوی یا کمی با هم مخلوط کردم و روزی یک یا دو بار یک قاشق مرباخوری در یک فنجان آبجوش ریخته و خوردم عفونت گلو به مرور خوب شده الان خیلی خوبم
برای معده درد عصاره شیرین بیان خوردم بعد از غذا خیلی خوب بود من که راضیم میتوانید پیش پزشک برید وراهنمایی بشین
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
سلام مامان ملیسا دستگاه گوارش دخترت سرد شده گرمیجات بده انجیرو تو گلاب شب خیس کن صبح بده بخوره ودر روز به جای آب سرد آب جوشیده که ولرم شده چند بار بده بخوره،منم همین کارو میکنم،امیدوارم نتیجه بگیری طفلک عذاب نکشه،و اینکه شکمشو روغن مالی کن به سمت عقربه های ساعت رودهاش نرم بشه وبلافاصله بگو چند دقیقه سجده کنه فوری رودهاش تحریک میشه،آرزوی سلامتی برای دختر گلمون😊
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
سلام عزیزان،دوستی که میخوان ام ار ای در کرج انجام بدن بیمارستان البرز اگه دکتر داخل بیمارستان بنویسه رایگان انجام میدن،ولی یبار دکتر بیمارستان البرز برام نوشت ولی دیر نوبت دادن من رفتم بیمارستان رجایی حصارک خیلی ناچیز گرفتن فکر کنم۱۱۰ گرفتن اونم به خاطر لباسی که دادن و همان روز انجام دادم،ان شاء الله شماهم موفق بشی
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
سلام خواهر عزیزی که پسر ۱۱ سالش شب ادراری داره،پسر وبرادرم هم همین مشکل رو داشتن بردم پیش آقای دکتر فاضل حمید بهنام با یک نسخه خوب شد ودیگه تکرار نشد با همیو پاتی درمان کرد عالیه عالی خودمم تب خال زیاد میزدم رفتم پیشش خوب شدم ،حرف نداره
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
سلام خدمت همه دوستان درجواب خانمی که گفته بودن مادرشون56ساله هست وسکته خفیف کرده ورگهاش گرفته بوده
30حبه سیر پوست بگیرن با15عددلیمو ترش شیرازی شسته هسته هاش جدا کنند
باپوست داخل مخلوط کن به همراه سیر و4لیوان اب میکس کنند وموادرو داخل قابلمه ریخته و روی حرارت قرار بدهند فقط یک جوش بزنه بعداز روی حرارت بردارن تاسرد شود صاف کنند وداخل شیشه بریزن ودریخچال قراربدن وروزی نصف استکان به مادرشون بدن تا21روز بعدیک هفته ندن دوباره تا 21روز دیگه ادامه بدن درضمن سیر اصلان بو نداره درضمن من انکارو برای مادر80ساله خودم که ناراحتی قلبی وگرفتگی عروق داشت انجام دادم ونتیجه گرفتم
#پرسش_اعضا ❤️🍃
سلام عزیزم وقت بخیر.عذر میخوام مزاحمتون شدم.واسه کسی که مزداجش سودایی راه درمانی هست ؟چ غذاهایی باید خورده شود و چ غذاهایی نخورده شود؟ممنون عزیزم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام وخدا قوت تشکر بهخاطر اینکه در ممنون میشم اگه منو راهنمایی کنید خانم ۴۲ ساله هستم هرکسی منو میببنه میگه ۶۰ سالته حدودا یک سال پیش با شریکش دعواشون شد جدا شدند از اون به بعد صبح تا شب توخانه میخوابه وشبها بیداره به زمين و زمان بدو بیراه ميگه دوتاپسر دا رم بزرگه امسال کنکوری ه کوچیکه ۱۵ ساله در همه جا بدهکار ه ولی جوری میخوابه انگار هیچ مشگلی نداریم اگه اعتراض کنیم قش قرقی بهپا میکنه که نگو قبلآ اینطور ی نبود تور خدا راهنماییم کنید لطفا خدا خیرتون بده واقعا دارم دیوانه میشم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خسته نباشی ببخشید دخترم خیلی بدنش عرق میکند وبوی عرقش تند است حتی الان که هوا سرده باید چکار کند از حمام که میاد بعدش هم تا چند ساعت خوبه ولی بعد بدنش عرق میکند از پودر هم که عطاریا دارند استفاده میکند ولی بی فایده لطفا راهنماییم کنید
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام لطفاسوالم بزاریدگروه
چشمام تورفته شده وپیرچشمی
چی بخورم چی خوبه؟
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام عزیزان توروخداراهنمایی کنید من رو سینه ی چپم یه چیزی دراومد شبیه جوش بودترسیدم دست بزم فشارش بدم مامانم گفت دنبه گوسفند بزارم روش گذاشتم رو سینه یک روز کامل موند فرداش دنبه رو برداشتم یک ذره که سینمو فشار دادم هرچی چرک بود ریخت بیرون رفتم حموم تمیزش کردم ولی دیدم سواخ کوچکی روی سینم بازشد روزبه روز گوشت اضافی زیرپوستی دراومده و دورشم قرمزه به نظرتون چی بزم به سینم که اون گوشت اضافی ازبین بره ممنون میشم اگه راهنمایی کنید🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام عزیزان چه چیزی برای سردرد خوبه سر مادر من هر روز درد میکنه دیگه خسته شدیم ازبس ناله میکنه
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام..برای رویش مجدد موی شقیقه توی خانومها...چه کاری رو انجام دادن که رویش داشته موهاشون.و ریزش موهاشون قطع شده ...ممنون میشم...آزمایشاتم سالمه همه
شقیقه هام خیلی رفته...موهامم کم پشت شده...در ضمن استرس و بی حوصلگی هم دارم....
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام من پسر پانزده ساله دارم یک سال است که ترک تحصیل کرده اصلا برنامه برای آینده نداره خیلی برایش ناراحت هستم
بعضی وقتها که میاد خونه بوی سیگار میده
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام به همه ی اعضای گروه خیلی خوب وبابرکت یه سوال داشتم یه پسر ۶ ساله دارم که چند سالی درگیر رفلکس معده اش بودم که خداراشکر با طب اسلامی بهبود یافت اما الان هم رشدش کم هست وهم بدن خیلی نرمی دارد و من خیلی ناراحت هستم دلم می خواد بدنش سفت بشه لطفا اگر تجربه یا درمانی در این زمینه دارید راهنمایی کند باتشکر
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام و تشکر بابت کانال خوبتون لطفا پیام من رو در گروه بزارین ،آیا کسی بوده ریزش موی آلوپسی داشته و درمان شده لطفا اگه بوده روش درمان یا اسم پزشکشون رو بنویسن سپاسگذارم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام لطفا میشه سوال منو اورژانسی بزارید گروه
چند روز سرگیجه داشتم رفتنم دکتر ام آرای برام نوشت انجام دادم متاسفانه یه کیست توسرم دیده شد هر جا دکتر جراح رفتم چند تاش گفتن عمل کن چندتا هم گفتن مادرزادی وچهل سال تو سرم بوده عمل نکن اسم کیست هم کلئوید موندم چکار کنم یه ماه زندگیم مختل شده
کسی بوده تجربه ای داشته در این مورد راهنمایی کنه افسردگی گرفتم خیلی ازعمل مغزمیترسم ،میگه این کیست توعمق مغزه
خداخیرتون بده رها هستم
تعجیل درفرج آقا صلوات
#ایدی_ادمین_پرسش_پاسخ 👇❤️
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#داستان_یک_اشتباه ❌
شش ماهی از زایمان ناموفقم گذشته بود ولی نمیدونستم چرا انقدر حالت تهوع دارم
همسرم مدام بغلم میکرد و میگفت حتما خبراییه عشقم
همیشه م بهم روحیه میداد و میگفت تو دوباره مادر میشی
بهترین مادر دنیا هم میشی
بعدشم چشمکی بهم میزد و میگفت تو جواب دعاهای مادرمی
اما انگار خبری نبود چند بار ازمایش داده بودم منفی بود یه روز رفتم دستشویی که یه دفه مثل چند دفه ی قبل که سقط داشتم همون حالتا برام پیش اومد با وحشت همسرمو صدا کردم تا بیاد کمکم کنه. رنگ به رخسار نداشتم با کمک همسرم سرپا ایستادم
بوی خیلی بدی توی دستشویی پیچیده بود جوری که نمیشد نفس کشید وقتی چیزی رو که سقط شده بود دیدیم شاخ دراوردیم . من غش کردم ولی صدای همسرم رو میشنیدم که سریع زنگ زد به پلیس...👇🏻🔞
https://eitaa.com/joinchat/2311979298C8b0197e42c
کانال مخصوص #متاهلین میباشد❌❌❌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍معجزه درمان دیابت 😍
اگر بخاطر دیابت و عوارضش به زمین و زمانه گله دارین😮💨
نمیتونین هر غذایی که دوست دارین بخورین و زخمهای پاتون معلوم نیست که کی خوب میشه😭
ابنجا لینک گذاشتم بزن روش و سوالات رو جواب بده خیلی سریع بهت مشاوره درمان میدن 👇
https://formafzar.com/form/rty9s
https://formafzar.com/form/rty9s
https://formafzar.com/form/rty9s
https://formafzar.com/form/rty9s
این فرصت استثنایی هست تا دیر نشده اقدام کنید 👆👆👆
یا عدد 5 رو به شماره زیر پیامک کنید
👇👇👇
☎️📞 09033814043 ☎️📞
#دعا_درمانی 🌱
دعای گشایش و پرداخت بدهی
از امام عصر(عج)
در کتاب «الکلم الطیب» سید علی
خان نقل شده است که مردی
طلبکاران زیادی داشت و از نظر
مالی در مضیقه بود. از این وضع
به شدت غمگین بود، ناگاه در جیب
خود این دعا را یافت و در خواب
حضرت صاحب الزمان (عج ) را زیارت
کرد و حضرت به او دستور داد تا آن
دعا را بخواند. او دعا را خواند و
مشکلش حل شد و به هر کسی
سفارش کرد، مشکل او نیز بر طرف
گردید. دعا این است :
سه مرتبه در سحرگاه و سه مرتبه
در صبحگاه و سه مرتبه در اول شب
بخوان :
« بسم الله الرحمن الرحیم؛
رَبِّ أَساَلُکَ مَدَداً رُوحَانِیّاً تُقَوِّی بِهِ
قُوَی الکَـلِّیَّةِ وَ الـجُزئِیَّةِ حَتَّی أَقهِرَ
عبادی نَفسِی کُلُّ نفس قاهـرةٍ
فَتَنقَبِضَ لِی اِشـارَةُ رَقَائِقِهَا انقِبَاضاً
تَسقُطُ بِهِ قُوَاهَا حَتَّی لَا یَبقَی فِی
الکَونِ ذُو رُوحٍ اِلِّا وَ نَارُ قَهرِی قَد
أَحرَقَت ظُهُورَهُ یَا شَدِیدُ یَا شَدِیدُ یَا
ذَا البَطشِ الشَّدِیدِ یَا قَهَّارُ أَساَلُکَ
بَما أَودَعتَهُ عِزرائِیلَ مِن أَسمَائِکَ
القَهرِیَّـةِ فَانفَعَلَت لَهُ النُفُّوسُ بِالقَهرِ
أَن تُودِعَنِی هَذَا السِّرَّ فِی هَذِهِ
السَّاعَـةِ حَتَّی أُلَیِّنَ بِهِ کُلَّ صَعبٍ
وَ اُذَلِّلَ بِهِ کُلَّ مَنِیعٍ بِقُوَّتِکَ یَا ذَا
القُـوَّةِ المَتِینَ».
هروقت مشکل شدید تر شد،
بعد از دعای مذکور این عبارت
را 30 مرتبه بخوان :
« یَا رَحمَانُ یَا رَحِیمُ یَا أَرحَمَ الرَّاحِمِینَ
أَسأَلُکَ اللُّطفَ بِمَا جَرَت بِهِ المَقَادِیر».
منابع: کلم الطیب
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
📅 #تقویم_روز
🗓 #شنبه ۲۵ آذر | قوس ۱۴۰۲
🗓 ۲ جمادی الثانی ۱۴۴۵
🗓 16 دسامبر 2023
🌹 امروز متعلق است به:
🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم
📆 روزشمار:
▪️1 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز)
▪️11 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
▪️18 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
▪️27 روز تا وفات حضرت ام کلثوم علیها السلام
▪️28 روز تا ولادت امام باقر علیه السلام
❇️ #ذکر روز شنبه ۱۰۰ مرتبه : یا رَبِّ الْعالَمِین "ای پروردگار جهانیان"
❇️ این #ذکر که مربوط به روز #شنبه است به نام رسول خدا صل الله و علیه و آله و سلم میباشد، روایت شده است که هر کس این ذکر را بخواند #بی_نیاز می شود و در این روز #زیارت حضرت رسول الله (صل الله و علیه و آله و سلم) خوانده شود.
❇️ #ذکر (یا #غنی) ۱۰۶۰ مرتبه بعد از نماز صبح موجب #غنی و #بی_نیاز شدن میشود.
⛔️ برای #حجامت و #خون دادن روز خوبی نیست.
✅ برای #اصلاح #سر و #صورت روز بسیار خوبی است.
⛔️ برای گرفتن #ناخن روز خوبی نیست.
✅ برای #ازدواج و #خواستگاری روز خوبی است.
✅ برای #زایمان روز خوبی است.
⛔️ برای #برش و #دوخت #لباس روز خوبی نیست.
✅ امشب برای #مباشرت خوب است.
✅ برای #مسافرت رفتن روز خوبی است.
🔰 زمان #استخاره : از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر.
🔸امروز روز خوبی است.
🔸امروز جهت شروع کارها مناسب است.
🔸دید وبازدید با دوستان و خویشاوندان پسندیده است.
🔸کسی که در این روز بیمار شود خیلی زود سلامتی خود را به دست می آورد.
🔹کسی که امروز گم شود، زود پیدا میشود.
🔹قرض دادن و قرض گرفتن با احتیاط صورت گیرد.
🔹کشاورزی و باغبانی وآبیاری و خرید و فروش محصولات زراعی خوب است.
🔹خرید و فروش و تجارت انجام شود.
🔸میانجیگیری برای اصلاح ذات البین و رفع اختلافات دوستان و خویشاوندان خوب است.
🔸رسیدگی به ایتام ونیازمندان و بیچارگان خوب است.
🔸صدقه دادن خوب و نیکو است.
🔹رَک اَرقنوع یا به اصطلاح ماه ترکی، قوت روح، امروز در 《 کف دست و پا 》 است. باید مراقب بود که امروز به آن آسیبی نرسد.
🔹تعبیر خواب در این روز درست نیست.
🔹مسیر رجال الغیب از میان شرق و جنوب میباشد.بهتر است هنگام حرکت به سمت محل کار یا در مکانی که حاجتی دارید رو به این سمت نهاده و از ایشان یاری بطلبید.چون کسی در نزد شروع در شغلی و سفری روی خود را به طرف ایشان کند و همت از ایشان طلبد، بدین نهج (صورت): بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا رِجالُ الغَیبِ. اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیَّتُهاَ الاَرواحُ المُقَدَّسَةِ. اَغیثُونی بِغَوثِهِ و اُنظُروُا اِلَیَّ بِنَظرَةٍ یا رُقَبا یا نُقَبا یا نُجَبا یا اَبدالَ یا اَوتادَ یا غَوث َیا قُطُب و به هر زبانی که خواهد، مطلب خواهد و شروع در مدعا کند، البته به مقصود رسد.
🔸 #اوقات_شرعی_به_افق_تهران
🔹 اذان صبح ۵:۳۶:۱۹ طلوع آفتاب ۷:۰۶:۱۴
🔹 اذان ظهر ۱۱:۵۹:۱۲ غروب آفتاب ۱۶:۵۲:۰۵
🔹 اذان مغرب ۱۷:۱۲:۲۱ نیمه شب شرعی ۲۳:۱۴:۱۲
🌹 #برای_فرزند_دار_شدن
🌹 سلیمان بن جعفر جعفری می گوید : کسی از کمی فرزند به امام باقر علیه السلام شکایت کرد و به عرض ایشان رساند که از کنیزان و زنان آزاد فرزند می طلبد اما هنوز صاحب فرزند نشده و 60 سال هم عمر دارد . حضرت به وی فرمودند : تا سه روز پس از نماز های واجب عشاء و صبح هفتاد بار ذکر سبحان الله و هفتاد بار ذکر استغفر الله را گفته سپس این آیه را بخوان : وَ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا يُرْسِلِ السَّمَاء عَلَيْكُم مِّدْرَارًا وَيُمْدِدْكُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَل لَّكُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَل لَّكُمْ أَنْهَارًا آن گاه پس از روز سوم با همسرت در آمیز که به اذن خداوند صاحب فرزندی پسر و سالم خواهی شد. او به دستور حضرت عمل کرد و هنوز یک سال نگذشته بود که خداوند نور چشمی به او عنایت کرد .
⏰ ذات الکرسی عمود ۱۰:۳۰
🤲 دعا خواندن در زمان ذات الکرسی #مستجاب میشود.
🗓 #ذات_الکرسی مخصوص روز #شنبه است.
#چله_شهدا ❤️🍃
#شهید_بیستم🍃🌻
شهید احمد بیابانی☀️🍃
ذکر صد صلوات و قرائت زیارت عاشورا
هدیه به روح بلند و جاودانه ی این شهید عزیز🌱
کسانی که در چله شرکت کردند لطفا تا شب انجام بدن 🙏
به امید حاجت روایی ان شالله🤲💜
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
زیارت-عاشورا-صوتی-–-کربلایی.mp3
2.68M
قرائت زیارت عاشورا❤️
صوتی 🌱
با نوای کربلایی 🌸🍃
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#چله_شهدا ❤️🍃 #شهید_بیستم🍃🌻 شهید احمد بیابانی☀️🍃 ذکر صد صلوات و قرائت زیارت عاشورا هدیه به
#زندگینامه 🌸🍃
زندگینامه شهید احمد بیابانی
زندگی شهید «احمد بیابانی» یکی از همان روایت های ناب است که بسیاری از معادلات ذهنی ما از شهدا را بر هم می زند؛جوانی پر شر و شور و دعوایی، بزن بهادر و لات محله که یک جایی از مسیر پر فراز و نشیب زندگی اش چنان با مسیر انقلاب گره می خورد و مرید امام خمینی (ره) می شود که خیلی ها لقب «حر انقلاب» را به او می دهند. از نزاع های خیابانی و دعواهای طایفه ای دست می شوید و دل می دهد به دل مبارزان انقلابی و گوش جان می سپرد به توصیه های امام خمینی(ره). این دلبستگی آنقدر به عمق جانش می نشیند که با آغاز جنگ مصمم تر از قبل در مسیر عشق قدم بر می دارد و شنیدنی ترین قصه شهدا را رقم می زند تا بماند یادگار برای نسل های بعد. در چهل سالگی انقلاب سراغ رفیقان قدیم احمد بیابانی می رویم تا ٱن روی سکه زندگی این شهید را روایت کنند و از مبارزات انقلابی یکی از متفاوت ترین انقلابی ها بگوید. از دعوا بر سر ناموس تا نزاع های دسته جمعی خاطرات شهید احمد بیابانی متفاوت از همه خاطراتی است که تا به حال از شهدا شنیده ایم و« اصغر عسکر زاده»؛ یار غار او در محله دوران کودکی راوی این خاطرات می شود. از روزهای شیرین کودکی و شیطنت های احمد در بازی های دسته جمعی شروع می کند تا به دوران نوجوانی و آن روی سکه زندگی احمد می رسد؛« ما در محله اقدسیه شهرری زندگی می کردیم، احمئ پسر با معرفتی بود اما اهالی محله دل خوشی از او نداشتند. ذات خوبی داشت اما سرکش و بزن بهادر و دعوایی بود. بیشتر دعواهایش هم برسر ناموس بود یا اینکه اگر می دید جایی حقی را از کسی ضایع می کنند، برای گرفتن آن حق دعوایی جانانه راه می انداخت و با کله شقی هایش اوضاع را بدتر می کرد. اگر در محله مان جوانی نگاه چپ به ناموس کسی می انداخت، از کوره در می رفت و دعوا راه می انداخت. ابایی هم از پلیس و کلانتری نداشت. قدیمی های شهرری هنوز هم دعواهای احمد بیابانی را به خاطر دارند. چند بار با طایفه ای 100 نفره درگیر شد و برای آنکه کسی ضربه ای به او نزند با لبه تیز چاقو بدنش را زخمی می کرد که به قول معروف گربه را لب حجله بکشد. خلاصه خیلی ها احمد را به عنوان یک لات می شناختند اما این همه آن چیزی نبود که در احمد وجود داشت. ساواکی ها به لات محله شک نمی کردند جوان پر شر و شور و انقلابی چطور سر از مبارزات انقلابی درآورد؟ اصغر عسکرزاده راوی آغاز فصل دوم زندگی احمد بیابانی می شود؛«من و احمد سری ازهم سوا بودیم و قصه رفاقتمان ورد زبان خیلی ها بود. سال های دهه 50 من مغازه قصابی داشتم و احمد بیشتر روزها به من سر می زد.آن زمان اوج شر و شوری او بود و روزی نبود که به بهانه ای یک دعوا راه نیندازد. آن زمان من وارد فعالیت های انقلابی شده بودم و یخچال گوشت ها بهترین مکان برای پنهان کردن اعلامیه ها و کاست های سخنرانی امام خمینی(ره) بود و ساواکی ها به آن شک نمی کردند. اصلا رفت و آمد روزانه احمد به مغازه من هم باعث می شد ساواکی ها گمراه شوند و به من شک نکنند. احمد را همه به عنوان یک لات دعوایی می شناختند. هر چند ساواکی ها هم ظاهر ماجرا را می دیدند و خبر از سر درون و حال و هوای واقعی احمد نداشتند. یک روز که احمد به دیدنم آمده بود و داشت از آخرین دعوایی که راه انداخته بود می گفت خیلی اتفاقی چشمش به اعلامیه امام خورد و آن را با دقت خواند. همان طور که اعلامیه را می خواند گره اخم هایش بیشتر شد و از من پرسید تو چقدر این مرد را می شناسی؟ حرف حساب او و شما چیست؟ احمد علی رغم همه بزن بهادری هایش روحیه حق طلبی هم داشت و از ظلم و ستمی که طاغوتی ها در حق مردم می کردند به ستوه آمده بود. آن روز من گفتم و احمد شنید.من از روشنگری های امام خمینی(ره) می گفتم و راه مبارزه و رفیق پر شر و شور من ساکت و آرام فقط گوش می داد. یک دفعه دیدم بلند شد و ایستاد و دستش را جلو آورد و گفت من هم هستم. گفتم مطمئنی رفیق؟ گفت مطمئن تر از همیشه. به او اعتماد کردم و در یکی دو سال منتهی به پیروزی انقلاب احمد یار من در فعالیت ها و مبارزات انقلابی شد.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پیاز_درمانی
پروفسور دکتر ایبراهیم آدنان ساراچاوغلو دو روز پس از اتمام پریود دو عدد پیاز متوسط یا چهار عدد پیاز زرد را بشکنید و در پانصد میلیلیتر آب به مدت پنج دقیقه بجوشانید و هر روز دویست و پنجاه میلیلیتر از آن را بنوشید (حتما گرمتر از ولرم باشد تا واکنهای شیمیاییش مواد موثره را در سطح عالی نگه داشته باشند) و یک روز در میان این کار را انجام دهید. این روش یکی از بهترین راههای درمان رحم و تخمدان پلیکیستیک و یا تمام کیستها در بانوان میباشد و بعد از مدتی قطعا همهی کیستها از بین میروند. حتی این روش بنا به گفته پروفسور ساراچاوغلو در درمان کیستهای شکلاتی یا اندومتریوما نیز بسیار موثر است. در ضمن با استفاده از پیاز با این روش نامنظمی عادت ماهیانه نیز اصلاح و برطرف میشود. یادتان باشد که دویست و پنجاه میلیلیتر را جرعه جرعه بخورید و یکبار سر نکشید و مثلا در حدود ۵ ساعت زمان مصرف نمایید.
#داستان_زندگی 🌸🍃
سوگند
بهمن ماه سال ۷۸ بود که دنیا اومدم، مامانم همسر دوم بابام بود حدود ۲۰ سال ازش جوونتر بود! بابام هم از زن اولش ۵ تابچه داشت ۳ تادختر و دوتا پسر که با مامانم ازدواج میکنه ، یعنی عاشق و شیفته اش میشه و بیخیال بچها و زن اولش میشه و عشق پیری و خلاصه مامانم منو باردار میشه ، یه روز که عروسی دختر عمم بوده بابام به زن اولش میگه بیا بریم عروسی که زن اول نازمیکنه و نمیاد و بابامم به مامانم ک زن دومشه میگه بیا عروسی مامانمم که پایه بوده قبول میکنه و اونموقع من توشکمش ۶ ماهه بودم! و میاد عروسی و امان از دل غافل که زن اولم میخواسته بابامو سوپرایز کنه و از قبل اونجا توعروسی بوده😑 خلاصه عمم ک میدونست بابام شلوارش دوتا شده جلو همه میگه یه دیس واسه زن حسین( اسم بابام حسینه) ببرید اخه حامله است ... زن اول بابامم میگه زن حسین که منم! منم ک حامله نیستم؟🤔 و میره دنبال کسی ک میخواد غذارو ببره و میبینه ای داد بیداد صمیمی ترین دوستش شکمش بزرگ شده و میفهمه ک باشوهرش ازدواج کرده!
خلاصه اونجا شر و دعوا پیش میاد و عروسس حسابی بهم میریزه اخرشبم بابام دوتاشونو میاره جلوی هم بهشون میگه ببینید دوتاتون زن منید .. زدوتاتونم بچه دارید میتونید باهم بسازید میتونیدم نسازید و بزنید تو سرکله هم کدومش براتون بهتره؟ خلاصه اونشب زن اولی میخواسته خودشو از پشت بوم پرت کنه پایین و بچهاش که حدودا ۲۰ سالشون بوده جریانو میفهمن
و میرن دم درخونه مامانم کولی بازی و مامانم کمن ۶ ماهه توشکمش بودمو کتک میزنن😞
بابام حدود ۶ ماه بامامانم زندگی میکنه اما زن اولی بهش میگه یا باید خونه رو بنامم بزنی یا باید برگردی ! بچه روهم وقتی دنیااومد بیار من بزرگش میکنم
بابامم به مامانم میگه .. زنم میخواد خونه رو از چنگم دربیاره وقتی بچه امد بچه رو بمن بده من ارومش میکنم و بعد برمیگردم پیشت .
هرچی از وحشی بودن بچهای اون زن بگم کم گفتم انقدر پدرم و مادرم و زجر دادن یادمه عمم میگفت از تودسشویی نجسی میاوردن میریختت در خونه مامانم کمنو حامله بوده😔
بگذریم خلاصه مامانم هم ساده قبول میکنه و وقتی منو دنیامیاره توبیمارستان زن بابام میاد منو ازش میگیره و میبره فکرکن ۹ ماه باردار باشب و بهوش بیای ببینی بچتو بردن اخ بمیرم برا مظلومیت مادر
یک سال زن بابام فشار میاورد ب پدرم ک مامانمو طلاق بده بابام خیلی صبوری کرد ولی نتونست خیلی اذیتش کردن و بلاخره بعد یک سال وقتی یک سالم بود مامانمو طلاق داد ولی تا ۷ سالگیم هر زوط پیشش میرفتم بهش سر می زدم ولی چ سر زدنی؟
اینقد زنبابام بم میگفت وقتی مادرت بمیره باهم میریم بالا سر قبرش میرقصیم ک ازمامانم متنفر شده بودم.تومدرسه همه میگفتن دوتامامان داری خیلی خجالت میکشیدم بچگیام بدترین روزای زندگیم بود ک هرگز دوست ندارم برگردن بهش هیچکسو نداشتم بم محبت بکنه هیچکش نبود تومشقام کمکم بکنه حسرت یه اغوش مادرانه مونده بود به دلم ... بچگیم با عقده و تحقیر گذشت تا ۷ سال هر روز پیش مامانم میرفتم ولی شب پیشش نمیذاشتن بمونم یه روز که داشتیم بابابام میرفتیم پیش مامانم بهش گفتم بابا کحامیریم میریم پیش مامان؟ گفت نه! اخه مامان مرده.........!
اینقدر بچه بودم که یادمه فرداش یادم رفت مامانم مرده! اصلا سراغشو نگرفتم فکرمیکردم اگه نباشه دیگه کسی تومدرسه بم نمیگه دوتامامان داری
حدود ۵ سال گذشت و زنبابام منو مثل بچه خودش بزرگ کرد اون سنش بالاتر رفته بود منم مامان صداش میکردم همه میگفتن چ مامان پیری داری فکرنکن زندگیم بعد فوت مامانم خوب شد
نه تازه زندگیم داغون شد اولین سختی هام ازونجا شروع شد چون بابام سکته کرده بود نمیتونست ازم دفاع کنه و مادری هم نداشتم گیر ۵ تاخواهر برادر وحشی و کولی افتاده بودم که یه یتیم گیراوردن و فقط زجرش میدادن ... روز بروز بزرگتر می شدم و روز برور بیشتر شبیه مادرم می شدم اونا وقتی چهرمو میدیدن زجرم میدادن چون فکرمیکزدن مادرم توخونشونه فقط بابام و زنبابام بام خوب بودن
خداییش زنبابام مادر بود برام همونوز ک قول داده بود و به بابام گفته بود جدا شو تا من بچه رو بزرگ کنم تاهمین لحظه منو رهانکرد و واسم مادری کرد
#ادامه_دارد...
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
دوستان گلم داستان ستاره که دیروز عصر گذاشتیم بخش اخرش بود و تموم شد
گفتن که چند روز دیگه هم عقد و عروسیشون با اقا کیامرثه و تمام ❤️
#نکات_سلامتی 🍏
💐 نوره درمانی در طب اسلامی
🔰 بکارگیری نوره ، سنت نبوی است.
امام صادق علیه السلام:بکار گیری نوره در هر 15 روز یک بار سنت پیامبر است،و کسی که در طی 21روز نتوانست نوره تهیه نماید بر عهده خدا پول قرض نماید و نوره تهیه نماید و چنانچه فردی به 40روز از نوره استفاده ننماید، چنین شخصی نه مومن کامل است، و نه مسلمان کامل بوده و نه دارای احترام است.
🔰 پیشینه نوره
امام صادق علیه السلام :بلقیس همسر حضرت سلیمان سلام الله علیه بدنی پر مو داشت،ان حضرت برای رفع پر موئی به کارگزاران خود دستور درست کردن نوره را ابلاغ فرمودند.
🔰 آداب نوره
🌻شستن موضع نوره با اب سرد
امام رضا علیه السلام:کسی که می خواهد با بکارگیری نوره از اسیب زخم و ترک و سیاهی پوست در امان بماند قبل از بکارگیری نوره موضع را با اب سرد بشوید.
🌻12ساعت قبل از بکارگیری نوره از امیزش اجتناب نماید.
امام رضاعلیه السلام:کسی که می خواهد در حمام نوره استفاده نماید از12ساعت قبل از ان از امیزش اجتناب نماید.
🌻نوره را با صبر زرد،اقاقیا،حضحض مخلوط نماید.
امام رضاعلیه السلام:در داخل نوره مقداری از صبر زرد و اقاقیا وحضحض قرار بده ،حال یا به صورت جمع و یا از هر کدام مقداری بکار بگیر.
🌻جوشاندن گل بابونه،مرزنجوش،گل بنفشه خشک دراب
امام رضا علیه السلام:در اب گل بابونه و مرزنجوش و گل بنفشه خشک را می پزیم تا جائی که اب بوی خوش به خود بگیرد بعد نوره را در این اب حل کرده و خمیر درست می کنیم.
🌻مالیدن گیاهان معطر به بدن بعد از نوره .
امام رضا علیه السلام:بعد از بکارگیری نوره بدن گیاهان معطری مانند:برگ هلو،برگ عصفر(گلی مانند زعفران یا گل رنگ)حنا،سعد کوفی،گل سرخ،سنبل الطیب،را به بدن بمالد.
🌻کم نگه داشتن نوره بر بدن
امام رضاعلیه السلام:کسی که می خواهد از سوزش نوره در امان باشد از زیاد ماندن نوره بر بدن کم کند و هنگام عمل آمدن نوره ان را بشوید.
🌻بکارگیری ترکیب سه گانه(دال عدس،سرکه،گلاب)در هنگام سوزش
امام رضا علیه السلام:در هنگامی که از ناحیه نوره سوزش بر بدن وارد شد از ترکیب دال عدس اسیاب شده و سرکه و گلاب خمیری تهیه و بر موضع زخم بمالید.
🌻رفع اثر سوزش نوره
امام رضا علیه السلام:جهت رفع اثر سوزش نوره می توان از روغن گل سرخ و سرکه و یا از سرکه به تنهایی استفاده نمود.
🌻دعای بکارگیری نوره
مقداری نوره خشک بر بینی مالیده و بو کند و بگوید:اللهم ارحم سلیمان بن داود کما امرنا بالنوره .
🌻کل بدن بعد نوره حنا مالی
پیامبرصل الله علیه واله:کسی که از نوره استفاده نماید و کل بدن را بعد از ان حنامالی نماید از سه بیماری جذام،پیسی،و خوره در امان خواهد بود.
🌻شخص جنب بعد از 12ساعت از جنابتش می تواند از نوره استفاده نماید.
امام رضا علیه السلام:مانعی ندارد که شخص جنب بعد از 12 ساعت از گذشت جنابتش از نوره استفاده نماید زیرا نوره بر نظافت جنب می افزاید.
🌻عدم بکار گیری نوره در روزچهارشنبه و جمعه
رسول خداصل الله علیه واله:از جمله امور پنچ گانه ای که موجب پیسی می شود نوره زدن در چهار شنبه و جمعه است.
🌻مزیت بکارگیری نوره در تابستان
امام صادق علیه السلام:یک نوره زدن در تابستان برابری می کند با ده نوره در زمستان .
🌻عدم نشستن در هنگام بکارگیری نوره
امام رضا علیه السلام:کسی که نشسته نوره می زند ترس بیماری فتق برای او وجود دارد.
🔰 مواضع نوره
🌻دور دستگاه تناسلی
پیامبراکرم صل الله علیه واله:کسی که ایمان به خدا و قیامت دارد کوتاه کردن موهای عانه را بیش از چهل روز ترک نمی کند.
🌻زیر بغل
رسول خداصل الله علیه واله:هیچ کدام از شما موهای سبیل،زیر بغل و عانه خود را بلند نگذارد که انجا سکونت گاه شیطان است.
🔰 نوره از زرنیخ و اهک اب دیده به نسبت یک به شش درست می شود.
♦️امکان بکارگیری مجدد نوره با کوتاهی مو
امام صادق علیه السلام به یکی از اصحاب خود که چند روز قبل از نوره استفاده نموده بود فرمودند از نوره استفاده نما چرا که نوره بسیار مایه پاکیزگی می شود.
🔰 خواص نوره
🌻اب کمر را زیاد می کند.
🌻بدن را تقویت می کند.
🌻شحم کلیه را زیاد می کند.
🌻مایه چاقی بدن می شود.
🌻موجب شادی روان می گردد.
🌻پاک کننده بدن از میکروب ها و قارچ ها می باشد.
♦️ درمان کننده بیماری های سختی مانند جذام و پیسی می باشد.
♦️ درمان گری مزاج سودای غالب می باشد.
📚 منابع:دراست فی طب الرسول المصطفی ج4
رساله ذهبیه امام رضا علیه السلام
الکافی ج6ص506
الوسائل ج1ص387
من لا یحضره الفقیه ج1ص119
علل الشرایع ج2 ص519
الخصال ص538
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#احکام_دین ☀️🍃
چگونگی نیّت غسل واجب و مستحب
پرسش :طریقه نیّت کردن برای غسل واجب یا مستحب چگونه میباشد؟
پاسخ :هنگام غسل کردن لازم نیست نیّت واجب یا مستحب کند، همین اندازه که بهقصد قربت و اطاعت فرمان خدا انجام دهد کافى است.
حکم غسل مافی الذمه
پرسش :انجام غسل مافی الذمه چه حکمی دارد؟ یا غسل مافی الذمه در چه زمانی انجام میشود؟
پاسخ :در مواقعی که انسان احتمال میدهد یک یا چند غسل بر او واجب باشد یک غسل به نیت آنچه بر گردن اوست (ما فی الذمه) انجام میدهد که البته این غسل جایگزین وضو نمیشود و باید برای نماز وضو بگیرد.
انجام چند غسل با یک نیت
پرسش :اگر فردی بخواهد غسلهای متعددی انجام بدهد، میتواند یک غسل انجام بدهد اما نیت غسلهای متعدد نماید؟
پاسخ :چند غسل واجب، یا واجب و مستحب را میتوان با یک نیّت انجام داد، یعنى یک غسل کند به نیّت جنابت و حیض و مسّ میّت و غسل جمعه و مانند آن و از همه کفایت میکند.
کفایت یک غسل از تمام غسلهای واجب یا مستحب
پرسش :چنانچه شخصی بخواهد چند غسل را انجام بدهد، اما فقط یکی را نیت نماید، کفایت از بقیه میکند؟
پاسخ :اگر بر کسى چند غسل واجب شده یا میخواهد غسل مستحبی انجام بدهد، هرگاه یک غسل واجب یا غسل مستحبی که با دلیل معتبر ثابتشده انجام دهد کفایت مىکند، هرچند بقیّه را نیّت نکند.
حکم غسل در صورت اشتباه در نیّت
پرسش :اگر در نیّت غسل اشتباه صورت گیرد مثلاً بهجای غسل حیض، گفته شود غسل مسّ میت؛ غسل چه حکمی دارد؟
پاسخ :در فرض سؤال غسل صحیح است و درواقع نیت او معلوم بوده است.
حکم عبادات در صورت انجام غسل با آب نجس
پرسش :شخصی با آب نجس غسل جنابت کرده و بعداً متوجه شده است، حکم نماز و روزهی او چیست؟
پاسخ :در فرض سؤال نماز را اعاده کند ولی روزه اعاده ندارد.
حکم غسل با آب دریاچه نمک
پرسش :آیا میتوان با آب دریاچههای نمک مثل دریاچه ارومیه غسل نمود؟
پاسخ :در فرض سؤال، آب مضاف بوده نمیتوان غسل نمود.
حکم غسل با آب مضاف
پرسش :آیا غسل با آب مضاف (چه در حال عادی یا چه در حال ضرورت) صحیح است؟
پاسخ :در فرض سؤال غسل صحیح نمیباشد.
وظیفه شخصی که بعد از غسل متوجّه نجاست بدن شود
پرسش :چنانچه فردی بعد از غسل متوجه شود بدنش نجس است، تکلیف او چیست؟
پاسخ :چنانچه حین غسل توجه داشته و چیزی مشاهده نکرده است، غسل او صحیح است و فقط باید بدن را تطهیر نماید، اما اگر یقین دارد که بابدن نجس غسل کرده، باید تطهیر کرده و از آن قسمت به بعد را به نیت غسل میشود و اگر عبادتی را انجام داده است باید دوباره عبادت را انجام بدهد.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️🍃 سلام عزیزم وقت بخیر.عذر میخوام مزاحمتون شدم.واسه کسی که مزداجش سودایی راه درمانی ه
#پاسخ_اعضا 💜🍃
دوست عزیزی که چند ماه به خاطر اینکه همسرت پشتت نبوده و حرف شنیدی ناراحتی پس بزار برات بگم یه تولد دعوت شدیم ناهار و شام مهمون بودیم کلی مهمون هم از شهرستان داشتیم که خاله های شوهرم با دختراشون و نوه هاشون بودن رفتیم خونه ی خواهر شوهرم رفتم لباس عوض کنم پدر شوهرم گفت همون تو سالن عوض کن نیا تو اتاق خواب بهم برخورد رفتم نشستم بعد از ناهار واقعا خسته بودم از چند روز مهمان داری گفتم یه استراحتی کنم رفتم اتاق خواب خواهر شوهر کوچیکم امد گفت چیه رفتی اناق خواهرم تو تختش جنبل جادو کنی از اینکه
چند همه حتی خواهر شوهرهام خونه ی من بودن و همه جوره همه ی زندگیم در اختیارشون بود و حرف خواهر شوهرم در شان من نبود خیلی بهم ریختم و خیلی تند جوابشو دادم مادر شوهرم امد تو اتاق پدر شوهرم نگه داشت و اون حسابی منو کتک زد خاله شوهرم به زور نجاتم داد همسرم از تک تک خانوادش معذرت خواهی کرد و فرداش منو وادار کرد از مادرش معذرت خواهی کنم اونم تو جمع همون فامیل چند سالی گذشته ولی با گریه می نویسم دردت درد سختی تا زنده ای فراموشت نمیشه برای خودت زندگی کن برای بچه هات خودت و بچه هاتو یکی بدون و بپذیر که باید باشی تا بچه های موفق به جامعه تحویل بدی حضورت برای بچه هات مهم
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
خانم ۳۳ ساله که می خواهی لیفت شقیقه بدی دوست عزیز خیلی جوان هستید برای عمل شفیقه دکتر ها فقط پول می گیرند نمیگن زود هست بهتره با ماسک های خانگی پوستتون صاف کنید .یا لایه بردار استفاده کنید لیفت بزارید برای بعد از سن ۵۰ سالگی
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
دختر خانم ۱۲ ساله که زیاد دستشو یی میره دوست عزیز از خوردن سردیجات پرهیز کنه هر شب تو نافش روغن سیاه تخم خرفه سداب سیاه دانه تخم کرفس تخم کدو به غیر از سیاه دانه همه را اسیاب کن بهش بهش بده سیاه دانه را اسیاب کن بلافاصله بریز تو عسل بهش بده هر صبح و شب یه اجر داغ کن دست بزن دستت نسوخت بگو بچه بشینه روش الان که فصل بخاری بزار اجر روی بخاری باشه روزی چند بار تکرار کن اجر اب نزده باشه برای موفقیت نگین خانم صلوات
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
دوست عزیزی که همسرشون راننده خاور قدیمی هست . دوست عزیز اولا به هیچ عنوان زیر بار فروش ماشین نرو چرا که سرمایه رو از دست میدی الان اقتصاد کشور خوابیده و در امدی نداره کفش فروشی و دوم اینکه خیلی سمت خدا برو نماز شب زیاد بخون برای هر غذا حتی چایی اب که تو یخچال میزاری برای همسرت دعا بخون برای اب یخچال ۳۳ یار سوره ی قدر برای غذا هاش یازده بار سوره ی قول هوالله و یک بار حمد و ۱۴ بار دعای تحویل سال غذای هر روز نذر یک امام کنید توی خونه هر روز صدای قران بزارید بخش بشه سوره ی بقره رو بزارید روی تند خوانی بزارید توی خونه پخش بشه نماز اول وقت فراموش نشه برای همسرتون دم نوش های گرم درست کنید مثل اسطوخودوس سنبل اطیب اسپری گلاب به متکا و رختخوابش کنید گوشت گاو و سردیجات ممنوع شربت گلاب و زعفران زیاد درست کنید براش باز هم میگم به هیچ عنوان راضی به عوض کردن شغلش نشید چون الان راننده خاور تو کشور در امد خوبی داره و اینکه پولتون از دستت تون در میارن و همسر تون می خواد ماشین بفروشه قرض مادرش و بده پس سرمایه توو میره نکنید
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
دوستی عزیزی پرسیدن چکار کنن نماز خون بشن اول از همه خیلی با خدا صحبت کنن از گناهان خود ابراز پشیمانی روزی چند بار از خدا بخواهند لیاقت عبادت شو بهشون بده به خاطر نعمت های خدا سپاسگزاری کنن اگر می تونم بنویسن نعمت های خدا رو و پایان هر کدام سپاسگژاری کنن سلامتی خودشون فرزندانشون پدر و ماور شون دارایی هاشونبرای همه و همه چیزشون سپاسگزاری کنن با خدا زیاد صحبت کنن سوره های قران رو دانلود تند خوانی کنن و توی خونه بزارن صدای قران بپیچه به خصوص سوره ی بقره الرحمن یس زیارت عاشورا حدیث کسا صدقه بدهند رد مظالم فراموش نشود نماز هاشون با نماز شب شروع کنن و از خدا بخواهند خدا لیاقت عبادت رو بهشون بدهد و از خدا بخواهند جز نماز گزاران قرار بدهد برای سلامتی نگین خانم هم صلوات بفرستید
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
سلام دختر خانم ۱۷ ساله رشته تجربی ناراحتی قلبی و بی حالی دارند دوست عزیز حتی اگر این دختر خانم چاق هم باشند خیلی خیلی ضعیف هستند اول از همه خوردن جگر قلوه توصیه میشه خوردن گوشت گوسفندی چرخ شده یا چنجه به صورت کباب شیر بادام ۱۴ عدد بادام را خیس کرده در میکسر با عسل شیر بادام درست کنید بخوره خوردن عرق بادرنجبوبه و اسطو خودوس و سنبل الطیب و چکاندن روغن بنفشه شب ها در بینی خوردن عرق رازیانه باعسل هر روز اسپری گلاب به صورت و متکا
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
به گذشته پرمشقت خویش می اندیشید، به یادش می افتاد كه چه روزهای تلخ و پرمرارتی را پشت سرگذاشته ، روزهایی كه حتی قادر نبود قوت روزانه زن و كودكان معصومش را فراهم نماید. با خود فكرمی كرد كه چگونه یك جمله كوتاه فقط یك جمله كه در سه نوبت پرده گوشش را نواخت ، به روحش نیرو داد و مسیر زندگایش را عوض كرد و او و خانواده اش را از فقر و نكبتی كه گرفتار آن بودند نجات داد. او یكی از صحابه رسول اكرم بود. فقر و تنگدستی بر او چیره شده بود. در یك روز كه حس كرد دیگر كارد به استخوانش رسیده ، با مشورت و پیشنهاد زنش تصمیم گرفت برود و وضع خود را برای رسول اكرم شرح دهد و از آن حضرت استمداد مالی كند. با همین نیت رفت ، ولی قبل از آنكه حاجت خود را بگوید این جمله از زبان رسول اكرم به گوشش خورد: هركس از ما كمكی بخواهد ما به او كمك می كنیم ، ولی اگر كسی بی نیازی بورزد و دست حاجت پیش مخلوقی دراز نكند، خداوند او را بی نیاز می كند آن روز چیزی نگفت . و به خانه خویش برگشت . باز با هیولای مهیب فقر كه همچنان بر خانه اش سایه افكنده بود روبرو شد، ناچار روز دیگر به همان نیت به مجلس رسول اكرم حاضر شد، آن روز هم همان جمله را از رسول اكرم شنید: هركس از ما كمكی بخواهد ما به او كمك می كنیم ، ولی اگر كسی بی نیازی بورزد، خداوند او را بی نیاز می كند این دفعه نیز بدون اینكه حاجت خود را بگوید، به خانه خویش برگشت ، و چون خود را همچنان در چنگال فقر ضعیف و بیچاره و ناتوان می دید، برای سومین بار به همان نیت به مجلس رسول اكرم رفت ، باز هم لبهای رسول اكرم به حركت آمد و با همان آهنگ كه به دل قوت و به روح اطمینان می بخشید همان جمله را تكرار كرد. این بار كه آن جمله را شنید، اطمینان بیشتری در قلب خود احساس كرد. حس كرد كه كلید مشكل خویش را در همین جمله یافته است . وقتی كه خارج شد با قدمهای مطمئن تری راه می رفت . با خود فكر می كرد كه دیگر هرگز به دنبال كمك و مساعدت بندگان نخواهم رفت . به خدا تكیه می كنم و از نیرو و استعدادی كه در وجود خودم به ودیعت گذاشته شده استفاده می كنم و از او می خواهم كه مرا در كاری كه پیش می گیرم موفق گرداند و مرا بی نیاز سازد. با خودش فكر كرد كه از من چه كاری ساخته است ؟ به نظرش رسید عجالتا این قدر ازاو ساخته هست كه برود به صحرا و هیزمی جمع كند و بیاورد و بفروشد. رفت و تیشه ای عاریه كرد و به صحرا رفت ، هیزمی جمع كرد و فروخت . لذت حاصل دسترنج خویش را چشید. روزهای دیگر به این كار ادامه داد تا تدریجا توانست از همین پول برای خود تیشه و حیوان و سایر لوازم كار را بخرد. باز هم به كار خود ادامه داد تا صاحب سرمایه و غلامانی شد. روزی رسول اكرم به اورسید و تبسم كنان فرمود : نگفتم هركس از ما كمكی بخواهد ما به او كمك می دهیم ، ولی اگر بی نیازی بورزد خداوند او را بی نیاز می كند.
داستان راستان/ استاد مطهري
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#عاشقانه 🌱
شرایط سخت
به خاطر کار حسین از ارومیه رفتیم سیرجان. شرایط خیلی سخت بود برام. از یه طرف آب و هوا غیر قابل تحمل بود و از طرفی زندگی با صاحب خونه ی بد اخلاق. یه روز دیگه طاقتم طاق شد و گفتم: «زندگی تو این شرایط خیلی برام سخت شده». حسین هم سریع رفت یه خونه با موقعیت بهتر اجاره کرد. دو ماه از رفتنمون به خونه دوم گذشته بود که فهمیدم اجاره ای که واسه این خونه می ده از حقوق ماهیانه ش بیشتره. بهش گفتم: «خواهش می کنم بریم یه خونه دیگه. نمی خوام بیشتر از این اذیت بشی». گفت: «نمی خوام همسری رو که تموم قوم و خویشش رو ول کرده و به خاطر من به یه زندگی ساده تن داده و از شهر خودش دور شده، ناراحت ببینم».
شهید حسین تاجیک
همسفر شقایق، صفحه276
مقام معظم رهبری
اگر در جامعه ای خانواده مستحکم شد و زن و شوهر حقوق یکدیگر را رعایت کردند و با هم اخلاق خوش داشته و سازگاری نمودند و با همکاری هم مشکلات را بر طرف نموده و فرزندان را تربیت کردند جامعه ای که این طور خانواده ها را داشته باشد به صلاح خواهد رسید و نجات پیدا خواهد کرد.
مطلع عشق، صفحه 23
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽